اصول و شاخصه‏هاى كارآمدى دولت در انديشه سياسى امام خمينى(ره)

اصول و شاخصه‏هاى كارآمدى دولت در انديشه سياسى امام خمينى(ره)

مقدمه‏
كارآمدى دولت از مباحث بسيار مهم در انديشه سياسى است و دولت‏ها با وجود داشتن مشروعيت، اگر كارآمد نباشند، اين امر موجب بحران كارآمدى و در نهايت بحران مشروعيت مى‏شود. از جمله بحران‏هاى جدى و تهديد كننده كشور ما، بحران كارآمدى است.
متأسفانه در كشور ما هنوز درباره اين مفهوم كارى علمى صورت نگرفته است و تنها كتابى كه در اين زمينه نوشته شده،1 در عين برخوردارى از غناى علمى، تنها به جنبه‏هاى تئوريك مسأله پرداخته و تئورى‏هاى مهم كارآمدى را مورد ارزيابى قرار داده است. طرح و تبيين ديدگاه‏هاى انديشمندان و فيلسوفان سياسى اسلام در اين زمينه راهكارهاى مهم و اساسى را پيش روى محققان مى‏گذارد.
در اين بيان، ديدگاه‏هاى امام خمينى با عنايت به تصدى ده ساله مسؤوليت رهبرى جمهورى اسلامى، مى‏تواند بسيار راهگشا باشد و مقاله حاضر به اين موضوع پرداخته است. در اين مقاله، دولت به مفهوم عام و گسترده مد نظر است و واژه كارآمدى در مفهوم كلان آن به معناى «موفقيت» به كار رفته و نه صرفاً به معناى اقتصادى آن.

حكومت اسلامى حكومتى كارآمد
در حكومت اسلامى، رفاه و سعادت دنيا و آخرت براى همه بشر تضمين شده است، اما شرط آن اجراى اسلام به تمام معنا، يعنى آن گونه كه بر پيامبر اكرم نازل شده و توجه مسؤولان نظام و مردم به همه ابعاد آن است:
ان‏شاءالله اگر حكومت اسلامى جريان پيدا بكند، براى همه رفاه هست، براى همه سعادت است، براى همه رفاه و سعادت دنيا و آخرت است.2
حكومت اسلامى اگر همه ان‏شاءالله پياده بشود، به آن طورى كه بر پيغمبر اسلام نازل شده است، سعادت دنيا و آخرت ملت‏ها را ضمانت كرده است.3

اين امر به سبب وجود و گرد آمدن شاخصه‏هاى همه جانبه و كم نظير در حكومت اسلامى است. عمده اين شاخصه‏ها به گونه‏اى هستند كه به تنهايى قادرند كارآمدى حكومت اسلامى را تضمين كنند. برخى از اين شاخصه‏ها عبارتند از:
1. حكومت اسلامى مساوى تمدن و ترقى است: «حكومت اسلامى مساوى با پيشگرايى و تمدن و ترقى است، نه مخالف با آن است»؛4
2. حكومت اسلامى مبتنى بر رعايت حقوق بشر است: «حكومت اسلامى مبتنى بر حقوق بشر و ملاحظه آن است. هيچ سازمانى و حكومتى به اندازه اسلام ملاحظه حقوق بشر را نكرده است»؛5
3. آزادى و دموكراسى به تمام معنا در حكومت اسلامى وجود دارد: «آزادى و دموكراسى به تمام معنا در حكومت اسلامى است»؛6
4. در حكومت اسلامى بين دولت و ملت رابطه سلطه و تسلط وجود ندارد: «اسلام در رابطه بين دولت و زمام دار و ملت ضوابطى و حدودى معين كرده است و براى هر يك بر ديگرى حقوقى تعيين نموده است كه در صورت رعايت آن هرگز رابطه مسلط و زير سلطه به وجود نمى‏آيد»؛7
5. فضاى حكومت اسلامى فضاى محبت است: «در حكومت اسلام جوّ، جوّ محبت است. بين شخص اول مملكت با ادنى فردى كه به حسب نظر مردم ادنى حساب مى‏شوند فرق اساسى مربوط به دنيا نيست»؛8
6. در حكومت اسلامى همه چيز براى رفاه مردم است: «در حكومت اسلامى، اداره‏اش براى رفاه مردم است، نظامش براى رفاه مردم است، رئيس جمهورش براى رفاه مردم است، نخست وزيرش براى رفاه مردم است، و محيط، محيط محبت، [است‏]».9
بنابراين حكومت اسلامى اقتضائات لازم و ضرورى براى كارآمدى همه جانبه را داراست؛ اما شانيت و اقتضا كافى نيست، بلكه حكومت اسلامى بايد نگاهى صحيح به حكومت داشته و سپس اصول و شاخصه‏هايى را كه دولت اسلامى را كارآمد مى‏كند به خوبى شناسايى كند و در مرحله بعد آنها را بدون كم و كاستى به اجرا در آورد.

ماهيت دولت و حكومت در اسلام‏
در انديشه سياسى امام خمينى، ماهيت دولت و حكومت در اسلام، خدمت‏گزارى به مردم است. هر ميزان كه دولت‏ها بتوانند خدمت‏گزار باشند، به همان ميزان خواهند توانست پشتيبانى ملت را به خود جلب كرده، كارآمد باشند و جلو هر گونه شكست و ناكامى را بگيرند.10 در ديدگاه امام، اين مسأله آن قدر اهميت دارد كه اساساً معتقدند اسلام حكومت به معناى متعارف ندارد؛ بلكه آنچه در اسلام مورد تأكيد است «خدمت‏گزارى به مردم» است: «اسلام حكومت به آن معنا ندارد، اسلام خدمت‏گزار دارد. شما خودتان را حاكم مردم ندانيد، شما خودتان را خدمت‏گزار مردم بدانيد. حكومت همان خدمت‏گزارى است».11
خدمت‏گزارى مردم فضيلتى آنچنان والاست كه حتى انبيا و اولياى بزرگ خدا نيز خود را خدمت‏گزار مردم مى‏دانستند:
انبيا خودشان را خدمت‏گزار مى‏دانستند، نه اين كه يك نبى‏اى خيال كند حكومت دارد بر مردم، حكومت در كار نبوده، اولياى بزرگ خدا، انبياى بزرگ همين احساس را داشتند كه اينها آمدند براى اين كه مردم را هدايت كنند، ارشاد كنند، خدمت كنند.12
در نظر امام؛ مفهوم مقابل خدمت‏گزارى، فرمانفرمايى است. دولت‏ها تا زمانى مى‏توانند ادعاى خدمت‏گزارى به مردم كنند و كارآمد باشند كه خود را واقعاً نوكر مردم قلمداد كنند: «دولت‏ها خدمت‏گزار مردم هستند، نه فرمانفرما»13 «دولت مال مردم است، نوكر مردم است، دولت‏ها خدمت‏گزار مردمند».14 «دولت‏ها اقليتى هستند كه بايد براى خدمت اين ملت باشند. دولت خدمت‏گزار ملت بايد باشد نه حاكم بر ملت».15
دولت كارآمد بايد بتواند خدمت‏گزارى خويش را هم در مقام بيان و هم در مقام عمل به ملت نشان دهد. «حكومت بايد در خدمت مردم باشند و به مردم حالى كنند كه ما خدمتگزاريم، حالى كنند لفظاً، حالى كنند عملاً».16
اين نوع نگاه به دولت، اصول و شاخصه‏هاى خاصى را براى كارآمدى ارائه مى‏دهد كه مختص «دولت خدمت‏گزار» است. در اين جا اصول و شاخصه‏هاى كارآمدى دولت بر اساس انديشه سياسى امام خمينى را تبيين مى‏كنيم.

اصول و شاخصه‏هاى كارآمدى دولت‏
در انديشه سياسى امام خمينى، اصول و شاخصه‏هاى كارآمدى دولت را مى‏توان در چند بخش تقسيم بندى كرد كه كارآمدى اخلاقى، حقوقى، اقتصادى، مديريتى و سياسى از جمله موارد مهم آن به شمار مى‏روند. البته تقسيم بندى مذكور بدان معنا نيست كه مباحث زيرمجموعه آن به طور كامل و دقيق مرتبط با همان بخش هستند، بلكه اساساً برخى از مباحث در ارتباط با چند حوزه هستند كه در اين جا تنها در يكى از بخش‏ها ذكر شده است.

كارآمدى اخلاقى‏
1. فتح قلوب مردم: در انديشه امام خمينى، «فتح قلوب» از اهميت بالايى برخوردار است. دولت‏ها اگر چه به راحتى مى‏توانند مملكت و ملتى را زير سلطه خويش بكشانند، اما هرگز نمى‏توانند دل‏هاى آنان را متوجه خويش كنند. «اى دولت‏ها، فتح مملكت كه چيزى نيست، فتح قلوب مهم است».17
حكومت بر دل‏ها تنها راه اقتدار دولت‏هاست و كارآمدى و پايدارى دولت‏ها نيز در صورتى است كه ملت با تمام وجودش موافق با آن باشد «وقتى حكومتى پايه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشد، هر چه قدرتمند باشد هم نمى‏تواند پايدارى كند».18
امام معتقدند در صدر اسلام، رمز چيرگى حكومت اسلامى بر امپراتورى‏هاى بزرگ، حكومت بر قلوب مردم بوده است. «حكومت صدر اسلام، حكومت بر قلوب بود و لهذا با جمعيت‏هاى كم بر امپراتورى‏هاى بزرگ غلبه كردند».19
اما اين كه چه حكومت‏هايى بر قلوب مردم حكومت دارند، بنا بر ديدگاه امام، حكومت‏هاى مردمى، ملى، خدمت‏گزار، الهى، اسلامى و عادلانه همگى حكومت‏هايى هستند كه حكومت بر قلوب مردم دارند.20
2. تزكيه دولتمردان: در حكومت اسلامى، حاكم و كارگزاران بايد از نظر اخلاقى خود را تزكيه كرده باشند. اصلاح و افساد كشور و حتى كشورها بستگى به رعايت يا ترك اين اصل مهم دارد. تزكيه دولتمردان اهميت بيشترى نسبت به تزكيه افراد عادى دارد.
تزكيه براى دولتمردان، براى سلاطين، براى رؤساى جمهور، براى دولت‏ها و براى سردمداران بيشتر لازم است تا براى مردم عادى. اگر افراد عادى تزكيه نشوند و طغيان پيدا كنند، يك طغيان بسيار محدود است. لكن اگر طغيان در كسى شد كه مردم او را پذيرفته‏اند، اين گاهى يك كشور و گاهى كشورها را به فساد مى‏كشد.21
معيار ناميدن حكومتى با عنوان «حكومت اسلامى»، عمل و پاى‏بندى به اين اصل است، به طورى كه شخصى يا اشخاصى كه در رأس حكومت قرار دارند بايد خود را از حيث اخلاقى تزكيه كنند.
اگر آن كسى كه در رأس حكومت است، خودش را اصلاح نكند و تابع قوانين اسلام نباشد، قوانين اسلام را در مملكت وجود خودش اجرا نكند، اين نمى‏تواند حكومت اسلامى باشد و حاكم اسلامى باشد.22

كارآمدى حقوقى‏
3. حاكميت قانون: قانون محور وحدت يك نظام سياسى محسوب مى‏شود. همه اديان، به ويژه دين مبين اسلام، براى ارائه و اجراى قانون در جامعه آمده‏اند و به سبب اهميت آن، همه انبيا، پيامبر اسلام، ائمه‏عليه السلام و خلفاى اسلامى خود را در برابر آن خاضع و تسليم مى‏دانستند. «از صدر عالم تا كنون تمام انبيا براى برقرار كردن قانون آمده‏اند و اسلام براى برقرار كردن قانون آمده است و پيغمبر اسلام و ائمه اسلام و خلفاى اسلام تمام براى قانون خاضع بوده‏اند و تسليم قانون بوده‏اند».23
عمل به قوانين جلو هرگونه اختلاف و بى‏نظمى را گرفته و جامعه را به سمت اهداف تعيين شده سوق مى‏دهد. بنابر ديدگاه امام، وجود اختلافات در جامعه ناشى از قانون شكنى‏هاست. «اگر همه اشخاص و همه گروه‏ها و همه نهادهايى كه در سرتاسر كشور هستند به قانون خاضع بشويم و قانون را محترم بشماريم، هيچ اختلافى پيش نخواهد آمد. اختلاف از راه قانون شكنى‏ها پيش مى‏آيد».24
اسلام از آن جا كه دين مترقى اى است، پيشرفته‏ترين قوانين را نيز دارد و عمل به اين قوانين معيار اسلامى بودن يك كشور به حساب مى‏آيد و در مقابل، مخالفت با آن قوانين مخالفت با اسلام محسوب مى‏گردد. «در كشورى كه قانون حكومت نكند، خصوصاً قانونى كه قانون اسلام است، اين كشور را نمى‏توانيم اسلامى حساب كنيم، كسانى كه با قانون مخالفت مى‏كنند، اينها با اسلام مخالفت مى‏كنند».25
بنابراين امام معتقدند، هر كشورى كه به قوانين اسلام عمل نمايد بدون شك از پيشرفته‏ترين كشورها خواهد شد».26

كارآمدى اقتصادى‏
4. اجراى برنامه اقتصادى اسلام: اجراى درست برنامه اقتصادى اسلام، ملت را در رفاه و آسايش قرار مى‏دهد. اگر ملت ايران تسليم احكام اسلام شوند و از دولت‏ها بخواهند برنامه مالى اسلام را با نظر علماى اسلام اجرا كنند. تمام ملت در رفاه و آسايش زندگى خواهند كرد».27

5. رياضت اقتصادى مسؤولان: اين مسأله در انديشه امام از اهميت ويژه‏اى برخوردار است. ايشان در سيره، عمل و گفتارشان، هميشه در تلاش بودند مسؤولان را به اين نكته توجه دهند كه زندگى شخصى خويش را بايد با كم درآمدترين قشر جامعه سازگار كنند؛ شيوه‏اى كه كاملاً منطبق با گفتار و عملكرد حضرت على‏عليه السلام است.
ما آرزوى همچو حكومتى [حكومت حضرت اميرعليه السلام‏] داريم. يك حكومت عادل كه نسبت به افراد رعيت علاقه‏مند باشد، عقيده‏اش اين باشد كه بايد من نان خشك بخورم كه مبادا يك نفر در مملكت من زندگى‏اش پست باشد، گرسنگى بخورد.28
اقناع و رضايت مردم يكى از نتايج مهم اين رفتار است. اگر مردم در كمبودها و مشكلات مسؤولان را نيز همراه و شريك خود بدانند طبيعتاً قانع شده و دست از شورش و عصيان بر مى‏دارند. با رعايت همين اصل مى‏توان كارآمدى دولت را تضمين كرد. «اگر يك حكومت و دستگاه‏هاى حكومت زندگى شخصى‏شان جورى باشد كه مردم ببينند نزديك به زندگى آنهاست، مردم قانع مى‏شوند، مردم راضى مى‏شوند، عصيان تمام مى‏شود».29
توجه و عمل نكردن به اين اصل، از عوامل مهم انحطاط و زوال دولت‏هاست.
آن روزى كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد، آن روز است كه بايد فاتحه دولت و ملت را بخوانيم. آن روزى كه رئيس جمهور از آن خوى كوخ‏نشينى بيرون برود و به كاخ نشينى توجه بكند، آن روز است كه انحطاط براى خود و براى كسانى كه با او تماس دارند پيدا مى‏شود. آن روزى كه مجلسيان خوى كاخ نشينى پيدا كنند و از اين خوى ارزنده كوخ نشينى بيرون بروند، آن روز است كه ما براى اين كشور بايد فاتحه بخوانيم.30

6. توجه به قشر كم درآمد: تمركز دولت در برنامه‏ريزى اقتصادى بايد در طبقه ضعيف و كم درآمد و اقشار پايين جامعه باشد. «ما بايد براى اين طبقه كارگر و كارمند، كه ضعيف هستند، طبقه‏اى كه شما اينها را پايين مى‏دانيد در حالى كه اينها از همه شما بالاتر و بلند مقام‏تر هستند، بايد دولت‏ها براى اينها كار بكنند».31
دولتى كه بر اساس مدل حكومتى امام على‏عليه السلام اداره مى‏شود، بايد با تمام قدرت براى اين قشر دلسوزى و خدمت كند؛ امرى كه متأسفانه هميشه دولت‏ها به جهت رعايت نكردن اصل «رياضت اقتصادى مسؤولان» از آن غفلت مى‏كنند. «دولت واقعاً بايد با تمام قدرت آن طورى كه على‏عليه السلام براى محرومين دل مى‏سوزاند، دل بسوزاند. مثل يك پدرى كه بچه‏هايش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال اين مى‏رود كه آنها را سير كند».32

7. پرهيز از فشار بر مردم: اگر اسلام براى تأمين زندگى دنيا و آخرت مردم است، بايد نظام اسلامى به گونه‏اى باشد كه مردم در آن احساس آرامش كنند. سختگيرى و فشار، به ويژه در مقوله‏هاى اقتصادى، باعث دلسردى مردم و در نتيجه خارج شدن آنها از صحنه مى‏شود. «اگر دولت بخواهد مردم را در فشار قرار دهد، بازار را در فشار قرار دهد، بداند كه فاتحه آن دولت هم خوانده خواهد شد».33 «ما بايد بسيار به فكر مردم باشيم و بر آنان سخت نگيريم كه از صحنه خارج شوند».34
در مقابل فشار و سختگيرى، جلب نظر مردم از جمله امور لازم و ضرورى است. «جلب نظر مردم از امورى است كه لازم است. پيغمبر اكرم جلب نظر مردم را مى‏كرد، دنبال اين بود كه مردم را جلب كند».35

8. دولت محدود: اگر دولت بخواهد كارآمد باشد بايد از گسترش حوزه دولتى پرهيز كند. دولت با مشاركت دادن مردم در امور، مى‏تواند به عنوان نهاد نظارت كننده بر تمامى امور عمل كند. بر اساس ديدگاه امام، كشورى كه در آن مالكيت دولتى فراگير باشد، به گونه‏اى كه مردم از صحنه مالكيت كلان حذف شوند، آن كشور به بيمارى مهلكى دچار شده است.
دنبال اين نباشيد كه هر چيزى را دولتى كنيد، دولتى كردن در يك حدودى است كه معلوم است، لكن مردم را شركت بدهيد، بازار را شركت بدهيد.36
دولت بى‏شركت ملت و توسعه بخش‏هاى خصوصى جوشيده از طبقات محروم مردم و همكارى با طبقات مختلف مردم با شكست مواجه خواهد شد. كشاندن امور به سوى مالكيت دولت و كنار گذاشتن ملت، بيمارى مهلكى است كه بايد از آن احتراز شود.37

9. امنيت اقتصادى: دولت اسلامى بايد امنيت سرمايه‏گزارى‏هاى اقتصادى، تجارى و توليدى مردم را تأمين كند.
دولت اسلامى بايد مردم را در همه چيز مطمئن كند، در سرمايه‏هايشان، در كسبشان، در كارخانه‏هايشان، در همه چيز مردم در آرامش باشند و دولت ابداً نمى‏تواند به آنها تعدى بكند و نبايد تعدى بكند و اگر كسى تعدى كرد، تأديب خواهد شد.38

كارآمدى مديريتى‏
10. شايسته سالارى: بى‏شك كارآمدى دولت در پرتو شايسته سالارى آن به دست مى‏آيد و در ديدگاه امام نيز تنها راه شايستگى ملت و كشور، شايستگى دولت آن است.
بدبختى و خوشبختى ملت‏ها بسته به امورى است كه يكى از مهمات آن صلاحيت داشتن هيأت حاكمه است. اگر چنانچه هيأت حاكمه، كسانى كه مقدرات يك كشور در دست آنهاست، اينها فاسد باشند، مملكت را به فساد مى‏كشند، همه بعدهاى مملكت را رو به نيستى و فساد مى‏برند.39
تا دولت صالح نباشد مملكت صلاحيت پيدا نمى‏كند.40
يكى از راه‏هاى شايسته سالارى، گزينش مسؤولان از طبقات متوسط و پايين جامعه است.
اساس ادامه يك پيروزى و انقلاب در امرى است كه به نظر مى‏آيد در رأس امور واقع است، و آن اين كه دولت، مجلس و كسانى كه در ارتش و سپاه هستند از طبقه متوسط و مادون باشند. مادامى كه مجلس و ارگان‏هاى دولتى از اين طبقه تشكيل بشود، امكان ندارد يك دولت و قدرت بزرگ اوضاع را به هم بزند.41
از ديگر راهكارهاى شايسته سالارى، گزينش نيروهاى متعهد و متخصص در دولت است. دولت براى كسب كارآمدى لازم در همه امور، بايد از افراد متعهد و متخصص در رشته‏هاى گوناگون استفاده كند. گزينش مديران در دولت يا هر نهاد ديگرى بايد كاملاً منطبق بر اصول و ضوابط باشد. در ديدگاه امام مى‏توان به برخى از اين موارد، از جمله كاردانى، تعهد، خدمت بهتر و در خدمت منافع ملت بودن اشاره كرد. اگر گزينش‏ها بر اساس روابط دوستى، آشنايى... باشد، طبيعتاً موجب ناكارآمدى دولت و آن نهاد مى‏گردد؛ البته دوستى و آشنايى‏اى موجب ناكامى و ناكارآمدى مى‏شود كه بر اساس منطق، فكر و تأمل نباشد.
دولت بدون گزينش اشخاص متعهد و متخصص در رشته‏هاى مختلفه موفق نخواهد شد و دولتمردان در گزينش همكاران به كاردانى و تعهد آنان و بهتر خدمت كردن آنها به كشور و در منافع ملت بودن تكيه كنند تا در پيش حق تعالى و ملت رو سفيد باشند، نه بر دوستى و آشنايى و حرف شنوى بى‏تفكر و تأمل كه اين رويه موجب ناكامى در خدمت به كشور است. دوست خوب براى دست اندركاران آن است كه در پيشرفت امور محوله به آنان مؤثر باشد و در خدمت ملت باشد، نه در خدمت آنان. هر كه و هر چه خواهد بود. دولتمردان از دانشمندان و متخصصان متعهد استمداد كنند تا راز موفقيت را به دست آورند.42

11. وجدان كارى: در حكومت اسلامى، دولتمردان، كارمندان، روحانيان، بازاريان، همه بايد وظايفى را كه به آنان محول شده، به خوبى انجام دهند و در اين صورت است كه مشكلات كشور حل مى‏شود.
اگر يك مملكت كارمندش و دولتش و ملتش و روحانيتش و بازارش و همه چيز، وقتى هر كدام به آن وظايفى كه خداى تبارك و تعالى محول كرده بر آنها، خوب عمل كردند، اين مملكت بعد از چندى همه‏اش درست مى‏شود.43
وجدان كارى از عوامل مهم پشتيبانى ملت از دولت است، چون «وقتى دولت خوب كار كند براى ملت، آنها هم پشتيبان‏اند».44
استعفاى مديران ناكارآمد، عملى صالح و عبادت به شمار مى‏رود.
اى متصديان و دولتمردان از رده به اصطلاح بالا تا پايين، به هوش باشيد كه در دو راهى سعادت و شقاوت قرار داريد. اگر به واسطه سوء مديريت و ضعف فكر و عمل شما، به اسلام و مسلمين ضررى و خللى واقع شود و خود مى‏دانيد و به تصدى ادامه مى‏دهيد، مرتكب گناه عظيمى و كبيره مهلكى شده‏ايد كه عذاب بزرگ دامنگيرتان خواهد شد. هر يك در هر مقام احساس ضعف در خود مى‏كند، چه ضعف مديريت و چه ضعف اراده، از مقاومت در راه هواهاى نفسانى، بدون جو سازى، دلاورانه و با سرفرازى نزد صالحان از مقام استعفا كند كه اين عمل صالح و عبادت است.45

12. رسيدگى سريع به امور مردم: تجمل پرستى، اسراف و كاغذبازى ادارى، يكى از عوامل مهم ناكارآمدى دولت محسوب مى‏گردد. اين عمل باعث طولانى‏تر شدن رسيدگى به امور مردم شده و در نتيجه مردم را به پشتيبانى از نظام و دولت دلسرد مى‏كند. «بايد تمام ادارات از تجمل پرستى و اسراف و كاغذبازى بپرهيزند و كار مردم را سريعاً انجام دهند».46

13. اصلاح ادارى: دولت براى بالا بردن رشد كارآمدى خويش نيازمند اصلاح ادارى در مقاطع مختلف است. اين عمل از جمله امورى است كه انجام ندادن به موقع آن باعث رشد معكوس كارآمدى دولت است. «اصلاح دولت و اصلاح ادارات و اصلاح جامعه و بازسازى، همه اينها بر دوش شما آقايانى است كه در رأس امور هستيد و چنانچه همت نگماريد چه بسا كه ما قدم را به واپس برداريم».47

14. فساد زدايى: وجود فساد در جامعه و تعقيب و ترميم نكردن آن يكى از عوامل مهم زوال و انحطاط دولت است. «دولت و همه موظفند، وقتى فسادى واقع شد، اغماض نكنند، و همان يك مورد را از بين ببرند تا سرايت نكند تا اين كه يك جمهورى به فساد كشيده بشود و يا در دنيا بد نام شود».48

15. پرهيز از برخورد تكليفى با مردم: حكومتِ بر اساس تكليف و تكلف بر مردم يكى از عوامل جدايى مردم از دولت و مسؤولان است.
اگر اين احساس پيش بيايد كه من آن بالا هستم و ديگران بايد از من اطاعت بكنند و يك تكليفى است، و بخواهيد با تكليف و تكلف به مردم حكومت كنيد، اين باز به حالت سابقه بر مى‏گردد و مردم از شما جدا مى‏شوند.49

كارآمدى سياسى‏
16. وحدت دولت و ملت: پاى‏بندى به اصل وحدت موجب سلامت و استحكام كشور مى‏شود و اين اصل زمانى فرو مى‏پاشد كه دولت كارنامه نامطلوبى داشته باشد. و در برابر، سلامت يك كشور در صورتى تضمين خواهد شد كه همه اقشار جامعه، حكومت كنندگان و حكومت شوندگان، با يكديگر تفاهم و همدلى داشته باشند و از كار يكديگر پشتيبانى و بر آن نظارت كنند. چنين كشورى طبيعتاً شكست‏ناپذير خواهد بود.
اگر يك كشور بخواهد يك كشور سالمى باشد، بايد بين دستگاه حاكمه با ملت تفاهم باشد.50
اگر يك مملكتى دولت و ملتش، ارتش و ملت، قواى انتظامى و ملت با هم شدند و هر دو احساس كردند كه بايد خدمت به هم بكنند، يك همچو مملكتى و كشورى شكست نخواهد خورد.51
منشأ همه گرفتارى‏ها در كشور، جدايى ميان دولت و ملت است. در صورت تحقق اين امر، فساد اقتصادى، اخلاقى، ادارى، سياسى و ...، هم در ميان مردم و هم در ميان دولتمردان رشد يافته و باعث پوسيده شدن بدنه اصلى نظام مى‏گردد.
جدايى دولت‏ها از ملت‏ها منشأ همه گرفتارى‏هايى است كه در يك كشورى تحقق پيدا مى‏كند.52
دولت و مردم نبايستى از يكديگر جدا باشند، اگر جدا شدند، ملت از گرفتارى دولت خشنود مى‏شود و مردم از ماليات و كار مى‏دزدند، ولى هرگاه يكى باشند، مردم گليم زير پاى خود را در مواقع لزوم مى‏فروشند و به دولت مى‏دهند تا رفع نياز دولت بشود.53
در انديشه امام، حل مشكل جدايى ملت و دولت، در دست دولت‏هاست.
جدايى ملت از دولت بلكه رو در رو قرار گرفتن آنها، موجب ضعف آنها و گرفتارى دولت و ملت شده است، و تا اين مشكل راخود دولت‏ها رفع نكنند روى سعادت را نخواهند ديد و هميشه گرفتار دست خيانتكاران و اجانب خواهند بود.54
اساساً قدرت ملى و مردمى، بالاترين قدرت‏هاست.
اين يك اشتباهى از حكومت‏ها بوده است كه خيال مى‏كردند كه اگر قدرت‏هاى بزرگ را به دست بياورند، بهتر از اين است كه قدرت ملت خودشان را به دست بياورند، و اين علاوه بر اين كه يك خيانت به ملت‏ها بوده است، آن كاميابى كه بايد براى يك انسان باشد و آن ارزشى كه بايد براى يك انسان باشد اينها از دست داده بودند.55

17. مشاركت مردم: رمز موفقيت و كارآمدى دولت، برخوردارى از مشاركت و حمايت همه جانبه تمام اقشار مردم است. دولت به تنهايى هرگز قادر به انجام دادن همه وظايفش نيست.
من از شما خواستارم كه به دولت كمك كنيد، و فقط اين نباشد كه منتظر باشيد دولت همه كارها را بكند، دولت نمى‏تواند همه كارها را انجام بدهد، شماها بايد پشتيبانى كنيد.56
نمى‏شود كه ملت كنار بنشيند و بگويد دولت همه كارها را بكند، يك همچو خرابه بزرگى را دولت به اين زودى‏ها، اگر قدرت ملت نباشد، نمى‏تواند آباد كند.57
مشاركت و حمايت مردمى از عوامل مهم انحطاط ناپذيرى حكومت‏هاست. «اگر مردم پشتيبان يك حكومتى باشند، اين حكومت سقوط ندارد. اگر يك ملت پشتيبان يك رژيمى باشند، آن رژيم از بين نخواهد رفت».58
دولت‏ها در صورتى كه به ملت خويش بها و اعتبار ندهند، طبيعى است كه از حمايت مردمى برخوردار نخواهند بود. امروزه تنها راه موفقيت و كارآمدى دولت‏ها، برخوردارى از حمايت مردمى و جلب رضايت آنان است.
دولت‏ها خودشان را فرمانفرما و ولى امر و همه چيز مى‏دانند و براى ملت هيچ اعتبارى قائل نيستند، از اين جهت از پشتيبانى ملت محرومند.59
ملت‏ها اگر با يك چيزى مخالفت كردند، دولت‏ها نمى‏توانند اجرا بكنند. امروز مثل سابق نيست كه يك دولتى بيايد هر غلطى مى‏خواهد بكند، خير، بايد موافق اميال صحيحه ملت عمل بكند، نوكر ملت بايد باشد، نه آقاى ملت.60
يكى از جلوه‏هاى مشاركت مردمى، مشورت و مشاوره دولت با مردم و نمايندگان مردم است. تصميمات دولت هنگامى كارآمد است كه همراه با مشورت و مشاوره با مردم يا نمايندگان آنان باشد. «در حكومت به طور قطع بايد زمام‏داران امور دائماً با نمايندگان ملت در تصميم‏گيرى‏ها مشورت كنند و اگر نمايندگان موافقت نكنند نمى‏توانند به تنهايى تصميم گيرنده باشند».61

18. عدالت پرورى: حكومت عادل مردم عادل پرورش مى‏دهد.
اگر حكومت‏ها عادل باشند، كم كم مردم را به صورت خودشان در مى‏آورند.62
آن كسى كه به يك ملتى حكومت دارد، چنانچه عدالت پرور باشد، دستگاه او عدالت پرور خواهد شد، قشرهايى كه به او مرتبط هستند به عدالت گرايش پيدا مى‏كنند، تمام اداراتى كه تابع آن حكومت است، خواه نا خواه به عدالت گرايش پيدا مى‏كنند و عدالت گسترده مى‏شود.63
بايد دولتى به وجود بيايد كه با همه قشرها به عدالت رفتار كند، و امتياز بين قشرها ندهد، مگر به امتيازات انسانى كه خود آنها دارند.64
حكومت عادل مى‏تواند تمام مصالح كشور را تأمين كند، در حالى كه حكومت ظالم عامل تمام بدبختى‏هاى كشور است. «مفاسد از حكومت‏ها سرچشمه مى‏گيرد، حكومت عدل تمام مصالح كشور را تأمين مى‏كند و حكومت ظلم تمام بدبختى‏ها را براى يك ملتى ايجاد مى‏كند».65

19. انتقاد پذيرى: حكومت اسلامى بايد انتقادات را تحمل و از آن استقبال كند. انتقادات از دولت و عملكردهاى آن باعث رشد و بالندگى كارآمدى دولت خواهد بود «كوچك‏ترين فرد مى‏تواند آزادانه و بدون وجود كمترين خطر به بالاترين مقام حكومتى انتقاد كند و از او در مورد اعمالش توضيح بخواهد».66

20. پرهيز از سياست بازى‏هاى گروهى: براى رسيدن به كارآمدى بايد از سياست بازى‏هاى گروهى پرهيز كرد. سياست صحيح اسلامى آن است كه در كشور شيوه و فكر واحد حكومت كند.
دولتمردان با رويه و فكر واحد براى رسيدن به آنچه صلاح اسلام و كشور است به پيش روند و اين سياست صحيح اسلامى است و خداى نخواسته در سياست بازى‏هاى گروهى وارد نشوند كه با ناكامى مواجه مى‏شوند.67
من از همه ارگان‏هاى دولتى و ملى و همه گروه‏ها مى‏خواهم كه از گروه‏گرايى و دسته‏بندى و فرصت‏طلبى و هواهاى نفسانى احتراز كنند و خود را در راه خدمت به ملت و خلق مستضعف قرار دهند و از راهى كه ملت مى‏رود منحرف نشوند.68
علاوه بر اين، وحدت و همدلى ميان دولتمردان، كارآمدى و موفقيت دولت را بالا مى‏برد.
سفارش دوم آن است كه بين خودتان، بين وزرا، بين دولتى‏ها برادرى باشد. شما براى اسلام مى‏خواهيد خدمت كنيد، نمى‏خواهيد كه براى خودتان كارى بكنيد، شما مى‏خواهيد براى اين ملت محروم در طول تاريخ خدمت بكنيد، نمى‏خواهيد كه جيب خودتان را پر كنيد.69

پى‏نوشت‏ها
*) حجةالاسلام محسن‏رضوانى، پژوهشگر مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام‏خمينى.
1. محمدجواد لاريجانى، مباحثى در مشروعيت و كارآمدى (تهران: سروش، 1373).
2. امام روح اللّه خمينى، صحيفه امام (تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1378) ج 7، ص 61.
3. همان، ج 13، ص 366.
4. همان، ج 5، ص 69 - 70.
5. همان.
6. همان.
7. همان، ص 409.
8. همان، ج 7، ص 233.
9. همان، ج 7، ص 238.
10. همان، ج 9، ص 42.
11. همان، ج 13، ص 202.
12. همان، ج 15، ص 358.
13. همان، ج 9، ص 18.
14. همان، ج 1، ص 297.
15. همان، ج 11، ص 89.
16. همان، ج 13، ص 382.
17. همان، ج 1، ص 121.
18. همان، ج 7، ص 510.
19. همان، ج 14، ص 180.
20. همان، ج 7، ص 527 - 529.
21. همان، ج 14، ص 392.
22. همان، ج 8 ، ص 284.
23. همان، ج 14، ص 414.
24. همان.
25. همان.
26. همان، ج 5 ، ص 204.
27. همان، ج 1، ص 137.
28. همان، ج 6، ص 57.
29. همان، ج 7، ص 259.
30. همان، ج 17، ص 376.
31. همان، ج 7، ص 335.
32. همان، ج 18، ص 159.
33. همان، ج 17، ص 251.
34. همان، ج 19، ص 44.
35. همان، ج 17، ص 251.
36. همان، ج 19، ص 409.
37. همان، ج 19، ص 157.
38. همان، ج 17، ص 161.
39. همان، ج 5، ص 314.
40. همان، ج 6، ص 46.
41. همان، ج 16، ص 19.
42. همان، ج 19، ص 157.
43. همان، ج 9، ص 480.
44. همان، ج 17، ص 383.
45. همان، ج 19، ص 157.
46. همان، ج 6، ص 266.
47. همان، ج 15، ص 492.
48. همان، ج 16، ص 173.
49. همان، ج 13، ص 371.
50. همان، ج 8 ، ص 230.
51. همان، ج 9، ص 144.
52. همان، ج 9، ص 118.
53. همان، ج 1، ص 123.
54. همان، ج 9، ص 129.
55. همان، ج 14، ص 232.
56. همان، ج 6، ص 529.
57. همان، ج 10، ص 332.
58. همان، ج 8 ، ص 372.
59. همان، ج 11، ص 94.
60. همان، ج 15، ص 373.
61. همان، ج 5، ص 436.
62. همان، ج 5، ص 442.
63. همان، ج 9، ص 135.
64. همان.
65. همان.
66. همان، ج 5، ص 449.
67. همان، ج 19، ص 157.
68. همان، ج 12، ص 443.
69. همان، ج 18، ص 81.