اندیشه سیاسى امام و خطر تحریف

همواره دشمنان تلاش کرده اند عظمت انقلاب اسلامی و شکوه و جلال خمینی بزرگ را بشکنند، تا بلکه بتوانند چونان دیروز، بر عرصه استبداد بیفزایند و قدرت طاغوتی خود را حفظ کنند. از دشمن نیز غیراز این انتظاری نیست.
اما چه شده که در سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، نشریه حضور وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) گام در بیراهه می گذارد و مسیری را می رود که ناخواسته یا براثر تغافل، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، نهضت اش و نظامی را که شکل بخشید، تضعیف می شود! آرمان های امام و ملت مسلمان ایران به بازی گرفته می شود! اهداف انقلاب اسلامی تحریف می گردد!
سعید حجاریان در صفحه 32 این نشریه در مقاله ای تحت عنوان «تطور مفهوم دولت در اندیشه امام» نگاه معظم له را قبل از 15 خرداد چنین بیان می کند: «نظر این زمان ایشان تقریبا شبیه همان ایده ای بود که قائل بود شاه باید سلطنت کند و نه حکومت.»
در صفحه 214 کتاب «مسائل و مشکلات اولینی انقلاب از زبان بازرگان» می خوانیم: «از دوران جبهه ملی، نهضت آزادی به وجود آمد که هم وارث نهضت مقاومت بود و هم فرازنده و لندکننده شعار شاه سلطنت کند، نه حکومت».
تحریف نگاه امام و نگاه جبهه ملی و نهضت آزادی را به امام خمینی(ره) نسبت دادن با چه انگیزه و هدفی است؟
وی در ادامه می افزاید: «با شروع و اوج گیری انقلاب و نقل مکان ایشان به پاریس، نظرشان به جمهوری اسلامی معطوف شد!»
این حرف، انسان را به این فکر فرو می برد که گویا امام نیز چون میرزا ملکم خان، میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا حسین خان سپهسالار، محمدعلی فروغی، سیدحسن تقی زاده و حاج سیاح محلاتی، راه رسیدن به ترقی و پیشرفت را نسخه برداری از ره آوردهای غرب در مسایل نظری و اجتماعی می داند.
نطفه طرح های اجتماعی و سیاسی منورالفکرها در اروپا بسته شد. نوعی نگاه امام را بیان کردن که از آن چنین تصوری برآید و نگاه فرانسه را مؤثر در تفکر امام دانستن، بزرگ ترین جفا در حق حضرت روح الله است.
این جفا وقتی بزرگ تر می شود که در صفحه 75 «حضور» آقای موسوی خوئینی ها می گوید: «به نظر من امام درباره حکومت برتر که در ذهن داشته، طرح تفصیلی نداشته است». (!؟)
وی می افزاید: «ایشان به روش علمی و تطبیقی برتری نظریه ولایت فقیه را اثبات نکرده است... می خواهم بگویم امام در قدم اول به تطبیق نظریه ولایت فقیه با سایر نظریه های سیاسی نپرداخته است، چه رسد به اینکه به لوازم، مقتضیات، پیامدها و ضرورت های ولایت فقیه بیندیشد.»
مقام معظم رهبری در تاریخ 15/3/78 در نماز جمعه تهران می فرمایند: «ولایت فقیه در زمره مسائل روشن و واضح فقه شیعه است.»
این مسئله واضح را زیر سؤال بردن و به گونه ای حرف زدن که شاید نظریه های سیاسی دیگر برتر از نظریه ولایت فقیه باشد، به چه معناست. امام و نظریات امام را زیر سؤال بردن، برای چه منظوری است؟
موسوی خوئینی ها می افزاید: «من تصورم این است که اگر امام عمر طولانی تری می داشت حتی در نظریات خود که قبلا به آن ها رسیده بود، تجدیدنظر می کرد.»
ظاهرا ایشان نمی داند که امام معتقد بودند: «اگر نظامی براساس اذن فقیه و نصب ولی فقیه سرکار نیاید، طاغوت است» این حکم الهی است. حکم قرآن است. امام که نمی تواند در حکم خداوند تجدیدنظر کند.
اگر موسوی خوئینی ها یک بار به صفحه 253 از جلد نهم صحیفه نور مراجعه می کرد و این متن را می خواند یا با دقت کتاب ولایت فقیه امام را مرور می کرد، این حرف را نمی زد.
هنری پرکت- مسئول اسبق امور ایران در وزارت امورخارجه آمریکا می گوید: «اگر تجدیدنظر طلبان ایران بتوانند از حریم روحانیت عبور کنند و از آن طریق، ولایت فقیه را برکشتی تردید سوار کنند، بار سنگینی از دوش آمریکا برداشته خواهد شد.»
سعید حجاریان در شماره 59 روزنامه «صبح امروز» می آورد: «نمی توان کسی را مکلف و متعهد کرد که کسی را دوست داشته باشد. عشق به ولایت فقیه یکی از حقوق است، نه یک تکلیف!»
همین نگاه در «حضور» می نویسد: «امام می خواست دولت و مجلس را از قید جزمیات و تحکمات شرعی خلاص کند!!» آیا این نگاه ها، اسلام را نشانه نمی رود، ارزش های اسلامی، امام و نگاه های ایشان را زیر سؤال نمی برد؟ چرا باید نشریه «حضور» مأمنی برای طرح این مباحث ضداسلام و امام باشد؟
در صفحه 68 عباس عبدی در مقاله «مردم در کلام امام» می آورد: «میزان کاربرد کلمه مردم از سوی امام، حتی از اسلام هم بیشتر است؟»
وی در ادامه می افزاید «هیچ نوعی همبستگی میان کاربرد کلمه مردم با کلمات دیگر (اسلام، خدا، ایران، استبداد، انقلاب، جمهوریت، روحانیت) مگر کلمه حکومت وجود ندارد و مقدار همبستگی نیز قابل توجه و مثبت است. به معنای دیگر امام(ره) به طرز بسیار معناداری هرجا که از مفهوم حکومت سخن گفته اند، همزمان به موضوع مردم نیز اشاره کرده اند و این دو مفهوم را جدا از هم ندانسته اند، این درحالی است که چنین رابطه ای در هیچ یک از کلمات دیگر ایشان وجود نداشته است و این یافته بسیار مهمی است.»
این چه تحریفی است که در نشریه حضور صورت می پذیرد و پول این طرح تحقیقی هم از کیسه معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) پرداخت می شود! آیا امام، موضوعی را مقدم بر اسلام می دانستند؟
در صفحه 69 همان نشریه، آقای عماد افروغ می آورد: «فراموش نشود که مردم هم غایت و هدف اند.»
براساس همین نگاه است که وی می گوید: «انقلاب معلول تحقیر ملی ای بود که به مردم تحمیل شده بود و ریشه در خودآگاهی تاریخی مردم در واکنش به این حقارت ملی بود.»

این جزء علت است یا علت تامه؟
همین نگاه را زیبا کلام در صفحه 38 تبیین می کند و عوامل وقوع انقلاب اسلامی را اینگونه برمی شمرد: «آزادی مطبوعات یکی از خواسته های مردم و یکی از دلایل نارضایتی شان از رژیم شاه بود انتخابات آزاد یکی دیگر از خواسته های مردم بود آزادی فعالیت های سیاسی در قالب احزاب و تشکل های سیاسی خواسته های دیگر مردم بود محدودیت قدرت حکومت به قانون خواسته دیگر مردم بود.
چند درصد مردم برای آزادی مطبوعات قیام کردند؟ چند درصد برای انتخابات آزاد و آزادی فعالیت های سیاسی قیام کردند؟ آیا این همه هدف های انقلاب اسلامی بود؟ مردم با رهبریت امام خمینی(ره) انقلاب کردند و هدف امام نابودی طاغوت، استقرار نظام اسلامی با حاکمیت ولی فقیه و تقویت دین و ایمان مردم و پررنگ کردن ارزش های الهی در جامعه بود.
یک بار به خود زحمت دهید و جلد 21صحیفه امام را باز کنید و صفحه 404 آن را بخوانید. امام(ره) می فرمایند: «بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت می داند و نسل های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی، و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه با همان انگیزه و مقصد.
اینجانب به همه نسل های حاضر و آینده وصیت می کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استعمارگران خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است.»
با این تبیین دیگر جایی برای طرح سخن خاتمی که در صفحه 33 حضور آمده، نیست. وی می گوید: «آرمان های امام در جهت خواسته های تاریخی و روشن مردم و برآمده از متن وجدان ملت ایران است.»
امام خود آرمان های خویش را تبیین کرده است و نیازی به چنین تفاسیری ندارد. امام یک فقیه، عارف، فیلسوف، سیاستمدار، اسلام شناس، متخلق به اخلاق الهی، مؤمن به تمام معنا و یک اندیشمند برجسته و کم نظیر و شاید بی نظیر است.
نشریه حضور باید این حقایق و واقعیت های زندگی و انقلاب امام را برای مردم، خصوصاً نسل جدید بیان کند. امام برای همه مسلمانان و آزادی خواهان جهان یک الگوست. وظیفه حضور حفظ این جایگاه و قدرت امام در دنیای امروز است. چرا برای خوشایند این و آن، واقعیت ها نادیده گرفته شده و تاریخ تحریف می شود.
آقای هاشمی رفسنجانی در صفحه29 حضور می گوید: «در زمان حیات امام نامه ای خدمت ایشان نوشته و درباره هفت موضوع مهم توضیح دادم و گفتم: در حیات خودتان این مشکلات را حل کنید، چون بعد شما هیچ کس نمی تواند این ها را تغییر دهد و کشور را نمی توان اداره کرد!»
آقای مصطفی پورمحمدی در صفحه83 می گوید: «چند روز پس از اینکه در مورد پرونده ای به امام گزارش دادم، بیانیه ای هشت ماده ای ایشان منتشر شد!»
شاید این تذکرات جزء علت باشد. اما یقیناً نگاه امام بالاتر از نگاه آقای هاشمی و پورمحمدی و امثال آقایان است. متصدیان یک بار با درایت همه آن نشریه را بخوانند و از خود بپرسند: آیا این نگاه ها امام را زنده تر می کند یا آرمان های امام در پشت سر سلایق شخصی گم می شود و راه امام(ره) کم رنگ می گردد؟ راستی وظیفه «حضور» چیست؟
اگر ماهیت واقعی امام و فکر و راه او بر ما شناخته شده بود، هرگز در صفحه 61گفته سیدعباس موسویان در سمت چپ صفحه برجسته نمی شد: «نظرات اقتصادی حضرت امام به نظام های سرمایه داری همخوانی نسبی دارد و در بعضی از حوزه ها ممکن است به سوسیالیسم هم نزدیک باشد.»(!؟)
فاجعه آمیزتر آنکه در صفحه 65نیز مجددا سخنان «محمد نهاوندیان» برجسته می شود: «امام نه سوسیالیست بودند و نه لیبرال، اما ممکن است نسخه هایی که ایشان از اقتصاد اسلامی ارائه کرده اند، به یکی از این مکاتب نزدیک باشد.»
بهتر است حضرات آقایان در یک کلاس امام شناسی زانو بزنند تا از روی جهالت به امام تهمت نزنند. زیباتر آن که قبل از این کلاس در کلاس اسلام شناسی گام بگذارند و اقتصاد اسلامی را بیابند. اسلام نیازی به مکتب های لیبرالیسم و سوسیالیسم ندارد. فقهای ما خود از بزرگانی بودند که اقتصادهای سوسیالیسم و لیبرالیسم را به چالش کشیده اند و امام، سرآمد همه آن بزرگان بود.
امروز مکتب لیبرالیسم برای نجات خود از عرصه شکست خورده اقتصاد غرب، به دنبال نسخه اقتصادی اسلامی است و برخی از تئوریسین های اقتصادی آمریکا و اروپا، راه رهایی از چالش بوجود آمده در غرب را، اقتصاد اسلامی می دانند. چه جفایی بالاتر از این می شود به اسلام و امام کرد که اسلام را محتاج غرب و امام را مدافع اقتصاد سرمایه داری و لیبرالیسم معرفی کرد.
امید است گردانندگان مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) فکری برای این مقوله کرده و بیش از این اجازه ندهند امام و میراث گرانبهای او جمهوری اسلامی از این غفلت ها آسیب ببیند.