انقلاب اسلامی و دگرگونی ارزشهای اصیل

در این شرایط بسیاری از مردم کسانی را که فقط به فعالیتهای مولد و قانونی با رعایت حرام و حلال الهی می‌پردازند بی‌عرضه می‌دانند و مفسدین را باعرضه و زرنگ تلقی می‌کنند. قرآن کریم یک نمونه را متذکر شده است: «الذین یاکلون الربوا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربوا و احل الله البیع و حرّم الربوا؛ کسانی که ربا می‌خورند و به پا نمی‌خیزند مگر مانند کسی که در ا ثر تماس شیطان دیوانه شده، این به خاطر آن است که گفتند: خرید و فروش هم مانند رباست، در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال کرده و ربا را حرام»(بقره: 275). یعنی در فرهنگ قرآن، رباخواران کسانی هستند که قدرت تشخیص و تعادل خود را از دست داده‌اند، آنها بین خوب و بد و خیر و شر و مفید و مضر نمی‌توانند فرق بگذارند. ربا با توازن و تعادل اجتماعی در تنافی است و مسیر مستقیم فعالیتهای سالم اقتصادی را که مقتضای فطرت الهی انسان است مورد تهدید قرار می‌دهد، اما آنها به گونه‌ای مسخ شده‌اند که ربا را اصل و ارزش قرار می دهند و خرید و فروش را که نیاز جامعه انسانی است، با آن مقایسه می‌نمایند. حاصل اینکه در شرایط حاکمیت فساد مالی بسیاری از مردم توازن عقلانی خود را از دست می‌دهند و زرنگی را در دستیابی به ثروت زیاد از راه‌های غیر مشروع می‌دانند و به آن افتخار می‌کنند و آن را ارزش به حساب می‌آورند. مستی شهوات و تنعم و تلذذ بی‌قید و شرط، طبقات مرفه جامعه را از پرداختن به ارزشهای اصیل و درک واقعیتهای اجتماعی باز می‌دارد و غرق عصیان و گناه می‌کند. کسی که در سایه ثروتهای کلان که از راههای غیرمشروع تحصیل کرده، در گرداب رفاه‌طلبی و اشرافی‌گری گرفتار شده، حاضر است همه ارزش‌های اصیل انسانی و اسلامی را برای رسیدن به رفاه و تجمل قربانی کند. هر اندازه روح رفاه‌طلبی و تجمل‌گرایی در او رخنه کند، به همان نسبت از اسلام ناب و ارزشهای اصیل آن، فاصله می‌گیرد. این خطر، به تدریج از طبقه مرفه به طبقات دیگر سرایت کرده و گسترش می‏یابد. کم‏کم ارزشهای اخلاقی و معنوی از رونق افتاده و پایمال می‏گردند و بدین سان زمینه نابودی و انقراض فراهم می‏شود. شکی نیست که پیامد سقوط اخلاقی و مفاسد اجتماعی که در پرتو زندگی مرفهانه صاحبان ثروتهای نامشروع پدید می‌آید، چیزی جز تهی شدن فرهنگها و جوامع از درون و در نتیجه سقوط و نابودی آن نیست.
بدون تردید، رهایی از وابستگی‌های اقتصادی و کسب استقلال، مستلزم تحمل دشوایها و محرومیتهاست. برای رهایی از چنگ فریبندگی‌های سرمایه‌داری و وابستگی‌های ذلت بارش، نیاز به ملتی قانع و آزاد از شیفتگی‌های مادی است. در دنیای امروز، که فرهنگ و هویت ملی و مذهبی ما در نبردی تمام عیار با ارزش‌های سرمایه‌داری قرار دارد، تنها راه رویارویی با فرهنگ مهاجم سرمایه‌داری، گسترش فرهنگ قناعت و پرهیز از رفاه‌طلبی و تجمل‌گرایی است. قطعا جامعه‌ای که از راههای غیر مشروع و با توسل به فعالیتهای اقتصادی ناسالم به سوی رفاه و تجمل در حرکت است، اهل مبارزه با استعمار و مظاهر فرهنگی آن نیست، لذا امام خمینی (ره) مرفهین بی‌درد و برخورداران بی‌تعهد را، مروج اسلام آمریکایی دانسته و بر این باور بودند که اگر روزی رفاه‌طلبی و تجمل‌گرایی به عنوان یک ارزش درآید، دیگر نخواهیم توانست بدون خوف و هراس، با دشمنان استقلال و آزادی محرومان و مستضعفان بجنگیم: «ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافته‌اند که مبارزه، با رفاه‌طلبی سازگار نیست…آنها که تصور می‏کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایه‌داری و رفاه‏طلبی منافاتی ندارد، با الفبای مبارزه بیگانه‏اند. و آنهایی هم که تصور می‏کنند سرمایه داران و مرفهان بی درد، با نصیحت و پند و اندرز متنبّه می‏شوندو به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آن کمک می‏کنند، آب در هاون می‏کوبند. بحث مبارزه و رفاه وسرمایه، بحث قیام راحت طلبها، بحث دنیا خواهی و آخرت جویی، دو مقوله‏ای است که هرگز با هم جمع نمی‏شوند وتنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیّت و استضعاف را چشیده باشند».
زندگی اترافی و اشرافی که نتیجه مستقیم حاکمیت تبعیض و فساد مالی است، از چند سو فساد اخلاقی و رفتاری در پی دارد و ارزشهای اصیل انسانی و الهی را تحت الشعاع قرار می‌دهد. از یک سو غرق شدن در شهوتها و هوسها و زیاده‌روی در لذات جسمانی، مجالی برای اندیشه در کمالات معنوی و انسانی و توجه به بعد روحی باقی نمی‌گذارد و راه را برای تهذیب اخلاقی می‌بندد. بویژه آنکه افتادن در دام هوسها و لذت جوییها، نور و نیروی خرد را سخت ناتوان می‌کند و پذیرش دعوت ادیان و مصلحان را دشوار می‌سازد. از سوی دیگر، حفظ این موقعیت و تداوم بیشترآن مستلزم یا همراه رذیلتهای اخلاقی همچون آزمندی، طمع و بخل است. از جنبه‌های دیگر، پرداختن به تجملات و کامجوییها نیز غالبا همراه با ناشایستهای اخلاقی و رفتاری همچون فخرفروشی، خودبرتربینی، و بی‌بندوباری خواهد بود. هنگامی که زرق و برقهای مادّی، پرخرجیها و گرایش به زندگی‌های تجملی در پرتو رواج فساد مالی، گسترش یافت، هزینه‏های مصرف بالا می‏رود و دخل و خرج ناهماهنگ می‏شود. این افراد برای همگامی با زندگی و تأمین مخارج متنوع و سنگین آن، خود را ملزم به رعایت ضوابط و ارزشها نمی‏بینند. این جاست که تجمل و زندگی اشرافی، آشیانه فساد می‏شود و در سایه خود، انواع کژیها و مفاسد را پرورش می‏دهد.

منابع:
جواد ایروانی، اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث، دانشگاه علوم اسلامی رضوی
غلامعلی معصومی‌نیا و حسن دادگر، فساد مالی، کانون اندیشه جوان، ص164