استعمار فرانو با نگاهى به بيانات مقام معظّم رهبرى (مدظله العالى)

سلطه از طريق حكومت‏هاى به ظاهر مستقل، ولى وابسته به قدرت‏هاى استعمارى. اين شيوه نيز تا مدت‏ها جزو اصلى‏ترين شيوه‏ها محسوب مى‏شد، اما با گسترش آگاهى ملت‏ها و نيز ضربه‏هايى كه از سوى قدرت‏هاى وابسته به ملت‏ها وارد شد، مقاومت‏هاى ضداستعمارى و استبدادى گسترده‏اى در جهان شكل گرفت و اين شيوه استعمارى با چالش جدى مواجه شد. با گسترش وسايل ارتباط جمعى و تبديل شدن جهان به يك دهكده جهانى و كم‏رنگ شدن حاكميت‏هاى ملى، اين امكان براى قدرت‏هاى استعمارى فراهم شد تا با استفاده از ابزار رسانه‏اى به توسعه‏طلبى استعمارى خود در عرصه‏هاى فرهنگى، سياسى و اقتصادى بپردازند.

حكيم فرزانه انقلاب آيت‏اللّه خامنه‏اى با تبيين استعمار فرانو مهم‏ترين شيوه آن را تهاجم فرهنگى رسانه‏اى مى‏دانند كه با توجه به سيطره استعمارگران بر رسانه و خبرگزارى‏هاى بزرگ جهانى صورت مى‏پذيرد كه مهم‏ترين راه‏كار برون‏رفت از آن، بيدارى اسلامى است. با بيدارى اسلامى، استعمارگران نمى‏توانند به سلطه‏گرى خود ادامه دهند.

 

كليدواژه‏ها: استعمار سنتى، استعمار نو، استعمار فرانو، تهاجم فرهنگى رسانه‏اى، بيدارى اسلامى.

مقدّمه

استعمار از ديرباز با توسعه‏طلبى قدرت‏ها در جهان وجود داشته و در هر عصرى قدرت‏هاى استعمارى با شيوه‏ها و ابزار متناسب آن دوره، به استعمار و استثمار دولت‏هاى ضعيف مى‏پرداختند. از اين‏رو، بررسى شيوه‏هاى استعمار در عصر كنونى ضرورى است.

در زمينه شيوه‏هاى استعمارى، به ويژه استعمار سنتى و استعمار نو، مطالب بسيارى نوشته شده است، اما استعداد فرانو از بحث‏هايى است كه رهبر معظّم انقلاب آن را وارد ادبيات سياسى كشور نمودند و با طرح آن مطالب ارزنده‏اى توسط انديشمندان در اين زمينه به نگارش درآمد، اما تبيين ابعاد آن نيازمند بررسى‏هاى عميق‏ترى است. اين مقاله درصدد بررسى مهم‏ترين شيوه استعمارى فرانو از ديدگاه رهبر حكيم انقلاب اسلامى است.

بنابراين، سؤال اصلى اين است كه مهم‏ترين شيوه استعمار فرانو و نيز راهكار مقابله با آن از نظر رهبر معظّم انقلاب چيست؟ البته پرسش‏هاى ديگرى نيز مطرح مى‏شود؛ از جمله: تعريف رهبرى از استعمار سنتى، نو و فرانو و نيز شيوه‏هاى استعمارى در هر يك از انواع سه‏گانه استعمار كدام است؟

 استعمار در دوره‏هايى با حمله مستقيم نظامى و تصرّف كشورها و مناطق و غارت منابع طبيعى و حتى انسانى (برده‏فروشى) همراه بود. بسيارى از كشورها اين دوران و استعمارگران آن را به ياد دارند. مردم كشورهاى آفريقايى علاوه بر غارت منابع طبيعى مناطقشان توسط استعمارگران، به شكل برده در كشورهاى استعمارى به فروش مى‏رسيدند. در تاريخ كشورهاى آسيايى نيز مطالب فراوانى از غارت‏ها و كشتار مردم توسط كشورهاى استعمارى ثبت شده است. كشور ما نيز نفوذ و تجاوزهاى استعمارگرانى همچون فرانسه، انگليس و پرتقال را فراموش نمى‏كند. البته در مقابل اين استعمارگرى، رشادت‏هاى بسيارى نيز در تاريخ ثبت شده است. اين شيوه استعمارى تا پايان جنگ جهانى دوم ادامه داشت.

پس از بيدارى ملت‏ها و به وجود آمدن جنبش‏هاى ضداستعمارى، ديگر شيوه استعمار مستقيم به شكل دخالت نظامى و يا انتخاب فرماندار نظامى امكان نداشت. از اين‏رو، استعمارگران به شيوه ديگرى متوسل شدند و آن سلطه از طريق حكومت‏هايى بود كه به ظاهر مستقل بودند و استعمارگران دخالتى در آنها نداشتند و حتى در برخى مناطق توسط مردم انتخاب مى‏شدند، ولى از طرق مختلف حاكمان موردنظر قدرت‏هاى استعمارى حاكميت را به دست مى‏گرفتند. جريان فراماسونرى يكى از شيوه‏هايى است كه نقش مهمى در سلطه استعمارى در اين دوران دارد.

در عصر جديد با تحولات جهانى، گسترش آگاهى‏ها و مقاومت‏هاى ضداستعمارى، بخصوص بيدارى اسلامى كه به بركت انقلاب اسلامى روح تازه‏اى در آن دميده شد، استعمار نيز براى ادامه سلطه خود به شيوه‏هاى جديدى روى آورد. با گسترش وسايل ارتباط جمعى و تبديل شدن جهان به يك دهكده جهانى و كم‏رنگ شدن حاكميت‏هاى ملى و همچنين با فروپاشى بلوك شرق و انحصار قدرت رسانه‏اى و تبليغى در غرب، اين امكان براى قدرت‏هاى غربى فراهم شد تا با استفاده از ابزار رسانه‏اى به تبليغ ايده‏ها و توسعه‏طلبى استعمارى خود در عرصه‏هاى فرهنگى، سياسى و اقتصادى بپردازند و هرجا كه نتوانستند، با پشتوانه توجيه افكار عمومى با ابزارهاى نظامى به پيشبرد اهداف خود اقدام كنند!

در اين مقاله با نگاهى اجمالى به بيانات مقام معظّم رهبرى، به بررسى شيوه‏هاى استعمارى، تهاجم فرهنگى رسانه‏اى به عنوان مهم‏ترين ابزار استعمار فرانو، و بيدارى اسلامى به عنوان مهم‏ترين راهكار مقابله با استعمار فرانو خواهيم پرداخت.

 

شيوه‏هاى استعمارى

قدرت‏هاى استعمارى براى به دست آوردن، حفظ و گسترش سلطه خود، از شيوه‏هاى مختلفى بهره گرفته‏اند كه به صورت اجمالى به آنها اشاره مى‏شود:

 

     1. استعمار سنتى يا كهن

استعمار سنتى يا كهن، به استعمارى گفته مى‏شود كه قدرت‏هاى بزرگ با اعمال‏زور، بر حاكميت‏كشورهاى‏ديگر سلطه پيدا مى‏كردند. ابتدا در صورت نياز به اشغال نظامى كشورها مى‏پرداختند و سپس از طريق گروه‏هاى تبشيرى مسيحى،فرهنگ‏استعمارى‏خودراتوسعه‏وگسترش‏مى‏دادند.

رهبر معظّم انقلاب درباره اين نوع استعمار مى‏فرمايند:

يك روز استعمارِ كهنه بود؛ استعمارى كه بعدها اسمش را گذاشتند استعمار كهنه و كهن. مى‏رفتند بر كشورها تسلط پيدا مى‏كردند؛ مثل هند، مثل الجزاير، مثل خيلى از كشورهاى ديگر.2

البته اين شيوه استعمارى كه تا پايان جنگ جهانى دوم به شكل پررنگى ادامه داشت، همان‏گونه كه رهبر فرزانه انقلاب بيان فرمودند با بيدارى ملت‏ها از بين رفت.3

 

     2. استعمار نو

با رشد فكرى جوامع‏وگسترش نهضت‏هاى ضداستعمارى در كشورهاى تحت سلطه، استعمار چهره جديدى به خود گرفت و سعى كرد به جاى سلطه مستقيم و اشغال سرزمين‏ها، سلطه خود را با روى كار آوردن دولت‏هاى دست‏نشانده بومى استمرار بخشد.

اين شيوه به شكل سلطه ظاهرى و تعيين مستقيم حاكم از سوى استعمارگران نيست، بلكه به شكل غيرمستقيم است. وقتى كه شيوه استعمار مستقيم و تعيين حاكم براى سرزمين‏هاى مستعمره به دليل بيدارى ملت‏ها آسان نبود، شيوه جديدى از استعمار بعد از جنگ جهانى دوم در دنيا رايج شد كه «استعمار نو» نام گرفت.

در شيوه جديد، فرماندار استعمارى و يا حاكم مستقيم كشور استعمارگر حاكميت ندارد، و زمام‏داران از مردم خود سرزمين‏ها هستند و ظاهرا كشور مستعمره تمام نشانه‏هاى استقلال همچون مرز و پرچم مشخص، قانون اساسى و انتخابات دارد، اما در حقيقت، كشور توسط عوامل استعمارى با برنامه‏ها و سياست‏هاى آنها اداره مى‏شود.

رهبرمعظّم انقلاب در تبيين اين شيوه استعمارى فرمودند:

استعمار كهن از بين رفت و جاى آن، استعمار نو را آوردند. استعمار نو اين بود كه در رأس كشورها بيگانگان نمى‏آمدند حكومت كنند. مثل دوران استعمارِ قديم نبود كه حاكم انگليسى برود در هند حكومت كند؛ نه، از خود كشورها كسانى را مى‏گماشتند؛ مثل رژيم طاغوت، مثل رضاخان و پسرش، و مثل بسيارى از دولت‏هاى ديگر كشورهاى جهان سوم.4

در دوران محمّدرضا شاه كشور دربست در اختيار آمريكايى‏ها بود؛ هم اقتصادش، هم سياستش، هم روابط اجتماعى‏اش. آنچه در اين كشور تدبير مى‏شد، در جهت منافع سلطه‏گران بيگانه و متنفذِ در ايران بود. آن روز ملت ايران در گزينش مديران ارشد كشور كمترين دخالتى نداشت... آن روز علم دركشوردرنهايت‏عقب‏افتادگى‏وعقب‏ماندگى بود.5

 

     3. استعمار فرانو

با فروپاشى نظام دو قطبى، و گسترش وسايل ارتباط جمعى و تبديل شدن جهان به يك دهكده جهانى، غرب سعى كرد تا سلطه خود را از طريق ابزار رسانه‏اى توسعه دهد و افكار ليبراليستى و دموكراسى را با قدرت نرم‏افزارى (قدرت رسانه‏اى و تبليغاتى و هدايت افكار عمومى) و سخت‏افزارى(استفاده‏از قدرت‏نظامى با توجيه گسترده افكار عمومى از طريق رسانه‏ها) ترويج نمايد.

با سلطه غرب و در رأس آنها آمريكا بر رسانه‏ها در دو دهه اخير، چهره جديدى از استعمار به صحنه جهانى آمد كه مقام معظّم رهبرى آن را «استعمار فرانو» نام نهادند.

در اين شيوه ظاهرا قدرت‏هاى بزرگ سلطه‏اى بر كشورهاى ديگر ندارند، اما سلطه فرهنگى، اقتصادى و سياسى آن دولت‏ها به حدى است كه تصميم‏گيرى‏ها و سياست‏گذارى‏هاى دولت‏هاى ديگر در تمام عرصه‏هاى فرهنگى، اقتصادى، سياسى و... بايد در راستاى منافع قدرت بزرگ شكل گيرد. رهبر معظّم انقلاب با اشاره به اينكه سياست امروز استكبار، استعمار فرانو است، در تعريف اين نوع از استعمار فرمودند:

يعنى دستگاه استكبارى كارى كند كه عناصرى از ملتى كه اين مستكبر مى‏خواهد آن را قبضه و تصرف كند، بدون اينكه بدانند، به او كمك كنند... حالا عناصرى از ميان خود ما بيايند و بنا كنند اين ديوار را تراشيدن يا سوراخ كردن. اينها گرچه خودى هستند، اما دارند براى دشمن كار مى‏كنند؛ دشمن هم روى اينها سرمايه‏گذارى مى‏كند. ديديد كه آمريكايى‏ها حتى در كنگره‏شان تصويب كردند كه به عناصرى در داخل كشور ما پول بدهند تا براى آنها كار كنند؛ اين طور علنى و صريح! اين استعمارِ فرانو است.6

از نظر مقام معظّم رهبرى، استعمار فرانو يك طبقه است كه دولت‏هايى مثل آمريكا را هدايت مى‏كند و مغز هدايتگر و قلب تپنده آن، محافل صهيونيستى و غيرصهيونيستى و سرمايه‏دارى و كارتل‏هاى بزرگ توليدى و تجارى با صدها وسيله تبليغات، كانال‏هاى تلويزيونى و روزنامه‏هاى مختلف است. رهبر انقلاب با «زرسالاران اقتدارطلب» ناميدن آنها، هدف آنان را سيطره بر منابع حياتى و مالى همه دنيا مى‏دانند كه اگر اين سيطره كامل شود، يكصد سال شايد هم بيشتر مجموعه بشرى عظيمى كه در خاورميانه زندگى مى‏كنند، از كاروان علم و تمدن و معرفت و خوش‏بختى دور خواهند ماند.7 در عصر جديد، استعمار و استكبار با تمام ظرفيت و توانايى خود به ميدان آمده و با شيوه‏هاى مختلف سعى در تداوم سلطه‏گرى خود دارد؛ در يك‏جا با فشار سياسى، در جاى ديگر با تهديد اقتصادى، و در جايى هم با ترفند تبليغاتى و در صورت لزوم توسل به شيوه استعمار سنتى با استفاده از بمب و موشك و تانك و چكمه‏پوشان نظامى، كه نمونه‏هاى آن، فجايعى است كه در فلسطين و عراق و افغانستان صورت مى‏گيرد.8

البته كشورهاى استعمارى هميشه كوشيده‏اند تمام اعمال متجاوزانه خود را در پرده‏اى از فريب و نفاق انجام دهند. آنها سلاح‏هاى كشتار جمعى و شيميايى را توليد و توزيع و مصرف مى‏كنند و فجايعى مانند هيروشيما (در جريان جنگ جهانى دوم) و حلبچه (در جريان جنگ تحميلى) پديد مى‏آورند و در عين حال شعار كنترل سلاح كشتار جمعى سر مى‏دهند. از سويى، نمايش علم‏گرايى و جهانى‏سازى علم مى‏دهند و آن‏گاه با پيشرفت دانش و فناورى در جهان اسلام مقابله مى‏كنند و با ابزار مختلف كه در اختيار دارند از جمله شوراى امنيت سعى در متوقف كردن فناورى هسته‏اى صلح‏آميز كشورمان دارند. آنها از حقوق بشر دم مى‏زنند، اما ده‏ها اردوگاه شكنجه همچون گوانتانامو و ابوغريب به‏پا مى‏كنند.9

 

تهاجم فرهنگى رسانه‏اى؛ مهم‏ترين شيوه استعمار فرانو

استعمار فرانو اساسا به شيوه عمليات فرهنگى فكرى است، و رهبر معظّم انقلاب هم همين شيوه را شيوه غالب آنها مى‏شمارد: «تهاجم خبرى، تبليغى، فرهنگى و اخلاقى رسانه‏هاى تحت كنترل زورمندان و زرمندان جهانى به ملت‏ها، به ويژه ملت ايران، در اوج خود قرار دارد.»10 آنها با گسترش وسايل ارتباط جمعى و تفكر جهانى‏سازى، سعى دارند تا فرهنگ، سياست و اقتصاد ليبرالى را بر تمام كشورها حاكم كنند.

بنابراين، استعمارگران در اين شيوه سعى مى‏كنند با ظاهرى مشروع و با شعارهاى حقوق بشر، ايجاد صلح و امنيت، استقرار دموكراسى و آزادى، و نيز با استفاده از نيروهاى كاملاً وابسته كه نه تنها از اشراف و خانواده‏هاى طبقه اشرافى، بلكه معدودى از روشن‏فكران، سياست‏مداران، مديران و تكنوكرات‏ها را نيز شامل مى‏شود، اهداف استعمارى خود را دنبال كنند.

البته در تلاش براى تسلط بر منابع اقتصادى، فرهنگى و سياسى كشورها، خاورميانه و جهان اسلام جايگاه ويژه‏اى دارد. به فرموده رهبر فرزانه انقلاب، آنها به درستى مى‏دانند:

خاورميانه يكى از نقاط اساسى و چالش بزرگ جهان به شمار مى‏آيد و به همين خاطر در تبيين استعمار فرانوينى كه در حال شكل‏گيرى در منطقه است، آمريكايى‏ها در جهت تحقق نقشه كاملاً استكبارى خاورميانه بزرگ درصددند حكومت‏هايى را در خاورميانه روى كار آورند كه داراى بزك دموكراسى باشند و در عين حال صددرصد در پنجه سياست‏هاى آمريكا و كمپانى‏هاى سرمايه‏دارى غرب قرار گيرند.11

امروزه شيوه استعمارى، سيطره فرهنگى، اقتصادى و سياسى است و براى آنها منطقه خاورميانه از اهميت ويژه‏اى برخوردار است، اما اگر اين قدرت نرم‏افزارى همچون انقلاب‏هاى نارنجى و مخملى در رسيدن به اهداف استعمارى كارا نباشد، استفاده از قدرت سخت‏افزارى (حضور نظامى)12 با توجيه‏هاى حقوق بشرى و توسعه دموكراسى موضوعيت پيدا مى‏كند؛ مانند آنچه كه در افغانستان و عراق اجرا شد.

استعمارگران براى رسيدن به اهداف استعمارى خود تلاش‏هاى بسيارى كردند تا انقلاب اسلامى ايران را كه كانون بيدارى اسلامى در خاورميانه است از بين ببرند. از جمله تلاش‏هايى كه براى مقابله با انقلاب اسلامى و بيدارى اسلامى انجام دادند طرح خاورميانه بزرگ بود كه سعى داشتند نقشه خاورميانه را از لحاظ جغرافيايى و سياسى‏تغييردهندتاصهيونيست‏هاحاكم‏برمنطقه‏شوند.13

مقام معظّم رهبرى يكى از شيوه‏هاى استمعارگرانى همچون آمريكا را براى مقابله با بيدارى اسلامى، حركت‏هاى پيش‏دستانه آنها بيان مى‏كند و مى‏فرمايد:

آمريكايى‏ها براى اينكه بيدارى اسلامى به حركت‏هاى انقلابى منتهى نشود، پيش‏دستى مى‏كنند؛ مى‏خواهند چيزى را كه براى ملت‏ها سرنوشت محتوم است، با ابتكار و حركت‏هاى پيش‏دستانه خودشان عقب بيندازند. اخيرا آمريكايى‏ها اعتراف كرده‏اند كه اگر حمله آنها به عراق نمى‏بود، رژيم صدام در مدت كوتاهى به وسيله عناصر مؤمن و مسلمانِ خود عراق سرنگون مى‏شد و ابتكار عمل از دست آنها خارج مى‏گرديد؛ آنها از اين مى‏ترسند. فعاليت آنها انفعالى و از روى ترس‏ازعواقب‏بيدارى‏اسلامى‏دردنياى‏اسلام‏است.14

به خاطر ترس از بيدارى اسلامى، استعمارگران مى‏كوشند ابتدا با تهمت و اهانت و نارواگويى نسبت به انقلاب اسلامى، به تدريج دل‏هاى مردم مسلمان در سراسر جهان را نسبت به سرچشمه جوشان و فياضى كه آنها را در طول سال‏ها وادار به حركت و مقاومت كرده است، سرد كنند و سپس اسلام آمريكايى را كه نظر به جداسازى اسلام معنوى و اسلام اخلاقى از اسلام سياسى، اسلام عدالتخواه و اسلام اجتماعى دارد، جايگزين اسلام ناب محمّدى، كه به مسلمانان ايستادگى در مقابل ظلم و جور و سلطه‏گرى را مى‏آموزد، نمايند.15

البته براى مقابله با اصل اسلام، علاوه بر معرفى آن به عنوان دينى صرفا اخلاقى، تلاش‏هاى بسيارى براى نشان دادن چهره‏اى خشن از اسلام انجام دادند تا از گرايش ساير جوامع به اسلام و مسلمانان جلوگيرى نمايند. از جمله اين تلاش‏ها مى‏توان به نسبت دادن تروريسم به اسلام و مسلمانان و يا اظهارات پاپ درباره خشونت در اسلام و تفسيرى غلط از جهاد اسلامى، اشاره كرد.

على‏رغم تمام تلاش‏هاى سلطه‏گران و استكبار، انقلاب اسلامى و بيدارى اسلامى و به تبع آن تمام ملت‏ها و جنبش‏هاى اصيل، مهم‏ترين مانع در برابر استعمار فرانو محسوب مى‏شوند.

 

بيدارى اسلامى؛ مهم‏ترين راهكار مقابله با استعمار فرانو

پس از فروپاشى نظام دو قطبى، نظريه‏پردازان غربى و آمريكايى تلاش كردند با ارائه نظم نوين جهانى و نظام تك‏قطبى و همچنين استفاده از بسترهايى همچون جهانى شدن و ابزار رسانه‏اى، فرهنگ ليبرال دموكراسى را فرهنگى بى‏بديل تلقّى كرده و به سلطه بى‏چون و چراى آن در عرصه‏هاى فرهنگى، سياسى، اقتصادى و اجتماعى بينديشند، غافل از آنكه انقلاب اسلامى با توجه به دين و فرهنگى غنى، خيزش دوباره‏اى را در جهان اسلام آغاز كرده و در انديشه احيا و بازسازى تمدن اسلامى است.

سلطه‏گران كه سعى داشتند با استفاده از بستر جهانى شدن و در اختيار داشتن رسانه‏هاى عمده و شركت‏هاى بزرگ ادغام‏شده جهان، به عنوان ابزارى براى استعمار فرانو، به چپاول ملت‏ها ادامه دهند، امروزه بيدارى اسلامى را مانعى بزرگ در مقابل خود مى‏بينند.

استعمار فرانو نمى‏تواند جلوى رشد و گسترش بيدارى اسلامى را بگيرد. در همين زمينه، يك استراتژيست آمريكايى در توصيه‏هاى خود به دولت آمريكا گفته بود: در كشورهاى اسلامى به هيچ وجه نبايد براى ايجاد دموكراسى عجله كرد؛ زيرا اگر امروز انتخابات آزاددرهريك‏ازكشورهاى‏اسلامى‏برگزار شود،حكومت‏هاى اسلامى و جريانات اسلامى سر كار مى‏آيند و اين نشان‏دهنده بيدارى اسلامى و بازگشت به‏اسلام است.16

انقلاب اسلامى علاوه بر تأثير آن در بيدارى اسلامى، در بسيارى از ملت و جنبش‏هاى غيراسلامى هم تأثير داشته است، به گونه‏اى كه امروزه شاهد مقاومت زيادى بر عليه استعمار در سراسر جهان هستيم. با مقاومت و پايدارى ملت‏ها و جنبش‏هاى اصيل، اين شيوه استعمارى هم از بين خواهد رفت.

سطرهاى پايانى اين نوشتار را با كلامى از رهبر حكيم و فرزانه انقلاب درباره استعمار فرانو و سرانجام آن، به پايان مى‏بريم:

البته اين هم به جايى نخواهد رسيد؛ چون چهره استعمار و استكبار زشت‏تر از اين حرف‏هاست؛ نمى‏تواند ظلم و ستمگرى و ددمنشى خود را پنهان كند؛ نمونه‏اش عراق است. شما ببينيد اينها در عراق چه مى‏كنند. امروز پرچم حقوق بشر در دست آمريكا و انگليس و كشورهايى از اين قبيل، به يك چيز مسخره و خنده‏آور تبديل شده است! امروز ماجراى زندان ابوغريب، زندان گوانتاناموى آمريكا، رفتار با ملت‏ها به وسيله مسلحين و چكمه‏پوشان آمريكايى و انگليسى، داستان هميشگى ملت‏هاست. ممكن است ملت‏ها الآن تظاهرى نكنند، اما اين وقايع در دلشان تأثيرات عميقى دارد و يك روز خودش را نشان خواهد داد. امروز دل ملت‏هاى اسلامى پر از نفرت از آمريكا و مستكبران است. در همين كشورهايى كه ظاهرا بر حكامِ آن كشورها هم تسلط دارند، دل ملت‏ها از اينها پُر است؛ منتظر زمانى هستند كه بتوانند اين را نشان دهند. دوران نظام استكبارى كه مبناى آن بر ظلم به ملت‏ها و تسلط بر جان و مال و ناموس و منابع آنهاست به سر آمده است. البته ممكن است ملت‏ها دوره‏هاى سختى را تجربه كنند، اما دوران زورگويى و قلدرى در باطن انسان‏ها و در باطن عالم به سر رسيده؛ بيشتر از اين نمى‏توانند. ملتى كه مى‏تواند نقش ايفا كند، ملتى است كه به خودآگاهى برسد و از اراده و ايمان و هوشيارى استفاده كند؛ او ميدان را خواهد برد. بيشترين اقبال را در اين مورد ملت ايران دارد. ملت ايران، هم با استعداد است، هم باهوش‏است،هم‏مؤمن‏است‏وهم‏تجربه‏كرده‏است.ملت‏هاى ديگر تجربه ملت ما را ندارند. ملت ما مى‏تواند محور يك حركت عظيم جهانى باشد بر عليه ظلم و نظام استكبارى و نظام ظالمانه و نظام ارباب رعيتى جديد و نويى كه امروز مستكبران عالم مى‏خواهند بر دنياتحميل كنند.17

 

نتيجه‏گيرى

قدرت‏هاى استعمارى براى به دست آوردن مواد خام و نيز بازار مصرف كالاهاى توليدى، متوجه ساير دولت‏ها و ملت‏ها شدند. در دوره‏اى با حمله مستقيم نظامى، اهداف استعمارى خود را دنبال مى‏كردند و به غارت منابع طبيعى و انسانى آنها مى‏پرداختند. پس از بيدارى ملت‏ها و شكل‏گيرى جنبش‏هاى ضداستعمارى، استعمارگران با تغيير شيوه خود به جاى دخالت نظامى مستقيم، از طريق حاكمان وابسته مطامع استعمارى خود را دنبال مى‏كردند.

با تحولات جهانى و گسترش آگاهى ملت‏ها و بخصوص بيدارى اسلامى به بركت پيروزى انقلاب اسلامى، مقاومت‏هاى ضداستعمارى گسترش يافت و استعمارگران شيوه نوينى را براى حفظ و توسعه سلطه خود در پيش گرفتند. قدرت‏هاى استعمارى با در اختيار داشتن كمپانى‏هاى اقتصادى و مالى و نيز دستگاه‏هاى فرهنگى و رسانه‏اى، دست به شيوه جديدى زدند كه رهبر معظّم انقلاب از آن به «استعمار فرانو» تعبير نمودند.

 از نظر رهبر فرزانه انقلاب، مهم‏ترين ابزار اين استعمار با توجه به امكانات بسيار مالى و رسانه‏اى استعمارگران، تهاجم فرهنگى رسانه‏اى است كه قدرت‏هاى استعمارى براى تداوم سلطه خود به كار مى‏برند. مهم‏ترين هدف اين استعمار مقابله با كشورهاى اسلامى به ويژه انقلاب اسلامى ايران است.

 رهر معظّم انقلاب موثرترين راهكار مقابله با استعمار فرانو كه با ابزار فرهنگى رسانه‏اى صورت مى‏گيرد، بيدارى اسلامى برمى‏شمارند كه در اين بيدارى اسلامى نقش امام خمينى قدس‏سره، انقلاب اسلامى و مبارزات ملت ايران بسيار ممتاز است. ايشان با نگاهى به افق آينده جهان، اين شيوه استعمارى را هم ناكام مى‏بينند.


--------------------------------------------------------------------------------

پى نوشت ها

 

1 دانشجوى دكترى مدرسى انقلاب اسلامى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس‏سره. دريافت: 19/1/88 پذيرش: 11/12/88.
2ـ بيانات مقام معظّم رهبرى در ديدار با مردم قم، به مناسبت سالگرد قيام 19 دى، 19 دى 1383.
3ـ همان.
4ـ همان.
5ـ همان.
6ـ بيانات مقام معظّم رهبرى در ديدار خانواده‏هاى شهداى استان كرمان، 12 ارديبهشت 1384.
7ـ بيانات مقام معظّم رهبرى در ديدار با رئيس و مديران سازمان صدا و سيما، 11 آذر 1383 / همو، 15 بهمن 1385.
8ـ پيام مقام معظّم رهبرى به كنگره عظيم حج، 19 دى 1383.
9ـ همان.
10ـ بيانات مقام معظّم رهبرى در جمع اعضاى اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان مستقل دانشگاه‏ها.
11ـ همان.
12ـ بيانات مقام معظّم رهبرى در ديدار رئيس و مديران سازمان صدا و سيما، 11 آذر 1383.
13ـ مقام معظّم رهبرى، 2 مهر 1382 و 29 دى 1383.
14ـ مقام معظّم رهبرى، 14 خرداد 1384.
15ـ مقام معظّم رهبرى، 10 آذر 1381 / 14 خرداد 1382.
16ـ مقام معظّم رهبرى، 22 ارديبهشت 1382.
17ـ بيانات مقام معظّم رهبرى در جمع مردم قم به مناسبت سالگرد قيام 19 دى، 19 دى 1383.