ميشل فوكو و انقلاب اسلامي ايران

ميشل فوكو و انقلاب اسلامي ايران

این انقلاب ٬ علاوه بر تأثیراتی که در ایران بر جای نهاد ٬ منشأ اثراتفراوانی در منطقه و حتی دنیا شد. ایرانی که دارای فرهنگ و تمدن عظیم باستانی میباشد ٬ چه قبل از ورود اسلام و چه بعد از آن ٬ در عرصه های علمی ٬ ادبی و فرهنگ در دنیا جزو طلایه داران فرهنگ و هنر بود؛ اما از بد حادثه ٬ و به علل مختلف ٬ از چهارپنج سده قبل دچار انحطاط و رکود و ضعف علمی و فرهنگی شد. علل و ریشه های این عقب ماندگی ٬ هرچه که بود ٬ این پیامد ناگوار و سخت ویرانگر را به ایران و ایرانی نشان داد: عقب ماندن از قافله علمی ٬ هنری ٬ ادبی و فکری تمدن بشر ٬ یعنی سهم نداشتن درعرصه های مختلف فکری در کارزار فرهنگی انسان.
تفکر فلسفی به عنوان یکی از پایه های استوار و قابل اعتنای بشر در ایران ٬ از زمان ملاصدرای شیرازی به این طرف ٬ و دیگر وجوه فکری نیز ٬ به تبع آن ٬ به خاموشی میگراید. بنابراین ٬ اسمی و رسمی از ایرانیان را نمیتوان ٬ آنگونه که شایسته است ٬ دردوره های اخیر جست وجو نمود؛ تا اینکه انقلاب ( 1979 م) به وقوع پیوست. انقلابی که دگربار ایرانیان را از حاشیه به متن کشاند؛ واقعه ای که توجه جهانیان را به سمت خودجلب نمود؛ رخدادی که سبب شد فیلسوف برجسته معاصر ٬ میشل فوکو ٬ دست به قلم ببرد و بنویسد: ”ایرانیان چه رؤیایی در سر دارند؟“ انقلاب ایران ٬ بدون اینکه بخواهیم کلیشه ای و شعاری سخن بگوییم ٬ منشأ اثرات زیادی چه در عرصه نظر و چه در میدان عمل بود. نهضتها و حرکتهای زیادی با الهام گرفتن از انقلاب ایران پا به عرصه وجودنهادند و یا اینکه به حرکات خود سرعت بخشیدند. در عالم تئوری و نظرات سیاسی وانقلابی نیز شاهد تأثیرات انقلاب ایران بودیم. چه بسیار تئوریها و پارادایم هایی که به
واسطه حرکت مردمی ایران توليد و ايجاد شد و چه نظراتی که با انقلاب ايران توان پاسخگويی و توجهي نداشتند. در ميان اين تئوريها ٬ به نظر می رسد ٬ نظريه ميشل فوکو ازجايگاه رفيع و مهمی برخوردار باشد. البته فوکو نظريه پرداز انقلاب زيست ولی چون شخص برجسته و قابل توجهی در عرصه انديشه مي باشد نظرات وی درخور توجه وامعان نظر مي باشد. از اين رهگذر است که به نظرات فوکو و خصوصاً نظر وی دربارهانقلاب اشاره ميکنيم.
 
 
نگاهی اجمالی به انديشه های فوکو:
 
 در پواتيه فرانسه زاده شد ٬ در دانشگاه سوربن فلسفه - ميشل فوكوخواند و ليسانس خود را در سال 1948 اخذ کرد. فوکو بعد از اخذ درجه دکترا ٬ در سال1964 به استادی فلسفه در دانشگاه کلرمون فرانسه منصوب شد. فوکو به سرعت درحوزه روشنفکری فرانسه شهرت يافت و ديری نگذشت که نفوذی جهانی پيدا کرد ٬ ویدر فلسفه ٬ تاريخ ٬ جامعه شناسی و علوم سياسی چشم اندازهای جديدی گشود. فوکو از آبشخورهای مهم فکری در زمان خود سيراب شد. انديشمندان و بزرگاني چون مارتين هايدگر ٬ فرويد ٬ مارکس و خصوصاً فردريش نيچه بيشترين تأثير را در فوکوداشته اند. ميشل فوکو در طول حيات علمی و فکری خود نظريات و مفاهيمی را واردعرصه علوم اجتماعی نمود که گامی بس مهم در پيشبرد اين علوم محسوب می شد. درمرحله اول ٬ فوکو وظيفه جامعه شناس و فيلسوف را چون ”دیرينه شناس و باستان شناس “می داند که از گرد و غبار روزگار لايه های برهم انباشته را شناسايی میکند. وی ٬ با نقد توالی و پيوستگی تاريخ ٬ معتقد است هر عصر و هر دوره گفتمان و صورتبندی دانايیخود را دارد که اين صورتبندی هويت و فضای معنايی خود را تشکيل می دهد و غيرخود را به کناری می زند.
 
از نظر فوکو ٬ شکلگيری انديشه و دانش ناشی از اين صورتبندی دانايی با شناختی است که در هر عصر مسلط مي باشد و خود را بر وجوه ديگر مي قبولاند. از نظر فوکوسوژه يا محقق و به تعبيری هر انديشمند و دانشوری در درون ان گفتمان با شناخت شناسی است که انديشه هايش شکل مي گيرد. به بيان ديگر ٬ انديشه هاوشکلگيریسوژه از اين فضا و صورتبندی الهام مگيرد.
 
در مرحله دوم ٬ فوکو از نظريه”دیرينه شناسی “ به سمت نظريه ”تبارشناسی “سير میکند. در تبار شناسی است که فوکو ازرابطه قدرت و دانش سخن مي گويد. روابط قدرتی که سازنده سوژه وابژه است. در اين مرحله فوکو معتقد است قدرت و روابط قدرت در ساختن دانش و انديشه و سوژه نقش اساسی ايفا مي کند ٬ به اين صورت که نميتوان انديشه و دانش خالص را بدون توجه به روابط قدرت در نظر گرفت.
 
با تبارشناسی است که فوکو حقيقت ومعنای غايی را منکر می شود و معتقد است اراده سياسی و قدرت ٬ که در حوزه قدرت سياسی شکل مي گيرد ٬ تعيين کننده حقيقت و معنای اصلی خواهد بود. بحث قدرت يکی از مباحث مهم و محوری فوکو مي باشد. و از آنجايی که در تحليل انقلاب اسلامی ٬از نظر وی ٬ بحث قدرت و ويژگيهای آن اهميت دارد ٬ درخصوص اين مفهوم اندکی تأمل مينماييم . از جمله ويژگيهای پست مدرنيسم و انديشمندان فرامدرن توجه به حاشيه هاست به جای توجه به مرکز؛ يعنی پست مدرنها ٬ در انتقاد به مدرنيستها ٬ اعلام می دارند که مدرنيته يک رشته مفاهيم را جزو مفاهيم مرکزی و محوری قرارداد و ٬درنتيجه ٬ برخی مفاهيم را که اتفاقاً بسيار مهم و اساسی نيز بودند مورد غفلت قرار داد.
 
در اين راستاست که پست مدرنها از علم باوری ٬ عقلگرايی ٬ انسان محوری و دگرمفاهیمی که مدرنیته به آنها اصالت میبخشید احتراز میکنند. و به مفاهیم فراموششده پیرامونی یا حاشیهای روی می آورند. نوع نگاه پست مدرنها به مفهوم قدرت نیز برگرفته از مبنای معرفتی و روشی آنهااست ؛ به عنوان نمونه ٬ میشل فوکو قدرت را منحصراً دراختیار یک شخص ٬ گروه یا طبقه نمیداند که به طور عریان و به صورت یک طرفه آن را اعمال کند؛ یعنی قدرت از نظرفوکو دراختیار و انحصار فقط یک گروه ٬ مثلاً هیئت حاکمه ٬ نیست که این قدرت را براتباع خود اعمال کند. در این نوع از قدرت ٬ با یک حالت سخت افزاری و ملموس و قابل احساس و مشاهده بودن روبه رو هستیم ؛ یعنی کسی که این قدرت را میپذیرد احساس پذیرش را میتواند لمس کند.
از نظر فوکو ”قدرت “ چنین نیست که در دست حاکمان و در تملک شخصی آنان باشد بلکه قدرت حالت رابطه ای و شبکه ای دارد که مانند سلسله اعصاب در جامعه پخش می شود و در انحصار یک گروه یا شبکه خاص نیست. از نظر فوکو چنین قدرتی ماهیت نرمافزاری دارد ٬ محسوس و قابل مشاهده نیست. قدرت از نظر فوکو لزوماً باابزارهای خشونت آمیز اعمال نمی شود بلکه یک سخنرانی ٬ نوار کاست ٬ کتاب ٬ اندیشه و... نیز میتوانند منابع قدرت باشند. توجه به این نوع قدرت فوکو را ٬ در تحلیل انقلاب اسلامی بسیار مدد رساند. به نظر فوکو ٬ این چهره از قدرت ٬ که در تمام جامعه و تک تک افراد پخش شده ٬ اگر به وحدتی برسد ٬ قدرتی ایجاد خواهد نمود که هیچ نیرو و توانی وهیچ ارتش و سلاح و قدرت عریانی را یارای مقابله با آن نخواهد بود.
 
فوکو وانقلاب ایران:
 
میشل فوکو در هنگام وقوع انقلاب ایران و دو بار در سال 1357 به ایران میآید. دراین سفرها به شهرهای تهران ٬ قم و آبادان می رود و با مردم آن شهرها مصاحبه میکند که حاصل این مصاحبه ها و گفتوگوها را طی مقالاتی برای روزنامه معتبر کوریه ره دلاسرا درایتالیا میفرستد.
نظرات فوکو در خصوص انقلاب ایران جدای از تفکر و اعتقاد او نیست به بیان دیگر ٬اعتقادات فوکو درخصوص انقلاب ایران ناشی از باورها و فلسفه ای است که او بدان تعلق دارد. در بخش اندیشه های فوکو اشاره شد که ماهیت قدرت از نظر او با ماهیت و تعریف ”قدرت “ ٬ به صورت رایج ٬ تفاوت دارد. ما ویژگیهای بسیار مهمی را در نگاه فوکو
به انقلاب ایران شاهدیم. وی بر نکات بسیار جالب و شایان توجهی اشاره مینماید که درخصوص هرکدام اندک توضیحی ارائه می شود.
 
الف ) رویکرد فرهنگی:
 
فوکو ٬ از منظر فرهنگی ٬ انقلاب ایران را تحلیل میکند. اندیشمندان مختلف وبرجسته ای از مناظر متفاوت به پدیده انقلاب نگاه کرده اند گروهی عامل وقوع انقلاب رااقتصادی ٬ گروهی سیاسی ٬ گروهی روانشناختی (فردی و جمعی) و ... دیده اند؛ ولی فوکو به عامل فرهنگ امعان نظر دارد. او از فرهنگ اسلامی و شیعی ٬ از این پتانسیل قوی
سخن به میان می آورد و معتقد است مردم ایران با مذهب شیعی و اسلامی خود قدرت ونیرویی تولید میکنند که به واسطه این نیرو رژیم تا دندان مسلح پهلوی وادار به تسلیم می شود. او در مقالهای تحت عنوان ”دین برضد شاه “ مینویسد: ”هویت واقعی خود راکجا باید سراغ گرفت ؟ جز در این اسلامی که قرنها پیش زندگی روزانه ٬ پیوندهای خانوادگی و روابط اجتماعی را ٬ با مراتب تمام ٬ سامان داده است ؟ اسلام این بخت را به سبب خشکی و بیتحرکی خود به دست نیاورده است.“ فوکو ٬ به درستی ٬ اشاره میکند که هویت ایرانیان آمیخته با دین و مذهب است ؛ ولی دین راکد ٬ بی اعتنا و خشک و بیروح توان انقلابی شدن و به عبارتی ”گریزگاه شدن مردم“ را ندارد. گفتیم ٬ از نظر فوکو ٬ قدرت رابطه ای است و به صورت رشتهها و تارهایی درهم پیچیده در اجتماع پراکنده است و در انحصار یک گروه و طبقه خاص نیست. فوکو با این
بینش معتقد است که اسلام شیعی نیز درخود این قدرت و نیرو را دارد و در زمان مقتضی میتواند قدرت را جمع آوری کند و برضد حکومتی یا رژیمی به کار گیرد. در قسمتی از همین مقاله میخوانیم : ”در برابر قدرتهای مستقر ٬ تشیع پیروان خود را به نوعی بیقراری مدام مسلح میکند و در ایشان شوری می دمد که هم سیاسی است و هم دینی... این
مذهب تنها زبان سادهای برای بیان آرزوهایی که الفاظ دیگری پیدا نکردهاند نیست ؛ بلکه چیزی است که در گذشته هم بارها بوده : شکلی است که مبارزه سیاسی ٬ همین که لایه های مردمی را بسیج کند ٬ به خود میگیرد و از هزاران ناخرسندی ٬ نفرت ٬ بینوایی و سرخوردگی یک نیرو پدید میآورد.“  دین به عنوان یکی از عناصر تشکیل دهنده فرهنگ ٬ به زعم فوکو ٬ نقش اساسی را درآگاهی ملی ایرانیان ایفا میکند.
فوکو در جاهای مختلف و در مقالات متعددی به نقش تاریخی امام حسین (ع) و قیام او در برابر فساد و ظلم و نیز ایام و مراسم مذهبی چون محرم ٬ عاشورا و... اشاره میکند و معتقد است این مفاهیم به مثابه قدرت نرم افزاری هستند که پتانسیل مقابله با قدرتهای عریان و خشن را دارا میباشد. در یک نگاه کلی ٬ از نظر فوکو ٬ دین چون ملجأ و پناهگاه و گریزگاهی بود که مردم ایران بدان واسطه خواهان تغییر و برکناری شاه و رژیم وی بودند. و این دین مفهومی بود که تمام خواستها و نیازهای مردم را ٬ از هر قشر و طبقهای ٬ تأمین میکرد. فوکو ٬ تمسک مردم ایران را به مذهب نه به خاطر ارتجاعی و کهنه گرایی آنان و بازگشت به تعصبهای دینی بلکه آن را ”واژگان ٬ آیین و نمایش بی زمان می داند که میتوان در درون آن نمایش تاریخی ملتی را جا داد که هستی شان را در مقابل هستی پادشاهشان قرار میدهند“مذهب نمادی بود که ایرانیان مؤمن ٬ مذهبی و نیز غیرمذهبی و لائیک یا بی تفاوت ٬ هستی و وجود ملی تاریخی خود را در آن می دیدند.
 
ب ) مفهوم قدرت در انقلاب ایران:
 
گفتیم که برای فوکو قدرت معنای خاص خود را دارد. وی با این فهم ازقدرت وماهیت آن از تعاریف کلاسیک و سنتی قدرت ٬ خود را رها می سازد. برای فوکو چهره نرمافزاری و پراکنده قدرت در بین آحاد مردم ٬ که به صورت رابطهای و شبکه گسترده و پراکنده شدهاند ٬ بسیار حائز اهمیتاست. در انقلاب ایران نیز فوکو به ظهور این چهره
نرم و ٬ در عین حال ٬ بسیار تأثیرگذار از قدرت اشاره میکند و براین باور است که شاه قدرتهای عادی و رسمی را حذف کرده بود؛ ولی دریغ از اینکه قدرت شبکهای و پراکنده را تقویت کرده باشد. فوکو صف آرایی دو تعریف و دو چهره از قدرت را به خوبی مینمایاند. آنجا که شاه و ارتش را نماد قدرت عریان و خشونت محض می داند و در مقابل اراده عموم مردم و قدرت تمرکز یافته آنان را جنبه نرم افزاری قدرت می داند:
”آنچه در ایران مرا شگفت زده کرده است این است که مبارزه ای میان عناصر متفاوت وجود ندارد. آنچه به همه اینها زیبایی و ٬ در عین حال ٬ اهمیت میبخشد این است که فقط یک رویارویی وجود دارد: رویارویی میان تمام مردم و قدرتی که با سلاحها و پلیس خود ٬ مردم را تهدید می کند. لازم نیست خیلی دور برویم : این حقیقت را می توان آشکارا دریافت ؛ در یک سو کل اراده مردم و در سوی دیگر مسلسلها“.فوکو معتقد است.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
قدرت واقعی و اساسی را باید در همین جنبه نرمافزاری جستوجو کرد و ٬ به راستی ٬ این چهره در ایران عیان شد. از نظر وی تفاوت انقلاب ایران با دیگر انقلابها در همین نکته است که یک طرف دعوا رژیمی تا دندان مسلح قرار دارد و طرف دیگر فاقد قدرت عریان ٬ در عین حال دارای قدرت پنهان و نامرئی است. فوکو یک مقاله از نوشته های خود را ٬ با عنوان ”شورش با دست خالی “ ٬ به این مهم اختصاص می دهد. از نظر فوکو حرکت مردمی ایران مایه تشویش و تعجب همگان میباشد؛ چرا که رویدادهای ایران در واقع ”نه چیزی است که در چین یافت می شود ٬ نه در ویتنام و نه در کوبا: یعنی موج عظیمی است بدون ابزار نظامی ٬ بدون پیشگام ٬ بدون حزب... نخستین پدیده ی متناقض نما. و علت شتاب این رویدادها از این قرار است که ده ماه مردم با رژیمی که از مسلحترین رژیمهای جهان است و با پلیسی که از هولناکترین پلیسهای جهان است درافتادهاند. آن هم با دست خالی ٬ بدون روی آوردن به مبارزه مسلحانه و با سرسختی و
. شجاعتی که ارتش را برجای میخکوب کرده است “. فوکو به خوبی اشاره مینماید که فقط با ابزارها و تجهیزات و ادوات نظامی نمیتوان ارتش ساخت ٬ نمیتوان قدرت را صرفاً درحضور و فراهم کردن این موارد دانست بلکه باید به ایدئولوژی ٬ اعتقاد و از این قبیل مسائل نیز توجه داشت.
البته باید دانست که فوکو متفکری مذهبی و دیندار نمیباشد ولی اهمیت این عوامل را منکر نیست : ”ایران گویا پنجمین ارتش جهان را داشته باشد. از هر سه دلار درآمد کشور یک دلارش خرج این بازیچه گرانقیمت می شود. اما اصل قضیه این است : تنها با بودجه ٬ با تجهیزات ٬ با هواپیمای شکاری و با هاورکرافت ٬ ارتش ساخته نمی شود. چه بسا وجود تجهیزات ٬ جلوی ساخته شدن ارتش را بگیرد.“. 10 مشخص شد که از نظر فوکو انقلاب ایران تبلور و نماد ظهور قدرت نرم و پراکنده ای نیست که در دست مالک ٬ شخص یا گروه خاصی با قدرت آشکار و ملموس رژیم تا دندان مسلح قرار گرفته باشد.
 
ج ) ظهور اراده عمومی در انقلاب ایران:
 
تا بدینجای گفتار حاضر ٬ از اراده مردم ٬ اراده عمومی و مفاهیمی از این قبیل سخن به میان آمد؛ ولی ٬ به راستی ٬ اراده عمومی به چه معناست ؟ اساساً چه ضرورتی دارد که ما راجع به آن بحث کنیم ؟ یااینکه اراده عمومی چه ربطی به انقلاب ایران دارد؟ پاسخ این
پرسشها را باید در عنایت و توجه فوکو به این مقوله مهم در انقلاب اسلامی یافت. فوکو معتقد است با ظهور حالت دو قطبی درجامعه ایران ٬ که یک قطب رژیم و عمالش بود و قطب دیگر همه مردم ایران ٬ شاهد شکلگیری اراده عمومی در برکناری شاه و رژیم پهلوی می باشیم . ”نفی رژیم در ایران پدیده ای است عظیم و اجتماعی ٬ اما نه به این معنا که سردرگم و عاطفی باشد یا به خود چندان آگاهی نداشته باشد... پدیده متعارض نما این است که ٬ با این حال ٬ خواستی است جمعی و کاملاً یگانه... پزشک تهرانی و ملای شهرستانی ٬ کارگر نفت و کارمند پست و دانشجوی چادری همه یک اعتراض و یک خواست دارند؛ دراین خواست چیزی است که مایه تشویش خاطر است ٬ یک چیز واحد
و بسیار مشخص : شاه باید برود.“
برای ایضاح مطلب و اینکه مقصود و توجه فوکو به مقوله ”اراده عمومی “ روشن شود ٬ اشارهای در خصوص ابعاد این موضوع ضروری به نظر میرسد. درخصوص مفهوم و معنای ”اراده عمومی “ در علوم سیاست ٬ حقوق و فلسفه و جامعه شناسی مباحث بسیار زیاد و پردامنهای وجود دارد و شاید یکی از مهمترین مفاهیم اجتماعی و سیاسی همین اصطلاح باشد. گویا نخستین بار این اصطلاح را ژان ژاک روسو فیلسوف برجسته و شهیر فرانسوی در قرن هجدهم بیان نمود. به نظر روسو ٬ ”اراده عمومی را نمیتوان از بیرون به صورت قانون درآورد؛ بلکه این اراده به صورت واقعیتی هنجاری وایستاری اخلاقی است که در قلبهای شهروندان وجود دارد.“
برای روسو ٬ جامعه و اجتماع اهمیت دارد و در قالب اجتماع و اراده عمومی است که انسان به محتوای اخلاقی خود می رسد. به تعبیری ٬ میتوان اراده عمومی را با مفهوم ”همبستگی “ پیوند زد که این همبستگی بین افراد جامعه صورت میپذیرد. به نظر روسو ”این همبستگی عبارت است از مشارکت مستمر و آزاد و خود به خود و فزاینده در امری
که به عنوان خبر حقیقی همه شریکان دانسته می شود.“
ژان ژاک روسو در کتاب معروف قرارداداجتماعی خود ٬ که تأثیر بسیاری در مسائل فلسفه سیاسی و حقوق به جای گذاشت ٬ بحث ”اراده عمومی “ را مطرح مینماید و معتقد است ”اراده عمومی“ را با اکثریت آراءو یا اتفاقو اجماع همه ٬ نباید اشتباه گرفت. از نظر روسو ”اراده عمومی ٬ فقط نفع مشترک عمومی را درنظر میگیرد... آنچه به اراده
عمومیت میبخشد تعداد آراء نیست بلکه نفع مشترک است.“
چنانکه ملاحظه می شود ٬ اگر همه مردم یا اکثریت درخصوص بحثی نظر بدهند و یا رأی گیری شود ٬ این امر لزوماً اراده عمومی را شکل نمیدهد؛ چرا که در پی اراده عمومی ٬ مفهوم خیر ٬ خرد و نفع مشترک نهفته است. میشل فوکو ٬ در انقلاب ایران ٬ ظهور این اراده عمومی را بیان میکند و معتقد است این مقوله فوق العاده مهم و قابل ارج است ؛
چرا که کمتر ملتی توفیق خواهد داشت تا اراده عمومی را به منصه ظهور برساند. فوکو این مطلب را با بیان رسای خود چنین شرح میدهد که ٬ به رغم طولانی بودن سخن وی ٬ به دلیل اهمیت آن عیناً نقل می شود: ”یکی از چیزهای سرشت نمای این رویداد انقلابی این واقعیت است که این رویداد انقلابی اراده مطلقاً جمعی را نمایان میکند ٬ و کمتر
مردمی در تاریخ چنین فرصت و اقبالی داشته اند. اراده جمعی اسطوره ای سیاسی است که حقوقدانان یا فیلسوفان تلاش میکنند ٬ به کمک آن ٬ نهادها و غیره را تحلیل یا توجیه کنند. اراده جمعی ابزاری است نظری ٬ اراده جمعی را هرگز کسی ندیده است ٬ و خود من فکر میکردم که اراده جمعی مثل خدا یا روح است و هرگز کسی نمیتواند با آن روبهرو شود. نمی دانم با من موافقید یا نه ؟ اما ما ٬ در تهران و سراسر ایران ٬ با اراده جمعی و عمومی یک ملت روبهرو بودیم ٬ وخب ٬ باید به آن احترام بگذاریم؛چونچنین چیزی همیشه روی نمی دهد“.
اراده عمومی را میتوان در اجماع مذهبی ٬ غیرمذهبی ٬ مرد ٬ زن ٬ فقیر ٬ غنی و... کلاً در اقشار مختلف مردم دید که خیری مشترک و عمومی را میخواستند؛ یعنی از بین رفتن رژیم پهلوی که عین فساد ٬ وابستگی به غرب ٬ استبداد و بیهویتی بود؛ و فوکو ٬ به درستی ٬ به همه این مسائل اشاره مینماید.
 
د) نقش رهبری در انقلاب اسلامی ایران:
 
تفاوت نگاه فوکو با نگاه اکثر اندیشمندان غربی در این نکته نهفته است که وی به مسئله رهبری و هدایت عملی انقلاب عنایت ویژه ومخصوص دارد. فوکو ٬ در کنار عوامل و علل مختلف وقوع انقلاب در ایران ٬ به عامل مهم رهبری و نقش برجسته امام خمینی(ره) اشاره مینماید. درخصوص اینکه افراد و یا به تعبیری سوژه یا انسان در تحولات اجتماعی و سیاسی و حتی در ساختن تاریخ به چه میزان و اندازهای میتواند ایفای نقش بکند ٬ بحثهای عمیق و گسترده فلسفی ٬ سیاسی و جامعه شناختی ای صورت گرفته است. به هرحال ٬ فوکو نقش امام را پررنگ و پر تأثیر می داند. فوکو این مطلب را در مقاله ”رهبر اسطوره ای شورش ایران “ بیان می نماید.
فوکو از امام به ”قدیس پیری که [ در] پاریس است“٬ تعبیر میکند و معتقد است مردم ایران از هر قشری به او عشق میورزند. فوکو میگوید: ”شنیدن این حرف از دهان یک خلبان بوئینگ عجیب بود که از جانب همکارانش میگفت : ”گرانبهاترین ثروتی که ایران از قرنها پیش تاکنون داشته در فرانسه پیش شماست خوب نگهداریش کنید“ لحن او آمرانه بود و از آن مؤثرتر حرف اعتصابگران آبادان بود: ”ما چندان مذهبی نیستیم. به کسی اعتقاد نداریم ؛ نه به یک حزب سیاسی و نه به یک شخص . به هیچ کس ٬ بجز خمینی و فقط به او“.
فوکو معتقد است امام خمینی ٬ به عنوان رهبری کاریزما ٬ با مردم ارتباط شخصی و عاطفی دارد: ”شخصیت آیت الله خمینی پهلو به افسانه می زند. امروز هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی ٬ حتی به پشتیبانی همه رسانههای کشورش ٬ نمیتواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین شخصی و چنین نیرومند دارند.“ 18 فوکو دلیل این همراهی وهمگانی مردم با امام را در سه چیز خلاصه میکند:
الف) خمینی اینجا نیست 15 ٬ سال است که او در تبعید است.
 ب) خمینی چیزی نمیگوید ٬ چیزی جز نه  نه به شاه ٬ به رژیم ٬ به وابستگی .
 ج) خمینی آدم سیاسی
نیست ٬ حزبی به نام خمینی و دولتی به نام خمینی وجود نخواهد داشت.
به طور خلاصه ٬ میتوان دریافت که رهبری امام خمینی در کنار سایر عوامل از جمله دلائل مهم پیروزی انقلاب به شمار میرود.
 
ه) انقلاب ایران و معنویت درعرصه سیاست:
 
شاید مهمترین بحث فوکو و عصاره مباحث وی را در تأثیر انقلاب بر سیاست روزگار دانست. فوکو معتقد است که ایرانیان با انقلاب خود خواستار بازگرداندن معنویت در عرصه سیاست میباشند. گفتیم فوکو در کنار بزرگانی چون نیچه ٬ هایدگر ٬ دریدا ٬ لاکان و... در زمره اندیشمندان و نظریهپردازانی قرار میگیرد که تفکرات پست مدرن مرهون آراء ایشان است . اگر جریان پست مدرن را جریانی بدانیم که بر ضد آموزه های مدرنیته و دوران مدرن شورید. یکی از این آموزهها افراط در توجه به عقل ٬ علم ٬ سوژه خودآگاه و خود بنیاد و... بود. پس دور از انتظار نیست که فوکو به معنویت گم شده در عرصه سیاست که محصول دوران مدرنیته بود نگاهی نوستالژیک داشته باشد. علاوه بر تأثیراتی که دین و مذهب شیعه و ایام محرم و عزاداری در گرایشهای معنوی ایجاد میکند ٬ از نظر فوکو خواست و اراده مردم نیز بسیار مهم بود. خواست مردم ٬ از نظر فوکو ٬ ”حکومت اسلامی“ است ؛ اما معنای حکومت اسلامی محدود به حکومت مذهبیون نمیشود بلکه منظور از این واژه آرمانی استکه همه را از هر طیف و گروه وخواست علایقی دور هم جمع میکند: ”جنبشی را که ایرانیان به دنبال آن اند ٬ به دنبال
داخل کردن عنصری معنوی در زندگی سیاسی مردم است... من [فوکو] دوست ندارم که حکومت اسلامی را ایده یا حتی آرمان بنامم ؛ اما بعنوان خواست سیاسی مرا تحت تأثیر قرارداده است... چون از این جهت کوششی است برای اینکه سیاست یک بعد معنوی پیدا کند.“ فوکو ایجاد این روحیه معنوی و عرفانی را در ایرانیان حاصل عوامل
متعددی می داند؛ از جمله این موارد تأثیری است که نوشتههای علی شریعتی در جامعه ایران داشته است . فوکو در ادامه معتقد است معنویتی که ایرانیان آن را مطرح می نمایند ”جستوجوی آن چیزی است که ما غربیها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت از دست دادهایم.“ 21 این مطلب دقیقاً حلقه مفقوده ای است که انسان با تحولات مدرنیته آن را از دست داد؛ یعنی توجه بیش از حد به علم ٬ عقل و تجربه در عین حال کنارگذاردن محبت ٬ عشق ٬ معنویت و دین... فوکو معتقد است بازگشت معنویت به عرصه سیاست به توسط دین صورت میگیرد؛ ولی این دین نیز ویژگیهای خاص خود را
دارد و آن دین ارتجاعی و واپسگرا نیست: ”اسلام در سال 1978 افیون مردم نبوده است ٬ دقیقاً روح یک جهان بیروح بوده است.“
مذهب و معنویتی که ایرانیان خواهان آناند: ”بیش از آنکه از عالم بالا سخن بگوید به دگرگونی این دنیا می اندیشد“؛یعنی دینی که به واقعیتهای روز و زمانه واقف است و ٬ به تعبیری دیگر ٬ دین روزآمد و کارآمد. میشل فوکو ٬ در ادامه سخنان خود ٬ این نکته را خاطرنشان می سازد که ایرانیان و انقلابشان به مثابه روح ٬ مغزو گوهر جهانیاست که بیروحو بیمغزو گوهر شده است. فوکو ادامه میدهد که در بازگشت از ایران همه از او سوال میکردند: آیا وقایع ایران را میتواند انقلاب بنامد؟ فوکو پاسخ می دهد: ”انقلاب نیست ٬ یعنی نوعی از جا برخاستن و برپا ایستادن نیست ٬ بلکه قیام انسانهای دست خالی است که میخواهند باری راکه برپشت همه ما ٬ و به ویژه بر پشت ایشان ٬ بر پشت کارگران نفت ٬ این کشاورزان مرزهای میان امپراتوریها ٬ سنگینی میکند از میان بردارند ٬ یعنی بار نظم جهانی را. شاید این نخستین قیام بزرگ بر ضد نظامهای جهانی باشد ٬ مدرنترین و دیوانه وارترین صورت
 
 
 
شورش “.با این عبارات است که فوکو قانع می شود که انقلاب ایران مفاهیمی بنیادین و جهانی را مطرح میکند. انقلاب ایران یک تنه نظم جهانی مستقر را به چالش میکشد و پیام خود را با زبانی رسا اعلام می دارد.
 
 
 
 
 
 
جمع بندی:
در یک نگاه کلی و اجمالی میتوان نکات بدیع و موشکافانه ای را درخصوص انقلاب اسلامی ایران از زبان میشل فوکو یافت . نکاتی که از آبشخورهای مهم و اندیشه ای ٬ سیراب می شود.
این نکات را در پنج محور به طور خلاصه ذکر نمودیم ؛ اما خواننده بایستی متوجه این واقعیت باشد که سخنان و نظرات فوکو نیز حرف اول و آخر نیست ٬ بلکه در برخی از مطالب وی باید تأمل نمود. ضمن اینکه بعد از اعدام انقلابی برخی مخالفان ٬ به زعم  عدهای ٬ فوکو از نظر مثبت و اولیه خود به انقلاب اسلامی روی برتافت ٬ که البته رد یا اثبات این مطلب مقالی و گفتاری دیگر می طلبد. آنچه در آخر گفتنی است اینکه انقلاب ایران ٬ به هرحال ٬ نقطهای روشن در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر است که توجه بسیاری را به خود مشغول داشته است ؛ ولی آنچه باید برای ما مهم باشد توجه به مراحل بعدی انقلاب و خصوصاً آسیب شناسی انقلاب است که از این رهگذر آسیبها ٬ آفات و موانع فراروی این انقلاب را که میتواند جریان اصل انقلاب را منحرف کند باز شناسیم و از این آفات جلوگیری کنیم.