ارتش انقلابی خلق مسلمان (منصورون)

ارتش انقلابی خلق مسلمان (منصورون)

گروه های مسلح مسلمان مبارز علیه رژیم شاه


هسته ی اولیه ی این تشکل عبارت بودند از: غلامرضا بصیرزاده، مرتضی نعمت زاده، اسماعلیل زمانی، سید کاظم نعمت زاده، محسن جهان آرا، حسین جهان آرا، محمد جهان آرا، علی جهان آرا و کریم رفیعی دستجریدی، که همه جوانانی بین 17 تا 20 سال بودند. انجمن اسلامی با تشکیل جلسات سخنرانی، نوشتن مقاله و اجرای نمایش تلاش می کرد تا جوانان را به سوی مذهب تشویق کند. اولین اقدام عملی اعتراض بصیر زاده به یک معلم توده ای بود که نسبت به پیامبر(ص) توهین کرد. معلم توده ای، بصیرزاده را مورد ضرب و شتم قرار داد. این خبر در سرتاسر خرمشهر پیچید و روحانیونی مانند آیت الله مکارم و آیت الله شیخ جعفر سبحانی با موضع گیری بر گسترش موضوع دامن زدند. آموزش و پرورش مجبور شد معلم هتاک را منتقل نماید. این حادثه انگیزه ی بچه های مذهبی را بالاتر برد. آن ها تصمیم گرفتند انجمن را گسترده تر، مخفی تر و سازماندهی کنند. گروه های سه نفره را تشکیل دادند و نام خود را حزب الله گذشتند. هدف حزب الله تلاش برای ایجاد حکومت اسلامی بود.(1)
هم زمان در دزفول نیز گروهی از جوانان مذهبی پیرامون طلبه ای به نام شیخ عبدالحسین سبحانی جمع شدند و جلساتی را برای ترویج اسلام و جذب جوانان به مذهب راه اندازی کردند.(2)
بدیهی بود که اسلام انگیزه های سیاسی جوانان مذهبی را تحت تأثیر قرار دهد و هر دو گروه به سوی اقدامات سیاسی روی آوردند.
سرانجام ساواک به تشکیلات حزب الله پی برد و اکثر اعضا را دستگیر و بازداشت کرد
اعضای گروه سبحانی نیز که تصمیم داشت در اعتراض به جشن های 2500 ساله بمبی را منفجر کنند نیز دستگیر و به زندان افتادند. شیخ سبحانی در اثر شکنجه در زندان به شهادت رسید و بقیه ی اعضا از جمله عزیز صفری، حمید صفری و ساکی به زندان محکم گردیدند. در همین زمان نیز تعدادی از جوانان اهوازی از جمله سید نورالدین شاه صفدری و غلامعلی رشید علی نور در زندان به سر می بردند دو گروه خرمشهر  دزفول در زندان یکدیگر را شناختند و تصمیم گرفتند پس از آزادی با متحد شدن با خط مشی مسلحانه به مبارزات خود علیه رژیم ادامه دهند.
آزادی زندانیان از سال 51 شروع شد. آن ها دور هم جمع شدند و به بررسی عمل کرد سابق و علت ضربه خوردن خود پرداختند. در همین اثنا فردی از راه رسید که کوله باری از تجربه ی عملیات مسلحانه را با خود داشت. غلامحسین صفاتی دزفولی عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بود. او از همان ابتدا انحراف سازمان را درک کرد و فهمید که سازمان از اسلام ناب سیراب نمی شود. او امید داشت که بتواند سازمان را از انحراف باز دارد؛ ولی جریان التقاط قوی تر از آن بود که صفاتی بتواند مانع سرعت آن شود. قبل از این که سازمان تغییر ایدئولوژی را رسماً اعلام کند، صفاتی یک سال قبل سازمان را رها کرد و به فکر ایجاد سازمانی خالص افتاد و به سراغ گروه خرمشهر و دزفول آمد.
طبق گزارش ساواک «دو گروه دزفول و خرمشهر که اولی به سرپرستی شیخ عبدالحسنی سبحانی و دومی زیر نظر فرزاد قلعه گلابی تحت عنوان جلسات مذهبی و انجمن های دینی به فعالیت مضره می پرداختند، دستگیر و پس از بازجویی تعدادی از آنان به محکومیت های یک تا سه سال در زندان اهواز محکوم می گردند.» آن ها پس از «ترخیص هنوز افکار سابق خود را داشته اند.» پس از انحراف سازمان مجاهدین «یکی از افراد مجاهد به نام غلامحسین صفاتی دزفولی با دو نفر از افراد سابقه دار گروهای مذکور به اسامی غلامعلی رشید علی نور و مرتضی نعمت زاده تماس گرفته و پس از مشورت و این که راه افراد مجاهد به مارکسیسیم منتهی می شود، انشعاب جدیدی تشکیل داده، نام خود را ارتش انقلابی خلق مسلمان ایران گذاردند. این توافق در منزل رضا (غلامرضا) بصیر زاده که در قم منزل شخصی داشته انجام شد. هسته های اولیه این گروه ابتدا در قم و سپس در شهرستان های اصفهان، یزد، کاشان، شیراز و اراک تشکیل می گردد.» و این گونه ارتش خلق مسلمان تأسیس شد.(3)
 
_____________________________
1- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با آقای غلامرضا بصیرزاده، جلسه ی اول
2- تاریخچه ی گروه های تشکیل دهنده ی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ج 1، ص 50
3- آرشیو مرکز اسناد انقلابی اسلامی، پرونده ی کریم رفیعی دستجردی، کد 5/132، صد 94 و سند شماره 41