انقلاب اسلامى و تحولات فراوطنى آن در مصر

دعوت رژیم انور سادات از شاه ایران براى اقامت در مصر و پس از آن موضع گیرى رسمى این رژیم در مسئله گروگان هاى امریکایى در تهران، بر فاصله میان دیدگاه دولت و دیدگاه حرکت هاى اسلامى در مصر افزود.(1)
گروه هاى اسلام گراى مصرى، این دیدگاه دولت که کمک به شاه را نشانه حق شناسى نسبت به کمک هاى نفتى و نظامى و اقتصادى وى به مصر در طى جنگ سال 1973م و پس از آن مى دانست، به شدت مورد سرزنش قرار دادند.(2) آنان در مقابل، اقدامات شاه در فروش نفت به اسرائیل، در دوره تحریم نفتى سال 1973 م و همکارى مستحکم با این رژیم در زمینه نظامى و اطلاعاتى را یادآور شدند. جریان هاى اسلامى مصر بر آن بودند که اقدامات رژیم سادات در حمایت از شاه، براساس تقاضاى ایالات متحده امریکا و به هدف اقناع امریکا بر توانایى مصر براى پر کردن جاى رژیم شاه   به عنوان قدرت بزرگ منطقه اى   انجام گرفته است. این جریان ها، رسانه هاى تبلیغاتى مصر را متهم مى کردند که از طریق حمله به آیت الله خمینى و حکومت جدید ایران، در جهت گسترش شکاف میان شیعه و سنى مى کوشند. (3)
انقلاب اسلامى ایران در سال هاى نخست، عواطف بخش وسیعى از نیروهاى اسلام گراى مصر را به سوى خود جلب کرده، تصویرهاى امام خمینى در قاهره و برخى شهرهاى دیگر رواج یافت و تظاهرات گسترده اى در مخالفت با ورود شاه سابق به مصر به راه افتاد.(4)
به رغم اختلاف نظر میان جریان هاى مختلف اسلامى مصر(5) برسر انقلاب اسلامى ایران و تحولات آینده آن، پیروزى این انقلاب در نگاه غالب این جریان ها، در حقیقت پیروزى ایدئولوژى سیاسى اسلام و تجسم آن در شکل یک دولت بود. برخى گروه هاى اسلامى مصر، از ابعاد و شعارهاى فرامرزى و فراوطنى انقلاب ایران که همه مسلمانان بتوانند در سایه آن تاریخ و الگوى برتر و تحولات امت اسلامى را با این واقعیت جدید پیوند دهند، استقبال کردند. انقلاب ایران به آنان اثبات کرد که قدرت رویارویى با نیروهاى امپریالیستى و پیروزى بر آنان را دارند.(6)
جنبش هاى اسلامى مصر از این که انقلاب ایران خواهان عقب نشینى اسرائیل از تمام فلسطین اشغالى، یعنى اراضى سال 1948 م و 1967م شده بود، استقبال کردند و این موضع را با موضع غالب کشورهاى عرب آن زمان که به عقب نشینى اسرائیل از اراضى اشغالى سال 1967 م و اعطاى حق تعیین سرنوشت به ملت فلسطین اکتفا مى ورزیدند، مقایسه کردند. گروه هاى طرفدار ایران در میان جریان هاى اسلامى در مصر، ایالات متحده امریکا، اتحاد جماهیر شوروى سابق، اسرائیل و شاه سابق را به توطئه چینى علیه انقلاب ایران متهم مى کردند.(7) باور به وجود چنین توطئه بین المللى علیه انقلاب اسلامى، در ادبیات سیاسى حرکت هاى اسلامى مصر به فراوانى به کار گرفته شده است و در تفسیر بسیارى از حوادث، رخدادها و روابط، از همین مفهوم توطئه پندارى استفاده شده است.
پس از گذشت چند سال از پیروزى انقلاب اسلامى، برخى از جریان هاى اسلامى مصر در موضع پیشین خود نسبت به آن، بازنگرى کردند و نوعى عداوت مذهبى نسبت به شیعه نیز بر این مواضع تأثیر نهاد. برخى تحلیل گران بر این باورند که رژیم بعث عراق نیز در دوران جنگ با ایران، برخى شخصیت هاى اسلامى مصرى را به اتخاذ مواضع ضد شیعى و ضد انقلاب ایران تشویق مى کرد.(8)
در این مقاله، به بررسى مواضع جماعت اخوان السلمین، جماعت هاى اسلامى، سازمان هاى اسلامى زیر زمینى و خطیبان مستقل مساجد مصر خواهیم پرداخت.

1. جماعت اخوان المسلمین
اخوان المسلمین، در سال 1979م آشکارا انقلاب اسلامى ایران را مورد تأیید قرار داد و از پناه دادن شاه توسط، رژیم مصر انتقاد کرد.(9) «عمر تلمسانى» رهبر فقید اخوان المسلمین نیز از مخالفت جماعت هاى اسلامى در دانشگاه هاى مصر با استقبال از شاه پشتیبانى کرد. هم چنین این جماعت، پیشتر از شاه به دلیل به رسمیت شناختن اسرائیل و احیاى سنت هاى ایرانى پیش از اسلام و بى اعتنایى به سنت هاى اسلامى انتقاد کرده بود.(10)
اخوان المسلمین از تمام مسلمانان جهان خواست تا از مسلمانان ایران سرمشق بگیرند، اما در عین حال توضیح داد که این به معناى فراخواندن ملت هاى مسلمان به انقلاب نیست، بلکه به معناى دعوت حاکمان و ملت ها به وحدت در زیر پرچم اسلامى است.(11) عمر تلمسانى رهبر اخوان السلمین، به دعوت رهبران و مقامات جدید ایران چندین بار از تهران دیدار کرد. (12)
در تحلیل موضع اخوان المسلمین نسبت به انقلاب اسلامى ایران، باید به این نکته توجه داشته باشیم که این جماعت، همواره موضعى معتدل در برابر مذهب شیعه داشته و برافروختن آتش اختلافات مذهبى میان شیعه و سنى را به شدت رد و محکوم کرده است. این جماعت اگر چه به وجود اختلافات آشکار میان دو مذهب اذهان دارد، اما همواره اعلام کرده است که این اختلافات ماهیتى ثانوى دارند.(13)
جماعت اخوان در مقابل کسانى که آنان را به تقلید از امام خمینى متهم مى کردند، این اتهام را رد کرده و اعلام نمود که همچنان به برنامه هاى امام حسن البنا وفادار است. این جماعت در توجیه حمایت خود از انقلاب ایران اعلام کرد که دلیل حمایت از انقلاب ایران این بوده است که رهبران جدید ایران اعلام کرده اند، انقلابشان اسلامى است و هدف آنها پیاده کردن شریعت است.(14)
جماعت اخوان المسلمین در جداسازى موضع گیرى خود از مواضع سازمان هاى اسلام گراى زیرزمینى و رادیکال در مقابل انقلاب ایران، شفاف عمل کرده و در مقابل، در برابر دعوت حکومت انقلابى ایران از دیگر جنبش هاى اسلامى در دیگر نقاط جهان، براى جهاد فراگیر با حکومت کشورهاى خود، با احتیاط رفتار کرده است.(15)
جماعت اخوان المسلمین، از نزاع هاى خونینى که در صفوف پیشگامان انقلاب ایران پدید آمد، انتقاد کرد و آن را موجب بدنامى چهره اسلام دانست. این مسئله را مى توان در سایه تأکید اخوان المسلمین در آن دوره، بر ابراز وجود خود، به عنوان نیروى سیاسى معتدلى که براى دست یابى به موجودیتى قانونى در چارچوب نظام حاکم مى کوشد، تفسیر و توجیه کرد؛ در چنین شرایطى، اخوان مى کوشید تا از تعرض به حکومت ها پرهیز کند.
موضع اخوان المسلمین، رفته رفته از انقلاب ایران فاصله گرفت، تا جایى که رهبر فقید آن عمر تلمسانى در مرحله اى اعلام کرد: «ایران موضعى عداوت آمیز نسبت به جماعت اخوان المسلمین در پیش گرفته است». این موضع، در پاسخ اتهام ایران به اخوان المسلمین که آنان را مجموعه اى از مزدوران امریکایى ها برمى شمرد، اتخاذ شد. این اتهام به اخوان المسلمین، پس از آن ابراز شد که جیمى کارتر رئیس جمهور سابق ایالات متحده، از استاد عمر تلمسانى درخواست کرد تا براى آزادى گروگان هاى امریکایى که در ایران نگهدارى مى شدند، وساطت کند. تلمسانى این درخواست را پذیرفت و در حال برداشتن گام هاى نخست بود که مقامات ایرانى اعلام کردند، هر کس درصدد آزادسازى گروگان ها باشد، مزدور امریکا است.
پاسخ تلمسانى به این اتهام آن بود که دستگیرى دیپلمات ها و به گروگان گرفتن آنان، از نظر دینى گناه است؛ به این ترتیب عناصر درون جماعت اخوان المسلمین، در مواضع سابق خود تجدید نظر کردند و تحت تأثیر مواضعى، در صف مخالفین شیعه و انقلاب ایران قرار گرفتند.(16)
موضع جدید جماعت اخوان المسلمین را نیز مى توان در سایه ردّ ابتکارات صلح در جنگ عراق با ایران از سوى ایران در آن زمان و هم چنین در مواضع دشمنانه عربستان سعودى نسبت به انقلاب ایران که برخى رهبران و عناصر اخوان المسلمین ارتباطات مستحکمى با آن کشور داشتند، تفسیر کرد.
جماعت اخوان المسلمین در شفاف سازى موضع خویش نسبت به جنگ عراق و ایران، در آغاز با استناد به آیاتى از قرآن، عراق را به عنوان طرف متجاوز محکوم کرد و همچنین مواضع برخى کشورهاى اسلامى را که به جاى تلاش براى توقف جنگ، به عراق یا ایران کمک مى کردند، محکوم نمود.
استاد عمر تلمسانى از رهبران همه مسلمانان جهان خواست تا براى متوقف کردن این جنگ اقدام کنند؛ وى همچنین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروى و اسرائیل را متهم کرد که براى تضعیف دو طرف جنگ و رفع تهدید احتمالى اسراییل از سوى ایران و عراق، این جنگ را به راه انداخته اند. در اینجا هم جماعة اخوان المسلمین، در تفسیر علت جنگ میان دو دولت مسلمان، از مفهوم توطئه بین المللى علیه اسلام استفاده کرد. در مراحل بعدى نیز این جماعت از استمرار این جنگ که آن را مخالف اصول شریعت اسلام مى شمرد، ابراز تأسف کرد.(17) زمانى که شیخ صلاح ابواسماعیل از اعضاى اخوان المسلمین طى سخنانى کوشید، این تصور را ایجاد کند که جماعت اخوان المسلمین در جنگ عراق با ایران، طرفدار عراق است، استاد تلمسانى اعلام کرد که شیخ ابواسماعیل نظر شخصى خود را بیان کرده است.(18)

2. جماعت هاى اسلامى
مقصود از جماعت هاى اسلامى، گروه ها، سازمان ها و تشکیلات دانشجویى اسلامى در دانشگاه ها و مدارس، به ویژه اتحادیه هاى دانشجویى است.
در آغاز پیروزى انقلاب اسلامى ایران، غالب جماعت هاى اسلامى و امامان مساجد و تکایاى وابسته به این جماعت ها از آن حمایت کردند و کوشیدند، از اهمیت اختلافات میان شیعه و اهل سنت بکاهند. در سال هاى 1980   1979 این جماعت ها چندین تظاهرات گسترده در دانشگاه هاى قاهره، اسکندریه و اسیوط به راه انداختند و روزنامه هاى دیوارى و نشریات گوناگونى در تأیید انقلاب ایران تنظیم و توزیع کردند، و در حمایت از انقلاب و اعتراض به ورود شاه به مصر نمایشگاه هایى در خوابگاه هاى دانشجویان به راه انداختند.
جماعت هاى اسلامى مصر، حرکت توده مردم ایران در مسیر انقلاب و دشمنى انقلاب با ایالات متحده را به فال نیک گرفته و تحسین کردند. این جماعت ها چهار نتیجه از انقلاب ایران گرفتند؛
1. تأثیر عقیده بر توده هاى مسلمان.
2. چگونه اسلام به مسلمانان درس کرامت مى آموزد؟
3. اسلام عبارت از دین و دولت است.
4. سرنوشت شاه، سرنوشت همه خائنانى است که به منافع شرق یا غرب خدمت مى کنند.
جماعت هاى اسلامى به شاه سابق ایران، لقب «قصاب خونخوار» دادند. فعالیت هاى این جماعت ها براى ابراز موضع خود در برابر انقلاب ایران، در تظاهرات دانشجویى در دانشگاه قاهره و زد و خوردهاى دانشجویان با پلیس در دانشگاه هاى اسکندریه و اسیوط در مارس و آوریل 1980 به اوج خود رسید.(19)
در عین حال عده اى از این جماعت ها، بر وجود اختلافات ایدئولوژیک میان خود و ماهیت شیعى انقلاب ایران تأکید ورزیدند و اعلام کردند که هیچ گونه کمکى را از ایران نخواهند پذیرفت، زیرا ممکن است این کمک ها با شرایطى عقیدتى مرتبط باشد. این موضع، بازتاب تداوم مخالفت با خاص گرایى شیعى انقلاب ایران، از سوى برخى جماعت هاى اسلامى است.

3. تشکل هاى اسلام گراى زیرزمینى
مقصود از تشکل هاى اسلامى زیرزمینى در مصر، جماعت شباب محمد که «صالح سریه» رهبر آن بود و در سال 1974 کوشید تا دانشکده فنى نظامى را به تصرف درآورد، و جماعت التکفیر و البحره که خود را جماعة المسلمین مى نامد، و نیز جماعة الجهاد است که مسئولیت قتل انورسادات رییس جمهور سابق مصر را بر عهده گرفت.
تشکیلات الجهاد، انقلاب ایران را تجربه اى اسلامى و سزاوار مطالعه بر شمرد و احیاى اختلافات مذهبى میان شیعه و سنى را محکوم کرد.(20) این تشکیلات، از ماهیت مردمى انقلاب ایران و پیوستن بخش هایى از نیروهاى مسلح ایران (ارتش) به صفوف مردم انقلابى تقدیر کرد.
از نظر این تشکیلات، ریشه هاى انقلاب ایران به اندیشه حسن البنا و سید قطب بازمى گردد. برخى از رهبران تشکیلات الجهاد، انقلاب امام خمینى را الگویى برشمردند که سازمان ها و گروه هاى اسلامى در دیگر کشورهاى اسلامى، باید از آن پیروى کنند.(21) رهبران این تشکیلات، نشریات، کاست ها و بیانیه هایى صادر کردند و در آن از مسلمانان سنى خواستند تا از اندیشه هاى امام خمینى پیروى کنند؛ حتى برخى از عناصر تشکیلات الجهاد ابراز امیدوارى کردند که ایران، در جنگ سال 1980م عراق را شکست دهد و پس از آن زمینه براى استیلاى ایران بر اردن و سپس آزادسازى فلسطین فراهم شود. این عناصر، اختلافات میان انقلاب ایران و جنبش هاى اسلام گرا در مصر را داراى ماهیتى ثانوى و فرعى دانستند، به ویژه آنکه موضع هر دو در برابر دشمنان اسلام، مشابه است.
آنان انقلاب ایران را نخستین انقلاب شیعى مبتنى بر مبانى اسلامى صحیح توصیف کردند.(22) برخى از تحلیل گران معتقدند که رهبران تشکیلات الجهاد در مصر از طریق برخى فلسطینى هاى نوار غزه، کوشیدند تا ارتباطات نزدیکى با رهبران انقلاب ایران برقرار کنند.(23)
اما باید توجه داشت که جناحى سنتى تشکیلات الجهاد معتقد بود که اعتقادات شیعه، انحراف از اسلام صحیح است. با این حال، وجود این جناح با چنین موضعى، مانع از ابراز تأیید انقلاب ایران در مناسبت هاى مختلف و توافق با آن درباره برخى از مسائل نیست.(24).

4. خطیبان مستقل مساجد
خطیبان مستقل مساجد مصر، تأثیرى شگرف بر جماعت هاى اسلامى درون دانشگاههاى مصر و تشکل هاى اسلام گراى زیرزمینى داشته اند. «شیخ احمد محلاوى» امام مسجد القائد ابراهیم در اسکندریه، به سبب توهینى که ملت ایران با مسئله گروگان گیرى به ایالات متحده امریکا کرد، به امام خمینى و ملت ایران تبریک گفت و از همه مسلمانان خواست تا از انقلاب ایران که از همه مستضعفان   در هر جاى جهان   پشتیبانى مى کند، پیروى کنند.

شیخ محلاوى استقبال انورسادات از شاه سابق ایران را محکوم کرد و از حکومت مصر خواست تا از مجرمان و خونخواران استقبال نکند. جماعت اخوان المسلمین در واکنش به این سخنان به وى نصیحت کرد تا چهره خود را به عنوان خمینى اى دیگر تصویر نکند و مواضعى معتدل اختیار کند.(25)
شیخ عبدالحمید کشک و شیخ محمود عید نیز در خطبه هاى نماز جمعه، دیدگاه هایى مشابه دیدگاه شیخ محلاوى اختیار کردند و در مرحله بعد، یعنى در زمان جنگ عراق و ایران، شیخ عبدالحمید کشک، خواهان توقف جنگ عراق و ایران شد و پیشنهاد کرد تا محکمه عدل اسلامى تشکیل شود و در نخستین گام به حل و فصل جنگ عراق   ایران بپردازد.(26)
به طور کلى مى توان گفت که مواضع جریان هاى اسلامى در مصر در برابر انقلاب ایران، مشابه   اگر نگوییم همانند   مواضع نیروها و روشنفکران چپ و ناصریست هاى مصرى بوده است. آنان نیز در مرحله نخست، این انقلاب را احیاى ارزش هاى ناصریستى ضدصهیونیستى بر شمردند و آن را در مرتبه انقلابى ترقى خواه و ضدامپریالیستى طبقه بندى کردند. این نیروها در دوره نخست انقلاب، از دیگر نیروهاى ناصرى و چپ و ناسیونالیست عرب، به سبب موضع بى اعتنا و گاه منفى نسبت به انقلاب ایران انتقاد کردند.(27)

* پى نوشت ها در دفتر مجله موجود مى باشد.