حزب توده

حزب توده

حزب توده ايران به عنوان يكي از سازمان‌يافته‌ترين احزاب سياسي كشور در مهر 1320، يك ماه پس از سقوط رضا شاه و تبعيد وي از ايران اعلام موجوديت كرد. اين حزب در كشاكش جنگ دوم جهاني در بقاياي «حزب كمونيست ايران» در بندر انزلي و در سايه ورود نظاميان روسي به اين شهر تأسيس شده بود. حزب كمونيست ايران پيش از آن «حزب عدالت گيلان» نام داشت، اما در جريان اولين كنگره خود در چهارم خرداد 1299 به «حزب كمونيست ايران» تغيير نام داد.
مهم‌ترين رخداد در زمينه فعاليت كمونيستها در دوره رضاخان، تأسيس يك انجمن ماركسيستي توسط دكتر تقي اراني در 1314 ش بود. اين انجمن در 1316 ش توسط حكومت رضاخان كشف و اعضايش از جمله دكتر اراني بازداشت شدند. اراني مغز متفكر اين گروه و تحصيل كرده رشته فيزيك در آلمان به ده سال زندان محكوم شد اما در بهمن 1318 در زندان به طرز مرموزي به قتل رسيد. بقيه اعضاي اين گروه 53 نفره نيز عموماً به زندان رفتند. اغلب اين افراد كه در خارج از ايران با ماركسيسم آشنا شده بودند، در جريان جنگ دوم جهاني و متعاقب ورود ارتش سرخ شوروي به ايران از زندان آزاد شدند و در هفتم مهر 1320 هسته اصلي حزب توده را به خواست شوروي تشكيل دادند.
حزب توده در اساس‌نامه و مرام‌نامه خود كه در آبان 1320 انتشار داد. «تلاش براي متشكل كردن جامعه در برابر امپرياليسم» را آرمان خود اعلام كرد. حزب در اين اساس‌نامه تأكيد كرده بود كه ماهيت كمونيستي ندارد و حتي آنهايي كه حزب توده را سازماني كمونيستي ناميده بودند، «دشمن» تلقي كرد. علت اين موضع‌گيري، ممنوعيت فعاليت كمونيسم در ايران بود و به همين خاطر حزب با پرهيز از عنوان كمونيسم، نام «توده» را، برگرفته از ادبيات مصطلح بلشويكهاي روسيه، براي خود برگزيد. اين حزب داراي رهبري، كميته مركزي، هيئت دبيران، شعب مركزي، سازمانهاي ايالتي و همچنين شاخه‌هايي چون كانون دانش‌آموزان، تشكيلات دمكراتيك زنان، شوراي نويسندگان و هنرمندان، كانون صنفي فرهنگيان، سازمان دانشجويان و سازمان نظامي بود. نشرياتي چون آرمان، اميد فردا، جوانان توده، آذرخش نو، جهان زنان، پيام مردم و اتحاد مردم نيز در سالهاي قبل و بعد از انقلاب براي شاخه‌هاي مختلف حزب انتشار مي‌يافت.
حزب توده در شروع فعاليت خود و در اوضاع نابسامان ناشي از ورود نيرو‌هاي متفقين به خاك ايران كه با فقر و قحطي و بيماري و بي‌كاري در كشور و فساد دستگاه حاكمه همراه بود، فعاليتهايي صورت داد. از جمله اين اقدامات، تشكيل اتحاديه‌هاي كارگري و تلاش براي جذب عناصر تحصيل كرده در كشور بود. فعاليت اين حزب در شمال كشور كه در اشغال ارتش سرخ بود، نمود بيشتري داشت.
با تشكيل فرقه‌هاي كمونيستي دمكرات‌ در كردستان و آذربايجان توسط كارگزاران شوروي با هدف تحت فشار قرار دادن دولت ايران به واگذاري امتياز استخراج و بهره‌برداري از نفت درياي خزر به روسها، حزب توده به همكاري با اين فرقه‌ها پرداخت. سيدجعفر پيشه‌وري رهبري فرقه دمكرات آذربايجان و قاضي محمد، از روحانيون كُرد طرفدار شوروي، رهبري حزب دمكرات كردستان را برعهده داشتند. اين دو گروه با فاصله اندكي از يكديگر در پاييز 1324 با كمك مالي و سياسي روسها در دو استان آذربايجان و كردستان اعلام خودمختاري كردند. اما قوام‌‌السلطنه، نخست‌وزير وقت، در پي سفري به شوروي در بهمن 1324 دو امتياز عمده به روسها براي فراهم كردن زمينه خروج نيرو‌هاي آنان از شمال كشور واگذار كرد. يكي انعقاد‌ توافق نفتي با سفير شوروي در تهران در زمينه تشكيل شركت مختلط نفتي ايران و شوروي (15 فروردين 1325) كه پس از تصويب در مجلس شوراي ملي رسميت مي‌يافت و ديگري تشكيل كابينه ائتلافي با حزب توده (10 مرداد 1325) كه طي آن سه پست وزارتي به اعضاي حزب واگذار گرديد. روسها با به دست آوردن اين دو امتياز و نيز فشار‌هاي امريكا، نيروهاي خود را از شمال كشور به تدريج خارج كردند.
خروج روسها از خاك ايران، تهاجم نظامي ارتش به دو استان آذربايجان و كردستان با هدف سركوب احزاب دمكرات در اين دو استان را به همراه داشت. در آستانه اين عمليات، دولت ائتلافي قوام ترميم شد و عناصر حزب توده به دليل نقش اين حزب در حوادث دو استان مذكور از كابينه اخراج شدند. با ختم بحران در كردستان و آذربايجان، حزب توده دچار اختلاف و انشعاب شد و چهره‌هايي مانند خليلي ملكي، انور خامه‌اي، آل محمد و... در رأس عده‌اي از اعضاي ناراضي حزب قرار گرفتند كه شعار استقلال از شوروي را مطرح مي‌‌كردند، و بر نظريات خود پاي فشردند. كميته مركزي حزب توده نيز آنان را «مرتد» خواند و اين امر سبب روي بر تافتن اين عده از شوروي شد. اين رويداد جايگاه داخلي حزب توده را تا حد قابل ملاحظه‌اي تضعيف كرد.
در بهمن 1327 در پي تيراندازي به محمدرضا پهلوي، حزب توده غير‌قانوني اعلام شد. رژيم شاه ناصر فخر‌آرائي، عامل اين حمله را به حزب توده منتسب كرد. اين حادثه در سالروز مرگ دكتر تقي اراني، صورت گرفت و متعاقباً مراكز و كلوپهاي حزب توده در تهران و شهرستانها به تصرف قواي انتظامي درآمد. بسياري از اعضاي حزب دستگير و زنداني شدند و بسياري نيز موفق به فرار از كشور گرديدند. آنان در كشورهاي اروپاي شرقي و همچنين در اتحاد جماهير شوروي به تجديد سازمان پرداختند. اما چند سال بعد در پي حوادث منجر به كودتاي 28 مرداد 1332 مجدداً به كشور بازگشتند و فعاليت خود را در هرج و مرج سياسي كشور از سر گرفتند. اين در حالي بود كه جمعي از اعضا و سران حزب نيز مخفيانه در ايران ماندند و تا زمان كودتاي 28 مرداد حضور خود را علني نكردند.
 حزب توده در اين مرحله طبق صلاحديد روسها هيچ‌گونه حمايتي از جريان مردمي نهضت ملي شدن صنعت نفت به عمل نياورد و در برابر كودتاي 28 مرداد و بازگشت شاه نيز عكس‌العملي بروز نداد و حتي با آن همكاري نيز كرد. با اين حال رژيم پهلوي كه به هيچ روي قصد نداشت حتي وجود محدود و تضعيف شده حزب توده را تحمل كند، رفتار خصمانه‌اي را كه از 1327 ش عليه حزب در پيش گرفته بود، با شدت بيشتري ادامه داد. حزب توده پس از كودتاي 28 مرداد علي‌رغم مخالفتهايش با مصدق و نقش نفاق افكنانه‌اش ميان نيرو‌هاي مذهبي و ملي‌، مورد تعقيب و سركوب شديد رژيم قرار گرفت به طوري كه تا سال 1335 ش عملاً ساختار آن متلاشي شد. از اين سالها به بعد كميته مركزي حزب توده باز به شوروي و اروپاي شرقي منتقل شد و فعاليتهاي آن محدود به برنامه‌هاي راديويي و انتشار نشريه در خارج از كشور گرديد.
حزب توده، قيام اسلامي 15 خرداد 1342 به رهبري امام خميني را به تبعيت از مواضع مسكو، حركتي ارتجاعي دانست و آن را ناشي از كوشش ارتجاعي قشريون مذهبي قلمداد كرد و حتي از روند اصلاحات امريكايي در ايران حمايت كرد. اصلاحاتي كه شاه به دستور «كندي» مشغول اجراي آن بود. هر چند كه بخشي از حزب بعداً به شكل رياكارانه به تجليل از مبارزات مردم پرداخت. حزب در اين سالها با دبير كلي ايرج اسكندري، سياست نرمش و تا اندازه‌‌اي مجيزگويي در برابر شاه را از خود نشان داد؛ سياستي كه بازتاب مواضع شوروي در قبال تحولات ايران بود.
حزب توده در سالهاي دهه 1350 ش عمدتاً به تجديد سازمان مخفيانه خود پرداخت و با شكل‌گيري انقلاب اسلامي در سال 57ـ1356 ش در جستجوي راهي براي باز كردن پاي خود در جامعه بود، پس به حمايت از انقلاب پرداخت. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و بر هم خوردن معادلات سياسي گذشته در منطقه، حزب توده در سالهاي 61ـ1358 ش فعال شد. حزب در اين دوره با تكيه بر تجربه تشكيلاتي احزاب ماركسيستي جهان و كادر ورزيده و مجرب خود كه سالهاي بسياري در اتحاد جماهير شوروي و اروپا دوره‌هاي آموزش را طي كرده بودند و بالاخره با حمايت مادي شوروي، تشكيلات منسجمي به راه انداخت و كوشيد تا به عنوان نيرويي سياسي در جامعه انقلابي ايران وزن و اهميتي كسب كند. به همين دليل ظاهراً به نفع نهادينه شدن نظام جمهوري اسلامي تبليغ كرد و هواداران خود را به شركت در رفراندوم جمهوري اسلامي، انتخابات مجلس خبرگان، رفراندوم قانون اساسي و انتخابات مجلس شوراي اسلامي تشويق كرد. از تسخير لانه جاسوسي امريكا در تهران حمايت كرد و حتي از لزوم حضور در جبهه‌هاي جنگ عليه عراق پشتيباني نمود. با اين حال سياست آرماني انقلاب كه مبتني بر شعار «نه شرقي، نه غربي، جمهوي اسلامي» بود، از ابتدا مورد انتقاد حزب توده قرار گرفت.
حزب توده در سالهاي پس از انقلاب به طور پنهاني با بعضي گروههاي سياسي فعال در كشور از جمله سازمان چريكهاي فدايي خلق، هم‌پيماني داشت و بعضاً در نشريه خود، آنان را انقلابي مي‌ناميد. به همين دليل از نظر افكار عمومي مردم ايران در جنايات آنان در كردستان سهيم و متهم بود. اين حزب در چهار سالي كه پس از پيروزي انقلاب مشغول فعاليت بود، تلاش فراواني كرد تا در كارخانه‌ها، صنايع و مؤسسات توليدي كشور نفوذ كند و كارگران را به تحريك و اعتصاب وا دارد. از اين رو پس از پيروزي انقلاب تا شروع جنگ عراق عليه ايران، توليدات كارخانجات همواره سير نزولي داشتند، به طوري كه دولت مجبور بود براي داير نگاه داشتن كارخانجات، همه ماهه مبالغ عظيمي به آنها كمك كند.
حزب توده در سالهاي پس از انقلاب حاضر به تحويل مقادير زيادي اسلحه به سرقت برده از پادگانها در دوران انقلاب، نشد. انبار كردن اسلحه، تلاش براي نفوذ خزنده در ميان مقامات لشكري و كشوري، تشديد جاسوسي به نفع شوروي، نفوذ در كارخانجات با هدف اخلال، هم‌پيماني با بعضي گروههاي ضد انقلاب و انجام فعاليتهاي زير‌زميني و پنهان عليه نظام جمهوري اسلامي ايران نمونه‌هايي از عملكرد فاش شده حزب توده در سالهاي اوليه پس از پيروزي انقلاب بود.
در بهمن 1361 دستگاه اطلاعاتي و امنيتي ايران موفق به كشف ارتباطهاي گسترده حزب توده با ديپلماتهاي سفارت شوروي در تهران شد. در پي اين كشف، رهبران حزب بازداشت شدند و در بازجوييها به فعاليتهاي جاسوسي خويش اقرار كردند. متعاقباً مصاحبه‌ها و اعترافات صريح رهبران حزب مبني بر سابقه 42 ساله خيانت آنان به مردم از شبكه سراسري سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شد.
روز 13 ارديبهشت 1362 اين حزب طي حكمي از سوي دادستان كل انقلاب منحل اعلام شد و به كليه اعضاي آن اخطار گرديد كه خود را به مراكز دادستاني در تهران و شهرستانها معرفي كنند. در بخشي از اطلاعيه دادستاني چنين آمده بود:
«... در پي دستگيري سردمداران حزب منفور توده و اقارير صريح آنان مبني بر توطئه عليه نظام جمهوري اسلامي ايران و براندازي كه شرح ذيل:
1ـ جاسوسي به نفع بيگانگان
2ـ سرقت و نگهداري اسلحه و مهمات جهت مقابله با نظام جمهوري اسلامي ايران
3ـ رابطه با گروههاي محارب
4ـ اخلال در كارخانجات و مراكز توليدي و صنعتي كشور
5ـ نفوذ در سازمانها و ادارات و نهادهاي انقلابي و مراكز نظامي و انتظامي
دادستاني كل انقلاب اسلامي بنابر اصول 9 و 24 و 26 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و به موجب اين اطلاعيه، حزب توده را منحل اعلام داشته و هر نوع فعاليتي به نفع آنان را غير‌قانوني و عملي ضدانقلابي محسوب مي‌كند...» به دنبال صدور اين اطلاعيه به هجده نفر از ديپلماتهاي سفارت شوروي در تهران نيز دستور داده شد خاك جمهوري اسلامي ايران را ترك كنند. پس از اخراج ديپلماتهاي شوروي از تهران، دولت شوروي نيز متقابلاً روز چهارم خرداد 1362 سه عضو سفارت ايران در مسكو را از آن كشور اخراج كرد.
با انحلال حزب توده، برنامه‌ها و نقشه‌هاي اين حزب در كشور ناكام ماند ولي حزب مذكور مجدداً به يك جريان محدود و بي‌رمق در خارج از كشور بدل شد كه بقاياي فروپاشيده آن، امروز با بازتابهاي سياسي و فرهنگي توفاني كه جهان ماركسيسم را به كام خود فرو برده، دست به گريبان‌اند.
حزب توده در تاريخچه فعاليت خود چند بار دچار تجزيه و انشعاب شد. به غير از ريزشها و جداييهاي انفرادي كه حزب در اكثر مقاطع حيات خود دچار آن بود، تا اواخر دهه 1330 ش عمدتاً شاهد دو انشعاب عمده بوديم. انشعاب اول مربوط به جدايي خليل ملكي، انور خامه‌اي و جلال‌ آل‌احمد به اتفاق جمعي از توده‌ايهاي قديمي بود كه در سالهاي 26 ـ 1325 ش اتفاق افتاد. انشعاب دوم مربوط به جدايي طيفي از مائوئيستهاي فعال در حزب در سالهاي 43ـ1342 ش بود كه در سايه رقابت چين و شوروي به وقوع پيوست.
از كودتاي 28 مرداد 1332 تا پيروزي انقلاب اسلامي، حزب در بيرون از كشور در انزوا به سر مي‌برد و به دليل كمي اعضا، انشعاب خاصي نيز در آن رخ نداد. ولي پس از پيروزي انقلاب كه حزب در زمينه جذب نيرو فعال شده بود، شاهد انشعاب حزب دمكراتيك مردم ايران و همچنين جدايي عده‌اي از حزب تحت عنوان «راه توده» بوديم.
علاوه بر اين، در سالهاي قبل از انقلاب حزب توده به دفعات شاهد جدايي اعضا و پيوستن آنها به تشكيلات رژيم پهلوي بود. پيوستن چهره‌هايي مانند پرويز نيكخواه، داريوش همايون، منوچهر آزمون و محمود جعفريان از اين جمله‌اند. حزب توده از ابتداي تأسيس تا سال 1327 ش فاقد دبير كل بود و توسط كميته مركزي اداره مي‌شد. ولي از آن سال به بعد چند نفر دبير كلي حزب را به ترتيب برعهده داشتند:‌
ـ رضا رادمنش كه در كنگره دوم حزب در 1327 ش به اين سمت برگزيده شد.
ـ ايرج اسكندري كه در پلنوم سيزدهم حزب در آذر 1348 پس از بركناري رادمنش به دبير كلي حزب انتخاب شد.
ـ نورالدين كيانوري كه در دي 1357 متعاقب بركناري ايرج اسكندري به دبير كلي حزب توده برگزيده شد.
ـ علي خاوري كه از زمان انحلال حزب توده در 1362 ش دبير كلي آن را در خارج از كشور برعهده داشته است.