استمرار اصولگرایی نشانگر تداوم انقلاب

(به تعبیر رئیس جمهور وقت آمریکا جیمی کارتر) ولی با وقوع انقلاب اسلامی در بهمن 57توازن منطقه ای متحول گردید چرا که انقلاب ایران گذشته از وزن ژئوپولتیک و موقعیت ژئواستراتژیکش ماهیتی اعتقادی و مبارزاتی مبتنی بر اصول و مبانی اسلامی داشت و منتقد و مخالف رژیم های توتالیتر و سفاک و وابسته چون اسرائیل بود چرا که جوهره آن نفی سلطه و استعمار و استثمار ملت ها و بازگشت به اندیشه توحیدی بود انقلابی که ادبیات سیاسی آن با عرف نظام حاکم بر مناسبات ظالمانه بین الملل عمیقا فاصله داشت، شعار نه شرقی و نه غربی و حذف آمریت از اصول بنیادین سیاست خارجی آن بود و رژیم مجعول صهیونیسم را برنمی تابید و فلسطین را با الهام از رهبر روشن ضمیر پاره تن اسلام می دانست. دارا بودن چنین شاخصه هایی در انقلاب ایران چندان مطبوع مکاتب مادی گرایانه آن روز چون سوسیالیسم، لیبرالیسم و کاپیتالیسم نبود.
آمریکا که خود را ناباورانه در مقابل جنبشی فکری که عقبه در طلوع اسلام و نهضت عاشورا داشت می دید بر این اعتقاد بود که چنانچه تشعشع چنین انقلابی فراگیر شود پاشنه آشیل حاکمیت سلطه آن خواهد بود لذا در ابتدا با هدایت و حمایت از عناصر اپوزوسیون تصمیم به ترور رهبران فکری و سیاسی انقلاب گرفت که منجر به شهادت استوانه های عظیمی چون دکتر بهشتی و آیت الله مطهری و شهیدان رجایی و باهنر گردید. جنگ نامتقارن و نابرابر 8ساله را با تحریک عراق جهت تضعیف و به انسداد کشاندن شعاع فکری آن در جهان اسلام بر این کشور تحمیل نمود و با حمایت همه جانبه غرب انواع و اقسام سلاح های نامتعارف و ممنوعه کشتار جمعی و میکروبی را در اختیار دست نشانده مرعوب خویش چون شخص صدام گذاشت ولی نه تنها انقلاب دچار بحران مشروعیت و ریزش مبنایی و محتوایی نگردید بلکه مبانی آرمانی آن قویتر و رساتر از گذشته، مرزهای فکری منطقه را در نوردید، انتفاضه فلسطین فعال تر و پرنشاط تر، استراتژی مقاومت فعال را اصل «لایتجزی» مبارزاتی خویش قرارداد و اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز قدس و پیروی بعضی از کشورهای اسلامی از چنین ابتکاری نشانگر عمق استراتژیک این انقلاب بود.
آمریکا که نگران صدور انقلاب بود به یک دام اکتفا نکرد و با خاتمه جنگ سیاست تحریم را جهت متوقف نمودن و خشکاندن اصول آن در پیش گرفت، ملت ایران که از عصر مشروطیت مبارزات آنان جهت تحقق و حاکمیت ارزش های اسلامی ادامه داشت نه تنها از ادامه راه خسته و افسرده نشد، بلکه با حضور در میادین مختلف حمایت خویش را از نظام اعلام و ابراز کردند. با رحلت حضرت امام (ره) در خرداد 68نظام سلطه بر این اعتقاد بود که نظام دچار خلأ رهبری شده و پایان ایدئولوژی آن فرارسیده است ولی انتخاب آیت الله خامنه ای توسط خبرگان رهبری به عنوان رهبر انقلاب آمریکا و غرب را دچار استیصال کرد.
نظام جمهوری اسلامی که نقطه امید آزادی خواهان و اصول و مبانی آن نقطه خشم آمریکا و همراهان فکری آن در داخل کشور بود مورد انواع تهاجم و تخاصم قرار گرفت.
با واقعه دوم خرداد 76 گرچه حضور مردمی در انتخابات پایه های دموکراتیک انقلاب را تقویت نمود ولی به علت نفوذ عناصر لیبرال و سکولار در بدنه هرم تصمیم ساز قدرت چند صباحی اصول بنیادین نظام و خطوط اعتقادی و سیاسی امام امت به چالش کشیده شد و موجب امید و سرور دشمنان گردید استراتژی «فروپاشی از درون» و پروسه ترویج لیبرالیسم و تخصیص بودجه های کلان در کنگره آمریکا با حاکمیت اصلاح طلبان تندرو تقویت گردید، بیانات مقام معظم رهبری در جمع کارگزاران نظام و تشریح مبانی اصلاح و اصلاحات و تأکید معظم له بر ضابطه مند شدن خط کش اصلاحات مؤثر واقع نیفتاد، آقای خاتمی که میانه روی را مشی سیاست ورزی خویش قرار داده بود مورد انتقاد عناصر تندرو و نامتجانس فکری اصلاحات قرار گرفت که ایشان صراحتاً اعلام کرد که «مردم فریب رانده شدگان از انقلاب را نخورید کسانی که می خواهند برای شما سوغات آزادی و دموکراسی را بیاورند» !
اصلاح طلبان تندرو با در پیش گرفتن تصمیمات نسنجیده و خارج از عرف حاکم بر نظام سیاسی چون آبستراکسیون، روزه سیاسی، تحریم انتخابات، هجوم به شورای نگهبان و برخورد ساختارشکنانه با اصول نظام مشی به استحاله کشاندن انقلاب را خواسته یا ناخواسته دنبال کردند اصلاح طلبان که از درون دچار تضاد و تناقض شده بودند به تدریج صدای انشقاق مرزهای فکری و سیاسی آنان شنیده گردید.
لیبرال دموکراسی که بعد از پیروزی جمهوری خواهان در سال 2000 میلادی در آمریکا به طور مضاعف تبلیغ و ترویج می گردید نیز هواداران و هواخواهان آن با تبلیغات فراوان از طریق مجاری قدرتمند مطبوعاتی سعی در حاکمیت بخشیدن آموزه های آن را در کشور داشتند که مورد عکس العمل نیروهای وفادار به انقلاب در مقابل چنین جریانی گردید که نگذاشت جریان مزبور ماشین سیاسی خود را تا انتها از جاده انقلاب عبور دهد، غنای محتوایی آموزه های دینی در میان توده مردم و اقشار تحصیلکرده جامعه عمق فقر لیبرالیسم در ایران را به وفور نشان داد انتخابات شوراها با وجود آنکه نظارت شورای نگهبان نبود و عناصر اپوزیسیون نظام که در آن شرکت داشتند ولی نتیجه انتخابات عدم توفیق نگهبانان لیبرال دموکراسی جهت ورود به عرصه مدیریت شهری را نشان داد ولی با وجود آن آنان هنوز خود را دارای پشتوانه مردمی می دانستند و یک نوع خوشحالی تصنعی و صوری را برای خود متصور بودند ولی هرچه زمان سپری می شد کم رنگی حمایت مردمی آنان بیشتر فضای سیاسی جامعه را تحت تأثیر خویش قرار می داد با نزدیک شدن به انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی و جان گرفتن تفکر اصول گرایی عرصه بر میدان داری ایدئولوژی دموکراسی مبتنی بر لیبرال تنگ تر گردید.
اصول و اصولگرایی و توجه به مبانی انقلاب که ریشه در عمق اندیشه های امام (ره) داشت غلبه یافت چنانچه حوادث پایانی دوران اصلاحات با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری پایان گفتمان اصلاحی لیبرال بود، غرب خصوصاً آمریکا و عناصر اپوزیسیون انقلاب در خارج از کشور که سال ها مترصد شکسته شدن ساختار ارگانیک نظام و کمرنگ شدن شور انقلابی ملت ایران بودند با تحلیل ها و تفسیرهای غیرواقعی که حکایت از عدم شناخت صحیح و واقع بینانه از خط و مشی اعتقادی و سیاسی مردم ایران بود با غوغاسالاری منتظر نتیجه انتخابات حساس و تعیین کننده ریاست جمهوری تیر 84 بودند ولی آگاهی ملت و اقشار تحصیل کرده و فرهیخته انقلابی مانع از بروز و حدوث نتیجه مورد طبع بیگانگان شد.
تهاجمات متمادی که مدت ها مبانی و اساس انقلاب را در تیررس خود قرار داده بود نتوانست بر استمرار اصولگرایی سایه تردید افکند امروز بعد از گذشت 29 سال از تولد آن شجره مبارک و تأکید بر حفظ و ادامه جوهره اعتقادی انقلاب، آمریکا را با توجه به پیشرفت های علمی و تکنولوژیک بیش از پیش نگران ساخته است. توسعه صنایع دفاعی موشکی و در نوردیدن مرزهای دانش پزشکی که از نمونه های مثال زدنی آن پژوهشکده رویان و تولید سلول های بنیادی و دستیابی دانشمندان بومی به تولید سوخت هسته ای در مقیاس صنعتی و پرتاب موشک ماهواره بر موسوم به «سفیر» به فضا و ده ها ابتکار و اختراع علمی در کنار حفظ اصول انقلاب نوید بخش تثبیت و تعالی بستر معرفتی و فکری نظام است و نشانگر پایان استراتژی «براندازی نرم» و پروسه «فتح سنگر به سنگر است.»