انقلاب اسلامى و ديدگاه تحليلگران سياسي

در چارچوب اين اصل مهم بيان دو نکته در آغاز سومين دهه سالگرد پيروزى شکوهمند انقلاب اسلامى خالى از لطف نمى‌باشد؛
يک) هر تحول، انقلاب و رفتار سياسى از يک ايده و تفکر سياسى نشات مى‌گيرد که بدون شناخت آن، رفتار سياسى قابل فهم و تفسير نخواهد بود.
دو) خطر اصلى براى هر انقلاب و رفتار سياسي، تخريب تفکر زيربنايى آن است. سعى دشمنان داخلى و خارجى بر مردد ساختن مردم نسبت به اين تفکر زيربنايي، بى‌شک مى‌تواند موجب تخريب اساسى‌ترين پايه و شالوده انقلاب گردد.
2- اهميت و عظمت انقلاب اسلامى که در دهه 50 در ايران رخ داد، برکسى پوشيده نيست و موافق و مخالف به اين موضوع اعتراف دارند. اين پديده با پيروزى بر نظامى که استوارترين هم‌پيمان غرب در منطقه به حساب مى‌آمد و جانانه از سوى قدرت‌هاى بزرگ پشتيبانى مى‌شد، فکر و ايده نوينى را مطرح کرد که براساس آن، دين که در دنياى سکولار، افيون جوامع پيشرفته تلقى مى‌گرديد و در غرب به طور کلى از رونق افتاده بود و ديندارى امرى شخصى پنداشته مى‌شد، بازيگر اصلى ميدان شد و توجه همگان را به خود جلب کرد. تکيه بر ارزش‌هاى دينى و پايه‌گذارى حکومتى برخاسته از متن دين و سازگار با آرمانى‌ترين اهداف و انتظارات بشر را مى‌توان از اساسى‌ترين ويژگى‌هاى اين پديده برشمرد؛ از اين رو انديشمندان داخل و خارج، با دقت و نکته سنجى فوق‌العاده براى شناخت و تحليل علل، عوامل، ويژگى‌ها، اهداف، آرمان‌ها و دستاوردهاى آن تلاش کردند.
3- صاحب‌نظران و تحليلگران خبره سياسى اعتقاد دارند، اين حادثه بزرگ قرن، از يکسو معادلات سياسى استکبار را در ادامه سياست سلطه و تقسيم استعمارى جهان به‌هم زد و از سوى ديگر يکى از استوارترين رژيم‌هاى وابسته را که از حمايت قدرت‌هاى بزرگ برخوردار بود، ريشه‌کن نمود و در کشورى چون ايران، با اهميتى که از نظر استراتژيکى و اقتصادى براى قدرت‌هاى بزرگ جهان دارد، تحولى سياسى - مردمى و عظيم به وجود آورد.
دسته‌اى ديگر از کارشناسان معتقدند مهمتر از دو نکته فوق الذکر،‌ روند انقلاب اسلامى با آگاهى هاى عميقى که در ميان ملت‌هاى مسلمان جهان بويژه در کشورهاى اسلامى به وجود آورد، زمينه تحولات سياسى ريشه‌دار و بينش‌ها و گرايش‌ها و حرکت‌ها و سازماندهى‌هاى سياسى چشمگيرى را فراهم آورد.
و برخى ديگراز تحليلگران منصف اذعان نموده‌اند که اين جريان سياسي، يک بار ديگر اسلام را به عنوان يک قدرت تعيين کننده در جهان مطرح نمود و چشم‌انداز وحدت بزرگ جهان اسلام و حرکت عظيم بازيابى خويشتن خود، و گريز از سلطه و ايستادگى در برابر استعمار کهنه و نو و ايجاد قطب سياسى جديد در جهان و فروريزى رژيم‌هاى وابسته و تحميلى را در سرزمينهاى پر نعمت اسلامي، در برابر ديدگان مشتاق، ولى غم و ياس گرفته دو ميلياردى مسلمانان گشود و موجى از وحشت و اضطراب در دل‌هاى پر اميد و آرزوى جهانخواران آفريد.
4- به اعتراف تحليلگران سياسي، شگفتى‌هايى که انقلاب اسلامى در جهان آفريده بيشتر از آنهايى است که دنيا در طول هفتاد سال اخير به خود ديده است؛ شگفتى‌هايى که تحليل‌ها، تئوريها و پيش‌بينى‌هاى صاحب‌نظران سياسى را بى‌اعتبار نموده است. انقلاب اسلامي، بلوک‌بندى‌ها و نظام دو قطبى تثبيت شده در نظام بين‌المللى کنونى جهان را درهم ريخت و با وجود تضاد عميقى که بر روابط دو ابر قدرت حاکم بود و آن دو را آشتى‌ناپذير مى‌نمود وادار به سازش و اتخاذ موضع واحد در برابر اين پديده سياسى جديد نمود و تحولات عمده‌اى را در مسائل مختلف جهان به دنبال آورد.
5- غرب طى چند تجربه تلخ در مصاف با يکپارچگى اسلامى در جريان جنگ‌هاى صليبى و درگيرى‌ با امپراتورى‌هاى اسلامى و مانند آن، خاطرات ترسناک و تکان دهنده‌اى را در حافظه تاريخ خود به ياد دارد، ولى اين بار خطر، عظيم‌تر و گسترده تر و دهشتناک‌تر از آن بود که در گذشته ديده بود.
پديده کاملا نوظهور مقاومت در لبنان، فلسطين، عراق‌، افغانستان و ... با الهام از انقلاب اسلامى و جهاد اسلامى در مصر و ديگر کشورهاى اسلامي، براى غرب بيش از آنچه که تصور مى‌کرد وحشتناک و طليعه جهنمى سوزان براى استکبار بود.
6- انقلاب اسلامى در مقايسه با انقلاب‌هاى ديگر جهان از يک سلسله ويژگى‌ها و امتيازهاى اصولى برخوردار است که از نظر فرهنگ و دانش و تئورى انقلاب، آن را در رده بالاى پديده‌هاى سياسى بزرگ و انقلاب‌هاى مهم جهان قرار داده است.
مزايايى چون ماهيت ايدئولوژيکي، قدرت رهبرى و عمق تحولات ناشى از انقلاب موجب گرديده که بسيارى از صاحب‌نظران علوم سياسى در تئورى‌هاى انقلاب درکشورهاى اسلامى تجديدنظر کنند و الگوى جديد را مورد بررسى قرار دهند.
7- چنان که در سطور فوق الذکر گذشت، امروزه حجم وسيعى از مطالب و بررسى‌ها در تحليل انقلاب اسلامى وجود دارد. گروهى از نويسندگان دقيقا براساس برخى از نظريه‌هاى انقلاب و جمعى ديگر براساس برداشت‌هاى علمى خويش به تحليل انقلاب اسلامى پرداخته‌اند.
هرچند به دليل حجم زياد و گاه مبهم بودن عوامل کليدى مورد توجه، تفکيک و دسته‌بندى دقيق اين نوشت‌ها و جاى دادن هر نوشته در دسته‌اى خاص، کارى دشوار است؛ ولى اگر رهيافت علمى نويسندگان را ملاک عمل قرار دهيم، به نظر مى‌رسد مى‌توان نوشته‌ها را به سه گروه تقسيم کرد:
گروه اول - گروهى از نويسندگان در تحليل انقلاب اسلامى تمرکز خود را روى يک عامل قرار داده، بر يکى از عوامل جامعه‌‌شناختي، فرهنگي، اقتصادي، سياسى يا روانشناختى تاکيد ورزيده‌اند.
گروه دوم - گروهى از نويسندگان مثل تدا اسکاچپول در اثر “دولت تحصيل‌دار و اسلام شيعى در انقلاب ايران”، در تحليل انقلاب اسلامى به دو يا سه دسته از عوامل تاکيد بيشترى ورزيد‌ه‌اند.
گروه سوم - بسيارى از نويسندگان چون نيکي.آر. کدى در کتاب “ريشه‌هاى انقلاب ايران”، ابعاد متفاوت اجتماعي، فرهنگي، جامعه‌شناختي، روانشناختى و سياسى را در نظر دارند و به بررسى نقش عوامل مختلف مى‌پردازند.
فرد هاليدى نيز در تبيين علل اصلى انقلاب به 5 عامل زير اشاره مى‌کند:
يک) توسعه ناهماهنگ و سريع اقتصاد سرمايه‌دارى ايران
دو) ضعف سياسى رژيم شاهنشاهي
سه) ائتلاف گسترده نيروهاى مخالف
چهار) نقش اسلام در بسيج نيروها
پنج) زمينه‌ متغير و نامعلوم محيط بين‌الملل
حميد عنايت در مقاله “انقلاب در ايران 1979، مذهب به عنوان ايدئولوژى سياسي”، نخست تضادهاى اجتماعي، اقتصادى و سياسى را وجوه مشترک انقلاب‌ها مى‌داند. پس به سقوط روحى شاه تاکيد مى‌ورزد و در نهايت مذهب شيعه را نقطه افتراق انقلاب ايران از ساير انقلاب‌ها مى‌خواند و اعتقاد داشت که در تاريخ صد ساله اخير ايران مردم تنها به خواست عالمان مذهبى در تحولات شرکت کرده‌اند.
کتاب “داستان انقلاب” نوشته محمود طلوعى - نيز در تحليل انقلاب اسلامى فهرستى از عوامل موثر بلندمدت و کوتاه مدت اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگى و شخصيتى را ارائه مى‌کند.
8- هرچند نويسندگان در بررسى علل و وقوع انقلاب اسلامي، رهيافت‌هاى علمى متفاوتى در پيش گرفته‌اند؛ ولى آن دسته از رهيافت‌هايى که به عوامل مختلف اجتماعي، فکري، فرهنگي، اقتصادي، سياسى و روانشناختى با تاکيد بيشتر بر عوامل فرهنگى توجه مى‌کند از جامعيت بيشترى برخوردار است. البته در چنين رهيافت‌هايي، به دليل توجه به عوامل مختلف، تبيين جايگاه و نقش هريک از عوامل و در نتيجه فرايند وقوع انقلاب مشکل جلوه مى‌کند.
در ميان عوامل مختلف داراى نقش در وقوع انقلاب اسلامى بايد به نقش کليدى عوامل فرهنگى مانند دين مبين اسلام و مذهب تشيع و رهبرى الهى هوشمندانه و قاطع امام خميني(ره) اشاره کرد.
9- زنگ خطرى که سقوط شاه در جهان استکبارى نواخت و لرزه‌اى که پيروزى انقلاب اسلامى بر اندام جهانخواران انداخت و فروغ اميدى که با پيروزى ملتى بر دست نشاندگان قدرت‌هاى استکبارى در افق حيات سياسى آينده کشورهاى جهان سوم تابيدن گرفت و بالاخره با تحقق معجزه سياسى قرن بيستم، توجه بسيارى از تئوريسين‌هاى انقلاب‌ها، تحليلگران و مفسران سياسى و صاحب‌نظران در سياست‌هاى ملى و فراملي، به بررسى تحليلگرانه اين حادثه بزرگ سياسى تاريخ معاصر جلب شد و برخى تحت عنوان “سقوط شاه” و بعضى ديگر زير عنوان “انقلاب ايران”، وعده‌اى هم به عنوان “پيروزى انقلاب اسلامى ايران”، علل و عوامل به وجود آورنده آن را مورد بررسى و تحقيق قرار داده و اکثرا با معيارهاى گذشته و شاخص‌هاى ذهنى و مورد علاقه خود شتابزده به اظهارنظر پرداختند.
10- ضرورى به نظر مى‌رسد که درخصوص تحليل‌ها و تفسيرهاى صورت گرفته از سوى مفسران سياسى که وابستگى شديدى به امپرياليسم خبرى و باندهاى مطبوعاتى صهيونيسم جهانى دارند نکاتى را در ذيل يادآور شويم؛
نکته اول - مطلبى که در بررسى ديدگاه‌هاى مختلف و برداشت‌هاى متفاوت از علل پيروزى انقلاب اسلامى به چشم مى‌خورد اين است که بيشتر تحليل‌ها و تفسيرهاى ارائه شده بويژه از طرف مفسران سياسى غرب، براساس بينش محدود در يک مقطع زمانى و به صورت مجرد و بدون توجه به زمينه‌هاى پيچيده عقيدتى و ريشه‌هاى ممتد تاريخى حادثه‌اى به عظمت انقلاب اسلامى ايران انجام گرفته است.
احتياج به توضيح ندارد که پديده‌هاى سياسى - اجتماعى مهمى چون انقلاب اسلامى که داراى بار فرهنگى عميق و سابقه تاريخى و ايدئولوژيکى است، هرگز بدون برخوردارى از زمينه‌هاى گسترده و پيچيده عقيدتي، در حد يک مکتب و ريشه‌هاى به هم پيوسته ممتد تاريخي، در حد يک تمدن و فرهنگ ريشه‌دار، نمى‌تواند محتمل‌الوقوع باشد، تا چه رسد به حادثه‌اى در سطح بزرگترين پديده سياسى معاصر.
نکته دوم- اينکه هرکدام از تحليلگران براساس بينش خاص و زمينه فکرى خود، در ميان علل و عوامل مختلف روى يک يا چند مورد تکيه نموده و آنها را اصلى وعوامل ديگر را فرعى معرفى کرده‌اند و تشخيص اصلى و فرعي، خود احتياج به توضيحى دارد که در بيشتر اين تحليل‌ها به چشم نمى‌خورد.
ملاک اصلى و فرعى بودن مى‌تواند نزديک يا دور بودن پديده وعامل آن باشد و نيز ممکن است مستقيم و غير مستقيم بودن تاثير عامل، معيارسنجش قرار گيرد و همچنين مى‌توانيم شدت و ضعف تاثير عامل را اساس ارزيابى بدانيم و يا اهميت عامل و مناسبت‌هاى ماهوى و ديگر نقطه‌نظرهايى که معمولا در تعيين اصلى و فرعى منظور مى‌گردد، پايه قضاوت قرار بگيرد.
نکته سوم - آن است که طبقه‌بندى نقطه‌نظرها در تحليل و تفسير پيروزى انقلاب اسلامى کارى است بس مشکل که از رابطه تنگاتنگى ناشى مى‌شود که بين عوامل سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادى و مذهبى وجود دارد؛ زيرا هر عامل اقتصادى و يا مذهبى نهايتا در ايجاد يک پديده سياسى به عامل سياسى تبديل مى‌شود و کليه عوامل پديده‌هاى سياسى به هر شکل و با هر خصوصيتى که همراه باشد، بالاخره سياسى محسوب مى‌شود. باتوجه به اين مشکل بوده که ما در طرح و بررسى نظرات مختلف از ارائه شيوه‌ خاص طبقه‌بندى شده خوددارى نموديم.
در اين ميان اين نکته نيز حائز اهميت است که تحليلگران سياسى غرب در زمينه تحولات عميق ايران، بيشتر از سقوط شاه و علل و عوامل آن سخن به ميان آورده‌اند و به پديده‌هاى مثبت آن که عمدتا پيروزى انقلاب اسلامى است، کمتر پرداخته‌اند و چنانچه در ارائه نقطه‌نظرهاى مختلف، سقوط شاه به عنوان محور اصلى بحث‌ها قرار گرفته است،‌از اين بينش يک سويه ‌نگرانه سرچشمه گرفته است! بى‌شک، هيچ کدام از علل وعواملى که از سوى تحليلگران مطرح شده نمى‌تواند به عنوان علت اصلى و علت‌العلل قابل قبول باشد و چنانچه عوامل ياد شده را يکبار ديگر به بستر حوادث و جريان انقلاب اسلامى عرضه کنيم مى‌بينيم که نه تنها همه آنها به نحوى در روند انقلاب موثر بوده، بلکه آنها در حقيقت همه عوامل نيستند و عوامل متعدد ديگرى نيز در کنار آنها مى‌توان يافت که کم و بيش با آنها در ايفاى نقش‌هاى مختلفى در روند انقلاب سهيم‌ بوده و به نحوى موثر بوده‌اند.

منابع:

1- انقلاب اسلامي: ريشه‌ها و چالش‌ها، دکتر روحاني، حسن
2- مقاله مطالعات مربوط به ايران و انقلاب ايران، پليتيکي، ورلد، ترجمه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى
3- غرور و سقوط، آنتوني، پارسونز، ترجمه پاشا شريفي
4- تحليل بر انقلاب اسلامي، دکتر محمدي
5- ايران: ديکتاتورى و تحول، هاليدي، فرد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى مرداد 63
6- انقلاب اسلامى ايران و مبانى رهبرى امام خميني(ره)، برآم، سايروسن، ترجمه پ شيرازي
7- انقلاب اسلامى و ريشه‌هاى آن، عميد زنجاني، ‌عباسعلي
8- انقلاب در ايران در سال 1979، مذهب به عنوان ايدئولوژى سياسي، عنايت ، حميد، ترجمه منتظر لطف
9- انقلاب اسلامى و چرايى و چگونگى رخداد آن، جمعى از نويسندگان
10- ماموريت در ايران، سوليوان، ويليام (آخرين سفير آمريکا در ايران)