ابعاد توسعه در نظام اسلامى از دیدگاه امام خمینى
در این دیدگاه با آنكه توسعه متوازن در همه ابعاد جامعه پذیرفته شده اما این فرآیند باید در مجموع به استحكام پایههاى دین و تقویت مبانى اسلام و تربیت و هدایت انسان منتهى گردد .
در اندیشه امام، توسعه در ابعاد مختلف خود مىبایستى اهدافى بلند و متعالى را برآورده سازد كه آن اهداف از درون اندیشه دینى ناشى مىشوند . هدف عمده از این مقاله بررسى اهداف توسعه از دیدگاه حضرت امام خمینى (ره) است كه این اهداف در ابعاد توسعه و انسان، توسعه معنوى، توسعه سیاسى، توسعه علمى و فرهنگى و توسعه اقتصادى با بهرهگیرى از سخنان ایشان تبیین شده است .
روش تحقیق
روشى كه در این بررسى به كار گرفته شده، روش «تحلیل متن» یا تحلیل درونى متن است كه عملى فكرى بوده و بر پایههاى عقلانى استوار مىباشد . یعنى براى تفسیر، توضیح و بازنمایى موضوع از عقل و روش ذهنى استفاده مىشود . به منظور نیل به عینیتبیشتر در این بررسى، تكیه اصلى بر سخنان امام خمینى بوده كه در متون مختلفى به ویژه صحیفه نور، ولایت فقیه و آمده است . بنابراین روش كار، پژوهش كتابخانهاى بوده كه طى آن براى جمعآورى اطلاعات به منابع مربوطه مراجعه شده و مطالب مورد نیاز از آنها استخراج و مورد استفاده و تحلیل قرار گرفته است .
مقدمه
مباحث مربوط به توسعه از جمله مباحثى است كه سالها توجه اقتصاددانان و جامعهشناسان را به خود مشغول داشته است . دانشمندان و نظریهپردازان علوم اقتصادى - اجتماعى با هدف حل مشكلات و مسایل كشورهاى جهان سوم یا توسعه نیافته به ارائه دیدگاهها و نظریاتى پرداختند كه از عمدهترین آنها مىتوان به نظریه رشد، نظریه ماركسیستى، نظریه وابستگى، نظریه روانشناختى توسعه، دیدگاه نوسازى، و نظریههاى ملهم از عوامل سیاسى و فرهنگى و غیره یاد كرد .
مفهوم توسعه در علوم اجتماعى و اقتصادى دربردارنده معانى و مفاهیم گوناگونى است . وجود دیدگاههاى نظرى گوناگون در این تنوع تعاریف مؤثر بوده است . زیرا اولا هر یك از این دیدگاهها و تعاریف، با ارائه تعبیرى خاص و با نگاه از منظرى ویژه، بیانگر بخشى از واقعیت هستند و نه همه آن . ثانیا اغلب دیدگاهها و نظریات توسعه، مستقیم و یا غیر مستقیم، از مقایسه جوامع جدید (توسعه یافته) و جوامع توسعه نیافته یا در حال توسعه شكل گرفتهاند .
نظریه رشد اقتصادى، با توجه به چگونگى و عوامل رشد اقتصادى در جوامع توسعه یافته، به ارائه طریق براى رشد اقتصادى كشورهاى توسعه نیافته یا در حال توسعه پرداختهاند . نظریه ماركسیستى چگونگى تحول جوامع توسعه یافته سرمایهدارى از مراحل پیشین به مرحله سرمایهدارى و سپس از آن مرحله به مرحله سوسیالیسم و كمونیسم را مد نظر قرار داده است . و توسعه در نظریه نوسازى به مرحله انتقال از جامعه سنتى به جامعه مدرن (صنعتى) اطلاق مىشود . جامعهاى كه این انتقال را به خوبى به انجام برساند، توسعه یافته است و جامعهاى كه در جهت این روند انتقال باشد، جامعه در حال توسعه تلقى مىشود . سایر دیدگاهها مانند دیدگاه وابستگى و دیدگاه نهادى، كه برداشت جدیدى از توسعه را در دهههاى هشتاد و نود بر اساس همان دیدگاه نوسازى ارائه مىدهد، در انتقاد به دیدگاههاى فوق، پدید آمدهاند . با وجود پراكندگى و تنوع نظرات جدید، وجه مشترك اغلب این نظریات، توجه به نهادهاى اجتماعى، اقتصادى كشورهاى جهان سوم، چند بعدى دیدن توسعه و اهداف آن و اصلاح آموزه تقابل سنت و مدرنیسم در دیدگاه نوسازى است . بر این اساس، توسعه مستلزم تغییرات اساسى در ساخت اجتماعى، طرز تلقى عامه مردم و نهادهاى ملى و نیز تسریع رشد اقتصادى، كاهش نابرابرى و ریشهكن كردن فقر مطلق است . با گسترش مفهوم توسعه به همه شوون اجتماعى، توسعه در اصل باید نشان دهد كه مجموعه نظام اجتماعى، هماهنگ با نیازهاى متنوع اساسى و خواستهاى افراد و گروههاى اجتماعى در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگى گذشته خارج شده و به سوى وضع یا حالتى از زندگى كه از نظر مادى و معنوى «بهتر» استسوق مىیابد . (2)
براى نمونه «سیرس Seers » توسعه را به معناى دستیابى به ظرفیتهاى شخصیت انسانى مىداند كه در سه هدف متجلى مىشود:
الف) تامین نیازهاى اساسى (رفاه فردى)،
ب) ایجاد اشتغال كامل،
ج) كاهش نابرابرى . (3)
در تعریف دیگرى از توسعه، براى درك معناى درونى آن باید حداقل سه ارزش اصلى به عنوان پایه فكرى و رهنمود علمى در نظر گرفته شود . این ارزشها عبارتند از: معاش زندگى، اعتماد به نفس، و آزادى حق انتخاب . (4) در نظریههاى جدید بر لزوم ملحوظ قرار دادن ویژگیهاى خاص اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى هر كشور در استفاده از راهبردهاى توسعه تاكید شده است و توسعه «متناسب» یا توسعه «الگوى بومى» منطبق بر ویژگیهاى هر كشور و جامعه مورد تبلیغ و تشویق واقع شده است . (5)
هدف عمده در این مقاله بررسى اهداف توسعه از دیدگاه حضرت امام خمینى (ره) است كه جایگاه توسعه در اندیشه ایشان فراتر از این تعاریف نظرى معطوف به مفاهیم اقتصادى مىباشد .
1 . امام خمینى و توسعه
نگرش امام خمینى (ره) به توسعه متاثر از دیدگاه مذهبى ایشان مىباشد كه منبعث از جهانبینى دینى است . مواضع و دیدگاههاى ایشان در قبال پدیدههاى اجتماعى به ویژه پدیدههاى جدید، تحت تاثیر مبانى كلىترى قرار دارد كه مبانى نظرى و عملى ایشان را تشكیل مىدهد . از جمله ویژگیهاى امام، شناخت و اعتقاد به اسلام به عنوان دینى جامع و جاودان و همیشگى كه در هر عصر و زمان و متناسب با هر سطح از پیشرفت، امكان تمسك به آن و اجراى آن وجود دارد . علاوه بر این به حفظ و بقاى استمرار دیانت اسلام و به جدایىناپذیر دانستن دین از سیاست و تاكید بر تشكیل حكومت اسلامى به منظور تحقق بخشیدن به آیین اسلام در جامعه و ایجاد زمینه مناسب براى حفظ و استمرار آن معتقد و متعهد مىباشد .
با این حال، اصل تغییر و تحول در جوامع در طول زمان را مىپذیرد و اجتهاد پویا را با در نظر گرفتن نقش زمان و مكان و مصالح كشور و اسلام به كار مىگیرد و بین ثبات احكام دینى از ثبات موضوعات و مصادیق تفكیك و تمیز قائل است .
امام خمینى (ره) به عنوان برجستهترین اسلامشناس و متفكر اسلامى معاصر، دركى عمیق و جامع الاطراف از اسلام دارند و اسلام را در ابعاد فردى و جمعى، عبادى و اعتقادى، سیاسى و اجتماعى و به عنوان یك مكتب جامع مىشناسند . نگاه ایشان به توسعه نیز مستثنى از این قاعده نیست . یعنى فرایند توسعه را در تمامى شؤون جامعه مؤثر و مفید مىداند . در دیدگاه ایشان با آنكه توسعه متوازن و متناسب در همه ابعاد جامعه پذیرفته شده لیكن فرایند توسعه باید در مجموع به استحكام پایههاى دین و تقویت مبانى اسلام و تربیت و هدایت انسان منتهى گردد .
نكته قابل ذكر دیگر این است كه در مبانى نظرى و معرفتى اندیشه امام (ره)، جامعه و مردم جایگاه ویژهاى دارند . مصلحت جامعه و مردم، همانند مبانى و اصول مكتب، از اصول عمده اندیشه ایشان را تشكیل مىدهد . از اینرو امام، توسعه را براى تعالى جامعه و بستر سعادت و رشد مردم ضرورى مىداند اما این توسعه را در همه ابعاد جامعه مىپذیرد; یعنى توسعه سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، علمى و غیره .
این نكته را نیز باید در نظر داشت كه امام خمینى یك عالم علم توسعه یا جامعهشناس توسعه نیست كه كوشش نظرى ایشان معطوف به تبیین پدیدههاى اجتماعى در چارچوب روشهاى رایج این علم باشد، بلكه ایشان یك رهبر دینى - سیاسى و یك اندیشمند اجتماعى است كه با نگاهى عام و كلىنگر از طریق استنتاج عقلانى به هدفهاى عمدهاى كه انسان باید در حصول آنها حركت نماید توجه نموده است . اگر توسعه به تحقق آن اهداف عالى كمك نماید و رضایتخداوند حاصل شود و مصلحت جامعه و مردم تامین گردد، مقبول ایشان واقع خواهد شد . بنابراین نباید آن گونه كه از یك عالم توسعه اقتصادى توقع است، انتظار داشت كه امام نیز به عنوان یك عالم توسعه به مفهوم رایج آن، به مسایل توسعه پرداخته باشد .
بنابراین در اندیشه امام (ره) توسعه، چه توسعه سیاسى و اقتصادى و چه توسعه علمى و فرهنگى و غیره علاوه بر آنكه اصول، مبانى و ملزومات خاص خود را دارد، مىبایستبرآورنده اهدافى بلند و متعالى باشد كه از بطن اندیشه دینى ناشى مىشوند و در راس همه، خداباورى و حاكمیت توحید در جامعه مىباشد . توسعه در هدف غایى خود باید رضایتخداوند را برآورده سازد و گرنه اثر آن در همین حیات مادى مختصر مىشود; اگر اثرى بر آن مترتب باشد . اما اگر توسعه مادى به توسعه معنویت پیوند یافت و جامعهاى انسانى با مقاصد عالى ظهور یافت، این توسعه، پایدار و مبتنى بر هدف اصلى خود بوده است .
1 - 1 . اهداف توسعه از دیدگاه امام (ره)
در تبیین دیدگاه امام در باره اهداف توسعه، مىتوان چند محور عمده را طرح نمود و در هر محور، شاخصهاى برجسته را كه جزو اهداف توسعه به شمار مىروند بر اساس سخنان ایشان معین نمود .
1 - 1 - 1 . امام، توسعه و انسان
از دیدگاه امام خمینى، محور توسعه، «انسان» است و نگاه او به توسعه دیدگاهى انسانشناسانه و در قلمرو معرفت دینى است كه هدف غایى توسعه را تربیت «انسان كامل» در جامعه مىداند . انسانى كه در همه ابعاد وجودىاش، كمال یافته است و توانایى ایجاد تحول و دگرگونى در جامعه را به سوى خیر و صلاح عمومى دارد . توسعه هم باید ناظر به بعد مادى انسان و هم به بعد معنوى او باشد; به عبارت دیگر به برآورده ساختن نیازهاى دنیایى و حیات اخروى هر دو منجر شود . در دیدگاه امام در وجه ظاهر، دنیا و آخرت با یكدیگر به حساب مىآید . نه دنیاگرایى كامل و نه زهد و آخرتگرایى هیچ كدام ممدوح نیستند . بلكه باید هر كدام در حد خود تامین گردد . اگرچه در افقى بالاتر و در وجه درونى عالم، امام حیات كمالى دیگرى را مطرح مىنماید كه هدف عمده تحقق آن است و حركت انسان باید نیل به آن حیات طیبه و معقول باشد . امام در رابطه با این هدفهاى عالىتر از اهداف مادى مىگوید:
«مقصد اسلام خانه نیست . مقصد بالاتر دارد و همه چیز در آن هست و توجه به جهات معنوى بالاتر از توجه به جهات مادى است .» (6)
و یا مىفرماید:
«مكتبهاى توحیدى كه در راس آنها مكتب اسلام است و در عین حال كه به مادیات و با مادیات سر و كار دارند، لكن مقصد این است كه مردم را طورى تربیت كنند كه مادیات حجاب آنها براى معنویات نباشد، مادیات را در خدمت معنویات مىكشند .» (7)
امام بارها بر تحول درونى، تحول همهجانبه فكرى و روحى انسانها، كمال و رشد معنوى انسان، خودسازى و خودشناسى تاكید نموده و اهداف مهم مكتب، تعالیم اسلام، انبیاء الهى و رهبران و مصلحان دینى را انسانسازى و تربیت انسان ذكر كرده است . از دیدگاه امام، همه تلاشها و كاركردها در حوزههاى مختلف علمى، فنى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى نهایتا باید به ساخته شدن انسان، تربیت و هدایت او منجر شود . زیرا اگر انسان درستشد هم جامعه را به مسیر كمال و راههاى درستسوق مىدهد و هم مكتب را حفظ مىنماید، در نتیجه زمینه مناسب براى زندگى و حیات جامعه انسانى فراهم مىگردد . ساخته شدن این انسان را بر دوش عالمان دینى و دانشگاهیان هر دو مىگذارد . براى نمونه مىفرماید:
«شما دانشگاهىها كوشش كنید كه انسان درست كنید، اگر انسان درست كردید مملكتخودتان را نجات مىدهید . اگر انسان متعهد درست كردید، انسان امین، انسان معتقد به یك عالم دیگر، انسان معتقد به خدا، مؤمن به خدا، اگر این انسان در دانشگاههاى شما و ما تربیتشد، مملكتتان را نجات مىدهد .» (8)
«دانشگاههاى علمى شما كوشش كند انسان درست كنند . همه دنبال این باشید، انسان . اگر انسانیت را، استثنا بكنید یك فردى درستبكنید دانشمند، یك طبیبى كه بهتر از همه اطباى دنیاست . اگر این وجهه انسانى نداشته باشد همین طبیب مضر است، همین طبیب وقتى كه مىخواهد یك كسى را معالجه كند دنبال منافع است، نه دنبال معالجه ...» (9)
«باید از حوزههاى علمیه یك عالمى به تمام معنا متعهد بیرون بیاید و مركز ساخت انسان باشد و دانشگاه هم مركز ساخت انسان ما انسان دانشگاهى مىخواهیم، نه معلم و دانشجو . دانشگاه باید انسان ایجاد كند و انسان بیرون بدهد از خودش . اگر انسان بیرون داد از خودش، انسان حاضر نمىشود كه كشور خودش را تسلیم كند به غیر، انسان حاضر نمىشود كه تحت ذلتبرود و اسارت، آنها هم از انسان مىترسند .» (10)
«كوشش انبیا و ایده بعثت در تمام قرنها تربیت این موجود [انسان] است، این موجودى كه عصاره همه مخلوقات است و با اصلاح او اصلاح مىشود عالم و با فساد او به فساد كشیده مىشود . كوشش انبیا از اول تا آخر این بوده است كه این موجود را به صراط مستقیم دعوت كنند و راه ببرند، نه همان هدایت و گفتن تنها، بلكه راهنمایى و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال . براى اینكه این موجود را به آن كمالى كه لایق است، برسانند .» (11)
«مكتب اسلام یك مكتب مادى نیست، یك مكتب مادى، معنوى است . مادیت را در پناه معنویت اسلام قبول دارد . معنویات، اخلاق، تهذیب نفس، اسلام براى تهذیب انسان آمده است، براى انسانسازى آمده است . همه مكتبهاى توحیدى براى انسانسازى آمدهاند، ما مكلفیم انسان بسازیم .» (12)
«اسلام هم آمده است، این انسان را درستش كند و بسازد و همه بعدهایش را نه یك بعد فقط، نه همان بعد روحانى تنها، كه غفلت كند از این جهات طبیعت و نه فقط بعد طبیعت كه اكتفا به این كند از او، این وسیله استبراى این مقصد .» (13)
1 - 1 - 2 . امام، توسعه و دین (توسعه معنوى)
از اهداف توسعه مورد پذیرش امام خمینى، حاكمیت مكتب در جامعه و تقویتبنیانهاى دینى مىباشد . توسعه نباید به اصول عالیه اسلام خلل وارد سازد و به ترویجبىدینى منجر گردد . از بیانات گوناگون امام به دست مىآید كه توسعه همهجانبه علاوه بر ترقى سطح زندگى عامه (بعد مادى جامعه)، باید به تجلى دیندارى در جامعه، تقویت ایمان، گسترش معنویت و اخلاق اسلامى بینجامد . توسعه باید زمینه مناسب را براى حفظ اسلام و ترویج مكتب در جامعه، نشر معارف اسلامى، تحقق علمى احكام اسلام و رعایتحدود الهى فراهم نماید . اگر فرایند توسعه به بىدینى، متروك ماندن احكام و حدود اسلامى، مهجوریت معارف دینى و كنار گذاشته شدن مكتب منجر شود، این توسعه مورد پذیرش حضرت امام (ره) نخواهد بود و با برنامهریزى چنین توسعهاى خالفتخواهد نمود . ایشان اسلام را امانت الهى مىداند كه همه ملت در حفظ آن مسؤول هستند:
«تمامى ملت بىاستثنا مسؤول هستیم در مقابل خداى تبارك و تعالى براى این امانت، این اسلام كه امانت است و دست ماست . » (14)
در باره اهمیت مكتب مىفرماید:
«مكتب بزرگترین چیزى است كه از براى ما مطرح است، نباید راجع به مكتب یك كلمهاى كسى بگوید، اشتباه مىكند اگر مىگویند مكتب چطور، تمام مقصد ما مكتب ماست .» (15)
«نظر ما، كه ملت هم با آن موافق است، این است كه یك جمهورى اسلامى در ایران مستقر بشود و احكام اسلام آن طور كه هست اجرا گردد . و همه مطالب ایران و نظام آن بر طبق خواستهاى اسلامى جریان پیدا كند.» (16)
«مجرد اینكه ما ادعا بكنیم كه جمهورى ما اسلامى است این ادعا پذیرفته نیست . آن وقت جمهورى ما اسلامى مىشود و به كمال خودش مىرسد كه خداى تبارك و تعالى در این ملت و در این كشور حاكم باشد یعنى از آن نقطه اولى تا آن آخر حكومت، حكومت الهى باشد، سردمداران، همه الهى باشند، كسانى كه در راس حكومت هستند، كسانى كه در راس امور هستند، الهى باشند ...» (17)
«همه یك مقصد دارید، همه مىخواهید كه اسلام تحقق پیدا بكند .» (18)
«آمال ما این است كه احكام اسلام در همه جا، در همه قشرها، در همه وزارتخانهها، در همه مملكت هر جا كه هست، در بازارها، در كشاورزىها، در دور و نزدیك یك مملكت، همه جا احكام اسلام جارى باشد نباید در وزارتخانهها یك چیزى كه بر خلاف اسلام است، بر خلاف مصالح این مملكت است، خداى نخواسته عمل بشود .» (19)
«جمهورى اسلامى یك لفظى نیست كه محتوا نداشته باشد، یك لفظى است كه باید محتوا داشته باشد و محتوایش هم این است كه تمام دستگاههاى دولتى و تمامى قشرهاى كشور اسلامى بشود .» (20)
«همه ما الان مكلفیم كه این رژیمى كه ادعا داریم كه تحقق پیدا كرده، واقعیتش تحقق پیدا كند، از حد لفظ به حد معنا بیاید مهمش این قدم است كه محتواى یك مملكتى اسلامى باشد، هر جایش برویم در مملكت اسلامى رفتیم وقتى مملكت ما جمهورى اسلامى است كه همه چیزش اسلامى باشد .» (21)
«من امیدوارم كه این راه را همه با هم طى بكنیم و آن حكومتى را كه اسلام مىخواهد متحقق باشد .» (22)
1 - 1 - 3 . توسعه فرهنگى
یكى از ابعاد توسعه، توسعه فرهنگى است . اهداف مهم توسعه فرهنگى از دیدگاه امام باید به تحقق امور زیر بینجامد:
1 - 1 - 3 - 1 . تعلیم و تربیت اسلامى
آموزش صرف در نظام تعلیم و تربیت مد نظر امام نیستبلكه وجه تربیتى، معنوى، جهتدار بودن، متعهد بودن، مستقل بودن و دینى بودن مجموعه نظام آموزشى و تربیتى مورد توجه و تاكید ایشان است .
«یكى از مسایل بسیار مهم در تمام دستگاهها خصوصا دانشگاهها و دبیرستانها، تغییرات بنیادى در برنامهها و خصوصا برنامههاى تحصیلى و روش آموزش و پرورش است كه دستگاه فرهنگ ما از غربزدگى و از آموزشهاى استعمار نجات یابد .» (23)
«كوشش كنید كه در این آموزشى كه به مردم مىدهید، جهتدار باشد براى خدمتبه خلق و براى خدمتبه خدا و براى دمتبه اسلام .» (24)
«تربیت كنید، مهم تربیت است، علم تنها فایده ندارد، علم تنها مضر است .» (25)
«تربیت و تزكیه مقدم بر تعلیم است . صدمههایى كه وارد مىشود بر مملكت، غالبا از این متفكرین بىپرورش، آموزشهاى بىپرورش واقع مىشود، علم را تحصیل مىكند لكن تقوا ندارند .» (26)
«باید آموزش و پرورش مردم توام باشد، پرورش، پرورش انسانى، پرورشى كه به درد انسان برسد . آموزشى كه براى انسان باشد، جهتدار باشد، اسم رب در آن باشد، توجه به خدا باشد .» (27)
1 - 1 - 3 - 2 . استقلال فرهنگى
یكى از هدفهاى مهم توسعه در بعد فرهنگى، دور شدن از فرهنگ بیگانه، غربى و روآورى به فرهنگ اسلامى است . عدم وابستگى فرهنگى و تاكید بر استقلال در سخنان امام جزء محورهاى مهم توسعه فرهنگى به شمار آمده است:
«ما مىخواهیم یك دانشگاهى داشته باشیم در خدمتخود ملت، در خدمتخود ایران ما با دانشگاهى كه ما را وابسته به خارج بكند، هر خارجى مىخواهد باشد، ما با آن دانشگاه، از اساس مخالفیم، ما دانشگاهى مىخواهیم كه ما را از وابستگىها بیرون بیاورد ما را مستقل كند .» (28)
«اگر بخواهید ملتشما نجات پیدا بكند، نجات ملت در فرهنگ و در دانشگاهها باید طرح بشود . مادامى كه ما پیوستگى مغزى داریم به خارج و اجانب، هیچ یك از این گرفتارىهایى كه شمردید، نمىتوانیم از زیرش فرار كنیم . راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است و نجات جوانهاى ما از این وابستگى به غرب » (29)
«هیچ ملتى نمىتواند استقلال پیدا كند الا اینكه خودش خودش را بفهمد و تا زمانى كه ملتها خودشان را گم كردهاند و دیگران را به جاى خودشان نشاندهاند، نمىتوانند استقلال پیدا كنند . كمال تاسف است كه كشور ما حقوق اسلامى و قضاى اسلامى و فرهنگ اسلامى دارد و این فرهنگ و حقوق را نادیده گرفته و به دنبال غرب است . چنان غرب در نظر یك قشرى از این ملت جلوه كرده است كه گمان مىكنیم غیر از غرب، دیگر هیچ چیز نیست . این وابستگى فكرى، عقلى و مغزى غربى منشا اكثر بدبختىهاى ملتها و ملت ما نیز هست .» (30)
1 - 1 - 3 - 3 . علم، تخصص، خلاقیت و فنآورى
علم و دانش، تخصص و فنآورى حتى با فراگیرى از فنآورى غرب مورد تشویق و تاكید امام است و برنامه توسعه فرهنگى كشور باید بدان نایل شود . علم هم در سطح آموزش عالى و هم تشویق به سوادآموزى و فراگیرى همگانى علم براى زدودن جهل و بىسوادى از پیكره جامعه . اما این علم و دانش نیز مشروط استبه آنكه جهتدار و هدفدار باشد و منجر به حاكمیت فرهنگ فاسد غربى نگردد . علمى كه تعهد و اخلاق و سلامت انسان را تضمین نماید، نه آنكه مایه انحطاط و موجب تباهى او گردد .
«دانشگاه و حوزههاى علمیه و روحانیون مىتوانند دو مركز باشند براى تمام ترقیات و تمام پیشرفتهاى كشور و مىتوانند دو مركز باشند براى تمام انحرافات و تمام انحطاطات .» (31)
«دانشگاه باید علم و تخصص را به آن مرتبه عالى برساند و تعهد و اخلاق و اسلامیت را هم به آن مرتبه عالى . باید مهذب بشود هم دانشگاه و هم حوزههاى علمیه .» (32)
«این دو مركز [دانشگاه و حوزه] كه مركز علم است، هم مىتواند مركز تمام گرفتاریهاى بشر باشد و هم مىتواند مركز تمام ترقیات معنوى و مادى بشر باشد . علم و عمل، علم و تعهد به منزله دو بال هستند كه با هم مىتوانند به مراتب ترقى و تعالى برسند .» (33)
«با علم است كه انسان مىتواند تامین سعادت دنیا و آخرت را بكند، با آموزش است كه انسان مىتواند تربیت كند جوانها را به طورى كه مصالح دنیا و آخرت خودشان را خودشان حفظ كنند . اگر كشور ما علم را بیاموزد، ادب را بیاموزد، جهتیابى علم و عمل را بیاموزد، هیچ قدرتى نمىتواند بر او حكومت كند . تمام گرفتارىهایى كه ما در این طول مدت تاریخ داشتیم بهرهبردارى از جهالت مردم بوده است . علم و سواد استبا آن جهتى كه باید به او توجه كرد كه مىتواند ملت ما را از همه گرفتاریها نجات بدهد .» (34)
«باید چه طبقه جوان روحانى و چه دانشگاهى، با كمال جدیتبه تحصیل علم، هر یك در محیط خود ادامه دهند و اگر دانشگاهها خالى از مردانى دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعتطلب چون سرطان در تمام كشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادى و علمى ما را به دست مىگیرند و بهترین و مؤثرترین راه مبارزه با اجنبى، مجهز شدن به سلاح علم دین و دنیاست و خالى كردن این سنگر و دعوت به خلع این سلاح، خیانتبه اسلام و مملكت اسلامى است .» (35)
در تشویق و دعوت به فراگیرى علم و تخصص مىفرماید:
«باید كوشش در راه علم و به دست آوردن تخصص در رشتههاى مختلف، اساس فعالیت جوانان دانشجوى عزیز ما باشد كه نیازمندىهاى میهن به دستخود آنها برآورده و كشور ما با كوشش شما خودكفا شود . معالاسف در دورانهاى گذشته اساس بر آن بود كه ما را در هر چیز وابسته كنند شما عزیزان كوشش كنید كه از این وابستگى بیرون آیید و احتیاجات كشور خودتان را برآورید و از نیروى انسانى و ایمانى خودتان غافل نباشید .» (36)
«ما با تخصص مخالف نیستیم، با علم مخالف نیستیم، با نوكرى اجانب مخالفیم، ما مىگوییم كه تخصصى كه ما را به دامن آمریكا بكشد یا انگلستان، یا به دامن شوروى بكشد، یا چین، این تخصص، تخصص مهلك است، نه تخصص سازنده . ما مىخواهیم متخصصین در دانشگاه تربیتبشوند كه براى ملتخودشان باشند ما مىخواهیم این علم و صنعت و همه چیزها در خدمت لتباشد نه در خدمت اجانب .» (37)
«ما یك همچو تخصصى مىخواهیم كه جورى بار بیاورد كشور را و جوانهایى كه در راس امور كشور هستند، جورى بار بیاورد كه اینها مغزهایشان وابسته نباشد و فكرى جز اسلام و ایران در سرشان نباشد ...» (38)
«اسلام همه ترقیات و همه صنعتها را قبول دارد، با تباهىها مخالف است، با آن چیزهایى كه تباه مىكند جوانهاى ما را، مملكت ما را، با آنها مخالف است اما با همه ترقیات، همه تمدنها موافق است .» (39)
«دانشگاههاى غربى به هر مرتبهاى هم كه برسند، طبیعت را ادراك مىكنند، طبیعت را مهار نمىكنند براى معنویت، اسلام به علوم طبیعى نظر استقلالى ندارد . تمام علوم طبیعى به هر مرتبهاى كه برسند باز آن چیزى كه اسلام مىخواهد نیست . اسلام طبیعت را مهار مىكند براى واقعیت و همه را او به وحدت و توحید مىبرد آن معنایى كه از علوم دانشگاهها ما مىخواهیم و آن معنایى كه از علوم مدارس قدیمه ما مىخواهیم آنى كه اسلام مىخواهد تمام علوم، چه علوم طبیعى باشد و چه علوم غیر طبیعى باشد آنكه از آن اسلام مىخواهد، آن مقصدى كه اسلام دارد این است كه تمام اینها مهار بشود به علوم الهى و برگشتش به توحید بكند آن علاوهاى كه در اسلام است، آن جنبه معنویت و روحانیت و الوهیت مساله است .» (40)
1 - 1 - 4 . توسعه سیاسى
امام خمینى (ره) دموكراسى و توسعه سیاسى را به مفهومى كه به مردم، نقش فعال و مؤثر در تعیین سرنوشتسیاسى - اجتماعى، داده مىشود پذیرفته و طى به كارگیرى مكانیزمهاى جدید چون انتخابات، مجلس قانونگذارى، انتخاب رییس قوه مجریه، استقلال قوه قضائیه و نقش مشاركت، نظارت و دخالت مردم را نهادى مىنماید و در بیان و سخنان خویش نیز همواره بر این امور تاكید دارد . ایشان بر آزادى كه پیش فرض مهم دموكراسى و زمینهساز استقرار و تداوم مردمى بودن و مردمى ماندن حكومت است نیز تاكید دارد و ضمن پذیرش شاخصهاى اشاعه آزادى در جامعه، براى حفظ مصالح جامعه، مصالح اسلام و بقاى دیانت و سلامت جامعه، رفتارهایى مانند فساد، فحشاء، دروغپردازى، تهمت زدن، هرج و مرج، توطئه، توهین به مقدسات، ایجاد اخلال در نظم و امنیت را نمىپذیرد . همچنین برابرى نیز مورد تعلق خاطر و قبول ایشان است .
امام به عنوان یك متفكر اسلامى، اسلام را موافق با دموكراسى مىداند و در نتیجه خود نیز آن را مىپذیرد . ایشان ضمن موافق نشان دادن اسلام با دموكراسى، دموكراسى را نیز به وضوح از حكومت استبدادى متمایز مىسازد:
«مىگویند كه ما مىخواهیم كه یك مملكتى باشد دموكراسى باشد . شما حساب بكنید كه ببینید كه اسلام (ما حساب صدر اسلام را مىخواهیم بكنیم كه متن اسلام است . خود اسلام و متن اسلام است) . ببینیم كه آیا این حكومت اسلام و این رژیم اسلام، یك رژیم دموكراسى بوده استیا یك رژیم قلدرى و استبدادى بود .» (41)
در سخنى دیگر ضمن مقایسه اسلام و دموكراسى نتیجه مىگیرند:
«رژیمى كه به جاى رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژیم عادلانهاى است كه شبیه آن رژیم در دموكراسى غرب نیست و پیدا نخواهد شد . ممكن است دموكراسى مطلوب ما با دموكراسىهایى كه در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموكراسىاى كه ما مىخواهیم به وجود آوریم در غرب وجود ندارد . دموكراسى اسلام كاملتر از دموكراسى غرب است .» (42)
توسعه سیاسى مورد نظر امام خمینى (ره) باید برآورنده اهداف زیر باشد:
1 - 1 - 4 - 1 . استقرار حكومت اسلامى
از هدفهاى مهم توسعه سیاسى در نظرگاه امام خمینى استقرار حكومت اسلامى است، هم به لحاظ شكلى و هم به لحاظ محتوا كه وجه محتوایى آن را مهمتر و تحقق آن را مشكلتر مىداند . كارى است كه همت جمعى را مىطلبد . هم اسلامشناسان و متخصصان اسلامى، هم كارگزاران نظام اسلامى و هم آحاد مردم باید در جهت تحقق محتواى حكومت اسلامى بكوشند تا آن را محقق سازند . تاكید امام بر ایجاد حكومت اسلامى علاوه بر اینكه بستر و زمینهاى استبراى اجراى احكام اسلام و تحقق عینى حاكمیت توحید در جامعه، و برقرارى عدالت در میان مردم، الگو شدن این حكومتبراى ملتهاى تحتستم دیگر مىباشد، لذا هدف غایى توسعه سیاسى را حاكمیتحكومت اسلامى در سراسر جهان عنوان مىكند:
«ما آنچه كه مىخواهیم این است كه اسلام با تمام محتوایى كه دارد كه آن محتوا یك میوه شیرینى است كه هر كس آن را بچشد به لذات ابدى مىرسد; مىخواهیم كه در تمام قشرها و در تمام ممالك اسلامى این حقیقت، این نور، این اسلام عزیز با محتواى بسیار عزیز پیاده شود، بلكه آرزو این است كه از سرحدات ممالك اسلامى به جاهاى دیگر ان شاءالله كشانده شود و امید است كه بیرق پرافتخار اسلام در نقاط ارض به اهتزاز درآید .» (43)
«این معنایى را كه ما در فكرش هستیم و با همت همه قشرهاى ملت امیدواریم كه تحقق پیدا بكند، آن این است كه اسلام در ایران حكومت كند . حكومت، حكومتخدا باشد و از آن كارهایى كه طاغوت مىكرد و عمال طاغوت مىكردند و گرفتارىهایى كه براى ملت ما از دست آنها پیدا شد ان شاءالله با همت همه جوانهاى ملت ما آنها تمام بشود و همه جا بیرق اسلام باشد اگر چنانچه اسلام به معناى خودش تحقق پیدا بكند، همه مردم در زیر پرچم اسلام در رفاه و سعادت هستند، نه همان سعادت این عالم، سعادت این عالم و سعادت آن عالم .» (44)
«همه ما با هم قیام كردیم كه اسلام را در اینجا زنده كنیم و ان شاءالله به سایر جاها هم صادر كنیم و ما همه برادر هم هستیم، دوستبا هم هستیم .» (45)
«ما در بین راه هستیم و باید راه طولانى را طى كنیم و آن راه طولانى این است كه بیرق اسلام را در همه قطبهاى زمین به اهتزاز در آوریم .» (46)
«من امیدوارم كه ما بتوانیم پرچم اسلام را و پرچم جمهورى اسلامى را در همه جاى دنیا برپا كنیم و اسلام كه حق همه است از آن تبعیت كنند .» (47)
1 - 1 - 4 - 2 . برقرارى نظم
فرآیند توسعه در كشور از دیدگاه امام باید نظم و انتظام در امور و اداره كشور را پدید آورد و از هرج و مرج و بىنظمى جلوگیرى كند . نظم در امور و عدم تداخل مسؤولیتها و تصمیمگیرىها و مشخص بودن حوزه عمل مدیریتها موجب بهبودى و كارآیى نظام مىگردد و به ترقى و رشد جامعه كمك مىنماید .
«حفظ نظم از واجبات الهى است . همه جا نظم لازم دارد .» (48)
«همه جامعه باید نظم داشته باشد همه جامعه نظم لازم دارد . اگر نظم از كار برداشته بشود جامعه از بین مىرود .» (49)
1 - 1 - 4 - 3 . ایجاد امنیت
یكى از ضرورىترین مسایل براى توسعه كشور، امنیت داخلى است . زیرا فقدان امنیت و بروز آشوب و شورش و هرج و مرج، اساس جامعه را متزلزل مىكند و فرصتهاى لازم براى سرمایهگذارىها، عمران و اصلاح جامعه را ضایع مىسازد . بنابراین از اهداف توسعه باید برقرارى امنیت و ثبات و حفظ آرامش باشد و اگر این فرآیند به تزلزل امنیت منجر گردد نه تنها اساس جامعه، بلكه تحقق خود توسعه نیز به خطر مىافتد .
«آنچه كه امروز براى همه ما لازم است، این است كه حتىالامكان كوشش كنیم در این كه آرامش پیدا بشود .» (50)
«همه چیزها تابع این است كه یك آرامشى باشد . ان شاءالله امیدوارم كه آرامش پیدا بشود همه ملت كمك كنند تا اینكه ان شاءالله این مسایل حل بشود .» (51)
«ما در سایه آرامش و وحدت مىتوانیم این كشور را به مقاصد عالیه اسلامى برسانیم و این مستضعفین را از آن ظلمهایى كه در طول تاریخ به آنها شده است، نجات دهیم .» (52) «با تبادل افكار و اندیشههاى سازنده مسیر رقابتها را از آلودگى و انحراف و افراط و تفریط باید پاك نمود . من باز سفارش مىكنم كشور ما در مرحله بازسازى وسازندگى به تفكر و به وحدت و برادرى نیاز دارد ...» (53)
«شماها كوشش كنید كه مسایل را روى موازین عمل بكنید . شما كوشش كنید كه آرامش محفوظ باشد و روى موازین پیش برود .. . و اما اگر بنا باشد كه روى موازین نباشد این كم كم مىرسد به هرج و مرج و كم كم به زد و خورد و كم كم به كشت و كشتار و یك شهرى را، یك مملكتى را ناآرام مىكند، وقتى ناآرام كرد دیگر نمىشود كارهاى اصلاحى را كرد .» (54)
1 - 1 - 4 - 4 . حاكمیت قانون
از اهداف مهم توسعه سیاسى، باید حاكمیت قانون باشد به گونهاى كه همه مردم از نخبگان و فرهیختگان و كارگزاران نظام تا افراد عادى جامعه ملزم به رعایت قانون بوده و به آن احترام بگذارند . این قانون هم مىتواند قوانین دینى باشد كه براى سعادت بشریت تشریع شده و هم آنچه كه در قانون اساسى كشور آمده و یا از طریق نمایندگان مجلس شوراى اسلامى به تصویب مىرسد .
«ما مىخواهیم یك حكومتى داشته باشیم كه این حكومت قانون را ملاحظه بكند، حكومت قانونى باشد، آن حكومتى كه تمام قوانین بشرى را، تمام قوانین عالمى را زیر پا بگذارد و هر جورى دلش بخواهد با یك ملتى عمل بكند، ما با او مخالفت داریم، ما مىخواهیم یك حكومتى باشد مثل حكومت اسلام كه غیر از قانون هیچ چیز حكومت نكند، هیچ . قانون فقط حكومتبكند آن هم قانون عدل، آن هم قانون صحیح، آن هم قانونى كه براى رشد بشر استبراى صلاح بشر است .» (55)
«در كشورى كه قانون حكومت نكند، خصوصا قانونى كه قانون اسلام است، این كشور را نمىتوانیم اسلامى حساب كنیم . كسانى كه با قانون مخالفت مىكنند، اینها با اسلام مخالفت مىكنند . كسانى كه با مصوبات مجلس بعد از اینكه شوراى نگهبان نظر خودش را داد باز مخالفت مىكنند، اینها دانسته یا ندانسته با اسلام مخالفت مىكنند قانون براى نفع ملت است، براى نفع جامعه است . براى نفع بعضى اشخاص و بعضى گروهها نیست . قانون توجه به تمام جامعه كرده است .» (56)
«اگر به قانون خاضع بشویم و اگر قانون را محترم بشمریم، هیچ اختلافى پیش نخواهد آمد . اختلافات از راه قانونشكنىها پیش مىآید . اگر قانون حكومت كند در یك كشورى چنانچه از صدر عالم تاكنون تمام انبیاء براى برقرار كردن قانون آمدهاند و اسلام براى برقرارى قانون آمده است و پیغمبر اسلام و ائمه اسلام تمام براى قانون خاضع بودهاند، تسلیم قانون بودهاند ما هم باید تبعیت از پیغمبر اسلام بكنیم و به قانون هم عمل كنیم و هم خاضع باشیم در مقابل قانون، قانون براى همه است و براى تهذیب همه ملت است و براى آرامش خاطر همه ملت است و براى مصالح همه ملت است .» (57)
1 - 1 - 4 - 5 . نظارت و مشاركت مردم
در دیدگاه امام، فرآیند توسعه باید هرچه بیشتر به تفاهم میان دولت و ملت منجر شود و اتكاى دولتبه مردم بیشتر گردد و به حفظ مردم و حضور آنها در جامعه بها داده شود . از اهداف توسعه باید مشاركت مردم در امور سیاسى، اقتصادى و فرهنگى باشد و مردم خودشان سرنوشتخود را تعیین كنند . همچنین توسعه سیاسى باید زمینه هرچه بیشتر نظارت مردم را در امور حكومت فراهم نماید و این مشاركت و نظارت مردم را از طریق استقرار مكانیزمهاى لازم نهادینه نمایند . اگر توسعه به رانده شدن مردم از متن به حاشیه جامعه بدل گردید و زمینههاى مشاركت و نظارت آنها را در امور سیاسى و اجتماعى كاست و به جدایى مردم از دولت و عدم جلب رضایت آنها منجر گردید چنین توسعهاى را امام مورد نقد و نكوهش قرار مىدهد:
«بدون پشتیبانى مردم نمىشود كار كرد و پشتیبانى هم به این نیست كه مردم الله اكبر بگویند پشتیبانى این است كه همكارى كنند .» (58)
«باید همه زنها و همه مردها در مسایل اجتماعى، در مسایل سیاسى وارد باشند و ناظر باشند . هم به مجلس ناظر باشند، هم به كارهاى دولت ناظر باشند . اظهار نظر بكنند . ملتباید الان همهشان ناظر امور باشند . اظهار نظر بكنند . در مسایل سیاسى، در مسایل اجتماعى، در مسایلى كه عمل مىكند دولت ...» (59)
«آگاهى مردم و مشاركت و نظارت و همگامى آنها با حكومت منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانتحفظ امنیت در جامعه مىباشد .» (60) «مملكت را باید خود ملت اداره كند .» (61) «اسلام به ما اجازه نداده است كه دیكتاتورى بكنیم . ما تابع آراى ملت هستیم . ملت ما هر طور راى داد ما هم از آنها تبعیت مىكنیم .» (62)
1 - 1 - 4 - 6 . استقلال ملى و همهجانبه
استقلال یكى از شعارهاى اصولى و مهم انقلاب اسلامى و از اهداف بلند امام خمینى بود كه براى تحقق آن، همه سختىها و مصائب را متحمل شدند و مردم را نیز به تحمل این راه دعوت كردند . زیرا وابستگى را موجب ذلت و سرافكندگى مردم مىدانستند و در بیانات گوناگون، مردم را به تلاش و كوشش تا رفع تمام وابستگىها و استقلال ملى تشویق نمودهاند . از اینرو یكى از اهداف مهم برنامه توسعه در كشور باید تحقق استقلال واقعى و حفظ و بقاى آن باشد .
«ما این همه جوان دادیم كه به مقصد برسیم . براى مقصد بود و آن مقصد همان بود كه ملت ما فریاد كشیدند و آن را خواستند: استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى .» (63)
«بنیاد دیگر اسلام، اصل استقلال ملى است . قوانین اسلام تصریح كردند كه هیچ ملتى و هیچ شخصى حق مداخله در امور كشور ما را ندارد .» (64)
«... از آن طرف، باز یك اصل دیگرى هست كه باز از اصول مهم است كه مسلمین نباید تحتسلطه كفار باشند . خداى تبارك و تعالى براى هیچ یك از كفار سلطه بر مسلمین قرار نداده است و نباید مسلمین این سلطه كفار را قبول بكنند . این اصولى كه از امور سیاسى است كه قرآن كریم طرح كرده است و مسلمین را به آن دعوت كرده است .» (65)
«سیاست ما همیشه بر مبناى حفظ آزادى، استقلال و حفظ منافع مردم است كه این اصل را هرگز فداى چیزى نمىكنیم .» (66)
«روابط خارجى ما بر اساس حفظ آزادى، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین است .» (67)
«ما الان در همه چیز به گمان همه یك نحو وابستگى داریم كه بالاتر از همه، وابستگى افكار است . افكار جوانهاى ما، پیرمردهاى ما، تحصیلكردههاى ما، روشنفكرهاى ما، بسیارى از این افكار وابسته به غرب است این وابستگى سرمنشا همه وابستگىهاست كه ما داریم . اگر ما وابستگى فرهنگى را داشته باشیم دنبالش وابستگى اقتصادى هم هست، وابستگى اجتماعى هم هست، سیاسى هم هست، همه اینها هست .» (68)
«اگر مملكتبخواهد یك مملكت مستقل براى خودتان باشد، باید این تحولات حاصل بشود، یك فرهنگ استعمارى برگردد به یك فرهنگ استقلال، مستقل . همه چیز باید عوض بشود، مغزهاى استعمارى برگردد به یك مغزهاى مستقل، تا این نشود، ما نمىتوانیم به آن پیروزى نهایى برسیم .» (69)
«... این وابستگى فكرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج منشا اكثر بدبختىهاى ملتهاست و ملت ماست تا این وابستگى مغزى و فكرى از بین نرود، رشد حقیقى پیدا نمىشود و شما نمىتوانید مستقل بشوید ...» (70)
«جمهورى اسلامى بنا دارد بر اینكه استقلال خودش را حفظ كند و دست دیگران را و دست جهانخوران را و آنهایى كه وابسته با آنهاست، از كشور خودش قطع كند و آرزو دارد كه تمام كشورهاى اسلامى آنها هم از این خواب گران برخیزند .» (71)
«قدمهاى بعد كوشش در اینكه از همه جهات مستقل باشید و وابسته نباشید .» (72)
1 - 1 - 4 - 7 . وحدت نیروهاى درون نظام و اتحاد امت اسلامى (تشكیل امت واحده اسلامى)
«اسلام آمده است تا تمام ملل دنیا را، عرب را، عجم را، ترك را، فارس را همه با هم متحد كند و یك امتبزرگ به نام امت اسلام در دنیا برقرار كند تا كسانى كه مىخواهند سلطه بر این دولتهاى اسلامى و مراكز اسلام پیدا بكنند نتوانند به واسطه اجتماع بزرگى كه مسلمین از هر طایفه هستند .» (73)
«یك تكلیف الهى استبراى همه كه دعوت به وحدت بكنند، دعوت به اجتماع بكنند شما همه اهل یك ملت هستید، اهل یك اسلام هستید، همه در پناه قرآن هستید، زیر پرچم اسلام هستید، با هم هماهنگ باشید .» (74)
«اساس پیشرفتشما ملت عزیز، تعهد به اسلام و وحدت كلمه است . تعهد به اسلام بدون اینكه با هم اجتماع نكنید در مسایل، بىفایده است باید تعهد خودتان را به اسلام هر روز محكمتر كنید و كوشش خودتان را براى وحدت همه قشرها فعالتر كنید اسلام از شما وحدت مىخواهد، اسلام از شما اتحاد مىخواهد، اعتصام به حبلالله مىخواهد ...» (75)
«بر همه ما اقشار ملت در هر مقامى كه هستیم واجب است، واجب الهى است كه با هم پیوسته باشیم و با هم یكدست و یكدل و یك جهتبراى ساختن ایران خراب .» (76)
«كفران نعمت، كارشكنى و تضعیف یكدیگر موجب انحطاط و سقوط مىشود .» (77)
«بین خودتان برادر باشید، حفظ كنید این برادرى را اگر خداى نخواسته خللى حاصل بشود در این برادرى هر جا باشد، چه بین روحانیون، چه بین مردم، چه بین جناحهایى كه هستند، اگر خداى نخواسته یك وقتى یك خللى واقع بشود شكست همراه اوست تكلیف استبراى همه ما كه ما این جمهورى كه به اینجا رسیده است را تا آخر حفظ كنیم .» (78)
1 - 1 - 4 - 8 . اخوت كارگزاران و مردم
در نظام اسلامى مورد نظر امام، مردم ولىنعمت و صاحبان اصلى قدرت مىباشند و كارگزاران و دولت، خدمتگزار و خادم آنان به حساب مىآیند . در این دیدگاه، دولت قدرت مسلط و حكومتگر بر مردم نیست، بلكه قدرت خود را از مردم گرفته و باید در خدمت آنها باشند . این مساله به كرات در سخنان امام مطرح شده و توسعه سیاسى باید این اصل را به طور عینى در جامعه محقق سازد . پیوند مردم با دولت مستحكمتر و اخوت و همدلى و مشاركت و همراهى آنان هرچه بیشتر افزون گردد .
«آن چیزى كه اسباب ضعف دولت و جدایى مردم از آن دولت هستند آن عبارت از كیفیت، كیفیت عمل همه دستگاههاست .» (79)
«هم صلاح خود شماست و هم صلاح كشور شماست و هم صلاح ملت است كه شما با مردم دوستباشید . مردم احساس كنند كه اینها دوستهاى آنهایند توجه به این معنا باشد كه باید اینها در خدمت مردم باشند و به مردم حالى كنند كه ما خدمتگزاریم، حالى كنند لفظا، حالى كنند عملا تمام استاندارها بنابراین بگذارند كه كارهاى خودشان را خوب انجام بدهند، در خدمت مردم باشند، حالى كنند به مردم كه حكومت اسلامى، حكومتخدمت است نه حكومت .» (80)
«این بنیان باید همیشه دنبال استحكامش باشید و این استحكام را هر كدام شما در محلتان عهدهدارش هستید، یعنى یك تكلیف شرعى وجدانى است كه شما نگذارید در هر جایى كه هستید این كسانى كه در زیر نظر شما و زیر حكومتشما هستبه مردم بدسلوكى كنند، مردم را بپذیرید براى خودتان، بروید تو مردم، جدا نشوید از مردم .» (81)
«باید اعمال و رفتار شما با مردم خوب باشد . مردم را از خودتان بدانید و خودتان را از مردم بدانید این جدایىها اسباب این مىشود كه تزلزل پیدا بشود . و هرچه با هم مجتمعتر باشید طمانینه بیشتر حاصل مىشود و به مقصود زودتر مىرسید .» (82)
«شما باید به مردم حالى كنید كه ما براى خدمت آمدیم، ادارات براى خدمت آمدند ...» (83)
«اینجا آراى ملت، حكومت مىكند، اینجا ملت است كه حكومت را در دست دارد و این ارگانها را ملت تعیین كرده است و تخلف از حكم ملتبراى هیچ یك از ما جایز نیست و امكان ندارد .» (84)
1 - 1 - 4 - 9 . آزادى
آزادى نیز از شعارهاى محورى انقلاب اسلامى بوده و توسعه مىبایستبه تقویت هرچه بیشتر آن در جامعه با حفظ حدود آن بپردازد و با به كارگیرى ابزارهاى لازم براى قانونمند شدن آن در جامعه، از حاكمیت استبداد و خودكامگى جلوگیرى نماید . فرآیند توسعه نباید آزادىهاى مشروع و قانونى مردم را سلب نماید، بلكه شرایط بهینه را براى تحقق آزادى سالم منطبق بر موازین اسلامى فراهم نماید .
«آزادى یك مسالهاى نیست كه تعریف داشته باشد، مردم عقیدهشان آزاد است . كسى الزامشان نمىكند كه شما باید حتما این عقیده را داشته باشید، كسى الزام به شما نمىكند كه حتما باید این راه را بروید آزادى یك چیز واضحى است .» (85)
«در جمهورى اسلامى هر فردى از حق آزادى عقیده و بیان برخوردار خواهد بود ولكن هیچ فرد و یا گروه، وابسته به قدرتهاى خارجى را اجازه خیانت نمىدهیم .» (86)
«در مملكت ما آزادى اندیشه هست . آزادى قلم هست، آزادى بیان هست ولى آزادى توطئه و آزادى فساد در كار نیست .» (87)
.«هم صلاح خود شماست و هم صلاح كشور شماست و هم صلاح ملت است كه شما با مردم دوستباشید . مردم احساس كنند كه اینها دوستهاى آنهایند توجه به این معنا باشد كه باید اینها در خدمت مردم باشند و به مردم حالى كنند كه ما خدمتگزاریم، حالى كنند لفظا، حالى كنند عملا تمام استاندارها بنابراین بگذارند كه كارهاى خودشان را خوب انجام بدهند، در خدمت مردم باشند، حالى كنند به مردم كه حكومت اسلامى، حكومتخدمت است نه حكومت .» (80)
«این بنیان باید همیشه دنبال استحكامش باشید و این استحكام را هر كدام شما در محلتان عهدهدارش هستید، یعنى یك تكلیف شرعى وجدانى است كه شما نگذارید در هر جایى كه هستید این كسانى كه در زیر نظر شما و زیر حكومتشما هستبه مردم بدسلوكى كنند، مردم را بپذیرید براى خودتان، بروید تو مردم، جدا نشوید از مردم .» (81)
«باید اعمال و رفتار شما با مردم خوب باشد . مردم را از خودتان بدانید و خودتان را از مردم بدانید این جدایىها اسباب این مىشود كه تزلزل پیدا بشود . و هرچه با هم مجتمعتر باشید طمانینه بیشتر حاصل مىشود و به مقصود زودتر مىرسید .» (82)
«شما باید به مردم حالى كنید كه ما براى خدمت آمدیم، ادارات براى خدمت آمدند ...» (83)
«اینجا آراى ملت، حكومت مىكند، اینجا ملت است كه حكومت را در دست دارد و این ارگانها را ملت تعیین كرده است و تخلف از حكم ملتبراى هیچ یك از ما جایز نیست و امكان ندارد .» (84)
1 - 1 - 4 - 9 . آزادى
آزادى نیز از شعارهاى محورى انقلاب اسلامى بوده و توسعه مىبایستبه تقویت هرچه بیشتر آن در جامعه با حفظ حدود آن بپردازد و با به كارگیرى ابزارهاى لازم براى قانونمند شدن آن در جامعه، از حاكمیت استبداد و خودكامگى جلوگیرى نماید . فرآیند توسعه نباید آزادىهاى مشروع و قانونى مردم را سلب نماید، بلكه شرایط بهینه را براى تحقق آزادى سالم منطبق بر موازین اسلامى فراهم نماید .
«آزادى یك مسالهاى نیست كه تعریف داشته باشد، مردم عقیدهشان آزاد است . كسى الزامشان نمىكند كه شما باید حتما این عقیده را داشته باشید، كسى الزام به شما نمىكند كه حتما باید این راه را بروید آزادى یك چیز واضحى است .» (85)
«در جمهورى اسلامى هر فردى از حق آزادى عقیده و بیان برخوردار خواهد بود ولكن هیچ فرد و یا گروه، وابسته به قدرتهاى خارجى را اجازه خیانت نمىدهیم .» (86)
«در مملكت ما آزادى اندیشه هست . آزادى قلم هست، آزادى بیان هست ولى آزادى توطئه و آزادى فساد در كار نیست .» (87)
«اما طرز حكومتى كه ما پیشنهاد مىكنیم، حكومت جمهورى اسلامى است و اساسش بر آزادى و استقلال كشور و عدل و تعدیل تمام دستگاههاى دولتى است .» (88)
«ما از تمام كشورهاى زیر سلطه براى به دست آوردن آزادى و استقلال كاملا پشتیبانى مىنماییم .» (89)
«آزادى یك نعمتبزرگ الهى است .» (90) «اینها دارند حقوق اولیه بشریت را - دارند - مطالبه مىكنند . حق اولیه بشر است كه من مىخواهم آزاد باشم، من مىخواهم حرفم آزاد باشد .» (91)
«در اسلام اختناق نیست، در اسلام آزادى استبراى همه طبقات، براى زن، براى مرد، براى سفید، براى سیاه، براى همه .» (92)
1 - 1 - 5 . توسعه اقتصادى
در تعریفى نظرى از توسعه در بعد اقتصادى مىتوان گفت كه «توسعه اقتصادى فرآیندى است كه طى آن تولید ناخالص ملى افزایش مىیابد و فقر، نابرابرى اقتصادى و بیكارى كاهش پیدا مىكند و رفاه همگانى نسبى به وجود مىآید . و این امر از طریق افزایش سرمایهگذارى و تغییر و تحول در مبانى علمى - فنى تولید حاصل مىشود .» (93)
امام خمینى (ره) توسعه اقتصادى را به عنوان مجموعه شیوهها، روشها و مكانیزمهاى علمى - عقلانى ارتقاى سطح معیشت جامعه مىپذیرد اما بیش از آنكه به مسایلى كه در حوزه علم اقتصاد توسعه قرار دارد پرداخته باشد به هدفهاى غایى كنش اقتصادى مانند عدالت اجتماعى، ابعاد معنوى و هدفهاى فرهنگى نظیر خودباورى، اعتماد به نفس، توجه به دنیا در ظل توجه به آخرت توجه نموده است .
تاكیدهاى امام در بیانات و سخنان خود بر برخى شاخصهاى مهمى كه در حوزه اقتصاد قرار دارد نشانگر آن است كه ایشان به اقتصاد به عنوان حوزه عملى و عرفى كه معیشت و زندگانى مادى مردمان را تامین مىكند به دیده اهمیت نگریسته است . شاخصهایى نظیر اهمیت كشاورزى، ارزش كار و كارگر، رفاه عمومى، فقرزدایى و محرومیتزدایى، خودكفایى در صنعت و .
از اینرو توسعه اقتصادى به عنوان فرآیندى كه طى آن در سطح زندگى مادى مردم تحول مثبت پدید مىآید، مورد توجه امام بوده و به آن بهاى زیادى داده است . با این حال دغدغه عمده ایشان این بوده است كه توسعه اقتصادى به دنیاگرایى افراطى، وابستگى به بیگانگان، طبقاتى شدن جامعه، نادیده گرفتن عدالت اجتماعى و فراموش شدن اهداف متعالى انسان منجر نگردد .
محورهاى مهم در اهداف توسعه اقتصادى از دیدگاه امام را مىتوان در تحقق اصول زیر برشمرد:
1 - عدالت اجتماعى
2 - خودكفایى
3 - قطع وابستگى
4 - استقلال (اقتصادى)
5 - كار و تولید (و ارزش بودن آن)
6 - بازسازى و سازندگى (نوسازى) كشور
7 - بهرهبردارى صحیح از طبیعت
8 - فقرزدایى و محرومیتزدایى
9 - اصلاح جامعه و رواج خیر عمومى
10 - تعاون و مشاركت مردمى
11 - كارآمدى نیروى انسانى (تبحر و تخصص)
در زمینه ادارى نیز توسعه باید نظام مدیریت و سازمانهاى ادارى را متحول نماید (تحول دیوانسالارى) .
براى رسیدن به اهداف توسعه اقتصادى، امام خمینى به شاخصهایى كه عوامل توسعه محسوب مىشوند نیز اشاره نموده و به كرات آنها را تذكر داده است . از جمله تشویق و ترغیب روحیه علمى، فراگیرى علم و تخصص و رشد صنعت، برنامهریزى، موقعشناسى، به كارگیرى نیروهاى كیفى، توسعه مراكز علمى و تحقیقاتى، خودباورى و اعتماد به نفس، كار و تلاش و عبادت دانستن آن، صبر و استقامت، همگرایى، اجتماع و اتفاق كلمه، عزت و اعتلاى كشور، قطع دستبیگانگان، مشاركت مردم، صرفهجویى، سرمایهگذارى مشروع، نظارت و هدایت صحیح دولت، امنیت و ثبات، اولویت كشاورزى، تشویق صادرات غیر نفتى، منع اسراف و تجملگرایى، مبارزه با رفاهزدگى و خوى اشرافىگرى، عدم دنیاگرایى در عین توجه به امور دنیایى معقول و .
در این محور به ذكر پارهاى از سخنان امام در باره اهداف توسعه اقتصادى بسنده مىشود:
«ما خواستار یك اقتصاد سالم و غیر وابسته هستیم هرگز اجازه نمىدهیم تا هستى ما را غارت كنند . ما در تمام زمینههاى اقتصادى یك انقلاب واقعى خواهیم كرد . امر كشاورزى در حكومت ما از اولویتخاصى برخوردار است در زمینه صنعتبا ایجاد صنایع مادر از صنایع مونتاژ جلوگیرى به عمل مىآوریم اقتصاد ما یك اقتصاد مستقل و سالم و ملى است، بر اساس تامین اساسىترین نیازهاى مردم محروم و ستمدیده ایران، نه فقط یك اقتصاد مصرفى .» (94)
«... اوضاع اقتصادى عوض خواهد شد و یك اقتصاد صحیح و سالم ما عرضه مىكنیم و الان اینها اقتصاد ما را ورشكست كرده و از بین بردهاند . اینها خرجهایى كردهاند كه خلاف مصلحتبوده است . دزدىهایى كردهاند كه خیانتبوده است و براى حفظ خود به اشخاصى پولهاى بسیار گزاف داده است و ما تمام اینها را از بین مىبریم و اطمینان داریم كه دیگر اقتصاد عقب مانده نخواهیم داشت و به نیازهاى مردم محروممان جواب مثبتخواهیم داد .» (95)
«ما باید خودكفا بشویم در همه چیز، من جمله در قضیه كشاورزى، ایران مملكتى است كه كشاورزى آن باید كشاورزى غنىاى باشد .» (96)
«اگر شما بخواهید استقلال پیدا بكنید و آزادى حقیقى پیدا بكنید، باید كارى بكنید كه در همه چیز خودكفا باشید .» (97)
«ما امروز اگر بخواهیم با این قدرت بزرگ مواجه باشیم و در این میدان شكست نخوریم احتیاج به چند امر داریم، یكى اینكه ما اقتصاد خودمان را طورى كنیم كه خودكفا باشیم كه اولش قضیه زراعت است شما مىدانید كه اگر یك مملكتى در اقتصاد، خصوصا این رشته اقتصاد كه نان مردم است، در این احتیاج به خارج پیدا بكند این وابستگى اقتصادى آن هم در این رشته موجب این مىشود كه ملت ایران، مملكت ایران تسلیم بشود به دیگران ...» (98)
«اگر ما یك وابستگى اقتصادى داشته باشیم این موجب این مىشود كه وابستگى سیاسى هم پیدا بكنیم و واستگى نظامى هم حتى پیدا بكنیم . مملكتمان باز برمىگردد به آن حالى كه سابق بود . ما حالا مىخواهیم مملكت مال خودمان باشد و حالا مملكت مال خود مردم است .» (99)
«مملكتشما احتیاج به كار دارد، مملكتخرابى است كه محتاج به این است كه ساخته بشود و ساختن مملكتبه دستشماهاست . هر كس در هر جا هست اشتغال به كار پیدا كند و كار را خوب انجام بدهد كارى بكنید كه خودكفا بشوید .» (100)
«اگر بخواهید یك ملت قوى و آزاد باشید، از تشریفات یك قدرى بكاهید .» (101)
«مساله برنامه از مهمات یك كشور است . اگر چنانچه بدون برنامه، یك كشورى بخواهد اداره بشود، نمىشود اداره بشود، باید برنامه باشد . برنامهریزىها را باید با كمال دقت اشخاصى كه تخصص دارند، اشخاصى كه توجه به مسایل سیاسى و مسایل اجتماعى و مسایل اسلامى دارند، اینها باید با كمال دقتبررسى كنند و متحدا با هم برنامهریزى كنند و براى كشور راه برنامهریزى، راهى باز مىكند براى پیشبرد مقاصد كشور .» (102)
«امروز باید كار كشاورزى كه عبادت و اطاعت امر خداست تقویت گردد . هر كس هر جور مىتواند باید تقویتبكند به طورى كه ان شاءالله ما از این گرفتارى خارج بشویم .» (103)
«موقعشناسى یكى از امورى است كه در رشد هر جامعهاى دخالت زیاد دارد .» (104)
«اكنون كمكارى حرام است .» (105)
«... این به عهده علماى اسلام و محققین و كارشناسان اسلامى است كه براى جایگزین كردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام، طرحها و برنامههاى سازنده و دربرگیرنده منافع محرومین و پابرهنهها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشتبه در آورند .» (106)
«همه آرمان و آرزوى ملت و دولت و مسؤولین كشور ماست كه روزى فقر و تهیدستى در جامعه ما رختبربندد و مردم عزیز و صبور و غیرتمند كشور از رفاه در زندگى مادى و معنوى برخوردار باشند .» (107)
«اسلام اقتصاد را به صورتى سالم و بدون وابستگى به نفع همگان، در رفاه همه مردم، با اهمیتبه مستمندان و ضعیفان بارور مىكند و براى رشد بیشتر كشاورزى و صنعت و تجارت كوشش مىنماید .» (108)
«آنچه در سلطنت پهلوى و بخصوص در زمان شاه حاضر انجام شده است، جز از بین بردن اقتصاد و صنعت و كشاورزى چیزى نبوده است . تلاش آنها را نوسازى و تبدیل ایران به یك جامعه صنعتى نامیدهاند . آنچه مورد نظر ماستیك نوسازى واقعى مبنى بر نیازهاى اساسى اكثریت قاطع و فقیر مردم است . آنچه در زمینه اقتصادى مورد نظر ماست، جلوگیرى از غارت منابع ملت ماست مهمتر آنكه منافع حاصله از فروش منابع ارضى باید به مصرف پیشرفتهاى اقتصادى ما برسد و در این جهت ما قطعا با جهان صنعتى در رابطه كامل خواهیم بود . ولى حق تصمیمگیرى براى جهتى كه اقتصاد ما انتخاب خواهد كرد، به عهده خود ما خواهد بود .» (109)
«وابستگى اقتصادى مسالهاى است كه وابستگىهاى بسیارى را به دنبال مىآورد . باید كارى بكنیم كه زاید بر خودكفا باشیم ...» (110)
«مردم را در همه امور شركتبدهیم، دولتبه تنهایى نمىتواند كه این بار بزرگى كه الان به دوش این ملت هست، بردارد ركتبدهند مردم را در همه امور . همان طور كه با شركت مردم در این جنگ، شما بحمدالله پیروز شدید مردم را در امور ركتبدهید، در تجارت شركتبدهید، در همه امور شركتبدهید . مردم را در فرهنگ شركتبدهید، مدارسى كه مردم مىخواهند درست كنند كارشكنى نكنید برایشان .» (111)
«برنامهریزى در جهت رفاه متناسب با وضع عامه مردم توام با حفظ شعایر و ارزشهاى كامل اسلامى و پرهیز از تنگنظرىها و افراطگرىها و نیز مبارزه با فرهنگ مصرفى كه بزرگترین آفتیك جامعه انقلابى است و تشویق به تولیدات داخلى و برنامهریزى در جهت توسعه صادرات و گسترش مبادى صدور كالا و خروج از تكیه به صادرات نفت و نیز آزادى واردات و صادرات و به طور كلى تجارت بر اساس قانون و با نظارت دولت در نوع و قیمت و توسعه حضور مردم در كشاورزى و صنعت و تجارت و بازسازى شهرهاى تخریب شده و شكستن طلسم انحصار در تجارت داخل و خارج به افراد خاص متمكن و مرفه و بسط آن به تودههاى مردم و جامعه .» (112)
«شما باید براى این پابرهنهها و مستضعفین كه در طول تاریخ به استضعاف كشیده شده بودند و اینها را به حساب نمىآورند و فقط آن طبقه بالا را راضى نگاه مىداشتند براى اینها كار كنید باید همه دستبه دست هم بدهید كه ان شاءالله براى اینها یك زندگى مرفهى، یك وضع صحیحى پیش بیاید، درستبشود .» (113)
«ایران امكانات و ظرفیتهاى مختلف و فراوانى براى رشد اقتصاد دارد كه اگر نفت هم نباشد بتواند در رشد خود و از بین بردن فقر پیروز شود . از قبیل معادن مختلف كه در صنایع اهمیت زیادى دارد و همچنین امكانات كشاورزى و دامدارى و مهمتر از همه وجود استعدادهاى سرشار و خلاق انسانى .» (114)
«ما براى صنعتى شدن كشور تلاش مىكنیم و لكن نه صنعت مونتاژ كه هم كشور را هرچه بیشتر به اجانب وابسته كرده است و هم اكثریت فقیر و محروم را در خدمت مشتى ثروتاندوز متجاوز قرار داده است .» (115)
«مهمترین عامل در كسب خودكفایى و بازسازى، توسعه مراكز علمى و تحقیقات و تمركز و هدایت امكانات و تشویق كامل و همهجانبه مخترعین و مكتشفین و نیروهاى متعهد و متخصصى است كه شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاك نگرش انحصارى علم به غرب و شرق به در آمده و نشان دادهاند كه مىتوانند كشور را روى پاى خود نگه دارند .» (116)
«مردم باید تصمیم خود را بگیرند، یا رفاه و مصرفگرایى یا تحملسختى و استقلال .» (117)
«به ثروتمندان و پولداران مشروع وصیت مىكنم كه ثروتهاى عادلانه خود را به كار اندازید و به فعالیتسازنده در مزارع و روستاها و كارخانهها برخیزید كه این خود عبادتى ارزشمند است .» (118)
«... به مالكیت و سرمایههاى مشروع با حدود اسلامى احترام گذارید و به ملت اطمینان دهید تا سرمایهها و فعالیتهاى سازنده به كار افتند و دولت و كشور را به خودكفایى و صنایع سبك و سنگین برسانند .» (119)
1 - 2 . نتیجه
در دیدگاه امام خمینى (ره) توسعه متوازن در تمامى شؤون سیاسى، اقتصادى، علمى و فرهنگى جامعه مورد تایید و تاكید قرار گرفته و این فرآیند را براى تعالى جامعه و بستر سعادت و رشد مردم ضرورى مىداند . ایشان بیش از آنكه به مفهوم رایج توسعه نظر داشته باشد به هدفهاى عمدهاى كه مىبایستبرآورده سازد توجه دارد . در اندیشه امام، توسعه با آنكه اصول، مبانى و ملزومات خاص خود را دارد، مىبایستبرآورنده اهدافى بلند و متعالى باشد كه در راس همه، خداباورى و حاكمیت الله در جامعه است . توسعه باید در مجموع به استحكام پایههاى دین، تقویت مبانى اسلام، استقرار حكومت اسلامى، تربیت و هدایت و رشد معنوى انسان، حاكمیت قانون، استقلال و خودكفایى و سربلندى كشور، قطع وابستگى و رهایى از سلطه استعمارگران، ارزش و عزت و كرامت مردم، علم و خلاقیت و فنآورى، مشاركت مردمى و ارتباط هر چه بیشتر دولت و ملت، كار و تولید، عدالت اجتماعى، فقرزدایى و رفاه عمومى منتهى گردد و فوق همه در هدف غایى خود رضایتخداوند را برآورده سازد .
پىنوشت:
1) عضو هیات علمى دانشگاه شیراز - بخش تاریخ .
2) جرالد . ام، مایر . دادلى سیرز، پیشگامان توسعه، ترجمه علىاصغر هدایتى و على یاسرى، انتشارات سمت، تهران، 1369، ص17 بعد; رحیمزاده اسكویى، رحیم، مقاله «توسعه نیافتگى از دیدگاه تئوریك» ، كتاب توسعه، شماره 4، نشر توسعه، زمستان 1371، ص69 و 70 . فرانك، آندره گوندر، جامعهشناسى توسعه و توسعه نیافتگى جامعهشناسى، ترجمه منوچهر مناجیان، تهران، انتشارات دانشگاه صنعتى شریف، 1359 . آزاد برمكى، تقى، مقاله «مشاركت و توسعه اقتصادى - اجتماعى» ، مجله فرهنگ و توسعه، شماره 10 بهمن و اسفند 1372، ص46 و بعد . حسنى، محمدحسن، نوسازى جامعه از دیدگاه امام خمینى، چاپ دوم، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1378 .
3) افروغ، عماد، مقاله «روششناسى مردم، پایه نظرى دیدگاه نوین توسعه» ، مجله فرهنگ توسعه، شماره 10، بهمن و اسفند 1372 .
4) تودارو، مایكل، توسعه اقتصادى در جهان سوم، ترجمه غلامعلى فرجادى، چاپ پنجم، تهران، سازمان برنامه و بودجه، 1370، ص39 .
5) در این باره بنگرید به: مولانا، گذر از نوگرایى، ترجمه یونس شكرخواه، مركز مطالعات و تحقیقات رسانهها، تهران، 1371، فصل اول .
6) صحیفه نور، ج10، ص275 و 276 .
7) همان، ج8، ص237 .
8) همان، ج7، ص63 .
9) همان، ص64 - 63 .
10) همان، ج8، ص83 .
11) همان، ص174 . در سخنى دیگر مىفرماید: «سازندگىهاى روحى مقدم بر همه سازندگىهاست .» صحیفه نور، ج6، ص467 .
12) همان، ج7، ص16 - 15 و نمونه دیگر در ج8، ص468 - 467 .
13) همان، ج11، ص125 .
14) همان، ج8، ص95 .
15) همان، ج12، ص274 .
16) همان، ج3، ص116 . براى نمونههاى دیگر ر . ك: صحیفه نور، ج1، ص122 و 162 و ج12، ص101 و ج2، ص263 و ج7، ص78 و ج3، ص81 و ج4، ص21 و 37 .
17) همان، ج8، ص144 .
18) همان، ج9، ص315 . «... مایى كه مىخواهیم آن مسایل الهى و آن مقاصد الهى و مقاصد حق در ایران جایگزین باطلها بشود، خداوند با ما همراهى مىكند .» (همانص304) .
19) همان، ج6، ص24 .
20) همان، ص44 . نمونه دیگر: «نظر ما به این است كه همه بلاد اسلامى باشد و حكومت اسلامى برقرار بشود و حكومت عدل اسلامى در همه جا مستقر بشود .» (همان، ص10) .
21) همان، ج5، ص110 - 104 .
22) همان، ص170 .
23) همان، ج9، ص187 .
24) همان، ج8، ص106 .
25) امام خمینى، كلمات قصار (پندها و حكمتها)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران، 1372، ص184 .
26) همان، ص184 .
27) صحیفه نور، ج8، ص107 .
28) همان، ج14، ص233 .
29) همان، ج6، ص120 .
30) همان، ج11، ص186 .
31) همان، ج8، ص80 .
32) همان، ص83 .
33) همان، ص81 .
34) همان، ص108 .
35) همان، ج2، ص21 - 20 .
36) همان، ج9، ص186 .
37) همان، ج14، ص233 .
38) همان .
39) همان، ج9، ص166 . در ضرورت استفاده از افراد متخصص و كاردان مىفرماید: «دولتبدون گزینش اشخاص متعهد و متخصص در رشتههاى مختلفه موفق نخواهد شد و دولتمردان در گزینش همكاران به كاردانى و تعهد آنان و بهتر خدمت كردن آنها به كشور و در منافع ملتبودن آنان تكیه كنند . نه بر دوستى و آشنایى و حرف شنوى بىتفكر و تامل كه این رویه موجب ناكامى در خدمتبه كشور است .» (صحیفه نور، ج19، ص108) .