عزيمت شاه و همراهانش از مراكش به باهاما (زندگي سياسي شاه- چالشهاي سياسي و فرارهاي شاه- حوادث انقلاب 57)
شماره صفحه:167 صبح روز 30 مارس، شاه و ملكه و همراهان با اتومبيل به فرودگاه رباط رفتند تا سوار هواپيماي 747 اختصاصي ملك حسن بشوند. قبلا جامهدانهايشان بار هواپيما شده بود: مجموعا 368عدد. تا چند ساعت پيش آنها هنوز نميدانستند به كجا بروند. افريقاي جنوبي محتملترين محل به نظر ميرسيد. حسن شاه را از مخالفت با رفتن به اين كشور منصرف ساخته و گفته بود اگر تنها جايي است كه او را ميپذيرد پس بايد به همانجا برود. وزارت خارجه امريكا هنوز موفق نشده بود جاي ديگري براي او بيابد. اما در اين ميان اشرف پهلوي از ديويد راكفلر خواسته بود توجه بيشتري به وضع نا مساعد شاه بنمايد و او مرتب مشغول بحث با هنري كيسينجر بود. بي اغراق ميتوان گفت كه چند لحظه پيش از آنكه شاه به افريقاي جنوبي فرستاده شود گروه راكفلر-كيسينجر توانست دست كم يك پناهگاه موقت برايش تهيه كند:باهاما. باهاما چندان رضايت بخش نبود و ترتيبات سخت و پيچيدهاي داشت. ملكه ميگويد« حتي در ساعت يك يا دو بعد از نيمه شب روز قبل از عزيمت، هنوز مطمئن نبوديم به آنجا خواهيم رفت. اما در آخرين لحظه دولت باهاما موافقت كرد»(شايعاتي رواج داشت كه پول هنگفتي دست به دست شده است). و در اين هنگام بود كه يك نقشه جديد پرواز براي هواپيماي 747 حسن تنظيم شد. هواپيما اقيانوس اطلس را كه به رنگ شرابي تيره بود با چند مسافر پيمود. به جز شاه و ملكه، سرهنگ جهانبيني محافظ اصلي شاه، چند نگهبان ديگر، پورشجاع پيشخدمت مخصوص، دكتر لوسي پيرنيا پزشك خانوادگي و سگها سوار هواپيما بودند. اين گروه كه از سوي
شماره صفحه:168 يك پادشاه حيلهگر اخراج شده بود اكنون يكبار ديگر به سوي غرب ميرفت و اين دومين بخش از سفر آنان در جهاني بود كه مرتب عليه آنان تغيير جهت ميداد و جا به جا ميشد. بعدها ملكه اظهار نمود« وقتي به روابطي ميانديشيديم كه با اغلب كشورها داشتيم و حالا ناگهان آنها حاضر نبودند حتي با ما صحبت كنند، مكاتبه كنند، از ما براي اقامت در كشورشان دعوت كنند...دچار تاثر شديد ميشديم. اين از تجربيات تلخ و غم انگيز انساني است كه بايد مزه آن را چشيد»