آخرین نماد مرجعیت واحد شیعی، نخستین مرجع جهانی شیعه

دیروز در مسجد اعظم قم، یعنی همان جایی که آیت الله بروجردی بانی آن بود، مراسم پنجاهمین سال رحلت این پیشوای تاریخ ساز شیعه برگزار شد و شهر قم در هقته گذشته مزین به تصاویر دیدنی این مرجع فقید شده است. بروجردی که استاد مسلّم نسل کنونی و قبلی مراجع تقلید شیعه بود، هنوز هم مرجع تقلیدی منحصر به فرد است. او واپسین مرجع تقلید مطلق العنان شیعه بوده و پس از او هیچ گاه هیچ مرجع تقلیدی حتی امام خمینی نتوانسته در زمان خود یگانه زعیم دینی شیعیان باشد. در عصر مرجعیت امام خمینی که پس از درگذشت مرحوم بروجردی آغاز شد و سه دهه ادامه داشت، مراجع تقلید مهمی چون حضرات آیات عظام حکیم، خویی، شریعتمداری و گلپایگانی از مقلدین فراوانی برخوردار بودند. حتی رهبری سیاسی امام در دهه پایانی عمرش نیز نتوانست انحصار مرجعیت دینی را برای ایشان رقم بزند.
نسل کنونی مراجع نیز که نزدیک دو دهه است به هدایت دینی پیروان خود مشغولند، از تعدد بیشتری نسبت به نسل قبلی برخوردار است. بر پایه برخی آمار غیر رسمی، اکنون بیش از هفتاد مجتهد در حوزه های علمیه شیعه اقدام به انتشار رساله توضیح المسائل کرده اند و دفاتر یا سایت های اینترنتی آنها به استفتائات مقلدین پاسخ می دهند. شهرهای قم، نجف، تهران، مشهد و اصفهان نیز محل سکونت و فعالیت های حوزوی بیش از ۱۵ مرجع تقلید مهم و برجسته است.
تلاش های آشکار و پنهان برای جلوگیری از تعدد مراجع تقلید تاکنون با شکست مطلق مواجه شده و نظریه پردازان «مرجعیت واحد» هر روز بیش از پیش از رسیدن به اهداف خود ناامید می شوند. یکی از مهم ترین نظریه پردازان این مسأله، حمید انصاری قائم مقام مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی و برادر مجید انصاری است که در میانه دهه هفتاد با انتشار کتابچه ای با عنوان «مرجعیت و رهبری؛ تفکیک یا وحدت؟» خواهان مرجعیت انحصاری ولی فقیه شده و امام خمینی را نیز مدافع این نظریه دانست. اما شواهد و قرائن حاکی از آن است که تعدد مراجع تقلید شیعه در نسل آینده مرجعیت نیز ادامه خواهد داشت و شبه دموکراسی موجود در نهاد مرجعیت، مانع از تکرار تجربه مرجعیت مطلق و یکپارچه آیاتی چون بروجردی یا میرزای شیرازی خواهد بود.
اما منحصر به فرد بودن بروجردی تنها در این ویژگی برجسته وی نبوده است. اقدامات وی بدون تردید عامل اصلی اقتدار حوزه قم و به موازات آن، یکی از عوامل به حاشیه رفتن حوزه هزار ساله نجف بوده است. اگر آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی را احیاگر حوزه خاموش قم بدانیم، به یقین باید بروجردی را نخستین مرجع تقلید این حوزه به معنای واقعی کلمه به حساب آوریم. او با بینش و تدبیر منحصر به فردی توانست قم را به مرکز اصلی شیعیان جهان بدل کند و پس از وی نیز شاگردان وی نگذاشتند که چنین دستاورد بی نظیری از دست برود. تصور اینکه مرکزیت دینی و علمی شیعه، پس از هزار سال از عراق به ایران منتقل شود، برای بسیاری دشوار و دور از ذهن بود. اما کاریزما و اتوریته آیت الله بروجردی بود که چنین دستاورد شگرفی را رقم زد.
این بروجردی بود که به قیمت سکوت سنگین سیاسی اش توانست قم را به بستر مهمی برای فعالیت های فرهنگی عالمان شیعی بدل کند و حوزه نجف را پشت سر بگذارد. شاید هنوز هم بسیاری از روشنفکران و مبارزان آن دوران از بروجردی به خاطر صدور پیام تبریکش خطاب به محمد رضا شاه پس از بازگشت پیروزمندانه اش در جریان کودتای ۲۸ مرداد دلگیر و گله مند باشند، ولی کیست که نداند بروجردی در دوران نخست وزیری مصدق، کمترین دخالت را در کار او می کرد و نزدیکان مصدق می توانند شهادت بدهند که مصدق، همواره بروجردی را بر کاشانی ترجیح می داد و حرمت او را حفظ می کرد؟ کیست که نداند بروجردی مخالف اصلی اقدامات فدائیان اسلام بود و حتی با وجود اصرار فراوان امام خمینی، حاضر به میانجی گری در قضیه اعدام آنان نشد؟ (ماجرای این میانجی گری ناموفق را همسر امام خمینی روایت کرده است.)
 
بروجردی در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد همانند همیشه عمل کرد و هیچ تغییری در سیاست های وی ایجاد نشد. برای او مهم این بود که حوزه قم را اقتدار بخشد و جهانی کند که کرد. هرگونه مقاومت وی در برابر کودتاگران که نه حرمت سیاستمدار کهنسالی چون مصدق را حفظ کردند و نه احترام روحانیون باسابقه ای چون آیت الله کاشانی یا آیت الله حاج آقا رضا زنجانی را پاس داشتند  می توانست زحمات چند ساله وی در جهت تقویت حوزه قم را به باد دهد. او از تجربه استادانش آخوند خراسانی و میرزای نائینی آموخته بود که کار فرهنگی بر فعالیت سیاسی اولویت دارد و بدون فرهنگ سازی و آموزش اعتقادی مردم، تکرار شکست مشروطه یا جنبش ملی شدن نفت همواره اجتناب ناپذیر است. او آموخته بود که بهتر است کار سیاست ورزی و حکومت داری را به اهلش بسپارد و همواره می گفت که دخالت وی در سیاست، ممکن است به دلیل ناآگاهی از جزئیات و مسایل پشت پرده آن، به زیان دین و مردم تمام شود.
او نه ادعای سیاستمدار بودن می کرد و نه خود را مرد این میدان می دانست. او فقط و فقط خواهان استقلال حوزه علمیه و مرجعیت از قدرت و افزایش اقتدار و کارآمدی آنها بود. برای این دو هدف، با هیچ کس تعارف نمی کرد و حتی در برابر مبارزین مخلص و دینمداری چون کاشانی و نواب صفوی می ایستاد و اشتباهات آنان را برنمی تابید. با وجود آنکه امام خمینی در آمدن آیت الله بروجردی به قم و اقامت ۱۵ ساله ایشان در این شهر بسیار مؤثر بود، حتی میانجی گری وی را نیز نپذیرفت.
 
کار فرهنگی برای این رهبر مقتدر و هوشمند شیعی آنقدر مهم بود که برای نخستین بار به صورت سازمان یافته مبلغین و نمایندگان برجسته ای به کشورهای مهم غربی اعزام کرد. (اینجا را بخوانید) نخستین نشریات حوزوی دینی در زمان وی و با تشویق و حمایت او در قم منتشر شد. نهادها و بناهای فرهنگی و دینی در زمان وی با شتاب و وسعت بیشتری ایجاد شد و شیعیان توانستند پس از قرن ها به جایگاه واقعی خود در سطح منطقه و جهان نزدیک تر شوند.
او به اختیارات وسیع حکومتی فقیهان و حتی حاکمان غیر فقیه اعتقاد داشت. قمی ها نقل می کنند که پس از احداث خیابان آستانه بر روی مقبره بسیاری از روات و بزرگان قرون گذشته شیعه، متدینین و علما از این خیابان برای رفتن به حرم استفاده نمی کردند. ظاهراً نخستین بار آیت الله بروجردی بوده که با اشاره به اختیارات حکومت برای آبادانی شهرها، شخصاً از این خیابان عبور کرده و حرمت این کار را برداشته است. همچنین در جریان اعتراض برخی متدینین و علما به تخریب بناهای سمت غربی حرم حضرت معصومه برای احداث مسجد اعظم، وی به معترضین گوشزد کرده بود که فقها دارای اختیارات حکومتی گسترده ای بوده و مجاز به برخی تصرفات هستند. (این را حجة الاسلام و المسلمین سید حسین خمینی از پدربزرگ مادری اش آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی برایم نقل کرد.)
 
این باورهای وی در زمینه سازی برای طرح نظریه ولایت فقیه از سوی امام خمینی نقش داشت. امام خمینی این نظریه را هشت سال پس از درگذشت آیت الله بروجردی در نجف مطرح کرد. با این حال آیت الله بروجردی هیچ گاه در صدد عملی کردن تئوری فقهی خود برنیامد. شاید او نیز همچون آخوند خراسانی نسبت به توانایی حوزه برای اداره جامعه تردید داشت. برخی شنیده ها و نقل قول های نزدیکان مرحوم بروجردی نیز بر این باور وی صحه می گذارد.
بروجردی در علوم رایج حوزوی نیز ابتکارات و نوآوری های مهمی داشت که در کارآمدی و به روز شدن حوزه های شیعه مؤثر بوده است. در یک کلام باید گفت که او در نهایت استقلال عمل کرد و برای توانمند کردن علمی و اجتماعی حوزه علمیه از هیچ فرصتی نگذشت. امروز شاید بتوان آیت الله العظمی سیستانی را مشابه او دانست. سیستانی که از حوزه درسی بروجردی هم بهره برده است، اکنون چند سالی است که مشی مشابه استادش را در پیش گرفته و در صدد احیای حوزه تضعیف شده نجف است. باید دید که آیا این مرجع تقلید پرنفوذ کنونی می تواند اقتدار از دست رفته نجف را بازگرداند؟