امام خمینی(ره) و مستضعفان

مستضعف یعنی كسی كه به استضعاف كشیده شده و خودش و دیگران او را ضعیف و ناتوان می شمارند در صورتی كه واقع امر چنین نیست.
مستكبران نیز كسانی هستند كه خودشان و دیگران آن ها را برتر می شمارند در صورتی كه واقع امر چنین نیست. كلمات استكبار و استضعاف را با توجه به یكدیگر باید معنا كرد.
در قرآن كریم برای مستكبران چند نشانه ذكر شده است:
1ـ برتری جویی و خود بزرگ نمایی   نه برتری واقعی;1
2ـ تفرقه افكنی در میان مردمان محروم و مستضعف;2
3ـ سركوب بی رحمانه و كشتار مخالفان;3
4ـ به فساد كشیدن مردم و ترویج مفاسد;4
5ـ تحقیر و توهین مردم;5
6ـ اسراف و ولخرجی.6
از آیه های قرآنی استفاده می شود كه مستكبران افرادی اند كه خود را برتر از دیگران می دانند و نشان می دهند. آن ها می گویند: ما سیاست مدار   دانشمند و عاقل هستیم و مصالح شما را بهتر از خودتان تشخیص می دهیم. از ما اطاعت كنید تا سعادت و خوشبختی شما را فراهم سازیم. با عناوین مختلفِ رنگ نژاد  دین مذهب   زبان  قومیت   ملیت كشور شهر و دیگر عنوان های اعتباری در میان مردم تفرقه می اندازند تا تضعیف شوند و نیروی اجتماعی خود را از دست بدهند. مفاسد اخلاقی را ترویج می كنند و مردم را به عیاشی سرگرم می سازند تا هویت انسانی خود را فراموش كنند و در برابر خواسته های شان تسلیم گردند.
زمین آب  هوا  منابع طبیعی نیروی علم و اختراع و صنعت نیروی كار نیروهای اداری نظامی و انتظامی   قضایی همه و همه از مردم به وجود می آید و خود آنان منابع عظیم قدرت و ثروت هستند نه مستكبران. مستكبران اقلیتی بیش نیستند و اگر توده های مردم با آنان همكاری نكنند قدرتی ندارند. قدرت آن ها غیر واقعی و پوشالی است. با حیله گری و تلقینات دروغین   اكثریت را از خود بیگانه كرده تا نتوانند به قدرت واقعی خویش پی ببرند و از آن بهره بگیرند. بنابراین مستضعفین واقعاً ضعیف و ناتوان نیستند بلكه خودشان را ضعیف می پندارند. مشكل مستضعفین ناتوانی واقعی نیست بلكه اختلافات درونی و نادانی و اطاعت كوركورانه از مستكبران است. مستكبران نیروهای سركوب گر را از خود مستضعفان فراهم می سازند و بر سر خودشان می كوبند   و استثمارشان می كنند.
پیامبران در طول تاریخ از جانب خدا مبعوث می شدند تا مردم به استضعاف كشیده را بیدار سازند تا خود را از قید و بند مستكبران آزاد نمایند. حضرت ابراهیم(ع) در برابر حكومت طاغوتی نمرود قیام كرد. حضرت موسی(ع) در برابر حكومت جبّارِ فرعون به پا خاست. حضرت عیسی(ع) در برابر جباران عصر خود و به منظور نجات محرومان قیام كرد. حضرت محمد(ص) در برابر ابوجهل ها و ابولهب ها و قیصرها و كسری ها قیام كرد و برای نجات محرومان و مستضعفان به جهاد پرداخت.
مبارزه با طاغوت و طاغوتیان و دفاع از حقوق محرومان یكی از مهم ترین اهداف پیامبران بوده است.7
قرآن كریم قتال در راه خدا را به منظور نجات مستضعفان یكی از وظایف مسلمانان می شمارد و می فرماید:
(چرا در راه خدا و برای نجات مستضعفان جهاد نمی كنید؟ مردان و زنان و كودكانی كه می گویند: پروردگارا   ما را از این شهری كه ساكنان آن ستمكارند بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار بده و از نزد خویش برای ما یاوری تعیین فرما. مؤمنان در راه خدا جهاد می كنند و كافران در راه طاغوت می جنگند. پس شما با دوستان شیطان بجنگید كه نیرنگ شیطان ضعیف است.)8
جنگ استضعاف و استكبار   فقر و غنا همواره در طول تاریخ ادامه داشته و دارد. هرچند یك بار در گوشه ای از جهان به وسیله محرومان نهضتی بر پا می شد و بر ضد مستكبران و ستمكاران و زراندوزان قیام می كردند. گاهی در همان آغاز امر شكست می خوردند و به وسیله عوامل استكبار سركوب می شدند و گاهی پیروز می شدند و عوامل استكبار را كنار می زدند و به طور موقت چند صباحی در مسند قدرت قرار می گرفتند.
پیامبران در طول تاریخ همواره از محرومان حمایت می كردند   یا خود در رأس چنین نهضت هایی بودند یا از نهضت كنندگان جانبداری می كردند.
انقلاب ایران و مستضعفان
كسانی كه از سال 1341 در جریان مبارزات مردم ایران بر ضد رژیم شاهنشاهی   به رهبری امام خمینی(قده) حضور فعال داشتند یا شاهد حوادث آن زمان تا زمان پیروزی سال 1375 و حوادث مهم بعد از آن   به ویژه دوران هشت ساله جنگ تحمیلی   بوده اند به خوبی می دانند كه طبقات محروم و مستضعف بزرگ ترین نقش را در سرنگونی رژیم شاهنشاهی و خنثی ساختن توطئه های دشمنان داخلی و خارجی و تثبیت نظام اسلامی داشته اند. در این دوران بسیار حساس و سرنوشت ساز   كارگران   پیشه وران   كشاورزان   دانشجویان   دانش آموزان و طلابِ جوانی كه غالباً از فرزندان همین طبقات بودند   در صحنه های مهم مبارزات حضور فعال داشتند. اكثر قریب به اتفاق زندانیان   شكنجه شدگان   تبعیدیان   شهدا و جانبازان از همین اقشار زحمت كش و محروم بودند; به طوری كه می توان گفت: پیروزی انقلاب اسلامی ایران مرهون ایثار و فداكاری و جهاد طبقات محروم و شریف است   چنان كه امام خمینی(قده) بارها بدین مطلب اشاره نمودند. از باب نمونه:
(فقرا و متدینین بی بضاعت   گردانندگان و برپا دارندگان انقلاب هستند.)9
(با پشتیبانی مردم مخصوصاً طبقات محروم بود كه پیروزی حاصل شد و دست ستم شاهی از كشور و ذخایر آن كوتاه گردید.) 10
(مستمندان و فقرا و دور افتاده ها در صف مقدم جامعه هستند   همین ها و همین زاغه نشینان و همین حاشیه نشینان و همین محرومان بودند كه این انقلاب را به ثمر رساندند  همین ها هستند كه الآن در جبهه ها مشغول به فداركاری هستند.)11
بنابراین   انقلاب ایران را می توان یكی از مصادیق بزرگ نهضت های مستضعفان به شمار آورد و صاحبان اصلی انقلاب نیز همان ها هستند. ولی این انقلاب با دیگر انقلاب هایی كه به وسیله طبقات محروم و مستضعف به وقوع پیوسته یك تفاوت مهم دارد: آن انقلاب ها غالباً ماهیت اقتصادی و ضد تبعیضاتی داشته و با تبلیغات در این محورها مردم به صحنه های مبارزه و پیكار كشیده می شدند. برخلاف انقلاب ایران كه ماهیت اسلامی داشت. امام خمینی به عنوان وجوب دفاع از اسلام و ارزش های دینی و مبارزه بر ضد ترویج مفاسد اخلاقی و امور ضد دینی مردم را بسیج می كرد و به صحنه های مبارزه می كشید   از این رو ایثار و فداكاری مردم به قصد قربت و جلب رضای خدا و عمل به تكالیف شرعی انجام می گرفت. پایداری و مقاومت   ایثار و فداكاری تا مرز شهادت نیز از همین منبع معنوی سرچشمه می گرفت.
امام خمینی در همه دوران مبارزات و بعد از آن سعی داشت نهضت از مسیر خدایی و قصد اخلاص و انجام وظایف شرعی خارج نگردد. حتی جهاد و تلاش در راه تأسیس حكومت اسلامی و تحكیم پایه های آن و خنثی ساختن توطئه های دشمنان را نیز به عنوان یك وظیفه شرعی و موجب رضای پروردگار جهان معرفی می كرد.
ولی این   بدان معنا نیست كه امام خمینی توجّهی به امور زندگی و اجتماعی و سیاسی   و اقتصادی مردم نداشت و صرفاً به منظور تأسیس و تثبیت حكومت اسلامی جهاد و تلاش كنند   بلكه به همه این ها كاملاً عنایت داشت ولی از طریق اجرای احكام و قوانین اسلام. امام عقیده داشت اگر حكومت اسلامی برپا شود و احكام و قوانین دینی به طور صحیح و كامل به اجرا درآید   و مسئولان نظام اسلامی در رده های مختلف به وظایف خود عمل كنند مشكلات اقتصادی   اجتماعی   سیاسی   اخلاقی   قضایی مردم حل می شود. كشورشان آباد و در حد امكان زندگی خوب و مرفهی خواهند داشت.
امام خمینی و فقرزدایی
بی تردید مهم ترین هدف امام خمینی(قده) در مبارزات   سرنگونی رژیم شاهنشاهی و اقامه حكومت اسلامی بود كه با ایثار و فداكاری و جهاد مردم شریف و دیندار به پیروزی رسید. ولی امام به خوبی می دانست كه حكومت وسیله است نه هدف. هدف امام فقط این نبود كه حاكمانی بروند و حاكمانی دیگر جایگزین آنان شوند. بلكه عقیده داشت با استحكام نظام اسلامی و اجرای كامل و همه جانبه احكام و قوانین دین   مشكلات اقتصادی   سیاسی   اجتماعی   اخلاقی مردم حل می شود و سعادت دنیا و آخرت آنان تأمین می گردد. بنابراین   امام در تأسیس حكومت اسلامی اهدافی را تعقیب می كرد كه تحقق آن ها را از آثار اجرای كامل احكام و قوانین اسلام می دانست. در طول مبارزات نیز گاه گاه بدین مطلب اشاره می كرد.
یكی از مهم ترین آرمان های امام خمینی(قده) تحقق عدالت اجتماعی   كم شدن فاصله طبقاتی   رفع تبعیضات ظالمانه   حمایت از محرومان و فقر ستیزی بود. از بررسی سخنرانی ها   پیام ها   توصیه های امام استفاده می شود كه مسئله رفعِ تبعیض و فقر ستیزی یكی از اهداف بزرگ او بوده كه همواره بدان تأكید داشت. آن بزرگوار به قدری در این باره سخن می گفت كه به عنوان پناهگاه مستضعفان و پابرهنه ها شناخته شد. كسانی كه دوران صدر پیروزی انقلاب را درك كرده اند و سخنان و موضع گیری های امام خمینی و دیگر مسئولان نظام را شنیده اند به خوبی می دانند كه حمایت از محرومان و مستضعفان یكی از مهم ترین و پر جاذبه ترین شعارهای انقلابیون و مورد عنایت و تأكید رهبر انقلاب بود.
امام به دو انگیزه بر این هدف تأكید می كرد:
انگیزه اول: انجام وظیفه دینی:
زیرا كوشش در تحقق عدالت اجتماعی و دفاع از حقوق محرومان و مبارزه با ستمكاران و چپاول گران اموال عمومی یكی از بزرگ ترین اهداف پیامبران و پیامبر اسلام بوده است. در قرآن می گوید:
(ما پیامبران را با دلیل های روشن فرستادیم و با آنان كتاب و میزان نازل كردیم تا مردم عدالت را برپا سازند.)12
(ای كسانی كه ایمان آورده اید عدالت را برپا سازید.)13
حمایت از مستضعفان آن قدر مهم بوده كه پیامبر اسلام و مسلمانان برای آنان در قرآن مورد خطاب قرار گرفته اند:
(چرا در راه خدا و برای نجات مستضعفان جنگ نمی كنید؟)14
امام خمینی در این خصوص فرمود:
(اسلام از اول برای همین امر قیام كرده كه به این مستمندان عالم در مقابل مستكبران خدمت كند و این ستمگران را به جای خود بنشانند و شما اشخاصی هستید كه پیرو یك همچو اسلام عزیز هستید و به این پیروی باید ادامه بدهید.)15
انگیزه دوم: قدردانی از محرومان و مستضعفان:
به عقیده امام   محرومان صاحبان اصلی انقلاب اند و اگر ایثار و فداكاری آنان نبود انقلاب به پیروزی نمی رسید. امام بارها و بارها بدین مطلب تذكر می داد   از باب نمونه به چند فراز از سخنان ایشان اشاره می كنیم:
(این پایین شهری ها و این پابرهنه ها ـ به اصطلاح شما ـ این ها ولی نعمت ما هستند   اگر این ها نبودند ما یا در تبعید بودیم   یا در حبس بودیم یا در انزوا   این ها بودند كه همه ما را از این مسائل نجات دادند  اگر تا آخر عمرمان به این ها خدمت كنیم نمی توانیم از عهده خدمت این ها برآییم  شما امروز هم كه ملاحظه می كنید این هایی كه در جبهه ها الآن دارند جانفشانی می كنند این ها از كدام طبقه هستند؟  الآن هم این هایی كه جانشان را در دستشان گرفتند و شما را حفاظت می كنند و آن هایی كه در بین شهرها و در بین روستاها حفظ می كنند شما و مردم را همین طبقه هستند  شما باید توجه به این معنا بكنید كه ما را این ها آورده اند وكیل كرده اند   آورده اند وزیر كرده اند   رئیس جمهور كرده اند. این ها ولی نعمت ما هستند و ما باید ولی نعمت خودمان را قدردانی كنیم و خدمت كنیم.)16
روحانیت و حمایت از محرومان
امام خمینی در زمان مبارزه با رژیم شاهنشاهی تا زمان پیروزی انقلاب و بعد از آن   در خنثی سازی توطئه های دشمنان و به ویژه در زمان جنگ تحمیلی همواره از همكاری علمای دین و روحانیون استفاده می جست. از نقش حساس آنان در دفاع از اسلام و تأثیر تبلیغات آنان در میان توده های مردم به ویژه محرومان و مستضعفان به خوبی آگاه بود   از این رو   در نگهداری انقلاب و دفاع از آرمان های اسلامی نیز تلاشِ روحانیون را یك امر ضروری می دانست.
در حمایت از محرومان نیز به روحانیت دل بسته بود و انتظار همكاری جدی داشت   زیرا اولاً: چون روحانیت به ویژه طلاب و فضلای جوان غالباً از خانواده های محروم هستند و طعم تلخ فقر و گرسنگی و محرومیت را چشیده اند در تعقیب هدف مقدس فقر ستیزی نیز بیشتر می توان به آنان امیدوار بود.
و ثانیاً: حمایت از محرومین و مستضعفین یكی از مهم ترین اهداف اسلامی است كه روحانیت وظیفه دارد در تبلیغ و ترویج آن كوشش كند. محرومان را به حقوق مشروعشان آشنا سازد و در گرفتن حق   آنان را بسیج نماید   به مسئولانِ نظام تذكر دهد و آنان را از حیف و میل اموال عمومی و تضییع حقوق مستضعفان بر حذر دارد.
و ثالثاً: روحانیون در طول تاریخ همواره پناهگاه و حامی محرومان بوده اند   و باید موقعیت دینی واجتماعی خود را در میان مردم به ویژه طبقات محروم حفظ كنند.
به همین جهت بود كه امام خمینی(قده) بارها و بارها و به مناسبت های مختلف انجام وظیفه مهم دفاع از حقوق محرومان را به روحانیون تذكر می داد   از باب نمونه:
(آن چیزی كه روحانیون هرگز نباید از آن عدول كنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پابرهنه هاست. چرا كه هر كسی از آن عدول كند از عدالت اجتماعی اسلام عدول كرده است. ما باید تحت هر شرایطی خود را عهده دار این مسئولیت بزرگ بدانیم و در تحقق آن اگر كوتاهی بنماییم خیانت به اسلام و مسلمین كرده ایم.)17
مسئولان نظام و حمایت از محرومان
مهم ترین مسئولیت حكومت اسلامی برپا ساختن عدالت اجتماعی   رفع تبعیضات ظالمانه   كم كردن فاصله طبقاتی   فقر زدایی و دفاع از حقوق محرومان و مستضعفان است   زیرا سیره و آرمان همه پیامبران   به خصوص پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع)در طول تاریخ همین بوده است. مسئولان حكومت اسلامی وظیفه دارند تحقق این آرمان مقدس الهی را در صدر برنامه های خود قرار دهند و در این باره تلاش كنند   روشن است كه اجرای چنین مهمی بسی دشوار و نیاز به طرح و برنامه ریزی دقیق و منسجم و همكاری و همفكری همه مسئولان در رده های مختلف دارد. امام خمینی(قده) گرچه برای تحقق این هدف طرح كامل و جمعی را پیشنهاد نكرد ولی رهنمودها و توصیه های مهمی در این مورد داشت كه می تواند برای همه مسئولان مفید و كارساز باشد   در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود:
توصیه اول: به اسلام شناسان و قانون گزاران:
ایشان در این باره فرمود:
(به عهده علمای اسلام و محققین و كارشناسان اسلامی است كه برای جایگزین كردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام طرح ها و برنامه های سازنده و دربرگیرنده منافع محرومین و پابرهنه ها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت به درآورند. البته پیاده كردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامه های اقتصادی آن و مقابله با اقتصاد بیمار سرمایه داری غرب و اشتراكی شرق بدون حاكمیت همه جانبه اسلام میسر نیست و ریشه كن شدن آثار سوء و مخرب آن   چه بسا بعد از استقرار نظام عدل و حكومت اسلامی هم چون جمهوری اسلامی ایران نیازمند به زمان باشد. ولی ارائه طرح ها و اصولاً تبیین جهت گیری اقتصاد اسلام در راستای حفظ منافع محرومین و گسترش مشاركت عمومی آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان بزرگ ترین هدیه و بشارت آزادی انسان از اسارت فقر و تهیدستی به شمار می رود.)18
(مجموعه قواعد اسلامی در مسائل اقتصادی هنگامی كه در كل پیكره اسلام به صورت یك مكتب منسجم ملاحظه شود و همه جانبه پیاده شود بهترین شكل ممكن خواهد بود. هم مشكل فقر را از میان می برد و هم از فاسد شدن یك عده به وسیله تصاحب ثروت جلوگیری می كند و در نتیجه كل جامعه را از فساد حفظ می كند.)19
(در این فرصت به همه مسئولان كشورمان تذكر می دهم كه در تقدم ملاك ها هیچ ارزش و ملاكی مهم تر از تقوا و جهاد در راه خدا نیست   و همین تقدم ارزشی و الهی باید معیار انتخاب و امتیاز دادن به افراد و استفاده از امكانات و تصدی مسئولیت ها و اداره كشور و بالاخره جایگزین همه سنت ها و امتیازات غلط مادی بشود. چه در زمان جنگ و چه در حال صلح   چه امروز و چه فردا   كه خدا این امتیاز را به آنان عنایت فرموده است. و صرف این امتیاز لفظی و عرفی كفایت نمی كند كه باید هم در متن قوانین و مقررات و هم در متن عمل و عقیده و روش و منش جامعه پیاده شود. و مصلحت زجر كشیده ها و جبهه رفته ها و شهید و اسیر و مفقود و مجروح داده ها و در یك كلام مصلحت پابرهنه ها و گودنشین ها و مستضعفین بر مصلحت قاعدین در منازل و مناسك و متمكنین و مرفهین گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامی مقدم باشد.)20
(خدا نیاورد آن روزی را كه سیاست ما و سیاست مسئولین كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد. و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار بشوند   معاذ اللّه كه این با سیره و روش انبیا و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین(ع) سازگار نیست.)21
امام خمینی كه یك فقیه عالی رتبه و یك اسلام شناس واقعی و یك متفكر درد آشنای فقر و محرومیت توده مردم بود عقیده داشتند كه احكام و قوانین اسلام به گونه ای از سوی خدا نازل شده كه اگر درست و همه جانبه و با توجه به اوضاع اسفبار مردم فقیر و مستضعف   و سوء استفاده مستكبران و زراندوزان   مورد مطالعه و تحقیق فقها و علمای درد آشنای اسلام قرار گیرد و به صورت یك طرح كلی و همه جانبه در اختیار قانون گذاران واقع شود و به صورت قوانین درآید و به وسیله مسؤولین اجرایی كشور پیاده شود می تواند تضمین كننده عدالت اجتماعی   و كم شدن فاصله طبقاتی و ریشه كن شدن فقر و محرومیت باشد.
و تحقق این امر بسیار مهم بر عهده فقها و اسلام شناسان و قانون گذاران نهاده شده است.
توصیه دوم: چگونگی گزینش كارگزاران:
امام خمینی(قده) در خصوصِ انتخاب كارگزاران و مسئولان نظام اسلامی در تصدی پست های مختلف   نیز توصیه هایی داشتند كه به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
(ثروتمندان هرگز به خاطر تمكن مالی خود نباید در حكومت و حكمرانان و اداره كنندگان كشور اسلامی نفوذ كنند و مال و ثروت خود را به بهانه فخر فروشی و مباهات قرار بدهند و به فقرا و مستمندان و زحمكتشان افكار و خواسته های خود را تحمیل كنند.)22
(رئیس جمهور و وكلای مجلس از طبقه ای باشند كه محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند نه سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات كه تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنه گان را نمی توانند بفهمند.)23
(آن هایی كه در خانه های مجلل   راحت و بی درد آرمیده اند و فارغ از هم رنج ها و مصیبت های جان فرسای ستون محكم انقلاب و پابرهنه های محروم تنها ناظر حوادث بوده اند و حتی از دور هم دستی بر آتش نگرفته اند نباید به مسئولیت های كلیدی تكیه كنند كه اگر به آن جا راه پیدا كنند چه بسا انقلاب را یك شبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت را بر باد دهند.)24
ایشان تأكید می كرد كه كارگزاران نظام در سطوح مختلف نمایندگی مجلس   ریاست جمهوری   وزرا   معاونان آن ها   استانداران   مدیر كل ها و دیگر كارگزاران نباید از افراد ثروتمند و رفاه طلب انتخاب شوند. در این تأكیدهای فراوان و جدی به چند نكته مهم توجه داشت:
اول:
امام عقیده داشت با توجه به این كه تحقق عدالت اجتماعی و حمایت از محرومان از بزرگ ترین اهداف نظام اسلامی است در صورتی این امر مهم   تحقق می یابد كه كارگزاران نظام از افرادی باشند كه طعم تلخ فقر و محرومیت را چشیده باشند و از طبقات محروم باشند   تا با ایمان و اخلاص در تحقق این امر تلاش و جدیت نمایند   زیرا افراد ثروتمند و رفاه طلب چنین انگیزه ای ندارند.
دوم:
در صورتی كه افراد ثروتمند و رفاه طلب در مصادر امور   به ویژه پست های كلیدی مانند مجلس   ریاست جمهوری   وزارت   معاونت های وزیران   مدیر كل ها   استاندارها قرار بگیرند این خطر جدی وجود دارد كه در تدوین قوانین و مقررات   در تهیه طرح ها و در مراحل اجرا   منافع خود و وابستگان و افراد هم طبقه خود را بر تأمین منافع محرومان و مستضعفان ترجیح دهند و به تدریج نظام اسلامی را از مسیر اصلی خود یعنی حمایت از محرومان و تأمین عدالت اجتماعی منحرف سازند.


ادامه مطلب .نوشته شده در تاریخ جمعه 8 آبان 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: روحانیون،رجل سیاسی ایران، اندیشه سیاسی شیعه،     | نظرات(0) .ارسال به  ..آزادی در اندیشه امام خمینی(ره)

.1. امروزه آزادی در كنار مفاهیمی مانند جامعه مدنی و دموكراسی و نیز نحوه تعامل آن ها با دین   به مهم ترین سؤال و مشغله موجود در حوزه اندیشه سیاسی این مرز و بوم مبدل شده اند. بی تردید   آزادی در مفهوم امروزینش   مفهوم جدیدی است كه سابقه ای در تاریخ اندیشه دینی ندارد; به دیگر سخن   ما نمی توانیم برای تحلیل چنین واژه ای از واژگان اختیار و یا حرّیت استفاده كنیم. آزادی فلسفی تحت عنوان اختیار و تفویض در مقابل جبر   از مباحث دیرین كلام و فلسفه اسلامی است. آزادی عرفانی كه رهایی از تعلقات دنیوی است نیز در اندیشه عرفانی مسلمانان   سابقه ای طولانی دارد و بیش تر با عنوان حریت و آزادی مورد توجه قرار می گیرد. آزادی حقوقی با عنوان حرّ در مقابل عبد نیز گرچه در فرهنگ اسلامی   جایگاه اصیلی ندارد   اما با توجه به وجود (عبید) و (اماء) در عصر تشریع   مباحث متعددی را در آثار فقهی به خود اختصاص داده است.
البته ممكن است كسی در تحلیل مفهوم آزادی   آن را مبتنی و یا حتی متأخر از اختیار قرار دهد و با انجام اصلاحاتی   روایتی اسلامی از آن   ارائه كند   لكن نمی توان بین آزادی در مفهوم فلسفی آن و آزادی در مفهوم مدرن و تجویزی اش   تلازمی منطقی برقرار كرد. بوده اند عالمانی كه با قبول مبنای فلسفی جبر و یا شبهه جبر   از جهت سیاسی   آزادی خواه شده اند (نظیر مرحوم آخوند خراسانی در نهضت مشروطیت) و یا این كه با نفی چنین مبنایی و طرفداری از اختیار تكوینی آدمی   این گونه آزادی های اجتماعی و سیاسی را موجب هدم دین دانسته اند(نظر شیخ فضل الله نوری).
2. دیدگاه امام خمینی در باب آزادی در واقع بازتابی از روایت ایشان از واقعیت و نه مفهوم آزادی در مغرب زمین و نیز واكنشی در قبال وارداتی بودن این پدیده در ایران است. به عقیده امام   آزادی به مفهوم امروزین   مفهومی جدید دارد كه از دوران مشروطه به این سو وارد كشورمان شده و صبغه بومی و اسلامی ندارد. این كه آزادی در غرب چه تعاریفی دارد و در چه مفهومی به كار می رود   اجزا و عناصر تشكیل دهنده آزادی در دستگاه فلسفی غرب چیست? سؤال هایی است كه ایشان دغدغه پاسخ گفتن به آن ها را نداشته است آن چه امام خمینی را وا می داشت تا به نقد آزادی بپردازد ورود برخی از نمادهای فسادانگیز آزادی به ایرانی بود كه خود در ذیل مستبدترین دولت   توان نفس كشیدن نداشت. نمادی از آزادی كه نه با هویت ایرانی سازگاری داشت و نه هم با هنجارهای دینی تطابق می كرد. از این رو   امام خمینی با كشاندن این پدیده به حوزه بایدها و نبایدهای اخلاقی و دینی   تلاش نمود تا در چهارچوب شریعت به آزادی مفهومی جدید بخشد و از معایب وارداتی آن جلوگیری نماید.
الف ـ روایت امام خمینی از مسئله آزادی در غرب
نگاه منتقدانه امام خمینی به آزادی در غرب مبتنی بر سه جزء است:
اوّلاً:
آزادی در غرب (مخالف سنن انسانی) و (مخالف با اخلاق) است و در حصار محدود كننده قواعد و قوانین قرار نمی گیرد.1
ثانیاً:
اگر چیزی به نام آزادی هم وجود داشته باشد   صورتی صرف است و عینیتی ندارد   چرا كه نفی آزادی در هر دو شعبه مدرنیسم (ماركسیسم و لیبرالیسم) در قالب های دیكتاتوری حزب كمونیست و استبداد نژاد پرستانه اكثریت وجود دارد   به گفته امام خمینی:
(همان هایی كه ادعای كمونیستی و كذا می كنند خود آن ها از همه قلدرتر و از همه دیكتاتورترند و ملت هایشان را به بند كشیده اند   آزادی در آن ممالك نیست برای كسی. همان طوری كه در ممالك غربی هم آزادی نیست. اگر آزادی باشد این سیاه های بیچاره   چه كرده اند كه این طور تحت فشارند.)2
ثالثاً:
این به مفهوم نادیده گرفتن عناصر یا مصادیق مفید آزادی در غرب نیست   آزادی بیان   آزادی انتخاب و آزادی قلم از محسنات آزادی در آن دیار است   كه سوگمندانه اجزای نامطلوب دیگر آن به كشورمان وارد شده است.
(غرب به ما چیزی نمی دهد كه مفید باشد   دارد چیزِ مفید اما به ما نمی دهد   صادر نمی كند   آنی كه به ما صدر می كند آن چیزهایی است كه مملكت های ما را به تباهی می كشند.3 این طور نیست كه همین آزادی كه در ایران در زمان پدر و پسر وارد كردند   این آزادی باشد كه در غرب هست. یا این دموكراسی كه ادعا می كنند و در ایران هم تعقیب می كنند  آزادی كه برای ایران و برای ممالك شرقی آن ها تحویل داده اند   عبارت از آزادی در اموری است كه موجب تباهی ملت ما و جوان های ما شده است.)4
ب ـ نقد امام خمینی بر مسئله آزادی در ایران دوره پهلوی
ب 1 . ویژگی بارز آزادی در ایران عصر پهلوی (وارداتی) یا (استعماری) بودن آن است. این نوع از آزادی كه رسماً از دوره رضاشاه وارد ایران شد در واقع تجزیه آن كلّیتی از آزادی بود كه در مغرب زمین جریان داشت. به تعبیر امام:
(نه مردها آزاد بودند در زمان ایشان   نه زن ها و نه مطبوعات و نه رادیو و نه هیچی   آزادی در كار نبود   اسم   صحبتش و تبلیغاتش زیاد بود. آن آزادی هم كه آن ها می خواستند برای مملكت ما آن آزادی است كه هم جوان های پسر ما را و هم جوان های دختر ما را به تباهی می كشد. آن آزادی را آن ها می خواهند كه من از این تعبیر می كنم به آزادی وارداتی   آزادی استعماری یعنی یك آزادی كه در ممالكی كه می خواهند وابسته به غیر باشد   این آزادی ها را سوغات می آوردند  آن طوری كه می گفتند از تهران تا آخر شمیران صدها محل فساد به بدترین فسادها [بود] این ها آزاد اما قلم نه   بیان هم نه   آن آزادی كه آن ها می گفتند  این معنا بود كه مشروب فروشی بیش تر از كتاب فروشی باشد و مراكز فحشا بیش تر از مراكز علم باشد.)5
 

ب 2 . هر چند نمادهایی از آزادی نیز پیش از به قدرت رسیدن خاندان پهلوی   در قانون اساسی مشروطه منعكس گردید   لكن هیچ گاه به آن ها عمل نشد و در پروسه مدرنیزه كردن ایران به نمادهای دیگری از آزادی بها داده شد كه به تعبیر حضرت امام ریشه در فرهنگ اسلامی ایران نداشت:
(ما حرفمان این است كه به قانون اساسی عمل بكنید   مطبوعات آزادند   قلم آزاد است   بگذارید بنویسند مطالب را اگر دین دارید به دین عمل كنید. اگر چنان چه دین را ارتجاعی می دانید به قانون اساسی عمل كنید.6 قانون اساسی مطبوعات را آزاد كرده است شما آزاد نمی كنید7 قدرت آزادی دادن ندارید   الخائن خائف.)8
ج ـ امام خمینی و مفهوم آزادی
ج 1. آزادی فلسفی:
در اندیشه كلامی و سیاسی امام خمینی آزادی به دو معنا به كار رفته است: آزادی فلسفی یا توصیفی. به بیان دیگر   اختیار Free-Will ) و آزادی حقوقی یا تجویزی ( om Freed) آزادی فلسفی در نظر امام   مبتنی بر تحلیلی است كه ایشان در كتاب (طلب و اراده) درباره ماهیت انسان مطرح نموده اند. مهم ترین موضوعی كه در تحلیل ماهیت انسان در بین متكلمین اسلامی رواج دارد مجبور بودن یا مختار بودن آدمی است. دیدگاه امام در این باره   همان تفسیر معروف امامیه از جمله مشهور (بل الامر بین الامرین) است كه در آن انسان در جایگاهی بین جبر و اختیار قرار دارد. در واقع ایشان نظر اشاعره مبنی بر مجبور بودن آدمی را (پایمال كننده حق آفریدگان) و نظر معتزله مبنی بر تفویض را (شرك به خدا) می داند.
(در تمام هستی و دار تحقق   فاعل مستقلی به جز خدا نیست و دیگر موجودات همان گونه كه در اصل وجود مستقل نیستند بلكه ربطِ محض اند و وجودشان عین فقر و تعلق است و ربط و احتیاج صرفند   صفات و آثار و افعالشان نیز استقلالی نیست. صفاتی دارند و دارای آثاری هستند و كارهایی انجام می دهند ولی در هیچ یك از این ها استقلال ندارد  آیه مباركه: (وما تشاؤون الا ان یشاء الله ) می فرماید شما نخواهید خواست مگر آن كه خدا بخواهد كه در عین حالی كه مشیت را برای خلق اثبات می فرماید وابستگی آن را به مشیت الهی بیان می كند   نه این كه بخواهد بگوید كه دو چیز دارای تأثیر باشند: مشیت خلق و مشیت خالق و یا این كه به طور اشتراك مؤثر باشند   بلكه به گونه ای است كه مشیت [انسان] ممكن ظهور مشیت خدا و عین ربط و تعلق به مشیت خداست.)9
ج 2. آزادی حقوقی یا تجویزی:
در حالی كه آزادی فلسفی به بحث از وجود اراده و اختیار در نهاد آدمی مربوط می شود و بحث درباره (وجود و عدم) است; آزادی حقوقی به تجویز آزاد گذاشتن انسان در تصمیم گیری و كنش می پردازد و بحثی درباره (باید و نباید) است.10پیش از آن كه به بررسی دیدگاه امام خمینی درباره آزادی تجویزی بپردازیم بیان دو نكته ضرورت دارد:
اول این كه ابهام و تنوع تعاریف آزادی كه به قول (آیزایا برلین) به دویست تعریف می رسد11می تواند دیدگاه های اشخاص را با ابهام مواجه سازند. دوم این كه حضرت امام درباره این نوع از آزادی   بحث منسجم و یك دستی ارائه ننموده است. از این رو نباید از ایشان   توقع ارائه تعریفی جامع و مانع داشت. با این همه با عنایت به سؤال های خبرنگاران خارجی به ویژه سؤال های (اوریانا فالاچی)   خبرنگار معروف ایتالیایی   می توانیم تعریف امام از آزادی را نقل كنیم. امام خمینی در پاسخ نامبرده كه از ایشان خواستار ارائه یك تعریف ساده از آزادی می شود می فرماید:
(آزادی یك مسئله ای نیست كه تعریف داشته باشد. مردم عقیده شان آزاد است   كسی الزامشان نمی كند كه شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید   كسی الزام به شما نمی كند كه حتماً باید این راه را بروید كسی الزام به شما نمی كند كه باید این را انتخاب كنی   كسی الزامتان نمی كند كه در كجا مسكن داشته باشی یا در آن جا چه شغلی را انتخاب كنی. آزادی یك چیز واضحی است.)12
این تعریف با تعریف (روسو) از آزادی كه (آزادی را حكومت برخود می داند.) نزدیك است. تعریف جان لاك نیز شبیه به تعریف فوق است   وی آزادی را قدرتی می داند كه انسان برای انجام دادن یا احتراز از عملی خاص از آن برخوردار است   به نظر می رسد تعریف فوق تنها به تبیین معنای لغوی آزادی پرداخته است و از قیود آزادی سیاسی و اجتماعی ذكری به میان نیاورده است. در حقیقت تعریف ساده فوق   همان تعریفی است كه حضرت امام در آزادی فلسفی (ان شاء فعل و ان شاء ترك) ارائه نمود. لكن با توجه به این كه ایشان در مصاحبه های دیگری   تعریف فوق را تكمیل و قیود و حدود سیاسی و اجتماعی متنوعی برای آن مطرح كرده است   هم چون كانت كه معتقد بود (آزادی   استقلال از هر چیز است سوای قانون اخلاق) و یا ارسطو كه می گفت: (آزادی یعنی قبول قوانین دولت های مختلفی كه به تناوب حكومت می كنند.) آزادی را به حوزه ای از عدم مداخله ها گسترش می دهد كه دو مرز دارد: اول عدم اخلال به مبانی دینی و دوم عدم اخلال به دولت و نهادهای مدنی.13
(معنای آزادی این نیست كه كسی بخواهد توطئه كند یا حرف هایی را بزند كه شكست ملت است   شكست نهضت است. این آزادی نیست. در چارچوب این نهضت انقلاب اسلامی همه مردم آزاد هستند. كسانی كه حرف دارند حرف هایشان را می زنند حتی هر فرقه ای هم كه باشند. اما اگر بخواهند توطئه كنند و بخواهند اسلام را بشكنند   بخواهند نهادهایی را كه الآن مشغول فعالیت اسلامی هستند این ها را بشكنند همچو چیزی نمی شود.)14
بدیهی است كه تعریف اخیر امام از آزادی قابل توسعه و تضییق است. در واقع مفاهیمی هم چون توطئه   شكست نهضت و نهادهای مدنی   تفسیرها و قرائت های مختلفی به خود می گیرند كه باید با جست وجو در سیره عملی و بیانات تفصیلی ایشان   به دیدگاه مام خمینی نزدیك گردید.
د ـ امام خمینی و ارزش آزادی
به عقیده امام خمینی آزادی (حق اولیه بشر) است كه در همان آغاز خلقت به او عطا شده است. آزادی كه همواره امام از آن به (نعمت بزرگ الهی)   (هدیه آسمانی) و (امانت الهی) یاد می كند (امتیاز) به حساب نمی آید تا دولتی آن را اعطا و یا احیاناً پس بگیرد. آزادی حقی است همانند حق حیات كه آدمی قبل از تشكیل جامعه و دولت از آن برخوردار است و دولت نیز موظف به پاسداری از حریم آن است.
(مملكت ما امروز قیام كرده است و این قیام   قیامی است كه همه موظفیم دنبالش برویم  منطقی است كه بشر باید دنبالش كند. این ها دارند حقوق اولیه بشریت را مطالبه می كنند   حق اولیه بشر است كه من می خواهم آزاد باشم   من می خواهم حرفم آزاد باشد.15این چه وضعی است كه در ایران هست? این چه آزادی است كه اعطا فرموده اند آزادی را? مگر آزادی اعطا شدنی است? خود این كلمه جرم است   كلمه این كه اعطا كردیم آزادی را   جرم است. آزادی مال مردم است  آزادی اعطایی كه آزادی حقیقتاً نیست.)16
نكته مهم آن است كه امام خمینی با استناد به حقوق بشر اذعان می دارد: حقوق بشر می گوید كه همه افراد یك ملت آزادند در این كه عقایدشان را بگویند  17 این كه (این ملت و هر ملتی حق دارد خودش تعیین كند سرنوشت خودش را   این از حقوق بشر است كه در اعلامیه حقوق بشر هم) آمده است.18
هـ ـ امام خمینی و انواع آزادی
هـ 1. آزادی اجتماعی:
هم چنان كه قبلاً گفته شد آزادی تجویزی نزد امام خمینی به حوزه ای از عدم مداخله ها تعلق دارد كه دارای مرز و حدودی است. اما این كه كلیت و اجزای این حدود چگونه تعیین می شود? نیازمند مراجعه به سخنان و آثار ایشان است.
1 . آزادی بیان و عقیده:
یكی از مهم ترین موارد در آزادی های سیاسی و اجتماعی   آزادیِ سیاسی و بیان و احیاناً نشر آن است. چرا كه آزادی های ماقبل بیان   مانند آزادی تفكر و اندیشیدن   در برخی از موارد غیر اختیاری است و از سوی دیگر امكان اطلاع یافتن و جلوگیری كردن از آن هم وجود ندارد   مادام كه به صورت بیان یا نوشتار در جامعه پخش نگردد.
در اندیشه سیاسی امام خمینی   (اظهار عقیده و آزادی بیان) برای كلیه افراد   گروه ها و احزاب سیاسی مجاز است و این تجویز اختصاصی به طرفداران نظام اسلامی ندارد. در سخنی از ایشان   در جمهوری اسلامی   اقلیت های مذهبی و حتی كمونیست ها نیز در بیان عقاید خود آزادند.19آن چه كه حدود و ثغور چنین نمادی از آزادی را معین می كند همان (به خطر نیفتادن مصالح ملت) است. امام در پاسخ به این سؤال كه: در مورد آزادی بیان و عقیده   شما چه حدودی را در نظر دارید? آیا فكر می كنید باید محدودیت هایی قائل شد یا نه? فرمود:
(اگر چنان چه مضرّ به حال ملت نباشد   بیان همه چیز آزاد است   چیزهایی آزاد نیست كه مضرِّ به حال ملت ما باشد.)20
و در جایی در پاسخ به این پرسش كه آیا فكر می كنید كه گروه های چپ و ماركسیست آزادی فعالیت خواهند داشت?افزود:
(اگر مضرِّ به حال ملت باشد جلوگیری می شود   اگر نباشد و فقط اظهار عقیده باشد مانعی ندارد همه مردم آزادند مگر حزبی كه مخالف با مصلحت مملكت باشد.)21
هـ2 . اقلیت های مذهبی:
در اندیشه امام خمینی   اقلیت های مذهبی اعمّ از (زرتشتی   یهودی   نصاری و سنی)22   (برادران ایمانی ما هستند)23 و در (اجرای آداب دینی و اجتماعی خود آزادند.)24   (حكومت اسلامی نیز موظف است از حقوق و امنیت آن ها حمایت كند.)25آنان جملگی ایرانی اند و همانند هر ایرانی دیگر از (حق تعیین وكیل   حق رأی   حق اظهار بیان و عقیده)26 برخوردارند.
هـ 3. آزادی زنان:
به عقیده امام خمینی   اولاً: از نظر (حقوق انسانی   تفاوتی بین زن و مرد نیست   چرا كه هر دو انسان اند)27از این رو   زن همانند مرد از حق آزادی برخوردار است; ثانیاً: از آن جا كه (عنایت اسلام نسبت به زن بیش تر از مرد است)28 زنان حقوق گسترده تری دارند. (حق تحصیل   حق كار   حق مالكیت   حق رأی دادن   حق رأی گرفتن   حق انتخاب كردن و حق انتخاب شدن)29 از جمله حقوق مسلمی است كه برای زنان ثابت است; ثالثاً: آزادی زن تنها در جایی محدود می گردد كه (زن به ملعبه مردان)30 مبدل گردد و حرام و مفسده در جامعه گسترش یابد.
(اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است بلكه خود پایه گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن است.)31
هـ 4 . آزادی مطبوعات:
امام معتقد بود مطبوعات می توانند با طرح نظرات افراد و گروه ها   به تقویب نظام همت گمارند   چرا كه (امور سیاسی بی مباحثه به مقصد نمی رسد).32 لسان مطبوعات باید (لسان نصیحت)33   (لسان انتقاد) باشد. مرز آزادی مطبوعات (تضعیف جمهوری اسلامی)   (توطئه علیه انقلاب) و (انتقام)34 است.
(آزادی قلم و آزادی بیان معنایش این نیست كه كسی بر ضد مصلحت كشور قلمش آزاد است كه بنویسد. برخلاف انقلابی كه مردم خون پایش داده اند   بنویسد. همچو آزادی صحیح نیست   قلم آزاد است كه مسائل را بنویسد لكن نه این كه توطئه برضد انقلاب بكند  ما برای مطبوعاتی احترام قائل هستیم كه بفهمد آزادی بیان و آزادی قلم یعنی چه.)35
هـ 5 . انتخابات:
چنان كه قبلاً اشاره شد امام خمینی انتخاب كردن و یا انتخاب شدن را از حقوق اولیه انسان می داند. از این رو   آدمی آزاد است تا در (محیطی آزاد) و (بدون هیچ گونه فشار   زور   تهدید و تطمیع)36 در انتخابات شركت جوید.
(همان طور كه بارها گفته ام مردم در انتخابات آزادند و احتیاج به قیم ندارند و هیچ فرد و یا گروه و دسته ای   حق تحمیل فرد و یا افرادی را به مردم ندارد. جامعه اسلامی ایران كه با درایت و رشد سیاسی خود جمهوری اسلامی و ارزش های والای آن و حاكمیت قوانین خدا را پذیرفته اند و به این بیعت و این پیمان بزرگ وفادار مانده اند   مسلم قدرت تشخیص و انتخاب كاندیدای اصلح را دارند. البته مشورت در كارها از دستورات اسلامی است.)37
از این رو حكومت آرمانی امام خمینی   حكومتی است كه اولاً: ماهیتاً مانع آزادی های مدنی مردم نباشد; (نفی سلطنت) و ثانیاً: به چنین آزادی هایی   در چهارچوب حقوق بشر و شریعت اسلام احترام گذارد و از آن ها محافظت نماید(جمهوری اسلامی).
2 . آزادی فردی یا حریم خصوصی (Individual Space):
فرمان هشت ماده ای امام خمینی كه در مورخه24/9/61 خطاب به قوه قضائیه و تمام ارگان های اجرایی در مورد اسلامی شدن قوانین و عملكرد ها   صادر شد   در واقع منشور آزادی های انسان در حریم شخصی است. ایشان در این فرمان با تأكید بر این كه (حال فعلی اشخاص با غمض عین از بعضی لغزش هایی كه در رژیم سابق داشته اند) فرمود:
(ـ هیچ كس حق ندارد كسی را بدون حكم قاضی كه از روی موازین شرعیه باید باشد توقیف كند یا احضار نماید. هر چند مدت توقیف كم باشد. توقیف یا احضار به عنف جرم است و موجب تعزیر شرعی است.
ـ هیچ كس حق ندارد در مالِ كسی چه منقول و چه غیرمنقول و در مورد حق كسی دخل و تصرف كند یا توقیف و مصادره نماید مگر به حكم حاكم شرع   آن هم پس از بررسی دقیق ثبوت حكم از نظر شرعی.
ـ هیچ كس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل كار شخصی كسی بدون اذن صاحب آن ها وارد شود یا كسی را جلب كند یا به نام كشف جرم یا ارتكاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیرانسانی ـ اسلامی مرتكب شود   یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام كشف جرم یا كشف مركز گناه گوش كند و یا برای كشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد   شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری كه از غیر به او رسیده ولو برای یك نفر فاش كند. تمام این ها جرم و گناه است و بعضی از آن ها چون اشاعه فحشا و گناهان از كبائر بسیار بزرگ است و مرتكبین هر یك از امور فوق مجرم و مستحق تعزیر شرعی هستند و بعضی از آن ها موجب حد شرعی می باشد.)
و در ادامه به محدوده این آزادی اشاره كرده و فرمودند:
(آنچه ذكر شد و ممنوع اعلام شد   در غیر مواردی است كه در رابطه با توطئه ها و گروهك های مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است كه در خانه های امن و تیمی برای بر اندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیت های مجاهد و مردم بی گناه كوچه و بازار و برای نقشه های خراب كاری و افساد فی الارض اجتماع می كنند و محارب خدا و رسول می باشند   كه با آنان در هر نقطه كه باشند و هم چنین در جمیع ارگان های دولتی و دستگاه های قضائی و دانشگاه ها و دانشكده ها و دیگر مراكز با قاطعیت و شدت عمل ولی با احتیاط كامل باید عمل شود   لكن تحت ضوابط شرعیه و موافق دستور دادستان ها و دادگاه ها   چرا كه تعدی از حدود شرعیه حتی نسبت به آنان نیز جایز نیست   چنان چه مسامحه و سهل انگاری نیز نباید شود. و در عین حال مأمورین باید خارج از حدود مأموریت كه آن هم منحصر است به محدوده سركوبی آنان حسب ضوابط مقرره و جهات شرعیه   عملی انجام ندهند. و مؤكداً تذكر داده می شود كه اگر برای كشف خانه های تیمی و مراكز جاسوسی و افساد علیه نظام جمهوری اسلامی از روی خطا و اشتباه به منزل شخصی یا محل كار كسی وارد شدند و در آن جا با آلت لهو یا آلات قمار و فحشا و سایرجهات انحرافی مثل مواد مخدره برخورد كردند حق ندارند آن را پیش دیگران افشا كنند   چرا كه اشاعه فحشا از بزرگ ترین گناهان كبیره است و هیچ كس حق ندارد هتك حرمت مسلمان و تعدی از ضوابط شرعیه نماید. فقط باید به وظیفه نهی از منكر به نحوی كه در اسلام مقرر است عمل نمایند و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساكنان آن را ندارند و تعدی از حدود الهی ظلم است و موجب تعزیز و گاهی تقاص می باشد. و اما كسانی كه معلوم شود شغل آنان جمع مواد مخدره و پخش بین مردم است   در حكم مفسد فی الارض و مصداق ساعی در ارض برای فساد و هلاك حرث و نسل است و باید علاوه بر ضبط آن چه از این قبیل موجود است آنان را به مقامات قضائی معرفی كنند. و هم چنین هیچ یك از قضات حق ندارند ابتدائاً حكمی صادر نمایند كه به وسیله آن مأموران اجرا اجازه داشته باشند به منازل یا محل های كار افراد وارد شوند كه نه خانه امن و تیمی است و نه محل توطئه های دیگر علیه نظام جمهوری اسلام   كه صادر كننده و اجرا كننده چنین حكمی مورد تعقیب قانونی و شرعی است.)38
امام خمینی در بحث ولایت فقیه نیز بین مسائل اجتماعی و حریم شخصی افراد تمایز قائل می شود و زندگی خصوصی افراد را مشمول گستره ولایت فقیه نمی داند.
(در جنبه های مربوط به حكومت تمامی آن چه در اختیار رسول الله و امامان پس از او ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ بوده   در اختیار فقیه عادل است  ولی اگر برای پیامبر و امامان معصوم(ع) ولایتی نه از جهت حكومت ثابت بشود [این ولایت برای فقیه] ثابت نیست. پس اگر معتقد شویم كه معصوم ولایت بر طلاق همسر مرد یا فروش مال او یا گرفتن آن را دارد حتی اگر مصلحت عمومی هم چنین اقتضا نكرده باشد این ولایت برای فقیه ثابت نیست.)39
 

پی نوشت ها:
1. صحیفه نور   ج7   ص181.
2. همان   ج12   ص115.
3 . همان   ج10   ص55.
4 . همان   ج9   ص257.
5 . همان   ص143.
6 . بیانات امام پس از آزادی از زندان   43/2/25.
7 . همان.
8 . نامه سرگشاده امام به هویدا   46/1/27.
9 . روح الله موسوی خمینی   طلب و اراده   ترجمه احمد فهری (تهران   مركز انتشارات فرهنگی و علمی   1362) ص74.
10 . حمید حیدری   آزادی در اندیشه سیاسی امام خمینی   پژوهشنامه متین   شماره 2   ص120.
11 . جایگاه آزادی در نظام سیاسی   مجله معرفت   شماره 26 (میزگرد).
12 . صحیفه نور   ج9   ص85. البته عده ای با استناد به این كلام   دیدگاه امام و آیزایا برلین در باب آزادی را یكی دانسته اند كه درست به نظر نمی رسد. چرا كه در اندیشه امام حق مولود غایت انسان و عالم و نیز مولود مسئله فاعلیت است و آزادی باید مبتنی بر چنین حقی قرار گیرد. در این صورت تفسیر امام از آزادی با آزادی برلین كه آزادی سلبی و منفی است تفاوت ماهوی پیدا می كند.
13 . امام خمینی و آزادی سیاسی   همشهری   مورخ 78/3/11.
14 . صحیفه نور   ج12   ص103.
15 . همان   ج2   ص130.
16 . همان   ص67.
17 . همان   ج4   ص76.
18 . همان   ج2   ص125 ـ 126.
19 . همان   ج3   ص48.
20 . همان   ج4   ص258.
21 . همان   ص258.
22 . همان   ج6   ص98.
23 . همان   ج4   ص161.
24 . همان   ج3   ص103.
25 . همان.
26 . همان   ج4   ص205.
27 . همان   ج3   ص49.
28 . همان   ج5   ص221.
29 . همان   ج4   ص33 ـ 34.
30 . همان   ج3   ص88.
31 . همان   ج4 ص192.
32 . همان   ج17   ص268 ـ 267.
33 . همان   ج20   ص37.
34 . همان   ج19   ص216.
35 . بیانات امام درجمع كاركنان روزنامه كیهان   26/2/58.
36 . همان   ج1   ص24.
37 . همان   ج20   ص194.
38 . همان   ج17   ص105   106   107.
39 . البیع   ج2   ص466 و 489.