اسماء الهی در اندیشه امام خمینی(ره)
عارف کامل شاهآبادی، اسم در اصطلاح اهل عرفان را عبارت از ذات با خصوصیاتی که منشا اثر در عین شود می داند اما امام، اینکه اسم آن چیزی است که منشا آثار باشد را مورد خدشه قرار داده و معتقد است که بعضی از اسمأ بنفسه و بعضی بالتبعیة منشا اثرند.
امام خمینی(ره) در شرح دعای سحر به معنی اسم پرداختهاند و اسمأ الهی را حجب نوریه ذات حق و اسم را عبارت از ذات با صفت معینی از صفات و تجلّیی از تجلیاتش میدانند. مثلاً الرحمن ذات متجلیه به رحمت منبسطه، الرحیم ذات متجلیه به رحمتی که بسط کمال است، بوده والمنتقم ذات متعینه به انتقام است. و این آغاز تکثر و ابتدای کثرتی است که در دار وجود رخ داده است که در حقیقت تکثر علمی و شهود ذات در آینه اسماء و صفات است، و به تجلی اسمایی و صفاتی باب وجود گشوده و غیب به شهود مرتبط گشته است. و اگر تالی اسمایی نبود عالم در ظلمت عدم میماند و همین تجلی مایه شهود اسما و لوازم آن توسط عارف است.
حضرت امام تکثراسمایی و صفاتی را نخستین تکثری می داند که در عالم محقق شده است و جایگاه تحقق آنرا حضرت علمی و مقام واحدیت جمعی حق تعالی می داند. ایشان در عین حال همچون ابن عربی کثرت صفاتی و اسمایی را بدون واسطه از مقام غیب الغیوب محقق نمی داند و می فرماید: اسماء و صفات الهیه نیز بر حسب کثرات علمی که دارند با این مقام غیبی(غیب الغیوب) ارتباط ندارند و بدون وساطت چیزی نمی توانند از این حضرت فیضی دریافت کنند؛ حتی اسم اعظم الله به حسب مقام تعین که یکی از دو مقام او است و دراین مقام که اسماء را جامع است جامعیتش از قبیل کل است اجزاء خود را و مخصوصاً مقام ظهوراسم اعظم درمرآتهای صفات و اسماء، زیرا میان اسماءوصفات و این مقام غیبی حجابی است از نور که دراین هویت غیبیه که هیچ گونه تعینی ندارد و به هیچ صفتی موصوف نیست ذات آنها مقهور و هویتشان مندک است بنابر این چاره ای جزآن نبود که برای ظهور و بروز اسماء و کشف اسرار کنوز آنها خلیفه ای تعیین شود تا جانشین آن حقیقت غیبی باشد در ظهور اسماء، و نور آن خلیفه در این آیینه ها منعکس گردد تا بدین وسیله درهای برکات گشوده شود و چشمه های خیرات سرزند و صبح ازل بدمد و آغاز به انجام بپیوندد. پس بازبان غیبی از مصدر غیب حجاب اقدس انور، امر صادر تا در لباس اسماء و صفات ظهور نموده و جامه تعینات را برتن بپوشد. او نیز امرش را فرمان برد. این خلیفه الهی و حقیقت قدسی که پایه و مایه ظهور است به ناچار می باید یک روی پنهانی به هویت غیبی داشته باشد که با آن رو هرگز ظهوری ندارد و یک رو به عالم اسماء و صفات که با این رو در عالم اسماء و صفات تجلی می کند و در حضرت واحدیت جمع با این رو در آیینه اسماء و صفات ظهور می کند....
از منظر امام همة عالم اسماءالله اند؛ و چون اسم نشانه است تمام موجوداتی که در عالم هستند نشانه ذات مقدس حق تعالی هستند. با این رویکرد عالم جلوه خدا می شود اما این جلوه خود ذو مراتب است و جامع ترین جلوه ها اسم الله خواهد بود و رحمن و رحیم و دیگر اسماء الهی از جلوه های این جلوه خواهند بود.
حضرت امام بر اساس مبانی عرفانی در اینباره می گوید:
اسم الهی عبارت است از ذات با صفت معیّنی از صفاتش و تجلّی مخصوصی از تجلّیاتش؛ مثلاً "الرحمن" عبارت است از ذاتی است که با رحمت منبسط تجلی کرده باشد. و "رحیم" عبارت است از ذاتی که با رحمتی که بسط کمال است تجلی کند و "منتقم" آن ذاتی است که با انتقام تعیّن یافته باشد.
در جای دیگر نیز فرموده است:
اسم علامت است، و این علامت یک شناسایی است. اسماء خدا هم علامتهای ذات مقدّس اوست، و آن قدری که بشر میتواند به ذات مقدّس حق تعالی اطلاع ناقص پیدا کند، از اسماء حق است.
پس معلوم شد که اسماء الهی از منظر عرفانی حضرت امام عبارتند از تجلیّات ذات حق سبحانه و ظهورات وجودی او، و این معنا برای اسم الهی بر مبنایی استوار است که بزرگان اهل عرفان به تفصیل درباره آن بحث کردهاند و از آن میان، کاشانی در اینباره گفته است: "اسم در اصطلاح عرفا از سنخ لفظ نیست، بلکه عبارت است از خود ذات، وقتی با صفت خاص وجودی، مانند علیم، قدیر، قدّوس، سلام و مانند آن، در نظر گرفته شود. " یکی دیگر از بزرگان نیز گفته است: "اسم الهی عبارت است از: ذات حق سبحانه به لحاظ تقیدّش؛ یعنی ذات هرگاه موصوف به صفت معیّن در نظر گرفته شود اسم نامیده میشود؛ مانند "الرّحمن" که ذاتی دارای رحمت است، و "قهّار" ذات دارای قهر است. "
نکته قابل ملاحظه در بحث اسماء الهی در اندیشه امام خمینی(س) اختلاف نظر ایشان با ابن عربی در ارائه ملاک برای دسته بندی اسماء به ذاتی، صفاتی و افعالی است. برای تفصیل بیشتر باید گفت از نگاه اهل معرفت، گرچه همه اسماء الهی اسم ذاتند، اما از جهت دیگر، به اسماء ذات، صفات و افعال تقسیم میشوند؛ چون اسمایی که دلالت آنها بر ذات ظاهرتر است، به نام "اسماء ذات" خوانده میشوند؛ مانند: "الله، قدّوس، سبّوح، اوّل، آخر، سلام، عزیز، عظیم، ظاهر، باطن، صمد، غنی و امثال آن و اسمائی که دلالت آنها بر صفات اظهر است، "اسماء صفات" نامیده میشوند؛ مثل: عالم، قادر، سمیع، بصیر، رحمان، رحیم، علیم، و اسمایی که دلالت آنها بر افعال ظاهرتر است، "اسماء افعال" نامیده میشوند؛ مانند: وکیل، باعث، مجیب، خالق، مصوّر، وهّاب، رزّاق، فتّاح، قابض، باسط، رافع، منتقم، جامع، نافع و امثال آن. حضرت امام خمینی(س) در تفسیر سوره حمد پس از طرح و تحلیل این مسئله بر اساس سخنان ابن عربی در انشاء الدوایر، دیدگاه خاص خود را درباره تفاوت اسماء ذات، و صفات و افعال چنین اظهار نموده است:
"این مطلب در مذاق نویسنده درست نیاید و مطابق ذوق عرفانی نشود، بلکه آنچه در این تقسیم به نظر میرسد آن است که میزان در این اسماء آن است که سالک به قدم معرفت پس از آنکه فنای فعلی برای او دست داد، حق تعالی تجلّیاتی که به قلب میکند، تجلّیات به اسماء افعال است. و پس از فنای صفاتی، تجلّیات صفاتیه و پس از فنای ذاتی، تجلّیات به اسماء ذات برای او میشود. واگر قلب او قدرت حفظ داشت، پس از محو، آنچه که از مشاهدات افعالیه خبردهد اسماء افعال است، و آنچه که ازمشاهدات صفاتیه، اسماء صفات و هکذاسماء ذات. "
نکته مهم دیگری که در بحث اسماء با ظهور ذات الهی ارتباط دارد مسئله اسماء تکوینی و اسماء لفظی است. "اسم تکوینی" عبارت است از حقیقت عینی و خارجی که شأنی از شئون ذات واجب الوجودی است. و "اسم لفظی" عبارت از همان تلفظ به این اسماء است. برای تقریب به ذهن به آب مثال میزنیم همراه با صفت معیّن که اسم است؛ مانند اینکه امواج دریا تطوّرات، شئون و شکنهای آب دریایند؛ هر موجی که برمیآید تشأّن به شکن و حدّی است، و این امواج استقلال وجودی ندارند. چه اینکه هیچ یکی از آن امواج، دریا نیستند اما از دریا هم جدا نیستند. هر یک از آن امواج اسم خاص است و اگر بخواهیم برای این امواج، که شئون دریا هستند الفاظی به اقتضای خواص آب در این مظاهر و به حسب غلبه، وصفی از اوصاف آن وضع شود، این الفاظ، اسماء آن اسمهای شئونی هستند که اسماء اسماء خوانده میشوند.
از اینرو، با اشاره به اسماء لفظی در چند مورد، به دلیل روشن بودن اسماء لفظی، به طرح اسماء تکوینی پرداخته و از آن میان گفته است:
و بالجمله، "اسم" عبارت است از: نفس تجلّی فعلی که به آن، همه دار هستی تحقق یافته، و اطلاق اسم بر امور عینیه در لسان خدا و رسول و اهلبیت عصمت علیهمالسلام بسیار است؛ چنانچه "اسماء حسنی" را فرمودند ما هستیم.
و در جای دیگر فرموده:
این مقداری که همه موجودات عالم اسم خدا هستند و نشانه خدا هستند، این یک مقدار اجمالی است که همه عقول این را میتوانند بفهمند و همه عالم را اسماءاللّه بدانند.
همچنین در جای دیگر، با تکیه بر جزئیات، از بسیاری از پدیدههای عالم به "اسماء الله" نام برده و گفته است:
تمام عالم زنده است؛ همه هم اسم الله هستند. همه چیز اسم خداست؛ شما خودتان از اسماءالله هستید، زبانتان هم از اسماءالله است، دستتان هم از اسماءالله است، حرکات قلبتان هم اسم اللّه است، حرکات نبضتان هم اسم اللّه است، این بادهایی که وزیده میشود، همه اسم اللّهاند.
نکته قابل ذکر در این بحث آنکه اگر اهل معرفت، بخصوص حضرت امام، از همه عالم و آدم به اسماء الهی یاد نموده، بر اساس تعریفی است که آنها از اسم الهی اراده کردهاند. بر این مبنا، عالم هستی با تمام پدیدههای آن آیه، علامت و مظهر خدای سبحان است و هر کدام به اندازه کمال وجودی خود خدا را نشان میدهد و دلیل بر وجود خالق، مدبّر و مصوّر عالم است. از اینرو، اهل معرفت از عالم هستی به اسماء الهی یاد نمودهاند.
با دقت در کلام حضرت امام به خوبی معلوم میشود که ایشان گذشته از مبنای عرفا، عینیت اسم را با مسمّی در فانی بودن اسم در مسمّی و مستهلک بودن اسم در مسمّی نیز جستجو و طرح کرده و از اینرو، گفته است:
"اسم در مسمّای خود فانی است. ما خیال میکنیم که خودمان یک استقلالی داریم، لکن اینطور نیست. اگرآنی آن شعاع وجود، که موجودات را با آن شعاع اراده، و با آن تجلّی موجود فرمود، بر داشته شود، تمام موجودات لاشیءاند. "اللّه نور السموات والارضَ"یعنی وجودسماوات وارض، که عبارت از نوراست، ازخداست وآنقدرفانی دراوست که اللّه نورالسموات، نه اینکه الله نوّر السموات".