انقلاب اسلامي و مقصود آن

اگر فرهنگ انقلاب اسلامی را در سخنان رهبر آن، حضرت امام(ره) متجسم بدانیم، باید بگوییم این انقلاب رهیافتی جز «حکومت خدا بر روی زمین» ندارد؛ حکومتی که در راس آن، فقیهی عادل و جامع الشرایط نشسته و در منظومه یک قانون اساسی مصوب به اداره جامعه می پردازد؛ اداره‌ای که هدف و مقصود آن، رشد و تکامل فردی اعضای آن است تا بتوانند مسیر شکوفایی استعدادهای درونی خود را به مدد سازوکاری به نام «حکومت اسلامی» طی نمایند.
ملت ایران طی سال ها مبارزه با استعمار و استبداد، حوادث و آزموده های متعددی را پشت سر نهاده که می‌تواند چراغ راهی برای ادامه حیات انقلاب اسلامی باشد؛ انقلابی که وجه تمایز آن با انقلاب هایی چون انقلاب فرانسه و انگلستان در جوهره‌ای به نام «اسلام» است که دو سال پس از پیروزی، انگیزه جهاد بسیاری از مبارزان و جوانان حامی آن بود تا جان خود را در راه آن عطا نمایند.
انقلاب اسلامی از ابتدا در پی آن بود تا با تبدیل کشور ایران به یک کشور الگو و نمونه و تقدیم حیات طیبه به مردمان خود، الگویی برای دیگر آزادگان و مردمان باشد که خوشبختانه تحقق اهداف آن در این حد نیز موجب تحولات مهمی نه تنها در قاره خود که در آفریقا و امریكای لاتین گشته و می رود تا بر جوامع و دول اروپایی و امریكایی نیز موثر افتد. شاید برخی تحرکات اسلام ستیزانه در برخی نقاط جهان از جمله در کشورهای قفقاز برای مقابله با چنین رخدادی باشد.
خوشبختانه ملت ایران پس از سه دهه از وقوع انقلاب حیاتبخش خود، همچنان ثابت و پابرجا اهداف معقول انقلاب سال 57 را که توسط حکیمی الهی تعیین گشته ادامه داده و می‌کوشد با موانع راه که سنت و آزمایش الهی‌اند، مواجهه‌ای مومنانه و    ان شاء الله  پیروزمندانه داشته باشد. 
واقعیت آن است كه پس از سه دهه هنوز توفیق تحول آفرینی بنیادین و زیربنایی در حوزه‌هایی چون آموزش علوم در دانشگاه ها و هنر    خصوصاً هنرهای نمایشی  را نداشته‌ایم؛ تا حدی که عدم ابتناء علوم انسانی بر فلسفه الهی و عدم اشاعه فکر سالم در کنار نشاط و معنویت در هنرهای نمایشی، اعتراض اندیشمندان و دلسوزان جامعه را برانگیخته است.
اگر همچنان به دنبال طی مسیر انقلاب اسلامی هستیم، می بایست برای این مسائل اهمیتی مضاعف قائل شویم که خوشبختانه نشانه‌هایی از توجه مسئولان و اندیشمندان به این مسائل به چشم می خورد.