منافع ملی ما و دعوای نازیسم و صهیونیسم
نخست؛ اینکه این «قدرت» چگونه شکل گرفته است، حکایتی پیچیده، مفصل و تاریخی دارد که در این نوشتار کوتاه، مجالی برای پرداختن به آن نیست، ولی مسلم آن است که «صهیونیسم»، قدرت بزرگ عصر جدید است که در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی رسانهای جهان، نفوذی انکارناپذیر دارد.
از این روست که در بسیاری از کشورهای آمریکایی و اروپایی که در آنها مسیحیان در اکثریت هستند، کاندیداهای انتخابات مختلف، بیش از آنکه تلاش خود را صرف جلب نظر عامه رأیدهندگان کنند، درصدد به دست آوردن رضایت لابیهای صهیونیستی هستند و در طول مدت مسئولیت خود نیز از هیچگونه خوشخدمتی به صهیونیستها فروگذار نمیکنند.
علاوه بر این نفوذ سیاسی، امروزه بخش اعظم اقتصاد دنیا در قبضه قدرت کارتلهای اقتصادی تحت مالکیت یا نفوذ صهیونیستهاست.
سینما، مؤسسات عظیم فرهنگی و انتشاراتی، انجمنهای بزرگ هنری و نیز بزرگترین رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری دنیا نیز به طور ملموسی تحت سیطره صهیونیستها قرار دارند. بدیهی است که صهیونیستها نمیخواهند، این قدرت بزرگ را که اجداد یهودیشان آن را حتی در خواب هم نمیدیدند از دست بدهند و از این رو، وظیفه اصلی «قدرت صهیونیسم»، حفظ «قدرت صهیونیسم» است.
صهیونیستها برای حفظ سیطره خود، از هیچ کاری فروگذار نمیکنند. «هولوکاست»، یکی از اقدامات تبلیغی صهیونیستها در این عرصه است. آنها در زمینه «هولوکاست» به گونهای عمل کردهاند که بتوانند پس از گذشت بیش از نیم قرن از دوران هیتلر، هنوز هم از مواهب مظلومیت قوم یهود در اروپا بهرههای سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی ببرند.
از این روست که موضوعی به نام «کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم به دست هیتلر»، تنها امر مقدسشده و ممنوعه تاریخی است که نمیتوان نسبت به آن، حتی شک کرد، چه آنکه منکران و حتی تردیدکنندگان آن، با محاکمه و محکومیت و تحمل انواع فشارها و تضییقات روبهرو میشوند.
دوم؛ در اینکه هیتلر یک رهبر ضدیهود بوده است، تردیدی نیست. او در جریان حکومت سیاهش، مرگ انسانهای بیگناه بسیاری را رقم زد و یهودیان نیز در میان قربانیان او بودهاند.
نکته مهم اینجاست که هیتلر، یهودیان را نه به عنوان نیروها یا حتی اتباع کشورهای طرف مخاصمه، که صرفا به جرم یهودی بودن، میکشت. البته، تحقیقات مستقل تاریخی ثابت کرده است که ارقام میلیونی اعلامشده از سوی صهیونیستها درباره تعداد قربانیان یهودی، بسیار بسیار مبالغهآمیز است.
صهیونیستها، از این «شایعه تاریخی» حمایت میکنند که در جریان نسلکشی یهودیان به دست هیتلر، شش میلیون یهودی در کورههای آدمسوزی کشته شدهاند!
هرچند مستندات تاریخی و حتی تعداد کل یهودیان اروپا در زمان هیتلر، که هیچ تناسبی با این تعداد قربانی ندارد، نشانگر این اغراق باورنکردنی است، ولی انکار عدد شش میلیون، نباید مترادف با تطهیر هیتلر از اتهام کشتار یهودیان باشد.
هیتلر، یهودیان بسیاری را کشت و به فرض آنکه از عدد تبلیغاتی شش میلیون، تنها یک درصدش (60 هزار) درست باشد، باز هم نمیتوان از کنار این اقدام بیرحمانه با بیاعتنایی گذشت.
درواقع چنانچه بخواهیم از قید عدد و رقمهای غیرواقعی رها و چنانچه بتوانیم از دام سیاستورزی صهیونیستها درباره هولوکاست خلاص شویم، باید در یک فضای عادلانه و انسانی، تصریح کنیم که «هیتلر»، جنایتکاری بود که انسانهای زیادی را تنها به جرم پیروی از یهودیت به قتل رساند و این، عملی است که هیچ انسان انساندوستی نمیتواند آن را محکوم نکند.
کشتن انسانها آن هم به جرم(!) پیروی از یک دین یا تعلق به یک نژاد خاص یا رنگ پوست، از وحشیانهترین رویکردهایی است که تنها از دیکتاتورهای بیرحم سر میزند و هیچ توجیهی نمیتواند آن را تحملپذیر سازد.
سوم؛ اختلاف بین نازیسم و صهیونیسم، نخستین اختلاف موجود در تاریخ بشر نیست. در ماجرای کشتار یهودیان، هیتلر، یک طرف ماجرا بود و یهودیان اروپا، طرف دیگر جریان؛ اما اینک، طرف دوم، یهودیان تحت ستم اروپا نیستند، بلکه این صهیونیستها هستند که با سوءاستفاده از یک واقعه تاریخی و بزرگنمایی آن، به دنبال منافع خاص خویش هستند.
لذا اینک طرفین ماجرای موسوم به «هولوکاست»، هیتلر (به علاوه جنبشهای نازی در اروپا) و صهیونیستها هستند.
حال این پرسش مطرح میشود که در این منازعه تاریخی، طرف حق کدام است؟ هیتلر یا صهیونیستها؟! از دیدگاه ما، پاسخ، «هیچکدام» است.
بنابراین، وقتی وارد این دعوا میشویم و اصل کشتار یهودیان (نه رقم اعلامی) را انکار میکنیم، گویا به طرفداری از جنایتکاری چون هیتلر برخاستهایم و حال آنکه این، منازعهای است بین «دو باطل». بنابراین، چرا باید در جنگ میان دو ناحق، مداخله کنیم و برای محکوم کردن یکی، دیگری را قوام دهیم؟!
گذشته از این، آیا به لحاظ سیاسی نیز ورود به منازعه «نازیسم ـ صهیونیسم»، میتواند در راستای منافع ملی ایران تعریف شود؟
فراموش نکنیم که موضوعی به نام «هولوکاست»، تنها یکی از دهها و شاید صدها محل نزاع بین اقوام، ادیان، ملل و... است که در دنیای معاصر وجود دارد و عمدتا نیز طرفهای خارج از دعوا، ترجیح میدهند وارد گود نشوند، زیرا طرف هر کدام را که بگیرند، باید متحمل هزینههایی از طرف مقابل باشند.
از دعوای تاریخی یهودیان و مسیحیان در قضیه به صلیب کشیدن مسیح(ع) به دست یهودیان تا اختلاف ترکها و ارامنه درباره نسلکشی اوایل قرن گذشته و از آنجا تا ماجرای معروف به «هولوکاست»، همه و همه، نمونههایی از منازعات تاریخیاند که اگر بخواهیم وارد قضاوت در باب آنها شویم، باید همه کارهایمان را کنار بگذاریم و هزینهکنان، به آنها مشغول شویم.
اظهارات اخیر احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور ایران درباره «هولوکاست»، نشاندهنده این موضوع است که گویا هنوز هم دولتمردان ما، قرار است به جایی بروند که از یکسو، برای کشورمان هزینهزایی شود و از سوی دیگر، یک فرصت تبلیغاتی برای صهیونیستها ایجاد شود.
ای کاش، احمدینژاد وقتی در یک تحلیل منطقمحور، خواستار آن میشد که خود اروپاییها، تاوان ستمی را که به یهودیان کردهاند، بپردازند، پایش به بازی «هولوکاست» نمیغلتید و این فرصت را به صهیونیستها و حامیان آنان نمیداد که بخش مستدل سخنانش را به سایه جنجال «هولوکاست» ببرند و فرصتی نیز برای مظلومنمایی بیشتر بیابند.
در واقع پیشنهاد احمدینژاد برای انتقال سرزمین صهیونیستها به اروپا برای جبران کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم، میتوانست چالش جدی میان کشورهای اروپایی و صهیونیستها ایجاد کند و کشورهای اروپایی برای شانه خالی کردن از تقدیم زمین به صهیونیستها، مجبور به زیر سؤال بردن «هولوکاست» میشوند؛ اما با رد «هولوکاست» توسط ما، کشورهای اروپایی نیز به دفاع از آن میپردازند.
«هولوکاست»، چه واقعیت باشد یا افسانه، موضوعی است متعلق به تاریخ شصت سال پیش اروپا که در ورود به آن هیچ نفعی برای ما نیست؛ بنابراین، بهتر است دولتمردان ایران، این دعوا را با مدعیان خویش به حال خود گذراند و هرگونه قضاوت و ارزشیابی در این موضوع را به مورخان غیردولتی بسپارند.