امام خمينى (س) در تاريخ
بسمه تعالى
به نظر من، ما هنوز بايد در صدد كشف و اكتشاف ابعاد عظيم روحانى و معنوى نهفته در انديشه سياسى و اجتهاد امام خمينى فقيد (س) باشيم. من تا آنجا پيش مىروم كه پيشنهاد كنم كه شايد يك موسسه كامل تحقيقاتى جديد جهت تحقيق و نگارش خدمات امام خمينى (س) اختصاص يابد. اما در خلال سالها من فرا گرفتهام كه دادن هر پيشنهادى به برادران ايرانى ما بيهوده است. جواب استاندارد آنها اين است كه "ما از قبل مشغول چنين كارى بودهايم" يا "ما قبلا آن را انجام دادهايم". و تقريبا در تمامى موارد نه چنان كارى انجام دادهاند و نه قصدى براى انجامش دارند.
در اين ضمن ما بايد وظايف خود را با جديت انجام دهيم و پيام امام (س) را به تمامى امتبرسانيم، حوزهاى كه در آن (حضرت) امام (س) بيشترين خدمات را انجام داده است در (زمينه) فهم ما در مورد فرآيندهاى تاريخ بوده است. امام (س) خود محصولى از روندهاى خاص تاريخى بودند كه از مدتها پيش شروع شد. من اخيرا با كمك بعضى از محققان شيعى توانستم اصول انديشه امام خمينى (س) را تا علامه حلى (جمال الدين ابومنصور حسن ابن يوسف، متوفى 1325) پىگيرى كنيم. درهاى اجتهادى كه فقط دويستسال پيش توسط علماى اصولى گشايش يافت، امام خمينى (س) را قادر ساخت كه در سال 1979 يك كشور اسلامى تاسيس نمايند.
امام خمينى (س) به روشنى تشخيص داد كه الهيات در حال التقاط با تاريخ است. وى عزم كرد كه توازن ميان تاريخ و دينشناسى را ترميم نمايد. در آثار همه مكاتب فكرى اسلامى، تاريخ و الهيات مخلوط شدهاند. مسلمانان تقريبا عادت مهلكى پيدا كرده بودند كه تاريخ را به صورت دينشناسى بنويسند. اين دو (مقوله) بايد تفكيك مىشد، بويژه در مكتب انديشه تشيع كه غييبت امام دوازدهم (عج) عذرى واقع مىشده استبراى استفاده از يك جريان تاريخى به يك معنا، كليه اجتهادات علماى اصولى در خلال دويستسال با يخزدايى تاريخ از يخچال الهيات صورت مىگرفت امام خمينى (س) زمانى وارد صحنه شد (يا نازل شد؟ ) كه آمادگى براى حمله نهايى به مسير متمرد و نااستوار تاريخ وجود داشت.
امام خمينى (س) (افسار) گاوميش تاريخ را گرفت و آن را آرام از چراگاه دينشناسى بيرون كرد. وصيت امام (س) شاهكارى است از بيان موضع ايشان در مكتب انديشه تشيع، و شاهكارى است از موضعگيرى وى در صحنه تاريخ كه تمامى مكاتب انديشه را در اسلام متحد مىسازد.
امام خمينى (س) با تاريخ به صورت عاملى بى تفاوت در پيشرفت زمان برخورد كرد. خلوص دينى هيچ تضمينى براى پيشرفت تاريخى نبود. تاريخ نسبتبه همه درجات تحريف حقيقت ناشكيبا است. حقيقت نيز يك واقعيت تاريخى است، نه يك اظهار وجود معنوى محض. عدم مقايسه حقايق واقعى با اهداف مطلوب و مواعيد، منجر به تباهى اخلاق و ادعاهاى دروغين نسبتبه موفقيت و برترى مىشود. تاريخ پر است از آنهايى كه تسليم اين نوع خودفريبى شدهاند. مقدار زيادى از رفتار سياستمداران جديد اسلامى از اين نوع است.
بوروكراسيها تقريبا هيچ كارى نمىكنند جز سر فرود آوردن به خود توجيهى و نجات خويشتن با گذشت زمان، تاريخ نيمرخى از انحراف و نيمه حقيقتها را بروز مىدهد و آنها را به حقايق سخت تبديل مىكند. امام خمينى (س) اين خصيصه تغييرناپذير را بر گستردهترين پهنه ممكن زمان شناخته بود. اما حتى در اين مدت كوتاه بعد از انقلاب اسلامى، اين الگوى توسعه تاريخى قابل پىگيرى و درك است. انتخاب بنى صدر به رياست جمهورى، هدايت جنگ، نقش ليبرالها، ركود و عدم كارآيى بوروكراتيك، ماجراى انتخاب و انفصال آيت الله منتظرى، شكستهاى سياستخارجى همگى نمونههايى از تاريخ است كه دارد انتقامش را مىگيرد. هر تلاشى براى مخفى شدن در وراى دين، يا نگارش الهيات براى تطبيق با حقايق ناراحت كننده، ميان برى خواهد شد براى از بين بردن ميراث امام خمينى (س) .
وقتى امام خمينى (س) در 1988 ناچار به پذيرش آتشبس در جنگ عراق شد، آن را "جام زهر" ناميد اما از اين تصميم برحسب دين و الهيات دفاع ننمود. اين تقواى يگانه او بود. شهامت پذيرش مسئوليت اعمال فرد، بخشى از تقوا است و يا بايد باشد. در نظر من، امام خمينى (س) تمامى مفهوم تقوا را تغيير داد. اين تقوا است كه كيفيت ضرورى رهبرى، كشوردارى و سياست را تعيين مىكند. بايد چنان معنا شود كه اهليتبخشى از تقوا باشد. انسان فاقد اهليت نيز مىتواند متقى باشد، به شرطى كه اهليت محدوديتهاى صلاحيتخود را بشناسد. اما كوشيدن و اصرار ورزيدن در انجام وظيفهاى فراتر از صلاحيتشخص ضد تقوا است. فرد مورد نظر ممكن استيك مقام كوچك ادارى باشد يا يك مجتهد و يا حتى يك مرجع. در اين مسائل امام خمينى (س) قاطع بود و سازشى. به خرج نمىداد.
امام خمينى (س) همچنين تشخيص داد كه جريانات تاريخ بايد امت را متحد سازد. هر آنچه كه امت را تقسيم كند يا مانعى در وحدت باشد نمىتواند مطلوب اسلام باشد. او زمينه مشتركى را كه روى آن امت مىتوانستبايستد يافته و تعريف كرده بود، بويژه در تقلاى جهانى عليه نيروها و عوامل كفر بسيارى از سخنرانيها و پيامهايش براى حجاج براى رسيدن به اين مقصود طراحى شده بود. حج را به عنوان زمينه روشن براى افشاى نفاق در امت مىديدند. براى او حجبه عنوان "عبادت" كافى نبود، جبيان غايى قدرت اسلام بود. باين جهت است كه او حج و آزادى قدس را محور تفكرش قرار داده بود.
اينها مسائلى است كه كشور اسلامى نبايد در مورد آنها در صحنه ديپلماتيك مذاكره كند. اينها موضوعاتى براى ديپلماسى نيستند. امام خمينى (س) جهاد را در راس دستور كار بر امت قرار داد. به طور خلاصه، امام خمينى (س) دريايى از بينشهاى نوين در اسلام در كلييتش بود. هر كوششى در محدود كردن شخص و اهميت ايشان به ايران، يا يك مكتب فكرى در اسلام، بى عدالتى بزرگى نسبتبه او، به اسلام و شايد به (خود) ايران است.