ارتقا فکری اجتماعی و سیاسی مردم سیاست راهبردی امام خمینی

باور داشتند که اگر علمای امت به وظایف خود عمل کنند و در جهت بیدار کردن مردم و آشنا ساختن آنان به تکالیفشان دست به کار شوند مردم آماده هر نوع همکاری و فداکاری هستند. در مباحثه ای که میان ایشان و آیت الله العظمی حکیم در سال 1344 در نجف اشرف پیش آمد این امیدواری کاملا مشهود است. در حالی که آیت الله حکیم از مردم عراق مایوس بود امام به ملت ایران امیدوار بود.
مشی مبارزاتی امام که به بیدار کردن طلاب و دانشجویان و توده های مردم معطوف بود و از دو ابزار بیان و قلم استفاده می کرد و با هر گونه مشی مسلحانه مخالف بود نشانگر سیاست راهبردی ایشان یعنی رشد و ارتقای فکری و اجتماعی مردم است. ایشان به رغم فشارها و تقاضاهای مکرر شاگردان و دوستانشان در موقعیت های گوناگون مبنی بر حمایت از گروه های مبارزی که مشی مسلحانه را انتخاب کرده اند یا اجازه ترور سردمداران خائن کشور هیچ گاه از روش اصولی خود در مبارزه دست برنداشته و حاضر به تایید روش های مسلحانه نشد. حتی در هفته های آخر مبارزه که رژیم منحوس پهلوی از انجام هیچ خیانتی دریغ نمی ورزید استفاده از سلاح را اجازه نداد و هم چنان به بیداری مردم و حضور آنان در صحنه پافشاری کرد و به فضل الهی پیروز شد.
اصولا بالا بردن سطح آگاهی های مردم از اصولی ترین تعالیم دینی و از روشن ترین برنامه های پیشوایان معصوم است. رسول خدا(ص) هیچ گاه از جهل و نادانی مردم در جهت تحکیم پایه های اسلام و حکومت اسلامی استفاده نکرد و همواره با جهالت ها و خرافه ها و انحرافات فکری و اجتماعی مبارزه می کرد.
امیرمومنان علی (ع) به هنگامی که بر مسند خلافت پیامبر نشست به بالا بردن آگاهی های اجتماعی و سیاسی مردم همت گماشت. در حالی که صاحبان قدرت و منصب معمولا در چنین موقعیت هایی سعی می کنند مردم را از نظر آگاهی و درک امور اجتماعی و سیاسی در سطح نازلی نگاه دارند که بتوانند در مواقع لزوم از حمایت و پشتیبانی و قدرت آنان استفاده کنند علی (ع) به تبیین حقوق و وظایف متقابل دولت و مردم پرداخت. برخلاف حکومت های رایج دنیا که تنها از وظایف مردم سخن می گویند از حقوق مردم در برابر حکومت سخن می گفت. سخنان امام (ع) در این زمینه مربوط به دوران انزوای حضرت نیست تا گفته شود به قصد تحریک مردم بر علیه خلفای غاصب بوده است بلکه مربوط به دوران اقتدار و امارت امام است نشان می دهد که امام عمیقا به ارتقای سطح آگاهی مردم از مسائل اجتماعی و سیاسی و حقوق خود در برابر حکومت باور داشت. آگاهی مردم معمولا برای دولت ها مشکل زاست مطالبات مردم را در برابر حکومت بالا می برد انتظاراتشان را افزایش می دهد... به رغم همه این ها امام (ع) به دنبال بالا بردن سطح آگاهی مردم بود چرا که جهل و نادانی مردم بزرگترین ابزار سو استفاده صاحبان قدرت است و تاریخ حکومت های استبدادی و دیکتاتوری در شرق و غرب عالم بهترین گواه بر این مدعاست.

پیروزی نهضت مرهون بیداری و آگاهی مردم
امام خمینی با الهام از سیره رسول خدا و ائمه هدی (ع) از بن دندان به رشد و ارتقا فکری و اجتماعی و سیاسی مردم باور داشت و از همین روش توانست نهضت اسلامی را به پیروزی برساند و نظام شاهنشاهی را ساقط کند. پیشنهاد نظام سیاسی «جمهوری اسلامی» به جای «حکومت اسلامی» نیز برخاسته از همین باور بود. امام قالب «جمهوریت» را برای نظام سیاسی پیشنهادی خود برگزید چرا که معتقد بود حکومت در صورتی می تواند موفق شود و اهداف متعالی اسلامی را در جامعه پیاده نماید که متکی به اراده و خواست مردم باشد. اگر مردم نخواهند و به هر دلیلی حکومت را یاری و حمایت نکنند امیرمومنان علی (ع) نیز نمی تواند اهداف و آرمان های اسلامی را در جامعه پیاده کند. اهداف و آرمان های اسلامی به وسیله مردم و اراده و خواست آن ها قابل تحقق است.
از روش برخورد امام با مردم استفاده می شود که ایشان مردم را باور داشت و این باور از آغاز مبارزات در ایشان دیده می شود. آن زمان که با آیت الله حکیم محاجه می کرد و می گفت:
«چطور مردم دروغ می گویند این مردم که جان دادند زجر دیدند حبس کشیدند تبعید شدند اموالشان به غارت رفت چطور مردم بقال و عطار سر محل که سینه جلو گلوله دادند دروغ می گویند !»
«مردم در پانزده خرداد جوانمردی و صداقت خود را نشان دادند. ما که قیام کردیم از احدی جز مزید احترام و سلام و دستبوسی ندیدیم و هر که کوتاهی کرد حرف سرد شنید و مورد بی ارادتی مردم واقع شد.»

تاسیس و اداره جمهوری اسلامی بر پایه آرای ملت
پس از پیروزی انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی نیز بر حضور مردم در همه عرصه ها اصرار ورزید. هنگامی که برخی در محیطهای دانشجویی دخالت در انتخابات را از امور سیاسی شمردند که مخصوص مجتهدان است به شدت عکس العمل نشان داده و اظهار کردند:
«تا حالا می گفتند که مجتهدین در سیاست نباید دخالت بکنند این منافی با حق مجتهدین است. آن جا شکست خوردند حالا عکسش را می گویند. این هم روی همین زمینه است. این که می گویند انتخابات از امور سیاسی است و امور سیاسی هم حق مجتهدین است هر دویش غلط است. انتخابات سرنوشت یک ملت را دارد تعیین می کند.»
حضرت امام با هر سیاست رفتار و گفتاری که مردم را بار دیگر به انزوا بکشاند و یا نقش آنان را کمرنگ کند مقابله می کرد و با صاحبان آن ها برخورد می نمود. سخن فوق به رغم آن که از زبان یکی از اساتید حوزه و همراهان انقلاب مطرح شده بود با عکس العمل تند امام روبرو شد برای آن که مبادا بار دیگر ملت را از دخالت در سرنوشت خود کنار بزند. هر مصیبتی بر این کشور و بر این مردم و بر دین و ایمان و اعتقادات فرزندان آنان وارد شده در اثر بی تفاوتی و انزوای مردم بوده است. امام از این که مردم با زحمات طاقت فرسای ایشان و روحانیت متعهد به میدان مبارزه وارد شده و حاضر به جانفشانی و فداکاری گردیده احساس مسئولیت زیادی می کرد و به هیچ قیمتی حاضر نبود تن به رفتارها و پیشنهادهایی بدهد که بار دیگر مردم را به انزوا می کشاند. در سال 1357 که توده های میلیونی مردم وارد عرصه مبارزه شده بودند و رژیم به هر وسیله ای متوسل شده بود تا خود را نجات دهد یکی از پیشنهادها که از سوی جریانات ملی گرا و مذهبی های ساده لوح مطرح می شد این بود که «شاه سلطنت کند نه حکومت. شاه در چهار چوب قانون اساسی یک مقام تشریفاتی شود و اختیارات در دست دولت باشد.»
استدلال امام با سران نهضت آزادی که طراح این پیشنهاد بودند این بود که آیا شما تضمین می کنید که پس از چند صباحی بار دیگر شاه طغیان نکند ! و در آن صورت چه تضمینی هست که مردم بار دیگر حاضر شوند به میدان مبارزه باز گردند ! تاریخ ملت ها نشان داده که معمولا مردم به سهولت به کسی اعتماد نمی کنند و به راحتی وارد میدان مبارزه و فداکاری نمی شوند. تا به کسی یا کسانی کاملا اعتماد نکنند و آنان را باور ننمایند تن به فداکاری و جانفشانی نمی دهند. حال که مردم به امام خمینی اعتماد کرده و وارد میدان شده بودند نباید این فرصت از دست می رفت.
تمام هم و غم امام پس از تشکیل جمهوری اسلامی نیز همین بود که مردم را در صحنه نگاه دارد. او با حمایت مردم توانست مظلومانه و غریبانه هشت سال در برابر همه قدرت های استکباری از این مملکت دفاع کند و دشمن را به خاک مذلت بنشاند.

عدم جواز تحمیل رای خود بر مردم
امام به راستی مردم را باور کرده بود و حتی در مواقعی که مردم در انتخاب خود دچار خطا شدند رای خود را بر مردم تحمیل نکرد. صبر کرد تا مردم خود به اشتباهشان پی ببرند. آن گاه که مردم پی به اشتباه خود بردند به تصحیح و جبران رای اشتباه مردم پرداخت.
حق این است که مردم در انتخاب بنی صدر به عنوان رئیس جمهور به خطا رفتند. بنی صدر کسی نبود که امام او را نشناسد. امام او را از قدیم الایام می شناخت با افکار و اندیشه ها و هوس های او آشنا بود اما بنای امام بر این نبود که به گونه ای رفتار کند که مردم احساس کنند امام در صدد تحمیل رای خود بر مردم است. روش امام در ماجرای بنی صدر باعث شد که مردم در قالب انتخاب های خود دقت بیشتری کنند چشم و گوش خود را باز کنند فریب تبلیغات دروغین نامزدهای انتخاباتی را نخورند.
امام به خوبی بنی صدر را می شناخت در نامه عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری نوشتند: «والله قسم من رای به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم» رای ندادن امام به بنی صدر برخاسته از شناخت دیرین امام از او بود.

اما یک ماجرای تاریخی
یکی از اعلام قم از مرحوم حجت الاسلام و المسلمین فردوسی پور نقل کردند که ایشان می گفت: «در نجف که بنی صدر به آن جا رفت و آمد داشت یک سالی که آمده بود گفت: در نجف عالم روشنفکری سراغ ندارم جز آقای سید محمد باقر صدر. به او گفتم: عالم دیگری هم هست به نام آیت الله سیستانی اگر موافق باشی روزی با هم نزد او می رویم (آقای فردوسی پور از شاگردان آیت الله سیستانی بود) بنی صدر موافقت کرد و با هم نزد ایشان رفتیم. صحبت از «اقتصاد توحیدی» بنی صدر شد. آقای سیستانی ایرادهایی به نوشته او گرفت و او در مقام دفاع برآمد. این بحث و جدل حدود دو ساعت طول کشید و آخر الامر بنی صدر بعضی اشتباهات را در این کتاب پذیرفت. موقع خداحافظی به آقای سیستانی گفت: من کتاب دیگری دارم که مایلم قبل از چاپ شما آن را مطالعه کنید. کتاب را که برای ایشان فرستاد آقای سیستانی از مطالعه فرازی از این کتاب خیلی ناراحت شد. مضمون آن فراز این بود که در صورت پیروزی نهضت ملت ایران آقای خمینی و بقیه علما به سراغ کار خودشان می روند و ما مملکت را اداره می کنیم.
آقای سیستانی این نوشته را همراه خود برداشته و به حضور امام خمینی می رود. چون آیت الله سیستانی به رغم آن که شاگرد آیت الله العظمی خوئی بود اما با امام روابط خوبی داشت. به ایشان گفت: کسانی که اطراف شما را گرفته اند چنین افرادی هستند. می خواهند شما را پلی قرار دهند برای رسیدن به قدرت. چطور شما به این ها اعتماد می کنید ! امام به آقای سیستانی پاسخی داده بودند که خیلی جالب بود فرمودند (قریب به این مضمون): من او را می شناسم. از افکارش هم اطلاع دارم. الان وقتی است که ما باید از همه نیروها بر علیه رژیم پهلوی استفاده کنیم. امیدوار هستم او نیز تا زمان پیروزی اصلاح شود».
امام خمینی که از روحیات او اطلاع کافی داشت پس از پیروزی انقلاب در موقعیت های گوناگون او را نصیحت کرد و از خودباختگی در برابر مقامات و مناصب دنیوی بر حذر داشت. اما متاسفانه سودی نبخشید.
پس از جنایات منافقین در سی ام خرداد 1358 و مخفی شدن بنی صدر خطاب به او فرمود:
«من الان هم نصیحت می کنم آقای بنی صدر را به این که مبادا در دام این گرگ هایی که در خارج کشور نشسته اند و کمین کردند بیفتید و این آبرویی که از دست دادی بدتر بشود. من علاقه دارم که تو بیشتر از این خودت را تباه نکنی... اگر شما نصیحتی را که آن روز من با حال بیماری در بیمارستان به شما کردم گوش کرده بودید امروز این طور نبود و من نمی خواستم باشد. آن روز من در یکی از حرف ها که اساس همه گرفتاری های بشر است تنبه دادم که حب الدنیا راس کل خطیئه... اگر این کلمه را گوش کرده بودید و هواهای نفسانی را زیر پا گذاشته بودید این طور نمی شد که همه گروه ها همه دوستان شما از شما منفصل بشوند الا گروه هایی که می خواهند شما را آلت دست قرار بدهند و به مقاصد خودشان برسند.» 1
امام به رغم شناخت دقیق از شخصیت بنی صدر و روحیات او رای خود را به عدم شایستگی بنی صدر علنی نکرد و رای مردم به او را تنفیذ کرد و حاضر نشد رای خود را که به بنی صدر نبود به مردم تحمیل کند. چرا که به نظر امام:
«باید مردم را برای انتخابات آزاد گذاریم و نباید کاری بکنیم که فردی بر مردم تحمیل شود.» 2
امام به رغم آن که می دانست که مردم گاهی در انتخاب خود خطا می کنند اما معتقد بود که باید آنان را آزاد گذاشت تا در عرصه های اجتماعی و سیاسی رشد کافی پیدا کنند. ایشان شش سال بعد از ماجرای بنی صدر در آستانه انتخابات مجلس اظهار داشتند:
«بحمدالله مردم ما دارای رشد دینی و سیاسی مطلوب می باشند و خود افراد متدین و درد مستضعفان چشیده و آگاه به مسائل دینی سیاسی و همگام با محرومین را انتخاب خواهند کرد.» 3
البته انسان در گذر حوادث و کوران ها آبدیده می شود. طبیعی است که گاهی در انتخاب خود به خطا می رود و البته ارتکاب خطا در عرصه های مهم اجتماعی و سیاسی آثار و پیامدهای سهمگینی برای جامعه دارد. مردم و کشور از انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری لطمات زیادی متحمل شدند اما بر رشد و آگاهی مردم افزوده شد به طوری که در چند دوره بعد انتخاب های او آگاهانه و دارای آثار مبارکی برای کشور بود.
آن چه اهمیت دارد آن است که دولتمردان و احزاب سیاسی خود را قیم مردم نپندارند. واقعا هدفشان بالا بردن سطح آگاهی مردم و رشد فکری و اجتماعی و سیاسی آن ها باشد آگاهی مردم هر چه بیشتر و بیشتر باشد در مجموع به سود کشور است هر چند ممکن است در کوتاه مدت به ضرر این یا آن جریان سیاسی باشد.
امام خمینی به شدت دولتمردان و حتی روحانیت را از «تحمیل رای خود» به ملت برحذر می داشت به چند نمونه از سخنان ایشان که در آستانه انتخابات ها مطرح شده توجه کنید:
«در جمهوری اسلامی جز در مواردی نادر که اسلام و حیثیت نظام در خطر باشد آن هم با تشخیص موضوع از طرف کارشناسان دانا هیچ کس نمی تواند رای خود را بر دیگری تحمیل کند و خدا آن روز را هم نیاورد.» 4
«همان طور که بارها گفته ام مردم در انتخابات آزادند و احتیاج به قیم ندارند و هیچ فرد و یا گروه و دسته ای حق تحمیل فرد و یا افرادی را به مردم ندارند. جامعه اسلامی ایران که با درایت و رشد سیاسی خود جمهوری اسلامی و ارزش های والای آن و حاکمیت قوانین خدا را پذیرفته اند و به این بیعت و پیمان بزرگ وفادار مانده اند.» 5

جریانات سیاسی به دنبال تحمیل
بدیهی است با چنین بیانات صریحی هر گونه مصلحت اندیشی از سوی این مسئول و آن مسئول این جریان سیاسی و آن جریان سیاسی برای تحمیل نظر خود به ملت محکوم است. بخصوص اگر مصلحت اندیشی ها رنگ و لعاب دینی هم به خود بگیرد و از سوی کسانی که از آنان انتظار ایستادگی بر اصول و معیارهای اسلامی می رود صورت گیرد.
متاسفانه در بعضی از مقاطع جریانات سیاسی از موضع قیمومت با مردم رفتار نموده و درصدد تحمیل آرای خود به ملت برآمدند و البته هر بار نیز با عکس العمل منفی مردم روبرو شدند. اما به خاطر آن که رای مردم در چنین مقاطعی بیش از آن که «جنبه اثباتی» داشته باشد و رای مثبت و آگاهانه به یک نامزد یا جریان سیاسی باشد رای منفی به جریان مقابل بوده و در واقع «جنبه سلبی» داشته عوارض منفی ای هم به همراه داشته است. همه می دانند آن چه در دوم خرداد 1376 رخ داد بیش از آن که رای به نامزد جناح موسوم به چپ باشد رای منفی به خط مشی جناح موسوم به راست بود. مردم احساس کرده بودند که یک جریان سیاسی درصدد تحمیل رای و اراده خود به آن هاست از این رو عکس العمل نشان داده و به نامزد جناح مقابل رای دادند در حالی که موافق و مخالف می دانند که نامزد جناح موسوم به چپ ظرفیت این مقدار رای را نداشت.
دولتمردان و علاقمندان به جمهوری اسلامی وظیفه دارند سیاست راهبردی امام خمینی را در جهت «رشد و ارتقای فکری اجتماعی و سیاسی مردم» دنبال کنند و از به کار بردن شیوه هایی که مردم از این حق محروم می کند بپرهیزند. با انواع و اقسام شیوه های تبلیغی مردم را از واقعیات جامعه دور کردن با استفاده از امکانات عمومی نامزدهای انتخاباتی را که از سوی مراکز قانونی صلاحیتشان تایید شده لجن مال کردن و با دروغ و تهمت و افترا از میدان خارج نمودن زیبنده جامعه اسلامی و جمهوری اسلامی نیست. درصدد تحمیل نامزد مورد نظر خود بودن و مردم را نادان و کوته فکر قلمداد کردن شایسته احزاب و جریانات علامند به جمهوری اسلامی و دولتمردان وابسته به آن ها نیست.

پاورقی ها:
1 ـ صحیفه امام جلد14 ص. 493
2 ـ همان ج 20 ص. 294
3 ـ همان ص. 295
4 ـ همان ج 21 ص. 144
5 ـ همان ج 21 ص. 10