انقلاب جهانی اسلامی

پیچیدگی این رویدادها باعث شد که به خاورمیانه و پیش خالد مشعل، رهبر جنبش حماس رفته از زبان کسی که ریاست مبارزه انقلابی آزادی بخش چندین ساله فلسطینی ها علیه اسراییل را برعهده دارد، توضیحاتی درباره آنچه در شمال آفریقا و خاورمیانه در جریان است بشنوم.
س: می خواهم نظر شما را درباره تحولات در منطقه بدانم. عده ای معتقدند توفانی که در جهان عرب رخ داده، نتیجه تلاش جوانان آزاداندیشی است که بر شبکه های اجتماعی مسلط شده و تمام جهان عرب را به قیام واداشته اند. برخی نیز می گویند فعالیت برادران مسلمان در بطن این رویدادها قرار دارد و تلاش های طولانی آنها طی ده ها سال، بالاخره به این انفجار عظیم اسلامی انجامیده است. گروه سوم اعتقاد دارند که این حوادث نتیجه اعمال زیرکانه سرویس های ویژه آمریکا است که از فناوری های مدرن اجتماعی علیه عرب ها استفاده کرده و سعی می کنند در شرایط جدید در این منطقه ثروتمند و مهم برای سراسر جهان برای خود جای پا باز کنند. شما در این مورد چه نظری دارید؟
- بدیهی است که رویدادهای منطقه ما توجه سراسر جهان را به خود جلب کرده است. با توجه به ابعاد گسترده این حوادث، ظهور ارزیابی ها و تعابیر مختلف آن، امری طبیعی به نظر می رسد. ولی می خواهم اطمینان بدهم که رویدادهای این منطقه بدون مداخله خارجی اعم از مداخله آمریکا یا هر قدرت دیگری صورت می گیرد. آمریکایی ها در زمان ریاست جمهوری جرج بوش پسر سعی کرده بودند فناوری های اداره امور خاورمیانه را به وجود آورند ولی موفق نشدند. دولت وقت آمریکا ناگهان موضوع دموکراتیک کردن کشورهای منطقه را مطرح کرد، ولی این شعارهای لیبرال بالاخره از دستور روز خارج شد زیرا آمریکایی ها نگران حال رژیم های دست نشانده خود شدند. لذا آنچه که در منطقه ما رخ می دهد، نتیجه تلاش های شهروندان این منطقه است.
تاریخ همه ملت ها دورانی را می شناسد که با شور و شوق، اعتلا و رشد فعالیت مردم توأم می شود. بعد از آن مرحله انحطاط و سکوت فرا می رسد. لیکن ادوار مختلف تاریخی پشت سر هم رخ می دهند و جای همدیگر را می گیرند. زندگی ملت ها شبیه به زندگی یک فرد است که مراحل فراز و نشیب دارد. ملت های عرب از استعمار غربی اعم از انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی و اسپانیایی آزاد شده اند. این روند در سال های 1960-1940 صورت گرفته و بنای مرحله به اصطلاح استقلال جهان عرب را نهاد. ملت های منطقه به آینده خود امید بسته و اعتقاد داشتند که استقلالی که آنها به دست آورده اند، استقلال واقعی خواهد بود و نه جعلی. مردم به رهبران جدید خود اعتماد داشتند و معتقد بودند که آنها ملت های خود را به سوی پیروزی های جدید و پیشرفت واقعی هدایت خواهند کرد.
آن مرحله دستاوردها، پیروزی ها و لحظات افتخار را شاهد بود. در زمینه برقراری نهادهای دولتی، تحقق اصول دموکراتیک و توسعه دموکراسی و فرهنگ نتایج معینی به دست آمده بود. ولی بالاخره معلوم شد که در منطقه ما در زمینه اقتصاد، توسعه نهادهای دموکراتیک و تامین امنیت واقعی ملی که با تهدید از سوی اسرائیل و حامیانش روبه رو می شد، موفقیت های واقعی حاصل نشده است. احساس می شد که ملت ها به پرتگاه افتاده اند. همه این عوامل جمعاً باعث نومیدی شدید مردم منطقه و شکست امیدها شد که گاهی به خشم اجتماعی و اعتراضات عمیق درونی منجر می گردید. این خشم و اعتراضات روزبه روز بیشتر می شد.
در حال حاضر جهان اسلام از پرتگاهی که به درون آن افتاده بود، بیرون می آید، روحیه و طرح تمدنی خود را تازه می کند و در چارچوب بشریت برای خود جایگاه شایسته ای جست وجو می کند. آنچه که در منطقه ما رخ می دهد، امر تصادفی نیست، بلکه روحیه واقعی تحولات و تغییرات عمیق است. این رویدادها را باید به عنوان اعتلای ملت های منطقه تعبیر کرد که نمی خواهند به موجودیت نومیدکننده و غم انگیز خود ادامه دهند.
چند عامل باعث شد که ملت ها در مسیر رستاخیز فعلی خود گام بردارند. مردم در شرایط فقر بی پایان، بیکاری و بی عدالتی اجتماعی فرسایشی زندگی می کردند. ناکامی ها در زمینه توسعه اقتصادی و اجتماعی آشکار بود. فقر دور بخش اعظم مردم چنبره زده بود، ولی یک مشت انسان هایی که زمام امور را به دست آوردند، همه ثروت ها را نزد خود متمرکز کرده بودند. مردم می دیدند که این دزدان غاصب آنها را غارت می کنند. نه تنها ثروت ها، بلکه تاریخ ملت ها را می ربایند. این امر تکان دهنده بود و زخم های مردم را عمیق تر می کرد.
در نهایت امر، مردم فهمیدند که آنها غیر از غل و زنجیرهایی که دست و پای آنها را بسته است، چیزی ندارند که از دست بدهند. ظلم و استبداد، فقدان دموکراسی و آزادی و پایمالی عدالت به صورت بسیار حاد احساس می شد. نبود احترام به مردم و طمع لجام گسیخته به اصطلاح نخبگان نقش چاشنی انفجار منطقه ای را بازی کرد. فساد مالی هم به یک بار سنگین دیگر تبدیل شد. فساد مالی به همه سطوح قدرت گسترش یافته و به فاجعه واقعی منطقه ما مبدل گردیده است. الیگارشی هایی به وجود آمدند که هم قدرت و هم ثروت ملت ها را در دست خود متمرکز کردند. فساد مالی باعث عمیق تر شدن شکاف بین اقشار جامعه شد. یک قشر اندک در رفاه و کامل در حالی که قشر دیگر که اکثریت ملت را تشکیل می دهد، در بدترین شرایط اقتصادی زندگی می کند.
مردم ما از گذشته غنی و زیبایی برخوردارند. ما مواقع عظمت واقعی تاریخی را تجربه کرده ایم و حالا مردم با مقایسه وضع امروزی با گذشته عظیم خود احساس نارضایتی می کنند. روابط کشورهای عربی با اسراییل اهمیت خاصی دارد. ناکامی های کشورهای عربی در مناقشه با اسراییل و شکست های تلخ آنها، همگی بر تنش منطقه ای افزوده است. اسراییل، دولت ناچیزی است که موفق شد کشورهای بزرگ عربی با جمعیت کثیر را مغلوب کند. مردم رژیم های حاکم را مقصر شکست های پی درپی و ناتوانی یا بی میلی به حل این مناقشات متهم می کردند.
همه کشورهای عربی با فلسطین روابط تنگاتنگ تاریخی، اخلاقی و معنوی دارند. مردم می دیدند فلسطینی ها چگونه تجاوزات اسراییل را دفع می کنند و از دولت های خود همین نوع مقاومت را می خواستند. بعضی رژیم های عربی برای ملت های خود توضیح می دادند که علت فقر شدید و توسعه نیافتگی آنها، مصرف همه امکانات و نیروها برای مبارزه با اسراییل است. سال ها گذشت، ولی این مبارزه باعث پیروزی نمی شد. فقر مردم شدت می یافت ولی ثروت طبقه حاکم رو به افزایش بود، ولی اسراییل در همه جبهه ها پیروز می شد. یورش وحشیانه اخیر اسراییل به نوار غزه و رفتار فوق العاده خشن ارتش اسراییل با جمعیت فلسطین و با ساکنان بیت المقدس کاسه صبر مردم را لبریز کرد. تازه بعضی رژیم های عربی با صهیونیست ها همدردی کرده و به یورش های وحشیانه آنها به ملت فلسطین مساعدت کردند. این خیانت رژیم ها به جهان عرب، هیزمی بود که به آتش فزاینده انقلاب ریخته شد. بیش از پیش روشن می شد که دولت هایی که خود را دولت های ملی و میهن دوستی اعلام می کردند، در واقع دست نشانده های غرب بوده و در خدمت خود به منافع غرب در منطقه، همه دستورات آنها را کورکورانه اجرا می کردند. ولی مردم در طول تاریخ رهبرانی را که تابع اراده بیگانه باشند، دوست ندارند.
به علاوه، ملت های عرب می دانستند که بعضی کشورها با وجود فشار نیرومند از سوی آمریکا و تمام غرب، از حیثیت ملی خود دفاع کرده و استقلال خود را برقرار کردند. همه این عوامل خشم توده های مردم، روحیات و رفتار اعتراض آمیز مردم کوچه و بازار عربی را سبب شد. وابستگی رژیم های عربی به آمریکا و پیروی از نسخه ها و احکام اقتصادی و سیاسی آمریکا نه تنها منطقه ما را خوشبخت نکرده بلکه انحطاط بیشتری را به ارمغان آورده است. اعتراض توده های عرب متوجه جهان غرب و ارزش های آن بود که رژیم های فاسد منطقه از این ارزش ها که علت انحطاط بودند، پشتیبانی می کردند.
در این زمینه یک عامل دیگر نقش خود را ایفا کرد و آن بروز هویت ملت ها، بازگشت به ریشه ها، بازیافت برداشت های عمیق سنتی از خود و از جایگاه و نقش خود در نظام هستی است. تاکنون بخش قابل توجه جهان عرب ویژگی های خود را در تمدن غربی حل کرده و از دست داده است. عرب ها به طور کورکورانه از شیوه زندگی غربی، فرهنگ و ارزش های غربی که با شتاب و به صورت ناکامل یاد گرفته اند، تقلید می کنند. و اینک ملت عرب روند بازگشت به ریشه ها و منابع خود را که سبب عظمت و افتخار گذشته آن شده و تمدن آنها را تشکیل داد، شروع کرده اند. این بازگشت به امت عرب انرژی و پویایی جدیدی بخشیده است. این بازیافت هویت خود برخلاف ادعاهای کارشناسان سیاسی غرب، به تعصب، افراط و جهل انسان اولیه ربطی ندارد.این بازگشت به ریشه هاست.
س: فکر می کنید این منطقه بعد از پایان توفان های انقلابی چه شکلی خواهد گرفت؟ نتیجه تاریخی این تحولات چگونه خواهد بود؟
- سوال هایی که می پرسید، ساده به نظر می رسد، ولی پاسخ ساده نیست. قبل از اینکه انقلاب های ما به پایان برسند، مرحله ای باید بگذرد که در جریان آن وقوع چالش های پیچیده و خطرناک امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. نیروهای ضدانقلاب دائما موجودیت خود را یادآور خواهند شد. انقلاب های ما از تاثیرهای خارجی هم در امان نخواهند ماند، ولی این بدان معنی نیست که نیروهای خارجی به سرکوب انقلاب های ما بپردازند. خیر، آنها روش دیگری اتخاذ خواهند کرد یعنی سعی خواهند کرد انقلاب های ما را اداره کنند. بعضی افراد و گروه ها که دیروز با رژیم های فاسد دیکتاتور همکاری می کردند، اکنون با شور و شوق از تغییرات به عمل آمده تعریف می کنند. اوضاع امت ما را بعد از پایان تغییرات این طور می بینم: زندگی دموکراتیک، آزادی ملی و شخصی و حقوق بشر برپا خواهد شد. زمام امور در نتیجه انتخابات آزاد و به صورت صلح آمیز تمدنی از یک نیرو به نیروی دیگر منتقل خواهد شد. عدالت اجتماعی به یکی از موازین متداول زندگی تبدیل خواهد گردید. مردم در روند توسعه فشرده و موفقیت آمیز شریک خواهند شد. اعتلای اقتصادی و صنعتی نصیب ما خواهد شد. توسعه فناوری ها و علوم، شکوفایی فرهنگ و اصلاح جو اخلاقی همه زمینه های فعالیت جامعه، برقراری انسجام بین گذشته، حال و آینده و پیروزی هویت و اصالت ملت ها قابل پیش بینی است. در بخش دینی تکثر اعتقادات و باورهای دینی حفظ خواهد شد. روابط بین احزاب، گروه های اجتماعی و جریان های فرهنگی و مذهبی بر مدارا استوار خواهد بود. امت متحد و احیا شده ناگزیر در نبرد خود با صهیونیست ها برنده شده و استقلال واقعی سیاسی و اقتصادی را برقرار خواهد کرد. گفت وگو با غرب از مواضع عزت و تساوی حقوق صورت خواهد گرفت. زمان سرقت و چپاول ثروت های ملی، به گذشته خواهد پیوست. امت ما جایگاه خود را در جامعه بین المللی احیا خواهد کرد.
اسرائیل تنها زمانی می تواند پیروز شود که امت ما ضعیف و عقب مانده باشد. وقتی که امت ما به ریشه های خود بازگردد و عظمت و قدرت به دست آورد، جایی برای اشغال و تجاوز اسراییل باقی نخواهد ماند. اکنون اسراییل نگران تحولاتی است که در امت ما رخ می دهد. غرب و ایالات متحده هم نگران هستند ولو اینکه تحولات زیرشعار گسترش دموکراسی، آزادی و حقوق بشر صورت گیرد. غرب نمی تواند و نمی خواهد با شرکای برابر حقوق در زمینه ایجاد بشریت منسجم آینده همکاری و تعامل کند، بلکه به بردگان و زیردستان گوش به فرمان احتیاج دارد. غرب ثروت های ملی آنها را غارت می کند. به آنها بازار مصرفی تحمیل می کند، اراده آنها را تابع خود می کند و سلطه خود را بر دنیای مادی و معنوی آن ها برقرار می سازد. ولی همه این پدیده ها حتما از بین رفته و به گذشته خواهند پیوست.
س: جهان شاهد انقلاب جهانی اسلامی است. همه انقلاب های بزرگ اهداف فوق العاده عظیمی مطرح می کردند که با ایجاد بشریت جدید ارتباط داشتند. جهان امروز غرب فرسوده شده است. توان الگوی لیبرال غربی خاتمه یافته و جهان دنبال اشکال جدید نظام هستی می گردد. حالا مشخصات مهم، ولی سنتی آینده عرب ها را بر شمردید که شامل دموکراسی، تکثر اعتقادات و حقوق بشر است. همه این اصول در انقلاب های قرن 18 مطرح شده و در جهان درحد معینی تحقق یافته بود. ولی جالب است بدانیم انفجار انقلاب اسلامی فعلی برای بشریت چه چیز اصولا جدیدی به ارمغان می آورد؟
موافقم که این آرمانها در قرن 18 به وجود آمدند. ولی ملت های ما از این آرمان ها بی بهره بودند. درست است که این انقلاب را می توان انقلاب جهانی اسلامی نامید. اسلامی که انقلاب می کند، اسلامی نیست که فلاسفه و کارشناسان غربی علوم سیاسی وصف می کنند. غرب، اسلام را به عنوان منبع و منشأ افراط و تعصب دانسته و مترادف با عقب ماندگی، تعبیر می کند. ولی اسلام ما، اسلام متفاوتی است که شامل آرمان های معنوی و الهی است که جوابگوی منافع روحی است که در دنیای مادی هم موجود است.
غرب از این آرمان ها برخوردار نیست و به آنها احتیاج دارد.غرب تمایل به زورگویی و تروریسم را به اسلام نسبت می دهد. ولی اسلام مخالف تجاوز است. اسلام با تجاوز علیه دیگران موافق نیست و مخالف ظلم و اشغال است. اسلام از پیروان خود دعوت می کند که با هر گونه ظلم مبارزه کنند و حتی جان خود را فدای اصول عالی آزادی و عدالت بکنند.
در اسلام روحیه انقلابی، علاقه به نوآوری و مقابله با هر چیز متحجر وجود دارد.