امام موسي صدر و انقلاب اسلامي

گفتگو با حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمد سجادی
 

تنها دورادور و بر اساس اخباری که به نجف گزارش می‌شد و با رفقا پیرامون آن صحبت می‌کردیم، در جریان فعالیت‌های ایشان قرار داشتم. بنابراین واقعیت این است که حضور ایشان را کم درک کردم
اخبار مربوط به امام صدر را چگونه در نجف دریافت می‌کردید؟
استاد: من از سال‌ 1344 که در نجف مستقر شدم، به دلیل آنکه عضو «روحانیون مبارز خارج از کشور» [1] بودم، طبیعتا با دانشجویان مبارز خارج از کشور نیز ارتباط داشتم. از طرفی این دانشجویان با امام موسی صدر در لبنان مرتبط بودند. حتی رفت و آمدهایی هم وجود داشت. البته بیشتر این ارتباطات از طریق آقای طباطبایی صورت می‌گرفت. یعنی آقا صادق بود که بیشتر رفت و آمد می‌کرد و پیامها را منتقل می‌نمود.پیام‌های بین بیروت و نجف؟
استاد: هم بین بیروت و نجف و هم بین بیروت و اروپا. برای این‌که در مسائل مختلفی که پیش می‌آمد، نامه‌هایی بین حضرت امام و آقای صدر رد و بدل گردید.
آیا حضرتعالی خود هیچ‌وقت با امام صدر دیدار نداشتید؟
استاد: چرا، اما خیلی کم. برای این‌که تنها یکی دوبار پیش آمد که به لبنان سفر کردم ...
ببخشید! این سفرها قبل از فوت دکتر شریعتی بود یا بعد از آن؟
استاد: قبل از فوت ایشان بود. در این یکی دو سفری که به لبنان رفتم، ابتدا برای دیدن دکتر چمران به موسسه صور رفتم؛ سپس همراه ایشان از آقای صدر دیدن کردیم. خداوند دکتر چمران را رحمت کند. حقیقتا عاشق آقا موسی بود. خیلی ایشان را دوست می‌داشت.
آیا خاطره‌ای هم از این سفرها دارید؟
استاد: بله. به یاد دارم که در یکی از این سفرها، شبی را در منزل آقای سید عیسی طباطبایی بودم. رادیو لبنان به هنگام سحر سخنان امام موسی صدر را پخش نمود. حقیقتا خیلی قشنگ صحبت کردند. به عربی گفتند که اگر در راه خدا قدم بردارید و او را کمک کنید، «الشجر یلبی و الحجر یلبی و البلد یلبی ...»؛ یعنی همه اشیاء با هم به شما لبیک می‌گویند؛ یعنی همان اشیائی که «یسبح ما فی السموات و الارض»، همه به شما لبیک می‌گویند و در راه خدا کمکتان می‌کنند. خیلی شیرین این مطلب را بیان کردند. آقا موسی انصافا هم بیان خیلی شیرینی داشت و هم تعابیرشان خیلی جاذب بود.
موقعیت علمی امام صدر را در میان دانش‌آموختگان حوزه‌های علمیه چگونه ارزیابی می‌کنید؟
استاد: من چون ارتباط علمی با ایشان نداشتم و در واقع به نسل بعد از ایشان متعلق بودم، طبیعتا در این مورد نمی‌توانم اظهار نظر کنم. آقای موسوی اردبیلی و آقای آقا مجد‌الدین محلاتی که با ایشان هم‌درس بودند، باید در این خصوص صحبت کنند. امثال ما در رده‌ این آقایان نبودیم. ماها در رده شاگردان این آقایان و به اصطلاح نسل پس از آنها بودیم. اما از نظر اندیشه سیاسی و روشنفکری، به نظر من ایشان از همه معاصرین خود جلوتر بودند. یعنی کاملا پیدا بود که ایشان از این نظر، در عصر خود از همه معاصرین خویش جلوتر هستند.

رابطه با انقلاب اسلامی ایران
یکی از شبهاتی که پس از پیروزی انقلاب در باره امام صدر مطرح شد، پیرامون رابطه ایشان با انقلاب اسلامی ایران و امام راحل است. گفته شده است که ایشان با حرکت انقلاب و امام راحل موافق نبودند و به همین جهت برخی رهبران انقلاب نیز نظر مساعدی نسبت به ایشان نداشتند. در این خصوص چه نظری دارید؟
استاد: حقیقت آن است که وقتی من در نجف بودم، این احساس را داشتم که ایادی‌ای هستند که می‌خواهند بین امام و ایشان را به هم بزنند. یعنی کسانی بودند که واقعا تلاش می‌کردند تا ایشان را پیش امام بد جلوه دهند. خیلی علیه ایشان شانتاژ و تبلیغات سوء ‌کردند، خصوصا در رابطه با مسأله فلسطین ...
این افراد چه کسانی بودند و چه انگیزه‌هایی داشتند؟
استاد: ببینید! امام در فقه می‌فرمایند که شرایط زمان و مکان را باید در نظر گرفت. قطعا در مسائل سیاسی هم همینطور است. کسانی که از دور انتقاد می‌کردند، شرایط و معادلات منطقه‌ای را که ایشان در آن حضور داشت، درک نمی‌کردند. اینها به دلیل آنکه از دور نگاه می‌کردند، شرایط منطقه و احزابی را که ایشان با آنها تعامل داشت، به درستی نمی‌فهمیدند؛ اما در عین حال متاسفانه انتظار داشتند تا هر نظری را که ابراز می‌دارند، از جانب ایشان مورد توجه قرار گیرد. محیط و زمانی که آقا موسی در آن قرار داشت، اجازه نمی‌داد تا ایشان جز آنچه که عمل کردند، کاری انجام دهند. ما خود ممکن است آن زمان انتقاد می‌کردیم و برخی اقدامات ایشان را نمی‌پسندیدیم. اما امروز می‌فهمیم که ایشان چقدر زمان و محیط خودش را درست درک کرده بود ... یعنی آن شرایط زمان و مکان ایجاب می‌کرده است تا ایشان دقیقا همان مواضع را اتخاذ کنند. به هر حال افرادی که بیش از حد تند و انقلابی بودند، به ایشان خرده می‌گرفتند و متاسفانه نزد امام هم علیه ایشان می‌زدند.
استاد اگر اجازه دهید، قدری صریح‌تر سوال را مطرح کنم. حقیقت آن است که طی چند سال گذشته، برخی افراد که از مبارزین نزدیک به حضرت امام محسوب می‌شدند، در کتاب‌های خود امام صدر را مورد حمله قرار دادند. از جمله این افراد، آقایان حمید روحانی [2]، محتشمی‌پور [3] و جلال‌الدین فارسی [4] هستند. طبعا نزدیکی این افراد به حضرت امام این شبهه را ایجاد می‌کند که آیا آن بزرگوار و همچنین مرحوم حاج‌آقا مصطفی نیز همین مواضع را داشته‌اند؟
استاد: خدمتتان عرض کردم؛ آقایان متاسفانه فضا را در آنجا حسابی علیه ایشان خراب کرده بودند ...
آخر چرا؟ انگیزه این افراد چه بود؟
استاد: ببینید! اولا آن زمان مسائل را درست نمی‌فهمیدند. ثانیا [اراده‌هایی وجود داشتند که] می‌خواستند رابطه افراد موثر منطقه را با امام قطع کند. برای این‌که اگر این افراد به امام متصل می‌شدند، هم قدرت امام بیشتر می‌شد و هم قدرت خود این افراد. بنابر‌این همانطور که گفتم، ایادی‌ای بودند که می‌خواستند تفرقه ایجاد کنند. چنین افرادی لایزال بوده، هستند و خواهند بود. مسأله دیرور، امروز و فردا هم نیست. شما همین امروز ببینید که چه چیزهایی را در مطبوعات و نوشتجات خودمان مشاهده می‌کنیم. البته طبیعی است که افراد هم حالات مختلفی دارند. ممکن است که کسی یک زمان مواضعی را داشته باشد و زمانی دیگر آنها را تغییر دهد.
آیا این جوساز‌ی‌ها موثر هم واقع می‌شد؟
استاد: بالاخره بی‌اثر هم نبود ... وقتی مرتب نزد انسانی علیه کسی گزارش دهند، به هر حال بی‌اثر نخواهد بود. لااقل علاقه قلبی انسان کم می‌شود. حالا ممکن است مواضع ظاهری‌اش تغییر نکند؛ اما علاقه قلبی‌اش کم می‌شود. البته من شنیدم و ندیدم، که وقتی این اواخر کم‌کم فضا به سمتی می‌رفت که حضرت امام دیگر در عراق نمانند، امام موسی صدر نامه مفصلی می‌نویسند و امام را به سوریه و لبنان دعوت می‌کنند. از جمله نوشته بودند که ما از مرز سوریه و لبنان شما را استقبال می‌کنیم و با تمام وجود در خدمتتان هستیم [5]. خوب، این موضع در آن مقطع خیلی اهمیت داشت. برای این‌که امام دیگر کم کم ناچار می‌شدند از عراق بروند و آن زمان واقعا روشن هم نبود که ایشان به کجا می‌توانند بروند.
آیا از واکنش حضرت امام اطلاعی دارید؟
استاد: نه. نمی‌دانم که امام این نامه را چگونه جواب دادند. اطلاعی هم ندارم که آیا این نامه در مجموعه آثار ایشان وجود دارد یا خیر. اما باز تاکید می‌کنم که این شرایط زمان و مکانی که حضرت امام در امر اجتهاد بر روی آن خیلی تاکید دارند، در سیاست هم نقش خیلی مهمی دارد. سیاست حتی خیلی وقت‌ها لحظه‌ای است. مثلا یک زمان باید با کشوری رابطه داشت، یک زمان هم نباید رابطه داشت. حکم دائمی در مورد این رابطه نمی‌توان کرد. نمی‌توان گفت که همیشه باید قهر یا همواره باید آشتی بود. روابط تابع مصالح و مقاصد است. یک روز صلاح هست و یک روز نیست. برای این‌که شرایط زمان، مکان، اقتصادی و نظامی، همه متغیر است. به همین دلیل مواضع هم باید قهرا متغیر باشد. سیاستمدار عاقل کسی است که «کل یوم هو فی شان». به قول مرحوم امام (ره)، مرد کسی نیست که بگوید حرف من یکی است؛ مرد آن است که دو تا حرف بزند. این یکی مردانگی‌اش بیشتر است. همانطور که گفتم، این آقایان شرایط آقا موسی را درک نمی‌کردند و به همین دلیل به ایشان انتقاد می‌کردند.
حاج‌آقا سخن شما کاملا درست است. اما آخر انتقاد و مخالفت هم بالاخره باید تابع یک سری اصول و اخلاقیات باشد، خصوصا وقتی که از ناحیه افراد منسوب به حضرت امام مطرح شود! برخی از این عزیزانی که نامشان آمد، تا آنجا پیش رفتند که امام صدر و حرکت ایشان را حتی «آلت دست» [6]، «ضد فلسطینی» [7]، «همکار سعد حداد» [8]، «حافظ امنیت اسرائیل» [9]، «غیر مردمی» [10]، «جاسوس و عمیل» [11]، «مخالف اصول اولیه اسلامی» [12]، «مرتبط با دربار» [13]، «مخالف انقلاب و امام» [14] و ... نامیدند. اینها واقعا دیگر نه صرفا انتقاد و مخالفت، بلکه مصداق تخریب، سعایت و بی‌تقوایی است. حضرتعالی این نوع حرکت‌های غیراخلاقی را چگونه تفسیر می‌کنید؟
استاد: ببینید! شما همین درگیری جناح‌های سیاسی جامعه امروزمان را نگاه کنید؛ اینها دیگر بلایی نیست که سر هم نیاورده باشند. هر اتهام و هر ناسزایی که دلشان می‌خواست، به هم نسبت دادند. انسان همین است. خیلی راحت بر اساس حدس و گمان خود حکم صادر و دیگران را متهم می‌کند. این‌که قرآن می‌گوید انسان باید از روی علم حرف بزند، برای همین است. «لا تقل ما لیس لک به علم». انسان روی چیزی که به آن علم ندارد، هرگز نباید تکیه کند. دوستان ما متاسفانه شرایط مکان و زمان آقا موسی را درک نکردند [15]. در نجف نشسته و متوقع بودند که آقا موسی در لبنان همان مواضعی را بگیرد، که آنها در نجف دارند. خوب، ایشان با توجه به شرایط خاص لبنان نمی‌‌توانست چنین مواضعی را اتخاذ کند؛ به همین سبب نیز ضد خدا، ضد پیامبر و صهیونیست معرفی می‌شد! یادم هست که آن اوائل، شیخ محمد منتظری، حتی دکتر بهشتی و امثال آقای غرضی را نیز صهیونیست می‌خواند. این نوع برخوردها همه احساسی بودند و از روی عصبانیت انجام می‌گرفتند.
با توجه به این‌که شما به مرحوم حاج‌آقا مصطفی خیلی نزدیک بودید، خود ایشان چه دیدگاهی نسبت به آقای صدر داشتند؟
استاد: من هیچ‌وقت از آقا مصطفی راجع به آقا موسی چیزی نشنیدم. هیچ وقت در این باره چیزی نگفتند. مرحوم آقا مصطفی فقط علیه چند نفر موضع علنی داشت. یکی بنی‌صدر بود، یکی قطب‌زاده بود و یکی هم آقا موسی اصفهانی، نوه مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی. آقا مصطفی از اینها خوشش نمی‌آمد و علنا با آنها برخورد می‌کرد ...
رابطه حاج‌آقا مصطفی با آقای صادق طباطبایی چطور بود؟
استاد: با ایشان که خیلی رفیق بود.
از این جهت سوال می‌کنم که کتاب آقای روحانی این رابطه را نیز تیره و تار جلوه داده است [16] ...
استاد: نه، نه؛ کاملا فرق می‌کرد ... ببینید! مرحوم آقا مصطفی نسبت به قطب‌زاده و خصوصا بنی‌صدر، خیلی بدبین بود. ایشان بنی‌صدر را آدم خطرناکی می‌دانست و به رفقا نیز می‌گفت که او را بها ندهند و تحویلش نگیرند. به آقا موسی اصفهانی هم از این جهت که ظاهر را حفظ نمی‌کرد و با بعثی‌ها قاطی بود، راه نمی‌داد. ایشان علیه این چند نفر موضع علنی داشت. اما از اینها که بگذریم، علیه هیچ کس دیگر موضع علنی نداشت. هیچ‌وقت ندیدم که علیه امام موسی صدر موضع داشته باشد. با این‌که چندین سال با ایشان بودم، نه روزها، نه شب‌ها، نه در راه کربلا و نه در هیچ‌یک از سفرها، هیچ‌گاه نشنیدم که ایشان علیه امام موسی صدر موضع بگیرد ...
این سخن شما شهادت خیلی مهمی است استاد: وقتی کسی از شخصی خوشش نیاید، بالاخره در جایی احساس خود را ابراز می‌کند. در حالی‌که من هیچ‌کجا چنین مطلبی را از ایشان نشنیدم. مثلا ایشان با دکتر شریعتی مخالف بود. یعنی نسبت به افکار و مواضع ایشان اشکال داشت و علنی هم مخالفت می‌کرد. از آن طرف با استاد مطهری خیلی خوب بود و افکار ایشان را دوست می‌داشت. اما نسبت به امام موسی صدر، من حتی یک کلمه هم نشنیدم که علیه ایشان حرفی زده باشد.
علت طرح این سوال آن بود که آقای محتشمی‌پور در فصلنامه «حضور» بیان کرده‌اند، که مرحوم حاج‌آقا مصطفی سال‌های اول دهه 50 شمسی را به دلیل روابط امام صدر با شاه، با ایشان نوعی قطع رابطه کرده بودند و از جمله در سفرهای آن مقطع خود به سوریه و لبنان، از دیدن ایشان خودداری می‌کرده‌اند؟ [17]
استاد: نه. اینطور نیست. همانطور که گفتم، مرحوم آقا مصطفی تا چیز روشنی را نمی‌دید و برایش یقین حاصل نمی‌شد، موضع علنی نمی‌گرفت. گفتم که من در طول این قریب ده سال معاشرت، چیزی از ایشان علیه امام موسی صدر نشنیدم. به نظر من نمی‌شود که انسان با افکار و مواضع کسی مخالف باشد، اما در طول چنین مدت طولانی، کلمه‌ای علیه او حرف نزند ...
به نظر می‌آید که حضرتعالی احتمالا به سبب پاره‌ای ملاحظات، خیلی مایل نیستید که به جزئیات وارد شوید؟
استاد: البته لزومی هم ندارد. به نظر من هیچ ضرورتی ندارد که انسان به اتهامات مطرح شده در این نوشته‌ها پاسخ دهد. همین قدر که خدمات امام موسی صدر بیان شود، خود به خود شبهات مطرح شده در این نوشته‌ها را دفع می‌کند ...
می‌گویند مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی مقسم شهریه مراجع نجف و با امام راحل خیلی نزدیک بوده‌اند. رابطه ایشان با امام صدر چگونه بود؟
استاد: مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی که مرجع مراجع بود  ایشان قطعا با آقا موسی رابطه نزدیکی داشته است. یعنی محال است که غیر از این بوده باشد. مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی وجود بسیار پر‌ برکتی برای همه علما و طلبه‌ها بود. ایشان حقیقتا تعاونی طلبه‌ها بود. اتفاقا ایشان در این اواخر پس از این‌که پسرش را گرفتند، مدتی هم به سوریه رفت.
رابطه مرحوم حاج‌ احمد آقا با امام صدر چگونه بود؟ می‌گویند که ایشان ظاهرا از مرحوم اخوی خود به امام صدر نزدیک‌تر بودند؟
استاد: همینطور است. احمدآقا اصلا از نظر فکری هم به حاج‌آقا موسی نزدیک‌تر بود. خداوند رحمتش کند.
چرا ایشان پس از انقلاب حتی یک بار در مورد امام صدر صحبت نکرده است؟
استاد: حتما مصلحت خودش را در نظر ‌گرفته است. شاید دیده است که با این رفقایی که حضرت امام دارند، اگر حرفی بزند، ممکن است برایش اسباب زحمت شود ...
آیا امثال آقایان جلال‌الدین فارسی و محمد منتظری که در شامات علیه شاه مبارزه می‌کردند، از جانب حضرت امام در آن خطه نمایندگی داشتند؟
استاد: نه. اینها خودشان مشغول فعالیت بودند. البته ممکن است که امام گاهی آنها را کمک هم ‌کرده باشد؛ اما این‌که نمایندگی ایشان را بر عهده داشته باشند، چنین چیزی نبوده است.
یعنی اینطور نیست که خط مشی‌ای را که آنها دنبال می‌کردند، عینا همان خط مشی حضرت امام و مورد تایید ایشان بوده باشد؟
استاد: نه، اینطور نبود.
رابطه شهید سید محمد باقر صدر با امام راحل چگونه بود؟ آیا در ایام اقامت حضرت امام در نجف، با ایشان مرتبط نبودند؟
استاد: از نظر فکری چرا. یعنی فکر آقا سید محمد باقر صدر هم در زمره افکار روشنفکرانه و حکومتی بود. کتابهای اقتصادنا و فلسفتنا ایشان این مسأله را نشان می‌دهد. اما ایشان را هم فضای نجف اجازه نمی‌داد که علنا از امام حمایت کند. برای این‌که کل نجف علیه امام بود و ایشان هم چاره‌ای نداشت جز آنکه در همان قالب نجف باشد. البته پس از این‌که انقلاب پیروز شد، مرحوم صدر یک مجالی یافت، آن سخنرانی را کرد و سر همان هم به شهادت رسید.
یعنی در باطن با حرکت حضرت امام موافق بودند، اما در ظاهر ابراز نمی‌کردند؟
استاد: بله. برای این‌که بافت کل نجف طوری بود که اجازه نمی‌داد کسی علنا به سمت امام بیاید. نجف یک محیط بسته‌ای بود که علمای آن اصلا مداخله در سیاست را کفر می‌دانستند. در نجف تنها مرحوم آقا سید محمد باقر صدر بود و تا حدودی هم آقای سیستانی، که به مسائل سیاسی توجه داشتند. بقیه کاری به این مسائل نداشتند و تنها به نماز و خمس و زکات می‌پرداختند. به همین جهت این نوع بزرگان، بطور قهری ناچار بودند ظاهر را حفظ کنند.
می‌گویند که مبارزین ایرانی مقیم سوریه و لبنان، برای حل مشکلات خود به امام صدر مراجعه می‌کردند. در این باره چه نظری دارید؟
استاد: این نوع کمکهای امام موسی صدر که معروف بود. ایشان اساسا یک نظر خیلی بازی داشت. ایشان حتی نسبت به غیر مسلمانها هم محبت داشت. طبیعی است که وقتی مسیحیان را اینقدر گرم تحویل می‌گرفتند و به آنها محبت می‌کردند، ایرانی‌ها، طلبه‌ها و روحانیون، دیگر جای خود را دارند.

احیای عزت شیعیان لبنان
کارنامه بیست ساله امام صدر را در لبنان چگونه ارزیابی می‌کنید؟
استاد: امام صدر با سیاستی که داشت، به خوبی موفق شد تا هویت شیعیان لبنان را احیاء و برای آنها کیانی ایجاد کند. ایشان نگذاشت که شیعیان میان مسیحیت و اهل تسنن از بین بروند. قبل از این‌که امام موسی صدر به لبنان برود، طائفه شیعه بر خلاف طوائف دیگر هویت مستقلی نداشت. طایفه شیعه در لبنان نادیده گرفته شده بود. یعنی در حالی‌که همه طوائف مذهبی برای خود کیان و مجلسی داشتند، شیعیان جزئی از جامعه اهل سنت حل و از چنین کیانی محروم بودند. اگر اقدامات آقا موسی نبود، شیعیان لبنان به طور کامل محو شده بودند.
ببخشید حاج‌آ‌قا؛ این ارزیابی امروز حضرتعالی است؟ یا این‌که آن زمان در نجف هم همین ارزیابی را داشتید؟
استاد: نه. همانطور که گفتم، در نجف نظرات مختلف بود. عده‌ای مواضع ایشان را تایید می‌کردند و عده‌ای نمی‌کردند. آنهایی که مخالفت می‌کردند، به این سبب بود که شرایط مکان و زمان ایشان را درست درک نمی‌کردند.
اگر امکان دارد، به برخی از این موارد مخالفت اشاره کنید.
استاد: مثلا برخی در مخالفت با مجلس اعلای اسلامی شیعه می‌گفتند که اگر شیعه و سنی در لبنان یکی باشند، مسلمانان اکثریت می‌یابند. در اینصورت اگر انتخابات آزادی برپا شود، اکثر کرسی‌های مجلس از آن مسلمانها خواهد بود. اما امام موسی صدر در عین آنکه بر تقریب مذاهب اسلامی تاکید فراوان داشت، استقلال طایفه شیعه از اهل سنت را نیز در لبنان لازم می‌‌شمرد. ایشان گفته بود که اگر شیعیان لبنان تحت حاکمیت سنی‌ها باشند، یک کتاب را هم اجازه نخواهند یافت که چاپ کنند. خوب، ایشان تنها به خاطر حفظ شیعه در لبنان چنین موضعی داشت. برای این‌که اگر شیعه با اهل سنت قاطی می‌ماند، به کلی حذف و محو می‌‌گشت. در حالی‌که امروز شیعیان لبنان مثل اهل سنت و همه فرقه‌های مسیحی آن کشور، هم برای خود هویت و کیانی دارد، و هم در عین حال با همه طوائف روابط حسنه دارد. خوب؛ عده‌ای که از دور به قضایا می‌نگریستند، تنها بحث وحدت را مطرح و توصیه می‌کردند. در حالی‌که امام موسی صدر که خود در لبنان حضور داشت، شرایط آن منطقه را بهتر درک کرده بود. به راستی هم ما وحدتی را که به حذف شیعه می‌انجامد، برای چه می‌خواهیم؟
رابطه امام صدر با مردم لبنان چگونه بود؟
استاد: من پس از پیروزی انقلاب و در زمان مهندس بازرگان از طرف امام سفری به لبنان کردم. حقیقتا عشقی که شیعیان به امام موسی صدر داشتند، بی‌نظیر بود. هیچ‌کس محبت‌ها، خدمات و تواضع ایشان را فراموش نکرده بود. سیاست آقای صدر یک سیاست بسیار صائب و موفق بود. بهترین دلیل این سخن همین مطلب است که لبنان هرگز نتوانست آقای صدر را فراموش کند.

اگر امام صدر حضور می‌داشت؟
اگر امام صدر در سال‌های پس از پیروزی انقلاب حضور ‌می‌داشتند، رابطه ایشان با انقلاب را چگونه پیش‌بینی می‌کردید؟
استاد: قطعا اگر امام موسی صدر حضور می‌داشت، در انقلاب ایران چهره خیلی موثری می‌بود. به نظر من اصلا این قضیه که ایشان را گرفتند و مخفی کردند، با انقلاب ایران ارتباط داشت. به هر حال افرادی مثل ایشان انگشت شمار بودند. هم ایشان و هم مرحوم دکتر بهشتی، از کسانی بودند که می‌توانستند در سیاستگزاری‌های کلان داخل ایران، خارج از ایران و بلکه در سطح کل منطقه، بسیار موثر باشند. به نظر من اینها را خیلی با حساب حذف کردند.
به نظر حضرتعالی کدام ویژگی امام صدر بیشتر مورد نیاز انقلاب بود؟
استاد: عقلانیت ایشان! ببینید؛ امروز که بیش از دو دهه از پیروزی انقلاب سپری شده است، عقلانیت حکومت ما نسبت به روزهای اول خیلی بالا رفته است  آقا موسی از همان اول اینطور بود. در همه کارها خیلی عقلانی عمل می‌کرد. با همه روابط خوبی داشت. با همه روسا، مشایخ و بزرگان رابطه حسنه داشت. چیزهایی را که ما پس از گذشت بیست سال از پیروزی انقلابمان به آنها رسیدیم، ایشان از همان اول متوجه و به کار بسته بود. یعنی چیزهایی که ما به قیمت این‌همه تجربه‌های تلخ و آزار و اذیت خودمان و دیگران به آنها رسیدیم، ایشان از همان اول درک کرده و به کار بسته بود برای همین ایشان را ناپدید کردند. برای این‌که می‌دیدند که اگر ایشان بماند، پس از پیروزی انقلاب ایران به درد آقای خمینی خواهد خورد  همانطور که گفتم، دکتر بهشتی را هم به همین دلیل شهید کردند.

پی‌نوشت‌ها
[1]. حجت‌الاسلام و المسلمین سید علی اکبر محتشمی اعضای گروه «روحانیون مبارز خارج از کشور» را چنین معرفی کرده‌ است: «برخی دوستان و یاران حضرت امام نیز با عنوان «روحانیون مبارز خارج کشور- نجف اشرف» فعالیت می‌کردند. اسامی‌آنها که در زمره شاگردان خوب امام بودند به شرح زیر است: شیخ محمدرضا رحمت، شیخ اسماعیل فردوسی‌پور، شیخ محمدرضا ناصری، سید هادی موسوی، سید محمود دعایی، سید حمید روحانی، شیخ سیف‌الله قاسمپور، شیخ مرتضی نیکنام، شیخ حسن ثقفی، سید باقر موسوی، شیخ ابراهیم فاضل، سید علی‌اکبر محتشمی، سید محمد سجادی، سید رضا برقعی، شیخ محمد طاووسی، شیخ محمد حسین شریعتی، شهید شیخ محمد منتظری و مرحوم شیخ محمد حسین املایی». ر.ک. به سید علی‌اکبر محتشمی، «خاطرات سید علی‌اکبر محتشمی«، ص 505.
[2]. ر.ك. به روحانی، جلد سوم، ص 506،511 و 512.
[3]. ر.ك. به ویژه‌نامه «حضور»، ص 47.
[4]. ر.ك. به فارسی، ص 258 تا 278، 357، 365 و 393.
[5]. سند شماره 3663/21 مورخ 16/10/52 ساواک در خصوص این نامه چنین نوشته است: «ساعت 11 روز 15/10/52 آیت‌الله نجفی در منزل خود به نقل از قول مسافرینی که به تازگی از عراق آمده‌اند اظهار می‌داشتند که از طرف آسید موسی صدر از خمینی دعوت شده که در ایام عید غدیر به لبنان مسافرت و میهمان ایشان باشند و افزودند که نظریه علماء عراق در مورد مسافرت خمینی به لبنان این است که چون اخیرا روابط ایران و عراق به نرمی‌و ملایمت گرائیده لذا دولت عراق مایل نیست که در حال حاضر خمینی در عراق علیه ایران اقدامی ‌بکند ...». ر.ک. به مجموعه «یاران امام ...»، کتاب هفدهم، جلد اول، ص 471.
[6]. ر.ك. به روحانی، جلد سوم، ص511.
[7]. همان، ص 506.
[8]. همان، ص 512.
[9]. همان .
[10]. همان.
[11]. ر.ك. به حجتی کرمانی، «لبنان به روایت امام موسی صدر و دكتر چمران»، ص 238.
[12]. ر.ك. به ویژه‌نامه «حضور»، ص 47.
[13]. همان.
[14]. ر.ك. به فارسی، ص 392 و 393
[15]. و متاسفانه امروز نیز پس از گذشت 28 سال از ربوده شدن امام صدر، که پیگیری موثر مساله آن بزرگوار در گرو همدلی و تشریک مساعی همه نیروهای مخلص انقلاب است، به نظر می‌رسد که برخی اطرافیان عزیز مرحوم حاج احمد آقا، هنوز شرایط زمان و مکان امام صدر را درک نکرده و حتی طرح نام ایشان را بر نمی‌تابند: در دوران مسئولیتم در موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام صدر، برخی دوستان «جمعیت دفاع از انقلاب فلسطین» خبر آوردند که حجت‌الاسلام و المسلمین محمد حسن رحیمیان، رئیس محترم بنیاد شهید، همچنان امام صدر را لیبرال و مخالف امام راحل معرفی و احیاء نام و اندیشه ایشان را نکوهش می‌کند ... همچنین در همان دوران، برخی دوستان «مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم» خبر آوردند که حجت‌الاسلام و المسلمین سید حسین موسوی تبریزی، دبیر مجمع، که امام صدر را بنابر برخی اقوال غیر ایرانی (!) می‌داند، به رغم نظر مساعد اعضاء برجسته آن، از جمله حجج اسلام و المسلمین فاضل میبدی، کاملان، ایازی و موسویان، حتی با صدور بیانیه‌ای ساده و بی‌هزینه در سالروز ربوده شدن آن بزرگوار مخالفت می‌کند ... و صد البته حکایت دفتر این مظلومیت همچنان باقیست ...
[16]. ر.ک. به روحانی، جلد دوم، ص 513 و 514.
[17]. ر.ك. به ویژه‌نامه «حضور»، ص 47.