دانشجويان و انقلاب اسلامي ايران

دانشجويان و انقلاب اسلامي ايران

با استناد به واقعيات تاريخي و تاريخچه شكل‌گيري جنبش ، بدنه جنبش دانشجويي همواره با استكبار، سلطه، ديكتاتوري و استبداد به شدت مقابله كرده و با همه وجود عدالت خواه بوده است .
جنبش دانشجويي در کشور ایران  با آغاز نهضت روحانيت در سال ‪ ۱۳۴۲به اين حركت عظيم پيوست و دانشجو و دانشگاه دوشادوش روحانيت به يكي از بازوهاي اساسي نهضت روحانيت و يكي از عوامل پيروزي انقلاب اسلامي تبديل شدند.
تشكيل سپاه پاسداران و جهاد سازندگي در ماههاي نخست پيروزي انقلاب اسلامي، از ديگر نشانه‌هاي ذات حقيقي جنبش دانشجويي محسوب می شوند . مقابله دانشجویان با گروهك ها و عناصر مسلحي كه دانشگاه را لانه خود كرده بودند، حركت عظيم تسخير لانه جاسوسي آمريكا، تشكيل جهاد پربركت دانشگاهي، حضور فعال در هشت سال دفاع مقدس و حضور موثر در مقابله با همه توطئه‌هاي سي سال اخير، نشان مي‌دهد كه جنبش دانشجويي با ويژگي‌هايي همچون ضديت با استكبار، مقابله با فساد، ضديت با استبداد و اشرافيگري و مخالفت با گرايش هاي انحرافي، توانسته است در پرتو عدالت خواهي مستمر، سهم اساسي خود را در پيشبرد اهداف انقلاب و ملت ايفا كند.
كمك به حفظ وحدت ملي و حضور و شركت در پيكار همگاني ملت ايران با توطئه‌هاي بيگانگان از جمله اهداف حقيقي تشكل هاي دانشجويي است.
مهم ترين مسئوليت دانشجويان را به عنوان چشم بيناي طبقه روشن بين و روشنفكر جامعه، مراقبت از ظاهر و باطن نظام اسلامي و جلوگيري از انحراف آن دانستند.
تشكل‌هاي اسلامي دانشجويان، اصلي‌ترين شاخه‏ فعاليت‌هاي دانشجويي به شمار مي‏رود، به‌ويژه همزمان با اوج‌گيري نهضت و پس از پيروزي آن، نقش مضاعف يافته و بار اصلي فعاليت‌هاي علني دانشجويي را بر دوش داشته است.
بي‏ترديد، حركت‌هاي انفرادي دانشجويي، نمي‏تواند چندان نقش چشمگيري را در هدايت اجتماعي داشته باشد. دانشجويان، در محيط‌هاي كوچك ارتباطي خود مي‏توانند تأثيرگذار باشند اما وقتي كه دامنه‏ تأثير را افزون‌تر و گسترده‏تر بطلبند، چاره‏‌اي جز تشكل‌هاي اسلامي دانشجويي باقي نمي‏ماند، اين گونه تشكل‌ها هستند كه قادرند انديشه‏ها و اراده‏هاي فردي را در درون يك مجموعه دانشجويي تمركز بخشند و نقش هدايت‌گري نسل دانشجو را مؤثرتر و بارزتر سازند .
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مقایسه جنبش دانشجویی دهه پنجاه و دهه هشتاد
 
متآسفانه امروز پس از طي مسيرها و دشواري‌هاي فراوان دانشجويان ما به جاي اين كه توليدكننده علم باشند، مصرف‌كننده هستند.
 اولین اشكال دانشگاه اين است كه در زمينه‌هاي فرهنگي به ميزان بيگانه از سطح جامعه فاصله دارد و دومين مشكل در سطح دانشگاه ,نگاه پيش‌زمينه‌اي به علم و غفلت از ابعاد پس‌زمينه‌اي است.
همچنین عدم انطباق دانش نظري و عملي را می توان از چالش‌هاي ديگر دانشگاه برشمرد.چراکه دانش عملي مربوط به زندگي روزمره ماست كه با آن خو گرفته‌ايم و نسل به نسل به ما منتقل شده است و دانش نظري ما بايد هم‌جهت با اين دانش عملي باشد، در حالي كه فقدان اين دانش در جو دانشگاه و دانشجویان احساس مي‌شود.
 عدم انطباق با ساختار شغلي و عدم انطباق با قياس‌هاي جامعه‌ از چالش‌هاي ديگري است كه شامل بحث‌هاي مفصلي است.
جنبش‌ها بستري براي تخليه هيجانات است .امروز بسترهاي گوناگوني براي تخليه اين هيجانات وجود دارد كه در دانشگاه كمتر به چشم مي‌خورد.
 با شناخت و مطالعه  آسيب‌ها و فرصت‌هاي جنبش عدالتخواهي دانشجويي می توان گفت که  از جمله آسيب‌هاي جنبش عدالتخواهي دانشجويي در جامعه ما فردگرايي و خودمحوري است كه به تاسي از فرهنگ بيگانه بر علايق جمعي رجحان پيدا كرده است.
 چالش ديگر اين است كه در جنبش نبايد محافظه‌كار بود، در حالي ‌كه بسياري از دانشجويان ما محافظه‌كار هستند، به ويژه دانشجويان غيرانتفاعي كه هزينه‌اي را بايد پرداخت كنند ‌و به طور طبيعي به محافظه‌كاري گرايش پيدا مي‌كنند.
نخستين فرصت جنبش عدالتخواهي دانشجويي اين است كه عدالت يك موضوع چندضلعي است و همه ابعاد را شامل مي‌شود و آسيب اين فرصت اين است كه از عدالت تعريف موجزي داشته باشيم.
دومين فرصت اين است كه عدالت در جامعه ما موضوعي است كه در عمق راهبردي جامعه ما هوادار دارد، چون عدالت يك آرمان طبيعي انسان است و جامعه ايران هميشه عدالتخواه بوده است.
جنبش دانشجويي در انقلاب اسلامي
 
تاريخ مبارزات دانشجويان از زمان تأسيس اولين دانشگاه يعني دانشگاه تهران در سال 1313 آغاز شد. به دنبال تأسيس دانشگاه به جريان اصلي در روند حركتهاي دانشجويي در دانشگاه به تدريج بوجود آمد كه عبارتند از:
•         جريان ماركسيستي
•         جريان ملي
•         حركت اسلامي.
جنبش دانشجويي با اين سه جريان، حضور فعال و آگاه خود را در صحنه تحولات سياسي كشور نشان داد. توجه به حركت ها و اعتراض هاي دانشجويان از همان آغاز تا پيروزي انقلاب اسلامي از عمق آگاهي سياسي آنان حكايت دارد.
دانشجويان در فاصله سالهاي 32-1320 واكنشهاي مختلفي نسبت به رويدادهاي كشور نشان دادند از جمله  زماني كه دكتر مصدق مجلس چهاردهم را در اعتراض به سهيلي نخست وزير وقت و تدين وزير كشور به جرم دخالت در انتخابات ترك كرد، «دانشجويان به منزل وي رفته و او را با احترام به مجلس آوردند. اين اقدام از سوي حكومت خوشايند نبود، به همين دليل بر روي دانشجويان آتش گشوده شد و در اين واقعه رضا خواجه نوري شهيد شد.» در جريان ملي شدن صنعت نفت ايران دانشجويان به بسيج معلمان، دانش آموزان و كارگران پرداختند. بعد از كودتاي 28 مرداد، در 16 آذر سال 1332، دانشجويان در اعتراض به سفر نيكسون معاون رئيس جمهور وقت آمريكا دست به تظاهرات زدند ومردم را به مقاومت فراخواندند و در اين اثنا پليس در صحن دانشگاه به روي دانشجويان آتش گشود و سه دانشجو به نام هاي شريعت رضوي، مصطفي بزرگ نيا و احمد قندچي به شهادت رسيدند. اين امر موجب بروز واكنش مردم شد كه اين روز را به نام روز دانشجو نامگذاري كردند.
با مسلط شدن حكومت نظامي بعد از كودتاي 28 مرداد توسط فرمانداري نظامي تهران دانشجويان دست به مبارزه نيمه مخفي زدند.
در سال 1336 به هنگام حمله اسرائيل به كانال سوئز دانشجويان مخالفت خود را با سياستهاي تهاجمي آمريكا و دولتهاي حامي اسرائيل در صحنه مسائل سياسي بين المللي با اعتصاب و تظاهرات نشان دادند.
با تأسيس ساواك در روزهاي پاياني سال 1335 كنترل دانشجويان زيرنظر اين سازمان با شدت بيشتري صورت گرفت. ولي با وجود كنترل شديد دستگاه امنيتي، دانشجويان در مسائل مختلف سياسي به صورتهاي گوناگون مخالفت خود را نشان مي دادند. ضرورت اصلاح و دگرگوني امري نبود كه با فشار مأموران ساواك حذف شود، بلكه شكل خود را تغيير داد و تا سال 1357 به سه طريق به شرح زير ظاهر شد:
الف - در قالب اعتراضهاي صنفي كه گاه منجر به اعتصاب و تظاهرات مي شد.
ب- تكاپوي متناسب با تحولات سياسي
ج- مبارزه مسلحانه.
 
الف) اعتراض هاي صنفي
اعتراضهاي صنفي دانشجويان كه گاهي نيز به خشونت كشيده مي شدند عبارتند از: اعتراض به تدريس چند نفر از اساتيد، عدم ارائه برخي از دروس، كيفيت غذا، جمع آوري بعضي كتابها، دستگيري و اخراج بعضي اساتيد و دانشجويان، واگذار نكردن خوابگاه در ترم تابستاني و لغو بعضي شهريه ها... كه ضمن اعتصاب با راهپيمايي، شكستن شيشه ها، نوشتن شعارهايي بر روي ديوار دستشويي، تجمع در محوطه دانشگاه، عدم حضور سر كلاس و خودداري از امتحان نارضايتي خود را نشان مي دادند.
 
ب) تكاپوي متناسب با تحولات سياسي
با وجود كنترل و خفقان پليس امنيتي در دانشگاهها، نيروهاي فعال دانشجويي در مسائل سياسي جامعه حضور داشتند و به مناسبتهاي مختلف سياسي حضور فعال خود را به نمايش مي گذاشتند، به عنوان نمونه با نخست وزيري شريف امامي در شهريور 1339 دانشجويان دانشگاه تهران، سازمان دانشجويان را تشكيل دادند. اولين كنگره انجمنهاي اسلامي در شهريور 1340 با شركت 12 انجمن افتتاح شد و مبارزات داخلي در اثر ارتباط با حلقه مبارزان خارج از كشور استوارتر شده و تكيه گاهي مطمئن براي ملت مبارز ايران شد.
 
 
 
دانشگاه و قيام 15 خرداد در وقايع 15 خرداد 1342 يكي از گروههاي فعال و مهم در مبارزه، اقدام دانشجويان بود. دانشجويان دانشگاه تهران به سرعت نسبت به دستگير امام خميني (ره) واكنش نشان دادند. بعضي از دانشجويان با سخنراني و تشويق ساير دانشجويان اقدام به راهپيمايي و تظاهرات در محوطه دانشگاه كردند و ضمن حمل تراكت بزرگي كه خبر از دستگيري آيت الله خميني مي داد با دادن شعارهاي ضد حكومتي در صدد راهپيمايي به طرف بازار تهران و حمايت از بازاريان در مبارزه عليه حكومت شدند. بسياري از دانشجويان در خيابانهاي اطراف دانشگاه اجتماع كردند كه تعداد زيادي از آنها توسط پليس دستگير شدند. در ادامه تظاهرات، دانشجويان با قطع سيم هاي تلفن دانشگاه و با سر دادن شعارهايي پلاكاردهايي از پارچه تهيه و بر سر در دانشگاه نصب كردند. دانشجويان با تكثير و توزيع نوار سخنراني روز عاشوراي امام فعاليت خود را در كوي دانشگاه گسترش دادند كه منجر به دستگيري و زنداني شدن گروهي از دانشجويان شد و آنان با تجمع خود دانشكده هاي مختلف را به تعطيلي كشاندند به طوري كه پليس به سختي توانست تظاهرات را سركوب كند.
دانشجويان دانشسراي عالي تهران و دانشگاه پلي تكنيك نيز ضمن تجمع و دادن شعارهايي عليه شاه مردم را به شركت در تظاهرات ترغيب كردند. پانزده خرداد موضوعي بود كه دانشجويان در سالهاي بعد به مناسبت بزرگداشت اين روز به تظاهرات، تجمعات، اعتصاب و ... اقدام مي كردند.
آنان در سال 1346 به هنگام مرگ مشكوك غلامرضا تختي، در سال 1348، در مخالفت به افزايش قيمت بليت اتوبوس حضور خود را در صحنه به نمايش گذاشتند.
از اواخر دهه 1340 فعاليت دانشجويان بيشتر سياسي بود و فعاليتهاي صنفي نيز رنگ سياسي به خود گرفت. درخواست هاي دانشجويان از امكانات آموزشي و رفاهي به مسائل سياسي تغيير كرد و شعارهاي ساده جاي خود را به شعارهاي آزادي زندانيان سياسي، مرگ بر شاه، اتحاد، مبارزه ...» بر روي ديوار دانشكده هاي ادبيات حقوق... داد.
 
ج) مبارزات مسلحانه
با رشد كمي و كيفي مبارزات دانشجويي از اواخر دهه چهل و اوايل دهه پنجاه با دو حركت همسو مواجه هستيم: «حركت اول جنبش مسلحانه كه از سال 50 علني شد و در معرض قضاوت افكار قرار گرفت. دانشگاهها محل جذب نيرو براي جنبشهاي مسلحانه بودند و يك تحول بسيار عميق كيفي در حركتهاي دانشجويي بوجود آمد. حركت دوم مربوط به انقلاب فرهنگي بود كه بسياري از انديشمندان اسلامي با تكيه بر امكانات بالقوه دانشجويي راهي نو پيش روي جوانان گشودند. از جمله دكتر شريعتي، آيت الله مطهري، آيت الله طالقاني و ... با تأسيس كانونهاي فكري مانند حسينيه ارشاد تلاشهاي گسترده اي را جهت پي ريزي بيداري اسلامي آغاز كردند. در مقابل حكومت نيز دست به اقداماتي نظير: ايجاد سرگرمي، تفريح، ترتيب دادن كلوپهاي رقص و موسيقي و ... زد.
يكي از وقايع مهمي كه در تاريخ مبارزات دانشجويي تأثير بسزايي گذاشت واقعه 5 و 6 اسفند 1351 دانشگاه تبريز بود كه در خواست صنفي دانشجويان با دخالت پليس تبديل به اعتصاب شد و بسياري از دانشجويان زخمي شدند و دهها تن روانه زندان شدند. مهمترين عامل اين حركت مخالفت با رياست دانشكده فني قيد شده است.
 
 
گسترش فضاي باز سياسي و حركت هاي دانشجويي
 
با تغيير سياستهاي محمدرضا شاه بعد از به روي كار آمدن كارتر از حزب دموكرات آمريكا، شدت سانسور كاهش يافت و در زندانها به روي هيأتهاي بين المللي گشوده و سركوب محدودتر شد. به دنبال اين تحولات به عمر 12 ساله دولت هويدا خاتمه داده و يك تكنوكرات تحصيلكرده آمريكا (جمشيد آموزگار) مأمور تشكيل كابينه شد. در چنين فضايي فعاليت دانشجويان نيز شكل تازه اي به خود گرفت و دانشجويان در مبارزه با هدف سرنگوني حكومت علاوه بر شعارنويسي، تجمع، اعتراض ، اعتصاب و حمله به مأموران گارد... تظاهرات را به خيابانهاي اطراف دانشگاه كشانده و شكل تازه اي به روند مبارزه دادند.
سال تحصيلي57-56 براي دانشجويان با بحث در مورد مرگ دكتر شريعتي آغاز شد و به همين دليل دانشگاهها محل برگزاري حادترين افشاگريها از طريق برپايي نمايشگاهها، سخنراني ها، كنفرانس ها و آموزشهاي سياسي بود.
دانشجويان ضمن برگزاري مراسم شعرخواني، سخنراني توسط كانون نويسندگان ايران همسو با رخدادهاي سياسي روز به مبارزه خود ادامه دادند. مانند صدور بيانيه و تحصن به مناسبت سالگرد وقايع مختلف، گسترش مجالس يادبود، ختم براي درگذشت نابهنگام دكتر شريعتي، حاج آقا مصطفي خميني، عكس العمل به انتشار مقاله توهين آميز نسبت به امام(ره) در روزنامه اطلاعات به امضاي رشيدي مطلق، قيام 19 دي قم و 29بهمن تبريز.
در بين دانشگاههاي ايران، دانشگاه تبريز و جنبش دانشجويي آن از اهميت خاصي برخوردار است. نقش دانشگاه تبريز جداي از نقش تبريز و آذربايجان در تاريخ معاصر ايران نيست. دانشجويان مذهبي دانشگاه تبريز پيش از ساير دانشگاهها موفق شدند هويت اسلامي خود را منسجم كنند و مبارزات سياسي خود را از دانشجويان چپي جدا كنند. اين دانشجويان در سال 1356و 1357 در دو حركت مهم حضور يافتند: ابتدا در قيام تاريخي 29 بهمن مردم تبريز كه در اعتراض به سركوب خونين مردم قم در 19 دي 1356 صورت گرفت و ديگر واقعه 18 ارديبهشت دانشگاه تبريز كه به لحاظ اهميت از واقعه 16 آذر سال 1332 مهم تر است. پس از اين واقعه دانشگاه تبريز تا پيروزي انقلاب فعاليت آموزشي نداشت. اهميت ديگر جنبش دانشجويي تبريز در كادرسازي نيروهايي است كه مديريت مسائل بعد از انقلاب را بر عهده گرفتند به ويژه دفاع مقدس.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
وظایف دانشجویان در قبال آرمان های انقلاب
 
همچنان که در تاثیرونقش دانشجویان در پیشبرد خواست های ملی نمی توان تردید کرد، دراین نکته نیز که این نقش و تاثیر به مذاق ارباب قدرت و استبدادطلبان خوش نمی آید نمی توان تردید روا داشت. سرگذشت حرکت های دانشجویی گویای این است کسانی که در تاریکخانه های خود رویای شیرین باز تولید استبداد و خودکامگی می بینند هیچ گاه از تابیدن نور نقد استقبال نخواهند کرد و این دانشجویان بوده و هستند که روحیه پرسشگری و آرمان خواهیشان همیشه معضلی برای سوداگران قدرت بوده است. از جمله طرح ها و دسیسه هایی که این قدرت پرستان خشونت طلب طی سال های اخیر متأسفانه بسیار از آن سود برده اند، استقبال و بستر سازی برای به افراط کشاندن فعالیتهای دانشجویی، ایجاد تفرقه و چند دستگی و انشعاب به منظور تسهیل سرکوب و منفعل کردن جنبش دانشجویی است، طرح و نقشه ای که متأسفانه برخی ساده نگری ها و پاره ای خودمحوری های منفعت طلبانه طی سال های اخیر به اجرای آن کمک کرده و به تضعیف و انفعال جنبش دانشجویی و گسترش یأس و سرخوردگی میان دانشجویان انجامیده است. به گمان ما تنها راه خنثی سازی توطُئه ها و دسیسه های مذکور ارتباط هر چه عمیقتر جنبش دانشجویی با توده های مردم و هوشیاری و درک مسئولیت خطیری است که دانشجویان به عنوان طبقه نخبه و فرهیخته جامعه در قبال سرنوشت ملت برعهده دارند.
 نهادینه شدن آزادی و مصونیت آکادمیک و افزایش میزان استقلال دانشگاه ها از مراکز قدرت اصلی ترین شروط برای شکل گیری روند تعالی علمی- معنوی و نقش آفرینی مؤثر دانشگاه در مسیر رشد و پیشرفت همه جانبه ایران اسلامی به عنوان یکی از آرمان های انقلاب اسلامی ایران به شمار می رود.
 
 
 
 
 
 
نتیجه گیری :
 
نقشی که دانشجویان آگاه , متعهد و میهن دوست در حساس ترین بزنگاه های تاریخ این کشور ایفا کردند ارزشمندترین و ماندگارترین قیام تلقی می شود .
امید است جنبش دانشجویی بتواند با برطرف سازی آسیب ها , در نظرگرفتن شرایط و استفاده مطلوب از فرصت ها راه خود را بهتر از گذشته ادامه دهد که این راه  در نهایت به تثبیت و نهادینه شدن اهداف اصلی انقلاب اسلامی یعنی استقلال , آزادی , جمهوری اسلامی وایرانی سربلند منجر شود .