روابط اعراب و ايران و موضع اسرائيل در اين زمينه

روابط اعراب و ايران و موضع اسرائيل در اين زمينه

بديهي است كه آمريكا و اسرائيل در تقويت و تحكيم روابط كشورهاي عربي و ايران نفعي را براي خود متصور نمي‌بينند و از هيچ تلاشي براي جلوگيري از فراهم شدن امكان ارتباط و هماهنگي ميان عربها و ايران دريغ نمي‌كنند. آن دو حتي براي گسترش اختلافات قومي، مذهبي و... ميان ايران و عربها تمام تلاش خود را به كار مي‌گيرند.
 اين واقعيتي است كه همه در ايران و جهان عرب روي آن اتفاق نظر دارند. آمريكا و اسرائيل نيز اين واقعيت را مخفي نمي‌كنند و به‌صورت آشكار و پنهاني در اين زمينه تلاش مي‌كنند، زيرا هرگونه ارتباط عربي- ايراني واقعي كه داراي بعد استراتژيك باشد اولاً براي رژيم اسرائيل و ثانياً براي منافع استعماري آمريكا در منطقه بسيار بد خواهد بود.
پارادوكسي كه در اينجا نهفته، اين است كه جهان عرب و ايران با اينكه به اين مسأله‌  خطرناك و ابعاد آن آگاهي دارند، اما برخورد منطقي كه متناسب با ميزان خطر اهداف دشمن مشترك آنها (اسرائيل) باشد، انجام نمي‌دهند. متأسفانه روابط عربي ـ ايراني در زمينه‌هاي بسياري در راستاي تمايلات اسرائيل و حتي در مواردي بسيار فراتر از تمايلات اين رژيم است. و گرنه چگونه مي‌توان جنگ 8 ساله عراق و ايران و خسارتها ، خرابي‌ها و تحولات حاصل از آن را تفسير كرد. سوالي كه طرح آن بويژه براي دولت‌هاي عربي لازم است و اخيراً در لبنان نيز بر زبانها جاري مي‌شد اين است كه آيا اسرائيل و برخي از دولت‌هاي عربي با هم دشمن هستند يا دوست و چه بسا همپيمان، چگونه مي‌توان نوع روابط برخي كشورهاي عربي با يكديگر و از سوي ديگر اظهارات مسوولان بلندپايه اسرائيل در مورد دوستي‌هاي رو به گسترش رژيم مذكور با برخي از اين كشورها را تفسير كرد و چگونه مي‌توان سخن رايس در مورد ائتلاف (پيمان) دولت‌هاي ميانه‌رو عرب عليه تندروها، كه طبعاً اسرائيل در صف ميانه‌روها خواهد بود، را توجيه كرد!
سؤال بنياديني كه طرح آن در اينجا لازم است اينكه آيا اسرائيل دشمن ماست و در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا همين كه بگوييم اسرائيل دشمن ماست كافي است؟ آيا اعتراف به دشمني اسرائيل استراتژي‌ها و سياست‌هايي را در سطوح مختلف نمي‌طلبد؟ آيا استراتژي‌هاي سياسي، نظامي‌و اقتصادي دولت‌هاي عربي بر پايه رويارويي با دشمن اسرائيلي استوار است يا بر اساس رويارويي با دشمناني ديگر. اين دشمن‌ها كه سياست‌هاي دولت‌هاي عربي را ترسيم مي‌كنند و ارتش‌هاي عربي براي رويارويي با آنها آماده مي‌شوند، كدامند؟ آيا ايران اسلامي ‌نسبت به برخي از دولت‌هاي عربي دشمن يا تهديدي است كه بر تهديد اسرائيلي مقدم است؟ آيا مي‌توان تصور كرد كه مانورهاي نظامي‌عربي مشتركي براي رويارويي با تجاوز احتمالي اسرائيل برگزار شود؟
و اما پرسش نخست همچنان باقي مي‌ماند: چه چيزي مانع اعتماد سازي متقابل دولت‌هاي عربي و ايران و ايجاد يك نظام منطقه‌ای عربي- ايراني يا نظام خاورميانه‌ای اسلامي ‌بزرگ مي‌شود. نظامي‌كه تأمين‌كننده ثبات و امنيت منطقه و بر اساس منافع مشترك ايران و جهان عرب و اسلام استوار باشد. نكند اين اهداف خارج از حوزه‌ای است كه آمريكا و اسرائيل اجازه ورود به آن را مي‌دهند.
عوامل و زمينه‌هاي مشترك ميان ايران و جهان عرب بسيار بيشتر از آن چيزي است كه باعث گرد هم آمدن دولت‌هاي اتحاديه اروپا شده است. پس چرا نبايد يك پيمان عربي ايراني واقعي به‌وجود آيد. مسلماً اگر اسرائيل كابوس چنين پيماني را در خواب هم ببيند هراسان از خواب مي‌جهد وتوان زندگي را از دست خواهد داد.
پرسش‌هاي متعددي دربارة روابط عربي ـ ايراني وجود دارد كه برخي از آنها را مطرح مي‌كنيم:
چه چيزي مانع همكاري عربها و ايران در زمينه‌هاي نفت، گاز و پتروشيمي‌مي‌شود؟
 چه چيزي مانع همكاري آن دو در زمينه‌هاي امنيت منطقه‌ای مشترك‌به‌ويژه در منطقه خليج [فارس] مي‌شود؟ عاملي كه مي‌تواند مانع ورود طرفهاي بين‌المللي و به‌ويژه آمريكا به منطقه و نابودي امنيت و ثبات آن و تهديد دولت‌هاي منطقه شود.
چه چيزي مانع همكاري آنها در زمينه‌هاي توسعه اقتصادي و پيشرفت تكنولوژيك، پژوهش و تقويت مبادلات بازرگاني، صنعتي و كشاورزي مي‌شود؟
چه عاملي مانع همكاري آنها در سطح فرهنگي و فكري به‌ويژه در رويارويي با تهديدات صاحبان طرح جنگ تمدنها و عاملان توهين‌هاي روش‌مند و مكرر به اسلام و ارزشها و سمبلهاي آن مي‌شود؟
چه چيزي مانع همكاري سياسي عربي ايراني و هماهنگي در رويارويي با تجاوزات اسرائيل، حمايت از ملت فلسطين و حمايت از ملت لبنان و سوريه در برابر اشغالگري اسرائيل مي‌شود؟
آيا اين موانع ذاتي است يا اينكه اساساً خارجي و بطور مشخص صهيونيستي – آمريكايي است؟ صهيونيسم در منطقه ما فقط مانع شكل گيري طرح مقاومت نظامي‌ يا سياسي نيست بلكه همچنين مانعي براي شكل گيري يك نهضت علمي‌ و فرهنگي و مانعي براي شكل گيري دموكراسي و مانع نزديكي واقعي ايران و جهان عرب و حتي نزديكي دولت‌هاي عربي با يكديگر است. صهيونيسم است كه با تلاش براي ايجاد تفرقه در دل هر يك از كشورهاي عربي مانع تحكيم وحدت داخلي آنها مي‌شود. صهيونيسم است كه مانع هر پيشرفت علمي ‌و توسعه‌ای در كشورهاي عربي مي‌شود و در نهايت بايد گفت كه صهيونيسم عامل فتنه‌ها، استبدادها و فسادهايي است كه در جهان عرب و اسلام وجود دارد. البته هدف ما اين نيست كه در دام تئوري توطئه و ناديده‌گرفتن كوتاهي‌ها و تقصيرهاي خويش و خلل‌هاي موجود در ميان دو طرف رابطه يعني عربها و ايران بيفتيم. اما وظيفه، منطق و منافع همة ما ايجاب مي‌كند كه از عامل صهيونيستي - آمريكايي به عنوان مشوقي براي روابط مشترك استفاده كنيم نه چارچوبي براي اختلاف و نزاع. ما بايد به گونه‌ای باشيم كه قدرت ايران، قدرت عربها و قدرت عربها، قدرت ايران تلقي شود. اما مشكل اين است كه جهان عرب بسيار ضعيف است و هيچ اختيار و تواني از خود ندارد، از همه قدرتها مي‌ترسد و در برابر هر كسي كه گمان مي‌كند قوي‌تر است كرنش مي‌كند.