حزب دمكرات كردستان

حزب دمكرات كردستان

حزب دمكرات كردستان ايران در شهريور 1324 و به دستور ميرجعفر باقراف، دبير اول كميته مركزي حزب كمونيست آذربايجان شوروي، در مناطق كردنشين ايران تشكيل شد.
پيش از آن در 1321 ش اتحاديه كومله ژيان با مرام ناسيوناليستي در كردستان تشكيل شده بود. باقراف از فئودالها، سران عشاير و متنفذين كُرد كه به دعوت او در باكو گرد آمده بودند خواست تا با تشكيل حزب دمكرات كردستان، هم‌پاي تجزيه‌طلبان فرقه دمكرات در آذربايجان،‌ در پي كسب خودمختاري در كردستان برآيند. شعار او «خودمختاري براي كرد و دمكراسي براي ايران» بود. آنان همچنين با تبليغ بي‌طرفي و استقلال و احترام متقابل در برخورد با ديگر كشورها معتقد بودند كه «با كشورهاي سوسياليستي و كشورهايي كه سياست دمكراتيك و ضد امپرياليستي دارند، رابطه دوستانه ايجاد خواهند كرد.»
كمتر از دو ماه پس از اعلام تشكيل جمهوري آذربايجان توسط سيد جعفر پيشه‌وري، حزب دمكرات كردستان نيز با بهره‌گيري از تشكيلات اتحاديه كومله ژيان، در دوم بهمن 1324، تشكيل جمهوري مهاباد را در بخش شمالي كردستان اعلام كرد و قاضي محمد، دبير كل حزب به رياست جمهوري خود خوانده مهاباد برگزيده شد.
آنها با استفاده از كمكهاي نظامي شوروي، علاوه بر مهاباد، سردشت، بوكان، سقز، بانه، مريوان، بيجار، قروه، سنندج، پاوه، نوسود و اورامانات را زير سلطه خود درآوردند. بي‌توجهي مردم آذربايجان به حكومت خود خوانده پيشه‌وري و علاقه‌مندي آنان به اصول اسلام و نيز توافق احمد قوام‌السلطنه، نخست‌وزير وقت ايران، با استالين، رئيس حزب كمونيست شوروي، موجب شد كه اين جمهوري دوام چنداني نياورد و نيروهاي شوروي، خاك ايران را ترك كردند، و آذربايجان و كردستان دوباره به ايران بازگشت. نيروهاي شوروي و انگليس در جريان جنگ جهاني دوم و به بهانه همكاري ايران و آلمان، ايران را از دو سوي شمال و جنوب به تصرف خود درآورده بودند ولي پس از پايان جنگ، كه نيروهاي اشغالگر ايران را ترك كردند، ارتش شوروي از تخليه ايران سرباز زد و آذربايجان را همچنان در تصرف خود داشت.
بدين ترتيب، جمهوري خود خوانده آذربايجان در آذر 1325 سقوط كرد و برخي از عوامل آن به شوروي گريختند و گروهي از آنان نيز دستگير شدند. جمهوري مهاباد نيز كه پايه‌هايش متزلزل‌تر از جمهوري آذربايجان بود، از هم پاشيد و عوامل آن از جمله قاضي محمد و سيف‌قاضي دستگير و اعدام شدند و شماري از آنان نيز فرار كردند.
حزب دمكرات نيز با شكست جمهوري مهاباد،‌ از هم پاشيد و تنها شماري از اعضاي آن توانستند فعاليتهايي براي تشكيل دوباره آن به عمل آورند.
مهم‌ترين فعاليت آنام در اين دوره،‌ انتشار نشريه براي دعوت مردم به مبارزه با حكومت مركزي و دست‌يابي به خودمختاري بود. اما در 1327 ش هم عده‌اي از اعضاي اين حزب دستگير شدند.
حزب دمكرات كردستان در 1328 ش توسط حزب توده ايران، مهم‌ترين حزب طرفدار شوروي، به رسميت شناخته شد. حزب توده در سالهاي 31 ـ 1330 ش براي گسترش قدرت نفوذ خود،‌ اعضاي پراكنده حزب دمكرات را در «كميته ايراني كرد» گردهم آورد اما اين ارتباط پايدار نبود و پس از كودتاي 28 مرداد 1332، اين دو حزب از هم فاصله گرفتند. در همين سال، دو تن از سران حزب دمكرات به نامهاي عبدالله اسحاق و عبدالرحمن قاسملو، مخفيانه به عراق رفتند تا به كمك حزب دمكرات كردستان عراق به بازسازي حزب در ايران بپردازند. گفتني است كه كردهاي تركيه و عراق نيز سالها در پي كسب خودمختاري بودند و انديشه تشكيل دولت مستقل كرد در منطقه را در سر مي‌پروراندند. اين فكر در ميان احزاب و گروههاي كُرد ايران نيز كم و بيش وجود داشت و در هر موقعيتي به ياري هم مي‌شتافتند.
رهبران حزب دمكرات در 1336 ش فعاليتهاي حزب را از سر گرفتند و اين بار براي جلب نظر شوروي، متوسل به حزب توده شدند كه رهبران آن در اروپاي شرقي مستقر بودند، اما توده‌ايها تنها به كمكهاي مالي بسنده كردند و از شناسايي حزب توسط كمونيزم بين‌الملل خودداري كردند. در 1338 ش بقاياي حزب دمكرات كه به عراق كوچ كرده بودند، با تشكيل هيئت اجرايي و با كمك آلمان شرقي و چكسلواكي، در راديو پيك ايران به تبليغ ديدگاههاي خود پرداختند. اين راديو از سياستهاي شوروي پيروي مي‌كرد.
در كنگره دوم حزب (1343 ش) احمد توفيق به دبير كلي حزب دمكرات كردستان برگزيده شد. توفيق طرفدار ديدگاههاي حزب دمكرات كردستان عراق بود. او سعي كرد از طريق حزب توده زمينه شناسايي حزب دمكرات را به عنوان يكي از احزاب چپ در ايران فراهم سازد. اما افرادي چون اسماعيل شريف‌زاده، عبدالرحمن قاسملو و خسروي كه مخالف هم‌سويي با حزب دمكرات كردستان عراق بودند به مبارزه مسلحانه گرايش يافتند و از 1345 تا 1347 ش، جنبش مسلحانه‌اي را به رهبري شريف‌زاده در كردستان به راه انداختند. در آن زمان بارزاني، رهبر كردهاي عراق با حكومت شاه از در دوستي درآمده بود. نفوذ ساواك در گروهي كه خواستار مبارزه مسلحانه بودند، و نيز عدم حمايت كشورهاي شوروي،‌ تركيه و عراق از نيروهاي مسلح كرد، آنان را در درگيري با نيروهاي نظامي شاه با شكست مواجه ساخت و بيشتر آنها دستگير و يا كشته شدند اما رهبران اين گروه به خارج از كشور گريختند و به فعاليتهاي جسته و گريخته خود ادامه دادند.
از آن پس تا كنگره سوم حزب در 1352 ش، حزب دمكرات كردستان در لاك‌ انزوا فرو رفت و از اين سال تا پيروزي انقلاب، فعاليت مشخصي از آنان گزارش نشد.
پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، رهبري حزب از عزيز يوسفي به عبدالرحمن قاسملو رسيد. او در نيمه دوم 1357 ش پس از سالها دوري از كشور به ايران بازگشت و در بهمن 1357، فعاليتهاي حزب را به يمن فضاي آزاد ناشي از مبارزات مردم مسلمان، آشكار كرد.
در چهارم بهمن 1357، حزب دمكرات كردستان ايران مجدداً اعلام موجوديت كرد و به دنبال آن شوراي همبستگي كردستان در سقز و بانه با هدف كسب خودمختاري كردستان ايران تشكيل شد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به دنبال آشوبهايي كه زير شعار خودمختاري كردستان در اين استان رخ داد، راديو مهاباد به دست نيروهاي حزب دمكرات افتاد و آنان از اين طريق،‌ همه نيروهاي ضد انقلاب را به مبارزه مسلحانه عليه حكومت دعوت كردند. سازمان چريكهاي فدايي خلق و سازمان مجاهدين خلق ايران (منافقين) به اين دعوت پاسخ مثبت دادند و با حزب دمكرات كردستان هم‌صدا شدند.
در همين حال، جناحهاي پراكنده حزب در داخل و خارج از كشور به سرعت دست به كار شده، ضمن برقراري رابطه با عناصر نظامي و امنيتي رژيم شاه، سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو)، رژيم عراق و خوانين منطقه، اقدام به خلع سلاح پاسگاههاي مرزي ايران كردند. آنان همچنين با به گروگان گرفتن نيروهاي وفادار به انقلاب اسلامي و اعضاي سپاه پاسداران و جهاد سازندگي، به مراكز دولتي حمله كردند و اموال آن را به غارت بردند. باج‌گيري از مردم براي تأمين احتياجات خود،‌ تجاوز، چپاول و غارت اموال عمومي، شكنجه و قتل مخالفان، از جمله اقدامات حزب در اين دوره است.
اتفاقاتي كه پس از انقلاب در كردستان مي‌افتاد و درخواست خودمختاري، از سوي شوروي حمايت نمي‌شد و خبرگزاري رسمي شوروي ـ تاس ـ تجزيه‌طلبان كرد را عناصر سيا، ساواك و هواداران شاه مي‌دانست كه در پي ايجاد شرايطي براي وقوع جنگ داخلي و بازگرداندن حكومت شاه به كشور هستند.
از افرادي كه در آشوبهاي آن دوره مشاركت فعال داشتند، مي‌توان از شيخ عزالدين حسيني امام جمعه مهاباد ياد كرد. او كه از دوره شاه در اين شهر به عنوان امام جمعه شناخته مي‌شد، با سوءاستفاده از اعتقادات مذهبي مردم كرد، آنان را به مخالفت با دولت انقلاب و كسب خودمختاري تشويق مي‌كرد. با آنكه تجربه تجزيه‌طلبي و اعلام خودمختاري كردستان پيش از اين بارها شكست خورده بود، اما نكته مهم در آن بود كه هيچ يك از جدايي‌طلبان، چشم‌‌انداز روشني از حكومت مورد نظر خود ارائه نمي‌دادند و اغلب به شعار‌هاي دهن‌پركن بسنده مي‌كردند.
در 1358 ش، نمايندگاني از جانب امام خميني و هيئتي از سوي دولت موقت براي بررسي و حل مسائل كردستان به اين استان رفتند. آيت‌الله ‌شهاب‌الدين اشراقي، داريوش فروهر، عزت‌الله سحابي، هاشم صباغيان و مصطفي چمران از جمله اين افراد بودند. آنان در اين مأموريتها همواره با كارشكنيهاي حزب بويژه خواسته‌هاي غير‌منطقي آنان شامل خودمختاري كردستان و اختصاص منابع موجود در هر استان به همان استان، مواجه شده بودند. اختلاف‌اندازي اين حزب و ايجاد درگيريهايي مسلحانه با ارتش و سپاه، نه تنها زمينه‌هاي ايجاد آرامش و رفع مشكلات را در كردستان از بين برد بلكه باعث شد اين استان براي مدت زيادي در آتش جنگ و درگيريهايي مسلحانه بسوزد. در نتيجه، در مرداد 1358 حزب دمكرات كردستان ايران رسماً غير‌قانوني اعلام شد و رهبران آن تحت تعقيب قرار گرفتند. مردم نيز در سراسر كشور با استقبال از اين تصميم، خواستار مجازات عوامل آشوب در كردستان شدند.
هم‌زمان با آغاز جنگ هشت ساله عراق عليه ايران، افراد مسلح حزب دمكرات به عنوان بخشي از نيرو‌هاي متجاوز عراقي به همكاري با دشمن پرداختند. از جمله، شماري از گروگانهايي را كه از ميان اعضاي سپاه پاسداران، ارتش، جهاد سازندگي و ديگر انقلابيون مسلمان در زندان دوله‌تو نگهداري مي‌كردند، با هماهنگي ارتش عراق، در بمباران هوايي زندان توسط هواپيما‌هاي عراقي، به شهادت رساندند و زخميهاي آن حادثه را هم به عنوان اسير به عراق بردند. اما در 1360 ش كه بني‌صدر و رجوي از ايران گريختند و در فرانسه، شوراي ملي مقاومت را تشكيل دادند، حزب نيز به آنان پيوست و در همين زمان بود كه ايران با تقويت بنيه نظامي خود در منطقه كردستان، عوامل و بقاياي حزب را به خارج از مرزهاي ايران راند و از سوي ديگر به تقاضاي همكاري حزب دمكرات كردستان عراق و اتحاديه ميهني كردستان عراق پاسخ مثبت داد و با حضور پيشمرگان مسلمان كرد و استقرار قرارگاه حمزه سيد‌الشهدا در كردستان، زمينه‌هاي رشد و فعاليت حزب دمكرات كردستان ايران را در كشور از بين برد. پس از پايان جنگ در 1367 ش، اين حزب با وساطت اتحاديه ميهني كردستان عراق، براي بازگشت به كشور، خواستار مذاكره شد. اين اقدام منجر به ايجاد انشعاب ديگري در حزب شد. در جريان مذاكرات ايران و حزب دمكرات در شهر وين پايتخت اتريش، در 22 تير 1368، قاسملو و همراهانش هدف سوء‌قصد قرار گرفته به قتل رسيدند. در 27 شهريور 1371، صادق شرفكندي، جانشين قاسملو نيز در برلين به قتل رسيد. از آن پس انشعاب ديگري در حزب رخ داد و افراطيون آنها به سازمان تروريستي مجاهدين خلق پيوستند.
بعدها ملاعبد‌الله حسن‌زاده با ديدگاههاي معتدل‌تر در رأس حزب قرار گرفت و در 1381 ش نيز اعلام شد كه رهبران حزب منحله دمكرات كردستان ايران، به دولت جمهوري اسلامي ايران تعهد‌نامه رسمي داده‌اند تا هيچ‌گونه عمليات نظامي عليه جمهوري اسلامي انجام ندهند.