الگوهای رفتاری شهید مدرس در کلام امام

چه آنکه حضرت امام درباره او فرمودند: " در عصر شکوفایی انقلاب اسلامی، بزرگداشت مجاهدی عظیم الشأن و متعهدی برومند و عالم بزرگواری که در دوران سیاه اختناق رضاخانی می‏زیست لازم می‏باشد. زیرا در زمانی که قلمها شکسته و زبانها بسته و گلوها فشرده بود، او از اظهار حق و ابطال باطل دریغ نمی‏کرد. در آن روزگار، در حقیقت حق حیات از ملت مظلوم ایران سلب شده بود، و میدان تاخت و تاز قلدری هتاک در سطح کشور باز، و دست مزدوران پلیدش در سراسر ایران تا مرفق به خون عزیزان آزاده وطن و علمای اعلام و طبقات مختلف آغشته بود. این عالمِ ضعیف الجثه، با جسمی نحیف و روحی بزرگ و شاداب از ایمان و صفا و حقیقت و زبانی چون شمشیر حیدر کرار، رویارویشان ایستاد و فریاد کشید و حق را گفت و جنایت را آشکار کرد، و مجال را بر رضاخان کذایی تنگ و روزگارشان را سیاه کرد. " (1)
شهید سید حسن مدرس، در روستای «سرابه کچو» از توابع اردستان اصفهان به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات در اصفهان عازم عتبات عالیات شد و در نزد اساتید بزرگی چون آخوند خراسانی و میرزای شیرازی به ادامه تحصیل پرداخت و به درجه اجتهاد رسید. مخالفت با ستمگریهای ظل السلطان (فرزند بزرگ ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان) او را در امور سیاسی آبدیده کرد. در مجلس دوم به عنوان یکی از پنج نفر علمای طراز اول از سوی مراجع تقلید انتخاب شد و با حاج آقا نوراللَّه نجفی (یکی از پنج نفر علمای طراز اول) به تهران آمد. در جریان قیام محمدعلی میرزا به همراه سایر مشروطه خواهان به مقاومت برخاست و در نتیجه این قیام با شکست رو به رو شد و به دنبال آن مصادره اموال شورشیان پیش آمد که با اولتیماتوم 1911 میلادی روسیه مواجه گردید. این اولتیماتوم با مخالفت شهید خیابانی و شهید مدرس رد شد. در قضیه مهاجرت که به دنبال اشغال بخشهایی از خاک ایران در جنگ جهانی اول به وقوع پیوست، وی تصدی دو وزارتخانه دولت آزاد در تبعید را به عهده داشت (1335 ه. ق.) قرارداد 1919 میلادی که به دنبال پیروزی بلشویکها در روسیه و سعی انگلیس در روی کار آوردن دولتی مقتدر و وابسته در ایران، بین وثوق الدوله و کاکس منعقد شده بود با مخالفت شدید مدرس لغو گردید. در جریان کودتای 1299 ه. ش. رضاخان، بشدت با آن به مخالفت برخاست و این مخالفتها با رضاخان تا هنگام تبعید وی در 16 مهرماه 1307 ادامه یافت و سپس، پس از ده سال در شهر کاشمر در عصر روز 27 ماه مبارک رمضان سال 1316 ه. ش. با زبان روزه او را مسموم و به دستور رضا خان او را به شهادت می‏رسانند.
امام بارها مدرس را به عنوان الگوی مجلس و حتی دیگر قوا معرفی کردند؛ به عنوان نمونه زمانی که پس از استعفای بخشی از دولت مهندس میرحسین موسوی و در آستانه دومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی آقایان عسکراولادی، مرحوم امانی، لبّانی، رخ صفت و حاج حیدری به محضر امام رفتند، معظم له فرمودند: " سعی کنید مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید  البته مثل مدرس که به این زودیها پیدا نمی‏شود، شاید آحادی مثل مدرس باشند  کسانی را که انتخاب می‏کنید باید مسائل را تشخیص دهند، نه از افرادی باشند که اگر روس یا امریکا یا قدرت دیگری تشری زد بترسند، باید بایستند و مقابله کنند. شما بازارها را بیدار کنید تا در تهران و سایر جاها اشخاص خوبی را به مجلس بیاورند، تا مجلس آینده ما از مجلس فعلی بهتر باشد. " (2)
این الگو معرفی نمودن مدرس که در دیگر انتخابات ها نیز تکرار می گردید، عموماً همراه با معرفی خلقیات ویژه آن شهید وارسته بود. حضرت امام یکی از اصلی ترین شاخصه های مدرس را "شجاعت " بر می‌شمردند، حضرت امام درباره او فرموده بودند: "تاریخ مرحوم مدرس را دیده‏اید: یک سید خشکیده لاغرِ  عرض می‏کنم  لباس کرباسی  که یکی از فحشهایی که آن شاعر به او داده بود، همین بود که تنبان کرباسی پوشیده  یک همچو آدمی در مقابل آن قلدری که هرکس آن وقت را ادراک کرده می‏داند که زمان رضاشاه غیر زمان محمد رضا شاه بود. آن وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود، در مقابل او همچو ایستاد، در مجلس، در خارج که یک وقت گفته بود: سید چه از جان من می‏خواهی؟ گفته بود که می‏خواهم که تو نباشی"(3)
بنیانگذار کبیر انقلاب دیگر مشخصه مدرس را پایمردی در عمل به وظیفه برشمرده و فرموده بودند: " این‏طور نباشد که حالایی که مطابق میل من نشده، من کنار بروم   مرحوم مدرس  رحمه اللَّه  گفته بود که من با جمهوری مخالفم  آن وقت مخالفت با جمهوری یک چیزی بود که واضح بود باید بشود؛ برای این که آنها می‏خواستند بساط درست کنند  گفت من با، گفته بود من با جمهوری مخالفم، لکن اگر جمهوری شد، کنار نمی‏روم، من در میدان هستم، من می‏روم سراغش   یک انسانی که می‏خواهد خدمت بکند، با هر رنگی که دارد، باید برود خدمت بکند. "(4)
امام دیگر مشخصه او را تواضع و حضور او در میان مردم در عین اقتدار در برابر ظالم بر شمرده و می فرمودند: " می‏آمد در مدرسه سپهسالار  که مدرسه شهید مطهری است حالا  درس می‏گفت  من یک روز رفتم درس ایشان  مثل اینکه هیچ کاری ندارد، فقط طلبه‏ای است دارد درس می‏دهد؛ این‏طور قدرت روحی داشت. در صورتی که آن وقت در کوران آن مسائل سیاسی بود که باید حالا بروند مجلس و آن بساط را درست کند. از آنجا  پیش ما  رفت مجلس. آن وقت هم که می‏رفت مجلس، یک نفری بود که همه از او حساب می‏بردند. من مجلس‏ آن وقت را هم دیده‏ام. کانَّهُ مجلس منتظر بود که مدرس بیاید؛ با اینکه با او بد بودند، ولی مجلس کانَّهُ احساس نقص می‏کرد وقتی مدرس نبود. وقتی مدرس می‏آمد، مثل اینکه یک چیز تازه‏ای واقع شده   برای اینکه یک آدمی بود که نه به مقام اعتنا می‏کرد و نه به دارایی و امثال ذلک؛ هیچ اعتنا نمی‏کرد؛ نه مقامی او را جذبش می‏کرد، [نه دارایی‏] ایشان وضعش این‏طور بود. "(5) امام حاصل این انقطاع را برخورد عزت مدارانه و فرعون شکنانه بر می شمرند و با ذکر حکایتی از مدرس می فرمایند: " این عملی که سفیر یا سفرای حضرت رسول انجام دادند، یک عمل ساده بزرگی بود. از اول، شخصیت آن فرعون را از اول شکستند.
مرحوم مدرّس هم این عادت را داشت. توی حیاطش یک فرشی انداخته بود و آنجا می‏نشست. قلیان هم وقتی می‏خواست پا می‏شد خودش شروع می‏کرد درست کردن. در این خلال فرمانفرما وارد می‏شد، فرمانفرمای آن وقت را شما شاید نمی‏دانید چه مسئله‏ای بود. ایشان می‏گفت که قلیان را دستش می‏داد و می‏گفت که شما آبش را بریز تا من آتشش را درست کنم. فرمانفرما شکست می‏خورد. تحت تأثیر همچو واقع می‏شد که مدرّس به او گفت تو آب قلیان را بریز. وادارش می‏کرد که آب قلیان را بریزد و من خودم آتش را درست می‏کنم تا قلیان درست بشود. این برای این بود که برخورد با این مغزهای فاسد گاهی باید طوری باشد که از اول طمع نکنند به آن طرف. اگر با تواضع و خضوع و آن طوری که آن وقتها متداول بود رفتار می‏کردند، او طمع می‏کرد که اگر مطلبی دارد تحمیل کند. اما وقتی برخورد یک برخورد این طوری بود، ساده و لکن کوبنده، دیگر نمی‏توانست به او تحمیل کند مطلبی را    " (6)
امام راحل در مثالی دیگر می فرمایند: "یک کسی آمد گفت: من یک چیزی نوشتم برای عدلیه، شما بدهید ببرند پیش حضرت اشرف که  یک همچو تعبیرهایی  که ببینند. گفت: رضاخان، که باز نمی‏داند اصلش عدلیه را با «الف» می‏نویسند یا با «ع» می‏نویسند؛ من بدهم این را او ببیند؟ نه اینکه این را در غیاب می‏گفت، در حضورشان هم می‏گفت. این‏جوری بود وضعش    این چه بود؟ برای اینکه وارسته بود، وابسته به هواهای نفس نبود، اتخذ الهَهُ هَویهُ (7) نبود. این، هوای نفسانی خودش را اله خودش قرار نداده بود   از هیچ کس هم نمی‏ترسید. وقتی که رضاشاه ریخت به مجلس که فریاد می‏زدند آن قلدرهای اطرافش که زنده باد کذا و زنده باد کذا، مدرس رفت ایستاد و گفت که مرده باد کذا، زنده باد خودم. خوب، در مقابل او، شما نمی‏دانید حالا، در مقابل او ایستادن یعنی چه و او ایستاد. این برای این بود که از هواهای نفسانی آزاد بود، وارسته بود، وابسته نبود   "(8)
از دیگر ویژگی های مرحوم مدرس در بیان امام زیر بار ظلم نرفتن او و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ در این خصوص با ذکر خاطره ای می فرمایند: " اصل بنای استعمار از اول این بوده است که با هیاهو کارش را پیش ببرد، با تشر کارش را پیش ببرد   آنها یک مسئله‏ای را می‏خواستند از ایران، یک وقت می‏آمدند، اگر ایران یک سستی می‏کرد، یک کشتی از انگلستان می‏آمد در نزدیکهای دریاهای ما. همین اسباب این می‏شد که اینها عقب نشینی می‏کردند. از این‏ور روسیه یک وقتی یک اولتیماتومی داده بود و ارتشش هم شروع کرده بود به آمدن و در خودآنها هم این را گفتند، یک چیزی را از مجلس می‏خواستند هیچ کس جرأت نمی‏کرد صحبت کند، مرحوم مدرس رفت گفت، حالا که ما باید از بین برویم چرا با دست خودمان از بین برویم، بگذار آنها از بین ببرند. این را دیگران هم قبول کردند و رأی بر خلاف دادند و هیچی هم نشد. " (9)
حضرت امام حتی در روحیه بخشی به یاران خویش نیز از مدرس شاهد مثال می آوردند و در پیامی پس از ترور آیت الله هاشمی رفسنجانی به وی فرمودند: " مرحوم مدرس که به امر رضاخان ترور شد، از بیمارستان پیام داد: «به رضاخان بگویید من زنده هستم». مدرس حالا هم زنده است. مردان تاریخ تا آخر زنده هستند. "(10)
الگوسازی امام از رفتارهای شهید آیت الله مدرس آنقدر متعدد است که بیان تمام آنها در این مختصر نمی گند، اما امام در وصیت نامه خود، نقش پذیری از این الگو را در کادرسازی ها چنان با اهمیت می‌شمرند که تصریح می فرمایند: " اگر مجلس و دولت و قوه قضاییه و سایر ارگانها از دانشگاههای اسلامی و ملی سرچشمه می‏گرفت، ملت ما امروز گرفتار مشکلات خانه برانداز نبود   و دانشگاهها اگر اسلامی  انسانی  ملی بود، می‏توانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحویل دهد؛ لکن چه غم‏انگیز و اسفبار است که دانشگاهها و دبیرستانها به دست کسانی اداره می‏شد و عزیزان ما به دست کسانی تعلیم و تربیت می‏دیدند که جز اقلیت مظلوم محرومی همه از غربزدگان و شرقزدگان با برنامه و نقشه دیکته شده در دانشگاهها کرسی داشتند؛ و ناچار جوانان عزیز و مظلوم ما در دامن این گرگان وابسته به ابرقدرتها بزرگ شده و به کرسیهای قانونگذاری و حکومت و قضاوت تکیه می‏کردند، و بر وفق دستور آنان، یعنی رژیم ستمگر پهلوی عمل می‏کردند. اکنون بحمداللَّه تعالی دانشگاه از چنگال جنایتکاران خارج شده. و بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است در همه اعصار، که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتبهای انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاهها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکلی پیش نیاید و اختیار از دست نرود. (11)
الگو سازی از این شهید بزرگ در نظر امام تا آنجا اهمیت داشت که پس از آنکه بانک مرکزی به تخصص لازم جهت طراحی، حکاکی و چاپ اسکناس جدید توسط متخصصان ایرانی رسید، امام خمینی در حکمی دستور فرمودند: " سزاوار است که [بر] اولین اسکناس که در ایران به طبع می‏رسد، عکس اولین مرد مجاهد در رژیم منحوس پهلوی چاپ شود. " (12)
و یا خطاب به تولیت آستان قدس رضوی می فرمایند: " در واقع شهید بزرگ ما، مرحوم مدرس، که القاب برای او کوتاه و کوچک است، ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک می‏نمود. و تاکسی آن زمان را درک نکرده باشد. ارزش این شخصیت عالیمقام را نمی‏تواند درک کند. ملت ما مرهون خدمات و فداکاریهای اوست. و اینک که با سر بلندی از بین ما رفته است، بر ماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی و اعتقادی او را هرچه بهتر بشناسیم و بشناسانیم"(13)
آنچه که از مدرس در خلال حیات سیاسی‏اش به یادگار باقی مانده روحیه مقاومت و سازش ناپذیری او در مقابل قدرتهای شیطانی و یک عمر مجاهده در دفاع از اسلام و میهن اسلامی است. حضرت امام در دوران مبارزه نیز به کرّات از شهید مدرس یاد می‏فرمودند و او را الگوی مبارزان و مجاهدان و مصداق بارز روحانیت انقلابی می‏دانستند و حتی در برابر خبرنگاری همچون اوریانا فالاچی نیز یاد او را زنده می کنند و زمانی که او از خواسته امام درباره بازگردانده شدن شاه تعجب کرده بود، می فرمایند: "مرحوم مدرس که با شاه سابق دشمن سرسخت بود، یک وقتی که [رضا]شاه به سفر رفته بود، وقتی آمده بود، مرحوم مدرس گفته بود که من به شما دعا کردم. خیلی او خوشش آمده بود که چطور یک دشمن دعا کرده بود. گفته بود، نکته این است که اگر تو مرده بودی اموالی که از ما غارت کرده بودی و به خارجیها داده بودی همه از بین رفته بود. و من دعا کردم تو زنده باشی برگردی، بلکه بتوانیم ما مالها را برگردانیم. حالا ما هم همان طور هستیم و این پسر هم بیشتر از او اموال ما را برده است به خارج. " (14)

پاورقی:
1  صحیفه امام، ج‏19، ص: 74
2  صحیفه امام، ج‏18، ص 276
3  صحیفه امام، ج‏16، ص: 452
4  صحیفه امام، ج‏19، ص: 330
5  صحیفه امام، ج‏16، ص: 452
6  صحیفه امام، ج‏13، ص: 485
7  سوره فرقان، آیه 43: «هوای نفسانی خود را به خدایی گرفته است».
8  صحیفه امام، ج‏16، ص: 454
9  صحیفه امام، ج‏18، ص: 383
10  صحیفه امام، ج‏21، ص: 431
11  صحیفه امام، ج‏ 7، ص: 495
12  صحیفه امام، ج‏19، ص: 431
13  صحیفه امام، ج‏19، ص: 74
14  صحیفه امام، ج‏10، ص: 101