15 خرداد رخدادی كه تبدیل به تاریخ شد

15 خرداد رخدادی كه تبدیل به تاریخ شد

حمله به دین و نهادهای دینی، اولین تهاجم رژیم مشروطه‌ی سلطنتی به باورها و اعتقادات جامعه‌ی ایران نبود. اما نحوه‌ی برخورد مأموران نظامی و انتظامی و ساواك با روحانیت، كشتار و ضرب و شتم وسیع مردم، دستگیری­های وسیع وعاظ و علما در تهران و شهرستان‌ها و گردآوری آنها در زندان موقت شهربانی در تهران و از همه مهم­تر اسائه‌ی ادب به ساحت مرجعیت و دستگیری امام خمینی (ره)، همه و همه نشان می­داد كه جنس برخورد نظام شاهنشانی با دین، نهادهای دینی، روحانیت و مردم در پانزده خرداد، از جنس دیگری است.
 حافظه‌ی تاریخی ملت ایران به یاد دارد كه سلطنت پهلوی از بدو تأسیس جز نابودی فرهنگ ملی، اعتقادات و باورهای مردم و حذف مذهب از جامعه و واگذاری ذخایر كشور و منافع ملی به بیگانگان علی­ الخصوص امریكا و انگلیس و اسرائیل و عقب نگه داشتن ایران از قافله‌ی تمدن، سیاست دیگری را تعقیب نكرد. این رژیم از ابتدا به نام تجدد و ترقی، خواسته­های به حق ملت ایران را برای استقلال، آزادی و پیشرفت و توسعه با گلوله پاسخ داده بود و با شهادت رهبران دینی و ملی چون آیت­الله حاج آقا نورالله اصفهانی، آیت­الله سید حسن مدرس، تهاجم به مسجد گوهرشاد و شهادت هزاران انسان بی‌گناه، دستگیری گسترده­ی مبارزان و آزادی­خواهان و شكنجه‌ی آنها در زندان و سركوبی جنبش­های آزادی­خواهانه، در پی تأمین منافع حامیان خود درخارج از كشور بود. از همان ابتدا تضاد غیر قابل تردید نظام مشروطه‌ی سلطنتی را با باورهای دینی و منافع ملی به اثبات رسانده بود، اما در پانزده خرداد سال 1342 فصل جدیدی از تاریخ تحولات این كشور گشوده شد.

آنچه در پانزده خرداد به وقوع پیوست، یك حادثه‌ی دردناك در بیان حوادث تاریخ این مرز و بوم نبود. پانزده خرداد به تمام معنا آغاز یك تاریخ جدید در ایران بود. در زندگی اجتماعی انسان هزاران رخداد به وقوع می­پیوندند، اما همه‌ی آنها تبدیل به رخدادهای تاریخی نگردیده و تاریخ ساز نمی­باشند. بی­تردید رخدادهای تاریخی پیوند نزدیكی با باورها و اعتقادات، بینش­ها و گرایش­ها و آرمان­هاییك جامعه دارند. پانزده خرداد به این اعتبار یك رخداد تاریخی است، چون پیوند عمیقی با آرمان­های جامعه‌ی ایران دارد.
چرا رژیم مشروطه‌ی سلطنتی و در رأس آن شخص شاه، با امام خمینی (ره) و پانزده خرداد مثل سایر رهبران مذهبی و ملی و سایر رخدادها برخورد نكرد؟!
شاه با كوله باری از تجربه‌ی سركوب جنبش­های ملی و مذهبی چگونه از درك ماهیت رهبری امام خمینی (ره) و جنبش پانزده خرداد ناتوان شد؟ چرا اغلب گروه­های سیاسی چپ و راست تاریخ ایران، در تحلیل پانزده خرداد و رهبری امام خمینی (ره) باز ماندند و آن را جنبشی كور، بی­برنامه، سنت­گرا و ناتوان در آزادی ملت ایران از حاكمیت رژیم استبدادی شاه تلقی كردند؟

پاسخ این چراها و هزاران سؤال دیگر را باید در ماهیت نهضت امام خمینی، آرمان­های این نهضت، روش مبارزه‌ی امام با نظام مشروطه‌ی سلطنتی، پایگاه اجتماعی امام در میان مردم و گستره‌ی نفوذ جنبش و آرمان­های امام خمینی در جامعه جستجو كرد.
اگر چه پرداختن به همه‌ی این چراها در ظرفیت یك مقاله نیست، اما برای اینكه نسل­های جوان جامعه‌ی ما در معرض تحریف تاریخ قرار نگیرند، شمه­ای از عظمت نهضت امام خمینی (ره) را در آزادی و استقلال ملت ایران از لابه­لای اسناد و گزارشات آن دوران مرور می­كنیم. این گزارشات كه گزارشات رسمی كارگزاران نظام شاهنشاهی در برخورد با نهضت امام خمینی است، از جهات مختلفی گویای تفاوت این نهضت با نهضت­های گذشته‌ی تاریخ این مرز و بوم می­باشد. این تفاوت­ها را از جهات مختلفی به شكل اجمالی مرور خواهیم كرد و امیدواریم كه محققین منصف و وطن­دوست با تفحص عمیق و دقیق در این مقطع تاریخی، نخواهند گذاشت ارزش­های این جنبش تاریخ ساز و رهبری آن و زحمات نیاكان ما در این مقطع تاریخی به دست تحریف­گران حرفه­ای تاریخ به باد فراموشی سپرده شود.

امام خمینی (ره) رهبری متفاوت از رهبران گذشته
شیوه‌ی رهبری امام خمینی برخلاف رهبری جنبش­های گذشته مبتنی بر اصول و قواعد خاصی بود كه مختص خود امام بود و در رهبرهای گذشته‌ی روحانیت سابقه­ای نداشت. بنابراین رژیم از درك نحوه‌ی مبارزه‌ی امام به كلی عاجز بود و این عجز باعث می­شد كه برخوردهای رژیم مشروطه‌ی سلطنتی با نهضت امام خمینی برخوردی دستپاچه و غیرمنطقی و همراه با ترس و دلهره باشد. این مطلب را می­توان از گزارش­های شب 15 خرداد كه رژیم پهلوی با تمام قوا به منزل امام در قم حمله كرد و همچنین گزارش­های بعد از دستگیری امام دریافت.
ساعت3:30 دقیقه بعد از نیمه شب 15 خرداد، كامیون­های نظامی با صدها كماندو و چترباز و سرباز گارد شاهنشاهی كه تا دندان به اسلحه­های گرم و سرد مجهز بودند، وارد قم شدند و در سكوتی ترس­آور به سوی خانه‌ی امام خمینی به راه افتادند. محاصره‌ی منزل یك مرجع تقلید تا به آن روز به این شكل سابقه نداشت. چنین برخوردی نشان می­داد كه كارگزاران رژیم شاه، توانایی درك امام خمینی و نهضت او را ندارند. وحشت رژیم پهلوی از نهضت امام خمینی از این جهت نیز بی­تردید است كه برای دستگیری او با ارتشی كاملاً مجهز وارد صحنه شده بود. این ارتش نشان می­داد كه رژیم توانایی محاسبه‌ی نیروهای مردمی در پشت سر امام خمینی را ندارد و امام از اینكه چنین رژیم ترس­آوری در مقابل او عاجز بود، نهایت استفاده را می­كرد. حتی شیوه‌ی دستگیری امام نیز نشان می­داد كه شاه از همان اول، مبارزه را به پیرمردی زیرك و باصلابت باخته است. این باخت وقتی برملا شد كه صدای امام خمینی با طنین خاصی در كوچه­های قم پیچید كه «روح­الله خمینی منم! چرا اینها را می­زنید؟» ارتش شاه تصور نمی­كرد كه با آن دبدبه و كبكبه كه دل شیر را آب می­كرد با پیرمردی روبه­رو شود كه از همان اول آنها را چیزی نداند. رژیم شاه نقطه ضعف بزرگ خود را در مقابل رهبر هوشمندی چون امام آشكار كرد. اول اینكه برای دستگیری یك پیرمرد آن لشگر عظیم را وارد صحنه كرد و دوم اینكه از وحشت حمایت مردم از این پیرمرد، ماشین فولكس واگن سیاه رنگی را كه امام خمینی (ره) را در آن نشانده بودند تا سر خیابان هل دادند و از آنجا او را با یك سواری كه از پیش آماده كرده بودند، به تهران بردند.
امام خمینی (ره) متوجه شد كه رژیم شاه درك درستی از میزان توانایی نهضت و پشتوانه‌های مردمی آن ندارد. این مسئله را می‌توان در گزارش­های مقامات ساواك و شهربانی به خوبی مشاهده كرد.

رئیس شهربانی قم در گزارش خود به تهران، چگونگی دستگیری امام را این‌گونه آورده است:
... ساعت 30/2 صبح (پس از نیمه شب) روز 15/3/42 سركار سرهنگ بدیعی رئیس ساواك قم تلفناً به اینجانب اطلاع داد كه برای مذاكراتی فوراً به ساواك بروم. پس از رفتن به ساواك مشاهده شد سركار سرهنگ مولوی نیز با عده‏ای از مأمورین ساواك تهران در آنجا هستند. موضوع دستگیری خمینی مطرح گردید تا با تبادل ‏نظر یكدیگر انجام گردد. سركار سرهنگ مولوی اضافه كرد از طرف تیمسار ریاست كل دستور شفاهی دارم كه در این مورد راهنمایی و همكاری كنید. چون از چند روز قبل در حدود صد نفر از اهالی قریه‌ی جمكران گارد محافظ خمینی را تشكیل داده بودند [1] و در وقایع دوم فروردین تا چند روز پس از آن خمینی شب‏ها در منازل مختلف بیتوته می‏كرد[2] چنین تصمیم گرفته شد كه خانه‌ی او و دامادش و پسرش دفعتاً تحت مراقبت قرار گرفته تا در صورتی كه در یكی از منازل نبود فرصت مخفی شدن یا فرار نداشته باشد. ضمناً برای اینكه جلب توجه نشود ابتدا منزل خمینی و دو منزل دیگر توسط گارد ساواك تهران و به راهنمایی مأمورین این شهربانی و ساواك (قم) شناسایی شد و برای اینكه هیچ‏گونه ابهامی وجود نداشته باشد، كروكی منزل خمینی و دو نفر دیگر توسط شهربانی در اختیار مأمورین ساواك تهران گذارده شد.
سپس سركار سرهنگ مولوی اظهار داشتند من شخصاً در شهربانی خواهم ماند تا چنانچه احتیاجی به شركت گروهان سرباز باشد به موقع داخل در عمل شوند و رئیس ساواك قم و رئیس شهربانی در میدان جلو بیمارستان، اول كوچه‌ی منزل خمینی باشند و با اینجانب در شهربانی ارتباط داشته باشند تا در صورت لزوم گروهان هم داخل در عمل شود.
ساعت 30/3 صبح، عده‏ای مأمور ساواك تهران به‏طور متفرقه[3] به اتفاق راهنمایان ساواك قم و شهربانی به منزل خمینی و دو منزل دیگر مورد نظر اعزام گردیدند و خمینی را كه در منزل دامادش بود[4] دستگیر نموده با فولكس ساواك قم تا جلو بیمارستان و از آنجا با اتومبیل سواری كه از تهران به همین منظور آمده بود حركت دادند.
در جریان دستگیری فقط یك نفر در منزل خمینی قدری مجروح و یك نفر كه قصد داد و فریاد داشته دستگیر و از داد و فریاد او جلوگیری و پس از دستگیری خمینی آزاد شد و پیش‏بینی می‏شد كه در منزل خمینی عده‏ای مستحفظ وی باشند،[5] لیكن در موقع دستگیری غیر از دو نفر مزبور در منزل وی كسی نبود و در منزل دامادش كه خود وی دستگیر شد، اشخاص متفرقه‏ای دیده نشدند و افراد مورد نظر در مسجد سلماسی كه در نزدیكی منزل خمینی است، بیتوته نموده بودند كه متوجه دستگیری وی نشدند.[6] ضمناً خمینی در آن موقع بیدار و لباس پوشیده، حاضر و خود را معرفی نمود كه روح‏اللّه خمینی من هستم به دیگران كاری نداشته باشید.
بعد از اینكه خمینی با ماشین سواری ساواك تهران، منتقل شد آقای مولوی نیز از شهربانی رسیده و پشت سر سواری مزبور با عده‏ای گارد ساواك به تهران عزیمت نمودند. رئیس شهربانی قم ـ سرهنگ سید حسین پرتو

امام خمینی در پادگان‏های قصر و عشرت‏آباد
ماشین حامل امام راه قم ـ تهران را با شتاب در نوردید و یكسره به باشگاه افسران رفت. آن روز را او در آنجا گذراند. در غروب روز خونین 15 خرداد با ماشین جیپی كه پنجره‏هایش با پارچه‌ی سیاه رنگی پوشیده بود او را از باشگاه افسران بیرون بردند و پس از پیمودن راه دور و دراز به پادگان قصر (بی‏سیم) در سه راه زندان منتقل كردند. رئیس ساواك در پی دستگیری امام و انتقال او به پادگان مزبور، از اداره‌ی دادرسی ارتش خواست كه قرار بازداشت امام را صادر كند. رئیس ساواك در نامه‌ی خود آورده است:
نامبرده‌ی بالا در تاریخ 15/3/42 به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملكت دستگیر و در حال حاضر در پادگان بی‏سیم بازداشت می‏باشد، علی‏هذا خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به صدور قرار بازداشت مشارٌالیه اقدام مقتضی معمول و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایند.

رئیس سازمان اطلاعات و امنیت كشور
سرلشكر پاكروان
اداره‌ی دادرسی ارتش نیز بی‏درنگ قرار بازداشت موقت امام را صادر كرد و در همان روز 15 خرداد 42 متن قرار به رؤیت امام رسانیده شد. امام به این قرار اعتراض كرد. در متن قرار بازداشت موقت امام آمده است:
درباره‌ی روح‏اللّه الموسوی خمینی كه به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملكت دستگیر گردیده و تحت پیگرد می‏باشد، به علت بیم تبانی و اهمیت بزه، قرار بازداشت موقت صادر و اعلام می‏گردد و این قرار در ظرف 24 ساعت طبق مقررات قابل اعتراض است.
بازپرس (1) لشكر (1) گارد ـ سرهنگ ستاد كوشا
موافقم: دادیار دادگاه عادی لشكر (1) گارد
امام در زیر این قرار با خط خود نوشته است:
بسمه تعالی. به این قرار اعتراض دارم. روح‏اللّه الموسوی الخمینی. 15/3/42

سرهنگ ستاد كمال كوشا، بازپرس (1) لشكر (1) گارد طی یادداشتی به پادگان قصر (بی‏سیم) قرار بازداشت موقت امام را چنین ابلاغ كرده است:
سركار افسر نگهبان زندان پادگان قصر
طبق تقاضای شماره 10456/313 ـ 15/3/42 سازمان اطلاعات و امنیت كشور درباره‌ی غیر نظامی روح اللّه الموسوی خمینی كه به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی كشور در تاریخ 15/3/42 در آن پادگان بازداشت گردیده قرار بازداشت موقت به علت بیم تبانی و اهمیت بزه كه به رؤیت نامبرده رسیده است صادر گردید. دستور فرمایید برابر مقررات مشارٌالیه را بازداشت و نتیجه را اعلام دارند.

 

در روز 18 خرداد 42 اداره‌ی دادرسی ارتش با تشكیل جلسه‏ای قرار صادر شده از طرف بازپرس(1) لشكر (1) گارد مبنی بر بازداشت موقت امام را به اتفاق آرا تأیید كرد. رأی صادر شده چنین است:

جلسه‌ی اداری دادگاه عادی به استناد مدلول ‌ماده‌ی 166 قانون دادرسی و كیفری ارتش ساعت 1200 روز 18/3/42 به ریاست سرهنگ ستاد خسرو پرویزی و به كارمندی سرهنگ مهندس مصطفی ایروانی توپچی‏باشی و سرهنگ ستاد احمد اخوان ذاكری تشكیل، پس از بررسی دقیق محتویات پرونده‌ی مقدماتی كه علیه غیر نظامی روح‏اللّه الموسوی خمینی متهم به اقدام بر ضد امنیت داخلی مملكت با توجه به اعمالی كه اخیراً صورت گرفته و با رعایت مفاد پی‏نویس تیمسار دادستان ارتش در برگ 12 و اهمیت بزه هیأت دادرسان به اتفاق آرا قرار مورخه 15/3/42 صادره از طرف بازپرس(1) لشكر گارد مبنی بر بازداشت موقت متهم مزبور را تأیید و اعلام می‏دارد...
امام حدود 19 روز یعنی تا تاریخ 4 تیرماه 42 در این زندان به سر برد. آنگاه به پادگان عشرت‏آباد منتقل شد و به مدت 24 ساعت در یك سلول كه هوای آزاد در آن جریان نداشت گذرانید.
همزمان با دستگیری امام، آقای قمی از مشهد و آقایان محلاتی و دستغیب از شیراز دستگیر و به تهران گسیل شدند.
در پی دستگیری امام بی‏درنگ تلگرامی از ساواك قم به تهران مخابره شد. متن تلگرام چنین است:
تیمسار ریاست ساواك
خیلی خیلی خیلی فوری
با اقداماتی كه شب گذشته انجام گردیده است، بیم آن می‏رود كه روز جاری در قم تظاهراتی به نفع خمینی انجام گردد. یك گروهان سرباز گارد كه فعلاً در قم هستند اجازه‌‌ی هیچ‏گونه اقدامی را ندارند و استعداد شهربانی قم نیز برای جلوگیری از حوادث بسیار كم است.
199 / 15/3/42 ـ بدیعی[7]
رئیس شهربانی قم نیز تلگرامی به شهربانی كل كشور، اداره‌ی اطلاعات مخابره كرد. در این تلگرام آمده بود:

ساعت 4 صبح امروز آیت‏اللّه خمینی وسیله‌ی مأمورین ساواك مركز به سرپرستی سركار سرهنگ مولوی دستگیر و به مركز برده شد. برای پیش‏بینی و جلوگیری از حوادث احتمالی استدعای صدور آموزش لازم به گردان مستقر در قم را دارد.
819/5 / 15/3/42 ـ سرهنگ پرتو[8]
گزارشات مذكور نشان می‌دهد كه رژیم شاه تصور می‌كرد با خارج كردن رهبری جنبش از قم و دستگیری او، جامعه دچار تزلزل و تردید شده و صدای نهضت خاموش خواهد شد. اما غافل بودند كه نوع رهبری امام خمینی از جنس رهبری‌های حزبی و گروهی نیست كه با خارج شدن رهبر و سخنگوی حزب از صحنه‌ی سیاسی‌، اركان و سازمان آنها از هم بپاشد.
خبر توقیف امام، برق‌آسا و بدون هیچ سازماندهی سیاسی و حزبی نه تنها در قم بلكه در سراسر ایران پیچید و توفانی از خشم مردمی را برانگیخت. این خشم را می‌توانیم در گزارشات رسمی نامداران نظامی و انتظامی و اركان رژیم پهلوی به خوبی مشاهده كنیم.
در گزارش شهربانی قم گوشه‏هایی از رویدادهای خونین 15 خرداد آن شهر این‌گونه بازگو شده است:

... پیرو شماره 819/5 ـ 15/3/42 و 896/5 ـ 20/3/42 پس از دستگیری (خمینی) از ساعت پنج صبح روز 15/3/42 از تمام محلات و كوچه‏های شهر، جمعیت كثیری در حدود چهل هزار نفر از زن و مرد و بچه كه اكثراً به اسلحه‌ی سرد مسلح بوده به طرف صحن مطهر و خیابان‌های اطراف آن به حالت اجتماع به حركت درآمده و با شعارهای «وامحمدا، آقا را دستگیر كردند»، «یا مرگ یا خمینی» هر آن به شدتِ تظاهرات و فعالیت آنان افزوده می‏شد. با توجه به مفاد گزارشات مراتب زیر به عرض می‏رسد:
1ـ بلافاصله با توجه به احساسات تحریك شده‌ی مردم و قلت نیرو، پاس‏ها را جمع‏آوری و به كلانتری‏ها دستور آماده باش و در صورت لزوم دفاع داده شد.
2ـ از سركار سرهنگ (2) خواجه‏نوری فرماند‌ه‌ی گروهان مستقر در شهربانی و همچنین هنگ ژاندارمری استمداد شد كه پاسخ دادند بدون دستور از مركز و فرماندهی نمی‏توانند اقدامی بنمایند.
3ـ ساعت 30/5 مراتب تلفناً به اداره‌ی اطلاعات اعلام و تقاضای نیرو و صدور دستور به فرماندهی واحد نظامی و ژاندارمری گردید.
4ـ هنوز ساعت از 15/8 تجاوز نمی‏كرد كه صدای شلیك گلوله‏های پی‏درپی در حدود كلانتری (3) در شهر و محوطه‌ی شهربانی طنین‏انداز گردید و بلافاصله از كلانتری (3) تلفناً اطلاع داده شد: پس از عبور گردان سرباز از جلوی كلانتری و حركت به طرف شهربانی جمعیت متراكم در آنجا كه به طرف شركت نفت می‏رفتند، عده‏ای به گردان و عده‏ای با چوب و چماق و چاقو به كلانتری حمله‏ور گردیده تا روی پله‏های داخل كلانتری به جلو آمده سایبان و تابلوی كلانتری و تعدادی دوچرخه‌ی مأمورین را خرد[9] و با سنگ به مأمورین حمله‏ور، مأمورین برای دفاع و ارعاب مهاجمین مبادرت به تیراندازی هوایی نموده و نیز در حین حمله به كلانتری عده‏ای به افراد گردان حمله و عده‏ای از آنان را مجروح و آمبولانس نظامی كه در آخر ستون حركت می‏نموده آتش زده و به كامیون‏های حامل نیرو، با چوب و سنگ و غیره آسیب رسانده قصد حمله و خلع سلاح سربازان گردان را داشته و با اخطار مكرر فرمانده‌ی گردان (سركار سروان بهروزی) از عمل خود دست برنداشته كه فرمانده‌ی گردان نیز قبل از رسیدن به شهربانی در خیابان شاه برای تفرقه‌ی جمعیت و نجات خودروها و سربازان، مبادرت به تیراندازی كرده كه در نتیجه عده‏ای مجروح و مقتول می‏گردند.
5ـ چون كلانتری (3) تقاضای كمك فوری داشت از طرفی بیم آن می‏رفت كه جمعیت به دوایر دولتی حمله‏ور گردند، لذا سروان جوادی (سركلانتری) به اتفاق عده‏ای پاسبان مسلح برای مراقبت ادارات دولتی و سروان هوشمند به اتفاق سی نفر سرباز برای كمك به كلانتری (3) و خارج نمودن كلانتری از مخاطره، اعزام؛ در خیابان ایستگاه حدود چهارراه شاه غفلتاً سروان جوادی و مأمورین مورد حمله‌ی قسمتی از جمعیت قرار گرفته در نتیجه سروان جوادی و عده‏ای از مأمورین مجروح ناچار با تیراندازی هوایی جمعیت را متفرق و به مراقبت محل‏های ذكر شده پرداخته‏اند.
6ـ در همین موقع عده‏ای كه از ده هزار نفر متجاوز بوده به طرف شهربانی در حركت و با دادن شعارها و تحریك احساسات مردم به قتل و كشتار مأمورین پلیس و تخریب و آتش زدن عمارت شهربانی كه بدون درب می‏باشد، تا حدود پنجاه متری شهربانی نزدیك شده با آرایشی كه قبلاً با تعداد قلیلی سرباز و پاسبان گرفته شده بود پس از اخطار با بلندگو به مردم و نصایح لازم چون متفرق نشده و به طرف سربازان و پلیس با قمه و قداره و چاقو و خنجر و چوب و سایر آلات برنده و حلب‏های نفت و بنزین قصد حمله داشته، در نتیجه ستوان یكم دبیرزاده افسر اعزامی از مركز از ناحیه‌ی لب مجروح و بلندگوی دستی آسیب دیده ناچاراً با شلیك چند تیر هوایی از طرف ستوان دبیرزاده و سرهنگ (2) خواجه نوری مردم عقب‏نشینی و تا حدود چهارراه آذر رانده شدند. در همین موقع گردان اعزامی علی‏آباد پس از زد و خورد و شكستن محاصره‌ی مردم در چهارراه شاه به طرف شهربانی حركت، مهاجمین با دیدن گردان اعزامی متفرق و به طرف صحن حركت نمودند.
7ـ در صحن كه از صبح جمعیت انبوهی مجتمع و در مسجد اعظم نیز در حدود چهار هزار نفر زن با داشتن قمه و قداره در زیر چادرها برای رساندن به آشوب‌گران آماده بودند. بدواً ابوالقاسم وكیلی و عده‏ای دیگر... با سخنرانی خود مردم را تحریك... سپس سید مصطفی خمینی پسر خمینی صحبت و با آمدن آیات و اقداماتی كه به عمل آمد، مردم به تدریج از صحن متفرق شدند.
8ـ از ساعت 10 كه ژاندارمری نیز نیروی كمكی خود را اعزام داشت و با تقویت نیروی كلانتری‏ها و اقدامات سریع و عاجلی كه به عمل آمد و با استقرار سربازان و پلیس و ژاندارم در نقاط حساس و مانور جت‏های جنگنده كه در ارتفاع كم پرواز می‏كردند و باعث ارعاب مجتمعین و مردم شده بودند به تدریج بدون زد و خورد و درگیری، مردم متفرق و آرامش نسبی برقرار گردید.
9ـ در مورد مجروحین و مقتولین فوراً به وسیله‌ی آمبولانس و ماشین‏های دیگر اقدام سریع معمول و مجروحین به بیمارستان نكویی و فاطمی اعزام و طبق دستور صادره در مورد مقتولین با تشریفات قانونی اقدام لازم معمول گردید.... [10]
رئیس شهربانی قم ـ سرهنگ پرتو[11]
رئیس شهربانی قم طی تلگرامی درخواست می‌كند:

فرماندهی هنگ ژاندارمری شهرستان قم
خواهشمند است دستور فرمایید هر چه زودتر دسته‌ی گاز اشك‏آور آن هنگ را به منظور كمك به كلانتری (3) اعزام فرمایند. زیرا كلانتری در محاصره می‏باشد.
رئیس شهربانی قم ـ سرهنگ پرتو
در گزارش دیگر شهربانی آمده است:
ساعت 15/8 صبح روز 15/3/42 در حالی كه... كامیون‏های حامل سرباز از خیابان تهران به طرف شهر حركت می‏كردند، ابتدا جمعیت انبوهی كه در خیابان‌ها و كوچه‏های اطراف خیابان تهران تجمع داشتند با چوب و سنگ به طرف ماشین‏های سربازان حمله و یك آمبولانس ارتشی كه در عقب كامیون‏ها در حركت بود در بین جمعیت گرفتار؛ طبق اطلاع، سرنشینان آمبولانس توسط جمعیت مجروح و آمبولانس مزبور را آتش زدند... و طبق اطلاع در چهارراه شاه و در نزدیكی پل حضرتی بین سربازان و مردم تصادفی رخ داده كه منتهی به تیراندازی توسط سربازان شده است.
در حمله‏ای كه توسط جمعیت به كلانتری شد... چند نفر از مأمورین كلانتری به اسامی: 1ـ سرپاسبان شكوهی، 2ـ سرپاسبان(1) محمدقاسم جلالی، 3ـ پاسبان شماره(6) آبیار، 4ـ پاسبان رجبی، 5 ـ سرپاسبان(3) ظهرابی، به وسیله سنگ و چوب از طرف جمعیت مضروب و نیز پاسبان شماره(109) به نام بی‏طرف با چاقو مجروح گردید...
ساعت 12 ظهر سركار ستوان یكم منظوری و سركار ستوان دوم خیرخواه با معیت 30 نفر سرباز جهت برقراری نظم و جلوگیری از حملات احتمالی به كلانتری(3) وارد و اكنون در كلانتری آماده می‏باشند...
كلانتری بخش (3) ـ سروان جهانگیری ریاست شعبه اطلاعات 192/3 ـ 15/3/42

از صبح روز جاری شهر متشنج و چون حدود كلانتری(3) صدای شلیك تیر به گوش می‏رسید، به فرموده برای روشن شدن قضیه و تقویت كلانتری(3) به طرف [آن] حركت و سربازان مشغول تیراندازی بودند. چون جمعیت به طرف كامیون هجوم آوردند، مأمورین برای ارعاب مردم مهاجم 13 تیر شلیك هوایی كرده و این‌جانب مجروح كه شرح جریان، صورت مجلس، یك نسخه آن به پیوست ارسال كه به عرض برسد.
سروان جوادی

صورت مجلس:
ساعت 15/8 روز 15/3/42 كه كامیون‏های حامل سرباز از خیابان تهران به طرف شهر در حركت بودند جمعیت كثیری به طرف ماشین‏های ارتشی حمله و با سنگ و چوب به آنها پرتاب و سپس با شعارهایی به نفع خمینی به طرف كلانتری حمله... كه مأمورین ناچاراً مشغول تیراندازی هوایی شدند و در نتیجه سرپاسبان حسین صمدی هفت تیر، سرپاسبان بیگدلی ده تیر و پاسبان شماره(60) محمد آبیار پنج تیر و عباسعلی پاسبان(150) دو تیر و حسین گودرزی شش تیر و رحمت‏اللّه بی‏طرف(109) پنج تیر و سرپاسبان اهل‏علی پنج تیر و سرپاسبان تهرانی سه تیر و حسین ابراهیمی پنج تیر كه جمعاً چهل و هشت تیر فشنگ برنو تیراندازی شده و اشخاصی كه به طرف كلانتری حمله‏ور شده بودند در حدود چهار هزار نفر بودند... و به علت قلّت مأمور در داخل كلانتری مواجهه و مقابله با این جمعیت كثیر امكان نداشت. فقط موفق به حفظ كلانتری و حفظ جان مأمورین و سلاح‏ها و اثاث دولت و جلوگیری از خونریزی در محوطه به عمل آمد... و با حضور مأمورین كمكی مهاجمین متواری شدند...
تلگرام زیر از شهربانی كل كشور به قم مخابره شد:

شهربانی قم 2476/23320/5 ـ 15/3/42 ـ خیلی خیلی فوری
... موضوع تیراندازی در كلانتری بخش (3) و آخرین وضعیت قم را فوراً رمزاً گزارش دهید.
ضمناً سركار و مأمورین مربوطه متفرق نشوید. در آنجا باشید تا تیمسار مبصر به قم برسد.
سرهنگ صمدیان‏پور

شهربانی تهران نیز در گزارش خود از قم خبر داده است:
... اطلاع رسیده از قم حاكی است یك جیپ نظامی آتش زده شده، خسارت كم است، مجروح چند نفر و حال آنها خوب است. مقتول 6 نفر و مجروح 24 نفر، تیراندازی قطع شده، محاصره‌ی كلانتری شكسته شده، پسر خمینی برای جمعیت سخنرانی كرده و گفته مردم متفرق شوند.
خبر دستگیری امام، تلفنی به مقامات برجسته‌ی روحانی، ملی و سیاسی پایتخت رسید. ساعتی بعد، این خبر در سراسر تهران مثل بمب صدا كرد. توده‏های مسلمان با شنیدن این خبر از خانه‏ها بیرون ریختند، مغازه‏ها و دكاكین تعطیل شد. شور و غلغله همراه با قهر و خشم و غضب سراسر پایتخت را فراگرفت. دانشجویان كلاس‏ها را ترك گفته در محوطه‌ی دانشگاه به تظاهرات پرداختند. واكنش بازداشت امام خمینی در تهران قبل از هر جای دیگر در دانشگاه بروز كرد. دانشجویان با تظاهرات دسته‏جمعی و شعارهای انقلابی از دانشگاه خارج شدند و دامنه‌ی تظاهرات را به خیابان‌ها كشانیدند و با فریاد: «خمینی را آزاد كنید» شور و احساسات توده‏هایی را كه هنوز از دستگیری امام بی‏خبر بودند برانگیختند. پلیس دانشگاه را تعطیل كرد و با تانك و توپ در محاصره قرار داد.

بارفروشان تهران به محض دریافت خبر دستگیری امام دست از كار كشیده با چوب و آهن و كارد و... دست به تظاهرات خشم‏آگین زدند. رئیس پلیس تهران طی تماسی تلفنی با طیب، درخواست كرد كه میدانی‏ها را از تظاهرات ضد دولتی باز دارد، لیكن شادروان طیب پاسخ داد كه تظاهرات جنبه‌ی مذهبی دارد و برای او ممكن نیست كه بتواند مردمی را كه روی مبانی مذهبی به‏ پاخاسته‏اند از حركت باز دارد.
دامنه‌ی تظاهرات گسترش یافت، تظاهرات كنندگان خشمگین با هدف سرنگونی رژیم شاه به ‏پاخاسته بودند و در راه تسخیر مراكز دولتی و تصرف اداره رادیو و تسلیحات ارتش با همه‌ی نیرو تلاش می‏كردند. رژیم شاه كه پایه‏های لرزان سلطنت خود را در خطر می‏دید، به خونریزی وحشتناكی دست زد و از كشته‏ها پشته ساخت. میزان قساوت و وحشی‌گری به پایه‏ای بود كه برخی از درجه‏داران و سربازانی كه برای سركوب خونین مردم به خیابان‌ها آورده شده بودند، در بازگشت به پادگان اشك می‏ریختند.
مأموران شهربانی و ساواك رویدادهای روز 15 خرداد 42 در تهران را لحظه به لحظه گزارش كرده‏اند. برخی از آن گزارش‏ها كه از اهمیت بیشتری برخوردار است به ترتیب ساعت گزارش در پی آمده است:
... ساعت: 45 : 9
منبع خبر: سرگرد صادقی

شرح خبر: مأمورین در یك زد و خورد شدیدی روبه‏رو شده، كلانتر بازار مجروح شده، رئیس پلیس دستور تیراندازی داده...
... ساعت 15 : 10
... جمعیت فوق‏العاده زیاد شده، از سه راه سیروس تا جلوی وزارت كشور مردم اجتماع دارند. در حدود صد پلیس زخمی شده و چند ماشین پلیس را شكستند. تعداد پلیس خیلی كم است و قادر به حفظ نظم منطقه نیست.
... ساعت 35 : 10
منبع خبر: سرگرد صادقی

شرح خبر: سربازها عقب‏نشینی نمودند، مردم به ماشین‏های آتش‏نشانی حمله نمودند، سرگرد صادقی خطاب به اداره‌‌ی پلیس می‏گوید: كمك، كمك، كمك كنید...
... ساعت 40 : 10
منبع خبر: سرگرد صادقی

شرح خبر: سربازها عقب‏نشینی كردند، پاسبان‏ها به تبعیت از آنها عقب‏نشینی می‏نمایند. قبل از ورود سربازها روحیه‌ی مأمورین پلیس بهتر بود. كمك كنید، كمك. حمله خیلی شدید است مأمورین عقب‏نشینی می‏كنند...
... ساعت 45 : 10
منبع خبر: در بی‏سیم

شرح خبر: حمله خیلی شدید است. مأمورین به سرعت عقب‏نشینی می‏كنند. اوضاع خیلی وخیم است. جلو رادیو خیلی شلوغ است. دستور تیراندازی داده شد...
... ساعت 11 : 10
منبع خبر:...

شرح خبر: به وزارت صنایع و معادن حمله شد. وزیر وزارت صنایع و معادن تمنای كمك می‏نماید.
... تاریخ و ساعت ابلاغ دستور 15/11 روز 15/3/42
صادر كننده‌ی دستور: سرگرد سجادی از ستاد پلیس تهران

در این ساعت (50 : 11) سعدی شمالی و جنوبی به وسیله‌ی سربازان اشغال و مغازه‏ها عموماً بسته‏اند. در خیابان سعدی و اسلامبول مأمورین انتظامی بدون توجه به نوع اجتماع و یا رهگذران، بدون جهت راه را بر عابرین سد كرده و عده‏ای زن و بچه و كاسب را كه به طرف منازل خود می‏روند مضروب می‏نمایند؛[12] در نتیجه جمعیت رو به تزاید است و عده‏ای زن و بچه مصدوم شده‏اند... در دانشگاه ساعت 55 : 11 جلوی هنرهای زیبا عده‏ای در حدود یكصد نفر از دانشجویان اجتماع كرده‏اند... و ضمناً تابلوی بزرگی كه بر روی آن نوشته شده است: «خمینی را دیشب گرفته‏اند» جلوی درب دانشگاه نصب شده است...

یك كامیون افراد نظامی در چهارراه مخبرالدوله و خیابان اسلامبول و نادری مستقر شده‏اند...
یك دسته‌ی 150 نفری از دانشجویان دانشگاه، به حالت اجتماع مشغول دور زدن در داخل خیابان‌های دانشگاه هستند و سعی دارند عده‌ی بیشتری را به دور خود جمع نموده و سپس به طرف بازار حركت كنند...
در ساعت 45 : 11 عده‏ای در حدود چهارصد نفر از كارگران معادن اطراف كارخانه‌ی سیمان، دست از كار كشیده و آماده‌ی حركت و تظاهر هستند و مأمور گزارش می‏دهد كه این عده آماده‌ی حمله به طرف كارخانه و اطراف آن می‏باشند...
عده‏ای قریب پانصد نفر از طرف بازار به طرف میدان اعدام و میدان شاهپور در حركت هستند و شعار «مرده باد شاه» می‏دهند و رئیس كلانتری8 با مسلسل دستی به طرف جمعیت تیراندازی می‏كند. عده‌ی زیادی برای اشغال اداره‌ی رادیو در میدان ارك به ساختمان رادیو حمله نمودند و از طرف ژاندارم‏ها به آنها تیراندازی می‏شود.

در میدان گمرك و خیابان گلوبندك عده‏ای در حدود 200 نفر با حمل پرچم ملصق به عكس آیت‏اللّه خمینی و تظاهر به نفع وی در حركت هستند و عده‌ی آنها مرتب افزایش می‏یابد. دكاكین مشغول بستن می‏باشند و یك جنازه نیز روی دست دارند.
دسته‏ای مجهز با چوب و چاقو به تعداد یك هزار نفر، پس از آنكه نظم توپخانه را به هم زده و با تیراندازی پلیس مواجه شدند، در حالی كه پارچه‌ی آغشته به خونی را در پیشاپیش خود حركت می‏دهند وارد لاله‏زار گردیده، برای این عده از طبقات فوقانی ساختمان‏های لاله‏زار چوب و تخته ریخته می‏شود. در اینجا از قوای پلیس خبری نیست.

یك عده‌ی 500 نفری در حالی كه جنازه‏ای را به دوش دارند و لباس‏های آنان خونی و چوب‌هایی در دست آنها دیده می‏شود، از سمت بازارچه قنات به سمت میدان اعدام و بازار در حركتند...

... در این ساعت (05 : 12) تظاهرات كنندگان، اداره‌ی تسلیحات ارتش واقع در جنب راهنمایی را آتش زدند. سطح آتش و دود محوطه‌ی میدان سپه را پوشانیده است...
... تاریخ و ساعت وصول خبر: روز 15/3/42 ـ ساعت 15 : 12
وسیله‌ی بی‏سیم ارتش اطلاع داده شد كه سالن محمدرضا پهلوی را هم آتش زده‏اند.

... تاریخ و ساعت وصول خبر: روز 15/3/42 ـ ساعت 35 : 1
دانشجویان دانشكده‌ی كشاورزی داخل دانشكده اجتماع كرده و شعار «توهین به خمینی توهین به ملت است» می‏دهند...
... تاریخ و ساعت وصول خبر: 5 : 16 روز 15/3/42
منبع خبر: تهران جنوبی كلانتری 18
شرح خبر: عده‏ای حدود دو تا سه هزار نفر به كارخانه‌ی پپسی كولا حمله، شیشه‏ها را شكسته، چند تلویزیون برده‏اند. تا این ساعت كمكی نرسیده است. خود كلانتری نیز احتیاج به كمك دارد. وضع خیابان‌های بخش غیرعادی است.

در این ساعت (20 : 16) اول خیابان ارامنه بین مأمورین انتظامی و تظاهرات كنندگان تصادم و دو نفر پسر بچه مورد اصابت گلوله واقع، كه با تاكسی آنها را بردند.
در این ساعت (شانزده) عده‏ای قریب یك هزار نفر از كسبه‌ی خیابان آذربایجان و كارون و قصرالدشت پس از خراب كردن كارخانه‌ی پپسی‏كولا، چوب به دست به طرف قصرالدشت جنوبی حركت و شعار می‏دهند: «مرگ بر شاه و زنده باد خمینی»
حمله‏كنندگان به كارخانه‌ی پپسی‏كولا و ضمایم آن در قسمت مونتاژ تلویزیون‏های آرـ سی ‌ـ آ خساراتی وارد و چند دستگاه تلویزیون به غارت برده‏اند...
... ساعت 15 : 17

در این ساعت جمعی در حدود سی ـ چهل نفر از دانشجویان دانشگاه ضمن تظاهراتی اقدام به قطع تلفن‏های دانشگاه نموده و آنها شعاری به این مضمون می‏دهند:
«تا عزل شاه خائن نهضت ادامه دارد».
تعدادی از مهاجمین به اداره‌ی مجله‌ی تهران مصور حمله نموده و تعدادی از در و پنجره‌ی آن را شكسته ولی كارگران چاپخانه‌ی این مجله و كاركنان آن به مقابل مهاجمین آمده و با نصایح، آنها را از ادامه‌ی خرابكاری باز داشتند...
... ساعت 20 : 17

در این ساعت یك دسته از سربازان در حدود قنات‏آباد تا میدان خیام اقدام به تفرقه جمعیتی كه در این حدود آماده‌ی تظاهرات و خرابكاری بودند نموده، در نتیجه‌ی تیراندازی یك بچه 4 ساله و یك بچه 8 ساله كشته شده و مردم برای اطلاع از وضع كشته‏شدگان هر لحظه از منازل خارج ولی سربازان به شدت دفاع و حمله می‏كنند. همچنین در این نقطه یك جوان دیگر كشته شده است.
... تاریخ و ساعت وصول خبر: 15/3/42 ـ 15 : 17
منبع خبر: سرهنگ احترامی

شرح خبر: در حین مانور در خیابان شاه‏رضا جلو دانشگاه چند نفر مقتول و مصدوم شدند. مجروحین و مصدومین در خیابان افتاده‏اند.
... تاریخ و ساعت وصول خبر: 30 : 17 روز 15/3/42

منبع خبر: سركار سرگرد غرائی، كلانتر بخش 14 شرح خبر: طبق اطلاع واصله تعدادی در حدود هشت هزار نفر از تظاهرات كنندگان در حالی كه چراغ و پرچم در دست دارند به طرف میدان ژاله در حركت هستند و مأمورین كلانتری در حدود 15 نفر پاسبان و یك كامیون سرباز در محل مستقر می‏باشند. تقاضای كمك فوری دارند.
... ساعت 55 : 17

در این ساعت مأمورین نظامی به عده‏ای از تظاهرات كنندگان در خیابان ناصرخسرو مقابل عمارت تلگراف تهران اقدام به تیراندازی نموده، در نتیجه دو نفر به قتل رسیدند.
ساعت 15 عده‏ای از خرابكاران در خیابان شاپور، اول ارامنه اقدام به تظاهرات نموده كه قوای انتظامی مجبور به تیراندازی شد و در نتیجه دو كودك 11 و 9 ساله كشته شد و یكی از تظاهرات كنندگان با خون كشته‏شدگان در كنار مغازه‌ی خرازی ‏فروشی طاهری كه در محل حادثه می‏باشد نوشت: این خون دو كودك است. از ظهر تا ساعت 15 مجموعاً سه نفر در این قسمت كشته شده‏اند.
ساعت 18 در میدان سپه 4 عدد تانك و تعدادی جیپ حامل بی‏سیم مستقر و فعلاً در نواحی میدان سپه آرامش برقرار است.
ساعت 18 در حوالی پارك شهر مخصوصاً قسمت شرقی و نزدیك روزنامه‌ی اطلاعات مجموعاً عده‏ای در حدود دو هزار نفر به صورت دستجات پراكنده دیده می‏شوند، ولی از این عده تظاهرات و خودنمایی به چشم نمی‏خورد.
تاریخ: 15/3/42
ساعت: 50: 18
گوینده: معمار
گیرنده: نادری
وسیله ارتباط: تلفن
موضوع: تظاهرات
در خیابان سیروس دو نفر مجروح شدند...
در خیابان ری ازدحام است و صدای تیراندازی به گوش می‏رسد.
طبق اطلاع خیابان شهباز و خیابان ژاله هنوز شلوغ است تیراندازی شد، عده‏ای مجروح شدند. تلفن‏ها از بهارستان به پایین قطع شده است...
ضمناً در خیابان شهباز كه تظاهرات كنندگان با مأمورین انتظامی در زد و خورد بودند حدود 14 نفر زخمی مشاهده شده است...
... تاریخ: 15/3/42
ساعت: 20 : 19
گوینده: مأمورین ویژه
گیرنده: بخش 312
وسیله ارتباط: تلفن
موضوع: تظاهرات تهران
نیم ساعت قبل در اثر اجتماع عده‏ای خرابكاران در خیابان شهباز بین ایستگاه ناصری و دروازه دولاب، مأمورین انتظامی اقدام به تیراندازی و ممانعت از اعمال خرابكارانه آنها نمودند... فعلاً آرامش در آن حدود برقرار ولی دستجات پراكنده در سركوچه‏های ممتد به این حدود دیده می‏شوند و تعداد مجموع آنها به 600 نفر می‏رسد....
گزارشات مذكور نشان می‌دهد كه علی­رغم دستگیری امام و قطع رابطه‌ی او با مردم، چگونه سامان اجتماعی جنبش به شكل خودجوش، هدایت نهضت را به عهده می­گیرد و مانند یك روح واحد همه‌ی خواسته­های دسته‌ها را به سمت مشخص رهبری می‌كند.

 امام خمینی(ره) در میان رهبران جنبش‌های اسلامی معاصر شاید تنها رهبری باشد كه علی­رغم عدم حضور فیزیكی بر جسم و جان جامعه نفوذ داشته و از طریق این نفوذ قادر بود گسترده­ترین حركت‌های سیاسی _ اجتماعی را هدایت و رهبری كند. رژیم سلطنتی با وجودی كه تصور می­كرد، با دور كردن امام از صحنه‌ی سیاسی و اجتماعی ایران و حذف فیزیكی او از جامعه، مشكل نهضت امام خمینی را حل خواهد كرد تا آخرین لحظه نیز متوجه نگردید كه چنین روشی بستر مناسبتری برای امام بود تا از آن، جهت به حركت در آوردن مردم استفاده كند. امام در طول جنبش پانزده خرداد و انقلاب اسلامی بحرانی­ترین دوران جنبش را از درون زندان و یا در تبعید هدایت و رهبری كرد و این رهبری یك رهبری منحصر به فرد در تاریخ معاصر ایران و جهان اسلام می­باشد.
وقتی امام در پانزده خرداد سال 42 دستگیر شد، نه سازمان سیاسی مشخص بود كه حركت‌های مردم را در بیرون سازماندهی كند و نه رهبری جایگزینی وجود داشت كه در غیاب رهبر اصلی، هدایت مردم را به عهده بگیرد. اما مردم به خوبی می­دانستند كه باید چه كار كنند و چه نقاط حساسی را مورد هدف قرار دهند و چگونه با رژیم برخورد نمایند. عده‌ای به سمت كاخ مرمر، مركز فرماندهی رژیم مشروطه‌ی سلطنتی، ‌عده‌ای برای تصرف رادیو، بلندگوی دروغ پراكنی‌های رژیم شاه و عده‌ای هم به سوی اداره‌ی تسلیحات ارتش، مركز تهیه‌ی سلاح‌های كشتار جمعی شاه و عده‌ای هم سازمان فرهنگی ایران و امریكا مركز پشتیبانی و تغذیه‌ی نظام‌های دیكتاتوری و قلب نگه­دارنده­ی نظام مشروطه‌ی سلطنتی را مورد حمله قرار دادند. هر تحلیل­گری با دیدن این حركت­ها تصور خواهد كرد كه حركت مردم، یك حركت سازمان­یافته‌ی آهنین و از پیش برنامه­ریزی شده با رهبری مقتدری است كه در قلب حركت، حضور فیزیكی داشته و از نزدیك، وقایع و رخدادها و نحوه‌ی عمل مردم را هدایت می‌كند، اما آنهایی كه در دل نهضت بودند می­دانستند كه ‌این رابطه و سازماندهی‌های مربوط به آن مبتنی بر حضور فیزیكی رهبری در میان مردم نیست، یك پیوند قلبی مبتنی بر اعتقادات و آرمان‌هاست كه فقط شاخصه­ی مرجعیت شیعه و در رأس آن رهبر فرهمندی چون امام خمینی است.

 

در چنین پیوندی خواسته‌ی امام و امت یكی می­شد، بدون اینكه نیازی به حضور فیزیكی یا ابلاغ رسمی آن وجود داشته باشد. مردم از قبل مراكز حساس و پایه‌های دوام دیكتاتوری را می­شناختند و می­دانستند كه در یك جنبش اجتماعی كه مبتنی بر آرمان­های دینی و رهبری مذهبی است، چه اهدافی را باید تعقیب نمایند. در طول نهضت امام خمینی از 15 خرداد سال 42 تا انقلاب اسلامی، این پیوند هیچ­گاه میان امام و امت قطع نگردید و این چیزی بود كه نظام استبدادی شاه و شبه روشنفكران وابسته به آن، از درك آن عاجز بودند.
در جنبش اسلامی امام خمینی مردم، هر مكان، سازمان و رابطه‌ای را كه احساس می‌كردند به نوعی نشان از نمود‌های ظاهری رژیم دیكتاتوری است، مورد تهاجم قرار می­دادند، حتی كارخانه‌ی پپسی كولا كه در آن دوران معروف بود كه متعلق به فرقه­ی ضاله و وابسته‌ی بهاییه و یهودی‌ها است و باشگاه ورزشی شعبان بی‌مخ كه رگ و ریشه‌های آن در خدمت به دیكتاتوری قرار داشت و از آن به عنوان وسیله‌ای برای باج­گیری، قداره­بندی و اذیت و آزار مردم استفاده می­شد نیز در این حملات در امان نماند. گویی به مردم الهام می­شد كه به كجاها باید حمله كرد و ضربات را به كدام قسمت اركان رژیم وارد ساخت. شاید یكی از دلایل كشتار عظیم 15 خرداد سال 42 و پشتیبانی­های رسانه‌ای و خبر پراكنی‌های بعدی آن مبتنی بر همین مسئله بود! رژیم احساس كرد مردم دقیقاً اهدافی را مورد حمله قرار می­دهند كه بقای نظام دیكتاتوری، وابسته به بقای آن اهداف بود. كاخ سلطنتی،‌ رادیو، تسلیحات، ساختمان­های دولتی (عوامل اصلی بقای بوركراس رژیم شاهنشاهی)، پلیس و ارتش (ابزار سركوب رژیم)، سازمان فرهنگی ایران و امریكا، مراكز وابسته به فرقه‌های ضاله و منحرف (نشان حضور اسرائیل و انگلیس در ایران) و خلاصه هر چیزی كه رژیم دیكتاتوری پهلوی را روی پا نگه داشته بود.
همه‌ی این اهداف خطوط مقدماتی جبهه‌ی جنگی بود كه نظام دیكتاتوری شاه در مقابل مردم گشوده و امام در صحبت‌های خود، همه‌ی این خطوط را مورد تهاجم قرار داده بود. بنابراین نهضت پانزده خرداد در این مرحله، از قبل ساماندهی شده بود و دستگیری امام و حذف فیزیكی او از صحنه‌ی مبارزات نه تنها تأثیری در حركت مردم نداشت بلكه بهانه‌ای برای ساماندهی جدی­تر در مقابل نظام دیكتاتوری می­شد و این دقیقاً همان اشتباهی بود كه هر رهبر هوشمندی آرزو داشت، رقیب او مرتكب شود. رژیم شاه با دستگیری امام خمینی در پانزده خرداد این اشتباه فاحش را مرتكب شد و با دستگیری‌های سراسری روحانیت، كشتار وحشیانه‌ی مردم و اعلام حكومت نظامی در تهران و بسیاری از شهرستان‌ها به طور جاهلانه‌ای در سطح گسترده‌ای با مراكز دینی، ‌مرجعیت و مردم درگیر شد.

اعلام حكومت نظامی نه تنها وحشتی در دل مردم ایجاد نكرد، بلكه نهضت را وارد مرحله‌ی جدیدی نمود. وقتی نصیری جلاد معروف ساواك به عنوان فرماندار نظامی تهران اطلاعیه‌ای صادر و در آن رفت و آمد در پایتخت و حومه را از ساعت 8 بعد از ظهر ممنوع كرد مردم به‌ این اطلاعیه خندیدند. با وجودی كه اطلاعیه بسیار تهدید آمیز... و در آن گفته شده بود:

برای حفظ امنیت و آسایش مردم تهران و تأمین آزادی كسب و كار ساكنان پایتخت، هیئت وزیران در جلسه‌ی مورخه‌ی پانزدهم خرداد ماه تصویب نمودند كه در تهران و حومه مقررات حكومت نظامی برای مدت پنجاه روز برقرار گردد. وزارت جنگ مأمور اجرای مفاد این تصویب­نامه می‌باشد...[13]
در پی تصویب حكومت نظامی از جانب دولت و اعلام آن از رسانه‌های گروهی فرمانداری نظامی طی اعلامیه‌ای در سه ماده اعلام كرد:
چون به موجب تصویب­نامه‌ی هیئت دولت به منظور حفظ آرامش و امنیت عمومی و رفاه اهالی محترم پایتخت و حومه و جلوگیری از اعمال سوء و اخلالگری عناصر مفسده جو، مقرر است حكومت نظامی در تهران و حومه برقرار گردد و متن تصویب­نامه‌ی دولت نیز از رادیو به استحضار عامه رسیده است، اینك لازم می­داند موارد زیر را جهت اطلاع اهالی محترم پایتخت اعلام و انتظار دارد كه در حفظ نظم و آرامش با مأمورین انتظامی نهایت درجه‌ی همكاری فرمایند:
1. از این تاریخ تا صدور اعلامیه‌ی ثانوی از ساعت 22 تا 5 صبح عبور و مرور در شهر و حومه مطلقاً ممنوع است و چنانچه به دستور توقف مأمورین انتظامی توجه ننمایند به سوی آنان تیراندازی خواهد شد.
2. اجتماعات به كلی قدغن است و افراد و اشخاص حق توقف و اجتماع در معابر را نداشته و...
3. افرادی كه شغل و كار آنها ایجاب می‌كند هنگام شب از خانه خارج شوند از قبیل اطبا، داروسازان و غیره باید اجازه‌ی مخصوص از فرمانداری نظامی تحصیل نمایند...
فرمانداری نظامی تهران و حومه ـ سپهبد نصیری[14]
اما این تهدیدها و تداركات نظامی برای اجرای آنها به جایی نرسید و با طلوع صبح هزاران تن از مردم مسلمان و از جان گذشته‌ی تهران به پشتیبانی از امام و نهضت او به خیابان‌ها ریختند و با فریاد «یا مرگ یا خمینی» به استقبال ارتش شاه و ماشین‌های جنگی او رفتند و شعار مرگ بر شاه مسلمان­كش، مرگ بر دیكتاتور خونخوار فضای پایتخت و حومه را پر كرد و بدین­سان حماسه‌ی 15 خرداد سال 42 به تاریخ تبدیل شد. تاریخی كه بر تارك تحولات سیاسی ـ اجتماعی دوران اخیر ایران و جهان اسلام درخشید.
گزارش‌های لحظه به لحظه‌ی شهربانی و ساواك نشان می­دهد كه چگونه حماسه‌ی پانزده خرداد به عنوان یك رخداد از هزاران رخداد این كشور تبدیل به تاریخ شد و با خود فصل جدیدی از دگرگونی­های اجتماعی ایران را در راه آزادی، استقلال و تأسیس حكومت مبتنی بر آرمان­ها و اعتقادات پایه­ریزی كرد:
... تاریخ و ساعت وصول خبر: 35 : 8 روز 16/3/42
منبع خبر: آقای احدی، ساواك تهران، شماره 3
شرح خبر: قریب دویست نفر از دانشجویان دانشگاه مقابل دانشكده‌ی پزشكی تجمع كردند و در مورد اقدامات دولت و مقامات عالیه صحبت می‏نمایند و شعارهای مخالف می‏دهند. جمعیت آنها تدریجاً رو به تزاید است.
... ساعت 45 : 8 ـ 16/3/42

تعدادی جمعیت در بازار شعار پارچه‏ای همراه داشته كه یك طرف آن فارسی و طرف دیگر آن لاتین نوشته شده، لیكن متن آن تاكنون معلوم نگردیده است.


... تاریخ و ساعت وصول خبر: 46 : 8 روز 16/3/42
... دانشجویان اخلالگر، دانشكده‏های حقوق و فنی و پزشكی را تعطیل نمودند... «تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد» متن شعار می‏باشد.
... تاریخ: 16/3/42
ساعت: 50 : 8
گوینده: افراشته
گیرنده: نادری
وسیله ارتباط: تلفن
موضوع: اجتماع در جلوی بازار
در داخل بازار تجمع زیادی وجود دارد. در خیابان بوذرجمهری، سبزه‏میدان، جلوی وزارت كشور نیز اجتماع مردم زیاد است. مأمورین انتظامی به قدر كافی وجود ندارد. تمام دكاكین مناطق فوق بسته است.

... تاریخ: 16/3/42
ساعت: 15 : 9
گوینده: افراشته
گیرنده: شیخان
در جلوی بازار عده‌ی زیادی اجتماع نموده و با چوب و چماق مجهز می‏باشند و فقط ...عده‌ی كمی پاسبان وجود دارد و از سرباز خبری نیست. اوضاع باز خوب نیست و اجتماع‏كنندگان تصمیم دارند مانند روز قبل شروع به تظاهرات نمایند.

... تاریخ: 16/3/42
ساعت: 25 : 9
گوینده:...
گیرنده: نادری
...
در جلوی بازار اجتماع خیلی زیاد است. پارك شهر مجدداً شلوغ شد. در جلوی بوذرجمهری تیراندازی شروع گردید. به ساواك تهران اطلاع داده شد.


... تاریخ و ساعت وصول خبر: 30 : 9 ـ 16/3/42
منبع خبر: ساواك تهران
شرح خبر: دانشجویانی كه به داخل دانشگاه رفته بودند در مقابل دانشكده‌ی علوم، اجتماع و دانشجو هاشم سلطانی برای آنها سخنرانی و شعار می‏دهند: «تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد» «مرگ بر دیكتاتورها».
در همین ساعت، بیست نفر از طرف درب جنوبی به مقابل دانشكده‌ی علوم آمده و گفتند پلیس وارد شد. مجتمعین بلافاصله از درب‏های دانشگاه متواری شدند.


... تاریخ و ساعت وصول خبر: 35 : 9 روز 16/3/42
منبع خبر: آقای احدی از ساواك تهران، شماره 13
شرح خبر: در دانشكده‌ی پلی‏تكنیك شعاری به مضمون «مرگ بر این دیكتاتور خون‏آشام» نصب گردیده و دانشجویان دانشكده‌ی مزبور مشغول تحریك سایرین هستند كه تظاهراتی انجام و در صورت امكان دبیرستان البرز و دانشكده‏های همجوار خود را به تظاهرات وارد نمایند.


... تاریخ و ساعت وصول خبر:35 : 9 روز 16/3/42
منبع خبر: آقای احدی از ساواك تهران، شماره 14
شرح خبر: در حدود 150 نفر دانشجو در مقابل درمانگاه دانشگاه كه در بالای زمین ورزش واقع شده اجتماع نمودند و دو نفر از دانشجویان بقیه را وادار می‏نمایند كه به كمك مردم مسلمان بشتابند و دانشجویان آمادگی خود را برای راه انداختن آتش‏سوزی اعلام و در نظر دارند به سمت بازار عزیمت نمایند.


... تاریخ و ساعت وصول خبر: 55 : 9 روز 16/3/42
منبع خبر: سركار سرگرد احمدی
شرح خبر: طبق اطلاع رسیده عده‏ای در حدود دو یا سه هزار نفر به دستجات كوچك و متفرق از خیابان‌های مختلف به طرف پپسی‏كولا می‏روند. كلانتر با عده 13 نفر پاسبان و ژاندارم به محل می‏رود و تقاضای كمك دارد.


... تاریخ و ساعت وصول خبر: 45 : 10 روز 16/3/42
منبع خبر: آقای احدی از ساواك تهران، شماره 15
شرح خبر: به‏طوری كه خبر دادند در ساعت 9 صبح یك نفر در چهارسوق كشته شده و این جنازه فعلاً در مسجد سید عزیزاللّه است و جمعیت در این مسجد فوق‏العاده زیاد است و اگر متفرق نشود در بازار شروع به تظاهرات خواهد كرد.


... تاریخ و ساعت وصول خبر: 00 : 11 روز 16/3/42
منبع خبر: آقای احدی از ساواك تهران، شماره 16
شرح خبر: به‏طوری كه اطلاع از كرج می‏رسد عده‏ای در حدود صد نفر از دانشجویان دانشكده‌ی كشاورزی در محوطه‌ی دانشكده به حركت در آمده و شعارهای زننده‏ای علیه اعلی‌حضرت همایونی می‏دهند و الساعه به طرف درب خروجی دانشكده در حركتند.


تاریخ و ساعت وصول خبر: 10 : 11 روز 16/3/42
منبع خبر: آقای احدی از ساواك تهران
شرح خبر: پیرو گزارش قبلی جنازه‏ای كه از چهارسوق كوچك به مسجد سید عزیزاللّه حمل شده مربوط به سید مرتضی مجتهدزاده معمم می‏باشد كه به وسیله‌ی چهار گلوله از پشت‏بام مسجد به او شلیك شده است. فعلاً عبا و عمامه‌ی سید مرتضی را به روی او كشیده و جمعیت بتدریج به اطراف او جمع می‏شوند.


تاریخ: 16/3/42 ساعت: 12 روز: پنجشنبه ماه: خرداد
گوینده: مأمورین ویژه
گیرنده: بخش 312
وسیله ارتباط: تلفن
موضوع: تیراندازی بدون جهت مأمورین
اطلاع تأیید شده حاكی است (كه) بعضی از مأمورین نظامی حتی در خیابان‌های خلوت شهر هنگام عبور با جیپ یا وسیله‌ی نقلیه خود، بدون جهت به طرف عابرین پیاده‏رو شلیك می‏كنند. در چند نقطه مأمورین ناظر این جریان بوده‏اند، و همچنین خبر می‏رسد مأمورین انتظامی حتی در موقعی كه تظاهرات خاتمه یافته و عابرین به علت مسدود شدن راه‌ها اجباراً آرام در پیاده‏روها ایستاده‏اند، با سرنیزه و شلیك گلوله به طرف آنها حمله می‏كنند و به این ترتیب عده‏ای از اطفال و عابرین بدون جهت كشته یا زخمی شده‏اند.


به‏طوری كه... كسب اطلاع شده مقارن ظهر روز 17/3/42 در جاده‌ی كرج، بین پپسی‏كولا و میدان 24 اسفند، تظاهرات كنندگان یك جیپ استیشن پلیس را آتش زدند و راننده‌ی آن را نیز كشته‏اند. ضمناً تظاهرات كنندگان قصد حمله و تصرف كلانتری 12 را داشته‏اند ولی به وسیله‌ی مأمورین كلانتری دفاع شده و بالنتیجه عده‏ای كشته شده‏اند.


... تاریخ حادثه: 18/3/42
ساعت: 45 : 8
دانشجویان دانشگاه، دانشكده‏ها را ترك نموده و عده‏ای در حدود 300 نفر در مقابل دانشكده‌ی علوم، اجتماع كرده و شعار می‏دهند: «درس بر ما حرام است».
... تاریخ حادثه: 18/3/42 ـ ساعت 00 : 9
دانشكده‌ی فنی و حقوق تعطیل شده و دانشجویان خارج شدند و در حال حاضر عده‏ای در حدود هفتاد نفر جلوی دانشكده‌ی دندانپزشكی مشغول دادن (این) شعار هستند: «شاه خائن نمی‏خواهیم» این عده به دانشكده‌ی دندانپزشكی وارد شده، آنجا را نیز تعطیل كردند.


...تاریخ: 18/3/42
ساعت:10 : 9
گوینده: ساواك تهران
گیرنده: اداره‌ی یكم عملیات
...شیخ جواد دولابی كه در مسجد ولی‏عصر (واقع) در خیابان دولاب نماز جماعت می‏خواند در روز یازدهم محرم كفن به گردن كرده بود و تقریباً هزار نفر همراه او به خیابان شهباز آمده بودند. فعلاً دستور داده كه برای روز هفته شهدا باید ایستادگی كرد و مثل دیگران یا كشته شد، یا زندان.
وضع عمومی بازار متشنج به نظر می‏رسد، بدین ترتیب كه مغازه‏ها عموماً بسته و دسته‏های 30 نفری در فاصله‏های متوسط متوقف یا در حركتند. به‏ نظر می‏رسد كه منتظر اجرای برنامه‏ای باشند... عموم دستفروشان بازار با وجودی كه دكه‏های خود را بسته‏اند كنار چوب‏های چادر خود آماده ایستاده‏اند...


...تاریخ: 18/3/42
ساعت: 20 : 9
گوینده: ساواك تهران
گیرنده: اداره‌ی یكم عملیات
... دانشجویان در نظر دارند به‏طور دمونستراسیون در دانشگاه حركت نمایند. در حال حاضر شعار دانشجویان: «دانشگاه تعطیل است، تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد» می‏باشد.


تاریخ: 18/3/42
ساعت: 10 : 11
دانشجویان دانشكده‌ی كشاورزی كرج در حال حاضر متفرقند. شعار صبح دانشجویان این بوده است:
1ـ درود بر روان شهدای روز چهارشنبه و پنجشنبه، 2ـ زنده و پاینده باد خمینی، 3ـ تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد.
ساواك تهران

پانزده خرداد، افول تمثال نظام مشروطه‌ی سلطنتی و دیكتاتوری در ایران:
پانزده خرداد فصل جدیدی از تاریخ تحولات دوران معاصر قلمداد شده است و محققین و مورخین آن را سرآغاز افول تمثال نظام مشروطه‌ی سلطنتی و دیكتاتوری در ایران دانسته­اند. امام خمینی(ره) از بدو ورود به صحنه‌ی مبارزات مردم ایران بر خلاف روش­های پیشینیان، آرمان سقوط نظام شاهنشاهی و تأسیس حكومت اسلامی در سر داشت. لذا از همان ابتدا وجاهت عقلی و شرعی پایه‌های مشروعیت نظام مشروطه‌ی سلطنتی و شبه روشنفكری وابسته به آن را مورد تردید قرار داد. این روش به طور كلی پشتوانه‌های عقلی و مذهبی رژیم پهلوی را متزلزل و راهی برای دفاع عقلی و شرعی از آن باقی نمی‌گذاشت. نظام شاهنشاهی از زمان ورود امام به صحنه‌ی مبارزات سیاسی تا دوران سقوط، دلهره­ی مشروعیت عقلی و شرعی را به عنوان كابوسی دردآور به همراه داشت و همین كابوس نه تنها منطق عقلی رژیم را در برخورد با مرجعیت، دین و آرمان­های مردم زایل كرد حتی منطق تاریخی این رژیم را در چشم انداز دویست ساله‌ی اخیر ایران كور كرد. با وجودی كه شبه روشنفكران وابسته به نظام مشروطه‌ی سلطنتی و الیگارشی رژیم پهلوی دیده بودند كه در رأس همه‌ی نهضت­های سیاسی ـ اجتماعی دوران معاصر ایران حضور روحانیت و مرجعیت و نهادهای دینی یك ركن اساسی از اركان تحولات ایران بود و هیچ دیكتاتوری نتوانسته بود این حضور و رابطه را مورد تردید قرار داده یا تضعیف كند. اما در پانزده خرداد سال 42، رژیم آن خطاهای تاریخی را مرتكب شد و پس از دستگیری امام و كشتارهای عظیم پانزده خرداد... به همان ابزارهای پوسیده و شناخته شده‌‌ی فرار به جلو و دروغ پردازی و صحنه سازی­های شبه تاریخی توسل جست. در اینجا نمونه‌هایی از این دروغ پردازی­ها كه نشان از استیصال نظام شاهنشاهی و فقدان منطق عقلی، تاریخی و شرعی این رژیم بوده و تا قبل از پانزده خرداد در هاله­ای از عوام­فریبی­های مذهبی و تاریخی قرار داشت، آورده می­شود:
1.گنده‌ترین دروغ نظام مشروطه‌ی سلطنتی انتساب نهضت امام خمینی (ره) به تحریكات خارجی آن هم به ارتش سرخ شوروی و كمونیست­های بی‌دین بود. این دروغ تاریخی را شاه در نطق 17 خرداد 42 در همدان اظهار كرد:
... در چهارشنبه پانزدهم خرداد ارتجاع سیاه چه كرد؟ كتابخانه‌ی پارك‌ شهر را آتش زد، یعنی هرچه كه مطابق علم و سواد و احتیاجات امروز باشد به درد او نمی‌خورد... ارتجاع سیاه به اتوبوس­هایی كه دختران دانش آموز را حمل كرد، حمله كرد... ارتجاع سیاه به زن­های بی‌دفاع در خیابان‌های تهران حمله كرد... ارتجاع سیاه در آن روز لوله كشی آب را خراب كرد، برای اینكه لابد آب تصفیه شده خوردنش حرام است و آب جوی كثیف لابد آن مباح است...[15]
نیز ادعا كرد كه:
... بلوای پانزدهم خرداد 1342 بهترین نمونه‌ی اتحاد نامقدس ارتجاع سیاه و قوای مخرب سرخ بود... اوباشان یا فریب خوردگانی كه در این بلوا شركت داشتند چه كردند؟ در خیابان‌های تهران به زن­های بی‌دفاع حمله بردند، اتومبیل‌های حامل دختران دانش آموز را شكستند، كتابخانه‌ی پارك شهر را آتش زدند، ورزشگاه را خراب كردند، مغازه‌های مردم را به تاراج بردند...[16]

 

چگونه ممكن بود، قیام یك مرجع بزرگ و پیروان او را به جایی منتسب كرد كه نه تنها نسبتی با دین نداشت، بلكه عناصر وابسته به آن در داخل كشور و در رأس آن حزب توده و سایر جریان­های چپ، به طور كلی نهضت امام خمینی و جنبش پانزده خرداد را جنبشی قشری و شورشی كور و فاقد پشتوانه‌های طبقه‌ی كارگر تلقی می­­كردند؟
مردمی كه به خیابان‌ها ریخته بودند و كشته دادند و می­دیدند كه گروه‌های چپ و راست حتی دفاع از نهضت امام خمینی را در حد یك اعلامیه بر نمی‌تابیدند، از چنین دروغ آشكاری چه برداشت می­كردند؟ چگونه امكان داشت قیام كنندگان مسلمان قم، تهران، ورامین، كاشان، آران، اصفهان، نجف آباد، همایون شهر، خمین، تبریز، اردبیل، بابل، ساری، بهشهر، گرگان، رشت، اهواز، دزفول، كرمانشاه، شیراز و سراسر شهرها و روستاهای ایران[17] را كه در دفاع از حریم مرجعیت شیعه و پاسداری از دین به خیابان‌ها ریخته و كشته داده بودند، وابسته به ارتش سرخ شوروی معرفی كرد و در پانزده خرداد از اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه حرف زد؟

قیام 15 خرداد از دید استكبار جهانی
شاه در كتاب انقلاب سفید مدعی می‏شود كه رهبر 15خرداد «ارتباط مرموزی با حزب توده داشته و آنها بودند كه مقام او را به عرش رسانیدند»! در صورتی كه حزب توده و ارباب آن (شوروی) از نهضت اسلامی امام خمینی سخت وحشت كردند و آن را سد بزرگی در مقابل پیشرفت آرمان­های حزبی دیدند، از این رو، با تمام قوا علیه 15 خرداد دست به تبلیغ زدند و همانند جهانخواران غربی پشت سر شاه قرار گرفته و گفته‏های او را تكرار كرده و تا آنجا كه توانستند نهضت اسلامی ملت ایران و رهبر آن را مورد تاخت و تاز قرار دادند!

رادیو مسكو شب 16 خرداد، نهضت 15 خرداد را چنین مورد ارزیابی قرار داد:
عناصر ارتجاعی ایران كه از اصلاحات این كشور مخصوصاً اصلاحات ارضی ناراضی هستند و افزایش حقوق اجتماعی و توسعه‌ی آزادی زنان ایران را باب میل خود نمی‏بینند، امروز در تهران، قم و مشهد تظاهرات خیابانی بر پا كردند. آشوب كه به وسیله‌ی عده‏ای ایجاد شده، به قصد ضدیت با اصلاحاتی بود كه از طرف حكومت ایران در دست اجراست و یا برنامه‏های آنها در دست تهیه است. رهبران بلوا و محركین اصلی آن برخی از رهبران مذهبی بودند و عناصر ارتجاعی، بازار را به آتش كشیدند، چند مغازه را مورد حمله قرار داده و غارت كردند، اتومبیل‏ها و اتوبوس‏ها را در هم شكستند و به چند اداره‌ی دولتی نیز حمله‏ور شدند.
رادیو مسكو در این ارزیابی جز تكرار اتهامات رادیو سلطنتی ایران چیزی نمی­گوید و با به كارگیری كلمه‌ی «ارتجاع»، «مخالف اصلاحات» و دیگر الفاظ رسمی و حرفه­ای جنبش آزادی­خواهی ملت مسلمان ایران را مورد تهاجم قرار می­دهد.

رادیو پیك ایران در همین شب به پیروی از ارباب خود همان گفته‏های رادیو ایران را در مورد امام خمینی و قیام 15 خرداد تكرار كرد و امام را «مرتجع» می­خواند!

پشتیبانی دولت شوروی از شاه و تاخت و تاز او به نهضت 15 خرداد تنها به سطح رادیو محدود نبود، بلكه روزنامه‏های شوروی نیز یكی پس از دیگری به یاری شاه شتافتند و به سهم خود از حمله و دشنام به قهرمانان 15 خرداد و رهبر آنان خودداری نورزیدند. روزنامه‌ی «ایزوستیا» ارگان دولت شوروی در 17 خرداد 42 (7 ژوئن) می­نویسد:

... در تهران و مشهد و قم و ری به تحریك عده‏ای از روحانیون مرتجع مسلمان آشوب و بلوایی بر پا شد.
آشوب‏طلبان برای مبارزه علیه اصلاحات ارضی دولت از ایام سوگواری مرسومی... استفاده نموده و عده‏ای از جوانان متعصب عقب افتاده چند مغازه را و چند اتومبیل را واژگون كردند.

و بالاخره مجله‌ی هفتگی عصر جدید ـ چاپ مسكو ـ در تاریخ 19 ژوئن 1963 (29خرداد 1342) زیر عنوان «توطئه‌ی مرتجعین ایران» می­نویسد :

هر سال در ماه مقدس محرم یك فستیوال مذهبی به یادبود شهادت امام حسین در ایران اجرا می‏گردد. مؤمنین در حالی كه لباس عزا به تن دارند در مساجد تجمع كرده، دسته‏جمعی حركت می‏نمایند. این مراسم امسال نیز به همان وضع همیشگی انجام گرفت. در پنجم ژوئن كه تاریخ رسمی خاتمه‌ی این مراسم بود، جمعیت عظیمی در میدان نزدیك بازار تجمع كرده و در حالی كه چاقو و چوب به دست گرفته بودند و شعارهای ضد دولتی می‏دادند به طرف وزارت كشور به حركت درآمدند. وقتی كه جمعیت نزدیك وزارت كشور رسید، پلیس چندین تیر اخطار به سوی هوا شلیك كرد ولی جمعیت متفرق نگردیدند و شروع به خراب كردن ساختمان و شكستن درها و پنجره‏های آن نمودند. لذا پلیس شروع به تیراندازی كرد و جمعیت در حالی كه كشته‏ها و زخمی‏ها را به جا گذاشته بودند متفرق گردیدند. اغتشاشات در محلات دیگر پایتخت نیز به وقوع پیوست.
...جمعیت به پلیس حمله نموده و ماشین‏های پلیس را واژگون و آتش زدند. در چند ناحیه‌ی شهر آتش‏سوزی رخ داد. دولت از ارتش مدد خواست‌ و حكومت نظامی اعلام كرد و زره‏پوش‏ها برای محافظت مراكز عمده‌ی شهر، مقر شاه و نخست‏وزیری مستقر شدند... تظاهرات ضد حكومتی همچنان در شهرهای مشهد، تبریز، شیراز، قم و ری به وقوع پیوست... سخنگویان رسمی می‏گویند كه تمام این اغتشاشات خود به خود به وجود نیامده، بلكه نتیجه‌ی توطئه‌ی رهبران مرتجع و آخوندهای مسلمان بوده است. سی تن از ملاهای تراز اول دستگیر شده و در میان آنان نام آیت‏الله خمینی... دیده می‏شود... آخوندها قدرت فراوانی در میان طرفداران فرقه‌ی شیعه دارند و به دلایل تاریخی، تعصب مذهبی در میان شیعیان هنوز خیلی قوی بوده و در ماه محرم این تعصب به حداكثر شدت خود می‏رسد.
خمینی و طرفدارانش از این تعصب مردم بهره‏برداری كردند و علناً علیه دولت به توطئه‏هایی دست زدند. آنها ادعا كردند كه دولت قصد بر انداختن قوانین اسلام را دارد. آنها از تعصب مذهبی مردم سوء استفاده كرده آنها را اغفال كردند. آنها اصلاحات اجتماعی دولت و حقوق مشترك به بانوان را بهانه كرده، مردم را بر ضد دولت برانگیختند. در اثر تبلیغات آنها اشخاصی كه از تعصب كور شده بودند به خیابان‌ها ریخته، به آشوب و بلوا دست زدند... ملاهای مسلمان ایران صاحبان زمین فراوانی هستند و ترس از دست دادن این اراضی باعث مخالفت آنها با دولت شده است... با دلایل كافی می‏توان تصور كرد كه ملاها با تمام عناصر ارتجاعی مخصوصاً فئودال‏ها در جریانات اخیر همكاری داشته‏اند... اگر چه نظم در تهران و سایر شهرها برقرار شده. لیكن وضع هنوز بحرانی می‏باشد. ملاهای مرتجع هنوز تسلیم نشده و به دسیسه‏های ضد دولتی خود و پخش اعلامیه ادامه می‏دهند...
این همكاری و اتحاد نامقدس ابرقدرت‏ها و استعمارگران راستی و چپی در حمله به نهضت امام خمینی، نمایانگر عظمت سیاسی و اجتماعی او و میزان اهمیت و اصالت نهضت اسلامی و اثرات ژرف و مثبت آن در میان ملت مسلمان و زحمتكش ایران بود كه به ‏طور محسوس و چشمگیری منافع ابرقدرت‏ها و احزاب و سازمان‌های وابسته به آنها را در داخل به خطر می‏انداخت.

2ـ امریكا كه موجودیت خود را در ایران در گرو اجرای «انقلاب سفید» می‏دید و سرسختانه خواستار اجرا و پیاده شدن آن بود، با قیام امام علیه این رفرم استعماری و اسارت‌بار، همه چیز خود را در معرض خطر و نابودی انگاشت. از این رو با تمام نیرو و امكانات علیه امام خمینی و نهضت ضداستعماری او بسیج شد. كمونیست‏ها نیز كه با آغاز نهضت اسلامی ایران به رهبری امام دیگر نمی‏توانستند در میان طبقات محروم و رنجدیده‌ی اجتماع نفوذ كرده، آنان را به اسم آزادی در جهت منافع شوروی قرار دهند، سخت احساس خطر كردند و امام خمینی و نهضت او را علیه خود و منافع خویش پنداشتند و خود را ناچار می‏دیدند كه با امپریالیسم غرب و رژیم دست‏نشانده‌ی آن در ایران، همصدا شوند و برای سركوبی نهضت با آنان همكاری نزدیك و همه‏جانبه‏ای داشته باشند. چنانكه با امپریالیسم انگلیس و رژیم دست‏نشانده‌ی رضاخان قلدر در سركوبی جنبش اسلامی جنگل همكاری همه‏جانبه‏ای داشتند.

علی‏رغم تلاش بی‏امان استعمارگران شرق و غرب در آلوده ساختن چهره‌ی انقلابی قیام 15 خرداد و سیل تهمت به قهرمانان آن رخداد تاریخی، حقایق در زیر پرده پوشیده نماند و بسیاری از واقعیت‏ها از لابه‏لای قلم نویسندگان غربی كه می‏كوشیدند قیام ملت ایران در 15خرداد را ارتجاعی، غیر ملی و آنارشیستی وانمود سازند، بروز كرد و شاه و حامیان غربی و شرقی او را بیش از پیش رسوا كرد؛ و از آنجا كه درج همه‌ی مقاله‏ها و نوشته‏های روزنامه‏های غربی درباره‌ی 15 خرداد و بررسی و تفسیر آن نیاز به كتابی جداگانه دارد و از مجال این نگارش بیرون است، به آوردن ترجمه‌ی برخی از نوشته‏های مطبوعات خارجی اكتفا می‏گردد.

روزنامه‌ی الاهرام ـ چاپ قاهره ـ در تاریخ پنجشنبه 16 خرداد 42 زیر عنوان: «تهران شعله‏ور گردیده و اهالی آن با صدای بلند، براندازی نظام حاكم و قطع رابطه با اسرائیل را می‏خواهند» نگاشت:

دیروز تهران از آتش خشم مردم شعله‏ور شد و زبانه‏های آتش به شهرهای دیگر كشید. نیروی نظامی و ارتش شاه با تانك و توپ و زره‏پوش به خیابان‌ها آمد و صدها نفر از تظاهرات كنندگان كشته و زخمی شدند. نیروی نظامی كه به مسلسل سنگین مجهز می‏باشد. كاخ شاه را احاطه كرده و راه‌هایی را كه به كاخ منتهی می‏شود، بسته است.
تظاهرات قهرآمیز مردم ـ كه ناظران سیاسی آن را شدیدترین تظاهرات ضد شاه پس از سقوط دولت دكتر مصدق در سال 1953 می‏خوانند ـ وقتی آغاز شد كه زعیم دینی، آقای روح‏الله خمینی و یاوران او دستگیر شدند كه موجب شد تظاهرات به یك انقلاب كاخ برانداز تبدیل شود. تظاهرات كنندگان و هیئت‏های دینی كه به مناسبت ماه محرم سیاهپوشند، با شعار مرگ بر شاه به اداره‌ی انتشارات و رادیو هجوم كردند و كوشیدند آن را اشغال كنند و نیز به ساختمان‏های وزارت دارایی، وزارت خارجه و اداره‌ی روزنامه‌ی اطلاعات كه وابسته به شاه می‏باشد، حمله كردند و آن را به آتش كشیدند و ماشین‏های ارتشی را سنگ‏باران كرده، یك جیپ ارتش را پس از واژگون ساختن آتش زدند. پلیس با مسلسل و گاز اشك‏آور به تظاهرات كنندگان یورش برد و عده‏ای را كشته و زخمی ساخت. بنا به اظهار شاهدان عینی در همان ساعات اول تظاهرات صدها نفر كشته شدند؛ و دامنه‌ی انقلاب به مشهد كه در شمال شرقی ایران قرار دارد نیز كشیده شد و یكی از افراد پلیس در این شهر به قتل رسید و نیز در شهر مقدس قم، انقلاب مردمی به وقوع پیوست.
همین روزنامه در روز 17 خرداد 42 زیر عنوان «آتش در تمام شهرهای ایران شعله‏ور شده است» چنین می‏نویسد:
انقلاب مردمی سراسر ایران را فراگرفته است و تلاش بی‏امان ارتش كه به تانك و زره‏پوش مسلح است، در سركوب انقلاب به جایی نرسیده است. نیروهای انتظامی تهران را در اشغال خود دارند ولی توده‏های مردم توانستند حلقه‌ی محاصره‌ی پلیس را شكسته، برای چندمین بار به منظور اشغال ساختمان اداره‌ی انتشارات و رادیو كوشش به عمل آورند. ارتش با تجهیزات بیشتری به حفاظت از كاخ شاه پرداخته و شاه همراه خانواده‌ی سلطنتی كاخ را ترك گفته و به كاخ سعدآباد كه در خارج تهران قرار دارد گریخته است. بنابر نوشته‌ی روزنامه‌ی اطلاعات، شاه شخصاً رهبری سركوبی انقلاب مردمی را بر عهده دارد و علی‏رغم حكومت نظامی و منع رفت و آمد از طرف دولت، دانشجویان دانشگاه‌ها نیز به انقلابیون پیوستند و آزادی زعمای دینی خود را می‏خواهند و بالای درب ورودی دانشكده‌ی صنعتی پلاكی بالا برده‏اند كه: «مرگ بر شاه خون‏آشام».
دامنه‌ی انقلاب به شیراز نیز كشیده شده و در آن شهر چند پاسبان و یك افسر پلیس به شدت زخمی شده‏اند. آتش انقلاب در شیراز وقتی زبانه كشید كه 6 تن از علمای برجسته و زعیم آنان، روح‏الله خمینی بازداشت شدند.
در تهران نیز تظاهرات قهرآمیز و كشت و كشتار ادامه دارد و قبرستان در محاصره‌ی پلیس است تا تعداد كشته‏ها كه در آنجا به خاك سپرده می‏شوند از نظرها پوشیده بماند. از تعداد كشته‏شدگان آمار صحیحی در دست نیست.
خبرگزاری آسوشیتدپرس از نیویورك گزارش داد كه ده‏ها نفر از دانشجویان ایرانی در برابر سازمان ملل متحد دست به تظاهرات زدند و پلاكارتی حمل می‏كردند كه روی آن نوشته بود «ما انتخابات آزاد می‏خواهیم»، «ما می‏خواهیم كه حقوق بشر در ایران رعایت گردد»، «مرگ بر شاه» دانشجویان ضمن اعلامیه‏ای كه در آنجا پخش كردند یادآور شده‏اند كه انقلابیون ایران با اصلاحات مخالف نیستند، با تأمین حقوق زنان نیز مخالفتی ندارند و نیز با مبارزه با بیسوادی مخالفت نمی‏كنند، بلكه با شاه مخالف هستند كه از طرف امریكا حمایت می‏شود. گوینده‌ی رسمی دولت ایران زعیم دینی، روح‏الله خمینی و دیگر علمای دین را متهم كرده كه با اصلاحات ارضی شاه مخالفند....
مجله‌ی هفتگی «ابسرواتور عرب» در شماره‌ی هفدهم خود در ژوئن 1963 (خرداد 1342) مقاله‏ای را به تظاهرات خونین 15 خرداد اختصاص داده و تحت عنوان «نیرنگ بزرگ» می‏نویسد:
موج تازه‏ای از اغتشاشات ایران را فراگرفته است. در اوایل این ماه چندین هزار نفر از طرفداران رهبر مذهبی آیت‏الله خمینی دست به تظاهراتی علیه حكومت دیكتاتوری زدند. تظاهرات كنندگان خواستار آزادی زندانیان... و همچنین قطع روابط سیاسی با اسرائیل بودند. دولت ایران چندین سال است كه (دو فاكتو) دولت اسرائیل را به رسمیت شناخته است و این شناسایی باعث قطع روابط سیاسی جمهوری متحده‌ی عرب و ایران شد.
همین مجله سپس اضافه می‏كند:
هر چند كه شاه در هر لحظه اعلام می‏كند كه اكثریت ملت پشت سر او هستند، مع‏ذلك دیگر از وضع خویش در برابر جنبش نیروهای انقلابی در تهران مطمئن نیست... گرچه دسته‏های نظامی اغتشاشات ضد دولتی را سركوب كردند، ولی این امر نتوانست مانع بشود كه رهبران مذهبی در ضمن پخش تراكت‌هایی مردم را علیه رژیم شاه به جهاد دعوت كنند. این تراكت‌ها كلیه‌ی مسلمانان صمیمی را دعوت به جهاد علیه حكومتی كه راه حقیقی اسلام را پیروی نمی‏كند، می‏كردند. همین تراكت‌ها اضافه می‏كنند كه دولت نمی‏تواند قانونی باشد. بنابراین ایمان مذهبی به ما این حق را می‏دهد و این وظیفه را به دوش ما گذاشته است كه با دولت مبارزه كنیم.

ابسرواتور عرب سپس می‏نویسد:
اغتشاشات محرم از طرف دولت ایران به موجی از تعصب مذهبی نسبت داده شده است. علم اظهار داشته است كه رهبران مذهبی و شیعه‏های متعصب قصد داشته‏اند كه علیه رفرم‏های پیشنهادی شاه سابوتاژ كنند... ولی دانشجویان ایرانی در ایالات متحده‌ی امریكا اظهار داشتند كه... این اغتشاشات نتیجه‌ی محض و روشن احساسات ضد شاه و عدم رضایت عمومی توده‌ی مردم است، چه شیعه و چه‌ سنی. علاوه بر این نشان دهنده‌ی این اعتقاد است كه حكومت در برنامه‌ی اصلاحات خود صادق نیست.

خبرنگار (U.P.I) كه خود شاهد قسمتی از جریانات بوده این‌طور گزارش می‏دهد:
تظاهرات كنندگان با مشت‏های گره كرده و فریادهای رعدآسا وارد خیابان‌های اطراف بازار شدند و با قوای ارتشی مواجه گشتند. قوای مسلح به طرف جمعیت تیراندازی می‏كرد ولی مردم همچنان پیش می‏رفتند. من شخصاً ناظر پیشروی شجاعانه‌ی تظاهرات كنندگان به سوی رگبار گلوله بودم. ایمان مردم به حدی قوی بود كه سینه‌ی خود را سپر گلوله می‏كردند و به پیروزی و موفقیت خود اطمینان داشتند، ولی نظامیان با تانك‏های سنگین و مسلسل‏های ساخت امریكا بیكار ننشسته بودند. من خود شاهد بودم كه سربازان با خونسردی هر چه تمامتر مردم را هدف گلوله قرار داده، درو می‏كردند. یكی از تظاهرات كنندگان در مقابل من به زمین افتاد و جان سپرد. وقتی خم شدم جوان دیگری در برابر من غلتی زد و بر زمین افتاد و به‏دنبال خود نواری از خون به جای گذاشت. رهگذران جرأت و فرصت كمك به زخمی‏شدگان را نداشتند ولی هنگامی كه آتش خاموش شد و دود و آتش برطرف گردید، اجساد كشتگان ظاهر گشت و آنگاه بازاریان به سراغ یاران شهید خود آمده‌، با روزنامه اجساد آنها را پوشاندند... به اطراف خود نگاه می‏كردم، قلب تهران به صبح بعد از طوفان شبیه است. هر چیزی قطعه قطعه و ویران شده، تمام ادارات دولتی تعطیل و شهر مانند یك قلعه‌ی نظامی تسخیر شده است. فجیع‌ترین وضعی است كه در دوران بیست‏ساله‌ی گذشته دیده‏ام. آتش و خرابی، بازار و ادارات دولتی و مغازه‏های فراوانی را فراگرفته. دود سیاه به آسمان بلند است. غرش ماشین‏های آتش‏نشانی از هر گوشه‏ای به گوش می‏رسد ولی هنوز شعله‌ی آتش به آسمان زبانه می‏كشد...[18]
روزنامه‌ی لوموند زیر عنوان «تظاهرات در تهران، قدرت شاه را متزلزل كرده است»، چنین می‏نویسد:

دستگیری خمینی
اول ماه ژوئن برای مسلمانان شیعه‌ی ایران ماه عزا می‏باشد كه شهادت حسین ـ سومین پیشوای اسلام ـ را یادآوری می‏كند. امسال ماه عزای شیعیان از شور و هیجان ویژه‏ای برخوردار است. پرچم‏های سیاه تمام شهر را در برگرفته است، بازار در همه جا به ویژه در محله‏های جنوب كه از همه فقیرتر و از همه سنّتی‏تر است، به كلی بسته است. هزاران نفر در خیابان‌ها و در زیر گنبدهای بازار سینه می‏زنند.
یك انرژی زیادی در این فعالیت‌ها دیده می‏شود. روز سوم ژوئن آقای خمینی در مسجد بزرگ قم ـ شهر مقدس ایران ـ یك سخنرانی شدیداً قهرآمیز علیه شاه ایراد می‏كند و او را به قاتلین حسین تشبیه می‏نماید. پلیس مداخله كرده، وحشیانه حرف خمینی را قطع می‏كند، قهر و خشم بالا می‏گیرد، خمینی از مردم مسلمان می‏خواهد كه مأموران شاه را خفه كنند. مردم به حركت در می‏آیند، پلیس عقب‏نشینی می‏نماید ولی صبح فردا مأموران درب خانه‌ی خمینی را به صدا در می‏آورند. می‏خواهند به زور وارد خانه شوند. پسر ایشان جلو ورود آنان را می‏گیرد. مأموران شاه او را به قتل می‏رسانند و خمینی را بدون هیچ مجوز اداری دستگیر می‏كنند. خمینی ساعت 4 دستگیر می‏شود و در ساعت 5/6 تظاهرات كنندگان در تهران و تبریز، شیراز و مشهد به راه می‏افتند.

 

در این تظاهرات به هر پرچم عزای حسین شهید، عكسی از خمینی زده شده بود و نیز بیرق‏هایی دیده می‏شد كه روی آن نوشته بود «زنده باد مصدق». اگر از مردم می‏پرسیدی این دو شعار چه معنی دارد می‏گفتند: خمینی امام ماست و مصدق رئیس ماست. تجار بازار در این تظاهرات شركت داشتند. از اینكه بعضی از تجار و ملاها وابسته به مالكین زمین می‏باشند، حتمی است ولی به نظر می‏رسد كه خمینی در این دسته نباشد؛ ولی این حقیقت را نیز نمی‏توان نادیده گرفت كه توده‌ی مردم جنوب‏شهر، بیكاران، پیشه‏وران و... در خط واحدی در این تظاهرات شركت دارند.

 

شكاف بین رژیم سلطه و توده روز به روز عمیق‌تر می‏شود. ملاهای بزرگ در زندان به سر می‏برند و طرفداری توده با آنهاست. جبهه‌ی ملی و مخالفین چپ كه خود را از حوادث كنار نگه داشته‏اند، برنامه‌ی معین ندارند و به نظر می‏رسد بیشتر از گذشته ایزوله شده باشند. دانشجویان دست به یك حركت انقلابی زده‏اند ولی مخالفت آنها تاكنون از محدوده‌ی دانشگاه تجاوز نمی‏كند. كارگران در تهران به شدت و گرمی استقامت می‏ورزند ولی سازمان مرتبی ندارند.[19]
تهران ـ 6 ژوئن (آژانس فرانس‏پرس، آسوشیتدپرس، رویتر) از ساعت 5 صبح كه مقررات منع عبور و مرور به اجرا گذاشته شد، تهران سومین روز شورش و عصیان خویش را آغاز كرد. این شورش نسبت به روزهای پیش خفیف‌تر بود. قوای نظامی با اشغال مركز شهر و محاصره‌ی بازار، شورش‏كنندگان را وادار به تفرق می‏كردند. جمعی از تظاهرات كنندگان كه از بازار به راه افتاده بودند یكبار دیگر كوشیدند ساختمان فرستنده‌ی رادیو را تصرف كنند ولی موفق نشدند. در داخل دانشگاه گروه‏های دانشجو علیه حكومت تظاهرات می‏كردند. نیروهای نظامی دانشگاه را در محاصره داشتند ولی هنوز درصدد برنیامده بودند كه دستور وزارت فرهنگ را درباره‌ی تعطیل دانشگاه به اجرا گذارند. تق و لق بودن كار اتوبوسرانی مانع از آن شد كه بسیاری از مأموران دولتی بتوانند به سر كار خود بروند... كاخ شاه، كاخ نخست‏وزیری و قبرستان شهر كه قربانیان تظاهرات چهارشنبه (15 خرداد) در آن به خاك سپرده می‏شوند‌، در محاصره‌ی قوای نظامی است. قبرستان را بدین‏جهت محاصره كرده‏اند كه مانع تظاهرات شدید خانواده‏های قربانیان گردند. 23 تانك به مراقبت گمارده شدند، 23 تانك سنگین امریكایی در برابر اداره‌ی شهربانی و وزارت خارجه آماده‌ی عملیات هستند. تانك‏های دیگری نیز همراه با 6 جیپ مسلح به مسلسل، اداره‌ی پست و تلگراف را می‏پایند و سربازان به‏طور مدام انگشتانشان روی ماشه آماده‌ی فشردن است.
... شاه و ملكه فرح به اتفاق دو فرزندشان چهارشنبه (15 خرداد) كه اوج شورش بود، تهران را به قصد كاخ سعدآباد ترك گفتند... وزارت دادگستری تعداد كشته‏شدگان را 74 نفر شمرده كه 60 تن آن در تهران و 14 تن در قم بوده است؛ اما به نظر می‏رسد كه شماره‌ی قربانیان خیلی بیش از این باشد. حكومت به خبرهایی كه در آن تعداد كشته‏شدگان یك هزار تن شمرده شده است، اعتراض كرد. بیمارستان‌های تهران وسیله‌ی نظامیان محاصره شده است و به كسی اجازه‌ی ورود داده نمی‏شود. بیمارستان‌ها از دادن هر گونه اطلاعی درباره‌ی تعداد زخمی‏ها و كشته‏ها امتناع می‏ورزند.

دخالت مصر؟
برای نخستین بار پس از ده سال، پایتخت تحت حكومت نظامی قرار گرفته است... در همان حال كه در شهر حكومت نظامی برپاست وضع مبهم است. ژنرال پاكروان رئیس سازمان امنیت در یك مصاحبه‌ی مطبوعاتی اظهار داشت كه توطئه‏ای برای واژگون كردن رژیم در كار بوده است. وی تأیید كرد كه در سپیده‏دم چهارشنبه (15 خرداد) آیت‏الله خمینی را در قم، آیت‏الله قمی را در مشهد و در حدود 30 تن دیگر از علما را توقیف كرده‏اند. وی اعلام كرد كه این اشخاص به اتهام توطئه علیه امنیت كشور محاكمه خواهند شد. مدارك درباره‌ی همدستی اینان با توطئه‏گران خارجی به دست آمده است. وی گفت وجوهی وسیله‌ی مصر در اختیار رؤسای مذهبی قرار گرفته است تا در داخل كشور ایجاد اغتشاش نمایند و با این اغتشاش‏ها سیاست اصلاحات اجتماعی را كه شاه اتخاذ كرده است، ناكام گردانند.
ژنرال پاكروان به علاوه تصریح كرد كه جبهه‌ی ملی در این حركت شركت نداشته است و تنها تعداد كمی از دانشجویان در تظاهرات شركت كرده‏اند. هدف آیت‏الله خمینی، رئیس توطئه‏گران با همدستی علمای خارجی این است كه می‏خواهد خود را مرجع شیعیان گرداند.

تدابیر غلاظ و شداد درباره‌ی نظم و امنیت
جلسه‌ی هیأت وزیران كه عصر روز چهارشنبه منعقد گردید، از ساعت 10 تا 5 صبح مقررات منع عبور و مرور را تصویب كرد. ژنرال نصیری بلافاصله دستور زیر را صادر كرد: هر گونه اجتماع از ساعت 8 به بعد ممنوع است و مأموران فرمانداری نظامی دستور دارند به دنبال اولین اخطار شلیك كنند. هر كس علیه نظم عمومی فعالیت كند در معرض مجازات اعدام قرار دارد و مأموران فرمانداری نظامی حق بازپرسی و توقیف هر مظنونی را دارند.
پنج‏شنبه صبح (16 خرداد) شدیدترین شورش‏ها در شیراز به وقوع پیوسته است. تظاهرات كنندگان ـ علما و مبارزینی كه پیراهن سیاه در بر كرده‏اند به دنبال آنان می‏باشند ـ به شكستن مغازه‏ها و آتش زدن وسایط نقلیه پرداختند. آنها تقاضای آزادی رؤسای مذهبی را می‏كردند.[20]
روزنامه «دی ولت» زیر عنوان «تظاهرات كنندگان خواهان سقوط شاه شده‏اند» آورده است:

تهران، 6 ژوئن
ناآرامی‏ها در ایران هنوز ادامه دارد. صبح پنجشنبه (16 خرداد) تظاهرات كنندگان متعصب در شهر جنوبی ایران (شیراز) خواستار سقوط شاه شدند. آنها مغازه‏ها را به هم ریخته، وسایل نقلیه را به آتش كشیدند. در اغتشاشاتی كه 3 روز است به طول انجامیده است، طبق اظهار علم نخست‏وزیر كشور 26 نفر كشته، 60 نفر زخمی شده‏اند. در تهران چتربازان تربیت‏شده‌ی جنگی به جستجو و تعقیب گردانندگان اغتشاشات پرداختند. در محلات مختلف شهر تظاهراتی به وجود آمد كه به وسیله‌ی نیروی انتظامی فوراً در هم كوبیده شد. فرمانده‌ی كل ارتش ایران بعد از شنیدن خبر تظاهرات در شیراز فوراً در این شهر حكومت نظامی اعلام كرد. این حالت از چهارشنبه (15 خرداد) در تهران حكم‌فرما می‏باشد. تظاهرات كنندگان پلاكارت‏هایی در دست داشتند كه روی آنها این شعارها نوشته شده بود: «نابود باد رژیم كنونی»، «نابود باد دشمنان اسلام»، «ما خواهان آزادی رهبر مذهبی خود هستیم»، «ما تا آخرین قطره‌ی خون در راه هدف مقدس خود به مبارزه ادامه خواهیم داد».

«دی ولت» در شماره‌ی بالا در گزارش دیگری نوشته است:
اغتشاشات در تهران فروكش می‏كند. پلیس و ارتش اوضاع را تحت كنترل دارند. تهران ـ 6 ژوئن. آشوب‏های شدید در پایتخت ایران در روز پنجشنبه فروكش كرده‏اند. كلیه واحدهای ارتش از مركز شهر فراخوانده شدند، ولی در نزدیكی كاخ تابستانی شاه تیراندازی‏هایی دیده می‏شد. صبح پنجشنبه (16 خرداد) گروهی از مردم كوشیدند تا برای سومین بار ساختمان ایستگاه رادیوی تهران را به تصرف خود در آورند. در تعقیب این جریانات واحدهای ارتش مركز شهر را به محاصره‌ی خود درآوردند و تیرهای هوایی خالی كردند. از آن پس سربازان به سوی بازار كه مرتب محل تجمع انقلابیون قرار دارد حمله كردند... چتربازان در تمام مدت صبح پنجشنبه محلات مختلف شهر را به جستجوی طغیان‌گران، مورد هجوم قرار دادند. 25 تانك جنگنده بر گرد وزارت خارجه حلقه زده‏اند. كاخ سلطنتی توسط نیروهای هوایی ارتش محافظت می‏شود. شاه برخلاف گزارش‏های سابق قبول نكرده كه همراه با خانواده‏اش كاخ سلطنتی را ترك كند. او همراه سایر اعضای دولت كلیه‌ی اقدامات لازم را برای سركوب شورش‌، رهبری می‏كند. دانشگاه تهران صبح پنجشنبه بسته شد. دانشجویان اخلالگر به وسیله‌ی كماندوهای پلیس از هم پراكنده شدند... كمیسیون امنیتی در جلسه‌ی فوق‏العاده‏ای خواستار اقدامات شدیدتری علیه تظاهرات بعدی شد. به پلیس و ارتش فرمان داده شد هر كوششی را برای اخلالگری و ایجاد اغتشاش فورا در نطفه خفه كنند...[21]

لوموند در گزارش دیگری آورده است:
... در تهران هنوز شهر به وسیله‌ی ارتش اشغال شده است و بازار و دیگر مناطق پرجمعیت جنوب را تحت‏نظر دارد. در داخل بازار و نیز در كنار مساجد سرباز مستقر شده است. تمام فعالیت‌های شهری اكنون فلج شده، مغازه‏ها بسته، در خیابان‌های اصلی حركت وسایل نقلیه قدغن است. در هنگام شب صدای تیراندازی و رگبار مسلسل شنیده می‏شود.

تظاهرات خونین در شیراز و قم
روز پنجشنبه تظاهرات قهرآمیزی در شیراز به وقوع پیوست. تعداد زیادی كشته و زخمی شدند. تظاهرات كنندگان ـ همانند تظاهرات كنندگان پایتخت ـ مغازه‏های شیراز را خراب و غارت كردند و ساختمان‏ها، سینماها و اتومبیل‏ها را به آتش كشیدند. تعدادی از اتومبیل‏ها متعلق به پلیس بوده است.
از نیروهای انتظامی یك كلنل و عده‏ای پلیس زخمی شده‏اند. چهار رهبر مذهبی من‏جمله آیت‏الله محلاتی دستگیر شده، به تهران انتقال داده شدند.
از طرف دیگر در شهر مقدس قم ـ كه در 100 كیلومتری جنوب تهران واقع است ـ نیز شورش‏هایی به وقوع پیوسته است. از این شهر نیز افرادی كشته و زخمی شده‏اند... ستون‏های ارتش رفت و آمد تهران به قم را متوقف ساخته‏اند.
تظاهرات دیگری نیز در مشهد و تبریز به وقوع پیوسته است...

رئیس دولت از توطئه سخن می‏گوید.
آقای اسدالله علم نخست وزیر ایران در پنجشنبه در مصاحبه‌ی رادیویی اظهار داشت كه از افشا شدن به موقع توطئه‌ی سران مذهبی خوشحال است. به گفته‌ی وی این توطئه قرار بود تا 15 روز دیگر به مرحله‌ی اجرا در بیاید... در چنین شرایطی احتمال خطر می‏رفت كه دولت قادر به مقاومت نباشد... بدین‏طریق، آقای علم، تز عمومی ژنرال پاكروان را كه طبق آن حوادث اخیر به یك توطئه‌ی سیاسی برای سرنگونی رژیم مربوط بوده است، تأیید می‏كند...
به نظر می‏رسد كه شورش روزهای چهارشنبه و پنجشنبه (15 و 16 خرداد) جز یك برنامه‌ی عمومی از پیش تعیین شده نبوده است، بلكه به علت دستگیری رهبران مذهبی به ویژه دستگیری آیت‏الله خمینی ـ كه از پرستیژ غیرقابل انكاری در میان توده‏های مسلمان شیعه برخوردار است و این پرستیژ به خاطر آن است كه ایشان از ماه مارس گذشته رهبری جنبش مذهبی مخالف رژیم را به عهده گرفته‏اند ـ به وجود آمده است.[22]»

«دی‏ولت» نیز آورده است:
مسلمانان علیه اصلاحات، بازار در حال آتش‏سوزی
دولت علم حكومت نظامی اعلام می‏كند، اخبار «دی‏ولت»
تهران ـ 5 ژوئن. [تعدادی] كشته و زخمی از نتایج تشنجات شدیدی است كه در پایتخت ایران به وقوع پیوستند. طبق احتمالاتی كه داده می‏شد و صدها نفر از مردم كشته شده‏اند دولت علم در تهران حكومت نظامی اعلام كرد. ارتش با تانك و مسلسل علیه طرفداران رهبر مسلمانان، خمینی، كه علیه اصلاحات شاه دست به اعتراض زده‏اند وارد عمل شد... تهران در تمام مدت روز همانند شهری در حال محاصره جلوه می‏كرد. بعد از اغتشاشات چنین می‏نمود كه گردبادی وزیده است. تظاهرات كنندگان، بازار را در چندین نقطه به آتش كشیدند. خیابان‌های مركز شهر مملو از باقیمانده‌ی خرابی‏ها و قطعات شیشه و پنجره‏اند. دولت علم اعلام كرده كه علیه نیروهای مخالف بدون ترحم پیش خواهد رفت. كاخ شاه در محافظت شدید است. نیروهای محافظ كلیه‌ی خیابان‌هایی را كه به كاخ منتهی می‏شود كنترل می‏كنند، علاوه بر این بعضی از وزارتخانه‏ها نیز در تصرف و كنترل نیروهای محافظ است. اقدامات امنیتی هنگامی در پیش گرفته شد كه مسلمانان متعصب كوشش كردند بخش رادیو و مطبوعات را محاصره كرده، به وزارت صنعت كه در مجاور آن قرار دارد هجوم آورند.
آنچه موجب این اغتشاشات شد دستگیری تقریباً 130 نفر از اعتصاب‏كنندگان در سه‏شنبه شب و دستگیری خمینی و معاونش در صبح چهارشنبه (15 خرداد) بود...[23]
روزنامه تایمز مالی نوشت:
... شیشه‏های شكسته‌ی ساختمان‏های دولتی و ردپای نفرت‏انگیز تانك‏ها در معبرهای اصلی تهران، نمادی از وضعیت فعلی ایران است. آمار تلفات مالی و جانی بسیار سنگین است. حكومت نظامی همچنان در تهران ادامه دارد... این آشوب‏ها تنها متعلق به پایتخت نیستند بلكه در برخی از دیگر شهرهای مهم نیز رخ دادند. حمله‏ای دیگر برای به دست گرفتن و اشغال ایستگاه رادیویی انجام شد. مقامات و صاحب‏منصبان رسمی معتقدند كه شورش‏ها برای اشغال مراكز آب و برق شهر نیز پیش رفته بودند و موفق شدند از مرز نیروهای پلیس و ارتش بگذرند.
شورش‏ها نقطه‌ی اوجی برای درگیری بین دولت و روحانیون محسوب می‏شد. روحانیون به رهبری آیت‏الله خمینی در مخالفت با اصلاحات ارضی به سر می‏برند...[24]
روزنامه‏های صهیونیستی در فلسطین اشغالی كه از خیزش و خروش ملت ایران بر ضد شاه و صهیونیست‏ها سخت بیمناك و نگران شده بودند، با آوردن یك سلسله تحلیل‏های زهرآگین و گزارش‏های دروغین كوشیدند كه مسلمانان را به اختلاف‏های داخلی بكشانند، اذهان را مشوب كنند و حركت اسلامی ایران را به زیر سؤال ببرند. از این رو، این‌گونه به یاری شاه شتافتند:

شاه شیعیان را مات كرد
متعصبین مذهبی كه قصد داشتند با كمك مصر علیه اصلاحات شاه قیام كنند، مرتجع‌ترین عنصر جهان اسلام هستند. شاه ایران، محمدرضا پهلوی در هفته‌ی گذشته بر توطئه‏ای كه به نظر می‏رسید وخیم‌ترین توطئه علیه حكومت وی در ده سال اخیر است فایق آمد...
مبارزات دائمی میان شیعه و سنی و نیز این حقیقت كه شیعیان به صورت اقلیت در عالم اسلام باقی مانده‏اند، باعث شد كه این دسته مورد آزار و اذیت تعقیب‏كنندگان سنی قرار بگیرند و در بسیاری موارد نیز به صورت یك نهضت زیرزمینی فعالیت كنند. شرایط مزبور باعث شد كه پیروان شیعه اطاعت كوركورانه و وفاداری بدون چون و چرایی نسبت به رهبر مذهبی خود داشته باشند و حاضر باشند در راه اجرای اوامر او جان خود را نیز فدا كنند. در نتیجه پیروان مذهب شیعه به مرور زمان به صورت مرتجع‌ترین و متعصب‌ترین دسته‏های اسلامی در آیند و با توسعه و تحول جامعه‌ی عرب كه در نزد آنها به منزله‌ی كفر بود، به شدت مخالفت كنند.
مراكز اصلی قدرت مذهب شیعه، در ایران و عراق است (در حدود نیم میلیون شیعه در عراق سكونت دارد) و پیروی میلیون‏ها نفر ساكنان كشور از مذهب شیعه، قدرت سیاسی بزرگی در میان سران این مذهب ایجاد كرده است، كه هیچ حكومتی نمی‏تواند آن را نادیده بگیرد.
با این وجود انقلاباتی كه در 12 سال اخیر در خاورمیانه اتفاق افتاد قدرت مذهب را در این كشورها به كلی متزلزل ساخت و به موقعیت مذهب شیعه نیز لطمه وارد كرد. از این لحاظ مبارزه‌ی شیعیان ایران با هدف‏های اجتماعی شاه به خصوص تساوی حقوق زنان، به منزله‌ی مبارزاتی است كه امیدی به موفقیت آن نیست.
موضوع جالب توجه در اغتشاشات اخیر ایران، رفتار دوگانه‌ی سرهنگ ناصر، حاكم مصر است. حاكم مصر از آغاز حكومت تاكنون ادعای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در آن كشور را داشته است و به خاطر اصلاحات مزبور از حمله به محالّ مذهبی محافظه كار و محدود ساختن آن خودداری نكرده است، لیكن در ایران به دلیل هدف سیاسی خود از همكاری با محافل مرتجع خودداری نكرده و سعی دارد به وسیله‌ی عمال خود و نیز جمع‏آوری اسلحه رژیم شاه را سرنگون كند...[25]

در مقاله‌ی دیگری زیر عنوان «چه عواملی باعث اغتشاشات اخیر ایران شد» آوردند:
نخست‏وزیر ایران اعلام داشت كه در تظاهرات اخیر آن كشور كه باعث كشته شدن ده‏ها نفر و زخمی‏شدن صدها نفر دیگر شد، مذهبیون مرتجع دست داشتند. صاحبان بزرگ اراضی و افراد مذهبی مرتجع با اصلاحاتی كه در رفراندوم اخیر از طرف اكثریت قاطع رأی‏دهندگان به تصویب رسید مخالفت كردند.
نمی‏توان گفت اصلاحات مزبور، اصلاحات دامنه‏دار و وسیعی است ولی همیشه عوامل دست راستی‏تر و مرتجع‌تر نیز یافت می‏شوند كه با اقداماتی كه جهت مترقیانه دارد مخالفت كنند. همین‏ها مسئول خونریزی اخیر تهران و شهرهای دیگر ایران هستند...
اصلاحات ارضی تاكنون شامل 15 تا 20 درصد از پنجاه هزار دهكده ایران شده است. بر طبق اصلاحات مزبور مالكیت ارضی، صاحبان اراضی به 5000 دو نام (هر دونم 1000 مترمربع) محدود گردیده است. صاحبان اراضی از این امر ضرری نمی‏بینند زیرا اراضی تقسیمی به قیمت كامل به كشاورزان فروخته می‏شود...
چه علتی باعث شد كه شاه اصلاحات مزبور را انجام دهد؟ زیرا همه می‏دانیم كه خود وی نماینده‌ی صاحبان اراضی و سرمایه‏داران بزرگ است. شاه اصلاحات مزبور را اعلام كرده است تا از یك نقطه عمومی پیشگیری كند... شاه و دولت می‏دانند كه با عدم رضایت كشاورزان و كارگران... نمی‏توان وضع موجود را حفظ كرد... هدف اصلاحات ارضی ایجاد دو دستگی در طبقه كشاورز است. به این منظور كه یك طبقه كولاك ایجاد نماید و رابطه بین این طبقه و طبقه‌ی كارگر را قطع كند. بنابراین نمی‏توان گفت اصلاحات ایران حقیقتاً یك اصلاحات مترقیانه است...
انگیزه‌ی تظاهرات كنندگان تهران این بود كه دولت را وادار سازند از اجرای اصلاحات خودداری كند، لیكن در این امر موفقیتی نخواهند داشت؛ زیرا فشار ملت بر شاه و دولت فوق‏العاده است و نیز نمی‏توان چرخ‏های زمان را به عقب برگردانید. خونریزی كه از طرف ارتجاع به عمل آمد باعث خواهد شد كه مرتجعین بیشتر در انزوا قرار بگیرند.
حزب توده و جبهه‌‌ی ملی دكتر مصدق تاكنون بارها لزوم افسار زدن به سران مذهبی را كه در حیات سیاسی ملت ایران دخالت می‏كنند... گوشزد كرده‏اند. شكی نیست كه در مقابل این نقشه‏های سران مذهبی، شاه، دولت، حزب توده و جبهه‌ی ملی در یك صف قرار دارند....[26]
در روزنامه‌ی دیگری جوسازی بر ضد اسلام و قیام 15 خرداد این‌گونه دنبال شده است:

... اختلاف میان رهبران مذهبی از یك طرف و دولت و طبقه‌ی روشنفكران از طرف دیگر، تنها به اصلاحات ارضی محدود نیست. ایران با وجودی كه یك كشور اسلامی است و اسلام مذهب رسمی آن می‏باشد، اما تعصبی كه در كشورهای عربی وجود دارد در این كشور دیده نمی‏شود. به علاوه در میان عده‌ی زیادی از مردم ایران تمایل زیادی به احیای ایران باستان و تمدن قدیم ایران قبل از اسلام نشان داده می‏شود. بیشتر ایرانیان علاقه دارند آنچه را كه مخصوص ملت ایران است از جمله سازش و تحمل نسبت به دیگر گروه‏های مذهبی و نژادی كه ایرانیان را از اعراب مستثنا می‏سازد، به صورت برجسته‏ای جلوه دهند. در ایران علاوه بر مسلمانان عده‏ای یهودی، بهایی، ارمنی و زرتشتی نیز زندگی می‏كنند و این امری است كه برخلاف میل و رضایت افراد مذهبی متعصب می‏باشد. از این رو، در شعارهای تظاهرات كنندگان چند روز پیش (15 خرداد 42) شعار ضد اسرائیلی و ضد یهودی مقام مهمی داشت. تظاهرات كنندگان كوشش داشتند به ملت ایران بباورانند كه شاه و دولت او اصلاحات ارضی را با كمك مربیان اسرائیلی انجام می‏دهند. به علاوه از سربازان اسرائیلی برای حفظ و نگهبانی كاخ‏های شاه استفاده می‏شود...
شعارهای ضد اسرائیلی و ضد یهودی به خودی خود نشان می‏دهد كه اغتشاشات از خارج هدایت شده است و برنامه‌ی آن در كنار رود نیل ریخته شده است... این نگرانی وجود داشت كه اغتشاش‏كنندگان عملیاتی بر ضد یهودیان انجام دهند. نامه‏های تهدیدآمیز و نیز اعلامیه‏های ضد یهودی در محله‏های یهودی‏نشین تهران و اصفهان و شیراز نشان می‏دهد كه توطئه‏كنندگان قصد داشتند به یهودیان و در درجه‌ی اول به اسرائیلی‏هایی كه در ایران كار می‏كنند صدمه وارد سازند، لیكن دولت قوای محافظ در نقاط یهودی‏نشین قرار داد و از وقوع چنین حادثه‏ای جلوگیری كرد... حكومت فعلی ایران عامل باثباتی و علاقه‌ی اسرائیل به ادامه‌ی این حكومت به منافع ایران و حفظ صلح این منطقه است. می‏توان امیدوار بود كه قوای طرفدار دولت از بروز تشنجاتی كه ممكن است به استقلال ایران لطمه وارد سازد جلوگیری نماید. در عین حال ما نسبت به آینده‌ی جامعه‌ی یهودیان ایران نگران هستیم... شعارهای ضداسرائیلی و ضد یهودی كافی است ثابت نماید كه بهتر است یهودیان ایران محل مطمئنی برای آینده خود در نظر بگیرند. تحركات ناصر از امنیت یهودیان كشورهای اسلامی كاسته است. هر تغییر و تحولی ممكن است در درجه‌ی اول یهودیان را مورد خطر قرار دهد... دولت ایران روش لیبرالی نسبت به مهاجرت یهودیان به اسرائیل دارد و به این علت تابعیت آنها را لغو نمی‏كند. بدین‏ترتیب كه از لحاظ قانونی آنها می‏توانند هر وقت بخواهند به ایران باز گردند و برخی نیز از این موضوع استفاده می‏كنند....[27]
روزنامه‏های صهیونیستی در شرایطی روی «توطئه»‌ی تظاهرات كنندگان 15 خرداد بر ضد یهودیان جار و جنجال به راه انداخته‏اند و از «آینده‌ی جامعه‌ی یهودیان ایران» اظهار نگرانی كرده، زمزمه‌ی مهاجرت آنان به فلسطین اشغالی را ساز كرده‏اند كه در یكی از روزنامه‌ی اسرائیلی تلگرامی از نماینده‌ی كنگره‌ی جهانی یهود در تهران به چاپ رسیده است و در آن آشكارا اعلام شده است كه تظاهرات ایران اصولاً «جنبه‌ی ضد یهودی ندارد»:
... تلگراف زیر از طرف آقای موسی كرمانیان نماینده كنگره جهانی یهود در تهران به اداره كنگره در تل‏آویو رسیده است: «اغتشاشات، جنبه‌ی ‌ضد یهودی ندارد و به جامعه‌ی یهود صدمه‏ای وارد نشده است. دولت بر اوضاع مسلط است... بحران هنوز ادامه دارد...[28]
شعارها و تظاهرات ملت به‏پاخاسته‌ی ایران بر ضد شاه و صهیونیست‏ها، در روز 15 خرداد42 تا آن پایه بلند و رسا بود كه در فلسطین اشغالی و درمیان صهیونیست‏ها نیز به خوبی طنین‏انداز شد. اشغال‌گران فلسطین فریاد رسای مردم ایران بر ضد اشغال‌گران را شنیدند و پیام ضد صهیونیستی قیام 15 خرداد را دریافت كردند. از این رو، با تیتر درشت آوردند:
تظاهرات علیه اسرائیل در تهران
دیروز هزاران نفر مسلمان شیعه در خیابان‌های تهران تظاهرات كرده و قطع هرگونه روابطی با اسرائیل را خواستار شدند. تظاهرات كنندگان در دسته‏هایی كه هر سال به یادبود نوه‌ی حضرت محمد تشكیل می‏شود بر ضد شاه و اسرائیل شعارهایی دادند.[29]

این روزنامه در گزارش دیگری با تیتر درشت اعلام كرد:
تظاهرات كنندگان فریاد «شاه یهودی شده!» سر دادند
كسی كه شاهد اغتشاشات اخیر تهران بوده است گزارش می‏دهد كه افراد متعصب فریاد می‏زدند:
«شاه اسرائیلی شده» است.
اكبرت بهری (بهاری) وكیل مدافع مقیم اسرائیل كه امروز ساعت 3 صبح از تهران وارد فرودگاه لیدا شد، وقایع اخیر تهران را برای خبرنگار ما شرح داد. او اظهار كرد كه تظاهرات كنندگان فریاد می‏زدند: «شاه دیگر به سربازان خود اطمینان ندارد و سربازان اسرائیلی را مقابل ما قرار داده است.» وی اضافه كرد كه: جنبه‌ی ضداسرائیلی تظاهرات مزبور به حدی برجسته بود كه تظاهرات كنندگان فریاد می‏زدند:
«شاه اسرائیلی شده» ـ «شاه یهودی شده»
مشارٌالیه كه 18 روز در تهران اقامت داشته است اظهار داشت تا دیشب هیچ‏گونه اطلاعی از وارد آمدن صدمه به اسرائیلی‏های مقیم تهران و یا افراد جامعه‌ی یهودی به دست نیاورده است. وی اضافه كرد:
... تانك‏ها و واحدهای ارتش در تمام طول راه و نیز اطراف فرودگاه مستقر بوده‏اند.
آقای بهری اظهار داشت: تظاهرات كنندگان در درجه‌ی اول علیه اصلاحات شاه تظاهرات كردند و در این میان‌ همه‌ی كاسه كوزه‏ها را بر سر اسرائیل شكستند. تظاهرات كنندگان را دیدم كه بسیاری از آنها از جوانان بودند....[30]
خبرگزاری‏های غربی ـ به ویژه صهیونیستی ـ نیز تبلیغات دروغین و دور از واقعیت رژیم شاه علیه قیام 15 خرداد را با آب و تاب فراوان مخابره كردند و نقش جمال عبدالناصر و مالكان را در آن قیام با تبلیغات گسترده‏ای انتشار دادند و بار دیگر ماهیت ضد خلقی و غیرانسانی دستگاه‌های خبرپراكنی غرب و شرق را به نمایش گذاشتند و این واقعیت را برای چندمین بار آشكار ساختند كه جهانخواران و رسانه‏های گروهی آنان، وقتی كه پای منافع استعماری و غارتگرانه‏شان در میان باشد، چگونه از جنایات، تجاوزات و نامردمی‏ها چشم می‏پوشند و همصدا با دیكتاتورها و آدمكش‏ها به جوسازی و دروغ‏پردازی بر ضد ملت‏ها می‏پردازند، واقعیت‏ها را انكار می‏كنند، حقایق را نادیده می‏گیرند، زورمداران خون‏آشام را «مصلح»!، «مترقی»، «میهن‏دوست»، «یار و هوادار حقوق دهقانان، كارگران و زنان» و... می‏نمایانند و قربانیان ظلم و چپاول و تجاوز را «مرتجع»، «عقب‏مانده» و «آلت دست مالكان و بیگانگان»، می‏خوانند و آنگاه می‏بینیم كه سفارت ایران در آلمان با خرسندی و بالندگی گزارش می‏دهد كه تبلیغات دروغین شاه در غرب توانسته است افكار را فریب دهد و به غربی‏ها بباوراند كه تظاهرات كنندگان 15 خرداد 42 «مخالف اصلاحات ارضی و شركت بانوان در مقدرات كشور هستند»!! و توصیه می‏كند كه:

... اكنون مهم‌ترین وظیفه‌ی ما این است كه از این موقعیت حداكثر استفاده را بنماییم و با تبلیغات وسیع، از یك طرف بقایای مخالفین و مفسده‏جویان را در داخل رسوا نموده و از طرف دیگر به كشورهای غربی اهمیت خاص برنامه‏های اصلاحی شاهنشاه را بفهمانیم...
این جوسازی‏ها و حق‏كشی‏های امپریالیسم خبری و همصدایی بنگاه خبرپراكنی جهان با دستگاه تبلیغاتی شاه و تأثیر نامطلوب آنان روی افكار مردم جهان، دل امام را سخت به درد آورد؛ از این رو، پس از آزادی از زندان در سخنرانی خود در تاریخ 26 فروردین 1343 دردمندانه اظهار كرد:

... افسوس كه دست ما از عالم كوتاه است، افسوس كه صدای ما به عالم نمی‏رسد، افسوس كه گریه‏های این مادرهای بچه‏مرده نمی‏رسد به دنیا. ما را كهنه‏پرست معرفی می‏كنند، ما را مرتجع معرفی می‏كنند... جراید خارج از ایران، آنهایی كه با بودجه‏های گزاف برای كوبیدن ما مهیا شده‏اند، در خارج ما را مخالف اصلاحات ـ كه اسلام در رأس اصلاحات واقع شده است ـ معرفی می‏كنند، مخالف ترقی مملكت معرفی می‏كنند...[31]
با تفاصیل مذكور، عكس العمل نظام مشروطه‌ی سلطنتی و رسانه­های وابسته به آن در داخل و خارج نشان می‌دهد كه امام خمینی و نهضت پانزده خرداد ضربه‌ی نهایی را دقیقاً به نقطه‌ی حساس رژیم شاه و قدرت­های خارجی حامی نظام شاهنشاهی و احزاب مدعی مبارزه وارد ساخته و تحقیقاً این ضربه به مشروعیت عقلی و دینی نظام مشروطه‌ی سلطنت و اركان وابسته به این نظام وارد شده است...

 

4ـ رژیم، عجولانه و بدون پیروی از منطق خاصی، پس از كشتار پانزده خرداد و دستگیری مرجعیت، اقداماتی را در رسانه­ها انجام داد كه پیش از آنكه نشان از پیروزی باشد، نمایانگر بازسازی مشروعیت از دست رفته بود.

روزنامه‏های عصر تهران در روز 15 خرداد با تیتر درشت، اعلامیه‏ای را كه به نام آقای میلانی و آقای قمی جعل شده بود منتشر ساختند! عنوان درشت «حضرت آیت‏الله میلانی و آیت‏الله طباطبایی قمی مردم را به آرامش و رعایت نظم دعوت كرده‏اند» در بالای صفحه‌ی اول روزنامه‏های عصر تهران جلب‏ نظر می‏كرد كه خود بازگوكننده‌ی ترس و وحشت و اضطراب شاه از قیام مردمی 15 خرداد بود كه از طرفی آقای قمی را دستگیر و به زندان گسیل می‏داشت و از طرف دیگر به نام او و آقای میلانی اعلامیه جعل می‏كرد تا از نفوذ آنان برای فریب و اغفال مردم سوء استفاده كند!

پاكروان ـ رئیس سازمان جاسوسی ـ سراسیمه در ساعت یك و نیم بعدازظهر روز 15 خرداد به مصاحبه‌ی مطبوعاتی نشست و بیشرمانه‏ترین ناسزاها و نسبت‏های ناروا را متوجه جامعه‌ی روحانیت‌ و قائد بزرگ اسلام كرد و ضمن دم‏زدن از مذهب اثنی­عشری و آمادگی رژیم برای فداكاری در راه دین و... كه جز نشخوار عوام‏فریبی‏های همیشگی شاه چیز تازه‏ای در برنداشت چنین گفت:

... اما بین ایرانیان طبقه‏ای هست به اسم روحانی و اینها وظیفه دارند اصول دین را به سایر هموطنان خود بیاموزند و آنها را در راه صحیح مذهب هدایت كنند و چون این طبقه برخلاف سایر طبقات فقط جنبه‌ی معنوی دارند، جامعه برای آنها احترام خاص قائل است... اما همان‏طوری كه برای هر طبقه‏ای از ملت به همان اندازه احترام می‏گذارند كه به وظایف خود عمل می‏نماید،‌ طبقه‌ی روحانیون برای اینكه محترم باشند باید به وظیفه‌ی معنوی خود عمل نموده و از هر طمعی و از جاه‏طلبی و هر هوسرانی دوری كند... اخیراً روش بعضی از روحانیون طوری بوده است كه اشكالات قابل ملاحظه‏ای ایجاد كرده است و اولیای امور را وادار نموده است برای حفظ مصالح عالیه‌ی كشور اقدام نمایند.
... با كمال تأسف حالا باید به مطلبی بپردازم كه دردناك و مشمئزكننده است؛ عده بسیار معدودی از روحانیون با همدستی عناصر بسیار پلید خواسته‏اند با استفاده از نفوذ معنوی خود یك تلاش مذبوحانه به كار برند و برخلاف اراده‌ی تمام ملت جلوی اقدامات آزادی‌بخش اعلی‌حضرت همایونی را گرفته و امیال پلید خود را ارضا نمایند... و چون ضامن و حارس ثبات و تمامیت و استقلال ایران، شخص شاهنشاه می‏باشد حملات خود را متوجه مقام سلطنت نموده، زیرا اطمینان دارند كه با تضعیف سلطنت پایه و اساس ایران را متزلزل می‏نمایند...
پاكروان در اینجا لبه‌ی تیز حمله‌ی خود را متوجه امام كرده و با زشت‏ترین و مبتذل‌ترین كلمات او را مورد اسائه‌ی ادب و جسارت قرار داده است و بعد ادامه می­دهد:

... در اینجا مجبورم از خودم بپرسم كه آیا با داشتن مسئولیت امنیت كشور، در انجام وظیفه‌ی خود قصور نكرده‏ام؟ آیا با وجود رأفت و نوع‌دوستی اعلی‌حضرت همایونی نمی‏بایستی كه اولیای امور را از نقشه‌ی خائنانه‌ی تضعیف كشور متوجه ساخته، تقاضای اجازه‌ی شدت عمل كرده باشم؟ باید اذعان كنم كه اشتباه كرده‏ام، تصور كرده‏ام با صبر و حوصله خواهم توانست با كمك روحانیون عملیات چند نفر خائن را خنثی كنم. در چند ماه اخیر كراراً دوستان و همكاران مرا گوشزد كردند اشتباه می‏كنی، این طرز عمل نتیجه‏ای ندارد، خائنین جری خواهند شد. بالاخره در مقابل قرائن عدیده... فهمیدم كه به كلی اشتباه كرده‏ام...[32] و به شما می‏توان قول بدهم كه دیگر گذشتی نخواهد شد... اطلاع دارند كه آقای خمینی و آقای قمی دستگیر شدند و عده دیگری نیز بازداشت شدند. این اشخاص با وجود مقام خیلی ارجمندی كه در عالم روحانیت پیدا كردند خواستند بلوایی به راه بیندازند. این اشخاص بدون در نظر گرفتن مصالح عالیه كشور با تمام عناصر مرتجع همدست شدند و متوالیاً تحریك كردند، از هیچ كار كوتاهی نكردند، از هیچ تهمتی خودداری نكردند و كار به‏جایی رسید كه با عوامل خارجی تماس گرفتند و اگر به بعضی حرف‏های آنها توجه فرمایید، خود خواهید فهمید كه چه نقشه‏هایی داشته‏اند. در این موقع یكی از خبرنگاران سؤال كرد:آیا اغتشاشات مجدداً به نظر شما كه وارد و مطلع هستید روی خواهد داد؟ تیمسار پاكروان در پاسخ گفت: تصور می‏كنم اغتشاشات مختصری بشود... یكی از خبرنگاران پرسید: ممكن است بفرمایید از چه كشور خارجی پول وارد شده؟ تیمسار پاكروان گفت: جواب این سؤال را بعداً خواهیم داد. تیمسار پاكروان گفت: در تظاهراتی كه امروز در قم، شهر ری و تبریز روی داده است، یك موضوع روشن است و آن اینكه توده‌ی مردم موافق این جریان نیستند... یكی از خبرنگاران پرسید: آیا اعضای جبهه‌ی ملی در این جریانات شركت داشته‏اند؟ تیمسار پاكروان گفت: تا آنجا كه من اطلاع دارم خیر و...[33]
به دنبال دروغ‏پردازی‏های پاكروان، «امیر اسدالله علم» به میدان آمد و كوشید كه افكار جهانیان را بفریبد و زمینه را برای محاكمه‌ی امام و مقامات برجسته‌ی روحانی كه دستگیر شده بودند آماده سازد، علم در روز 17 خرداد كه نهضت امام خمینی را شكست‏خورده و تمام‏شده می‏پنداشت، به مصاحبه با خبرنگاران خارجی نشست، او در این مصاحبه صریحاً اعلام داشت كه: «پانزده نفر از بزرگترین پیشوایان مذهبی به زودی تسلیم محكمه‌ی نظامی خواهند شد و محكمه‌ی نظامی ممكن است معنی مجازات اعدام را داشته باشد». روزنامه‌ی «نیویورك هرالدتریبون» در شماره 8 و 9 ژوئن، تحت عنوان: «امكان مجازات اعدام برای پانزده نفر از پیشوایان مذهبی در ایران» چنین نوشت:

7 ژوئن ـ نخست‏وزیر اسدالله علم امروز گفت پانزده نفر از بزرگترین پیشوایان مذهبی كه در آشوب ضد دولتی این هفته در شهرهای مختلف دست داشته‏اند، تسلیم محكمه‌ی نظامی خواهند شد و محكمه‌ی نظامی ممكن است معنی مجازات اعدام را داشته باشد. آقای اسدالله علم گفته است كه در نتیجه تیراندازی مأمورین در حدود بیست نفر كشته شده‏اند. نخست‏وزیر اضافه كرد كه بعضی از سران آشوب‌گران مخفی شده‏اند ولی ما رؤسای آنها را دستگیر كرده‏ایم...
این مصاحبه در مطبوعات داخل كشور انعكاس پیدا نكرد؛ زیرا روشن بود كه ملت ایران علی‏رغم خونریزی‏ها و آدمكشی‏های نظام شاهنشاهی، هیچ‏گاه تحمل شنیدن اهانت نسبت به پیشوایان اسلامی خود را ندارد و ممكن است با شنیدن این اخبار، غیرقابل كنترل شوند. شاه نیز برای اینكه از قافله‌ی دروغ عقب نماند در 17 خرداد گفت :

... باید به شما بگویم كه متأسفانه كسانی كه بساط پانزدهم خرداد را به راه انداختند كما اینكه در میان كسانی كه یا زخمی شده‏اند یا دستگیر شده‏اند، خیلی از آنها می‏گفتند كه ما چه كار كنیم، به ما بیست و پنج ریال داده بودند و می‏گفتند در كوچه‏ها بدوید و بگویید زنده باد فلانی. ما حالا می‏دانیم این وجوه از كجا رسیده است و به شما ملت ایران به زودی جزئیات گفته خواهد شد. فقط این موضوع اولاً از لحاظ ایرانیت یك ایرانی كه پول خارجی را بگیرد و بر ضد جامعه‌ی خودش اقدام كند، این را چه می‏شود گفت؛ و دوم یك نفر شیعه پول بگیرد از یك نفر مسلمان غیر شیعه این چیست؟
این دروغ كه توهین بزرگی به ساحت ملت ایران و مرجعیت دینی بود نشان می­داد كه نظام شاهنشاهی جاهلانه همه­ی پل­های پشت سر این نظام را كه در آینده برای توجیه شرعی خود به آن نیاز داشت به كلی ویران می­كند و جایی برای حتی دلبستگی صوری مردم به این نظام باقی نمی­گذارد.

پیدایش افسانه­ی عبدالقیس جوجو به عنوان فردی كه از لبنان وارد ایران شده و مبلغی معادل یك میلیون تومان ارز از طرف جمال عبدالناصر برای ایجاد بلوا و به هم ریختن نظم در ایران به همراه داشته نیز نشان می­داد كه مغز برنامه­ریزی و ساماندهی رژیم پهلوی به كلی مسدود و از كار افتاده است.

امام خمینی و ملت ایران در پانزده خرداد كاری­ترین ضربات را بر همین مغز ساماندهی وارد كرده بودند.

اظهارات ضد و نقیض، درباره­ی این افسانه­ی ساختگی از طرف مراكز مختلف وابسته به نظام شاهنشاهی، دلیل بارز از كارافتادگی این مغز در اركان تصمیم­گیری­های این رژیم بود. زیرا جراید وابسته به نظام فرستاده‌ی جمال عبدالناصر را عبدالقیس جوجو و سفارت شاهنشاهی ایران در بغداد به صورت رسمی او را محمد توفیق القیاس و خلاصه پیرامون دستگیری و اعترافات او نیز تناقض­گویی­ها شروع شد و این نشان می­داد كه نظام شاهنشاهی در مقابل نهضت پانزده خرداد نه تنها وجاهت عقلی و شرعی خود را از دست داده­اند بلكه حتی نظم سیاسی و برنامه­ریزی آنها دچار اختلافات جدی شده است. دروغ­های دستگاه شاهنشاهی نه تنها تأثیری در جامعه نداشت بلكه نفرت از نظام شاهنشاهی را بیشتر و پوشالی بودن اقتدار این نظام را در مقابل یك پیرمردی كه دستش از همه­ی ابزارهای قدرت خالی و صرفاً تكیه بر حمایت­های مردمی داشت نشان می­داد.

ساواك در گزارشی پیرامون اثرات این دروغ­پردازی­ها در جامعه می­نویسد :

در چند روز اخیر موضوعی كه اعلی‌حضرت همایونی در نطق خود در همدان به آن اشاره فرموده كه هر نفر 25 ریال گرفته‏اند و در تظاهرات شركت كرده‏اند، بین مردم مورد تنفر و گفتگو و تمسخر قرار گرفته است و همه‌ می‏گویند ببینید چقدر مردم ایران بدبخت شده‏اند كه در پایتخت مملكت، مردم 25 ریال می‏گیرند و جلوی گلوله می‏روند و برای چنین مبلغ جزئی خود را به كشتن می‏دهند. همه‌ی مردم روی این مطلب به همین نحو صحبت و اظهار نظر و مسخره می‏كنند.
مأمور ویژه اضافه می‏كند باید به هر ترتیب شده این مطلب كه بخصوص دستاویز مخالفین شده به نحوی اصلاح شود.
ساواك در گزارش دیگری از جلسه‌ی كارگری «جامعه‌ی سوسیالیست‏ها» (نیروی سوم) آورده است:

... گفته بودند شخصی را با یك میلیون تومان دستگیر كرده‏ایم و آن شخص از طرف دولت مصر برای انقلابیون ایران كمك‏هایی می‏آورده است. ما هم می‏دانیم آن شخص یك قاچاقچی حرفه‏ای است كه شغلش وارد كردن یا خارج كردن ارز از كشوری به كشور دیگر است، ولی یك میلیون تومان پول نمی‏تواند در انقلاب كشوری مؤثر باشد. مردم بابت خمس و زكات خود میلیون‏ها تومان پول می‏دهند... شاه در نطق خودش گفته است كه مردم 25 ریال گرفتند و در این تظاهرات شركت كردند، با این حرف‏ها آبروی خود را می‏برند.
خارجی‏ها وقتی این حرف‏ها را می‏شنوند می‏گویند ایرانی‏ها چقدر بیچاره و بدبخت هستند كه به خاطر 25 ریال جلوی گلوله می‏روند. این حرف‏ها غیر از اینكه دستگاه خودش را ضایع كند كار دیگری انجام نمی‏دهد...
در گزارش دیگر ساواك آمده است:

... مقام سلطنت اینكه در نطق خود اشاره كردند كه عبدالناصر موجبات تحریك و اغتشاش را در ایران فراهم ساخته، هم موجب سرشكستگی ایران در افكار جهانیان شده و می‏گویند پایه‏های اجتماعی ایران به قدری سست است كه عبدالناصر افریقایی قادر به اخلال در كار ایران است و علاوه بر این، شخصیت عبدالناصر از لحاظ بین‏المللی بالا می‏رود و برای او قدرتی فوق‏العاده قائل می‏شوند كه در جلب كمك كشورهای بزرگ برای كشور مصر كاملاً مؤثر می‏باشد.
نقطه ضعف دیگری كه برای بیانات ملوكانه قائل شده‏اند این است كه فرمودند مردم با دریافت 25 ریال به این آشوب كه خطر مرگ برای آنان دربرداشت دست زدند و این امر نشان می‏دهد فقر عمومی در ایران تا چه درجه رسیده كه افراد برای 25 ریال جان خود را به خطر می‏اندازند و یا از دست می‏دهند...

حتی برخی روزنامه‏های وابسته نیز نتوانستند آن اتهامات نابخردانه را به ریشخند نگیرند و با كنایه و اشاره گوینده‌ی آن را مورد تمسخر قرار ندهند. یكی از روزنامه‏های آن روز زیر عنوان «آدم دانه‏ای 25 ریال» نوشت:

... دیشب شاهنشاه در نطق كشاف خویش بر قسمتی از جریان، روشنی افكندند. شاهنشاه فرمودند: كسانی كه در جریان حادثه‌ی روز چهارشنبه [15 خرداد] بازداشت شده‏اند در بازجویی گفته‏اند سری 25 ریال گرفته‏اند كه در تظاهرات شركت كنند. آنكه به آنها چوبدست داده، گفته نفری 25 ریال می‏گیرید؛ اگر مردید به بهشت می‏روید، اگر زنده ماندید اجرت یك روز كار گرفته‏اید. فكر كنید، آن‌طور كه می‏گفتند جمعیت تظاهركننده ده هزار نفر بوده، اگر این جمعیت كه فقط از جنوب شهر سرازیر شده، شكسته، بسته، آتش‏زده، جلوی گلوله قرار گرفته بیكار نبود، كی حاضر می‏شد برای 25 ریال سر خودش را بدهد و وارد یك حادثه‌ی نامعلوم و خون‏آلود شود.
حادثه‌ی 15 خرداد قیمت سر انسان را در جنوب شهر تعیین كرده است. عده‏ای با میل، سر خودشان را از قرار 25 ریال فروخته‏اند. اگر قیمت انسان را در كشورهای افریقا بخواهند تعیین كنند، گمان نمی‏بریم از این ارزانتر بشود قیمتی برای زندگی انسان تعیین كرد، قیمتی كه رضا و رغبت در آن دخالت داشته است.
اگر وضع این عده از مردم جنوب شهر بهتر بود، شاید به این ارزانی سر خودشان را نمی‏فروختند، لااقل قیمت یك سر صد ریال بود. حوادث روز 15 خرداد نشان داد در مدتی كه فترت بوده، قیمت زندگی یك آدم حتی از قیمت رأی او در انتخابات هم ارزانتر شده است. چون رأی را به بهای یك روز كار، یعنی از 50 تا 100 ریال می‏فروختند. و روز 15 خرداد سر انسان از سر گوسفند هم ارزانتر عرضه شده است...[34]
یكی از مقامات ساواك با توجه به نیش و نیشخندهای این مقاله در حاشیه‌ی آن نوشته است كه: «بسیار بسیار قابل توجه و در خور بررسی و دقت است» و دومی زیرنویس كرده است كه:

خلاصه مقاله به این مضمون است كه اگر اوضاع اقتصادی ایران خوب بود امكان نداشت كه هر آدم در مقابل 25 ریال اجیر شود تا تظاهر نماید!
رژیم شاه كه خود سازنده و پروراننده‌ی این دروغ­ها بود، به رسوایی بیش از حد و اثر معكوس و منفی آن در افكار عامه پی برد و لذا برای جلوگیری از تمسخر بیشتر جامعه فرمان داد جرایدی را كه این را دروغ منعكس ساخته بودند جمع‏آوری كنند و دیگر از این مقوله سخنی به میان نیاورند! رجزخوانی‏ها یكباره فروكش كرد، دیگر كسی از مدارك و اسناد به دست آمده، «دلایل و شواهد زنده» و این‌گونه اسناد شاهانه چیزی نشنید، عبدالقیس جوجوی افسانه‏ای برای همیشه در تاریخ مدفون شد. نظام شاهنشاهی دریافت كه هر چه در این زمینه بیشتر داد سخن دهد خود را رسواتر و مفتضح‏تر كرده و خشم و احساسات توده‏ها را بیشتر علیه خود تحریك كرده‏ است. از این رو صلاح خود را در این دیدند كه به كلی آن را كنار بگذارند! و از آن سخنی نگویند، حتی شاه در كتابی كه به نام «انقلاب سفید» منتشر كرده است وقتی به قیام پانزدهم خرداد می‏رسد جرأت نمی‏كند كه آن افسانه­ها را دیگر بار تكرار كند. اگر چه ماجراهای جمال عبدالناصر، عبدالقیس جوجو و محمد توفیق القیاسی تكرار نشد اما شاه هنوز باور نكرده بود كه جنبش پانزده خرداد یك جنبش ملی ـ مذهبی و نمایانگر فقدان وجاهت شرعی، عقلی و قانونی نظام شاهنشاهی بود. بنابراین در این كتاب همان توهمات ساخته‌ی ذهن خود را به شكل دیگری تكرار می­كند و می­نویسد :

... این غائله به تحریك عوامل ارتجاع توسط شخصی صورت گرفت كه مدعی روحانیت بود... در عوض مسلم بود كه این شخص ارتباط مرموزی با عوامل بیگانه دارد، به ‏طوری كه بعداً دیدیم كه رادیوهای آوارگان بی‏وطن حزب سابق توده، یعنی حزبی كه اصولاً با خداشناسی مخالف بود، از این شخص به كرّات با عنوان آیت‏الله تجلیل كردند و مقام او را به اصطلاح معروف به عرش رسانیدند، ولو اینكه احیاناً تحریكات این شخص از جای دیگری آب می‏خورد![35]
در چند سطر پایین‏تر به این افسانه‏سرایی چنین ادامه می‏دهد:

«بلوای پانزدهم خرداد 1342 بهترین نمونه‌ی اتحاد نامقدس دو جناح ارتجاع سیاه و قوای مخرب سرخ بود كه با پول دسته‏ای از ملاكین كه مشمول قانون اصلاحات ارضی شده بودند انجام گرفت!![36]
پانزده خرداد افول تمثال همایونی و شكست تجدد و ترقی و توسعه به شیوه‌ی نظام مشروطه‌ی سلطنتی در ایران بود. بعد از پانزده خرداد سال 42 و تبعید امام به خارج از ایران و ظاهراً حذف فیزیكی امام از صحنه‌ی سیاسی و اجتماعی، هیچ جریان و سازمان مذهبی و سیاسی دیگر حرفی از بازسازی نظام مشروطه‌ی سلطنتی در ایران به میان نیاورد. پانزده خرداد ناكارآمدی این رژیم را در ایجاد دگرگونی­های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به ‌اثبات رسانید.

امام خمینی در سال 42 با حمله به ‌اركان این نظام، مشروعیت عقلی، شرعی و تاریخی آن را به چالش كشید و در سال­های تبعید در نجف با تدوین نظری حكومت اسلامی الگوی آرمانی خود را برای ایجاد دگرگونی در ایران به جامعه معرفی كرد. امام خمینی(ره) تنها متفكری بود كه برای گذار ایران از یك جامعه‌ی ‌استبدادی و عقب­مانده و وابسته به یك جامعه‌ی مستقل، آزاد و پیشرفته‌ی دارای الگوی نظام سیاسی و اجتماعی بود.

 گفتمان امام خمینی در حوزه­ی سامان اجتماعی و نظام اجتماعی، یك گفتمان برخاسته‌ از الگوهای غربی نبود، امام از دل دین و مذهب شیعه، ‌اركان نظم اجتماعی جدید را پایه­ریزی كرد. در ایران معاصر متفكری وجود ندارد كه مانند امام خمینی هم در فروپاشی نظم كهنه و پوسیده و هم در پایه­ریزی یك نظام جدیدی و پویا دارای الگوی مشخصی باشد. پانزده خرداد سرآغاز این نظم جدید و افول تمثال نظام مشروطه‌ی سلطنتی در ایران است و جا دارد كه محققین این مرز و بوم به دور از الگوهای رسمی تحلیل­های سیاسی و تاریخی كه تحت تأثیر آموزه‌های غربی است، با توجه به ساخت اجتماعی ایران به نقد و تحلیل این حماسه‌ی تاریخی بنشینند.

 

پی نوشتها :
.......................................................................


[1]. پندار واهی است كه از ذهن وحشت‌‏زده‌ی رئیس شهربانی قم ریشه گرفته است. اهالی ساده‏دل جمكران دارای سازمان و تشكیلاتی نبودند تا «گارد محافظ خمینی» را سامان دهند و اگر امام رخصت چنین كاری می‏داد، بی‏تردید بسیاری از مردم ایران به عنوان گارد محافظ بسیج می‏شدند.
[2]. این نیز دروغ دیگری است كه از جانب رئیس شهربانی قم ساخته و پرداخته شده است. شاید امام همزمان با جریان دوم فروردین 42 شبی را در خانه‌ی داماد یا فرزند خود میهمان بوده است كه جناب سرهنگ پرتو آن را به عنوان «بیتوته در منازل مختلف» تفسیر كرده است.
[3]. در اصل: تفرقه.
[4]. چنانكه در چند صفحه پیش اشاره شد امام در خانه‌ی فرزندش شهید حاج سید مصطفی خمینی به سر می‏برد.
[5]. این پیش‏بینی نشان از ترس و وحشت رئیس شهربانی قم و دیگر مقامات دولتی از پایگاه مردمی امام دارد. آنها باور نمی‏كردند كسی كه در سخنرانی خود آن‌گونه بر سر شاه فریاد می‏كشد، بدون گارد محافظ زندگی كند.
[6]. شگفت‏آور است كه «گارد محافظ خمینی» در فاصله‌ی 500 متری از محل زندگی امام با آسودگی خاطر به خواب رفته بودند! شگفت‏آورتر اینكه مقامات شهربانی و ساواك اقدامی برای محاصره و دستگیری آنان به عمل نیاوردند؟!
[7]. ‌پرونده‌ی امام در ساواك قم؛ برگ شماره 124.

[8]. ‌پرونده‌ی امام در شهربانی قم؛ برگ شماره 19.

[9]. در اصل «خورد».
[10]. «اقدام لازم در مورد مقتولین» 15 خرداد «با تشریفات قانونی» ظاهراً اشاره به دستوری دارد كه برای سر به نیست كردن جسدهای پاك شهدای آن روز صادر شده بود.
[11]. ‌پرونده‌ی امام در شهربانی قم.
[12]. شاه در نطق خود در روز 17 خرداد 1342 در همدان اظهار داشت: «... ارتجاع سیاه به زن‏های بی‏دفاع در خیابان‌های تهران حمله كرد...» از گزارش بالا به دست می‏آید كه این سربازان خون‏آشام «گارد جاوید» بوده‏اند كه حتی به زنان و كودكان بی‏دفاع نیز رحم نكردند و «عده‏ای زن و بچه و كاسب» را كه نقشی در تظاهرات نداشتند و «به طرف منازل خود می‏رفتند» مضروب و مصدوم كردند و شماری از آنان را به شهادت رسانیدند.
[13] . روزنامه‌ی عصر؛ روز 15 خرداد 42.

[14] . خوانندگان محترم برای اطلاع دقیق­تر از گزارش‌ها و اطلاعیه‌های رژیم شاه در این مورد ر.ك به: سید حمید روحانی، تاریخ نهضت امام خمینی، جلد اول،...
[15] .سخنان شاهنشاه، چاپ بهمن، بی تا، ص 50 .
[16] . پهلوی، محمدرضا، انقلاب سفید، چاپ دوم، ص 46 .
[17] خوانندگان برای اطلاع بیشتر از فراگیری جنبش امام خمینی(ره) در ایران ر.ك به تاریخ نهضت امام خمینی، جلد اول.
[18]. نقل از بولتن جبهه‌ی ملی؛ ش 3، جمعه 17 خرداد 1342.

[19]. لوموند؛ چاپ فرانسه، شماره 5760، 1963/7/25.
[20]. لوموند؛ چاپ فرانسه، شماره 5719، 1963/6/7 (17 خرداد 1342).
[21]. برای روشن شدن این حقیقت كه مطبوعات خارجی روی دریوزگی و وابستگی به امپریالیسم، اخبار 15 خرداد را مستقیماً از دستگاه تبلیغاتی ایران می‏گرفته‏اند و به نفع رژیم می‏نوشته‏اند، در گزارش بالا دقت نمایید. در این گزارش با تیتر درشت اعلام شده كه «اغتشاشات فروكش كرد، كلیه‌ی واحدهای ارتش از مركز شهر فراخوانده شدند»! ولی از آنجا كه دروغگو كم‏حافظه می‏شود، بعد از چند سطر آمده كه: «مردم كوشیدند تا برای سومین بار ساختمان ایستگاه رادیوی تهران را به تصرف خود درآورند و به ارتش دستور شدت عمل داده شد».
[22]. لوموند؛ 8 ژوئن 1963 (18 خرداد 1342).
[23]. «دی‏ولت»؛ شماره‌ی 129، 1963/6/6 (16 خرداد 1342) .

[24]. تایمز مالی؛ چاپ لندن، 1963/6/19. [25]. روزنامه‌ی معاریو؛ چاپ تل‏آویو، 1963/6/9 م.

[2۵]. روزنامه‌ی یاد شده در این مقاله خود نقشه‏های زیر را دنبال كرده است:
1- اختلاف‏های مسلمانان شیعه و سنی را كه به دست فراموشی سپرده شده بود، زنده كند و دامن بزند.
2- مكتب تشیع را (كه خطرناكترین ایدئولوژی بر ضد صهیونیسم و امپریالیسم را دربردارد) مذهبی ارتجاعی بنمایاند.
3- تقلید از مراجع و رهبران مذهبی را ارتجاعی و سخیف جلوه دهد. (مخالفت با اصل ولایت فقیه)
4- اختلافات نژادی عرب و عجم را زنده كند و احساسات ناسیونالیستی را دامن بزند.
5 - قیام 15 خرداد را علیه اصلاحات ارضی، حقوق زنان و... وانمود كند.
6 - دگرگونی‏های مصر و عراق و برخی دیگر از كشورهای اسلامی را كه به دوران شاهی پایان بخشید بر ضد اسلام و مذهب شیعه بنمایاند.
7- نقش جمال عبدالناصر را در پدید آمدن قیام 15 خرداد، مسلم و قطعی نشان دهد.

[26]. روزنامه گل‏ها عام؛ ارگان حزب كمونیست «اسرائیل»، 1963/6/9 م.
[27]. لمرحاب؛ چاپ تل‏آویو، ارگان اتحاد كارگر، 1963/6/10 م ـ روزنامه هتسوفه، ارگان «حزب جبهه مذهبی ـ ملی اسرائیل»، 1963/6/9.
[28]. روزنامه‌ی هابوكر؛ چاپ تل‏آویو، 1963/6/10.

[29]. معاریو؛ چاپ تل‏آویو، 1963/6/5 م.

[30]. پیشین؛ 1963/6/7 م.
[31]. صحیفه‌ی امام؛ 1378، ج 1، ص 285.

[32]. گویا میان كارگزاران رژیم بر سر دستگیری یا عدم دستگیری امام، از ماه‏ها پیش از 15 خرداد كشمكش بوده است و پاكروان در زمره‌ی كسانی بوده كه مخالف بازداشت او بوده و عقیده داشته است كه با جنایاتی از قبیل یورش به مدرسه‌ی فیضیه، سربازی بردن روحانیان و انتشار فحش‏نامه به اسم «مصلحین حوزه‌ی علمیه‌ی قم»، «سازمان زنان» و... می‏توان امام خمینی را مرعوب و به عقب‏نشینی واداشت؛ و در اینجا برای اینكه به علت این ارزیابی نادرست مبغوض ملوكانه! نشود به «غلط و توبه» پرداخته است.
[33]. روزنامه‏های عصر تهران؛ چهارشنبه 15 خرداد 1342.
[34]. پیغام امروز؛ 19/3/42 .
[35]. انقلاب سفید؛ ص 46-45.
[36]. پیشین.