حمله نظامی اسرائیل علیه ایران: پیامدها و تاثیرات

در نوامبر 2002 یعنی 4 ماه قبل از شروع جنگ عراق، گروه تحقیقاتی آکسفوردی گزارشی تحت عنوان «عراق: پیامدهای جنگ» منتشر کرد که طی آن پیامدهای احتمالی عملیات نظامی برای از بین بردن رژیم صدام را بررسی کردند. دو پیامد اصلی که این گزارش منتشر کرد در عمل هم ثابت شد: رژیم صدام قطعا سقوط خواهد کرد اما اشغال عراق توسط سربازان نیروهای ائتلافی، حمایت از عناصر رادیکال منطقه را افزایش خواهد داد و همچنین باعث تشدید بی ثباتی و شورش در منطقه خواهد شد.
در فوریه 2006، گروه تحقیق آکسفورد گزارشی در مورد ایران با عنوان «ایران: پیامد جنگ» منتشر کردند که پیامدهای احتمالی حمله نظامی به ایران توسط ایالات متحده یا اسرائیل را بررسی کردند. همزمان دو دیدگاه در مورد چشم انداز جنگ با ایران وجود داشت: یک دیدگاه معتقد به جنگ نسبتا کوتاه مدت با ایران بود و یک دیدگاه دیگر که مربوط به افرادی در درون دولت بوش بود به دو دلیل 1. ترس از برنامه تسلیحات هسته ای ایران 2. مداخله ایران در عراق، معتقد به دوره ای از جنگ با ایران بودند. فرض این گزارش این بود که: «در حالی که ایالات متحده تلاش می کند تا هر نوع واکنش صدمه زننده ایران را خنثی کند، کارکرد هر نوع عمل نظامی اسرائیل یا ایالات متحده بر علیه ایران تحمیل صدمه های شدید به تاسیسات هسته ای و موشک های میان برد ایران خواهد بود.»
همچنین این گزارش فرض می کرد که عمل نظامی، شامل تلاش برای از بین بردن حکومت ایران نخواهد بود بلکه در ابتدا بر حمله با استفاده از هواپیمای های جنگی و موشک هایی مثل موشک کروز پرتاب شونده از دریا تمرکز خواهد شد. عناصر اصلی این گزارش به طور خلاصه عبارت بودند از:
«یک حمله هوایی که شامل تخریب سیستماتیک مراکز آموزشی، تحقیقاتی، توسعه و حمایت از برنامه های موشکی و هسته ای و در حد امکان کشتن برخی از افراد لایق و شایسته فنی ایران باشد. یک حمله ایالات متحده، بزرگتر از هر اقدام اسرائیل خواهد بود و همچنین شامل تخریب کامل ظرفیت های دفاع هوایی ایران و همچنین حمله ای برای خنثی سازی عمل متقابل ایران خواهد بود. همچنین نیازمند تخریب تاسیسات گارد انقلابی ایرانی نزدیک عراق و نیروهای دریایی منظم و نامنظم ایران که می تواند مسیرهای ترانزیت نفت خلیج فارس را مختل کند خواهد بود. اگر چه حملات اسرائیل و آمریکا به شدت به برنامه های موشکی و هسته ای ایران خساررت وارد خواهد کرد اما ایران در ماه ها و سال های بعد چندین متد برای واکنش در مقابل این حملات خواهد داشت. این متدها شامل اختلال در تولید و صادرات نفت خلیج فارس، علی رغم تلاش آمریکا برای خنثی سازی این عمل، حمایت سیستماتیک برای انجام شورش در عراق و تشویق جنوب لبنان برای حمله زمانبندی شده بر علیه اسرائیل است. در مواجهه با حمله نظامی ایالات متحده و اسرائیل بر علیه ایران، وحدت ملی قابل ملاحظه ای در ایران وجود خواهد داشت که شامل احیای پاسداران انقلابی هم خواهد بود. واکنش اصلی ایران، تصمیم به بازسازی برنامه هسته ای اش و توسعه سریع آن در جهت ظرفیت تبدیل شدن به تسلیحات هسته ای خواهد که با خروج از پیمان NPT نیز توام خواهد شد. این واکنش ایران منجر به حملات بیشتر علیه این کشور خواهد شد. بنابراین جنگ با ایران مساله کوتاه مدتی نخواهد بود بلکه جنگ دراز مدت و پیچیده ای به راه خواهد افتاد. لذا عمل نظامی علیه ایران باید اساسا منع شود و استراتژی های جایگزین توسعه یابند.»
گزارش 2006، توجه زیادی را به خود جلب کرد و به زبان های ترکی، فارسی و آلمانی ترجمه شد و در ایران و ایالات متحده افراد بسیاری آن را مطالعه کردند. در طول ماه های بعد، نئو محافظه کاران ایالات متحده خواستار فشار بیشتری بر علیه ایران بودند اما دولت بوش، درگیر شورش های درون عراق و بی ثباتی فزاینده افغانستان بود. در عین حال، اسرائیل نیز درگیر جنگ بسیار خشونت آمیزی با حزب الله لبنان شد که نتیجه آن انتقادهای بین المللی زیادی بود که نسبت به این اقدام اسرائیل به ویژه نسبت به تاثیرات آن بر شهروندان لبنانی و زیرساختارهای اقتصادی صورت گرفت.
علی رغم حملات موشکی ای که اسرائیل در طول جنگ انجام داد باز هم نیروی دفاعی این کشور در شکست حزب الله ناکام بود که این مساله هم نگرانی های قابل ملاحظه ای ایجاد کرد. از یک طرف، به خاطر خساراتی که اسرائیل در این جنگ متحمل شد نیاز داشت تا فورا موقعیت امنیتی بیشتری را برای خود ایجاد کند که این مساله باعث کاهش توجه به ایران شد و از طرف دیگر، ایران به عنوان حامی اصلی و تامین کننده تسلیحات حزب الله و در نتیجه یک تهدید درازمدت مداوم نسبت به امنیت اسرائیل دیده شد. برای نخبه های سیاسی اسرائیل، مساله هسته ای ایران هم به این شرایط و این تهدیدها اضافه شد که گر چه اسرائیل دارای تسلیحات هسته ای است اما اگر ایران چنان چه به تسلیحات هسته ای دست یابد یک تهدید ذاتی و دائمی برای امنیت اسرائیل ایجاد خواهد کرد.
گروه تحقیق آکسفورد در 2006م، بر تاثیرات عملیات ایالات متحده متمرکز شد. اگر چه در درون فرماندهی مرکزی ایالات متحده طرح های احتمالی جنگ با ایران وجود دارد اما خطر بزرگتری که اخیرا بوجود آمد عمل نظامی اسرائیل است. به ویژه این که اسرائیل به شدت تمایل دارد توانایی ایران برای گسترش برنامه تسلیحات هسته ای را محدود نماید. لذا این مقاله تلاش می کند به عملیات اسرائیل بر علیه ایران و واکنش های احتمالی ایران بپردازد.

آمریکا
از ژانویه 2009م، دولت اوباما در صدد است مساله پتانسیل ایران برای گسترش تسلیحات هسته ای را از طریق مذاکره حل کند. علی رغم شرایط سیاسی درون ایران و همچنین علی رغم حمایت بسیاری از کشورهای غربی حل مساله هسته ای ایران مشکل شده است. در فوریه 2010م، مذاکراتی در جهت محدود کردن ظرفیت ایران در دستیابی به اورانیوم غنی شده فراتر از حد قانونی 4 درصد برگزار شد اما با اعلام پرزیدینت احمدی نژاد مبنی بر وجود طرح هایی برای آغاز اورانیوم غنی شده 20 درصد در 164 سانتریفیوژ نطنز، این مذاکرات و این هدف خیلی زود به انتها رسید. این عمل تحت پیمان عدم تکثیر هسته ای، مشروع جلوه داده و اعلام شد که غنی سازی برای تامین سوخت رآکتور تحقیقاتی هسته ای تهران و جهت تامین نیازهای پزشکی از جمله رادیو ایزوتوپ است. اما مساله این جا بود که این سطح غنی سازی به تکنسین های هسته ای ایران، این توانایی را می دهد که غنی سازی را به سطح 85 درصد برسانند و در نتیجه به سلاح هسته ای دست یابند.
نزدیک به دو سال از دولت اوباما می گذرد و انتخابات میان دوره ای کنگره هم نزدیک است اما هنوز این دیدگاه مسلط در میان نئومحافظه کاران و جناح راست وجود دارد که ایران حتی بیشتر از عراق یک تهدید بزرگ تر به منافع منطقه ای و جهانی ایالات متحده است و همیشه هم این گونه بود. عقیده عمومی قبل از شروع جنگ عراق در مارس 2003م، این بود که اگر ما عراق را به دست بیاوریم نگرانی ای در مورد ایران نخواهیم داشت. به عبارت دیگر، اگر نیروی نظامی قادر باشد به آسانی رژیم صدام حسین را از بین ببرد و حکومت باثباتی در عراق روی کار بیاید که تابع و تحت کنترل ایالات متحده باشد، ایران به سیاست های آمریکا در منطقه تعظیم خواهد کرد و دردسر کمتری ایجاد می کند. این واقعیت است که یکی از پیامدهای حذف رژیم صدام این است که تکلیف عراق روشن نشده است.
درک ایران به عنوان تهدید اصلی منافع آمریکا در خاورمیانه تا اندازه ای ناشی از پیامدهای درازمدت اطمینان آمریکا به رژیم شاه در ایران بود اما این رژیم در سال 1979م، در عرض چند هفته سقوط کرد. در طول جنگ سرد، شاه ایران محور منافع امنیتی آمریکا در خاورمیانه و همچنی مانع مداخله شوروی در این منطقه ثروتمند نفت خیز محسوب می شد. رژیم شاه ناگهان فروپاشید و به دنبال آن ناتوانی آمریکا در حل بحران 444 روزه گروگان گیری رخ داد و رژیم جمهوری اسلامی در دوران آیت ا... خمینی مخالفت قاطع و شدید خود را با آمریکا نشان داد و ایران خود را به عنوان مانع مستقیم و محکم در مقابل منافع منطقه ای آمریکا نشان داد.
تمرکز اصلی بر ذخایر نفتی هنگفت منطقه خاورمیانه است که باعث می شود تمایل آمریکا برای واردات نفت از این منطقه به نحو فزاینده ای تشدید شود. اگر فاکتور نفت در شروع دهه 1990 مهم بود، در 20 سال بعد تا سال 2010 اهمیت آن خیلی بیشتر شده است؛ زیرا وابستگی آمریکا به واردات نفت هر سال نسبت به سال قبل بیشتر می شود. چین هم همین وضعیت را دارد و ذخایر سوخت فسیلی این منطقه احتمالا اهمیت ژئوپلتیکی بیشتری برای آن در طول 20 سال آینده یا بیشتر ایجاد می کند.
در این شرایط، به طور پایه ای برای ایالات متحده غیر قابل پذیرش است که یک دولت یاغی مثل ایران این حق سیاسی را داشته باشد و اجازه داشته باشد که حتی به قابلیت هسته ای اش نزدیک شود. توانایی بازدارندگی ایران، گزینه های آمریکا در منطقه را محدود می کند و برای نزدیک ترین متحد این کشور یعنی اسرائیل هم تهدید ایجاد خواهد کرد. در حالی که دولت اوباما بر رویکرد دیپلماتیک در این مساله اصرار دارد عده ای دیگر در واشنگتن به انهدام زیرساختارهای تسلیحات هسته ای مشکوک اعتقاد دارند. یک مفسر بانفوذ در آمریکا عنوان کرد که حمله نظامی مستقیم آمریکا به ایران باید مورد توجه قرار گیرد و معتقد است که رای گیری انتخابات ریاست جمهوری در ایران و حوادث بعد از آن نشان داد که اکثریت مردم داخلی ایران از حمله آمریکا به ایران دفاع می کنند.
لابی قدرتمند اسرائیل که در کمیته امور عمومی اسرائیل – آمریکا متمرکز است اخیرا که بحث عمل نظامی علیه ایران مطرح شد از این اقدام دفاع بیشتری می کند. در حالی که در حال حاضر بعید است دولت اوباما در صدد عمل نظامی علیه ایران باشد، لحن بیان این لابی بسیار محکم شده است. «هیلاری کلینتون» در همایش ایالات متحده و جهان اسلام در 14 فوریه 2010 خواستار اعمال دور چهارم مجازات علیه ایران شد و از عربستان سعودی و چین درخواست کرد که با قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت موافقت کنند.
اما آن چه که برای اسرائیل نگرانی بزرگتری محسوب می شود این است که ایران تعهد بزرگتری مبنی برای توسعه موشک های بالستیک قدرتمند تر به ویژه موشک هایی با سوخت جامد دارد که این موشکها روش های پیش از پرتاب سریعتری دارد. ایران از قبل تجربه ای وسیع، در قالب ریزی پرتاب کننده های با سوخت جامد برای موشک های میان بردی مثل زلزال و فتح 110 دارد و در نوامبر 2008م، موشک جدید و بزرگتری به نام سجیل را که نوعی موشک دو مرحله ای با سوخت جامد است آزمایش کرد. گزارش شده است که این موشک بین 2200 تا 2400 کیلومتر برد دارد و قابلیت حمل بار آن شدیدا شبیه قدر 1 است.

وضعیت نظامی اسرائیل
اسرائیل از اواخر دهه 1960م، توانایی هسته ای اش را حفظ کرده و امیدوار است که 200 کلاهک هسته ای که توسط هواپیما یا موشک های زمین به زمین سری جریچو حمل شوند داشته باشد. همچنین ممکن است اسرائیل در حال توسعه کلاهک های هسته ای برای موشک های کروز پرتاب شونده از دریا باشد. این کشور سه زیر دریایی از طبقه دولفین ساخت آلمان دارد و دو زیردریایی دیگر را تا سال 2012 تحویل خو اهد گرفت. اسرائیل تنها دولت در منطقه خاورمیانه است که توانایی هسته ای دارد و اعلام کرده که این توانایی هسته ای به خاطر این است که این کشور به امنیتش حساس است. از زمانی که در پایان دهه 1970م، انقلاب ایران رخ داد، اسرائیل رژیم ایران را به عنوان بزرگترین تهدید منطقه ای درازمدت نسبت به امنیتش می داند.
واحدهای نیروی هوایی اسرائیل در 1981م، جهت محدود کردن پتانسیل عراق برای دستیابی به پلوتونیوم و تسلیحات هسته ای، رآکتور اسیراک عراق در نزدیک بغداد را تخریب کردند. در 6 سپتامبر 2007م، هواپیماهای اسرائیلی به یکی از تاسیسات سوریه که یک سایت هسته ای مشکوک بود حمله کردند. در 1981م، بغداد در تیر رس هواپیماهای اسرائیلی بوده است در حالی که تا همین اواخر تاسیسات ایران در محدوده دسترسی اسرائیل قرار نداشتند. اما حالا با استقرار انواع دوربرد جنگنده های F15 و F16 آمریکا و جنگنده های F151 Ra’am و F161Sufa شرایط تغییر کرده است. در حال حاضر 25 جنگنده F151 در سرویس ناوگان جنگی و 102 جنگنده F161 در چهار ناوگان جنگی قرار دارند. طرح های تحویلی در 2003م، شروع شد و حالا کامل شدند. نیروی هوایی اسرائیل همچنین 500 بمب نفوذ کننده به زمین جهت مقابله با اهداف زیرزمینی از ایالات متحده دریافت کرده است.
گزارش های تائید نشده ای وجود دارد مبنی بر این که تعدادی یا همه جنگنده های F151 برای افزایش برد با تانک های سوخت هماهنگی تظبیق داده شدند اما نیروی هوایی اسرائیل در هر مورد ناوگانی از هواپیماهای نفتکش در اختیار دارد. مهمترین این ناوگان ها هواپیمای KC-707 Re’em است. اگر چه اسکلت این ناوگاه بر بوئینگ پیر 707 بنا شده اما در واقع این اسکلت ارتقا داده شده و بر اساس قراداد 23 میلیون دلاری با موسسات صنایع هوافضای اسرائیلی، هشت هواپیما اخیرا به این ناوگان اضافه شده است.
اسرائیل یکی از کشورهای پیشتاز در توسعه وسایل هوایی بدون سرنشین بوده است. وسایل هوایی بدون سرنشین استاندارد اسرائیل Shoval I، که به شدت با Predator آمریکا برابری می کند و Hermes 450 هستند که Hermes 450 برای حدود یک دهه است که در حال استفاده می باشد. اگر چه عمدتا برای جاسوسی، هدف یابی، دیده بانی و شناسایی استفاده شدند، اما گزارش شده است که Hermes 450 با تسلیحاتی شامل دو موشک Hellfire در یک گونه مسلح قابل استقرار باشد و بیش از 20 ساعت استقامت دارد. نوع بزرگ تر، Hermes 900 است که با سیستم البیت (Elbit System) برای نیروی هوایی اسرائیل توسعه داده شد. یک سیستم هوایی بدون سرنشین دیگر Eitan است که بزرگترین وسیله هوایی بدون سرنشین اسرائیلی است که از فوریه 2010 استقرار یافته است. این سیستم یک هواپیمای بدون سرنشین 4000 کیلوگرمی با ارتفاع زیاد است که بیش از 7400 کیلومتر برد دارد و 36 ساعت استقامت دارد و قابلیت حمل بار ماکزیمم 2000 کیلوگرم را داراست.
واحدهای نظامی اسرائیل در انواعی از عملیات در عراق به ویژه در شمال شرق این کشور در منطقه کردنشین نزدیک مرز ایران درگیر و در حال آموزش واحدهای کماندوی کردی بوده اند. اسرائیل همچنین روابط دیپلماتیک و نظامی نزدیکی با آذربایجان، همسایه شمالی ایران، دارد. در صورت جنگ با ایران، اسرائیل قادر خواهد بود تاسیساتش را در هر دو کشور، به ویژه در آذربایجان مستقر سازد که ممکن است شامل شناسایی، هدف یابی، جاسوسی، دیده بانی و عملیات تجسس و نجات باشد.
در سال های اخیر و در نتیجه تجربه آمریکا در عراق، روابط نزدیک میان نیروی نظامی آمریکا و نیروهای دفاعی اسرائیل خیلی تقویت شده است. کمک نظامی ایالات متحده به اسرائیل اخیرا به حدود یک پنجم بودجه نظامی سالیانه اسرائیل رسیده است و در ژانویه 2010م، پنتاگون موافقت نامه ای را با اسرائیل منعقد کرد که اجازه می داد بیش از 800 میلیون دلار ذخایر جنگی در آن جا ذخیره شود و در مواقع ضروری برای اسرائیل قابل استفاده باشد. به خاطر آموزشی که کماندوهای ارتش آمریکا در عراق دیدند بین نیروهای دفاعی اسرائیل و کماندوهای آموزش دیده آمریکا مهارت های زیادی مبادله شده است و ظرفیت بیش تر از این هم وجود دارد. همچنین کمپانی های ارتش اسرائیل، تجهیزات و تسلیحات ضد شوروش ویژه ای برای استفاده ارتش آمریکا در عراق فراهم کردند که بیشتر این تجهیزات در نتیجه تجربه اسرائیل در کنترل سرزمین های اشغالی توسعه داده شدند. اگرچه در رسانه های غربی این روابط خوب در حوزه خاورمیانه معمولا پوشش داده نمی شود اما واقعیت این است که روابط آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه خوب است و این فرض را ایجاد می کند که هر نوع حمله اسرائیل علیه ایران با اطلاع، تصویب و کمک آمریکا انجام خواهد شد. حمله هوایی اسرائیل علیه ایران از طریق فضای هوایی انجام خواهد شد که اخیرا نه به طور کامل اما تحت کنترل آمریکا قرار دارد.
فرضیه این مقاله این است که اگر اسرائیل بخواهد به طور جدی به توسعه برنامه های هسته ای ایران آسیب وارد کند این عمل را با حمایت ضمنی ایالات متحده و با دسترسی به تاسیسات شمال شرق عراق و احتمالا آذربایجان انجام خواهد داد. این عمل عقب انداختن هر نوع برنامه هسته ای ایران برای مدت چند سال و همچنین توقف توسعه موشکی ایران را مورد هدف قرار خواهد داد.

ایران
برداشت ایران از خودش این است که یکی از قدرت های تاریخی جهان است. ایران به تاریخ چند هزار ساله رجوع می کند و معتقد است که تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ امکان پذیر است چون ترکیبی از برخی منابع قدرت مثل ذخایر سوخت فسیلی وسیع، جمعیت زیاد و مردم خوب، کشوری جوان و همچنین موقعیت ژئوپلتیکی دارد که بر اساس آن در قلب منطقه بسیار مهمی قرار گرفته است. در حالی که ذخایر گاز و نفت ایران به طور کامل توسعه یافته نیستند و مشکلات زیادی مثل کیفیت پائین تجهیزات دارند خود این ذخایر به نحو قابل ملاحظه ای زیاد هستند. بیشترین تخمین این است که ذخایر نفتی ایران حدود 11 درصد کل ذخایر جهان و تقریبا چهار برابر میزان ذخایر آمریکا شامل ذخایر آلاسکا و منطقه دور از ساحل خلیج مکزیک هستند. ذخایر گاز طبیعی ایران حتی بیشتر از ذخایر نفت این کشور هستند و حدود 15 درصد از ذخایر کل گاز طبیعی جهان را تشکیل می دهند.
اگر چه محیط سیاسی – اجتماعی ایران محیطی پیچیده و به طور محسوسی تغییر پذیر است اما عقیده کلی ای در مورد ارزش تکنولوژی پیشرفته و برداشت از قدرت هسته ای به عنوان سمبل مدرنیته وجود دارد.
وقتی ایرانی ها با این بحث مواجه شدند که کشوری که صاحب نفت و گاز زیادی است به انرژی هسته ای نیازی ندارد، محققان ایرانی واکنش نشان دادند و گفتند تا پیش از این یک پنجم الکتریسیته جهان از قدرت هیدرو-الکتریکی تولید می شد نفت و گاز آن قدر باارزش هستند که برای مصارفی غیر از تولید برق مورد استفاده قرار گیرند. در درون طیف های مذهبی، سیاسی و همچنین در بین اغلب مردم این عقیده وجود دارد که کشور از حق زیادی در توسعه سیکل سوخت هسته ای برخوردار است. همچنین به شکل وسیعی این دیدگاه وجود دارد که ایران حق دارد تسلیحات هسته ای را توسعه دهد و یا این که حداقل توانایی انجام این کار را داشته باشد چون امنیت کشور به این توانایی نیاز دارد.

برنامه هسته ای
جایی که دقیقا توانایی ایران محسوب می شود زمینه های کافی برای ابهام در آن وجود دارد. به طور کلی مبنای برنامه هسته ای ایران، تولید اورانیوم غنی شده برای اهداف هسته ای غیر نظامی در داخل است. برخی منابع اسرائیلی اصرار دارند که ایران ممکن است تنها یک یا دو سال از تولید تسلیحات هسته ای دور باشد اما این تمایل وجود دارد که در چند سال آینده به سمت تسلیحات هسته ای حرکت کنند. برخی منابع دیگر سیکل زمانی بیشتری را پیش بینی کردند که شامل حدس اداره اطلاعات ملی آمریکاست که در سال 2007 منتشر شد و به شدت در اسرائیل مورد انتقاد قرار گرفت. آن چه که مشخص است این است که ایران تاسیساتی در نزدیکی شهر نطنز ایجاد کرده که بیش از 50 هزار سانتریفیوژ نسل اول گاز از نوع IR1 را در آنجا جا داده است. آن ها پیش از این جهت استفاده برای غنی سازی بیش از دو تن اورانیوم 4 درصد که شامل اورانیوم 235 بود نصب شده اند. این ایزوتوپ شکافت پذیر اساسا هفت دهم درصد سنگ معدن اورانیوم موجود در طبیعت را تشکیل می دهد که هم به لحاظ فنی، هم شیمایی و هم فیزیکی غنی سازی از اورانیوم 235 بسیار سخت است و بیشتر اورانیوم موجود در سنگ معدن شامل ایزوتوپ 238 است.
در تئوری، اورانیوم غنی شده در سطح پائین می تواند مکررا از طریق آبشارهای سانترفیوژ در جهت غنی سازی 85 درصدی که برای تولید تسلیحات هسته ای نیاز هست استفاده شود همانطورکه ایران پیش از این اعلام کرد در حال غنی سازی 20 درصد برای رآکتور تحقیقاتی تهران برای استفاده های پزشکی است. اگر ایران توانایی این میزان غنی سازی را دارد پس می توان گفت که این کشور به تولید بسیار محدود تسلیحات هسته ای نزدیک شده است و شاید یک یا دو دستگاه در دو سال آینده ایجاد کند. اما مساله های دیگری در این مورد وجود دارد. گزارش هایی وجود داشته است مبنی بر این که برنامه غنی سازی ایران مشکل داشته است. وقتی بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی از نیروگاه نطنز در ژانویه 2010 بازدید کردند، گزارش کردند که ایران در طی 9 ماه تعداد دستگاه های سانتریفیوژ نصب شده اش را از 5000 به 8700 دستگاه افزایش داده است. در مقابل، ایران اقرار کرد که در حال فعالیت برای ایجاد تاسیسات هسته ای در فوردو نزدیک شهر قم است؛ اگرچه گزارش های اخیر حاکی از این است که ساخت فوردو به طور موقت متوقف شده است. گزارش شده که ایران در تلاش است تا سانتریفیوژ گاز پیشرفته تر از نوع IR5 را تولید کند که 5 برابر بیشتر از نوع IR1 کارآیی دارد.
به طور خلاصه می توان گفت که ایران به آرامی در حال توسعه فن آوری ها و پرسنل هایی است که قادر باشند با سیکلی از سیستم های هسته ای مرتبط سر و کار داشته باشند. اگر در هر مرحله تصمیم آشکاری برای توسعه یک زردادخانه کوچک تسلیحات هسته ای اتخاذ شود ممکن است از حالا تخمین مناسب یک مقیاس زمانی سه تا هفت ساله باشد. ایران مدت هفت سال زمان نیاز خواهد داشت تا بتواند شش سلاح قابل استفاده تولید کند. مدرک معتبری وجود ندارد که نشان دهد ایران چنین تصمیمی گرفته باشد، اما ماهیت پروژه های ساختمانی اخیر، به ویژه آن هایی که در زیر زمین ساخته می شوند، نشان می دهد که رهبران ایران توانایی انجام این کار را می خواهند حتی اگر بیش از آن که از آن استفاده کنند آن را در ذخایر خودشان نگه دارند.
گزینه دیگری هم در مورد ایران می توان مطرح کرد. ممکن است ایران تصمیم بگیرد از تاسیسات مخفی ای برای غنی سازی بیشتر و بالابردن درجه غنی سازی از 4 درصد در جهت غنی سازی با درجه تولید تسلیحات هسته ای استفاده کند و سپس تجهیزات هسته ای خام را شکل دهد و آن را منفجر کند. این به معنای این نیست که ایران هر نوع توانایی جدی برای دستیابی به تسلیخات هسته ای را دارد بلکه به معنای این است که ممکن است تلاش کند ظرفیت بازدارندگی برای خود ایجاد کند. امکان پذیری یک چنین پروژه ای هنوز هم بعید است. این پروژه ممکن است باعث محبوبیت داخلی رژیم ایران شود اما در عین حال احتمال حمله اسرائیل را هم افزایش می دهد. همچنین باید یادآوری شود که سیکل سوخت ایران هنوز هم تحت پادمان حفاظتی آژانس است و اگر ایران بخواهد در جهت دستیابی به سلاح هسته ای حرکت کند یا باید این پادمان آژانس را مانع شود که در این صورت ماه ها قبل از این که ایران بتواند مواد را تبدیل به تسلیحات کند هشدارهای بین المللی شروع خواهد شد و یا این که باید به شکل موفقیت آمیزی تاسیسات ممتاز سایه ایجاد کند که سوخت را به مقدار خیلی زیاد در همه مراحل چرخه سوخت شامل استخراج، آسیاب، تبدیل، غنی سازی، ساخت و هسته ای سازی جا به جا کند.
اگر چه ایران در برخی ابعاد، موافقت نامه پادمانی اش با آژانس را نقض کرد اما هم زمان در حد وسیعی به پادمان های آژانس وفادار ماند و آن ها را رعایت کرد اگر چه مسایل حل نشده مهمی در روابط ایران با آژانس وجود دارد. منتقدان ایران به این مسایل اشاره می کنند اما ایران در واکنش به این مسایل عنوان می کند که مصر و کره جنوبی هم در سال های اخیر اختلافاتی با آژانس داشته اند. ایران بر طبق پیمان عدم تکثیر هسته ای این اجازه را دارد که برنامه های صلح آمیز هسته ای خود را که شامل اورانیوم غنی شده نیز است توسعه دهد و می تواند در این پیمان باقی بماند تا زمانی که تصمیم نگیرد به تسلیحات هسته ای و گسترش آن روی آورد که در این صورت همانند کره شمالی می تواند از این پیمان خارج شود. در دوره دولت بوش که ایران بخشی از محور شرارت محسوب می شد این امر برای دولت او قابل قبول نبود. دولت اوباما دیدگاه مناسب تری را اتخاذ کرده است و در حالی که به شدت مخالف هر نوع امکان پذیری برنامه تسلیحات هسته ای ایران است در عین حال فعالیت های اخیرش در جهت افزایش اساسی تحریم ها علیه ایران حرکت کرده است.

موشک های بالستیک ایرانی
ایران به موازات برنامه هسته ای اش، درصدد است تا برنامه موشکی بالستیکش را نیز گسترش دهد و در جهت حرکت از سیستم های سوخت جامد کوتاه برد به سمت سیستم های سوخت مایع میان برد است. این سیستم های سوخت میان برد ضرورتا توسعه موشک های اسکاد شوروی در زمان جنگ جهانی دوم هستند با این تفاوت که ایران در حال استفاده از کمک های وسیع کره شمالی است. تا به حال دوربردترین موشک بالستیک مستقر شده ایران، موشک شهاب 3 بوده که دارای برد 800 تا 1000 کیلومتر است. شهاب 3 در پایگاهی نزدیک تبریز و خرم آباد در غرب ایران استقرار یافته است که برد آن به حدی نیست که به اهدافی در اسرائیل اصابت کند. نگرانی بزرگ تر در این زمینه توسعه شهاب 3 به موشک دوربردتر قدر1 است که بیش از 1600 کیلومتر برد دارد و می تواند به اهدافی در اسرائیل اصابت کند و برد آن تا اسرائیل می رسد. موشک های شهاب و قدر، موشک هایی با سوخت مایع هستند و می توانند با وسایل Transporter erector Launcher پرتاب شوند، اما سیستم های سوخت مایع، روش های پیش از پرتاب وسیعی را دربر می گیرند. حدس های متفاوتی در مورد تعداد موشک ها و پرتاب کننده ها وجود دارد اما دیدگاه غرب این است که در حال حاضر 25 تا 100 موشک شهاب 3 و قدر 1 و شش وسیله پرتاب کننده وجود دارد ولی منابع اسرائیلی آمارهای بیشتری در این مورد دارند و معتقد هستند که این آمار بیشتر از این تعداد است. موشک های شهاب 3 و قدر 1، نشان می دهند که ایران موشک های بالستیک بسیار کمی دارد که قابلیت دسترسی به اسرائیل را داشته باشند.
با این وجود، وضعیت حال حاضر این گونه است که تشریح شد اما آن چه که برای اسرائیل نگرانی بزرگتری محسوب می شود این است که ایران تعهد بزرگتری مبنی برای توسعه موشک های بالستیک قدرتمند تر به ویژه موشک هایی با سوخت جامد دارد که این موشکها روش های پیش از پرتاب سریعتری دارد. ایران از قبل تجربه ای وسیع، در قالب ریزی پرتاب کننده های با سوخت جامد برای موشک های میان بردی مثل زلزال و فتح 110 دارد و در نوامبر 2008م، موشک جدید و بزرگتری به نام سجیل را که نوعی موشک دو مرحله ای با سوخت جامد است آزمایش کرد. گزارش شده است که این موشک بین 2200 تا 2400 کیلومتر برد دارد و قابلیت حمل بار آن شدیدا شبیه قدر 1 است. سجیل از زمانی که اولین تست آن انجام شد دو بار دیگر هم تست شد اما گزارش معتبری مبنی بر این که تا به حال این موشک استقرار یافته باشد وجود ندارد. از دیدگاه اسرائیل، صرف نظر از سوخت جامد این مومشک، اهمیت اصلی آن در این است که به نظر می رسد این موشک با توانایی بومی خود ایرانی ها ساخته شده است. با توجه به این پیشرفت، ممکن است ایران قادر باشد در طول پنج سال، موشک های سجیل بی شماری را مستقر سازد.

چشم اندازهای امنیتی ایران
در برداشت ایران از امنیت ایرانی ابهام وجود دارد. در حالی خود باوری قابل ملاحظه ای از توانایی ها در نزد ایرانیان وجود دارد در عین حال احساس معینی از ناامنی هم دیده می شود. در نه سال گذشته، ایران در شرق و غرب رژیم هایی را دیده است که با یک عمل نظامی در سطح وسیع توسط ابرقدرتی از بین رفته اند که تمایل زیادی برای از بین بردن رژیم ایران دارد.
در غرب ایران، یعنی در عراق، ایالات متحده حضور نظامی وسیعی دارد. در ایران این فرض وجود دارد که ایالات متحده نفوذ سیاسی قابل ملاحظه خود در عراق را حفظ خواهد کرد. همچنین ایالات متحده، آرایش نظامی وسیعی در کویت، بحرین و قطر دارد و ناوگان پنجم ایالات متحده که آب های خلیج فارس را کنترل می کند در قیاس با ناوگان دریایی کوچک ایران بسیار قدرتمند است. دولت اوباما در حال افزایش فروش تسلیحاتش به دولت های خلیج فارس است که فروش 25 میلیارد دلار تسلیحات به عربستان سعودی و امارات متحده عربی در سال 2009-2008 نیز شامل این مساله است. بر اساس گزارشی که اخیرا منتشر شد:
«ابتکاراتی وجود دارد که شامل طرح حمایتی آمریکا مبنی بر سه برابر شدن نیروهای حمایتی این کشور در عربستان سعودی برای اعمال فشار بیشتر بر ایران، هماهنگی بی سابقه نیروهای دفاعی هوایی و مانورهای مشترک میان نیروهای نظامی آمریکا با نیروهای نظامی کشورهای عربی است. همه این اقدامات به افزایش فشار بر ایران کمک می کند.»
در شرق، ایران، ایالات متحده را به عنوان قدرتی می بیند که در افغانستان با دو پایگاه ثابتی که در بگرام نزدیک کابل و در قندهار ایجاد کرده، مستقر شده است. با این وجود، آمریکا پایگاه نظامی بزرگ جدیدی در نزدیکی هرات، شهر غربی افغانستان که به مرزهای شرقی این کشور با ایران هم نزدیک است، ایجاد کرده. نهایتا، ایالات متحده ارتباطات نظامی نزدیک خود را گسترش داده است و در برخی موارد تاسیساتی در تعدادی از دولت هایی که در مرزهای شمالی و شرقی ایران قرار دارند، به ویژه دولتهایی که به مناطق و خطوط نفتی حاشیه خزر نزدیک هستند و از طریق دریای سیاه یا بنادر مدیترانه نفت را می آورند، ایجاد کرده است.
در مقابل، همچنین تهران مسایل اصلی ای که ایالات متحده در منطقه با آن ها مواجه بوده است را شناسایی کرد. برای مثال، همان طور که نشانه هایی مبنی بر خروج آمریکا از عراق وجود دارد نشانه های زیادی هم وجود دارد که حاکی از نفوذ غیر قابل باور ایران در عراق است. همچنین گرفتار شدن نیروهای آمریکایی در عراق با نشانه های اولیه ای توام شد؛ مبنی بر این که دولت اوباما حرکات اخیر پرسنل نظامی در افغانستان را به عنوان مقدمه ای برای خروج نیروها از این کشور قبل از انتخابات 2012 می بیند.
در سیاست های داخلی ایران مسایلی وجود دارد که به تحلیل های اخیر مربوط هستند. یکی از این مسایل مربوط به حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران و انتخاب مجدد محمود احمدی نژاد است که علی رغم سرکوب شدن این مخالفت ها و کنترل نظم عمومی، تضمینی وجود ندارد که این آرامش و کنترل نظم عمومی در بلندمدت هم دوام آورد. مساله دوم مربوط به اقتصاد است که علی رغم قیمت بالای نفت، وضعیت اقتصادی ایران وضعیت آشفته ای است. سوم این که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به نحو وسیعی به عنوان دولتی در دولت در حال فعالیت است و مطمئنا از هر نوع بحران خارجی سود می برد. بنابراین این حس وجود دارد که حمله اسرائیل به تاسیسات هسته ای یا تاسیسات مرتبط با آن، برای رهبری ایران و به ویژه برای رهبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارزش سیاسی واقعی خواهد داشت. زیرا تحلیل گران سیاسی معتقد هستند که هر چقدر حکومت احمدی نژاد منفور باشد باز هم نتیجه یک حمله از سوی اسرائیل یا هر کشوری به ایران، وحدت سیاسی همه مردم در مقابل این حمله خواهد بود.
واکنش ایران ممکن است به یک جنگ وسیع تر میان ایران و اسرائیل منجر شود. بعد از حمله، در حالی که ممکن است واکنش ایران محدود باشد تنش بسیار بالایی در منطقه خلیج فارس حاکم خواهد شد. در این شرایط، نیروهای نامنظم ایران ممکن است خارج از ساختار فرماندهی ملی عمل کنند و بر علیه نیروهای آمریکا یا ناوگان بین المللی عمل کنند که این حرکت می تواند با واکنش دولت های غربی خلیج فارس و یا خود ایالات متحده منجر شود که در این صورت منطقه به شرایط بدتری دچار خواهد شد.

عمل نظامی اسرائیل
اگر اسرائیل طی ماه های آینده تصمیم بگیرد برای جلوگیری از توسعه تسلیحات هسته ای ایران به این کشور حمله کند علاقمند است قبل از حمله به ایران به ایالات متحده اطلاع دهد. از نظر فنی برای اسرائیل امکان پذیر است که فضای کنترل شده توسط آمریکا در عراق را نادیده گیرد اما مشکل خواهد داشت. به علاوه، تاسیسات حمایتی در منطقه کردنشین شمال عراق به شدت به اسرائیل برای انجام یک عمل موثر علیه ایران کمک خواهند کرد. با موافقت ضمنی آمریکا و در نظر گرفتن این مساله که تعداد نسبتا کمی از جنگنده های دوربرد در دسترس هستند، ممکن است اسرائیل همچنین از موشک های بالستیک مستقر در زمین و همچنین موشک های بالستیک پرتاب شونده از دریا استفاده کند و این احتمال که از هواپیماهای بدون سرنشین از طریق شمال شرق عراق و آذربایجان استفاده کند کاملا وجود دارد. این قلمروها در همسایگی ایران می توانند جهت یورش هلی کوپترها، الحاق نیروهای ویژه و فرستادن هیات های نجات و رهایی استفاده شوند.
هر از گاهی در رسانه ها گزارش هایی مبنی بر احتمال استفاده اسرائیل از کلاهک های هسته ای با بازده کم که نفوذ کننده به زمین هستند برای اهداف و تاسیسات زیرزمینی ایران که امکان تاثیرگذاری کلاهک های نفوذ کننده متعارف در آن جا کم است وجود دارد. استفاده از این کلاهک های هسته ای نفوذ کننده به زمین خیلی بعید به نظر می رسد اما اگر استفاده شود پیامدهای بسیار جدی بلندمدتی برای امنیت جهانی در پی خواهد داشت. با این وجود، وسوسه استفاده از این کلاهک ها به ویژه ممکن است در مورد تاسیسات نطنز وجود داشته باشد چون این تاسیسات به لحاظ موقعیت مکانی در منطقه ای دور از شهر قرار گرفتند و 25 کیلومتر از شهر نطنز و حدود 40 کیلومتر از جنوب کاشان فاصله دارند.
اهداف اصلی ای که در عمل نظامی اسرائیل علیه ایران مورد توجه قرار می گیرند در طبقه بندی زیر قرار دارند:
1- کارخانه های غنی سازی اورانیوم به ویژه آنهایی که نزدیک نطنز قرار دارند. در این مورد بر تخریب آبشارهای سانتریفیوژ و همچنین کشتن تعدادی از کارمندان فنی و علمی ایران تا حد ممکن تاکید می شود. بنابراین محل اقامت و آزمایشگاه های روی زمین هدف اصلی خواهند بود. 
2- کارخانه فرآوری اورانیوم اصفهان؛ هدف بزرگی که اساس همه برنامه های هسته ای را تشکیل می دهد.
3- تاسیسات توسعه و تحقیقات هسته ای که شامل تاسیساتی که در تهران و نزدیک اراک هستند. رآکتورهای جدید در بوشهر مورد هدف قرار خواهند گرفت که ضرورتا شامل خود رآکتورها نمی شود؛ چون مواد رادیواکتیوی بر دیگر کشورهای منطقه تاثیر خواهند گذاشت بلکه احتمالا سیستم های کنترل، آزمایشگاه ها و اقامتگاه ها مورد هدف قرار خواهند گرفت.
4- ساختمان های اساسی موشکی که اسرائیل را مورد هدف قرار می دهند به همراه پرسنل این ساختمان ها و مراکز توسعه و تحقیقات مربوط به برنامه های موشکی ایران.
5- دپارتمان های دانشگاهی شامل فیزیک، مهندسی، الکترونیک و دپارتمان هایی که مرتبط با برنامه های موشکی و هسته ای ایران هستند. یکی از توجهات اصلی اسرائیل این است که تا جایی که ممکن است به کارشناسان فنی ایرانی و مراکز آموزشی ای که در حال حاضر و یا در آینده در جهت برنامه های موشک بالستیک وبرنامه های هسته ای ایران مورد استفاده قرار می گیرند آسیب وارد کند.
در حالی که این ها اهداف اصلی خواهد بود، ممکن است تلاش هایی برای کشتن رهبران تکنوکرات و به ویژه تکنوکرات هایی که مسئول آموزش و پیشبرد برنامه های هسته ای و موشکی هستند انجام شود. در حالی که برخی از این افراد ممکن است در مکان هایی نزدیک به تاسیسات موشکی و هسته ای شامل نطنز، تبریز و خرم آباد مستقر باشند در عین حال برخی دیگر از افراد ممکن است در تهران مستقر باشند. این طور به نظر می رسد که یکی از پیامدهای مورد هدف قرار دادن مردم، مراکز تحقیقاتی، تاسیسات و دپارتمان های دانشگاهی این است که برای اولین بار از زمان جنگ، جنگ مستقیما به مرکز کشور وارد خواهد شد. با تعدادی تلفات غیر نظامی بیش از آن که ایران حملات ویژه ای در مناطق دور متحمل شود احساس یک کشور در جنگ را خواهد داشت.
این ممکن است در مغایرت با تفکر پذیرفته شده باشد. در افکار عمومی این ایده وجود دارد که حمله نظامی علیه ایران شبیه حمله علیه عراق در 1981م، شامل بمباران کردن زیرساختارهای هسته ای خواهد بود. در نتیجه، جنگ علیه املاک و ساختمان های نظامی و با هدف تخریب اهداف نظامی مثل آبشارهای سانتریفیوژ خواهد بود. در حالی که این هدف اصلی خواهد بود اما در عین حال نیاز خواهد بود که اسرائیل تا جایی که ممکن است به تلاش های ایران برای احیای مراکز تحقیقاتی و برنامه توسعه بعد از حمله آسیب وارد کند. به عبارت دیگر نیاز است تا اسرائیل طوری به مراکز ایران آسیب وارد کند که بعد از حمله نتواند بار دیگر این مراکز را احیا کند. لذا توجه اسرائیل بر پرسنل فنی و تا جایی که ممکن است کشتن این افراد متمرکز خواهد شد. از این رو جنگ تاسیسات دانشگاهی و دیگر مراکز تحقیقاتی را نیز در بر خواهد گرفت و در نتیجه پیامدهای بسیار وسیعی خواهد داشت.
در 1981م، اسرائیل حملات وسیعی بر علیه عراق انجام نداد بلکه حملاتش محدود بود لذا عراق توانست برنامه های تسلیحاتی خود را سریعا احیا کند. برنامه هسته ای ایران پیش از این پخش شده است لذا برای اسرائیل ضروری است که زیرساختارهای اساسی و افرادی که این برنامه را طراحی می کنند و پتانسیل ایران برای تولید تسلیحات هسته ای را از بین ببرد. باید یادآوری شود که هدف گذاری اسرائیل در وست بانک در 2002، در لبنان در 2006 و در غزه در 2009-2008 که بر تاسیسات بنا شده بود همگی این رویکرد را نشان می دهند.
در حمله به تاسیسات موشکی و هسته ای ایران، اسرائیل از خطر واکنش غیرمستقیم حزب الله لبنان اطلاع دارد. برای جلوگیری از این امر، با توجه به افزایش سریع تجهیزات موشکی حزب الله از جنگ سال 2006م، به بعد ممکن، است در ابتدا اسرائیل تا جایی که ممکن است موشک های حزب الله را منهدم کند. گزارش های معتبری وجود دارد مبنی بر این که نیروی دفاعی اسرائیل طرح های جامعی را برای مبارزه در مقیاس وسیع توسعه داده است که در آن حمله بسیار شدید به زرادخانه، مراکز فرماندهی و پایگاه های حزب الله در سراسر کشور لبنان دیده شده است. از آن جایی که حزب الله هم عملیات مقابله را طرح خواهد کرد لذا اسرائیل باید فرض را بر این بگذارد که یک جنگ طولانی مدت را پیش رو خواهد داشت.

واکنش های ایران
پیامد حمله به ایران قطعا تخریب همه توانایی های هسته ای ایران نخواهد بود. با این وجود خسارات زیادی به زیرساختارهای فیزیکی وارد خواهد شد. تلفات غیر نظامی هم وجود خواهد داشت؛ هم در میان کارگران غیر نظامی مرکز هسته ای و هم در میان خانواده هایشان. این تاثیرات، در درون ایران آشکار خواهد بود و همچنین به نحو وسیعی در سراسر خاورمیانه به وسیله شبکه های خبری ایرانی گزارش می شود.
واکنش فوری ایران خروج از پیمان عدم تکثیر هسته ای خواهد بود. پروسه ای که نود روز قبل باید اطلاع داده شود. این یک علامت آشکار خواهد بود که ایران دیگر خود را مقید به این پیمان نخواهد دانست؛ بویژه اگر توسط کشوری مورد حمله قرار گیرد که هرگز به عضویت این پیمان در نیامده است. ایران می تواند به ماده NPT برای توجیه این تصمیم خود اشاره کند که این ماده می گوید: «چنانچه هر یک از اعضاء معاهده تشخیص دهد حوادثی فوق العاده مربوط به موضوع این معاهده منافع عالیه کشورش را به مخاطره انداخته است این حق را خواهد داشت که در اعمال حق حاکمیت ملی خود از این معاهده کناری گیری نماید.»
واکنش دوم ایران، این خواهد بود که برای جلوگیری از حملات بیشتر، تسلیحات هسته ای خود را گسترش دهد. برای چنین کاری ممکن است از تأسیساتی استفاده شود که در اعماق زیاد زمین قرار دارد. گزارش ها از در حال ساخت بودن چنین تأسیساتی حکایت دارد. خروج از NPT و تصمیم به گسترش تسلیحات هسته ای قطعا در داخل ایران با حمایت قابل ملاحظه ای مواجه خواهد شد و این حمایت بخشی از پروسه وحدت سیاسی خواهد بود که ورای اختلافات سیاسی اخیر است. بخشی از این وحدت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خواهد بود که انتظار می رود موقعیت خود را بهبود بخشد و شرکتی را برای توسعه تسلیحات هسته ای را در اختیار گیرد و برای گسترش این پروسه با دولت های دیگر و بازیگران خرده دولتی همکاری کند.
ایران همچنین این توانایی را دارد در برخی مناطق فعالیت کند که مستقیما به اسرائیل مربوط نیستند بلکه ایالات متحده و شرکای غربی اش که به شدت هوادار اسرائیل هستند را مورد هدف قرار می دهد. حوزه عمل و واکنش های ایران در قبال حمله احتمالی اسرائیل می تواند شامل موارد زیر باشد:
1- به اسرائیل حمله موشکی کند و منافع آمریکا و متحدان غربی اش را مورد حمله قرار دهد.
2- با بستن تنگه هرمز، باعث افزایش شدید قیمت نفت شود. هر نوع افزایش در قیمت نفت بر اقتصاد جهانی تاثیر خواهد گذاشت.
3- علیه تأسیسات غربی تولید، پالایش و انتقال نفت در خلیج فارس حملات موشکی یا شبه نظامی ترتیب دهد که این عمل نگرانی های عمیقی برای دولت های تولید کننده نفت بویژه عربستان سعودی، کویت و امارات متحده عربی ایجاد خواهد کرد. در حالی که این تاسیسات نسبت به دهه گذشته از امنیت بیشتری برخوردار هستند اما همچنان به عنوان اهداف نرم باقی می مانند.
4- از گروه های شبه نظامی مخالف حضور غرب در عراق و افغانستان حمایت جدی کند که این عمل می تواند در دلسرد کردن غرب و اسرائیل برای انجام حملات بیشتر علیه ایران مناسب باشد.
صرف نظر از خروج ایران از NPT و تصمیم به گسترش تسلیحات هسته ای، اگر تا به حال مخفیانه این کار را انجام داده باشد، دیگر گزینه ها برای ایران در دسترس قرار دارند اما در کوتاه مدت اجرایی نخواهند شد.
ایران می داند که رهبران برخی از کشورهای عربی حمله اسرائیل به این کشور را آشکارا محکوم خواهند کرد اما اگر اسرائیل به ایران حمله کند به طور خصوصی و محرمانه از این حمله راضی خواهند بود چون جاه طلبی های هسته ای ایران را محدود می کند. هم زمان بدون توجه به این که جوامع شیعه در دولت های غرب خلیج فارس به غیر از عراق در اقلیت قرار دارند واکنش افکار عمومی در منطقه هم متفاوت خواهد بود. به طور کلی افکار عمومی عرب مخالف حمله اسرائیل به ایران خواهد بود و ضرورتا این عمل را اقدام مشترک اسرائیل و آمریکا علیه یک کشور مسلمان قلمداد خواهند کرد. با این وجود، واشنگتن دخالت خود را در درگیری های اسرائیل انکار می کند اما در منطقه این برداشت وجود دارد که اسرائیل یکی از ایالت های آمریکاست. به علاوه، اقلیت های مهم شیعی در عربستان سعودی، بحرین و کویت وجود دارند که برخی از آن ها با ایران روابط تجاری و خانوادگی نزدیکی دارند و عمیقا با حمله اسرائیل به ایران و حمایت آمریکا مخالفت خواهند کرد.
شاید مهمترین وجه حمله اسرائیل علیه ایران این است که با حملات هوایی منظم اسرائیل یک پروسه درازمدتی برای جلوگیری از توسعه تسلیحات هسته ای ایران شروع خواهد شد. از دید اسرائیل واکنش ایران به حمله بیش از آن که حذف برنامه های مربوط به تسلیحات هسته ای باشد تلاش برای گسترش این برنامه ها خواهد بود. از این رو، اگر اسرائیل زمانی با حمله شروع به محدود کردن توسعه موشکی و هسته ای ایران نماید به آسانی نمی تواند آن را متوقف کند.
در برخی از مراحل جنگ، ممکن است ایران به گزینه های دیگری که در بالا ذکر شد روی بیاورد حتی اگر در یک کشمکش وسیعی درگیر شده باشد. موضوع اصلی در این جا این است که امکان ندارد پیامد فوری حمله اسرائیل به ایران عظیم باشد و ممکن نیست که باعث یک کشمکش وسیع تر منطقه ای، به استثناء جنوب لبنان، شود. اما پیامد درازمدت ممکن است به شدت متفاوت باشد.

اتفاقات پیش بینی نشده
تحلیلی که اینجا انجام می شود بر اساس رفتار غیر عقلانی اسرائیل و واکنش ایران به این رفتار بنا شده است. رخدادهای غیرقابل پیش بینی قبل و یا بعد از حمله اسرائیل را که منجر به بحران می شود در نظر نمی گیرد. برای مثال ممکن است در اثر یک واقعه کشمکش جدیدی با حزب الله شروع شود که منتجر به گسترش بحران جنگ شود که شامل حمله اسرائیل به خطوط تدارکات و سپس تحریک سوریه و واکنش ایران است. واکنش ایران ممکن است به یک جنگ وسیع تر میان ایران و اسرائیل منجر شود. بعد از حمله، در حالی که ممکن است واکنش ایران محدود باشد تنش بسیار بالایی در منطقه خلیج فارس حاکم خواهد شد. در این شرایط، نیروهای نامنظم ایران ممکن است خارج از ساختار فرماندهی ملی عمل کنند و بر علیه نیروهای آمریکا یا ناوگان بین المللی عمل کنند که این حرکت می تواند با واکنش دولت های غربی خلیج فارس و یا خود ایالات متحده منجر شود که در این صورت منطقه به شرایط بدتری دچار خواهد شد.
به طور کلی این مقاله رویکرد غیر نظامی را در قبال مساله هسته ای و موشکی ایران توصیه می کند چون در صورت حمله به ایران پیامدهای منطقه ای و جهانی زیادی در پی خواهد داشت و همچنین پیامدهای پیش بینی نشده ای با خود به همراه دارد.

نتیجه گیری
اساس این تحلیل این است که حمله اسرائیل به ایران باعث شروع یک درگیری طولانی مدت خواهد شد که نه تنها باعث توقف برنامه های هسته ای ایران نمی شود بلکه ممکن است حتی آن را تشویق کند که این برنامه ها را گسترش دهد. به علاوه، بی ثباتی وسیع و پیامدهای امنیتی غیرقابل پیش بینی ای برای منطقه و در سطح وسیع تر برای جهان خواهد داشت. اگر این پیامدهای خطرناک برای انجام ندادن یک عمل نظامی بر علیه ایران، کافی هستند پس دو راه برای دولت های غربی وجود دارد:
1- افزایش تلاش ها برای دستیابی به راه حل دیپلماتیک. در این گزینه آمریکا و هم پیمانانش می توانند با انجام صلح میان اسرائیل- فلسطین، ایجاد خاورمیانه عاری از سلاح هسته ای(اسرائیل نیز سلاح های خود را کنار بگذارد) و بهبود روابط ایران با تمامی کشورهای حوزه خلیج فارس، مسیر را برای انجام توافق میان ایران و غرب هموار کنند.
2- یا این که غرب بپذیرد که ایران در نهایت به یک قدرت هسته‌ای تبدیل می‌شود و از این امر برای خلع‌سلاح هسته‌ای جهانی استفاده کند.
گروه تحقیقاتی آکسفورد در گزارش خود نتیجه گرفته است: «پیامدهای حمله نظامی به ایران چنان جدی است که به هیچ شکلی نباید آن را تشویق کرد. یافتن راه های دیگر برای پایان دادن به بحران اتمی ایران، هر قدر هم که مشکل باشد، باید دنبال شود.»