تلاش صهیونیست ها جهت نفوذ در ایران با کمک یهودیان عراقی

چندي پيش اسامي بازرگانان عراقي را كه در ايران مشغول تجارت هستند از وزارت خارجه خواسته بودم و اينك كه صورت مزبور رسيده معلوم مي‌شود قسمت عمده فعاليت اقتصادي ايران در دست يهودي‌هاي عراقي است و اين مسئله نه تنها از نظر اقتصادي بلكه از نظر سياسي باعث كمال نگراني مي‌باشد. لهذا شرحي در اين باب به وزارت امور خارجه نوشته‌ام كه رونوشت آن به پيوست تقديم مي‌شود و چون موضوع حائز كمال اهميت مي‌باشد متمني است در موقع مقتضي از شرف عرض لحاظ مبارك ملوكانه بگذرد.
هم‌زمان سفير ايران در بغداد، رونوشت نامه‌اي را كه خطاب به وزير امور خارجه وقت نوشته است، براي دربار ارسال مي‌كند. در اين نامه، ضمن ارائه گزارشي از روند بررسي موضوع، نسبت به افزايش و گسترش سيطره يهوديان عراقي در عرصه سياست و اقتصاد ايران و خطر آن براي اين امنيت و منافع ملي كشور چنين هشدار داده شده است:
چندي پيش به نظر بنده رسيد فهرست شركت‌ها و اشخاص عراقي كه در ايران مشغول تجارت و داد و ستد هستند از طهران بخواهم. صورتي كه ضمن نامه وزارت امور خارجه [به] شماره 4390 مورخ 26/2/1328 رسيده براي سهولت مراجعه يك نسخه از آن را به پيوست ايفاد مي‌دارم. با آن كه كامل نيست ولي اسباب كمال نگراني مي‌باشد و نشان مي‌دهد كه قسمت عمده فعاليت اقتصادي ايران در دست بازرگانان عراقي است.با آن كه ايران قرن‌ها است خاك عراق را محل توجه خود قرار داده و تجار و صرافان بزرگ ايراني در بغداد و ساير شهرهاي اين جا بوده‌اند، مع‌ذالك در اثر اقدامات و رويه مدام دولت عراق، حالا حتي يك بازرگان و شركت ايراني نظير آن چه در فهرست پيوست ملاحظ مي‌فرمايند در تمام خاك عراق نيست. در اينجا همه به خاطر دارند كه تا سي سال پيش تمام تجارت و صرافي عراق در دست ايراني‌ها و نمايندگي كارخانجات و شركت‌هاي خارجي هم با آنها بوده است. اما تدريجاً يكي بعد از ديگري به دست يهودي‌هاي عراقي افتاده و تجار ايراني هم به واسطه علاقه و زندگاني شخصي كه در اينجا داشته مجبوراً تابعيت عراقي را پذيرفته‌اند.
در ايران يك حقيقت مسلمي است كه تجارت و اقتصاد و ثروت كشور به دست يهودي‌ها افتاده و تصوير آينده خطرناك اين وضع دورانديشان را نگران دارد [كرده است]. زيرا اگر اداره ثروت [و] اقتصاد مملكت در دست طبقه[اي] باشد كه نتوان ارتباط آن را با كشورهاي خارجي كنترل نمود، البته به استقلال سياسي مملكت نمي‌توان اعتماد داشت. مع‌ذالك و با تمام اين نگراني‌ها تاكنون هيچ‌گونه اقدام اساسي براي اين وضع نشده [است].
البته نسبت به يهودي‌هاي اتباع ايران نمي‌توان اقدامي كرد ولي دليلي نيست كه قسمت اعظم اقتصاد كشور ما در دست يهودي‌هاي عراقي باشد. يعني كساني كه خود دولت عراق هم نسبت به آنها نظر مساعدي ندارد و حالا از آنها حمايت نمي‌‌كند. در همين ايام اخير دولت عراق چند نفر يهودي‌هاي اتباع ايران را كه پروانه اقامت منظم در دست داشتند تبعيد نمود. همين كه مراجعه و پرسش كردم گفتند اين اشخاص محل اطمينان نبودند و تبعيد شدند. و كسان ديگري هم در نظر هستند كه تبعيد خواهند شد. شما هم مي‌توانيد در ايران همين اقدام را بنمائيد. (گزارش محرمانه سفارت مورخ 1/3/1328، شماره 94)»
بنابراين چه مانعي خواهد داشت كه پس از جلب موافقت هيأت دولت يك باره پروانه اقامت كليه يهودي‌هاي عراق را در ايران باطل و تصميم به اعاده آنها به بغداد گرفته و به اين اشخاص و خانواده آنها ديگر اجازه مراجعت به ايران داده نشود. در موقع مذاكرات با وزير امور خارجه و همراهان در تهران مي‌توان نظر آنها را درباره يهودي‌ها استفسار نمود و تذكر داد كه ما در ايران مي‌خواهيم محدوديت‌هايي درباره آنها قائل شويم و يقين داريم اظهار مساعدت و حمايتي نخواهند نمود  و پس از مراجعت نايب‌السلطنه و همراهان اقدام بالا به عمل مي‌آيد.  در خارج هم چنين معروف خواهد شد كه دولت عراق در ملاقات‌هاي تهران اين تقاضا را نموده است.
چند روز پيش ضمن صحبت وزير امور خارجه [عراق] اظهار داشت شنيده مي‌شود يهودي‌هاي عراقي مشغولند تحصيل تابعيت ايران كنند. بنده اين مطلب را تكذيب كردم. ايشان پاسخ دادند خدا كند مطلب صحت داشته باشد.  ما ابداً حرفي نداريم هر جا مي‌خواهند بروند و تابعيت هر جا را مي‌خواهند تحصيل كنند. ملاحظه مي‌فرمايند كه عراقي‌ها نسبت به اتباع خودشان اين‌طور نظر دارند و اين قسم آرزوي دوري آن را مي‌‌كنند. ما چرا بايد درب‌هاي كشور خود را بر روي آنها باز بگذاريم تا در نتيجه رقيت اقتصادي، قدرت [و] استقلال سياسي ما دچار ضعف و مخاطره گردد. بر خاطر محترم پوشيده نيست كه هر دولتي مسئول و ضامن مقدرات مملكت است و بايد هر چه را در مصلحت ملك و ملت مي‌داند بي‌چون و چرا انجام دهد. اگر امروز كه مقتضيات سياسي آماده است اين كارنشود براي هميشه ايران تحت رقيت يهود و عواقب شوم آن خواهد ماند و بر عكس چنانچه حالا اين اقدام به عمل آيد جماعت يهود در دنيا براي چندي ايران را آسوده و راحت خواهند گذاشت.
تأثير اين اقدام در داخله كشور، علاوه بر فوايد عظيم سياسي و اقتصادي آن است كه مردم و مخصوصاً طبقه بازرگان به دولت خود اميدواري بيشتري پيدا كرده و حالا كه در اثر اصلاح قوانين، چرخ‌هاي مملكت به كار افتاده، با دلگرمي زياد به كار و فعاليت مشغول خواهند شد. 
سفارت ايران در عراق، فهرست دهها شركت و بازرگان يهودي عراقي را به وزارت امور خارجه و دربار شاهنشاهي ايران ارسال كرد و خواستار سلب تابعيت ايراني و اخراج آنها از ايران شد. وزيرمختار وقت ايران، سيطره يهودي‌هاي عراقي را بر اقتصاد كشور خطر و تهديدي براي امنيت و منافع ملي كشور قلمداد كرده – و آن‌گونه كه از متن گزارش برمي‌آيد – با شدت و قاطعيت اين مسئله را طرح و تعقيب كرده است.
فهرست اسامي يهوديان عراقي كه پيوست سند وزارت امور خارجه ايران است، اگر چه آن‌گونه كه سفارت ايران در بغداد نيز تصريح كرده «كامل نيست»، اما نشان از عمق و گستره حضور، نفوذ و بلكه سيطره يهودي‌ها – از جمله يهودي‌هاي عراقي – در ايران آن دوره دارد كه نمونه‌اي از آن به شرح زير است:

فهرست اسامي شركت‌ها و بازرگانان اتباع عراق

رديف نام و نام خانوادگي نام بنگاه يا شركت تبعيت شماره پروانه اقامت
1 داويد عزرا حكاك
شركت محدود و خصوصي عراق
4 تهران
2 الياس عويد
تجارتخانه عراق
330 شهرباني تهران
3 عزرا چيتايات
شركت سهامي تجارتي پارس و جهان
عراق
315 همدان

4 نعيم شيري
شركت سهامي تجارتي پارس و جهان
عراق
14993 تهران
5 اتوكار سليم سالح نتائيل
تجارتخانه عراق
3189 تهران
6 موشي ناموردي
تجارتخانه عراق
849 اهواز

7 سليم دنگور
تجارتخانه عراق
17808 شهرباني تهران
8 الياهو ساسون خزام
تجارتخانه عراق
144 تهران
9 روبين مئير معلم
تجارتخانه عراق
937 تهران
10 نسيم ي. صالح
تجارتخانه عراق
67 همدان

11 صيون مراد
تجارتخانه عراق
1303 خرمشهر

12 ناجي خضوري عزيز
شرت راديو ديانا
عراق
56 تهران
13 البرت سوفر
تجارتخانه عراق
5136 تهران
14 روبين ربيع
شركت تجارتي البرز
عراق
1 قزوين

15 دانيال ربيع
شركت تجارتي البرز
عراق
94 قزوين

16 موشي كهن
تجارتخانه عراق
1514 خرمشهر

17 عروزي سلمان ربيع
تجارتخانه عراق
857 اهواز

18 روبن بطاط
تجارتخانه عراق
2603 تهران
19 ؟؟؟ ؟؟؟ ؟؟؟ ؟؟؟
20 ناجي اوهو حاخام
تجارتخانه عراق
1550 -
21 ساسون اسحق عبدالرزاق
تجارتخانه عراق
542 اهواز

22 موشي حامي
تجارتخانه عراق
27 زاهدان

رديف نام و نام خانوادگي نام بنگاه يا شركت تبعيت شماره پروانه اقامت
22 موشي حامي
تجارتخانه عراق
27 زاهدان

23 اسحاق داود سوفير
تجارتخانه عراق
1328 بغداد

24 هارون حييم مشعل
تجارتخانه عراق
24 كرمانشاه

25 هارون حورش
تجارتخانه عراق
6 همدان

26 سليم عزرا
تجارتخانه عراق
22 همدان

27 حسقيل قصاب
تجارتخانه عراق
18101 تهران
28 يوسف س معلم
تجارتخانه عراق
1356 خرمشهر

29 عبداله سوفر
شركت تجارتي ژنرال ايران
عراق
442 همدان

30 هاي بورف بهجت فرح
تجارتخانه عراق
18020 تهران
31 الياهو مئير
تجارتخانه عراق
16463 تهران
32 يوسف نسيم حكاك
تجارتخانه عراق
2751 تهران
33 سليم عين
شركت سهامي اتحاد
عراق
901 تهران
34 فيكتور سليم شوحيط
شركت تجارتي ايران و عراق
عراق
12677 تهران
35 نوري م شعيا
تجارتخانه عراق
348 كرمانشاه

36 يوسف ستوحه
تجارتخانه عراق
732 تهران
37 جميل سلمان
تجارتخانه عراق
18571 تهران
38 نسيم صالح
شركت نسبي جميل سلمان و شركاء
عراق
67 همدان

39 ابراهيم سلمان شمائي
شركت ايرانكو
عراق
2950 تهران
40 سيدعبدالستار قدوري
شركت تضامني عبدالستار قدوري
عراق
1804 تهران
41 داود برسان
 عراق
1412 تهران
42 موسي بهاري
شركت نسبي داود شاول
عراق
217 كرمانشاه

43 نعيم ساسون سوفر
شركت نسبي نعيم سوفر و شركاء
عراق
216 همدان

44 اسحاق شمسي
تجارتخانه عراق
4296 كرمانشاه

45 داويد نوهن
شركت تجارتي اروپا
عراق
1389 خرمشهر

46 ايزان سلمان نافع
تجارتخانه عراق
19308 تهران
47 منشي ح – مشعل
 عراق
29 كرمانشاه

48 سلمان يوسف شبري
شركت تضامني م. مشعل و شركاء
عراق
41 كرمانشاه

49 سليم الپل مسيو كوبي
 عراق
1330 بغداد


سياهه بازرگانان تبعه عراق در همدان

رديف نام و نام خانوادگي تبعه محل كار نوع بازرگاني
1 خضوري حوريش
عراق
همدان
حمل و نقل و حق‌العمل كاري
2 عزرا حوريش
عراق
همدان
حمل و نقل و حق‌العمل كاري
3 عزرا ابراهيم حييم
عراق
همدان
حمل و نقل چاي
4 منشي حشمت
عراق
همدان
حق‌العمل كاري
5 ناصر خياط
عراق
همدان
حق‌العمل كاري

سياهه بازرگانان تبعه عراق در خرمشهر

رديف نام و نام خانوادگي تابعيت شماره پروانه اقامت محل كار نوع تجارت
1 معلم صيون مراد
عراقي 1578 تهران فعلاً در تهران است
2 سلمان دانيال
عراقي 318 تهران فعلاً در تهران است
3 كرجي رحيمه
عراقي 2532 تهران فعلاً در تهران است
4 صالح نامردي
عراقي 118 تهران فعلاً در تهران است
5 محمد اجعلي
عراقي 30 خرمشهر
صادرات خشكبار، خرما و...
6 سيدجابر سيدموسي
عراقي 23 خرمشهر
صادرات خشكبار، خرما و...
7 سليم صالح
عراقي 1358 تهران فعلاً در تهران است
8 ساسون بهاري
عراقي 854 خرمشهر
فعلاً در تهران است
9 عبدالحميد كرنادي
عراقي 194 خرمشهر
صادرات خشكبار، خرما و...
10 حميد عماري
عراقي 72 آبادان
صادرات خشكبار، خرما و...

سياهه بازرگانان تبعه عراق در اهواز

رديف نام و نام خانوادگي پدر تابعيت شغل محل كار
1 كرجي صباع
ابراهيم عراق
بازرگان چاي و... ميدان فلكه/خيابان 24 متري
2 حصوري درويش
ـــ عراق
بازرگان قماش سراي حاج رضا
3 شاهول مصلودي
يعقوب عراق
بازرگان قماش خيابان پهلوي
4 يعقوب صيون
گرجي عراق
بازرگان قماش سراي شيخ
5 عذرا
غدير عراق
بازرگان قماش سراي شيخ
6 اسحق معلم
يعقوب عراق
بازرگان قماش خيابان پهلوي
7 ابراهيم
يعقوب عراق
بازرگان لوازم اتومبيل ميدان فلكه
8 سيدحسن موسوي
سيدجمعه عراق
بازرگان گندم و روغن جنب سراي كاشاني
9 ملاياسين
نجفي عراق
بازرگان پوست سراي نمازي
10 عبدالامير
حاجي‌غفور عراق
بازرگان پوست و روده سراي مشعلي
11 عبدالحميد
شماش عراق
بازرگان چاي، شكر و... خيابان كاوه

به دنبال پي‌گيري سفارت ايران در عراق، از طرف نخست‌وزير خطاب به وزارت امور خارجه چنين نوشته مي‌شود:
هيأت وزيران در جلسه 13 مهرماه 1328 تصويب نمودند:
نظر به اشكالاتي كه طبق گزارش‌هاي سفارت شاهنشاهي در بغداد از طرف مقامات وابسته دولت عراق نسبت به تجار ايراني به عمل مي‌آيد و عده‌اي از آنان را از اقامت و كسب و كار در آن كشور ممنوع و محروم نموده‌اند، دولت ايران هم نسبت به تجار عراقي مقيم ايران معامله به مثل نموده و شهرباني كل كشور موظف است پروانة اقامت تجار عراقي را در تمام كشور ابطال و به تناسب شغل و تجارتي كه دارند مهلت محدودي براي خروج از كشور به آنان بدهند و در انقضاء موعد در صورت عدم خروج از ايران، متخلفين را اخراج نمايند. اين مهلت در هر صورت نبايد از سه ماه تجاوز نمايد. وزير كشور مأمور اجراي اين تصويب‌‌نامه است. تصويب‌نامه در دفتر نخست‌وزير است. از طرف نخست‌وزير
همان‌طور كه از متن يادداشت فوق و گزارش‌هاي ديگر برمي‌آيد، براي دولت و مقامات ايران، عراقي بودن اين بازرگانان حائز اهميت و توجه بوده است و نه يهودي بودن آنان. بنابراين تصويب اخراج اين بازرگانان در واقع مقابله به مثل با دولت وقت عراق بوده است كه براي شماري از بازرگانان ايراني تضييقات و محدوديت‌هايي به وجود آورده و حتي سبب اخراج آنها از عراق شده است.
به دنبال مكاتبات و مصوبات ياد شده، وزير جنگ ايران، در نامه‌اي به وزارت امور خارجه، با اشاره به موضوع بازرگانان عراقي، يعني همان يهوديان عراقي، طرح و برنامه اخراج تدريجي آنها را چنين يادآوري مي‌كند:
عطف به شماره 5838، 9/8/1328 با اشعار رسيد 13 برگ صورت يهوديان عراقي، به عقيدة وزارت جنگ نظر آن وزارت [امور خارجه] كاملاً منطقي و به موقع است. فقط بايستي طرز عمل هم طوري باشد كه بدون استثنا و توجهي به تشبثات اجرا گردد. براي اين منظور وزارت جنگ نظر مي‌دهد كه فعلاً از ابتدا، صفحه يكم صورت پيوست (نفر يكم) الي انتهاي صفحه ششم آن صورت (نفر دويست و بيست و پنجم)  بدون استثناء از ايران تبعيد شوند. و براي آنكه بتوانند تمكن و زندگاني خود را جمع‌آوري نمايند يك مهلت 15 روزه به آنها داده شود. بنابراين متمني است اولاً قدغن فرمايند صورت مزبور كاملاً تحت نظر قرار گيرد كه اسامي پس و پيش نشود. به همين جهت يك نسخه از صورت 225 نفر مجدداً در شش برگ به پيوست اين نامه ايفاد مي‌گردد. ثانياً دستوري به شهرباني كل كشور صادر فرمايند كه اين اشخاص در ظرف مدت پانزده روز از تاريخ [نامشخص] بايستي كشور ايران [را] بدون استثناء ترك گويند. رونوشت به وزارت جنگ و وزارت كشور نيز صادر فرمايند. وزارت جنگ اطمينان مي‌دهد اگر در ترتيب اجراي مشروحه بالا تبعيض و استثنايي وجود پيدا نكند قطعاً اثرات بسيار مطلوبي براي حفظ حقوق اتباع ايراني در كشورهاي بيگانه خواهد نمود و نيز اجراي اين امر بسيار سهل و سريع صورت خواهد گرفت. خواهشمند است از نتيجه اقدامات وزارت جنگ را مستحضر فرمايند. از طرف وزير جنگ.
از نامه وزير جنگ نيز به به وضوح برمي‌آيد كه اقدام مقامات ايراني صرفاً يك عكس‌العمل در برابر اقدامات دولت وقت عراق بوده است و هيچ ارتباطي با مسئله يهود نداشته است. نامه بعدي وزيرمختار ايران در بغداد نيز به خوبي اين مسئله را ثابت مي‌كند:
موضوع: تجار عراقي در ايران
در پاسخ نامه 21/8/1328، شماره 6100 اداره دفتر محرمانه راجع به ابطال پروانه اقامت بازرگانان عراقي ساكن ايران زحمت‌افزا مي‌گردد متمني است مقرر فرمايند صورتي از بازرگانان عراقي كه به آنها اخطار شده است از ايران خارج شوند، به سفارت ارسال و عين جريان كار را در هر هفته به سفارت ارسال نمايند كه چنان چه تشبثاتي از طرف آنها در عراق بشود، سفارت قبلاً مستحضر بوده و بتواند جلوگيري و اقدام لازم بنمايد. وزيرمختار – محمد شايسته.
در ادامه نامه افزوده شده است:
انتشار خبر مصاحبه آقاي شاهرخ مدير تبليغات [،] توليد هياهو و گفت و شنيد زياد در اين باب كرده و از ديشب تاكنون دائماً روزنامه‌ها و مردم و نمايندگان روزنامه‌هاي خارجي براي تحقيق به سفارت مراجعه مي‌نمايند.
گرچه اقدام دولت ايران در اخراج بازرگانان و سرمايه‌داران عراقي از ايران، واكنشي منفعلانه و مقابله به مثل در برابر دولت عراق بود و هيچ‌گاه مسئله يهودي بودن اين بازرگانان مدنظر و اصولاً مسئله و مشكل مقامات ايراني نبود، ظاهراً محافل يهودي و صهيونيست آمريكايي، از آنجا كه تقريباً اكثريت قريب به اتفاق اين بازرگانان يهودي بودند، طبق معمول شروع به سر و صدا و تبليغات و «اظهار نگراني از وضع بازرگانان يهودي در ايران» كردند. آن چنان كه حسين علاء سفير ايران در واشنگتن، در تلگرامي به وزارت امور خارجه تصريح مي‌كند:
... اگر چه در مصاحبه[اي] كه اينجانب داشتم اين مطلب را روشن نمودم كه دولت شاهنشاهي ايران يهودي‌ها را مجبور به معاودت به عراق نمي‌كند و همين اظهارات باعث تسكين افكار يهودي‌هاي آمريكا گرديد ولي چون از تهران موضوع منتشر شده است و سفارت كبراي اسرائيل هم رسماً از طرف دولت خود تقاضا كرده است كه اسرائيل حاضر است در صورتي كه ايران خواسته باشد يهودي‌هاي عراقي را اخراج كند، آنها را بپذيرد، به نظر اينجانب  مقتضي است در كنفرانس مطبوعاتي اظهاراتي نسبت به يهودي‌ها بفرمائيد كه نگراني آنها رفع شود.
همان طور كه علاء توصيه كرده بود، چند روز بعد (17 آذر 1328)، علي‌اصغر حكمت، وزير امور خارجه وقت ايران، در مصاحبه مطبوعاتي، ديدگاه ايران را درباره يهود و موضوع اخراج بازرگانان يهودي عراقي چنين اعلام كرد:
س: شايعاتي كه درباره سياست ايران نسبت به اقليت يهود وجود دارد آيا حقيقت دارد يا خير؟
ج: با وجود تكذيب شايعات اخير از طرف مقامات وابسته، چون هنوز بعضي از عناصر مغرض و مفسده‌جو انتشارات تحريك‌آميزي مبني بر اتخاذ سياست ضداقليت‌هاي مذهبي از جمله اخراج يهودي‌هاي عراق از ايران از طرف مأمورين دولت، تضييق و فشار نسبت به اين جماعت مي‌دهند، توضيح مي‌دهم كه اولاً اتخاذ چنين رويه‌اي از طرف دولت شاهنشاهي برخلاف سياست و روشي است كه ساليان دراز دولت ايران نسبت به اقليت‌ها اعمال كرده و اتخاذ اين چنين تصميمي به كلي عاري از حقيقت و بي‌اساس است. ثانياً به هيچ‌وجه دستوري جهت تضييق و فشار درباره اقليت‌هاي مذهبي مخصوصاً يهودي‌ها به مأمورين شهرباني يا ادارات ديگر داده نشده است و اگر شهرباني كل وجود عناصر نامطلوبي را در اتباع بيگانه برخلاف مصالح عامه تشخيص داده و پروانه اقامت آنها را لغو نموده است به هيچ‌وجه ارتباط با سياست‌هاي ضداقليت‌هاي مخصوص ندارد و سياست دولت ايران چنان كه مكرراً گفته شده است اجراي عدالت و قانون و حفظ حقوق و حدود كليه اتباع خود و ديگران و بدون ملاحظه نژاد يا مذهب مي‌باشد. اميدوارم بعضي عوامل مغرض كه مي‌خواهند آب را گل‌آلود نمايند ساكت نشسته دست از تبليغات سوء بردارند.
س: روش دولت ايران در برابر دولت عراق چيست؟
جِ: ما با دولت همسايه و دوست خود عراق همواره روابط بسيار صميمانه داشته‌ايم و پس از مسافرت والاحضرت نايب‌السلطنه عراق اين روابط تشديد گرديد. شايد مقصود از مقامات بعضي از جرايد و شكايت از رفتار ناپسند بعضي مأمورين عراق نسبت به اتباع ايران بوده است، واِلا در دوستي و مودت دولت عراق هيچ‌گونه ترديدي نداريم و ملت دولت و برادر خود عراق را محترم و عزيز مي‌شماريم. اميدواريم كه اولياي دولت عراق مسائل معوقه فيمابين را به اسرع وقت و احسن وجه حل و فصل نمايند تا شكاياتي از ايرانيان مقيم عراق كه سالهاست در آنها [آنجا] سكني دارند، نرسد.
بر اثر انعكاس منطقه‌اي و بين‌المللي طرح اخراج بازرگانان عراقي مقيم ايران كه در پاسخ به اقدام دولت عراق در جهت ايجاد فشار و محدوديت‌ و حتي اخراج شماري از تجار ايراني مقيم آن كشور، صورت گرفته بود، وزير امور خارجه وقت در نامه‌اي به «دفتر مخصوص شاهنشاهي» مسئله را اين‌گونه تشريح كرد:
در تعقيب تلگراف شماره (1603) كه در آمريكا به عرض پيشگاه مبارك همايوني رسيده است، توضيحاً عرض مي‌شود[:] بر اثر گزارش‌هاي مفصلي كه از سفارت شاهنشاهي ايران در بغداد رسيده و متضمن صورت اسامي عدة زيادي از تجار عراقي (كه غالباً يهودي هستند) در ايران بود كه تجارت و اقتصاد و ثروت كشور به دست آنها افتاده، ضمناً به موجب گزارش‌هاي واصله، تلويحاً اشاره شده بود كه مقامات مربوطة عراق با خروج آنها از ايران مخالفتي ندارند. در مذاكراتي كه با وزير خارجة عراق در تهران به عمل آمد نيز اين معني را تأكيد نمود. لذا تصميمي كه رونوشت آن به پيوست تقديم مي‌شود در هيأت وزيران اتخاذ شد و شهرباني كل كشور با نهايت تدبير و حزم و احتياط آن را به موقع اجرا گذاشت. وزارت جنگ نيز به موجب نامه شماره (20823/24498) مورخ 22/8/1328 اين موضوع را تأييد و تأكيد نمود كه بايد اين جماعت را در مدتي كه بيشتر از 15 روز نباشد از خاك ايران اخراج نمايند. ضمناً دولت عراق هم متوجه منظور دولت ايران بود. متأسفانه در ماه گذشته تبليغات اين موضوع با طرز غيرمناسبي منتشر شد كه سوءتفاهمي ايجاد كرد. وزارت خارجه براي رفع آن توضيحات لازمه در جرايد و راديو منتشر كرد كه اتخاذ اين تصميم به هيچ‌وجه مبني بر سياست ضداقليتي در ايران نبوده است و چون توضيحات مزبور سوءتفاهم حاصله را به كلي برطرف ننمود لذا در تاريخ 17 آذر كنفرانس مطبوعاتي تشكيل و به طوري كه در برگ پيوست، قسمتي از مصاحبه را ملاحظه مي‌فرمايند توضيح لازم داد و نسخه[‌اي] هم به سفارت شاهنشاهي در بغداد فرستاده [شد] و جناب آقاي [حسين] علاء سفيركبير شاهنشاهي در واشنگتن را از جريان مستحضر داشت و دستور داده شده بود كه از اين مصاحبه استفاده نموده و به حل مشكلات بپردازند كه قضاياي مهمة معوقه بين دو كشور حل شود. پاسخي از سفارت نامبرده رسيد كه رونوشت آن را ارسال مي‌دارد.
متمني است موضوع اين گزارش و عين پيوست‌هاي آن را از شرف عرض اعليحضرت همايوني شاهنشاهي بگذرانند. وزير امور خارجه - علي‌اصغر حكمت. 
ظاهراً اين توضيحات براي محمدرضا پهلوي كافي نبوده است؛ زيرا در پاسخ به نامه فوق، رئيس دفتر مخصوص شاه به وزير امور خارجه اطلاع مي‌دهد كه:
جناب آقاي وزير امور خارجه
عطف به نامه شماره 7253 مقرر فرمودند موضوع كليمي‌هاي اتباع عراق را شفاهاً به عرض پيشگاه مبارك ملوكانه برسانيد. رئيس دفتر مخصوص شاهنشاه.
در ملاقات حضوري، محمدرضا شاه به وزير خارجه دستور مي‌دهد كه با رئيس شهرباني مذاكره كند و «ترتيب صحيحي براي اين كار در نظر گرفته شود.» پس از تشكيل كميسيوني در وزارت امور خارجه، تصميمات جديد ديگر درباره يهودي‌هاي عراقي اتخاذ شد. نامه وزارت امور خارجه به دفتر مخصوص شاهنشاهي در اين باره چنين حكايت مي‌كند:
عطف به مرقومه (2537) [مورخ] 20/10/1328، موضوع كليمي‌هاي اتباع عراق معروض مي‌دارد: بر حسب امر مبارك كه مقرر فرموده بودند در اين موضوع با رياست كل شهرباني مذاكره و ترتيب صحيحي براي اين كار در نظر گرفته شود، كميسيوني در وزارت امور خارجه با حضور تيمسار سرلشكر زاهدي رئيس شهرباني كل كشور تشكيل و پس از تبادل‌نظر نسبت به مراتب زير موافقت حاصل شد:
1- يهوديان عراقي كه بدون گذرنامه و رواديد به طور قاچاق وارد كشور ايران شده يا بشوند، بايد با اولين وسيله خاك ايران را ترك و به هر كشوري كه مايلند بروند.
2- يهوديان عراقي كه سال‌هاي متمادي (لااقل پنج سال) در ايران مقيم و سابقه سويي هم از آنها ديده نشده، در صورتي كه تقاضاي تابعيت ايران را بنمايند با رعايت مقررات قانون تابعيت به تابعيت ايران قبول مي‌شوند  (براي ترتيب اين كار در نظر گرفته شده كميسيوني مركب از نمايندگان وزارت امور خارجه و اداره كل شهرباني به اين تقاضاها رسيدگي و مراتب را به هيأت دولت براي تصويب پيشنهاد نمايند.)
3- يهوديان عراقي كه مدت اقامت آنان در ايران كمتر از پنج سال و يا از جهات ديگر صلاحيت قبول تابعيت ايران را نداشته باشند و تقاضاي تابعيت آنان پذيرفته نشود، جواز اقامت آنها پس از انقضاي مدت تجديد نشود و به آنان اخطار مي‌گردد كه در مدت محدودي از ايران خارج شوند.
مراتب فوق و نظريات كميسيون به استحضار نخست‌وزيري رسيده است كه در صورت موافقت دولت، ترتيب اجراي آن داده شود. وزير امور خارجه 
وزارت امورخارجه در نامه كوتاه ديگري به دفتر مخصوص شاهنشاهي، درخواست مي‌كند كه «در صدور پاسخ نامه محرمانه شمار (8004) مورخ 15/11/1328 راجع به كليمي‌هاي اتباع عراق و اعلام نظريه دفتر مخصوص شاهنشاهي تسريع فرمايند».
نظر به فوريت و اهميت مسئله، وزارت امور خارجه دوباره در نامه‌اي به رئيس دفتر مخصوص شاهنشاهي تقاضا مي‌كند كه «در صدور پاسخ نامه محرمانه شماره (8771) مورخ 20/12/1328 ... و اعلام نظريه دفتر مخصوص شاهنشاهي تسريع به عمل آورند.
پاسخ دفتر به اين نامة وزارت امور خارجه چنين است:
رقيمه محرمانه شمار 170 واصل گرديد. توضيحاً اشعار مي‌گردد كه جواب نامه شماره 7253 مورخ 13/10/1328 آن وزارت‌خانه راجع به كليمي‌هاي اتباع عراق ضمن [نامه] شماره 2537 [مورخ 20/10/1328] داده شد و همان جواب سبب شده است كه گزارش اقدامات خود را به شماره 8004 [مورخ 15/11/1328] به دفتر مرقوم و در آخر آن اشاره گرديده كه مراتب و نظريات وزارتخانه را به اطلاع نخست‌وزيري رسانيده‌ايد. بنابراين نامه[اي] كه مستلزم صدور جواب باشد از آن وزارت‌خانه در دفتر [مخصوص شاهنشاهي] بلاجواب نمانده است و چون بين آن وزارتخانه و نخست‌وزيري مطلب جريان جديدي پيدا كرده كه دفتر مخصوص از آن بي‌اطلاع است مطابق سوابق موجود بايد به نخست‌وزيري مراجعه نمايند. رئيس دفتر مخصوص شاهنشاهي.
گفتني است كه در كشاكش اين قضايا، نمايندگان وزارتخانه‌هاي كشور و امور خارجه «طرح قانون مهاجرت به ايران» را در 7 فصل و 26 ماده تدوين كردند. موادي از طرح قانون مهاجرت به ايران به اين شرح است:
ماده يكم- هر بيگانه‌اي مي‌تواند با رعايت مقررات اين قانون به عنوان مهاجر وارد ايران گرديده و اقامت نمايد.
ماده دوم- بيگانه كسي است كه طبق قوانين تبعة دولت ايران محسوب نشود. اعم از اين كه تابعيت دولت معيني را دارا باشد يا دارا نباشد و مهاجر عبارت از بيگانه‌اي است كه بخواهد در كشور ايران به طور دائم زيست نمايد.
ماده سوم- بيگانگان ذيل نمي‌توانند به عنوان مهاجرت وارد ايران شوند.
الف) كساني كه بيش از پنجاه سال تمام داشته مگر اين كه بخواهند به اقرباي خود كه به عنوان مهاجر در ايران پذيرفته شده باشند بپيوندند.
ب) اشخاصي كه كمتر از هجده سال تمام داشته باشند مگر اين كه با اولياي قانوني يا قيم شخصي كه صغير تحت تكفل او مي‌باشد به ايران مهاجرت نمايد يا اين كه بخواهد به اشخاص سابق‌الذكر كه قبلاً به ايران مهاجرت كرده‌اند بپيوندند[...] .
ماده چهارم- مقامات صالح براي صدور رواديد مهاجرت به ايران سفارت‌هاي كبراي شاهنشاهي و سفارت‌هاي شاهنشاهي و سركنسولگري‌هاي رسمي شاهنشاهي خواهند بود [...].
ماده ششم- اداره‌اي در وزارت امور خارجه به عنوان اداره امور مهاجرت تشكيل مي‌گردد [...] .
اداره مهاجرت موظف است به تقاضاي داوطلبين مهاجرت به ايران رسيدگي كامل نموده و با در نظر گرفتن حرف و مشاغل آنها كه مورد احتياج دولت ايران مي‌باشد و صرف‌نظر از جنسيت و نژاد و مذهب و مليتي كه دارا مي‌باشند آنها را جمع‌آوري و اقدام ورود آنها به ايران بنمايد[...].
ماده دوازدهم- مهاجريني كه اجازه ورود آنها به ايران صادر گرديده است.
جز از بنادر و سرحدات ذيل نمي‌توانند وارد ايران گردند.
الف- بندر پهلوي و بندر خرمشهر در صورتي كه مهاجر به وسيله كشتي نقل شده باشد [...].
ب- [مرز] بازرگان – خسروي – زاهدان – هرگاه مهاجر از طريق خشكي وارد ايران گردد.
ج- فرودگاه مهرآباد (تهران) و فرودگاه آبادان هرگاه از طريق هوا وارد ايران شود.
ماده پانزدهم- هرگاه مأمور مهاجرت [ايران] به جهات قانوني از اعطاي پروانه ورود به مهاجر [بيگانه] خودداري نمايد شخص مهاجر- شركت- بنگاه با شخص مجاز در حمل و نقل مهاجر و همچنين ناخداي كشتي و يا نمايندگان آنها مي‌توانند نسبت به تصميم متخذه از طرف مأمور سرحدي مهاجرت در ظرف يك هفته اعتراض نموده و به نزديكترين دادگاه شهرستان شكايت نمايند و هرگاه اين اعتراض به مأمور سرحدي مهاجرت داده شود، مأمور مزبور مكلف است فوراً آن را به دادگاه شهرستان احاله كند. دادگاه مكلف است خارج از نوبت و به اسرع اوقات به اعتراض مزبور رسيدگي نموده رأي صادره به طرفين ابلاغ نمايد.
ماده شانزدهم- مهاجرين كه از ورودشان به داخل كشور به وسيلة مأمور سرحدي مهاجرت ممانعت به عمل آمده است تا خاتمه رسيدگي‌هاي لازم و تا ابلاغ رأي دادگاه بنا بر پيشنهاد مأمورين سرحدي مهاجرت و صدور پروانه اقامت موقت از طرف شهرباني در نقاط سرحدي كه به آن وارد شده است مي‌تواند سكونت نمايد[...].
ماده بيست و پنجم- مهاجري كه طبق قوانين و نظامات راجع به تابعيت ايران شرايط تابعيت را حائز باشد مي‌تواند درخواست اعطاي تابعيت ايران را بنمايد ولي دولت مختار در رد يا قبول آن خواهد بود[...]
اين طرح مي‌توانست پوششي باشد تا از طريق آن يهوديان مناطق و كشورهاي پيرامون ايران به خصوص يهودي‌هاي عراقي وارد ايران شوند و از اين راه زمينه انتقال و خروج آنها به سرزمين‌هاي اشغالي فلسطين هموار و آماده شود.
در گيرودار اين قبيل مباحثات متفاوت و رفتارهاي متناقض، پيچيده و مرموز، محمدساعد مراغه‌اي نخست‌وزير وقت ايران نيز هرگونه سياست و اقدام در خصوص يهوديان عراقي را كه منجر به اخراج آنها از ايران شود و يا برخلاف منافع و مصلحت يهودي‌ها باشد، مردود اعلام و به صراحت از يهوديان عراقي و آزادي آنها در ايران حمايت و جانبداري كرد. اظهارات ساعد مراغه‌اي، موجب خشنودي و تشكر مقامات رژيم تازه ‌تأسيس اشغالگر قدس و محافل صهيونيستي شد. رضا صفي‌نيا، وزيرمختار و نماينده فوق‌العاده دولت شاهنشاهي ايران، گزارشي از تأثير مثبت بيانات ساعد مراغه‌اي در محافل اسرائيلي و صهيونيستي به وزارت امور خارجه ايران ارسال كرد:
چند روز قبل جرائد اسرائيل خبر تلگرافي از تهران انتشار دادند كه متضمن اظهارات جناب آقاي ساعد نخست‌وزير درباره يهوديان پناهنده عراقي و سياست دولت شاهنشاهي ايران نسبت به آنان بود.
اين خبر در محافل اسرائيل اعم از رسمي و غيررسمي تأثير بزرگ بخشيد. اولاً همان روز دكتر پينس رئيس اداره امور ايران در دپارتمان خاورميانه وزارت امور خارجه [اسرائيل] از تل‌آويو به بنده تلفن كرده تشكرات اولياي دولت اسرائيل را ابلاغ و خواهش كرد كه مراتب را به استحضار اولياي دولت شاهنشاهي برسانم. ثانياً رجال و علما و نمايندگان اين جا از سياست بشردوستانه دولت شاهنشاهي بي‌اندازه اظهار خرسندي نموده و مايل بودند كه تشكرات آنها به عرض برسد. مخصوصاً رئيس كل يهوديان كه در اينجا امام عصر[!؟] مي‌نامند به ملاقات اينجانب آمد، اظهار مي‌كرد كه وظيفه ديني ما [يهوديان] اين است كه شاهنشاه ايران را دعا كنيم. زيرا قوم بني‌‌اسرائيل در نتيجه عدالت‌منشي و بشردوستي و صفات بزرگ انساني پادشاه ايران  از اسارت و نيستي نه اين كه رهايي يافتند، حتي به امر شاهنشاه ايران مجدداً به ايجاد بنيان قوميت خود و اعمار معابد بزرگ خود موفق شده‌اند. [رئيس كل يهوديان] مخصوصاً از بنده [رضا صفي‌نيا] درخواست نمود كه تشكرات عبيدانه و ادعية مخلصانه او را به خاكپاي مبارك معروض دارم. نامه‌اي نيز از آقاي الياشار نماينده مجلس و رئيس انجمن يهوديان خاورزمين معروف به «سفارادي » رسيده كه همين تقاضا را كرده است. از اين رو مراتب رمزاً به دفتر مخصوص شاهنشاهي معروض افتاد. و اينك رونوشت نامه رئيس انجمن به پيوست تقديم مي‌گردد.  در روزنامه فلسطين پست كه يكي از جرايد مهم و نيمه رسمي [اسرائيل] است و در قسمت يهود بيت‌المقدس  به زبان انگليسي منتشر مي‌گردد، شرحي در اطراف اظهارات جناب آقاي نخست‌وزير [ايران] نوشته شده كه اينك ترجمه آن براي استحضار به پيوست تقديم مي‌شود.

ترجمة مطالب روزنامة فلسطين پست

اعلاميه روز دوشنبه  نخست‌وزير ايران مبني بر اين كه آوارگان سياسي از عراق عرب به ايران پناه برده‌اند مجاز هستند آزادانه از ايران عبور كرده و به هر كشوري كه مايل هستند مهاجرت نمايند، جان هزاران يهودي را از خطر مرگ نجات مي‌دهد.
اكنون مي‌توان باور نمود كه نور اميدي براي استخلاص و مهاجرت يهوديان عراق در افق درخشيدن گرفته است.
پر واضح است كه در چند ماه گذشته خطر شديدي يهوديان عراق را تهديد كرده و به بهانه ارتباط آنان با «صيونيزم» تنبيهات شديد و زندان‌هاي طولاني و در بعضي موارد حكم اعدام را براي آنها تحميل كرده‌اند. 
[...] ايران با آن كه يك كشور اسلامي است و از طرف ساير كشورهاي اسلامي احاطه شده است، توانسته است در ضمن حفظ روابط دوستي خود با ساير كشورهاي همسايه از ابراز عداوت به اسرائيل كناره‌جويي كند. دو تصميم ايران يكي شناختن يهوديان فراري از عراق به نام آوارگان بي‌طرف و ديگري اعزام نماينده به اسرائيل قبل از به رسميت شناختن اين دولت، نشان مي‌دهد كه ايران نيز مانند تركيه مايل است به سمت تمدن غرب توجه كند.
در حقيقت دولت ايران، و به ويژه ساعد مراغه‌اي نخست‌وزير، با اتخاذ سياستي مرموز و پيچيده، از همان ابتداي تأسيس دولت اسرائيل با آن دولت به مثابه يك دولت طبيعي و مشروع رابطه برقرار كرد؛ در عين حال از ترس عكس‌العمل مردم مسلمان ايران و نيز منزوي شدن در ميان كشورهاي عربي و اسلامي، از شناسايي رسمي و كامل و علني دولت اسرائيل خودداري كرد.
روزنامه اسرائيلي جروزالم پست طي مقاله‌اي در اسفندماه 1329 در اين باره نوشت: «با اين كه ايران هنوز با اسرائيل نماينده ديپلماتيك مبادله نكرده ولي رفتار خوب و خوش‌بيني ايراني از قديم نسبت به يهوديان هميشه نمايان است.
2500 سال پيش كورش پادشاه اين سرزمين بزرگ، مردم اسرائيل را از اسارت بابل آزاد نمود و بدين وسيله نخستين بازگشت اسرائيل را به ارض مقدس اجازه داد. دولت امروزي ايران آزادانه راه داده است كه يهوديان به اسرائيل مهاجرت نمايند و عبور پناهندگان  را از راه ايران به اسرائيل تسريع نموده است.
در سال 1949 ، محمدرضا شاه پهلوي هنگام مسافرت به آمريكا دستورهاي تلگرافي صادر نمود كه پناهندگان يهود از كشورهاي همسايه را معامله مهاجرين سياسي نموده و مسافرت آنان را به اسرائيل آسان كنند. چندي بعد حكومت تهران به نمايندگان خود در كابل افغانستان دستور داد كه به يهودياني كه خواهان عزيمت به اسرائيل هستند رواديد عبور ايراني صادر نمايد.»  اين نكته به خوبي آشكار مي‌سازد كه سياست اعلام شده از سوي محمدساعد مراغه‌اي نخست‌وزير، با هماهنگي كامل شخص محمدرضاشاه بوده است. در ادامه مقاله جروزالم پست، درباره آمار و چگونگي انتقال يهوديان ايراني، عراقي، افغاني و... به فلسطين اشغالي آمده است:
از بدو تأسيس اسرائيل، 30 هزار يهودي از راه ايران به اسرائيل رفتند. يك ثلث آنان از پناهندگان عراق بوده و باقي از افغانستان و كردستان ايران و قسمت درياي خزر و همچنين از خود پايتخت‌اند. اكنون 3500 يهودي در اردوگاههاي عبور تهران‌اند كه در انتظار پرواز به [فرودگاه] ليدا هستند. [...] يك دهم از 90000 تن يهوديان ايران تاكنون به اسرائيل مهاجرت نموده‌اند. [...] يهوديان مشهد - شهر مقدس مسلمانان - كه قرن‌ها ظاهراً خود را مسلمان قلمداد كرده بودند و در عين حال يهودي مانده بودند، اكنون به اردوگاههاي تهران رفته و رهسپار اسرائيل شده‌اند.
يهوديان كردستاني كه مدعي‌اند از بازماندگان ده قبيله گم‌شدة مملكت سومريان هستند به آنان در اردوگاه‌ها ملحق شده‌اند. بازرگانان [يهودي] تهران ... نيز آماده مهاجرت به اسرائيل هستند.

يهود عراق و چالش ديپلماتيك تهران - بغداد
پس از بروز مشكلاتي براي يهوديان عراق، شمار زيادي از آنان به ايران سرازير شدند. شماري از اين يهوديان از ايران به عنوان نقطه ترانزيت استفاده مي‌كردند و پس از ورود به ايران مقدمات سفر خود را به فلسطين اشغالي فراهم مي‌كردند، يا كانون‌هاي صهيونيستي مستقر در ايران زمينه‌هاي انتقال اين يهودي‌ها را به فلسطين مهيا مي‌كردند. شماري ديگر نيز زندگي در ايران را ترجيح مي‌دادند و در اين سرزمين اقامت مي‌گزيدند و مثل ساير يهوديان مقيم ايران از شرايط و فرصت‌هاي ممتاز موجود به نفع خود و هم‌كيشان يهودي بهره‌برداري مي‌كردند. به خصوص با توجه به شرايط بسيار مطلوب و ممتاز يهوديان در عرصه اقتصادي، آنها ترجيح مي‌دادند در اين حوزه فعاليت‌هاي خود را تقويت و تحكيم بخشند.
از آنجا كه بسياري از يهوديان ياد شده به طور قاچاق و غيرقانوني از عراق خارج و وارد سرزمين ايران مي‌شدند و بعضاً از نظر قانوني و يا به دليل فعاليت‌هاي صهيونيستي تحت تعقيب و پيگرد مقامات و دستگاه‌هاي قضايي دولت عراق قرار داشتند، دولت عراق پيوسته مقامات رسمي ايراني را از پناه دادن به يهوديان عراقي برحذر مي‌داشت و خواستار همكاري ايران با دولت عراق در اين زمينه بود.
سفارت پادشاهي عراق در تهران در نامه‌اي در بيستم ژانويه 1949، اواخر ديماه 1327، نسبت به خطر حضور يهودي‌ها در ايران چنين هشدار مي‌دهد:
با اشاره به يادداشت‌هاي ارسالي از سوي كنسولگري پادشاهي عراق در خرمشهر به شماره 1/15/1 و 1/15/20، به تاريخ 1/1/1949 و 19/1/1949 كه به فرمانداري خرمشهر تقديم گرديده و مربوط به ورود يهودي‌هاي عراقي به طور غيرمجاز از راه سيبه و ام‌الرصاص به ايران مي‌باشد، تأكيد مي‌نمايد كه يهودي‌هاي مزبور در ايران به نفع صهيونيسم تبليغات مي‌كنند و يهودي‌هاي مقيم ايران هم به آنها كمك و مساعدت مي‌كنند. تأكيد مي‌شود كه صهيونيست‌ها همواره عناصر خطرناكي نه فقط براي كشورهاي عربي بلكه براي كليه كشورهاي اسلامي شرقي هستند. سفارت با ابراز تأسف يادآوري مي‌كند كه در كشور اسلامي برادر ايران، بعضي صهيونيست‌ها وجود دارند كه با استفاده از آزادي‌ها به نفع خود بهره‌برداري مي‌كنند. لذا درخواست مي‌نمايد كه هم از طريق مرزي از ورود عناصر مزبور از خاك عراق به ايران جلوگيري شود و هم جلوي فعاليت آنها در ايران گرفته شود.
كنسولگري ايران در خانقين عراق نيز در گزارشي به مقامات وزارت امور خارجه درباره ورود غيرقانوني يهوديان عراقي چنين هشدار مي‌دهد:
از قرار اطلاع، چون يهودي‌ها آگاه شده‌اند كه اگر بخواهند از عراق به ايران بروند و يا از ايران به عراق بروند به آنها گذرنامه يا رواديد داده نخواهد شد، به وسيله قاچاقچي‌ها با تهيه وسايل لازم از نقاط مختلف مرزي به ايران وارد و يا خارج مي‌شوند. قاچاقچي‌ها هم از اين يهودي‌ها از پانزده دينار تا سي و چهل دينار عراقي و شايد زيادتر پول گرفته و آنها را به هر وسيله و به هر نحوي است وارد خاك شاهنشاهي كرده و يا خارج مي‌نمايند[...]. بديهي است يهودي‌ها براي انجام مقاصدي با دادن اين همه پول به طور قاچاقي كه احتمال خطر جاني هم براي آنها دارد وارد خاك شاهنشاهي و يا خارج شده و مي‌شوند. لازم است مأمورين وابسته نقاط مرزي مراقبت كامل به عمل آورند تا از اين اقدام يهودي‌ها كه برخلاف مصالح كشور شاهنشاهي است جلوگيري شود.
اسناد و مدارك حكايت از آن دارد كه ورود غيرقانوني يهودي‌هاي عراقي به ايران و حتي خروج آنها از كشور، كاملاً با آگاهي و اشراف دستگاه‌ها و مقامات رسمي كشور انجام مي‌گرفته است. نامه معاون وزارت امور خارجه به شهرباني كل كشور در اين باره خواندني و قابل تأمل است:
نامه[اي] به امضاي آقاي عبدالله نام، متصدي امور خيريه كليميان تهران به وزارت امور خارجه رسيده مبني بر اين كه يك صد و دو يهودي كه اخيراً از كشور عراق فرار و به ايران پناهنده شده‌اند، مي‌خواهند به كشور فرانسه مسافرت نمايند و سفارت كبراي فرانسه در تهران نيز اقدام به صدور رواديد جهت آنان خواهد نمود.  نظر به اين كه خروج يهوديان مزبور از ايران مانعي ندارد و بلكه هر قدر زودتر اين كشور را ترك نمايند به صرفه و صلاح كشور است،  خواهشمند است قدغن فرمايند فوراً جواز عبور به جهت آنان صادر نمايند تا از سفارت فرانسه رواديد تحصيل و هر چه زودتر از كشور ايران خارج شوند و از نتيجه اقدامات وزارت امور خارجه را مستحضر فرمايند.
سند ياد شده، ميزان همكاري مقامات ايراني و دستگاه‌هاي رسمي كشور را با صهيونيست‌ها و مؤسسات صهيوني در كوچاندن و انتقال يهوديان عراق به فلسطين از طريق كشورهاي ثالث به خوبي و وضوح نمايان مي‌سازد.
در اواخر سال 1327 سفارت عراق در تهران، در نامه‌اي به مقامات وزارت امور خارجه ايران درباره نحوة ورود غيرقانوني و فريبكارانه يهوديان عراقي به ايران و انتقال طلا و اشياي قيمتي اطلاع داد: «طي سه ماه گذشته عده‌اي از يهودي‌هاي عراقي با لباس مبدل (لباس علماي ديني) از طريق بعضي شركت‌هاي حمل و نقل به طور قاچاق وارد ايران شده و طبق اسناد و گزارش‌هاي موجود در كمربندهاي خود طلا و ليره جاسازي كرده و وارد خاك ايران شده‌اند».
در همين ارتباط وزارت كشور نيز در نامه‌اي به نخست‌وزير وقت، درباره ورود قاچاقي يهوديان عراقي به ايران استفسار و استعلام كرده و سپس مراتب را به شهرباني كل كشور ابلاغ مي‌نمايد:
عطف به گزارش شماره 18444/20015، مورخ 12/1/1327، راجع به يهوديان عراقي كه از طريق غيرمجاز به كشور وارد شده‌اند مراتب به عرض جناب آقاي نخست‌وزير رسيد، اينك تلواً رونوشت امريه شماره 4/2467 نخست‌وزيري فرستاده مي‌شود. قدغن فرمائيد نسبت به اجراي آن اقدام عاجل معمول داشته نتيجه را اطلاع دهند.
شهرباني كل كشور در پاسخ به مكاتبات ياد شده، در نامه‌اي به وزارت كشور چنين مي‌نويسد:
عطف به نامه شماره 522/س 697/م [مورخ] 24/1/1328، صادره از اداره سياسي، متضمن رونوشت يادداشت شماره 261 سفارت پادشاهي عراق در تهران راجع به عده‌اي از يهوديان عراقي كه با لباس روحاني بدون گذرنامه از راه‌هاي منذريه و غيره به ايران وارد شده‌اند به استحضار مي‌رساند، به شهرباني‌هاي مربوطه ضمن ارسال رونوشت يادداشت سفارت عراق دستور داده شد در اطراف موضوع تحقيقات دقيق به عمل آورده، جريان امر را گزارش نمايند. پس از حصول نتيجه مراتب به آن وزارتخانه اعلام خواهد گرديد. ضمناً تعداد يكصد و چهل و يك نفر از يهوديان عراقي كه با لباس عادي فرار [كرده و] از راه خرمشهر به طور غيرمجاز وارد خاك ايران شده و در تهران خود را معرفي نموده‌اند، عموماً به علت عدم بضاعت و عسرت در مدت توقف در تهران در گورستان يهودي‌ها (در خارج شهر) اسكان  داده شده و تحت كفالت انجمن كليميان تهران بوده‌اند. بنا به دستور نخست‌وزيري كه ضمن شماره 464/س/67م [مورخ] 17/1/1328، از آن وزارتخانه ابلاغ گرديده، جهت آنها پروانه عبور صادر شده، يكصد و دو نفر آنها به خارجه عزيمت و بقيه نيز عنقريب عازم خواهند گرديد.
جالب توجه است كه سفارت ايران در بغداد، به طور كلي اصل موضوع ورود غيرقانوني و قاچاقي يهوديان عراقي را انكار مي‌كند و مي‌نويسد:
در پاسخ نامه 7/1/1328، شماره 63/4667/7 ادارة گذرنامه و تابعيت وزارت امور خارجه راجع به يهودي‌هاي تبعه عراق كه به طور قاچاق به ايران مي‌آيند، مي‌نگارد، در سفارت و كنسولگري‌هاي شاهنشاهي در عراق به هيچ‌وجه اطلاعي مبني بر عبور غيرمجاز يهودي‌هاي عراقي از سرحد به طرف خاك ايران موجود نيست و حتي مواردي هم شنيده نشده [است]. بنابراين چنانچه مقتضي بداند در پاسخ يادداشت سفارت عراق اشاره به رويه قطعي دولت شاهنشاهي در اين باب بفرمايند و ضمناً از سفارت عراق بخواهند كه اگر موردي را سراغ دارند اطلاع بدهند كه مقصر به شديدترين وجه مجازات و ضمناً راهي را كه از آنجا وارد شده[اند] مطلع بشويم.
اداره گمرك خرمشهر نيز در نامه‌اي ورود يهودي‌هاي عراقي را غيرقانوني و از راه‌هاي غيرقابل كنترل اعلام و از اين طريق در تبرئه مراكز و ادارات رسمي گمركي و مرزباني تلاش كرده است:
... موضوع پي‌نوشت شماره 82931 [مورخ] 4/12/1327، آن اداره مشروحاً به عرض رسيده [كه] در طول مرز خرمشهر فقط دو نقطه مجاز براي ورود و خروج مسافرين مي‌باشد (دفتر گمرك پل نو – اسكله گمرك خرمشهر) و در اين دو نقطه نيز هنگام ورود و خروج مسافرين با حضور نماينده اداره مرزباني خرمشهر مراقبت و رسيدگي كامل به عمل آمده و هرگاه مسافري اعم از يهودي و غيره بدون گذرنامه يا رواديد مشاهده شده بي‌درنگ طي نامه رسمي به اداره مرزباني خرمشهر تسليم شده است. غفلت و اهمالي در مورد اين قبيل مسافرين از طرف مأمورين اين اداره به عمل نيامده است. در قسمت مرزهاي شمالي خرمشهر فرسنگ‌ها راه‌هاي غيرمجاز و بيابان خالي بدون مستحفظ و در طول مرزهاي شطي نيز اغلب يا خالي از مأمور و يا داراي پاسگاه‌هاي مرزباني مي‌باشد.
بديهي است ورود 75 نفر يهودي عراقي بدون گذرنامه و برخلاف مقررات نمي‌توان گفت از راه‌هاي مجاز و زيرنظر مأمورين گمرك بوده باشد. اين اداره از ورود اين اشخاص كوچكترين اطلاعي ندارد. چنان كه استحضار دارند موضوع منع ورود كليمي‌ها يك امر محرمانه نبوده و [به] تمام ادارات محلي اعم از انتظامي و غيره ابلاغ گرديده [است]. چگونه مي‌توان فرض نمود يكصد كليمي از اين مرز و تحت نظر مأمورين گمرك عبور كرده [باشند]، نه ادارات دولتي از ورود آنها مستحضر و نه در شهر كسي اطلاع داشته باشد.
اداره گمرك آبادان نيز طي نامه‌اي به اداره كل گمرك نوشت:
بازگشت به نامه شماره 2161/13461 روز 13/4/1328، طبق دستور شماره 76095-18/11/1327 آن اداره، ورود و خروج مسافرين با موافقت اداره مرزباني صورت مي‌گيرد. موضوع ورود دسته‌جمعي 75 نفر يهودي عراقي در اين اداره پيشينه ندار[...].
يهوديان عراقي براي ورود به ايران، از ترفندهاي گوناگوني استفاده مي‌كردند؛ در عين حالي كه فرض همكاري و همراهي مأموران مرزي ايران با آنها فرضيه‌اي معقول و قابل قبول است. مثلاً از نامه ذيل كه سفارت عراق در تهران براي وزارت امور خارجه ايران ارسال كرده، مطالب جالبي فهميده مي‌شود:
وزارت امور خارجه عراق از سفارت شاهنشاهي ايران در بغداد به موجب يادداشت شماره ش 5589/555/4/18811، مورخ 9 اكتبر 1949 خواهش كرده بود وساطت كرده به مقامات مرزي دولت شاهنشاهي دستور داده شود مرزها را با دقت تمام بررسي نموده تا از ورود يهودي‌هاي عراقي به خاك شاهنشاهي جلوگيري به عمل آيد. به علاوه اين سفارت مايل است اظهار دارد كه در تاريخ 6/2/1949 يك بانو به اتفاق دو فرزندش از قصرشيرين از راه منذريه وارد خانقين گرديد[...] وي مدعي شد كه ايراني است و نامش عصمت قاضي‌زاده مي‌باشد و نامه به شماره 6803 مورخ 17/11/1327 از مرزباني ايران در قصرشيرين خطاب به مرزباني عراق در خانقين ابراز داشت كه [...] چون مشاراليها مبلغ دو هزار ريال ايراني از علي كهريزي مقيم خانقين طلب دارد معامله‌اش را انجام دهند و نيز توصيه نمود كه پس از انجام معامله‌اش [او را] به ايران مسترد دارند ولي پس از تحقيق معلوم شد در شهرستان خانقين كسي به اين نام وجود ندارد و نيز ثابت گرديد كه بانوي مزبور يهودي است و نام صحيح‌اش اليزه دختر نسيم و تبعه عراق مي‌باشد و همسرش صيون عبدالله‌زاده تبعه عراق است كه در همان روز از سوي مقامات دستگير شده بود، زيرا مي‌خواست از عراق به ايران فرار نمايد[...]
در ادامه اين نامه، سفارت عراق از مقامات ذي‌ربط ايراني مي‌خواهد كه هم با مرزباني ايران در قصرشيرين كه توصيه نامه براي اين زن نوشته برخورد نمايند و هم با افراد دلال و قاچاقچي يهودي در ايران كه با وساطت براي اين قبيل افراد توصيه‌نامه مي‌گيرند. سفارت عراق حتي به يك يهودي دلال و قاچاقچي فعال در اين حوزه با نام الياهو معلم مقيم قصرشيرين اشاره مي‌كند كه در اين ماجرا دخالت داشته است.
مندرجات نامه ياد شده گوياي آن است كه مقامات عراقي نيز از تباني و همكاري بعضي مسئولان ايراني در خصوص تردد و ورود غيرقانوني يهوديان عراقي آگاه بودند. با اين حال مقامات دولت شاهنشاهي ايران در مواقع مقتضي يا جواب سربالا مي‌دادند و يا نسبت به مسئله اظهار بي‌خبري و بي‌اطلاعي مي‌كردند. سند ذيل به خوبي اين واقعيت را اثبات مي‌كند. كنسولگري ايران در خانقين طي گزارشي به سفارت ايران در بغداد نوشته است:
از قرار اطلاع دو روز پيش، پنج نفر يهودي از بغداد به خانقين آمده تا با يك نفر از يهوديان خانقين به وسيله قاچاقچيان از راه غيرمجاز به ايران بروند. قاسم نام فرزند فارس از اهالي خانقين كه از قاچاقچي‌ها است دو نفر از يهودي‌ها را با موتورسيكلت خود به نقاط مرزي برده و به ايران عبور داده و چهار نفر ديگر از يهودي‌ها نيز به توسط چند نفر قاچاقچيان از مرز عبور و به ايران رفته‌اند. اداره شرطه [پليس نيروي انتظامي] خانقين كه از قضيه آگاه شده براي دستگيري آنها مأمور اعزام كرده بود [كه] نتوانسته‌اند آنها را پيدا نمايند ولي در نقاط مرزي قاسم نام برده را كه مشغول تعمير لاستيك موتورسيكلت خود بوده است پيدا كرده و او را دستگير [كرده] و به خانقين آورده و بازداشت نموده [...] است.
در همين رابطه، سفارت ايران در بغداد به وزارت خارجه چنين گزارش كرده است:
راجع به شش نفر يهودي تبعه عراق كه به طور قاچاق از مرز خانقين به ايران رفته‌اند، گزارشاتي به شماره 630 و 633 از كنسولگري شاهنشاهي به سفارت رسيده كه رونوشت آنها را به پيوست تقديم مي‌نمايد.
در همين زمان، سفارت عراق در تهران در نامه‌اي به وزارت امور خارجه ايران، ‌اسامي جمعاً 34 نفر يهودي عراقي را به پيوست ارسال و تصريح كرده است:
احتراماً دو صورت اسامي بعضي يهودي‌هاي عراقي كه خاك عراق را ترك گفته‌اند به ضميمه قسمتي از اطلاعات به دست آمده از مشاراليهم را لفاً ايفاد مي‌دارد و از آن وزارت محترم خواهشمند است لطفاً به مقامات مربوطه [دولت] شاهنشاهي دستور فرمايند نسبت به اين كه مشاراليهم [اين افراد يهودي] در خاك ايران موجود مي‌باشند يا اين كه مسافرت نموده‌اند و در صورت دوم نقطه‌اي كه به آن مسافرت كرده‌اند بررسي به عمل آورند. سفارت فوق‌العاده ممنون خواهد بود كه آن وزارت محترم اين موضوع را از موضوعات فوري تلقي فرمايند.[...].
سفارت عراق در تهران در همين تاريخ، نامه ديگري به وزارت امور خارجه ايران ارسال كرده و در آن نسبت به فعاليت غيرقانوني يهودي‌هاي فراري عراقي در ايران هشدار داده و تصريح كرده كه فعاليت اين يهودي‌ها در همه كشورهاي اسلامي از جمله ايران مضر بوده و خطراتي براي اين كشور در پي دارد. بنابراين تقاضا كرده كه به آنها پروانه اقامت داده نشود؛ بلكه براي بازگرداندن آنها به عراق اقدام شود. در اين نامه نيز از عده‌اي مرد و زن يهودي عراقي با اسم و مشخصات ياد و تقاضا شده كه به عراق عودت داده شوند.
مقامات عراقي معتقد بودند كه برخي مسئولان ايراني با قاچاقچيان تباني كرده و زمينه‌هاي ورود يهوديان عراقي را از راه‌هاي غيرقانوني به ايران فراهم مي‌آورند. وزارت خارجه عراق در شهريورماه 1328، در يادداشتي به سفارت دولت ايران در بغداد در اين باره چنين نوشت:
وزارتخارجه تعارفات خود را به سفارت شاهنشاهي ايران در بغداد اظهار و محترماً اشعار مي‌دارد كه از قرار اطلاعات واصله بعضي از مقامات اداري دولت ايران هنوز يهودي‌هاي عراقي را كه به ايران فرار مي‌كنند، پناهنده شمرده و براي اقامت آنها در ايران يا عزيمت آنها از ايران به جاهاي ديگر تسهيلات [فراهم] مي‌نمايند. اين رويه با اساس حسن تفاهمي كه اخيراً بين رجال مسئول دو كشور حاصل شده وفق نمي‌دهد زيرا حُسن تفاهم نامبرده اين طور اقتضا مي‌كند كه مأمورين دو كشور براي مبارزه با صهيونيسم به يكديگر كمك كرده و شهرباني‌هاي مملكتين براي جلوگيري از عمل قاچاق و ساير اعمالي كه صهيونيست‌ها برخلاف مقررات گذرنامه، مرتكب مي‌شوند با يكديگر همكاري نموده و تشكيلات آنها را مورد سانسور قرار دهند. بنا به مراتب بالا، وزارت خارجه [عراق] مايل است نظر سفارت محترم [دولت ايران] را به تسهيلاتي كه درباره يهودي‌هاي عراقي متواري به ايران مي‌شود متوجه دارد و اميدوار است كه از مقامات وابسته ايران تقاضا فرمايند كه براي جلوگيري از مهاجرت غيرمشروع يهودي‌هاي عراقي به ايران و استرداد جواز اقامت و اوراق مسافرتي كه مقامات نامبرده سابقاً به تصور اين كه اين اشخاص پناهنده هستند به آنها داده‌اند كليه اقدامات مؤثر را به عمل آورده و آنها را دستگير و به شهرباني [پاسگاه‌هاي عراقي] نزديكترين نقطه مرزي و... عراق تحويل بدهند تا [...]. به انتظار نتيجه اقدامات -
سفارت محترم [...]
همزمان با نامه وزارت امور خارجه عراق، كنسولگري ايران در خانقين نيز در گزارشي به سفارت دولت شاهنشاهي ايران در بغداد، در خصوص دستگيري و بازداشت شماري از يهوديان عراقي متخلف چنين نوشت:
بازداشت چهار نفر از يهوديان خانقين را بر حسب دستور دادگاه نظامي بغداد در گزارش شماره 660 مورخ 30/5/1328 به استحضار سفارت شاهنشاهي رسانيده است. بازداشت‌شدگان چند روز در شهرباني خانقين توقيف بودند. اخيراً آنها را به بعقوبه فرستادند. هنوز معلوم نيست در آنجا آنها را محاكمه خواهند كرد و يا به بغداد خواهند فرستاد. در هر حال بازداشت اين چند نفر خيلي اسباب وحشت يهودي‌هاي خانقين شده است و يوسف نام يهودي كه در خانقين دكان مشروب‌فروشي داشته فرار كرده به ايران رفته است. به قرار اطلاع در اين چند روز اخير چند نفر از يهوديان بغداد به طور ناشناس به نقاط مرزي شهرستان خانقين آمده و با دادن مبلغ زياد به قاچاقچيان آنها را از مرز عبور داده و به ايران برده‌اند.
بدين ترتيب، ايران براي يهوديان عراقي به صورت مأمن و مكمني درآمده بود. صرف‌نظر از موقعيت بسيار مناسب و ممتاز يهوديان در ايران، تهران نقطه ترانزيت يهوديان براي انتقال به فلسطين اشغالي نيز بود. بنابراين شمار قابل توجهي از يهوديان عراقي براي رفتن به فلسطين خود را به ايران مي‌رساندند تا با همكاري آژانس يهود به فلسطين منتقل شوند. اسناد و مدارك به جا مانده از آن دوران به وضوح نشان مي‌دهد كه مقامات و دستگاه‌هاي رسمي مسئول در ايران نيز، علي‌رغم اظهارات متفاوت و متناقض و سربالا، از اين ماجرا به خوبي آگاه بودند و در پاره‌اي مواقع خود زمينه‌هاي لازم را براي يهودي‌هاي عراقي نيز فراهم مي‌كردند.
سفارت عراق در تهران، در نامه‌اي به تاريخ شهريور 1328، ضمن اشاره به خروج غيرقانوني يهوديان عراقي از آن كشور و ورودشان به ايران، نسبت به اهداف و عقايد زيانبار صهيونيستي و خطر فعاليت‌هاي آنها هشدار داده و از دولت ايران تقاضا كرده‌اند كه از اعطاي پناهندگي به آنها خودداري كند:
مقامات مربوطه عراقي مستحضر شده‌اند كه مسئولان و مقامات شاهنشاهي [ايراني] بعضي از حوادث فوق‌الذكر را طوري تفسير كرده‌‌اند كه با اصل پناهندگي تطبيق مي‌نمايد و يهودي‌هايي كه... به عنوان پناهنده قبول شده و وسايل اقامت آنها در ايران مهيا گرديده و به آنها پروانه اقامت داده شده است، اين امر با توافق نظري كه بين رجال مسئول دو كشور هنگام بازديد ملوكانه از تهران  حاصل شده مباينت دارد. به علاوه ادامه اين وضعيت تأثير شايان به روابط دوستانه موجوده بين دوكشور و علاقات همجواري و منافع مشترك طرفين خواهد داشت[...]
سفارت عراق در خاتمه از مقامات ايراني درخواست كرده كه به جاي ايجاد تسهيلات اقامت و اعطاي پناهندگي به يهوديان عراقي، سياست و تدابير لازم را براي بازگرداندن آنها به عراق اتخاذ كنند.
چند روز بعد، سفارت عراق در تهران در نامه‌اي به وزارت امور خارجه ايران، در خصوص اسامي يهوديان عراقي كه از راه ايران به فلسطين منتقل شده، استفسار و تقاضا كرد كه از طريق ادارات گذرنامه و گمرك، اسامي يهوديان مزبور در اختيار مقامات عراقي قرار گيرد تا نسبت به محاكمه غيابي آن تعداد از يهوديان متخلف و مجرم اقدام شود.
اداره كل گمرك نيز در نامه‌اي به وزارت امور خارجه- اداره گذرنامه و تابعيت، اعلام كرد: «ورود مسافرين مذكور، در ادارات نامبرده پيشينه ندارد.»
ظاهراً مقامات عراقي، سفارت ايران در بغداد را تحت فشار قرار داده و درباره عملكرد ايران در قضيه فرار يهوديان عراقي و ورود قاچاقي آنان به ايران، مقامات سفارت را سئوال‌پيچ مي‌كردند. وزيرمختار ايران در بغداد كه در برابر سئوال‌هاي احتمالاً مستند مقامات عراقي پاسخي نداشته است، در نامه‌اي به وزارت امور خارجه ايران، تقاضا مي‌كند كه اعضاي سفارت ايران را در رابطه با قضيه مزبور توجيه كنند.  وزيرمختار در نامه ديگري به وزارت امور خارجه ايران، گزارشي از ملاقاتش با وزير دفاع عراق و مذاكرات فيمابين كه در حقيقت گله‌گذاري مقامات عراقي از عملكرد ايرانيان بوده است، به وزارت امور خارجة ايران ارائه مي‌دهد:
در ملاقاتي كه دو سه روز قبل از آقاي شاكر الوادي وزير دفاع و كفيل وزارت امور خارجه [عراق] نمودم ايشان اظهار داشت يهودي‌هاي اتباع عراق كمافي‌السابق به طور قاچاق به ايران مي‌روند و تا به حال اقدامي براي جلوگيري از ورود آنها به عمل نيامده است. وي اضافه نمود كه اين يهودي‌ها پس از آن كه وارد ايران شدند [مي‌شوند] در شهرهاي دور افتاده به طور گمنام اقامت مي‌كنند و بعضي‌ها هم كه به تهران مي‌روند به وسايلي ترتيب حركت خود را به وسيله هواپيما داده، عازم فلسطين مي‌شوند[...]. بعداً گفت شخصي به نام «اديف» كه در جلوي اسم «اديم» كلمه «ادن» اضافه شده، از يهودي‌هاي فلسطين در تهران است كه كار او جمع‌آوري اعانات از يهودي‌هاي ايران [براي كمك به اسرائيل] و اعزام اين قبيل يهودي‌هاي متواري به فلسطين است و فعاليت‌هايي در اين قبيل امور به خرج مي‌دهد[...]. مأمورين ايران هم كه در نقاط مرزي و هم در شهرستان‌هاي ايران هستند خيلي بهتر و آسانتر مي‌توانند اين اشخاص را دستگير و به خاك عراق عودت دهند.
وزيرمختار ايران در بغداد در پايان‌ نامه از مقامات وزارت امور خارجه درخواست كرده كه با توجه به پي‌گيري‌هاي مكرر مقامات عراقي، پاسخ لازم در اين باره ارائه شود.  وزارت امور خارجه ايران در پاسخ به سفارت ايران، طبق معمول، جوابي سربالا داده و همكاري مأمورين مرزي عراق را شرط لازم براي جلوگيري از ورود غيرقانوني يهوديان عراقي به ايران قلمداد كرده و نوشت:
عطف به گزارش شماره 3225 مورخ 29/6/28[13] در خصوص ادعاي مقامات عراقي راجع به ورود يهودي‌هاي آن دولت به طور قاچاق به خاك ايران اشعار مي‌دارد، دستور لازم به مقامات و مأمورين جهت جلوگيري از [ورود] آنها صادر گرديده و مشغول اقدام مي‌باشند. البته حصول نتيجه قطعي منوط به همكاري مأمورين مرزي دولت عراق است. خواهشمند است در اين خصوص با دولت نامبرده مذاكره و از نتيجه وزارت امور خارجه را مستحضر فرمائيد.
آن چه قطعي است، پاسخ مقامات ايراني عمدتاً جنبه تشريفاتي داشت و خالي از هرگونه صداقت و درستي بود. اين را مقامات عراقي نيز به خوبي پي برده بودند. لحن و ادبيات مكاتبات مقامات عراقي به وضوح اين مسئله را نشان مي‌دهد.
به دنبال ديدار وزير دفاع عراق با سفير ايران در بغداد و تقاضاي مشخص او از مقامات ايراني، سفارت عراق در تهران نيز به منظور پي‌گيري مطالبات ياد شده، طي نامه‌اي به وزارت امور خارجه ايران، تقاضاي دولت آن كشور را به صراحت چنين اعلام كرد:
سفارت پادشاهي عراق با اظهار تعارفات خود به وزارت امور خارجه شاهنشاهي، احتراماً اشعار مي‌دارد، مقامات مربوط عراق اطلاع مي‌دهند كه يهودي لهستاني موسوم به «دون آدلف» كه بيش از يك سال است در طهران اقامت دارد همواره به فعاليت صهيونيستي خود در انتقال يهودي‌هاي عراقي به فلسطين توسط شركت آمريكن ترانس اوشتن ايرلاين – كه هواپيماهاي آن 69 مسافر ظرفيت دارد – ادامه مي‌دهد. چون اين وضعيت تأثير شاياني بر مبدأ همكاري به منظور از بين بردن فعاليت صهيونيست‌ها و كمك به آنها دارد و نيز بر اساس توافق نظري كه اخيراً بين مسئولين رجال دو كشور همجوار در تهران به عمل آمده مباينت دارد، سفارت عراق از آن وزارت محترم خواهشمند است لطفاً دستور فرمايند بر مراقبت از يهودي لهستاني مورد بحث افزوده شود و نيز از مسافرت يهودي‌‌ها به فلسطين... جلوگيري به عمل آيد[...].
وزارت امور خارجه در يادداشت محرمانه به اداره گذرنامه و نيز ارسال رونوشت آن به دفتر مخصوص شاهنشاهي، نخست‌وزيري، وزارت جنگ، وزارت كشور و شهرباني كل كشور، درباره چگونگي اقدام در اين باره نظرخواهي  مي‌كند.
پاسخ وزارت جنگ در اين باره چنين است:
[...] اين وزارت حفظ مناسبات حسنه بين دو كشور [ايران و عراق] را همواره محترم شمرده و ضمناً در مورد شخص مذكور دستورات لازم به شهرباني كل كشور صادر گرديد.
وزارت كشور نيز در پاسخ به دستورالعمل وزارت امور خارجه چنين نوشت:
[...] راجع به يادداشت سفارت عراق در خصوص آقاي آدولف يهودي لهستاني به طوري كه شهرباني كل كشور گزارش مي‌دهد، دون آدولف لهستاني كه در يادداشت سفارت عراق نام برده شده شناخته نگرديده است. ولي يك نفر يهودي از اتباع دولت فلسطين  موسوم به دو- اديو در سال 1321 به ايران وارد و ضمن اظهارنامه تسليمي به شهرباني آبادان خود را مكانيك شركت نفت معرفي كرده است. مشاراليه كه داراي پروانه اقامت شماره 7968 آبادان مي‌باشد به تهران آمده و فعلاً در شركت هوايي ايران ترانس مشغول كار مي‌باشد و چون اخيراً فعاليت‌هاي او مورد سوءظن واقع شده پروانه اقامتش بايگاني و اخطار گرديده در ظرف مدت 15 روز از ايران خارج شود. حال با اين مراتب در صورتي كه منظور سفارت عراق غير از اين شخص بوده خواهشمند است مقرر فرمايند مشخصات كامل و نشاني صحيح او را تعيين و اطلاع دهند تا مجدداً دستور بررسي به شهرباني كل كشور داده و اقدام مقتضي معمول گردد.
در مجموع، از آنجا كه مقامات ايراني در اين باره سياست معلوم و مشخصي را دنبال و بر اساس آن عمل مي‌كردند، به اشكال مختلف از ارائه پاسخ صحيح و صريح به مقامات و مسئولان دولت عراق خودداري كرده و طفره مي‌رفتند. آن چنان كه اداره كل گمرك نيز اين گونه از خود سلب مسئوليت مي‌كرد:
نظر به اين كه در گذرنامه‌ها كليه اطلاعات مربوط به مسافر ذكر نمي‌شود و اداره گمرك از مقصد واقعي و مذهب آنها اطلاعي پيدا نمي‌كند و دفاتري كه در گمرك‌خانه‌هاي مرزي براي ثبت‌نام مسافرين خروجي ترتيب داده شده فاقد اين جزئيات مي‌باشد، لذا تهيه فهرست مسافرين يهودي اتباع عراق كه به مقصد فلسطين رفته‌اند براي اين اداره ميسر نيست. متمني است دستور فرمايند در اين باب به اداره شهرباني مراجعه نمايند.
پاسخ سربالاي شهرباني كل كشور نيز در اين باره خواندني و جالب توجه است:
عطف به نامه شماره 2456/31962 مورخ 29/6/1328، صادره از اداره گذرنامه و تابعيت راجع به تقاضاي سفارت عراق دائر به ارسال سياهه اسامي كليميان عراقي كه به فلسطين مسافرت نموده‌اند به استحضار مي‌رساند كه تاكنون به مقصد فلسطين رواديد خروج به هيچ‌يك از كليميان مقيم تهران داده نشده و كليمياني كه تبعه دولت شاهنشاهي بوده و با تحصيل گذرنامه از كشور خارج شده‌اند به قصد عزيمت به اروپا از قبيل فرانسه و ايتاليا و غيره بوده است. با اين حال در صورتي كه مقصود سفارت عراق آنهايي هستند كه به عنوان پناهنده به ايران وارد و خارج شده‌اند، اعلام دارند تا اقدام شايسته به عمل آيد.
به اين ترتيب اكثر مقامات و مسئولان ذي‌ربط مسئله را به شكلي غيرواقعي تشريح و بازتاب دادند. نخست‌وزيري نيز در اين ماجرا بي‌كار ننشست و همزمان با ديگر مقامات و دستگاه‌هاي ذي‌ربط دولت شاهنشاهي اين‌گونه فرافكني كرد:
عطف به نامه شماره 31964 ضميمه يادداشت وزارت خارجه عراق در باب طرز عمل مأمورين دولت شاهنشاهي نسبت به پناهندگان يهودي، اشعار مي‌دارد به طوري كه استحضار دارند به وزارتخانه‌هاي كشور و جنگ و همچنين به اداره كل شهرباني دستور اكيد داده شده است كه از ورود يهوديان عراقي به كشور جداً جلوگيري نمايند و آنهايي را كه قبلاً [قبل] از اين دستور وارد و ورقة پناهندگي داده‌اند، پس از طي دو هفته مهلت از ايران خارج نمايند و براي ارضاي خاطر دولت عراق از هيچ نوع اقدامات دوستانه مضايقه ننمايند.
در همين زمان رسانه‌هاي صهيونيستي غربي و اسرائيلي تبليغات گسترده‌اي را عليه دولت عراق مبني بر اخراج يكصدهزار يهودي عراقي سامان داده بودند. اين تبليغات كه بر پايه مظلوم‌نمايي براي قوم يهود به ويژه يهودي‌هاي عراقي استوار بود در ميان مقامات ايراني نيز به طرز قابل توجهي انعكاس يافت. نمايندگي ايران در فلسطين اشغالي، در اين باره چنين گزارش داد:
هفتة گذشته دولت عراق تصميم گرفت كه صدهزار يهودي عراقي را كه در بغداد اقامت دارند به خاك اسرائيل تبعيد و به جاي آنها صدهزار عرب مهاجر فلسطيني را به عراق بياورد و املاك يهوديان بغداد را در مقابل املاكي كه حكومت اسرائيلي از اعراب فلسطيني ضبط كرده به اعراب مهاجر مزبور بدهد. اين خبر را اسرائيل انعكاس شديد بخشيد و اولياي دولت را به تكاپو انداخت. ظاهراً يهودي‌هاي آمريكا كه در حدود شش ميليون مي‌باشند و اغلب مطبوعات آنجا را در دست دارند بر عليه دولت عراق شروع به تبليغات شديدي نمودند.  به علاوه دولتين آمريكا و انگليس هم طبق تقاضا و فشار دولت اسرائيل در [اين] كار مداخله نموده و تا اندازه‌اي از اجراي تصميم دولت عراق جلوگيري به عمل آمده است.
علي‌رغم تبليغات سنگين كانون‌ها و رسانه‌هاي صهيونيستي و محافل اسرائيلي، دولت عراق همچنان موضوع خروج غيرقانوني يهوديان عراقي از مرز ايران را از طريق مقامات و مراجع قانوني و رسمي كشور پي‌گيري و تعقيب مي‌كرد. سفارت آن كشور در تهران در نامه‌اي در دي‌ماه سال 1328 ضمن ارسال فهرست شماري از يهوديان عراقي كه از طريق ايران به فلسطين مسافرت كرده‌اند، نوشت:
[...] مقامات مربوط به عراق يقين حاصل نموده‌اند كه عده‌اي از يهودي‌هاي عراق [از راه ايران] به فلسطين كوچ كرده‌اند. مشاراليهم از راه هوا توسط هواپيماهايي كه از آسمان عراق عبور نموده از راه قبرص [قبرس] به ايتاليا رفته و از آنجا به فلسطين رهسپار گرديده‌اند. سفارت با اشاره به يادداشت‌هايي كه متعدد در اين باره بوده و خواهش‌هاي مكرر در جلوگيري از اين عمل مخالف قانون كه خطر محقق و زيان‌آور آن نه فقط متوجه عراق بلكه متوجه هر كشوري است كه اين قبيل دستجات صهيونيست در آنجا تشكيل مي‌گردد، علاوه بر اقداماتي كه در اين باره و تفاهمي كه روي گرته آن هنگام مسافرت اخير ملوكانه  به عمل آمده، مع‌ذلك مسافرت يهودي‌هاي مزبور همواره ادامه دارد.
[...] چون دولت پادشاهي عراق به امثال اين قضايا اهميت فوق‌العاده مي‌دهد، سفارت از آن وزارت محترم خواهشمند است. لطفاً آنهايي كه از اشخاص نامبرده، عراقي مي‌باشند با خلاصه از هويت كامل اين عراقي و اين كه آيا مسافرتشان به ايتاليا با وسايل مشروع از قبيل گذرنامه و رواديد و غيره بوده يا خير، سفارت [عراق] را مستحضر فرمائيد تا بتوان اقدامات قانوني را نسبت به آنها اتخاذ نمود. سفارت فوق‌العاده ممنون خواهد بود كه پاسخ را از آن وزارت محترم در اسرع اوقات ممكن دريافت دارد[...].
در نامه ياد شده،‌ فهرست اسامي 44 نفر يهودي عراق با ذكر سن و مشخصات اوليه، پيوست گرديده كه شائول كساب 66 ساله و موشي كساب 23  ساله از آن جمله هستند.
به دنبال اين پي‌گيري‌ها، شهرباني كل كشور در پاسخ به وزارت امور خارجه اعلام كرد كه هيچ سابقه‌اي از افراد موردنظر در دفاتر مربوطه به دست نيامده است:
عطف به نامه شماره 5987/30776 – [مورخ] 17/6/1328 راجع به صورت اسامي يهودي‌هاي عراقي كه خاك عراق را ترك نموده‌اند به استحضار مي‌رساند با مراجعه به دفاتر مربوطه از نامبردگان پيشينه[اي] به دست نيامده است.
وزارت امور خارجه نيز با استناد به نامه شهرباني كل كشور در پاسخ اعلام كرد:
طبق پاسخ شهرباني كل كشور هيچ پيشينه‌اي از يهودي‌هاي نامبرده به دست نيامده است.
نكته جالب توجه اين كه شهرباني كل كشور كمتر از دو هفته پس از مكاتبات ياد شده، در نامه ديگري فهرستي از اسامي يهوديان عراقي به شرح زير براي وزارت امور خارجه ارسال مي‌كند:
عطف به نامه شماره 362/21789- [مورخ] 26/7/1328، اينك صورت كليميان عراقي را كه تاكنون به عنوان پناهنده به ايران وارد و يا خارج گرديده‌اند در 14 برگ تنظيم و به پيوست ايفاد مي‌دارد.
در اين فهرست 14 صفحه‌اي، اسامي 516 نفر يهودي عراقي با ذكر نام، نام خانوادگي، نام پدر، تابعيت و تعداد همراهان (كه بعضي تنها و برخي نيز همراه ديگر اعضاي خانواده يعني پدر، مادر، همسر، فرزندان و... بودند) درج شده است.
ارائه فهرست يادشده از سوي شهرباني كل كشور كاملاً در تناقض با ادعاهاي قبلي وزارت كشور، وزارت امور خارجه و ديگر ادارات و مراكز رسمي دولت شاهنشاهي در خصوص ورود و خروج غيرقانوني و قاچاقي يهوديان عراقي است.
علاوه بر فهرست ياد شده، اسناد و مدارك رسمي ديگري در مكاتبات داخلي ميان ادارات ذي‌ربط وجود دارد كه دليل محكمي در كذب ادعاهاي قبلي مقامات دولت شاهنشاهي در اين باره است. يك نمونه از مكاتبات موردنظر، گزارش كوتاه وزارت كشور به وزارت امور خارجه در بهمن ماه 1328 به شرح زير است:
از استانداري استان ششم [= خوزستان] به استناد گزارش فرمانداري دشت ميشان اطلاع مي‌دهند، روز 27/10/1328 چهل و يك [41] نفر زن و مرد كليمي ابوجاسوسه به خاك ايران پناهنده شده و از طرف مرزباني سوسنگرد با پرونده مقدماتي براي انجام تشريفات قانوني به لشكر 10 خوزستان اعزام شده‌اند.
سند نمونه ديگر در اين باره چنين حكايت مي‌كند:
درباره شكوائيه تلگرافي 17 نفر يهودي كه از تعديات مأمورين عراقي  به كشور شاهنشاهي پناهنده شده[...] و طي اين تلگراف خطاب به تيمسار سپهبد رزم آرا رياست ارتش و سپهبد يزدان‌پناه وزير جنگ، ادعا كرده[اند] كه بر اثر ظلم عراق به ايران آمده، ليكن اداره گمرك خسروي در مرز خسروي، 143 دينار عراقي از آنها به عنوان سپرده اخذ كرده [است] و درخواست استرداد آن را كرده‌اند.
البته اسناد و مدارك متعدد ديگري در اثبات كذب ادعاهاي پيشين مقامات دولت شاهنشاهي وجود دارد كه ذكر آن براي ثبت در حافظه تاريخ و به علاوه آشنايي بيشتر مخاطبان، ضرور است.
رضا صفي‌نيا، نماينده مخصوص و فوق‌العاده رژيم پهلوي در دولت اسرائيل، در گزارشي با استناد به مندرجات روزنامه صهيونيستي هاآرتص مورخ 6/10/1950 [مهر 1329]، شمار مهاجران يهودي از عراق و لهستان را كه عمدتاً از راه ايران به فلسطين منتقل مي‌شدند، در حدود 4500 تا 5000 نفر در هر ماه برآورد و ذكر كرده است.
رسانه‌هاي اروپايي و آمريكايي نيز به خروج غيرقانوني و قاچاقي يهوديان عراقي از راه‌هاي مختلف، به خصوص ايران به فلسطين اشغالي و تلاش‌هاي برنامه‌ريزي شده و هدفمند رژيم صهيونيستي و سازمان‌هاي جهاني يهودي از جمله آژانس يهود در اين ارتباط، اعتراف مي‌كردند. روزنامه آمريكايي هرالد تريبيون در 17 سپتامبر 1950، ضمن گزارشي درباره چگونگي ورود يهودي‌هاي ايراني، عراقي، لهستاني و... به فلسطين اشغالي و يا اردوگاه‌هايي كه سازمان‌هاي صهيونيستي در بعضي كشورها از جمله ايران داير كرده بودند نوشت: «در دو سال اخير 28000 يهودي ايراني و عراقي از تهران به اسرائيل رفته‌اند... قريب نصف اين يهودي‌ها [در اردوگاهي] در قبرستان كليمي‌ها در اطراف تهران چادر زده‌اند. بقيه در كنيسه بزرگ يهودي‌ها و يا نزد خانواده‌هاي كليمي تهران به سر مي‌برند. بزرگ‌ترين اردوگاه كليمي‌هاي مقيم نواحي كوهستاني، مرزهاي ايران و عراق و تركيه و روسيه بوده كه تعداد آنها 4500 نفر مي‌باشد.[...]
اما گزارش روزنامه هرالد تريبيون به نقل از خبرگزاري آمريكايي آسوشيتدپرس در اين زمينه خواندني‌تر است:
در ايران چهارده هزار از اعقاب طوايف سرگردان اسرائيل در حال فقر و بدبختي منتظر به دست آوردن فرصتي هستند كه به سرزمين جديد اسرائيل بروند. اينها از اقوام گمنام يهوديهايي هستند كه طي قرون متمادي ميان مسلمين زندگي كرده و رسوم و عادات و حتي لباس اعراب و ايرانيان را اقتباس نموده‌اند ولي مذهب خود را حفظ كرده و زبان عبري عهد عتيق را مي‌دانند.
[...] به غير از تركيه، ايران تنها كشور مسلماني است كه پس از جنگ 1948  يهودي‌ها توانسته‌اند به آنجا پناه ببرند. هزاران يهودي به اميد اين كه بعداً به سرزمين اسرائيل مهاجرت كنند از مرز عراق وارد ايران شده‌اند.
[...] دولت ايران همواره با مأمورين اسرائيل براي تسهيل مسافرت يهودي‌ها به اسرائيل همراهي و مساعدت كرده است.
اين اسناد نشان مي‌دهد كه مقامات دولت ايران از ورود و خروج غيرقانوني يهوديان عراقي و فعاليت‌هاي صهيونيست‌ها براي مهاجرت دادن آنها به فلسطين اشغالي اطلاع كامل و كافي داشتند و خود نيز با آن همراهي نشان مي‌دادند و همكاري مي‌كردند؛ همچنين از فعاليت‌هاي اقتصادي نادرست آنها در عرصه بازرگاني و حتي قاچاق اشياي عتيقه و آثار تاريخي نيز باخبر بودند.
براي اثبات اين مدعا، تنها به نقل سند زير بسنده مي‌شود؛ زيرا اين نمونه به خوبي پاسخ‌گوي بسياري از سئوال‌ها و ابهامات و شبهات درباره انواع تكاپوهاي يهوديان، به خصوص يهوديان عراقي در آن دوره است. دفتر نمايندگي دولت شاهنشاهي در قاهره در خلال گزارشي به وزارت امور خارجه در شهريورماه 1329 افزوده است:
فردي به نام محمدعلي توكلي  از طريق شركت يهودي حييم نسائيل  در بغداد (عراق) كه كار حمل و نقل انجام مي‌داده، مقداري وسايل به فلسطين ارسال كرده كه تا مدتها گم شده بود. بعدها معلوم شد به قاهره اشتباهي رفته است. اما مهم در ميان اقلام، عتيقه و [اشياي] قديمي در اموال ايشان هست». 
در گزارش ياد شده به تعدادي اقلام و اشياي عتيقه و قديمي اشاره شده كه عبارت است از: كاسة بلور قديمي، قاليچه نفيس نقش شاه‌عباسي، كشكول كنده‌كاري شده، بشقاب چيني قديمي، جعبه بزرگ و قديمي خاتم[كاري شده] شيراز، زيرقليان قديمي، آب‌خوري بلوري مرغي قديمي، قاليچه زمينه ابريشم نقش شاه‌عباسي، قاليچه كهنه (قديمي) صورت‌دار، صورت هوشنگ، تبر پولادي كنده‌كاري شده[...].
در خاتمه اين مبحث، اين شبهه تاريخي ناشي از تبليغات كانونهاي صهيونيستي مبني بر ظلم و آزار و كشتار يهوديان عراقي از سوي مقامات عراقي و جلوگيري از خروج آنها از عراق، نيازمند پاسخ ضروري و جدي است. بر اساس اسناد دولت عراق در پاسخ به خواست يهودي‌هاي مقيم آن سرزمين براي رفتن به فلسطين، بخش‌نامه‌ها و دستورالعمل‌هايي صادر و اماكن مشخص را تعيين كرده تا يهوديان بتوانند و از طريق قانوني و دريافت مجوز و رواديد رسمي و سلب تابعيت عراقي از كشور خارج شوند. با اين حال، شمار قابل توجهي از يهودي‌ها براي سوءاستفاده‌هاي سياسي و اقتصادي ترجيح مي‌دادند كه از طريق غيرقانوني و قاچاق از مرزهاي آن كشور خارج شوند. بسياري از اين افراد و گروه‌ها عمدتاً به طور غيرقانوني از مرزهاي شمال غربي، غرب و يا جنوب غربي ايران وارد كشور مي‌شدند و بعضي نيز از سوي مأموران عراقي دستگير و بازداشت مي‌شدند. نكته ديگر اين كه برخلاف تبليغات صهيونيستي، مقامات و دستگاه‌هاي امنيتي، انتظامي و قضايي عراق نيز با اين قبيل افراد متخلف يهودي همان مجازاتي را اعمال مي‌كردند كه در مورد بقيه متخلفين يعني افراد غيريهودي اجرا مي‌شد. براي اثبات اين مدعا، به گزيده‌اي از يك سند به شرح زير بسنده مي‌شود:
روز شنبه گذشته [فوريه 1950م/ اسفند 1328ش] مقامات پليس [عراق] يك كاروان جديد يهودي كه شامل ده نفر مرد و ده نفر زن و چند طفل را كه براي فرار به اسرائيل تلاش مي‌كردند دستگير نمودند. دادگاه ابوالخصيب نسبت به اين يهوديان كه در زيرگاه پنهان شده و مي‌خواستند با دو كشتي باري فرار نمايند، حكم صادر و هر نفر آنها را به يك ماه‌ونيم زندان محكوم كرده است.
در گزارش ديگري در اين باره آمده است:
دادگاه جزايي دوم بصره در تاريخ هفتم فوريه 1950، عيسي، فرزند فنجان، عبدالنبي فرزند جاسم و فرهود فرزند كاطع كه يهوديان را فراري مي‌دادند به سه سال زندان محكوم كرد و مدت سه سال هم طبق ماده 10 قانون گذرنامه تحت نظارت مأمورين پليس خواهند بود. و در همين تاريخ دادگاه مزبور، دوازده نفر يهودي را كه در حال فرار دستگير كرده بودند طبق ماده 10 قانون گذرنامه به 6 [شش] ماه حبس محكوم كرده است و در تاريخ 21 فوريه بيست نفر زن و مرد يهودي را كه قصد فرار داشتند به 6 ماه حبس محكوم كرده است و يك نفر جوان يهود را كه چون به سن بلوغ نرسيده بود با پرداخت 40 دينار عراقي [به عنوان جريمه] آزاد كرد.
در تاريخ 15 فوريه دادگاه بصره هفت نفر ديگر از يهودي‌هايي را كه قصد فرار [و خروج غيرقانوني از كشور را] داشتند، دستگير و به 6 ماه حبس شديد و خفيف محكوم نمود و دو نفر از دستگيرشدگان را نيز به موجب ماده 155 آزاد و يك نفر هم به پرداخت چهل دينار عراقي محكوم كرده است. ايضاً در همين تاريخ، دادگاه، سامي، فرزند ساسون و عبدالله فرزند سليمان قاچاقچي را به شش ماه حبس شديد محكوم نمود. شخص اخيرالذكر پس از پايان دوره زندان، يك سال تحت مراقبت و نظارت مأمورين پليس خواهد بود. همچنين دادگاه در تاريخ هجدهم فوريه [1950] حزقيل فرزند ابراهيم را به 6 ماه حبس محكوم كرد. [...] آقاي جمال عمر نظمي استاندار بصره به نيروي پليس دستور داد كه مراقبت بيشتري در جلوگيري از فرار يهود معمول دارند و شخصاً در اين امر نظارت و دستور صادر كرده است.
روزنامه آخر‌الانباء چاپ بصره در شماره مورخ 24 مارس 1950 به نقل از روزنامه الشعب چاپ بغداد، با عنوان «فقط 70 يهودي» نوشت:
از زماني كه اداره نام‌نويسي براي يهودياني كه مايلند از اين كشور خارج و از آنها سلب تابعيت شود، گشايش يافته، تاكنون 20 نفر يهودي از مرد و زن و بچه نام‌نويسي كرده‌اند.
اين خبر نشان مي‌دهد كه راه براي خروج قانوني يهوديان، اگر مي‌خواستند، باز بود؛ اما اكثر يهوديان به دليل مطامع شخصي خروج غيرمجاز را ترجيح مي‌دادند.
همان روزنامه در شماره مورخ 15 آوريل 1950، در گزارشي ديگر با عنوان «در راه مسافرت به اسرائيل» نوشت: «يهوديان مقيم بصره و عماره با شوق و رغبت به اداره‌هاي نام‌نويسي مراجعه مي‌نمايند.» اين روزنامه در ادامه افزود:
متمم قانون خروج كشور براي يهودياني كه تمايل به رفتن و سلب تابعيت عراقي خود دارند به مرحله اجرا درآمد. يهوديان [پيش از اين] به ادارات نام‌نويسي محلي چنان كه انتظار مي‌رفت مراجعه نمي‌كردند و اين عمل را كاملاً با عدم رضايت تلقي مي‌كردند و چيزي نمانده بود كه ادارات نام‌نويسي كه دولت عراق به همين منظور تهيه ديده بود در عمليات خود وقفه ايجاد كند. ولي اخيراً فعاليت يهوديان زياد شده است. ظاهراً رغبت و اقدام آنها از اين جهت است كه از مقامات مربوطه تل‌آبيب [= تل‌آويو]  دستوراتي در اين باب به دست آورده‌اند. خبرهاي واصله از بغداد نيز جنبش و فعاليت يهوديان عراق را تأييد مي‌نمايد. از زماني كه اين قانون صادر شده تاكنون چنين نام‌نويسي در ادارات مربوطه سابقه نداشته است. خبرهاي واصله از استان عماره حاكيست كه در اين دو روزه، تعداد يهودياني كه اسامي خود را در اداره شهرباني به ثبت رسانده‌اند، بالغ بر 700 نفر است كه رئيس طايفه يهود هم جزو آنها است. در بصره هم خانواده‌هاي يهود زيادي براي نام‌نويسي اقدام كرده‌اند. آنها به صورت آشكار، مغازه‌هاي خود را تخليه و اثاثيه و كالاهاي خود را به فروش مي‌رسانند تا به اسرائيل مسافرت كنند.