اندیشه های امام خمینی موج آزادی خواهی درجهان ایجاد کرد

وی که اهل کشوربلژیک می باشد،به مدت سه سال درقاهره زندگی کرده وزبان عربی را فراگرفته وبا تاریخ،فرهنگ این کشور آشنا شده است.کریس جنسن به سبب علاقه به مباحث سیاسی پس ازاین مدت به مطالعات خاورمیانه ای خود ادامه داده ودرضمن این تحقیقات به کشورهای خاورمیانه وافریقایی همچون ایران،مراکش،تونس،مصر، اردن،عراق،لبنان،یمن وسوریه سفرکرده است.
 آقای جنسن با تشکرازشرکت شما دراین مصاحبه،آشنایی شما با کشورما به چه زمانی برمی گردد ؟
 نخستین بار در سال 2008 به مدت 4 هفته برای بازدید از آثار تاریخی زیبایتان به ایران سفر کردم و شیفته کشور شگفت انگیز و مردم خونگرم و مهمان نوازتان شدم و از شهرهای اصفهان ، تهران ، شیراز ، یزد ، کرمان ، مشهد و تبریز نیز بازدید کردم . در سال 2010 مجددا به ایران سفر کردم و این بار شهرهای کاشان ، قزوین ، زنجان ، رشت و اردبیل را دیدم . علیرغم تبلیغات منفی رسانه های غربی ، مردم ایران را بسیار خونگرم دیدم و امیدوارم در سال 2011 یا 2012 باز هم به ایران سفر کنم.
 مردم غرب وبخصوص بلژیک چه تصوری از ایران دارند ؟
متاسفانه اغلب مردم در امریکا و اروپا و کشورهای دیگر به دلیل پوشش های رسانه ای گمراه کننده و جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی ، دیدگاهی یک طرفه و منفی نسبت به ایران دارند . فضای رسانه های غربی که با فرافکنی درهم آمیخته ، دیگر مجالی برای جستجوی بیطرفانه ، واقع بینانه و غیرسنتی باقی نمی گذارد و افکار عمومی را همچنان در هاله ای از ابهام باقی می گذارد. دیگر فرهنگ غنی و فضای باستانی ایران را نمی بینند، بلکه ایران را کشوری ضد قوانین حقوق بشر می پندارند ،  استفاده ایران از انرژی هسته ای را خطری جهانی تصور می کنند وحمایت امریکا ازلابی های صهیونیستی ، زندانهای گوانتانامو را امری عادی تلقی می کنند .این رسانه ها افکار عمومی را چنان گمراه کرده اند که به زرادخانه های رژیم صهیونیستی بی توجه اند و استفاده صلح آمیز جمهوری اسلامی برای اهداف علمی را برای منطقه خطرناک توصیف می کنند .
نخستین بار چه زمانی نام امام خمینی را شنیدید ؟
اولین بار زمانی که کودکی ده ساله بودم.درآن زمان در جریان رویدادهای انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 و{آشنایی با } آغاز رهبری ایشان نا مشان را شنیدم و با ایشان آشنا شدم . علیرغم اینکه سنم بسیار کم بود ، تاثیرات و اهمیت انقلاب و حضور ایشان را حس می کردم .
 به نظرشما چرا انقلاب اسلامی در ایران اتفاق افتاد ؟
 زمانیکه درباره ایران و انقلاب اسلامی مطالعه می کنیم ، هرگز نباید شرایط ویژه مردم و تاریخچه انقلاب سال 1979 را تنها یک رویداد تصور کنیم. زیرا این انقلاب حاصل مقاومت طولانی ملتی است که برای استقلال ، آزادی و خودباوری خویش قیام کرده است.این نخستین انقلاب خاورمیانه ای مبتنی بر قانون اساسی در آستانه قرن بیستم بود . ایران به لحاظ جغرافیایی درخلیج فارس ، موقعیت استراتژیکی داشت و دو ابرقدرت ( انگلیس و روسیه ) استانهای شمالی ، جنوبی و نفتی ایران را تحت نظر داشتند .
 1951 تا 1953 مصدق در جایگاه نخست وزیر  و ملی شدن صنعت نفت موجی جدید در تاریخ سیاسی و اقتصادی ایران ایجاد کرد . در 1953 مصدق براثر کودتایی سازمان یافته توسط  CIA  و دولت انگلیس از سمت خود عزل  و وابستگی  شاه ایران به ایالات متحده بیشتر شد و خود را اصلی ترین متحد ابرقدرت غرب (امریکا) عنوان نمود . در چنین موقعیتی ملت ایران آرام آرام با راهنمایی های امام خمینی آغازگر موجی عظیم شد تا از استقلال وارزشهایشان دفاع کنند.
 انقلاب اسلامی چه تاثیری در جهان ایجاد کرد ؟
 انقلاب اسلامی ایران ، از آغاز تا اکنون ، نه تنها همواره الگویی برای ملتهای مبارز و آزادیخواه بوده بلکه نماد مبارزه با امپریالیسم  برای کشورهای آمریکای لاتین نظیر ونزوئلا ، بولیوی ، اکوادور و کوبا نیز بوده است . نقش انقلاب اسلامی در مبارزه برای آزادی بازتابی گسترده در جهان ایجاد کرد . از یکسو مبارزه ملت فلسطین علیه رژیم صهیونیستی و از سوی دیگر تلاش ملت عراق برای رهایی از دست امپریالیسم بزرگ از جمله بازتابهای این انقلاب بزرگ و تاریخی هستند . انقلاب درایران موجب شد تا ملت ها وبخصوص ملت های منطقه مصرانه ترخواستار آرمان های آزادی خواهی خود شوند.اندیشه های امام خمینی ایجاد گرموج استقلال طلبی وآزادی خواهی درجهان بود.
 به تاثیرگذاری اشاره کردید واینکه انقلاب درایران موجب شد تا ملت ها وبخصوص ملت های منطقه مصرانه ترخواستار آرمان های آزادی خواهی خود شوند.ما الان درمنطقه مشکلات زیادی دراین رابطه داریم. به طورمثال دیدگاهتان درمورد مسائل فلسطین چیست؟ما شاهدیم که علیرغم مذاکرات و گفتگوهای طولانی مدت صلح میان محمود عباس و نتانیاهو،بار دیگر رژیم صهیونیستی اقدام به ازسرگیری شهرک سازی کرده است ، نظرتان درباره این اقدامات چیست و چه تحلیلی درمورد فضای سیاسی و آینده این مذاکرات دارید ؟
 هیچ آینده روشنی بر این مذاکرات وجود ندارد . در واقع رژیم صهیونیستی هیچگاه بطور صادقانه پای میز مذاکره نخواهد نشست . رژیم صهیونیستی از ابتدا نژاد پرست بوده و این رویه تاکنون نیز ادامه دارد . در اکتبر 2010 پارلمان رژیم صهیونیستی قانون جدیدی به تصویب رساند که به موجب آن تمامی خارجیان و غیریهودیانی که خواستار اقامت اسرائیل هستند ، باید تعهد بدهند که تحت دین و قوانین این کشور باشند و از اصول ویژه آن پیروی کنند . علیرغم تمامی قوانین و اعتراضات دیگر کشورها ، رژیم صهیونیستی بدون توجه به تمامی مذاکرات و گفتگوهای صلح همچنان به روند شهرکسازی هایش ادامه می دهد. از سوی دیگر علیرغم اینکه دوره ریاست تشکیلات خودگردان  محمود عباس در ژانویه سال 2009 به پایان رسید ، وی همچنان بدون هیچ جایگزینی به کارش ادامه می دهد ، در حالی که مردم فلسطین به قدرت رسیدن وی را غیرقانونی می دانند . علیرغم پیروزی انتخاباتی حماس در ژانویه سال 2006 با اکثریت آرا ، محمود عباس زمانی به قدرت رسید که حماس به این شکل ظاهر نشده بود . در چنین فضایی و در سال 2007 دولت اسماعیل هنیه به قدرت رسید . پس از آن با حمایت آمریکا،گروه فتح که ریاست تسکیلات خودگردان را داشت باهنیه همکاری نکردند و تنها غزه دراداره دولت هنیه قرار گرفت. اما در این میان به رسمیت شناختن محمود عباس توسط ملت فلسطین همچنان به صورت سوالی نافرجام ادامه دارد . پرسشی که این میان مطرح می شود ایجاد راه حلی جامع و دوجانبه است که بتوان بواسطه آن دو طرف را راضی نمود . به همین دلیل کارشناسان و فعالان حقوق بشر بدنبال راهکارهای مختلفی هستند که علیرغم شهرک سازیهای غیرقانونی رژیم صهیونیستی ، موجودیت فلسطین به رسمیت شناخته شود . در این میان ما شاهد مطرح شدن ایده ی ایجاد دولتی دموکرات هستیم ( اعراب و یهودیان ) که از دیرباز نیز از همین رویه و قوانین خاص خود پیروی کرده اند.
درباره فضای سیاسی مصر چه نظری دارید ؟ انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی مصر را چگونه ارزیابی می کنید ؟
 متاسفانه زیاد به آینده و فضای سیاسی و اقتصادی مصر خوشبین نیستم . فضای سیاسی مصر به شدت خود محور است و حول خانواده رئیس جمهور مصر و حزب سیاسی " مبارک " در حال چرخش است . تا اندازه زیادی "مبارک" از قوانین" انورسادات" پیروی می کند .اکنون بیش از سی سال از به قدرت رسیدن " حسنی مبارک "پس از مرگ رئیس جمهور پیشین- " انورسادات "- می گذرد .  زندگی سیاسی "مبارک" بر مبنای حزب ملی دموکرات پایه ریزی شده است . فضای اقتصادی کشور را فساد فراگرفته و فقدان مدیریتی جامع حاکم است و نیاز به کمک های مالی امریکا از دیگر ویژگیهای این حکومت است . وابستگی اقتصادی و سیاسی به شدت به چشم می خورد  . فضای سیاسی مصر به شدت از جانب امریکا کنترل و حتی در برخی موارد دیکته می شود . از نمونه های آن حمایت مصر از رژیم صهیونیستی و خیانت به فلسطینیان است . واضح است که مردم مصر از فضا و سیاست خارجی " مبارک" راضی نیستند . چالش های عظیم اقتصادی میان مردم و دولت روز به روز بیشتر می شود و در این چرخه اقتصادی مردم روز به روز فقیرتر و سرمایه داران روز به روز ثروتمندتر می شوند . ملت در این تلاش روزمره برای بقا به شدت بدنبال تغییر ساختارهای سیاسی هستند.آنها از وجود بی عدالتی و امپریالیسم آگاهند و بدنبال راهکارهای اساسی برای رهایی از دست استکباراند . علیرغم آنکه انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری در پیش است ، اما مردم بر این باورند که تغییر چندانی در فضای سیاسی و اقتصادی مصر بوجود نخواهد آمد . با تمام این جریانات  و وابستگی های سیاسی ، بازهم حسنی مبارک در سن 83 سالگی خود را کاندید انتخابات ریاست جمهوری کرده است و همچنان امیدوار به آینده و قوانین خاص خود است . بسیاری از احزاب براین باورند که باید جانشینی مناسب برای حسنی مبارک پیدا کنند و فرزندش " جمال مبارک" را که دنباله روی راه پدر است بر کرسی ریاست جمهوری بنشانند. اما بازهم اختلاف هایی وجود دارد که حاکی از شکافی عمیق در کابینه مبارک است . بنابراین من براین باورم که بار دیگر حسنی مبارک با حزب دموکرات ملی خود به سمت ریاست جمهوری خواهد رسید . البته اگر سلامتی خود را بازیابد . "جمال مبارک "گزینه ای برای انتخابات بعدی خواهد بود . با این وجود فضای سیاسی مصر را بسیار شکننده می دانم ، فضایی که هر لحظه آبستن شورشی عظیم و مهارنشدنی است .
 درمورد موقعیت عراق.ما می بینیم که بعد ازهشت ماه تا چند روز هنوزدولت جدید تشکیل نشده بود چرا تشکیل دولت عراق اینقدرطول کشید؟چه عواملی دراین امرنقش داشت؟نقش کشورهای همسایه همچون عربستان،ترکیه،سوریه وایران چقدربود؟به طورکلی چه موانعی برسرتشکیل دولت جدید وجود داشت؟
 موقعیت عراق،موقعیت پیچیده ای است.اما به یک نکته باید توجه کرد وآن نکته این است که عراق هنوزکشوری تحت اشغال است. زمانی که امریکا درسال 2003 رژیم این کشوررا سرنگون کرد، ان هم به بهانه دروغین تسلیحات کشتارجمعی،این کشوروسیستم ان به طورکلی ازهم پاشید.این درحالی بود که کاملا آشکاربود که این حمله به منظور دسترسی امریکا به نفت واغازایجاد قدرت نمایی جدید توسط امریکا درمنطقه بود.این قدرت نمایی دربرابرکشورهایی همچون ایران وجمهوری های سابق شوروی بود.اما بنیاد آن برپایه کسب منابع نفت،گاز وشاهراه های انرژی قرارداشت.بنابراین تمام سخنانی که درمورد تسلیحات کشتارجمعی وبرقراری دموکراسی درعراق مطرح شد،سخنانی بی پایه واساس بود.حالا،تقریبا بعد ازهشت سال،ما می دانیم که این اشغال ناموفق بوده است.ازجانب امریکا اگرنگاه کنیم،انها نتوانستند برمنطقه مسلط شوند.وازجانب عراقی ها نیزاگرنگاه کنیم،کشورشان متلاشی شده است.این درحالی است که هنوزنیازبه نفت،گاز وشاهراه های انرژی همچنان وجود دارد.به این دلیل است که من گمان نمی کنم که هیچگاه امریکا عراق را ترک کند.انها به تازگی به نیروهای اشغالگرخود،عنوان سازندگان عراق را داده اند واین سازندگی را ازطریق شرکت های خصوصی خودشان انجام می دهند.شرکت هایی که موجب جنگ شدند وجنگ را ایجاد کردند برای امروز.واین تصورکه انها این درامدها واقتداررا رها کرده وخواهند مشکل است.درواقع این اشغال هنوزادامه دارد ودراینده نیزاگروضع به همین صورت باشد،ادامه خواهد داشت.ما شاهد هستیم که سفارت جدید امریکا درعراق به طوررسمی درژانویه سال 2009 درعراق گشوده شد،درحالی که این سفارت بزرگترین وگرانترین سفارت امریکا درجهان بوده است.انها اگرقراربود که اشغال عراق را درسال 2010 پایان دهند به احداث این چنین سفارتی درسال 2009دست نمی زدند.
 من قبلا متذکرشدم که حمله سال 2003 باعث سرنگونی رژیم عراق ومتلاشی شدن این کشورشد.دراینجا  باید بین گروه های قانون مدار که با اشغال امریکا مبارزه می کنند وگروه های تروریست تفاوت گذاشت.گروه هایی همچون القاعده که خواستار گستردن فضای تروریستی درعراق هستند.
 امریکا هم می خواهد به اشغالش ادامه دهد وهم برای این کارنیازبه بهانه دارد.پس ما می بینیم که می آید دخالت کشورهایی همچون ایران وهمکاری ان با گروه های عراقی را تبلیغ می کند.اما ازسوی دیگرما شاهدیم که به کشورهایی همچون عربستان که ازگروه های تروریست همچون القاعده حمایت می کنند، اعتراضی صورت نمی گیرد.البته ازاین نکته نیزنباید غافل بود که عربستان ابدا ازگسترش محبوبیت ایران درمنطقه خوشحال و راضی نیست.این درحالی است که روابط تجاری فیمابین عراق با ایران هرروزه گسترده ترمی شود واین امرهم طبیعی است.چون اکثریت هردوجامعه را شیعیان تشکیل می دهند.واین دواکثریت دارای پیوندهای سخت فرهنگی هستند.اما هم امریکا وهم عربستان تلاش می کنند که این پیوند ها را با پراکندن تخم بی اعتمادی ازبین ببرند.
 اما درمورد ترکیه وسوریه،این دوکشورهرچه روابطشان با عراق گسترده ترباشد،طبعا به سود آنهاست.بنابراین به صلاح این دوکشوراست که درهمسایگی ودرمرزهای آنها صلح وروابط حسنه برقرارباشد.این درحالی است که بخصوص سوریه ازسوی امریکا متهم به اعزام تروریست به عراق است.پس دولت دمشق تلاش می کند تا مرز600 کیلومتری خودرا که مرزی طولانی با عراق است،امن نگه دارد.ما شاهد هستیم که بهبود روابط دمشق وبغداد ازبعد ازسرنگونی صدام اغازشد وهرروزه این روابط حسنه سیاسی به روابط گسترده اقتصادی نیزتبدیل شده است.
 این ماجرا شامل ترکیه  وروابط با آن نیزمی شود.آنکارا نیزبسیارمایل است تا مرزهایی امن ومطمئن با عراق داشته باشد. ودرطی سال های گذشته شاهد هستیم که گسترش روابط هرروزه بیشتروبیشترشده است.بنابراین چرا باید این کشورها ازپرورش واعزام تروریست به عراق حمایت کنند؟این ادعا ها هیچ مبنایی ندارد.چیزی که منطقا به ذهن هرکس می رسد این است که ایران، ترکیه وسوریه ازحفظ صلح وآرامش درعراق بهره بیشتری خواهند برد.
 اما اینکه چرا عراق نمی تواند پس ازانتخابات پارلمانی ماه مارس سال 2010 ،بلافاصله دولت تشکیل دهد برمی گردد به اینکه دراین جامعه شکاف ایجاد شده است واین شکاف نیزدرنتیجه هشت سال اشغال وناامنی است که موجب ان نیزامریکا وعربستان هستند،نه سوریه وترکیه وایران.
 با اینحال هم اکنون به مرحله ای رسیده ایم که می توانیم امیدوار باشیم که اینده برای مردم عراق مثبت تررقم بخورد.من ترجیح می دهم تا اینطوربرآورد کنم که دولتی که پس ازاین مدت تشکیل خواهد شد،دولتی خواهد بود که برآیند هشت ماه همفکری ومشارکت جمعی توسط تمامی گروه های سیاسی مردم عراق باشد.
 لبنان کشوراستراتژیکی درمنطقه خاورمیانه است.چه عواملی موجب تنش درلبنان می شود و چه پیش بینی درمورد آینده دادگاه رفیق حریری دارید؟
 لبنان بسیارکشوربا اهمیتی درخاورمیانه است که مردمی ازگروه ها ومذاهب مختلف درآن زندگی می کنند.زمانی که کوچکترین درگیری درلبنان اتفاق می افتد،انسان بی اختیاربه یاد جنگ های داخلی سال های 1975 تا 1990 می افتد.اما دراینجا به این نکته باید اشاره کرد که مشکلات لبنان تماما داخلی نیست،بلکه برخی ازانها ازخارج لبنان به ان تحمیل شده است.این درحالی است که من مطمئن هستم که نمی خواهند به آن دوران جنگ های داخلی وخون ریزی بازگردند.چراکه انها به این نتیجه رسیده اند که ازطریق مذاکره ومشارکت با یکدیگربه این درگیری ها خاتمه دهند وکنترل امورمملکت خودرا به عهده داشته باشند.
 اما مشکل اصلی لبنان این است که نیروهای مداخله گرخارجی غربی بخصوص آمریکا،رژیم صهیونیستی،انگلستان وفرانسه درجهت حمایت نظامی ازرژیم صهیونیستی وعلیه مردم فلسطین حرکت می کنند.یک دلیل درگیری های سال ها 1975 و1990 نیزحمایت گروه های لبنانی ازمردم فلسطین وآورگان فلسطینی بود.واین مشکل مردم فلسطین تا امروزنیزحل نشده است.چنانکه هم اکنون نیزآورگان بسیاری ازاین مردم درکمپ ها زندگی می کنند وانتظارروزی را می کشند که دشمن اشغالگرکه محل زندگی آنها را اشغال کرده ،خارج شده وآنها به سرزمین خود بازگردند.تا زمانی که مشکل مردم آواره فلسطین حل نشده وانها نتوانند به سرزمین های خود بازگردند،همچنان این امربه عنوان یک مشکل برای جامعه لبنان وجود دارد ودرمعادلات این کشورنقش آفرینی می کند.درمقابل غرب درطی سال های گذشته تلاش بسیارکرده است تا مقامات لبنانی واردنی را متقاعد کند تا این فلسطینی های آواره را به عنوان شهروندان خود بپذیرند،این درحالی است که این مردم می خواهند به سرزمین های غصب شده خود بازگردند.
 این درحالی است که لبنان کشورخیلی کوچکی است،اما علیرغم این کوچک بودن،نقشی استراتژیک درمعادلات منطقه دارد.چرا که لبنان هم مرزبا رژیم صهیونیستی است ودیگراینکه درکناردریای مدیترانه واقع شده است.بنابراین این موقعیت استراتژیک موجب شده است تا این کشورازنظرصهیونیست ها بسیارپراهمیت باشد.به همین دلیل است که ما شاهد بوده ایم که اسراییل با این کشورجنگ های متعددی داشته است،ازجمله جنگ 1978 درجنوب لبنان با نام رمزعملیات لیتانی که ازسوی اسراییل برروی ان گذارده شد.که این نام به رودخانه لیتانی بازمی گشت.اعتراض مقامات لبنانی دران زمان موجب شد که نیروهای یونیفیل سازمان ملل دراین منطقه مستقرشوند تا صلح را برقرارسازند.
 اما درششم ژوئن سال 1982 نیزباردیگراسراییل به جنوب لبنان حمله کرد که تاامروزدرنتیجه آن حمله بخش هایی ازجنوب لبنان را دراشغال خوددارد که ازجمله می توان به مزارع شبعا اشاره نمود.
 همچنین در12 جولای 2006 اسراییل آغازبه جنگ دیگری علیه لبنان نمود.این حمله توسط هواپیماهای جنگی وآتش توپخانه های اسراییلی علیه مواضع لبنانی صورت گرفت.این حملات ازطریق هوا،دریا وزمین جنوب لبنان را مورد تهاجم قرارداد.این درگیری ها موجب کشته شدن بیش ازهزاروپانصد تن ازمردم لبنان شد که عمدتا غیرنظامی بودند.همچنین درنتیجه این حملات مردم بسیاری اسیب دیده وزخمی شدند ومیلیون ها تن نیزخانه وکاشانه خود را ازدست دادند.درنتیجه این حملات درسرتاسرجنوب لبنان مردم زیادی اززندگی طبیعی خود محروم شدند.بنابراین در14 آگوست سال 2006 سازمان ملل مداخله کرد واتش بس اعلام نمود وبه این جنگ خاتمه داد.
 دریک بررسی ساده ما شاهد هستیم که درسال های 1987 ،1982 و2006 جنگ های که درمرزلبنان صورت گرفت موجب کشته شدن وآوارگی مردم بی دفاع لبنان توسط اسراییل شد.
 این وضعیت موجب شد که دربرابروحشی گری های رژیم صهیونیست علیه مردم لبنان،گروهی درسال 1982 به وجود آمد به نام گروه حزب الله که متشکل ازشیعیان جنوب لبنان بود.این گروه تلاش کرد تا به تجاوزات اسراییل پاسخ بدهد ودرنبود ارتش قوی درلبنان ازخاک ومردم این کشوردربرابردشمن دفاع کند.
 تا امروز ما شاهد هستیم که این گروه حزب الله همچون ستونی استوار دربرابرتجاوزات رژیم صهیونیستی مقاومت کرده است.ونمونه آن حمله اسراییل به لبنان درسال 2006 بود.هدف ازاین حمله ان بود که اسراییل می خواست حزب الله را ازبین ببرد.اما نتوانست وشکست خورد.این حمله نه تنها موجب نابودی حزب الله نشد،بلکه شکست سختی را برای اسراییل به ارمغان اورد وباعث قدرتمند ترشدن حزب الله گردید.
 اما در14 فوریه سال 2005 رفیق حریری،نخست وزیرلبنان به همراه 21 تن ازهمراهانش کشته شدند.این عملیات انفجاری با هزارکیلو "تی ان تی" درنزدیکی هتل جرج درشهربیروت صورت گرفت.اززمان ترور رفیق حریری وهمراهانش،غرب واسراییل تلاش بسیاری کرده اند تا به بهانه های مختلف این ماجرا را به گردن سوریه وحزب الله انداخته وانها را به عنوان عاملین ترورحریری معرفی نمایند.این درحالی است که این طراحی واین حجم تروردرراستای عملکرد سابق اسراییل می باشد.اما اسراییل به کمک شرکای غربی اش تا کنون تلاش نموده تا جهت بررسی این پرونده را تغییرداده وازطریق ابزارسیاسی به سوریه وحزب الله صدمه بزند.این درحالی است که اسراییل که نتوانسته بود ازطریق نظامی درسال 2006 به حزب الله صدمه بزند،حال به این طریق کوشش می کند تا به مقصود خود برسد.ازسوی دیگراسراییل تلاش می کند تا گروه های لبنانی را دربرابرهم قرارداده تا بلکه آنها را به جنگ داخلی بکشاند.اما این باراسراییل با ملتی روبروشده است که به شدت ازگذشته خود پشیمان است وبه این درک رسیده است که باید متحد ودرکنارهم باشند.آنها دربرابراسراییل اختلافاتشان را کنارمی گذارند ویکپارچه دربرابردشمن می ایستند.
 یکی ازمشکلات برجسته کشورافغانستان،مشکل امنیت است.نظرشما درمورد مذاکره میان مقامات افغان با طالبان چیست وآینده این مذاکرات را چگونه می بینید؟
 هرگاه بحث مذاکره با طالبان پیش می آید،من به این فکرمی کنم که مهم ترین برآورد دررابطه با این بحث این است که باید تحلیل کرد که چرا وچگونه طالبان درجامعه افغانستان به وجود آمد.ایا واقعا طالبان ازمطالبات مردم افغان به وجود آمده ودرجایگاه نمایندگی مردم افغان قراردارد وخواسته های مردم این کشوررا مطالبه می کند ویا به آن به عنوان یک پدیده جدا نگاه کرد وآن را مورد بررسی قرارداد؟این پرسش را همواره من ازخودم می پرسم،چرا که به مردم افغان باوردارم وتصورمی کنم که آنها هستند که آینده را می سازند.نه آمریکا ودیگر گروه ها وقدرت های بیرونی .واگرقراراست که برای افغانستان اینده ای را متصورشویم،باید ببینیم که مردم این کشورچه می خواهند.ودرهمین رابطه بررسی کنیم که آیا طالبان بخشی ازاین مردم است وبیانگرخواست های این مردم است یا نه.
 همچنین ما نباید فراموش کنیم که طالبان همان گروهی است که آن ظلم ها را علیه زنان وحقوق آنان روا داشت.وفراموش نکنیم که آنها چه دیدگاه های عقب مانده ای دارند.به تصورمن بازگشت  طالبان وآن اندیشه دوباره به قدرت ازنظراخلاقی قابل پذیرش نیست.
 اما اینکه طالبان هنوزبخشی ازافغانستان را دراختیاردارد،وبه عنوان بخشی ازجامعه افغان نقش دارد،امری است که قابل تحلیل است.ازسوی دیگرطالبان دارای بخش های مختلف است.بخشی میانه رو وبخشی رادیکال.واگراین تقسیم بندی را بپذیریم،باید پرسید که کدام بخش برکدام بخش غلبه دارد؟اگربخش میانه رو سواراست،پس سیاست ما می تواند مذاکره باشد وازاین طریق مشکل را حل کنیم.واین امریک امرواجب ملی برای جامعه افغانستان است.
 بنابراین دوپرسش ایجاد می شود که من ازخودم دراین رابطه می پرسم که ایا طالبان واقعا برامده ازجامعه افغانستان است وبربخشی ازان تاثیرگذاراست ودیگراینکه درطالبان میانه رو وجود دارد واگروجود دارد نقش ان دراین جنبش تا چه حدی است؟بنابراین من تصورمی کنم که درابتدا باید پاسخ روشن به این پرسش ها داده شود.یعنی به درستی تحقیق ومطالعه صورت گیرد وبعد برپایه این نتایج پاسخ داد.
 اگرکمی بخواهیم ازمسائل منطقه دورشویم،بلافاصله این پرسش ایجاد می شود که چرا موج اسلام هراسی کنونی در غرب بوجود آمده است ؟ چگونه می توان این موج را مهار کرد ؟
زمانی تبلیغات رسانه های غرب درباره اسلام و مسلمانان آغاز شد ،که با پوشش های خبری گمراه کننده و پررنگ نشان دادن فضای سیاسی در قالب فرهنگ اسلامی و بد جلوه دادن اسلام و مسلمانان سعی در انحراف افکار عمومی جهان داشتند . همانطور که قبلا اشاره کردم ، بهترین راه برای دفع این موج اجرای گفتگوها ، سخنرانیها ، بحث ها و جلسات پرسش و پاسخ در انظار عمومی است . با این ترفند مخاطبان فهیم خود درباره
اسلام قضاوت خواهند کرد.
 آیا در بلژیک مرکز اسلامی یا موسسه ای وجود دارد ؟ واکنش مردم کشور شما درباره قرآن سوزی چه بود ؟
 بی شک مانند دیگر کشورها در بلژیک هم  موسسات و مراکز اسلامی وجود دارد . علاوه بر آن پس  از جنگ جهانی دوم اقلیتهای مختلفی به بلژیک مهاجرت کردند و فرهنگ و اجتماعی جدید بوجود آمد . مهاجران مراکشی و ترکیه ای فرهنگ اسلامی را در این کشور با احداث مساجد بنا کردند . در کنار مسلمانان مهاجر و اولیه موجی از مسلمانان جدید بوجود آمدند که حاصل تبلیغات مسلمانان و ازدواج با غیرمسلمانانی بود که به تازگی به دین اسلام گرویده بودند .
 اما هنگامی که توهین به ادیان و مذاهب رخ داد نه تنها بلژیک ، بلکه کل جهان این عمل ناشایست را محکوم کردند . بسیاری از گروه های تندرو قصد داشتند تا با اینکار احساسات مسلمانان جهان را تحریک و به دین اسلام توهین کنند . به نظرم همه ادیان قابل احترامند .
 علیرغم فضای رسانه ای مخالف با اسلام،آینده اسلام و مسلمانان را چگونه پیش بینی می کنید ؟
 بدلیل توسعه علوم و تکنولوژی های گسترده در جهان مرزها و فرهنگ ها به هم نزدیکتر می شوند. در نتیجه نیاز احترام به فرهنگها و مذاهب میان مردم بیشتر می شود ، ملتها بیش از پیش با فرهنگ های دیگر آشنا میشوند ،مردم از رویا و توهمی که امریکا بوجود آورده آگاه خواهند شد و این بار با دیدگاهی واقع بینانه به اسلام و طرحهای ماتریالیستی و ایدئولوژی غرب می نگرند .
به نظرم در آینده به نقطه ای می رسیم که باید به فرهنگ ها احترام متقابل بگذاریم و دیدگاهمان را نسبت به کلیه ادیان تغییردهیم . این طرح بازتاب فوق العاده مناسبی ایجاد خواهد کرد . باید ویژگیها و امتیازات کشورها را بشناسیم و به همدیگر کمک کنیم تا دهکده جهانی را گسترش دهیم .