آخوند ملا علي معصومي همداني
آري مرحوم آخوند حاج ملاعلي همداني از اعاظم فقها و مجتهدين عصر بود و در رتبه علمي و اجتهادي و منزلت سياسي اجتماعي در غرب ايران محوريت داشت. پيغامها و مكالمات حضرت امام خميني(ره) با ايشان به ويژه از قيام پانزدهم خرداد به بعد، نشان از جايگاه پراهميت او در تاريخ سياسي روحانيت معاصر دارد. هنگامي كه بر اثر بيماري در اول مرداد ماه سال 1357 به ملكوت اعلي پيوست، مراسم تشيع و بزرگداشت و ترحيم وي در همدان، تهران، مشهد، تبريز و قم و ساير شهرها زمينه و بهانهاي براي حضور يكپارچه مردم در صحنه انقلاب گشت و براي اولين بار فريادهاي درود بر خميني و مرگ بر شاه در فضاي سياسي كشور ساري و جاري شد. باهم زندگاني و روزگار و مجاهدات آن عالم رباني را مرور مي كنيم.
مقدمه
جهان در چند قرن اخير به گزارش تاريخ و به گفته بيشتر محققين داخلي و خارجي، سه انقلاب بزرگ را به چشم خود ديده است. اين سه انقلاب كه امواج آنها به فراسوي مرزهايشان نيز كشيده شد و منشاء تحولات و جنبشهاي بسياري در ساير جوامع گرديدند عبارتند از؛ انقلاب كبير فرانسه، انقلاب اكتبر 1917 روسيه و انقلاب اسلامي ايران. يكي از ويژگيهايي كه انقلاب اسلامي را از دو انقلاب پيشين متمايز ميكند، تكيه آن بر مذهب مي باشد. انقلاب ايران در مرحلهاي از پيشرفت تكنولوژي رخ داد كه انسان را در برابر مسائل و دشواريهاي بسيار پيچيدهاي قرار داده بود.
بر هيچ كس پوشيده نيست كه مذهب مشخصه اصلي انقلاب اسلامي ايران به شمار ميرود و اين موضوع نيز در جاي خود نمي تواند از نقش روحانيت در تاريخ و جامعه ايران جدا در نظر گرفته شود. حضور عالمان ديني در جايگاه رهبري جنبشهاي ضد استبدادي و استثماري سدههاي گذشته ايران و برخوردهاي مكرر ايشان با استعمار، فتواي علما در برابر حمله روسها به ايران، فتواي تحريم تنباكو عليه منافع انگليس، جنبش مشروطه، قيام 15 خرداد و انقلاب اسلامي همگي نشانههايي از سابقه نفوذ و اقتدار روحانيت در جامعه ايراني است. اين نفوذ معنوي روحانيت به عنوان يكي از عوامل عمده و موثر در تمام مراحل انقلاب اسلامي نيز قابل مشاهده است.
بي ترديد يكي از دلايل اصلي نفوذ روحانيت در كشورمان، عدم تبعيت از حكومت و استقلال اين قشر بوده است. روحانيون و علما در طول تاريخ اين سرزمين به هيچ وجه منصوب مراكز رسمي قدرت نبودند و تنها مردم آنها را برگزيده و مخارجشان را تامين ميكردند.
با پرداخت وجوهات شرعيه به روحانيون كه مفهومش به رسميت نشناختن حكومت بود روحانيون پيوند ريشه داري با مردم مييافتند و در وراي وابستگيها و تعلقات رسمي به حركت درآمده و به قطبي دربرابر قدرت سياسي حاكم تبديل ميشدند. برهمين اساس بود كه روحانيون ايران از واعظ و طلبه گرفته تا مراجع عظام، همگي نقش موثر و تعيين كنندهاي در پيروزي انقلاب اسلامي ايفا كردند. همچنين با توجه به رهبري قاطع و يگانه امام خميني، اين عامل تاثيرگذاري ويژهاي يافت و شبكه وسيعي از روحانيون از پايتخت تا دور افتادهترين روستاهاي ايران نقش آگاهي بخشي و اطلاع رساني انقلاب را به عهده گرفتند.
گروهي از روحانيون و به ويژه مراجع عظام در زمان حياتشان به عامل حركت بخش و الهام دهنده انقلابيون در مبارزه با رژيم پهلوي تبديل شدند و پيشاپيش انقلابيون در مبارزه حاضر بودند. مدني، بهشتي، مطهري و مفتح را مي توان جزء همين دسته دانست كه هر كدام رسالتي خاص را در انقلاب اسلامي عهدار بودند. گروهي ديگر از روحانيون و آيات عظام علاوه بر فعاليت عليه رژيم پهلوي و تربيت مبارزين در سنگر درس و مكتب، با رحلت يا شهادتشان به عامل شتاب دهنده انقلاب اسلامي و مبناي ايجاد مرحله جديدي از مبارزه تبديل شدند كه از آن جمله ميتوان شهيد آيت الله مصطفي خميني و مرحوم آخوند ملاعلي همداني را نام برد.
بر همين اساس در اين گفتار قصد داريم با بيان زندگينامه علمي و سياسي آيت الله آخوند ملاعلي همداني به پيامدها و تاثيرات رحلت ايشان بر مبارزات انقلابي مردم ايران و به ويژه شهر همدان پرداخته و گوشه از تاريخ انقلاب اسلامي را مورد بازخواني و كاوش قرار دهيم.
الف) از ولادت تا اجتهاد
مرحوم آخوند ملاعلي همداني در سال 1312.ق در روستاي وفس از بخش سردرود استان همدان زاده شد. پدر وي محمد ابراهيم نيز همانند ديگر مردمان روستا به كار زراعت و كشاورزي اشتغال داشت.1 علي دوران كودكي و اوايل عمر را در زادگاه خويش به فراگرفتن مبادي علوم اسلامي پرداخت. سپس براي ادامه تحصيل به همدان آمد و به مدت پنج سال از محضر بزرگان و اساتيدي چون عالم عارف شيخ عمادالدين علي گنبدي كسب فيض نمود.2 او با وجود فقر شديد و تحمل مشقات بسيار توانست علوم ادبي، صرف و نحو، منطق، معاني بيان و فقه را در همدان فراگرفته و سپس جهت كسب دانش از محضر اساتيد مبارز راهي تهران شود. وي در آنجا از حلقه درس آقا ميرزا محمود وآخوند ملاعلي عبدالنبي نوري استفاده برد3 و قسمتي از فقه و اصول را در محضر آيت الله حاج شيخ محمد رضا تنكابني فراگرفت. در طول اقامت پنج ساله در تهران او به تحصيل علم كلام، فلسفه، علوم رياضي و هيات نيز اهتمام داشت.
آخوند ملاعلي همداني در سال 1340.ق جهت تكميل تحصيلات حوزوي رهسپار قم گرديد و به مدت پانزده سال در حوزه علميه اين شهر نزد اساتيد مشهوري همچون حاجي آخوند هيدجي و حاج شيخ عبدالكريم حائري به تكميل معلومات خويش پرداخت.4 او در اين سالها در فقه و اصول، منطق، بيان، فلسفه و زبان عربي ذخاير گرانبهايي اندوخت و تا آنجا پيش رفت كه جزء شاگردان ممتاز مرحوم شيخ عبدالكريم حائري گرديد، به نحوي كه آن مرحوم به خاطر حافظه قوي آخوند، به او لقب كتابخانه سيار داده بود.5 از نكات جالب توجه در خصوص سالهاي اقامت آخوند ملاعلي همداني در قم مي توان به هم دوره و هم مباحثه بودن وي با امام خميني (ره) اشاره كرد. آخوند در قم مجلس درس پر رونقي داشت كه قسمت عمده آنرا تدريس سطح در برميگرفت.6
در سال 1315.ش وي بنا به درخواست مردم همدان و سفارش مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري به همدان آمد و در «مدرسه كوچك» همدان كه بعد به «مدرسه آخوند» معروف گرديد مشغول تدريس شد. آخوند ملاعلي از آن ايام تا خاتمه دوران حيات خويش سرپرستي حوزه علميه همدان را عهده دار7 و به عنوان يكي از مجتهدين بزرگ غرب كشور مطرح بود. پس از سقوط حكومت رضا شاه در شهريور 1320.ش وي مدرسه محمد حسين ابن احمد مختاراني، متخلص به مجرم همداني را كه به صورت مخروبه درآمده بود تعمير كرد و8 كتابخانه مجهز و بزرگي كه اكنون به كتابخانه «آخوند» يا «غرب» معروف است با پانزده هزار جلد كتاب نفيس و خطي جهت استفاده طلاب و دانش پژوهان دائر نمود.9
مرحوم آخوند كه در دوران حيات خود فعاليتهاي اجتماعي، مذهبي و سياسي برجستهاي داشت، در زمينه تربيت طلاب و جويندگان علم نيز از كارنامه درخشاني برخوردار بود. از برجستهترين شاگردان وي ميتوان به آيت الله طالقاني و شهيد مفتح اشاره كرد.10وي علاوه بر تدريس و اداره حوزه علميه، از ذوق شاعري نيز بهرهمند بود و اشعاري با تخلص «فنا» ميسرود. در زمينه فعاليتهاي اجتماعي و مذهبي نيز ميتوان به كمك و اختصاص وجوهات ديني از طرف وي به زلزله زدگان در سال 1336.ش اشاره كرد. آيت الله آخوند همچنين در سال 1342.ش طي اعلاميهاي از مردم همدان خواست كه به ساخت ضريح مرقد حضرت ابوالفضل(ع) كمك نمايند. ايشان علاوه بر اختصاص مبلغ قابل توجهي به اين امر هنگام انتقال ضريح مذكور به عتبات عاليات از مسير همدان تا سي كيلومتري اين شهر در معيت مردم به استقبال ضريح رفت.11
با شروع نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني(ره)، آيت الله آخوند همداني نيز همراه با امام و مردم وارد صحنه مبارزات گرديد. رابطه وي با امام علاوه بر اين دوره، ريشه در سالهاي تحصيل و طلبهگي داشت كه بعد از آن نيز به طور دائم اين دو بزرگوار با يكديگر در ارتباط بودند. به عنوان مثال آخوند ملاعلي همداني در جريان تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي ضمن مخالفت با لايحه مذكور و تلاش جهت تهيه اعلاميه روحانيون همدان عليه آن، به طور مستمر با امام نيز در تماس بود.12 عقيقي بخشايشي در اين باره ميگويد: «وقتي كه در سال 1341.ش از همدان به قم ميرفتم آيت الله آخوند به بنده فرمودند: به آقايان (مراجع) تك تك نيابت داريد از قول من سلام برسانيد، ولي وقتي خدمت حاج آقا روح الله رسيديد از قول من بعد از سلام يك جمله اي برسانيد. گفتم آن چيست؟ فرمودند: به حاج آقا بگوييد آخوند سلام رساند و گفت: ابوذر يك كمي آرام، آرامتر. وقتي خدمت امام رسيدم و قضايا را گفتم، ايشان تبسمي كردند و فرمودند: وقتي خدمت آقاي آخوند رسيديد از قول من سلام برسانيد، ضمنا بگوييد، سلمان يك كمي حركت.»13رابطه آيت الله آخوند با امام به حدي بود كه در سال 1342 وقتي عوامل رژيم پهلوي به منزل امام (ره) هجوم بردند، ايشان كتاب اربعين خود را براي محفوظ ماندن از يورش مامورين به آخوند ملاعلي همداني سپردند.14
متعاقب حمله مامورين ساواك به مدرسه فيضيه قم در سال 1342 آيت الله آخوند به اتفاق ساير روحانيون همدان تلگرافي مبني بر محكوميت رژيم به محضر مراجع عظام و امام (ره) مخابره كردند.15 همچنين در زمان مسافرت محمدرضا شاه به همدان در خرداد همان سال، آخوند ضمن تحريم هرگونه استقبال از شاه خود نيز از منزل خارج نشد. ساواك در روزهاي 16 و 17 خرداد ماه، تيمسار قلعه بيگي را به همدان اعزام نمود تا شايد تحت فشار و سياستهاي وي آيت الله آخوند از شاه استقبال و با او ملاقات كند. در مقابل، آخوند نه تنها درخواستهاي ساواك را نپذيرفت بلكه پيغام تندي براي شاه فرستاد. حجت الاسلام سيد فاضل حسني دراين باره ميگويد: «آيت الله آخوند به تيمسار قلعه بيگي فرمود: از طرف من به شاه بگوييد: آقا جان ديدي پدرت با امام حسين درافتاد چه شد. روضه را تعطيل كرد، عزاداري قدغن شد، عمامهها را برداشت. حاج آقا روح الله فرزند امام حسين است با ايشان درگير نشو خير نميبيني.»16
به دنبال دستگيري و زنداني شدن امام (ره) توسط مامورين رژيم در سال 1342 آخوند ملاعلي همداني به همراه آيت الله بني صدر جهت همكاري و هماهنگي با روحانيون كشور براي رهايي امام (ره) به تهران مهاجرت نمود. ايشان ضمن شركت در جلسات روحانيون تهران اعلاميههاي صادره از سوي آنان را امضاء كرد اما پس از چندي ساواك با زور و تهديد وي را به همدان بازگرداند.17
در تمام مدتي كه امام خميني در تبعيد تركيه و عراق به سر مي برد، آيت الله آخوند همداني ضمن تداوم تماس با ايشان از طريق زائرين، به وسيله تلگراف نيز از اوضاع و پيامهاي امام مطلع مي شد.18
شاه در سال 1345.ش براي جلب نظر مردم و تظاهر به دينداري اقدام به چاپ قرآن پهلوي يا آريامهري نمود و سعي كرد از طريق شهرباني قرآن مذكور را براي تمام روحانيون طراز اول ايران ارسال كند. آيت الله آخوند همچون بسياري از علماي كشور از تحويل آن خودداري كرده از آنجايي كه از سوي محمدرضا قوام فرماندار وقت همدان در اين خصوص تحت فشار بودبه عنوان اعتراض به مشهد مهاجرت و در منزل آيت الله ميلاني اقامت گزيد.19
ب) رحلت آيت الله آخوند و انعكاس آن در كشور
آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني كه در همدان و غرب كشور از محبوبيت ويژه اي برخوردار بود در شانزدهم تيرماه 1357 جهت معالجه كليه به لندن مسافرت نمود20 اما بعد از مدتي در اول مرداد ماه وفات يافت و پيكر مطهرش به ايران و سپس همدان منتقل شد. در تهران و همچنين مسير انتقال پيكر آن مرحوم به همدان از جنازه وي تشييع باشكوه و عظيمي به عمل آمد. غلامعلي سماواتي كه از جمله تشييع كنندگان بوده است دراين باره ميگويد:«جنازه آيت الله آخوند را وقتي به تهران آوردند، از فرودگاه مهرآباد تا ميدان آزادي با ماشين تشييع شد و از آنجا به صورت كاروان به سوي همدان حركت كردند كه رهبري كاروان و مراسم با شهيد مفتح بود. در بين راه نيز از سوي مردم استقبال بي نظيري به عمل آمد و نرسيده به همدان به دهي كه مسقط راس ايشان بود رفتيم و پيكر وي در آنجا تشييع شد و در همان روستا به برادر ايشان تسليت گفتيم و راهي همدان شديم. پيكر آيت الله آخوند در ميان شيون و عزاداري مردم به مسجد جامع همدان منتقل شد تا فردا تشييع شود.»21
شب قبل از مراسم تشييع پيكر مرحوم آخوند، حجت الاسلام هادي غفاري در مسجد جامع منبر رفت و سخنراني تند و كوبندهاي عليه رژيم ايراد نمود تا جايي كه از بيم حمله مامورن شهرباني به هادي غفاري مردم چراغها را خاموش كردند.بدين وسيله غفاري از فرصت استفاده نموده و از مسجد خارج شد و مردم نيز در حاليكه عليه رژيم پهلوي شعار ميدادند متفرق گرديدند. آقاي دادفرما در اين مورد ميگويد: «هادي غفاري در مسجد جامع واقعا قيامت كرد تا جايي كه عدهاي از ترس از مجلس خارج شدند. چون اينگونه سخنراني تند در همدان سابقه نداشت واقعا خيلي مردم را تكان داد. ايشان در سخراني خود به صراحت به دربار و شاه حمله ميكرد.»22
حجت الاسلام هادي غفاري راجع به چگونگي شركت در اين مجلس و فرار از دست مامورين ساواك ميگويند: «در تبريز در منزل آيت الله محمدعلي قاضي بودم كه اطلاع دادند آيت الله آخوند همداني به رحمت خدا رفته است. از من دعوت شد كه بروم همدان و در آنجا سخنراني كنم، بنابر همين قصد راهي همدان شدم. غروب آفتاب بود كه به همدان وارد شدم، بيرون شهر، بچه ها ايستاده بودند و بعد از پارك كردن ماشين، همراه آنان به مسجد رفتيم. از بيرون تا وسط مسجد كه جنازه آيت الله آخوند را در آنجا گذاشته بودند، جمعيت زيادي از سراسر كشور جمع شده بودند. به خصوص از قم، زنجان و شهرهاي اطراف همدان. من بالاي منبر رفتم و از مظلوميتهاي آيت الله آخوند كه پسرش حسن به دست ساواك شهيد شده بودصحبت كردم و ماجراي آخرين ديدارم را در منزل ايشان شرح داده و از علاقه وي به حضرت امام صحبت كردم. آنگاه وارد بحث زندگي امام شدم و مساله حكومت اسلامي و كشتار مردم تبريز، اهواز، آبادان را توضيح دادم. يكدفعه جمعيت مسجد، براي اولين بار در همدان، شعارمرگ بر اين حكومت فاشيستي را سر دادند. ديدم چهره مجلس برگشته است و از در و ديوار مجلس بوي خون ميآيد. ساعت تقريبا يازده شب بود و منبر من داشت تمام ميشد. قرار براين بود كه چراغها خاموش بشود تا بتوانم از ميان جمعيت فرار كنم. بعد هم اعلام شد كه فرداد دو جنازه تشييع خواهد شد. يكي جنازه مرحوم آخوند و ديگر سمبلي از جنازه پسر ايشان كه به دست ساواكيها اعدام شده بود. چراغها كه خاموش شد، مردم به هم ريختند. وقتي آمديم دم در، تعدادي از آن جوانها گفتند: آقاي غفاري بفرمائيد سوار شويد ما را سوار كردند. شب بود و هوا تاريك، دور و برم را نگاه كردم و ديدم كه ظاهرشان به آدمهاي حسابي و بچههاي انقلابي نميخورد فهميدم كه ساواك مرا دستگير كرده است. وقتي داخل ماشين نشستم، ماموري دستبند را جلو آورد كه به دستم بزند. معطل نكردم و يك مشت به صورتش زدم و با لگد درب ماشين را شكستم. هنوز مردم متفرق نشده بودند. فرياد زدم «الله اكبر» مردم به اطرافم ريختند و مرا از دست ساواكيها نجات دادند. مردم ماشين را واژگون كردند و به گمانم آن سه چهار نفر هم كشته شدند، چون مردم چنان آنها را ميزدند كه حد نداشت. مرا به منزل دوستي كه موتورسازي داشت بردند. شب را آنجا مانديم، بچهها گفتند: آقاي غفاري بهتر است از شهر خارج شوي. گفتم: ميمانم تا تشييع جنازه را تماشا كنم. گفتند: آقا ديشب به سختي شما را از دست ساواكيها نجات داديم، چيزي نمانده بود به قيمت جانتان تمام شود. گفتم: با وجود اين ميخواهم بمانم. بالاخره بچهها نگذاشتند در مراسم شركت كنم، اما از يك بلندي مشرف به قبرستان كه جادهاي هم از آن محل ميگذشت از داخل ماشين آن تشييع باشكوه را نظاره كردم.
دو تابوت بر روي دست مشايعين مشاهده مي شد. روي جلويي به خط درشت نوشته بودند«شهيد حسن معصومي»، جنازه به محل دفن نرسيده بود كه درگيري شروع شد. آتش نشاني با آب جوش به مردم حمله كرد. جنازه هم از روي دوش مردم به زمين افتاد، پليس تابوت اولي را خرد كرده بود، اما اين يكي را ديگر نميتوانست كاري بكند، مردم «الله اكبر» ميگفتند و فرياد ميزدند: «فرياد وا محمدا برس به داد امتا» پليس به طرف جمعيت تيراندازي كرد و كشتار شروع شد. اين اولين كشتار علني مردم همدان بود. بازار آتش گرفت، مغازهها را خرد كردند، ساواكيها هرچه خواستند بر سر شهر آوردند.»23
در اين مراسم گروهي از مردم و دانشجويان تبريز، شيراز، قم، كاشان، مشهد، اردبيل، زنجان، كرمانشاه و ديگر شهرهاي ايران شركت داشتند. از سوي مراجع تقليد نيز هياتي از جانب آيت الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي به سرپرستي آيت الله زاده حاج آقا جواد مرعشي نجفي شركت داشت و همچنين آيات عظام گلپايگاني، خوانساري و شاهرودي نيز شخصا حضور داشتند.24
در مراسم تشييع جنازه آيت الله آخوند كه بزرگترين تظاهرات علني عليه رژيم در همدان تا آن زمان بود، شيشه چند بانك و مشروب فروشي با سنگ و چوب شكسته شد و در جريان تظاهرات دو نفر به اسامي فرج الله پهلواني شوريني و جمشيد شرفخاني به شهادت رسيدند. دو نفر ديگر نيز به نامهاي ولي الله ملكي و محمود قادري مجروح و در بيمارستان بستري شدند.25
تظاهرات مردم همدان به حدي شديد بود كه حتي مطبوعات و راديوهاي خارجي نيز آنرا منعكس نمودند. رويتر دراين باره گزارش داد: «هنگامي كه پليس سعي ميكرد از به آتش كشيدن يك منطقه ممنوعه به وسيله گروهي از مردم جلوگيري كند، شانزده نفر مجروح شدند منابع مذكور گفتند كه هنگام وقوع اين حادثه صداي تيراندازي شنيده شده است. حادثه هنگامي آغاز شد كه جمعي از مردم قصد داشتند در مراسم عزاداري يك رهبر مذهبي به نام آيت الله ملاعلي آخوند همداني را شركت كنند.»26
روزنامه ليبراسيون چاپ پاريس در مقالهاي تحت عنوان كشته شدن 15 نفر در ايران نوشت: «به مناسبت مراسم تدفين يك مقام روحاني، صد هزار نفرگرد هم آمدند و شعارهاي ضد رژيم بر زبان آوردند. تظاهركنندگان به كلانتريها حمله كرده و شيشههاي برخي از مغازهها و اقامتگاهها را شكستند. در اين وقايع 15 نفر كشته شدند.»27
كاملترين اطلاعات از اين وقايع گزارش شهرباني همدان به اداره ضد اطلاعات مركز است كه در آن تحت عنوان گزارش وقايع 4 تيرماه 1357 و تشييع پيكر آيت الله آخوند، چنين آمده است: «در تشييع جنازه آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني بيش از پنجاه هزار نفر از روحانيون و طلاب تهران، تبريز، قم، مشهد و ساير شهرها و دانشجويان دانشگاههاي مختلف كشور خصوصا تبريز و تهران و طبقات مختلف مردم و روستائيان شركت داشتند. چون تاريخ فوت آيت الله و حمل جنازه آن مرحوم از لندن به ايران و دفن آن به مدت شش روز به طول انجاميد، لذا گروههاي مختلفي از عوامل مخرب و خرابكار با طرح قبلي و تدارك لازم از نقاط مختلف كشور به همدان وارد و در روز تشييع جنازه قريب ده هزار نفر از جوانان ناشناس كه بيشتر دانشجو، طلبه و روستايي به نظر ميرسيدند از داخل انبوه جمعيت در مواقع مقتضي با سنگ و چوب و ميلههاي آهني ضمن دادن شعارهاي مضره عليه خاندان جليله سلطنت كه عبارت بود از: مرگ بر مقام 66( اسم رمزشاه) و حكومت پهلوي، خميني كجائي كه مقام 66 ( اسم رمزشاه) فراري شده، رهبر ما خميني است و… به اماكن دولتي حمله و آنها را تخريب كردند. شش نفر از محركين اصلي برابر گزارش مامورين به شرح ذيل ميباشند: حسن تركمن فرزند علي 26ساله راننده اهل ملاير، علي اتابكي فرزند ابوالفضل 16 ساله اهل همدان، علي برارگلزاده پور سنگلائي فرزند عزيز الله 18 ساله كشاورز اهل بابل، اسماعيل رحيمي فرزند ابراهيم 22 ساله كارگر اهل تويسركان و قدرت الله بهادري نژاد فرزند نادعلي 28 ساله شغل كارمند بيمارستان. جمعيت علاوه بر تخريب اماكن دولتي و شعار عليه رژيم با مامورين درگير شده و تعدادي از آنان را خلع سلاح كردند و به خانههاي زنان بدنام كه در يك كيلومتري قبرستان واقع بود حمله كردند. تلاشهاي لازم جهت برقراري نظم انجام شده است.»28
بدين ترتيب درخلال مراسم تشييع جنازه مرحوم آخوند همداني براي اولين بار در تظاهرات شهر همدان شعار مرگ بر شاه و درود بر خميني سرداده شد. همچنين تمام مردم اعم از كارگر، كشاورز، روستايي، فرهنگي، بازاري، روحاني و زن و مرد كه از تمام نقاط كشور در اين تظاهرات شركت داشتند تلاش كردند مجسمه محمدرضا شاه را سرنگون كنند كه مامورين شهرباني از اين اقدام ممانعت به عمل آورند.29
مراسم تشييع جنازه آيت الله آخوند و حوادث اين روز در واقع به بهانهاي براي مبارزه عليه رژيم و برگزاري مجالس ترحيم در ديگر شهرهاي كشور و تشديد مبارزه و تظاهرات تبديل شد. به عنوان مثال در مراسم چهلمين روز درگذشت اين عالم رباني كه در مسجد ميرزا داود برگزار گرديد مردم مجددا به تظاهرات و سردادن شعار عليه رژيم پرداختند. همچنين لازم به يادآوري است كه رحلت آيت الله آخوند با رحلت شيخ احمد كافي (واعظ مشهور) و طاهري شيرازي مصادف بود.
مجالس ترحيم آيت الله آخوند در ساير شهرهاي ايران
نهاوند:
در شهرستان نهاوند به مناسبت رحلت آيت الله آخوند و شهداي همدان مجالس ياد بود و ترحيمي به وسيله حجت الاسلام حيدري برگزارگرديد. واعظ مجلس مذكور كسي نبود جز حجت الاسلام هادي غفاري كه بار ديگر با سخنراني كوبنده خود باعث تظاهرات مردم عليه رژيم و درگيري آنان با مامورين شهرباني نهاوند گرديد. حجت الاسلام غفاري راجع به اين سخنراني ميگويد: «بعد از سخنراني مسجد جامع همدان به مناسبت رحلت آيت الله آخوند به شهر بهار رفتم و از آنجا با آقاي حيدري در نهاوند تماس گرفتم. آقاي حيدري گفت: آقاي غفاري ميخواهيم براي شهداي همدان در نهاوند مجلس ختم بگيريم… موافقتم را اعلام كردم. از آنجا حركت كرده و نزديك غروب به نهاوند رسيدم. منزل آقاي حيدري را نمي شناختم، از يكي دو نفر سوال كردم تا اينكه يكي نشاني منزل را به من داد. آقاي حيدري به من گفت: ما ميخواهيم اينجا مراسم بزرگي بگيريم. بعد از منبر شما، حركتهاي خوبي در نهاوند اتفاق خواهد افتاد. گفتم: پس با هم براي منبر رفتن برنامهريزي كنيم. اگر منبر كشته داد، آيا شهر شما تحمل دارد؟ چون ممكن است منبر من به زد و خورد و درگيري بكشد. گفت: مانعي نيست اينجا حركتهايي به حمايت از امام خميني صورت گرفته و زمينههاي تمايل مردم به انقلاب قوي است. جمعيتي كه به مسجد ميآمدند نوع آمدنشان هراس انگيز بود. مردم به شكلي ميآمدند كه ناراحتي و عصبانيت به نحوي از چهره آنها هويدا بود. به منبر رفتم و حرفهايم را زدم، تكيه حرفهاي من روي بحث ولايت فقيه و حكومت اسلامي بود. هنوز من ختم مجلس را اعلام نكرده بودم كه مردم بلند شدند و شعار دادند: «حكومت اسلامي ايجاد بايد گردد.» يك قطعنامه هم در آخر سخنراني خواندم كه بند بند آن را مردم با گفتن «صحيح است» تاييد كردند.»30 بدين ترتيب با سخنراني حجت الاسلام هادي غفاري در نهاوند، روند انقلاب در اين شهر وارد مرحله جديدي گرديد و براي اولين بار مردم شعار مرگ بر شاه را سردادند و هرچند عدهاي دستگير شدند اما جو اختناق در اين شهر شكسته شد.
قم:
رحلت آيت الله آخوند همداني در قم انعكاس گستردهاي داشت چنانچه مراجع تقليد علاوه بر شركت در مراسم تشييع جنازه آيت الله آخوند در همدان، در قم نيز مجالس متعددي به همين مناسبت برگزار كردند. در سوم مرداد 1357 از سوي آيت الله مرعشي نجفي در حسينيه نجفي مجلس يادبودي برگزار گرديد. گزارش ساواك قم دراين باره چنين است: «روز جاري بازار قم و مغازههاي خيابانهاي اطراف حرم و بازار به مناسبت حوادث مشهد كاملا تعطيل و اعلاميه هايي نيز در اين زمينه توزيع شد. در ضمن جلو درب ورودي مدرسه خان به مناسبت فوت آيت الله آخوند ملاعلي همداني سياهپوش شده و به همين مناسبت اعلاميهاي از طرف آيت الله نجفي مرعشي به مدرسه مذكور الصاق كه در آن روز بيستم شعبان براي بعد از نماز مغرب و عشاء در حسينيه نجفي اعلام ختم شده است. به اين جهت در مدرسه خان عدهاي طلاب اجتماع نمودند كه با مراجعه مامورين پراكنده شدند. احتمال دارد بعد از نماز مغرب و عشاي امروز مجددا اجتماع تشكيل و احيانا تظاهراتي انجام گيرد. همچنين حدود سه هزار نفر در نماز مغرب مدرسه خان شركت كردند و آقاي سعيد اشراقي سخنراني نمود و بعد از نماز جماعت همراه آيت الله نجفي به صورت جمعي به حسينيه رفتند.»31
در روز پنجم مرداد از سوي آيت الله محمد وحيد مياندوآبي به مناسبت درگذشت شيخ احمد كافي و آيت الله آخوند ملاعلي همداني مجلس ختمي بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد نو برگزار گرديد كه پس از پايان مراسم مردم با سردادن شعار «درود بر خميني» از مسجد خارج و با مامورين شهرباني درگير شدند، در اين تظاهرات كه يك هزار نفر در آن شركت داشتندبانك صادرات- شعبه موسوي- به آتش كشيده شد.32
علاوه بر مجالس مذكور از سوي آيات ثلاث در قم، مجلس ختمي به مناسبت درگذشت آيت الله آخوند و شيخ احمد كافي در مسجد اعظم قم در روز هفتم مرداد با حضور چهار هزار نفر تشكيل شد. در اين مجلس سيد محمد آل طه به سخنراني پرداخت و اظهار داشت: «بنده از آقايان بسيار ممنون و متشكرم كه امروز تمام دكانها را بستهايد و در اين مجلس باشكوه شركت كردهايد و به خاطر اين مجلس تعطيل عمومي اعلام نموديد. حتي دكان ميوه فروشي را كه ميوهاش در اين هواي گرم از بين ميرود بستهايد. آفرين بر شما، رفتار شما مشت محكمي است بر دهان رژيم. مردم مسلمان، سوم و پانزدهم شعبان كه تولد امام حسن (ع) و امام زمان (عج) بود و همه ساله جشن و چراغاني ميكردند، امسال جشن نگرفتند و در حال حاضر ملت در عزاي عزيزان خود نشستهاند. چگونه ممكن است كه مردم جشن بگيرند و شادماني كنند. مگر شادماني بر روي اجساد فرزندان اسلام، شادماني در برابر افراد شريفي كه در سياه چالهاي زندان زير سختترين شكنجههاي جهنمي دژخيمان بسر ميبرند و در برابر مادرهايي كه هنوز سياه پوشند ممكن است؟ ما روزي عيد ميگيريم كه بنيان ظلم را منهدم كرده باشيم. تمام انبيا سلاح خود را در راه حق و حقيقت بكار ميبرند، برخلاف آن، شما توپ و تانك را خلاف قرآن و اسلام بكار ميبريد. مردم مسلمان كه نميتوانند اين ظلم و ستمكاري شما را ببينند ناچارند در راه دين و قرآن و حقوق بشر قيام كنند و كشته شوند، ولي شما با توپ جوانهاي مسلمان را از بين ميبريد. آيا انبيا سلاحهاي خودشان را در اينطور راهها به كار ميبردند يكسال آمدند حزب ملي تشكيل دادند و سال دوم آمدند حزب مردم و غيره تشكيل دادند و بعد از آن گفتند تمام اين حزبها از بين بروند و فقط رستاخيز كه بدتر از همه حزبهاست تشكيل شود. تا به حال كاري براي ملت انجام دادهاند؟جز جار و جنجال چيز ديگري بوده است؟»33 در پايان مراسم مردم با شعار«درود بر خميني» از مسجد خارج شدند. در اين هنگام اعلاميههايي نيز توزيع گرديد و مردم به تظاهرات عليه رژيم پهلوي پرداختند.
به دنبال مراسم مذكور با پخش اعلاميههايي روز 22 مرداد به مناسبت شهداي يزد، جهرم و همدان عزاي عمومي اعلام شد.34
تهران:
در تهران نيز به مناسبت رحلت آيت الله ملاعلي همداني و شيخ احمد كافي مجالس متعددي در مسجد ارك، جامع، مهديه، بني هاشم، فاطميه و…برگزار گرديد. در پايان تمام اين مجالس مردم با ريختن به خيابانها شعارهايي عليه رژيم سرداده و با مامورين شهرباني درگير شدند. در پي اين ماجرا مامورين انتظامي كلانتريهاي مراكز9، 10، 11، 12، 13، 14، 15، 16، 17 و پليس گارد بيش از 115 نفر از تظاهركنندگان را دستگير و پس از تحقيقات مقدماتي و تشكيل پرونده آنان را در دستههاي 15 الي 20 نفري به دادسراي تهران فرستادند.35 در برگزاري مجالس ترحيم آيت الله آخوند در تهران همدانيها نقش عمده اي داشتند. در حسينيه همدانيهاي مقيم تهران در 13 مرداد مجلس ترحيمي برگزار گرديد كه در گزارش كلانتري شماره 5 جهت آگاهي رياست اطلاعات پليس تهران راجع به مجلس مذكور چنين آمده است: «مجلس ترحيم آيت الله ملاعلي آخوند همداني، از ساعت 17روز سيزدهم مرداد از طرف اهالي بهار همدان] مقيم تهران[ به مناسبت درگذشت آيت الله آخوند در مسجد حاج مهدي خزانه برگزار و جمعيت كثيري در حدود پنج هزار نفر در مسجد حضور پيدا نمودند. سپس آقاي احمد رحماني همداني به منبر رفته ضمن تعريف و تمجيد از سجاياي اخلاقي و آزادي خواهي مرحوم ياد شده فوق اضافه نمود كه از ابتداي بيماري تا آخرين لحظه وداع در محضر درگذشته حاضر بوده است. واعظ مذكور مراسم تشييع جنازه مرحوم همداني را تحركي براي جوانان در راه آزادي و بر عليه ظلم و بيدادگري توصيف و از جوانان طلب به راه انداختن قيام حسيني (ره) را نمود وي در اين مراسم گفت: چندي قبل حضرت آيت الله خميني فتوي دادهاند به مناسبت شهيد شدن عدهاي از هموطنان در راه مبارزه با ظلم و ستم در نيمه شعبان سال جاري جشن و سرور برپا نشود كه در كليه نقاط كشور از اين دستور پيروي شده است، ليكن مسئولين مملكتي حقايق را ناديده گرفته و به دروغ مرتبا از راديو و تلويزيون اعلام نمودهاند از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب جشن و شادماني برپا گشته است. سخنران سپس در مورد تبعيد مرحوم كافي به شهرستان ايلام صحبت نموده ولي در پايان از مستعمين تقاضا كرد كه پس از خاتمه ختم با كمال نظم و آرامش مجلس را ترك نمايند. حاضرين در حاليكه مرتبا صلوات ميفرستادند از مسجد خارج و پس از طي مسافتي عده قليلي از آنها قصد تظاهرات داشتند كه به وسيله عوامل جمعي متفرق و مراسم در ساعت 19:20 خاتمه يافت.»36
علاوه بر مراسم مذكور مجلس پر التهاب ديگري در مسجد ارك با سخنراني سيد احمد حسيني برگزار گرديد. وي در اين خصوص ميگويد: «سه تا مجلس ترحيم براي آقا آخوند در تهران گرفتند، يكي حسينيه همدانيها، يكي توسط آيت الله خوانساري و يكي از علماي بازار تهران در مسجد جامع و ديگري در مسجد ارك توسط انقلابيون برگزار گرديد. مسجد ارك را آقاي مطهري، مهدوي، مفتح، محلاتي و بازرگان امضاء و برگزار نمودند. در حسينيه همدانيها به عنوان همشهريهاي آن مرحوم آقاي احمد رحماني منبر رفت كه او را دستگير كردند. در مجلس آقايون علما در مسجد جامع، بنده و آقاي امامي كاشاني براي سخنراني دعوت شديم آنجا من منبر رفتم. مجلس ارك هم كه بعد از ظهر بود دوباره من را دعوت كردند. به عنوان اينكه شاگرد آقاي آخوند بودم، با ايشان ارتباط داشتم بنده منبر رفتم به محض اينكه پاي خود را از پله منبر پايين گذاشتم، بزن بزن و تيراندازي شد ما به منزل آمديم. آقاي مفتح به من زنگ زد از دانشكده الهيات و گفت امروز بعد از ظهر براي آقاي آخوند منبر گرفتهايم. امضاء كنندگان هم علماي انقلابي هستند اين مجلس براي انقلابيون است. شما هم بايد منبر برويد. گفتيم ميگيرند، صبح يكجا منبر رفتيم. گفتند نميشود، شما بايد منبر برويد، شما را انتخاب كردهاند و نود و نه درصد هم زندان در آن است. مرحوم مفتح گفت شما بايد اطلاعيه آقا] امام خميني[ را در منبر بخواني. اطلاعيه ده مادهاي امام راجع به آزادي زندانيان سياسي بود. ما منبر رفتيم و در مورد آقاي فلسفي كه ممنوع المنبر بود، سخنراني كردم ودر بالاي منبر اطلاعيه امام را خواندم و پس از آنكه از منبر پايين آمدم آقاي فلسفي گفت، بيا اينجا نرو الان تو را ميگيرند. بالاخره منزل آقاي فلسفي رفتم و آخر شب به خانه باز گشتم كه توسط ساواك محاصره شده بود و در نتيجه ما به راحتي دستگير شديم و به زندان موقت شهرباني منتقل شدم.»37
تبريز:
از ديگر شهرهايي كه به مناسبت رحلت آيت الله آخوند مجلس ترحيم برگزار گرديد،تبريز بود. البته در ابتدا آيت الله محمد علي قاضي طباطبايي طي اعلاميهاي، اعلام داشت كه براي حفظ جان مردم و جوانان در برابر مامورين شهرباني و ساواك، از برگزاري مجلس خودداري ميشود و رحلت آيت الله آخوند با صدور اعلاميه ذيل تسليت گفته شد: «)انالله و انا اليه راجعون( واقعه مولمه تاسف آور و اسف انگيز و مصيبت وارده در اين روزها بر عالم اسلام يكي رحلت فقيه جليل حجت الاسلام و المسلمين آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني قدس سره كه يكي از فقها عصر حاضر بود و ساليان متمادي در خدمت شرع مقدس به پايان رسانيده ويكي از فرزندان خويش را در چند سال پيش در راه نيل به هدف مقدس قرباني داده كه هرگز عالم تشيع آن فاجعه را فراموش نخواهد كرد و ديگري رحلت جانگذاز سرباز فداكار حضرت ولي عصر و ناموس دهر بقيه الله في العالمين ارواحنا فداه واعظ شهير جناب آقاي شيخ احمد كافي طاب ثراه كه عالم شيعه يك مبلغ برجسته اي را از دست داده و كشور ايران امروزها ماتم زده مي باشد و جامع علماي اعلام و آيات عظام آذربايجان نيز در سوگ و ماتم فرو رفته و بايستي به عزا نشسته و مجلس ترحيمي برپا نمايد. ولي نظر به مصالح روز و حفاظت جانهاي گرانبهاي جوانان عزيز كه از هر جهت اهميتش بيشتر است و نظر به جلوگيري از استفاده بهانه جويان در اين موقع حساس از انعقاد مجلس ترحيم خودداري كرده و بدين وسيله مراتب تسليت و تعذيت را به پيشگاه اقدس حضرت ولي عصر ارواحنا فداه تقديم داشته و از درگاه خداوند قادر متعال صلاح و رفاه و اتحاد مسلمين و پيشرفت اسلام و قوانين قرآن را مسالت نموده و به عموم برادران ديني تذكر داده ميشود كه راه نيل به هدف مقدس اجراي قوانين اسلامي در مملكت، جز چنگ زدن به عمل قوانين اسلامي و احياي شعائر ديني نيست. اميدواريم كه مردم هرچه زودتر به اهداف عاليه اسلام نايل آيند. انشاءالله تعالي.»38
عليرغم اعلاميه فوق راجع به عدم برگزاري مجلس ترحيم، طبق گزارش و نوشته روزنامه كيهان در روز دوشنبه 9 مرداد 1357 از سوي آيت الله قاضي و ديگر علماي تبريز مجلسي در مسجد مقبره به همين مناسبت برگزار ميشود. روزنامه مذكور دراين باره چنين مينويسد: «به مناسبت درگذشت آقايان آيت الله آخوند همداني، طاهري شيرازي و شيخ احمد كافي از ساعت صبح امروز(9مرداد) مجلس ختمي در مسجد مقبره تبريز واقع در بازار اين شهر كه يكي از بزرگترين مساجد تبريز است از سوي آيت الله حاج سيد محمد علي قاضي طباطبايي برگزار شده و به همين مناسبت تمام بازار تبريز و خيابانهاي اطراف بازار شهر از جمله خيابان فرودسي، توپخانه، تربيت، كوروش كبير و دارايي به كلي تعطيل شد. در اين مجلس ختم از ساعت اول برگزاري بيش از 500 نفر از علماي طراز اول شهر از جمله حضرت آيات عظام قاضي طباطبايي، اشراقي، دينوري و جمعي از روحانيون شركت داشتند. سخنرانان مذهبي پيرامون شخصيت علمي و مذهبي حضرت آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني و حاج شيخ احمد كافي و آيت الله طاهري شيرازي به تفضيل سخن گفتند. اين مجلس تا ساعت 11 ادامه داشت.»39
قزوين:
در قزوين به مناسبت چهلمين روز رحلت آيت الله آخوند و درگذشت شيخ احمد كافي مجلس ترحيمي با حضور گسترده مردم در مسجد شاه اين شهر برگزارگرديد. پس از خاتمه مجلس مذكور نماز جماعت برگزار شد و جمعيت در حاليكه پلاكاردهايي به طرفداري از روحانيون مبارز حمل مي كردند به صورت آرام به راهپيمايي پرداخته و به صحن حضرت امام زاده حسين وارد شدند. جمعيت در صحن مذكور به دادن شعارهايي عليه رژيم مبادرت كرده وبه تدريج اين جمعيت پنج هزار نفره از حرم خارج و در گروههاي كوچكتر به راهپيمايي خياباني پرداختند. جمعيت خشمگين در برابر كلانتريها ضمن تظاهرات به پرتاب سنگ و بطريهاي حاوي مواد آتش زا به طرف مامورين مبادرت كردند. در نتيجه تيراندازي مامورين، يك نفر شهيد و سه نفر مجروح شدند40
كاشان:
به مناسبت رحلت آيت الله آخوند ملاعلي همداني از سوي آيت الله مدني41 مجلس يادبودي در صبح روز چهارم مرداد 1357 در مسجد ميانچال كاشان برگزار گرديد. پس از پايان مجلس جمعيت با دادن شعارهايي عليه رژيم از مسجد خارج و با مامورين انتظامي درگير شدند. پليس نيز با باتوم و گاز اشك آور به مقابله با تظاهركنندگان پرداخت. در اين تظاهرات بيست نفر از مردم زخمي و گروهي نيز دستگير شدند.
علاوه بر شهرهاي مذكور، در شيراز نيز آيت الله طاهري در خطبه نماز جمعه دوازدهم مرداد ماه1357 راجع به تظاهرات مردم همدان در روز تشييع جنازه آيت الله آخوند سخنراني و مردم را از جريان وقايع آگاه نمود. 44
بدين ترتيب با رحلت آيت الله آخوند نخستين خيزشهاي آشكار مردم عليه رژيم پهلوي نمايانتر شد. رحلت ايشان جو اختناق و وحشت را از جامعه زدود و پيوند استواري بين اقشار مختلف مردم ايران پديد آورد. براي اولين بار افراد مختلفي از شهرهاي ايران در يك تظاهرات متحد عليه رژيم به همراه انقلابيون شركت كردند. از سوي ديگر برگزاري مجالس عزاداري و ختم از طرف مراجع و انقلابيون به مناسبت درگذشت آخوند ملاعلي همداني به بهانهاي براي بسيج تودههاي مردم، تظاهرات عليه رژيم، قرائت اطلاعيه و پيامهاي امام و افشاءگري هرچه بيشتر در مورد اعمال ضد انساني حكومت پهلوي تبديل گرديد.
پي نوشت ها
1- عباس مهاجراني،خير و بركتي كه از دست رفت، روزنامه كيهان، شماره10526، 7 مرداد1357،ص25
2- غلام حسين قراگزلو، هگمتانه تا همدان، تهران، اقبال، 1373، ص176
3- پرويز اذكايي،مرحوم آيت الله العظمي آخوند ملاعلي همداني، روزنامه محراب، شماره 93، 1مرداد 1370،ص 9
4- غلام حسين قراگزلو، همان، ص 176
5- عبدالرحيم عقيقي بخشايشي، تبادل پيام، فصلنامه تاريخ معاصر، شماره 1-2، بهار و تابستان 1374،ص 118
6- احمد رحماني، صدوبيست حديث، تهران، مكتب الحديث، 1371، ص 6
7- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، جلد دوم، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي،1381،ص225
8- پرويز اذكايي، همان، ص 9
9- مهدي درخشان، بزرگان و سخن سرايان همدان، جلد دوم، تهران، اطلاعات،1342،ص 422
10- پرويز اذكايي، همان، ص 9
11- مركز اسناد رياست جمهوري، بايگاني اسناد نخست وزيري، پرونده 50925
12- اسناد انقلاب اسلامي، جلد سوم، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي،1374،ص 38
13- علي باقري، خاطرات 15 خرداد تبريز، دفتر دوم، تهران، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، 1375،ص 101
14- همان، ص 103
15- مركز اسناد انقلاب اسلامي، آرشيو، كد120/116
16- مصاحبه با حجت الاسلام سيد فاضل حسني وركانه
17- ابوالفتح مومن، دستگيري امام خميني(ره) و مهاجرت علما به تهران در سال 1342 (در آن هواي گرگ و ميش)، ماهنامه زمانه، شماره 9خرداد 1382، صص 26-32
18- مركز اسناد انقلاب اسلامي، آرشيو، كد12176، شماره بازيابي 226
19- ابوالفتح مومن، قرآن پهلوي، ماهنامه زمانه، شماره 5و6 بهمن و اسفند1381، صص 38-43
20- انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، جلد هفتم، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات،1381،ص 162
21- مصاحبه با غلامعلي سماواتي(مورخه 2/4/79 در تهران)
22- مصاحبه با حاج محمود دادفرما(6/8/78 در همدان)
23- هادي غفاري، خاطرات حجت الاسلام والمسلمين غفاري، تهران، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، 1374،صص 239-242
24- روزنامه اطلاعات، شماره 15671، 4مرداد1357، ص4
25- روزنامه كيهان، شماره10528، تيرماه1357،ص4
26- بولتن خبرگزاري پارس، شماره130، 6 تير 1357،ص 7
27- بولتن راديو تلويزيون ملي ايران، شماره 11، تير 1357، ص 19
28- مركز اسناد انقلاب اسلامي، آرشيو، پرونده آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني، كد 128
29- همان
30- هادي غفاري، همان، ص 242-254
31- مركز اسناد انقلاب اسلامي،آرشيو پرونده روحانيون مبارز، كد4/12176، بازيابي226، سند 84
32- همان، سند 89
33- مركز اسناد انقلاب اسلامي، آرشيو، پرونده روحانيون مبارز، كد4/12176، بازيابي226، سند94
34- همان، سند139
35- روزنامه كيهان، شماره10528، 9 مرداد ماه 1357،ص2
36- مركز اسناد انقلاب اسلامي، آرشيو، پرونده آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني، كد128
37- مركز اسناد انقلاب اسلامي، آرشيو، خاطرات سيد احمد حسيني همداني
38- اصل نامه و اعلاميه در مجموعه اسناد و اعلاميههاي آيت الله قاضي طباطبايي در منزل ايشان در تبريز موجود است.
39- روزنامه كيهان، شماره10528، 9مرداد 1357، ص2
40- مركز اسناد انقلاب اسلامي، آرشيو، پرونده روحانيون مبارز، كد1/12000، شماره بازيابي84، سند 327
41- با شهيد آيت الله سيد اسد الله مدني اشتباه نشود
42- مركز اسناد انقلاب اسلامي، آرشيو، پرونده روحانيون مبارز، كد 4/12176، شماره بازيابي 226، سند88
43- همان،سند 90
44- روزشمار انقلاب اسلامي، جلد چهارم، تهران، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، 1378، ص208