نومحافظه کاری، صهیونیسم و جمهوری اسلامی ایران

بنابراین سیاست فشار از بیرون و تغییر رژیم از درون در دستور کار قرار می گیرد. همچنین از مولفه های تنش آفرین بین ایران و امریکا، صهیونیسم و لابی های آن است که امکان هرگونه تعامل مثبت را از بین می برد. طرح مساله توان هسته ای ایران نیز اساسا طرحی صهیونیستی است. این مقاله به بررسی این مساله می پردازد
کلیت نو محافظه کاری در ایالات متحده در پی « تغییر رژیم» در ایران است. اگر چه برخی محافظه کاران معتدل از «تغییر رفتار» دم می‌زنند. یعنی سیاست خارجی امریکا دارای فرایند واحدی است که بصورت جبرگرایانه، مهره‌های خاص سیاسی را رو آورده و عملکرد خاصی را رقم می زند. فراموش نکنیم که امریکا قبل از «چین مائو»، «شوروی کمونیستی» و جمهوری اسلامی ایران، وطنی ایدئولوژیک بوده و هست و اتفاقا این ایدئولوژی از آنجا که مورد اجماع واقع شده  جهان گرایی از شاخصه های عمده ایدئولوژی های مذکور است هیچ کس در درون نمی تواند مسیر آن را بصورتی عمده تغییر دهد. جمهوری اسلامی ایران از آنجا که مانع عمده ای در مقابل جهانی شدن و جهانی کردن ارزش های امریکاست، مورد هجمه است و اقدامات دیپلماتیک نمی تواند تغییری قابل ملاحظه در این مسیر را موجب شود.   نومحافظه کاران هم محافظه کارند و هم تجدید نظر طلب. محافظه کار از آن جهت که نمی خواهند در ساحت تغلب موجود کاخ سفید برجهان اختلالی ایجاد شود و تجدید نظر طلب از آن جهت که می خواهند هرچه بیشتر وضع موجود را با تعبیه شاخصه های امریکایی، امریکایی کنند.   با این اندیشه، جمهوری اسلامی ایران یکی از محورهای شرارت قلمداد گردید و رویکرد تغییر نظام غالب تر شد. آنها معتقدند اسلام سیاسی بزرگترین تهدید امریکانیسم بعد از کمونیسم است که از تکرار مکررات خودداری می کنیم. در این باره جمهوری اسلامی الهام بخش حرکت های اسلامی است و از این منظر قادر است سیاست های یکجانبه گرایانه و اقتدارگرایانه امریکا را به چالش بکشد. از این رو از نظر آنها تغییر رژیم ایران و تبدیل آن به متحد استراتژیک اسراییل می تواند هم خیلی از موانع اسراییل را بر طرف سازد و هم آن را به همراه اسراییل در مقابل اعراب قرار دهد. آنها معتقدند که ایران اختلافات ژئوپولتیک با اسراییل ندارد.   مایکل لدین، متخصص امور ایران معتقد است امریکا برای ریشه کن کردن تروریسم ابتدا می بایست به ایران حمله می کرد چرا که استفاده از ابزارهای مسالمت جویانه و دیپلماسی نه تنها هیچ فایده ای برای امریکا ندارد بلکه موجب گستاخ تر شدن ایران در ضربه زدن به منافع امریکا می شود.   رائول مارک گرشت و دانیل پلتکا نیز از نومحافظه کارانی هستند که در ارایه تزهای ضد ایرانی و سخنرانیهای آتشین در این باره اشتهار دارند. این دو با ارایه مقالاتی همچون «بازی های ایران و اتلاف وقت» و «تغییر رژیم در ایران» در روزنامه هایی همچون نیویورک تایمز و فاینشنال تایمز خواهان تغییر رژیم در ایران شده اند. موسساتی همچون «موسسه امریکایی یهودی واشنگتن برای سیاستگزاری خاورنزدیک موسوم به winep تاثیر بسزایی در جهت دهی سیاست خارجی امریکا نسبت به ایران گذاشته اند. لابی صهیونیستی به قدری قوی و تاثیرگذار است که به تعبیر گراهام فولر امکان هرگونه تحلیل واقع بینانه را از دولتمردان امریکا -نسبت به ایران – سلب می کند. وی می گوید که کارمندان دولت امریکا تنها در پشت درهای بسته و مخفیانه می توانند بی طرفانه و منصفانه نسبت به ایران تحلیل کنند.   از این رو مساله تغییر رژیم در ایران هماره سرلوحه کار دو حزب دموکرات و جمهوری خواه بوده و هست. محافظه کاران جدید بر این باورند که تغییر رژیم ایران به پروژه های افغانستان و عراق کمک می کند اما واقع گرایان معتقدند که تغییر رژیم با عملیات نظامی محقق نمی شود، لذا باید روش های جدید اتخاذ کرد تا از این طریق به حذف ایران از معادلات منطقه ای کمک کرد. بنابراین سیاست فشار از بیرون و تغییر رژیم از درون در دستور کار قرار می گیرد.   اکنون نیز با مشکلات پیش آمده در عراق، این سیاست طرفداران بیشتری دارد. آنها تلاش دارند از طریق فشارهای دیپلماتیک از خارج و تبلیغات ماهواره ای و متمایل کردن مردم به سکولاریسم و شورش های خیابانی به اهداف تاریخی و ژئوپولتیک (تعبیر کسینجر) نایل آیند.   اندیشه غالب بر کاخ سفید با وجود همه اختلافات جزئی، اندیشه اشتراوس و فوکویاما است که جهان را به خیر و شر تقسیم می کند. از این رو تجربه نشان داده است که هر گونه سیاست انفعالی و عقب نشینی موجب ترغیب محافظه کاران می شود و در این باره لابی صهیونیسم بسیار تاثیر گذار است.   لابی «ایپک» (کمیته امور عمومی امریکا و اسراییل) با داشتن 50 هزار عضو در سراسر امریکا با برقراری ارتباطات گسترده با مراکز قدرت و تبلیغاتی، نقش اساسی در مخدوش کردن چهره ایران بازی کند. طرح داماتو در زمان کلینتون، طرحی صهیونیستی بود. لابی ایپک سالانه 4 میلیارد دلار از امریکا دریافت می کند. به عبارتی از مولفه های تنش آفرین بین ایران و امریکا، صهیونیسم و لابی های آن است که امکان هرگونه تعامل مثبت را از بین می برد. طرح مساله توان هسته ای ایران نیز اساسا طرحی صهیونیستی است.   در این میان دیپلماسی و تبادلات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی می تواند به جمهوری اسلامی کمک کند. امریکا در صورت ضعف ارتباطات ما، ائتلاف های گسترده تری را علیه ایران شکل خواهد داد و این، به تهاجمی تر شدن سیاست خارجی امریکا دامن می زند. می توان با تلاش های وافر، نهضت محافظه کاری که بند به «زمان» است را کنترل کرد.
   * در این باره ر.ک اینترنتNeo conseratives/Iran/Zionism