انقلاب و انتظار - تحليلي بر زمينه سازي انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) در انقلاب اسلامی ایران

شيعه، كه از همان ابتدا دل در گرو مكتب علمي و عملي اهل بيت(ع) گذاشته بود، غمبارترين دورههاي تاريخي خود را به پشتوانة انتظار فرج پشت سر گذاشت و مرحله به مرحله راه پيمود تا سرانجام در چهاردهمين قرن اسلامي موفق شد انقلابي بزرگ براي ايجاد مقدمات ظهور منجي به راه اندازد؛ انقلابي كه تمامي رنجها و سرزنش كشيدنهاي گذشته را معنا ميكرد و نشان ميداد كه يكي از نائبان عام امام غايبي كه شيعيان از اوصافش ميگويند عَلَم بر دوش گرفته و چنين تحول بزرگي را در صحنة جهاني پديد آورده است.
در مقالة پيشرو تعريف و تقسيمات انتظار و چگونگي بارور شدن اين انديشه در انقلاب اسلامي ايران بررسي، و ديدگاههاي حضرت امام(ره) در اينباره بيان شده است.
 
آموزة ظهور منجی یکی از آموزههای مشترک و فراگیر ادیان آسمانی و تحققبخش آرمان دیرپای بشری برای زندگی در یک مدینة فاضله است. هرچند چنین آرمانی تاکنون محقق نشده، مؤمنان به منظور تعالیم پیامبران خود، همواره چشم به راه آن بودهاند. با وجود آنکه تحقق چنین جامعهاي طول كشیده، اما این آموزه از آرمانهای تغییرنیافته و پایدار انسان طي قرنها، و از مسلمات اعتقادی مشترك اديان مختلف آسمانى بوده است؛ زيرا پيامبران گذشته در ميان امتهاي خويش از اصلاح اساسى جامعة بشری و اجراى عدالت همگانى سخن ميگفتند و ظهور مصلح بزرگ را به پيروان خود بشارت مي‏دادند. از آنجا که بشر براساس فطرت خويش، به دنبال تحقق عدالت عمومى است تا همة گروههاى جامعه از ستمگرى، استبداد و محروميت رها گردند، حالت انتظار در همة افراد بشری وجود دارد. تا جایی که اعتقاد به حتمى بودن ظهور موعود نجاتبخش جهان، در مكاتب مادى نيز وجود داشته و عقيدة به ظهور چنين موعودى بيش از هر عقيدة ديگرى افكار عمومى بشر را به سوى خود جلب كرده است. در همین زمينه آیتالله آصفی بيان کردهاند: «مسئلة انتظار از محدودة دین فراتر رفته و مذاهب و رویكردهای غیردینی نظیر ماركسیسم را نیز شامل شده است». چنانكه برتراند راسل‏ گفته است: «انتظار، تنها به ادیان تعلق ندارد، بلكه سایر مكاتب و مذاهب نیز ظهور نجات‏بخشی كه عدل را بگستراند و عدالت را تحقق بخشد، انتظار می‏كشند».[1]
طرح مباحثی همچون انتظار و آرمان ظهور منجي براي نجات بشريت در همة اديان و مذاهب براي انسان‏ها نوعي اميدواري به آينده ايجاد كرده است. در اسلام، كه دين خاتم است، اين انتظار روشن‏تر و در شيعه نیز در مقايسه با سایر فرقههاي اسلامی از شفافيت بيشتري برخوردار است؛ زيرا بسياري از ويژگي‏هاي آن مصلح و منتظران او را پيشتر پيامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) مشخص كرده و در روايات نیز با تشویق مردم به انتظار فرج، آن را به منزلة بهترين اعمال معرفي نمودهاند.[2] 
با شکلگیری دوران غیبت امام زمان(عج)، حالت انتظار و فرج به صورت محسوس در میان شیعیان شدت گرفت و انتظار نزد شیعیان به صورت یك مفهوم اجتماعی درآمد كه در ساختار ذهنی، اسلوب اندیشه، شیوة زندگی، چگونگی نگرش به آینده و همچنین در ترسیم خط سیاسی سهم بسزايي داشته است.
تفاسیر و برداشتهاي متفاوت از مفهوم انتظار سبب شده است نظريات متفاوت و گاه متضادي بهوجود آيد و براساس اين برداشتها، تكاليف متفاوتي ارائه شود. حال براي روشنشدن وظيفة شيعيان و منتظران واقعي حضرت در عصر غیبت، بررسي مفهوم انتظار در لغت و اصطلاح، نظريات و ديدگاههای متفاوت در این زمینه و در نهايت برداشت صحيح آن ضروري است.
 
مفهوم انتظار
انتظار در لغت به معناي «چشم به راه بودن، ديدهباني، درنگ در امور و نوعي اميد داشتن به آينده» است و همچنين «به حالت رواني كسي گفته ميشود كه از وضع موجود خسته شده است و براي ايجاد وضع بهتري تكاپو و تلاش ميكند».[3] در اصطلاح نیز انتظار عبارت است از: «اميد به آيندهاي كه در آن ظلم، بيعدالتي، تبعيض و زشتي نباشد و جهان از آنها رهايي يافته و عدالتگستري بر گيتي حاكم باشد»[4] و در تعریفي دیگر: «چشمداشت هميشگى به اينكه وعدة بزرگ الهى روى دهد و روزى فرا رسد كه بشر در ساية عدالت كامل به رهبرى حضرت مهدى(عج) زندگى كند».[5]
 
انواع انتظار
انتظار حالتي روانی با درنگ و تأمل است که شامل دو برداشت کلی است:
 
1ــ  انتظار سلبی:
در این دیدگاه انتظار به مفهوم انزوا، بى‏تفاوتى و بى‏اعتنايى نسبت به حكومت‏هاى نامشروع و بى‏توجهى نسبت به اصلاح جامعه است[6] که از آن به انتظار سلبی، مخرب یا ویرانگر و زمينهسازي منفي تعبیر میشود كه شامل دیدگاهها و گروههای متفاوتی است. عدهاي انتظار فرج را به اين معنا دانستهاند كه جامعه بايد به حال خود رها شود و به فساد آن توجهي نكرد تا زمينة ظهور ــ كه سرشار از ظلم و فساد است ــ فراهم آيد. عدهاي نیز فراتر از اين عقيده، معتقدند نه تنها نبايد جلوي فساد و گناهان را گرفت، بلكه بايد به آنها دامن زد تا هرچه بيشتر زمينة ظهور حضرت مهدی(عج) فراهم آيد.[7] به همين منظور اينان هر حركت اصلاح‏طلبانه‏اي را محكوم به شكست ميدانند و «طبعاً به مصلحان، مجاهدان، آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عداوت مينگرند؛ زیرا آنان را از تأخیراندازان ظهور و قیام مهدی موعود(عج) ميشمارند. برعکس اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد مينگرند؛ زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم مینمایند».[8] این نوع برداشت از انتظار، که به تعطیلی در حدود و مقررات اسلامی و گسترش فساد منجر میشود، نوعی «اباحیگری» است که به هیچوجه با موازین اسلامی و قرآنی مطابقت ندارد و در عمل نيز هيچگاه به صورت گرايشي قوي و غالب ــ و حتي در خور توجه ــ در ميان شيعيان مطرح نگرديده است.
بهطورکلی باورمندان به اين دیدگاه معتقدند كه چون حضرت صاحب، زماني ظهور خواهند كرد كه ظلم و فساد، جهان را پر كرده باشد، بهترين كار براي منتظران آن است كه به گسترش ظلم و فساد در جهان كمك كرده تا زمينة ظهور حضرت زودتر فراهم شود، يا اگر در گسترش ظلم كاري نميتوانند انجام دهند، حداقل به گسترش ظلم و معصيت كاري نداشته باشند تا اينكه حضرت صاحب خودشان بيايند و ظلم و فساد را ريشهكن كنند.
این دیدگاه ویرانگر و اسارتبخش به توجیه واقعیات موجود و تسلیم شدن در برابر ظلم و جور مستکبران مهر تأیید زده و هر اصلاحی را محکوم ميشمارد. شايان ذکر است که طي تاریخ حاكمان جور، انديشههايي را كه موجب براندازي و تضعيف حكومتشان ميشد، تحريف ميكردند؛ ازاينرو دستهاي نامرئي طبقة حاكم براي حفظ موقعيت خود تلاش ميكردند تا انتظار معناي واقعي خود را در ميان مردم از دست بدهد. امام خمینی(ره) این نگاه را اندیشهای با ریشة استعماری دانسته است و از نظر ايشان استعمارگران اندیشة جبر و انفعال را در میان دینداران ترویج دادهاند تا بهراحتی سلطة خود را ادامه دهند.[9]
همچنین باید خاطرنشان کرد که عمل نمودن بر مبنای برداشت سلبی به تعطیلی بسیاری از احکام اجتماعی اسلام منجر خواهد شد و امامخمینی(ره) نیز در این زمینه اين نكته را بيان كرده است که «نسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادى آن، از نسبت صد به يك هم بيشتر است و مقدارى از احكام هم مربوط به اخلاقيات است و بقيه همه مربوط به اجتماعيات، اقتصاديات، حقوق و سياست و تدبير جامعه بود»[10] و قرآن نیز همه را لازمالاجرا مى‏داند.[11]
سرانجام میتوان گفت که برداشت انزوايى از انتظار، چيزى جز مفهوم رهبانيت در اسلام نيست؛ مفهومى كه با مبانى دينى سازگارى ندارد.
 
2ــ  انتظار ایجابی:
در این دیدگاه انتظار به معناى قيام و انقلاب عليه دولت‏هاى ظالم و غاصب و مبارزه با فساد و تباهى براى زمينه‏سازى ظهور امام زمان(عج) و شكلدهى به حركت اصلاحى و سازنده است[12] که از آن به تعابیر متفاوتی همچون انتظار سازنده، پویا و زنده تلقی میگردد. اين برداشت به منظور زمینهسازی مثبت برای حکومت جهانی موعود، انتظار را به معنای «فراهمآوردن زمينههاي ظهور، ظلمستيزي به اندازة توان و آمادگي براي ظهور حضرت» میداند.[13]
در این دیدگاه برخلاف نظریة پیشین، که برای انسان تکلیفی قائل نبود، فرد منتظر باید با برخورداری از اعمال پاک، شهامت و آگاهی، خود و جامعه را آمادة ظهور منتظَر نماید. انسان منتظر نیز بايد در خودش آمادگی برای اطاعت و پیوستن به آن حضرت ‏را ايجاد، و همچنین ‏زمینة ظهور آن حضرت را فراهم کند.[14] در انتظار سازنده چنانچه مؤمنان تلاشى پيگير در اصلاح جامعه نداشته باشند و با زشتيها و منكرات مبارزه نكنند، منتظر شمرده نمي‏شوند. برخلاف كساني كه تصور ميكنند بايد فساد شديد، جامعه را فراگيرد تا زمينة ظهور فراهم آيد؛ اما پیروان برداشت دوم معتقدند که جامعة اسلامي بايد با استفاده از تمامي امكانات، در آمادگي و رشد انسانها در فراهم آوردن بسترهای لازم براي ظهور تلاش كند.
براساس اسناد تاريخي از صدر اسلام تاکنون، شیعه در مقام گروهی انقلابی و تحولآفرین، براي فراهم آوردن بسترهای ظهور، هیچگاه ولایت ظالمان را نپذيرفته و در برابر سلطه و اقتدار سیاسی نامشروع، موضع رد و منفی داشته است. دراینباره وجود آموزههایی همچون «موعودگرایی»، «انتظار فعال»، «اجتهاد سازنده»، «مرجعیت»، و «ولایتفقیه»، پویایی خاصی به مکتب تشیع بخشیده و تشیع را به مذهب پویا و پیشرو در جهان اسلام تبديل كرده است؛ نقطة شكوفايى و اوج اين تفكر، با پيروزى انقلاب اسلامى ايران در دوران معاصر محقق شد. در دوران تاريك و پر از ظلم و فساد رژيم پهلوى، آگاهىبخشی علمایی همچون امام خمینی(ره) باعث شد زمينه براى ظهور و بروز آثار و پيام‏هاى اصلى «انتظار» فراهم‏ شود و رژيم طاغوت كه به سرعت ‏به سمت دينستيزى، ترويج مفاسد، ارزشزدايى، خفقان و استبداد پيش مى‏رفت، با غفلت از باورهاى عميق و درونى مردم متدين، به روحية ظلمستيزى، شهادت‏طلبى و اصلاحگرايانة آنان توجهى نداشت. در این وضعیت امام خميني(ره) با طرح انديشة حكومت اسلامي در عصر غيبت، درصدد تحقق انتظار پویا در جامعه برآمدند. ايشان ضمن مقابله با انتظار سلبی فرمودهاند: «انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند و مقدمات ظهور، انشاءالله تهيه شود».[15]
 
انقلاب اسلامی ایران؛ زمینهساز حکومت جهانی موعود
ظهور و قيام حضرت مهدي(عج) عظيمترين و بيسابقهترين انقلاب تاريخ است که تحولات اساسي و همه جانبهای را در عرصههای فكري، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي جهان همراه داشته و خواهد داشت. اين انقلاب بزرگ جهاني مانند ساير انقلابهاي اجتماعي ناشي از علل و شرايط مهمي بوده و به زمینه‏سازی‏های زیادی نياز دارد. قيامها و انقلابهاي بيدارگرايانه از جمله اموري است كه سبب تسريع در انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج) شده و موجب بيداري و آگاهي جامعة جهاني و در نتيجه فراهم شدن زمينة ظهور ميگردد. ادعای ما این است که انقلاب اسلامی ایران یکی از انقلابهايی است که زمینهساز انقلاب جهانی حضرت موعود است؛ ازهمينرو برای اثبات اين سخن مباحث مرتبط با انقلاب شامل مفهوم انقلاب در لغت و اصطلاح، شرایط عمومی انقلابها و وجه تمایز انقلاب اسلامی ایران از سایر انقلابها بيان شده است تا ضمن بحث دربارة آرمانها و دستاوردهای انقلاب اسلامی، چگونگی زمینهسازی آن برای انقلاب جهانی موعود روشن شود.
 
مفهوم انقلاب
واژة انقلاب معادل کلمة «Revolution»، برگرفته از كلمة «Revolutio - on» و ريشة «Revolver» است. اين واژه ابتدا از اصطلاحات اخترشناسي بود كه بهتدريج در علوم طبيعي اهميت يافته و سپس براي نخستين بار در سدة هفدهم، به صورت يكي از اصطلاحات سياسي به كار گرفته شد.[16] در فرهنگ فارسي عميد، انقلاب به معناى «حالى به حالى شدن، دگرگون شدن، برگشتن، تحول و تقلّب و تبدل، تغيير كامل و مشخص در چيزى و يك چرخش دورانى» است.[17] 
در فرهنگ مصطلح سياسي، با همة اختلافنظرهايي که دربارة تعريف کامل از پديدة انقلاب مشاهده ميشود، ويژگيهاي عمدهای وجود دارد که آن را از تحولات ديگر جامعه و تغييرات اجتماعي جدا میکند. از آنجایی که تاکنون براي انقلاب، معنا و مفهوم جامع و مانعي ارائه نشده، براي آشنايي با تعريف اين پديده، برخي از تعريفهاي انديشمندان با توجه به ابعاد مختلف آن بيان شده است: ساموئل هانتينگتون[18] يكى از نويسندگان معاصر، انقلاب را به مثابة «يك تحول داخلى سريع، اساسى و خشونتآميز در ارزشها و اسطورههاى حاكم بر جامعه و در نهادهاى سياسى، ساختارهاى اجتماعى، رهبرى و فعاليتها و سياستهاى دولت» تعريف كرده و آن را از ديگر انواع بىثباتى سياسى نظير كودتا، شورشها و طغيانهاى اجتماعى و جنگهاى استقلالطلب متمايز مىسازد.[19] همچنين در تعريف ديگر، انقلاب از لحاظ سياسي «به حركت مردمي گفته ميشود كه نظام سياسي يك كشور را از ميان برميدارد و نظام جديدي را جايگزين آن ميكند».[20]
استاد شهید مرتضی مطهری در تعریف انقلاب گفته است: «انقلاب عبارت است ‏از طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین علیه نظم حاکم ‏موجود برای ایجاد نظمی مطلوب»؛ ازاینرو ایشان ریشة انقلاب را دو چیز ‏دانستهاند: 1ــ نارضایی و خشم از وضع موجود 2ــ آرمان یک وضع مطلوب. در هر انقلابی نفی و اثبات ‏وجود دارد ( نفی وضع موجود و اثبات وضعیت مطلوب).[21]
بر همين اساس انقلاب اسلامى نیز به دلیل نارضايتى از وضع موجود، با اعتقاد مردم شيعة‏ ايران به پيروى از رهبرى امام خمينى (در مقام نايب امامزمان(عج) و وجوب اطاعت و پيروى از ايشان) و با هدف ايجاد وضع بهتر ــ از بين بردن عوامل ظلم و فساد، تشكيل حكومت اسلامى و زمينه‏سازى براى تشكيل حكومت واحد جهانى امامزمان(عج) ــ به پيروزى رسيد.
 
انواع انقلاب
در وقوع انقلابها، مجموعه تحولات و شرايط فکري، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي مداخله دارد و بنابراين باتوجه به موقعيت و تحولات کشورها، مسيرهاي متفاوتي در رسيدن به اين عوامل وجود دارد و بهطوركلي سرنگوني نظامهاي سياسي بر اثر انقلاب، به چند شكل ممكن است روي دهد:
الف) اعتصاب، اعتراض و جنبش اكثريت مردم، كه ممكن است صورت خشونتآميز به خود بگيرد و سبب انتقال قدرت به ديگران شود: مانند انقلاب اكتبر در روسيه.[22]
ب) رهبران و هواداران انقلاب مجبور شوند كه مدتها به مبارزة مسلحانه اقدام كنند تا دولت حاکم را سرنگون نمايند؛ انقلاب كوبا نمونهاي از اين روش انقلابي بود.[23]  
ج) گاهي انقلابها بهمنظور برچيده شدن نظام سياسي پيشين و ايجاد نظام سياسي جديد به وقوع ميپيوندد كه به آنها انقلاب سياسي ميگويند: مانند انقلاب فرانسه.[24]
د) گروهي ديگر از انقلابها به جزء تغيير در نظام سياسي، تغييراتي نيز در نظام اجتماعي بهوجود ميآورد؛ براي نمونه انقلاب سال 1917.م روسيه به جزء آنكه رژيم پادشاهي تزارها را برانداخت، دگرگونيهاي مهمي در نظام اجتماعي آن كشور پديد آورد. همچنين انقلاب فرهنگي چين در سال 1966.م نيز نمونهاي بود كه در آن تلاش شد كشور چين از نظر فرهنگي دگرگون و متحول شود.[25]
باتوجه به شرايط عمومي انقلابها، انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج) ــ بهرغم اينکه برنامهاي الهي و آسماني است ــ همچون ساير انقلابها و تحولات تاريخي و اجتماعي، به يك سلسله شرايط و موقعيتهاي عيني و خارجي، محيط مساعد و فضاي عمومي مناسب نیاز دارد که بدون فراهم شدن آن شرايط، تحقق نمييابد؛ از همين رو بايد مؤمنان به وظايف خود عمل كنند و آمادة ظهور آن حضرت بوده و با حرکتهاي انقلابي و اصلاحي خويش عليه فساد و طاغوت و آگاهي و بيداري بشريت، زمينه را براي ظهور منجي فراهم سازند؛ تا اينکه ارادة خداوند متعال باتوجه به اوضاع و شرايط جامعه و مناسب بودن زمينهها و بسترهای جامعه، به ظهور آن حضرت تعلق گرفته و اذن قيام را صادر نمايد.
بر اين اساس انقلاب اسلامی ایران با نارضایتی از وضع موجود با رژیم پهلوی مقابله كرد و بر اثر تلاشهای نيروهاي انقلابي، سرانجام به رهبری امامخمینی(ره) این انقلاب نه تنها نظام سلطنتي را برچيد، بلكه برپا ساختن يك نظام اجتماعي، اقتصادي و سياسي جديد را براساس آموزههاي دين اسلام، بهويژه آموزة انتظار، هدف خود قرار داد. برای این انقلاب تعریفهاي متعددی بيان کردهاند، از جمله اینکه «انقلاب به مفهوم مكتبي، يعني تغيير حاكميت طاغوت به منظور استقرار حاكميت الله است. اين انقلاب يك انقلاب سياسي يا دگرگوني اجتماعي محض نيست، بلكه تجديد حيات اسلام را در تمام وجوه و ابعاد در نظر دارد و متضمن بازگشت به اصول اساسي به عنوان تنها مكتب جامع، اصيل و حاوي طرح كاملي براي زندگي و تضمينكنندة عدالت، صلح، امنيت، آزادي، ارتقاي فرهنگي و معنوي انسان است».[26]
انقلاب اسلامى ايران، با وجود شباهت به ساير انقلابها (به لحاظ شرايط و عوامل پيدايش و پيروزى)، ويژگيهاى خاص خود را نيز دارد و تفاوت اساسي آن با ساير انقلابها، در ريشة مذهبي و ماهيت ديني (خدامحوري) داشتن، رهبري ديني (سهم روحانيت) و حرکت مردمي[27]  است.
علاوه بر روايتها، مقايسة اهداف و آرمانهاي درخشان انقلاب اسلامي بهويژه در زمينههاي فکري و فرهنگي، و مطابقت و تناسب آن با شرايط ظهور و هدفهاي انقلاب جهاني امام مهدي(عج)، اثباتکنندة تأثير ممتاز انقلاب اسلامي در زمينهسازي و فراهم نمودن زمينهها و بسترهاي ظهور و انقلاب بزرگ مهدوي است. هنگامىكه گفته ميشود نهضت امامخمينى زمينهساز انقلاب بزرگ مهدوى است، مقصود اين است كه اين نهضت در مقاطع تاریخی مختلف همواره با تلاش رهبران و حاميان انقلاب درصدد زمينهسازی برای ظهور امام مهدى(عج) بودهاند؛ ازهمينرو برای اثبات چنین امری لازم است ابتدا آرمانهای انقلاب اسلامی را شناخته و با بررسی دستاوردهای این انقلاب در صحنة عمل، ارتباط و تناسب آنها با اهداف انقلاب مهدوى نيز بررسي شود.
 
آرمانهاي انقلاب اسلامي
بررسي اهداف انقلاب اسلامی مبين اين واقعيت است که اين اهداف براي زمينهسازي و تحقق اهداف انقلاب جهاني امام مهدي(عج)، مطرح شده است و همچنان تعقيب ميشود؛  انقلاب اسلامي ايران در سال 1357.ش، نه تنها انقلابي سياسي براي فروپاشي رژيم پهلوي بود، بلکه بهمنظور استقرار نظام سياسي اسلام و تحقق آموزههاي متعالي آن در عرصههاي مختلف و بنا نهادن ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي نوين در چهارچوب ارزشها و احكام اسلامي روي داد. از جمله عناوين مهم، شاخص و اساسي اين اهداف و آرمانها عبارتاند از: 1ــ ايجاد محيط مساعد براي رشد فضايل اخلاقي بر مبنای ايمان و تقوا؛ 2ــ استقرار عدالت در سطح گسترده و عميق شامل عرصههاي اقتصادي، سياسي، اجتماعی، قضايي و...؛ 3ــ پرورش افراد جامعه و رشد علمي در همة ابعاد؛ 4ــ تربيت و رشد معنوي و ريشهدار شدن ارزشهاي اخلاقي و انساني در افراد جامعه؛ 5ــ آباداني و پيشرفت اقتصادي براي تأمين رفاه عمومي و ريشهكن شدن فقر و محروميت؛ 6ــ احيا و اجراي حدود و مقررات الهي براي زمينهسازي حيات معنوي و فضاي مناسب تعالي انسان؛ 7ــ گسترش انديشة توحيدي و الهي در سطح جهان بهمنظور آشنايي جهانيان با انديشهها و ارزشهاي متعالي اسلام؛ 8ــ مبارزه با مظاهر فساد و تباهي و فراهم آوردن زمينههاي مادي و معنوي سعادت دنيوي و اخروي افراد جامعه؛ 9ــ نفي هرگونه ستمگري، سلطهگري و سلطهپذيري؛ 10ــ دفاع از حقوق مسلمانان و مستضعفان جهان و تلاش براي برقراري صلح، عدالت و امنيت جهاني. 
اين اهداف و آرمانها كه به نام اصول و وظايف اساسي دولت جمهوري اسلامي ايران در قانون اساسي بيانشده، ترسيمکنندة جهتگيري اساسي و خطومشيهاي اجرايي نظام اسلامي در سطح داخلي و بينالمللي به منظور زمينهسازي براي حکومت جهاني حضرت مهدي(عج) است.
امامخميني(ره) با وقوف بر رسالت خطير و الهي خود، هدف نهايي انقلاب اسلامي را امري فراتر از تغيير حکومت و مسائل اقتصادي؛ يعني زمينهسازي انقلاب جهاني اسلام و فراهم آوردن مقدمات ظهور منجي عالم بشريت حضرت وليعصر(عج) دانسته و برايناساس، به هدايت و رهبري انقلاب اسلامي و تحولات ناشي از آن اقدام كردهاند. ايشان در ماههاي آخر عمر پربرکت خويش، به صراحت در این زمینه اظهاركردهاند: «مسئولان ما بايد بدانند كه انقلاب ما محدود به ايران نيست، انقلاب مردم ايران نقطة شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت میباشد كه خداوند بر همة مسلمانان و جهانيان منت نهاد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار داد ... بايد دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در ادارة هرچه بهتر مردم بنمايد، ولى اين به آن معنا نيست كه آنها را از اهداف عظيم انقلاب، كه ايجاد حكومت جهانى اسلام است، منصرف كند».[28]
ازآنجاکه انتظار موعود یا بهعبارتی انتظار تحقق وعدة الهی در حاکمیت جهانی دین اسلام، در احیای هویت اسلامی مسلمانان و مقابله با روحیة خودباختگی و احساس حقارت در مقابل فرهنگ و تمدن مغربزمین بسیار مؤثر است، امام(ره) با ژرف‏اندیشی، احیای فرهنگ انتظار را یکی از ارکان مهم احیای هویت اسلامی و وسیله‏ای برای تحقق دوبارة شوکت مسلمانان در جهان مدّنظر قرار داده و در یکی از بیانات خود که در اولین سال استقرار نظام اسلامی ایراد کردهاند، ضمن بیان مفهوم انتظار فرج‏، وظیفة منتظران قدوم حضرت صاحب‏الامر(ع) را چنین برشمردهاند: «ما همه انتظار فرج داریم و باید در این انتظار، خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا بکند و مقدمات ظهور ان‏شاءالله تهیه بشود».[29]
 
دستاوردهاي مهم انقلاب اسلامي
انقلاب اسلامي ايران رويدادي مهم در بحث مهدويت و انتظار محسوب ميشود؛ زيرا با تأثيرات جهاني خويش، سهم بسزايي در زمينهسازي براي ظهور و انقلاب مهدوي(عج) داشته است. در اين زمينه از جمله دستاوردهای مهم انقلاب اسلامي احياي ارزشها، گسترش بیداری اسلامي، برانگیختن روح حقیقتطلبی و جهاد در راه خدا، ترویج تفکر اسلام سياسي و تقابل آن با ایدئولوژی حاکم بر جهان است.
1ــ برانگيختن روح قیام و فداكارى و مشروعیت نداشتن حکومتهای ظالم به امید آیندهای بهتر: یکی از دستاوردهاى مهم نهضت امام خمينى(ره)، زندهكردن روح فداكارى و فرهنگ شهادت بود كه از نهضت امام حسين(ع) الهام گرفته است. اين روحيه قدرت اثرگذارى خود را ــ چه قبل از پيروزى انقلاب و چه بعد از آن ــ در مبارزه‏هاى بسيار سختى كه استبداد داخلی و استعمار جهانى با اتحاد وسيع خود بر ضد آن انجام داده‏اند، نشان داده است. روشن است كه زنده شدن اين روحيه، عامل بسيار مهمى در زمينهسازى انقلاب مهدوى دارد كه درواقع نابودى ستم، شرك و آزادى مستضعفان و پايان دادن به حاكميت مستكبران و ستمگران است و اين مأموريت دشوارى است كه موفقيت در آن بدون چنين روحية جهادى استوار ممكن نيست، بهويژه آنكه ميدان مبارزه‏اى كه در آن خواهد جنگيد، بسيار گسترده است.
انقلاب اسلامي ايران ثمرة جوشش خونهاي عاشورا و رويش شكوفههاي انتظار است و آموزة مهم و حياتي «عاشورا و انتظار» تأثير شگرفي در پيروزي انقلاب اسلامي ايران داشت؛ عاشورا الگوي مبارزه با زشتيها، ستمها و انحرافات، و انتظار نیز زمينهسازي براي پذیرش رهبري نايب عام امام زمان بوده است. در این زمینه حامد الگار، متخصص و نظریهپرداز سیاسی، در تحلیل انقلاب اسلامی ایران و ریشههای وقوع این انقلاب، به سه ركن اصلی فكر شیعه اشاره كرده است: 1ــ اعتقاد به مهدویت و مفهوم غیبت؛ 2ــ اعتقاد به مفهوم شهادت، برگرفته از قیام امام حسین(ع)؛ 3ــ نامشروع دانستن همة حكومتهای موجود در عصر غیبت.
وی اعتقاد به مهدویت را ركن اساسی و عامل مهم تمامی جنبشها و حركتهای آزادیبخش و تحولآفرین جوامع شیعه برمیشمرد و انقلاب اسلامی ایران را نیز متأثر از همین عامل میداند. الگار در كتاب «پیرامون انقلاب اسلامی»، بهطور عمیق این امر مهم را بررسي كرد و برخلاف بسیاری از تئوریپردازان انقلاب اسلامی كه به عوامل دیگری از فكر شیعه اشاره كردهاند، ریشههای فكری انقلاب اسلامی را ناشي از مسئلة مهدویت میدانست. وی، با این اعتقاد که برای شناخت انقلاب اسلامی باید به این سه مبنای مهم و كلیدی فكر شیعه توجه نمود، در اثبات اهمیت این عوامل اساسی به بررسی تاریخ شیعه از عصر صفویه تا انقلاب اسلامی دست زد و دكترین امامت را، كه مهدویت از مصادیق آن به شمار میرود، بنیاد فكری شیعه و عامل تحقق انقلاب اسلامی ایران دانسته است.[30]
انقلاب اسلامي ايران با استمرار و گسترش حاكميت دين، تفسير صحيح انتظار ظهور موعود و معرفي معيارهاي منتظران حقيقي در فرهنگ شيعه، غبار بدعت و تحريف را از انتظار و چگونگی آمادگي براي حكومت جهاني مصلح كل زدوده و نسل انقلاب را به تلاش و پويايي در تهية مقدمات ظهور مهدي موعود(عج) و فراگير شدن حكومت اسلامي در جهان فراخواند. بدینترتیب نهضت امام خمينى(ره) آغازگر انقلاب بزرگ اسلامى است ‏كه دلالت بر گسترش فرهنگ انتظار در جهان اسلام تا زمان ظهور امام مهدی(عج) داشته و این انقلاب برای زمینهسازی انقلاب بزرگ مهدوى، همان هدفهاى استراتژيك انقلاب جهانی موعود و برپايى حكومت جهانى اسلام را دنبال مى‏كند.
2ــ رويکرد به اسلام و معنويت: انقلاب اسلامی با زنده كردن سهم اسلام در دنيا، بهويژه در جهان اسلام و تشكيل یک دولت بر پاية اسلام، كه با تعهد و پايبندى به ارزشهاى اسلامى به نيازهاى عصر كنونى پاسخ داد، به طور عملى ادعاهاى غرب و غرب‏گرايان را باطل و نابود كرد؛ این در حالی بود که آنها تلاش براى تشكيل حكومت اسلامى در عصر كنونى را بىفايده مى‏دانستند؛ زيرا از نظر آنها اسلام در بهترين وضعيت خود، يعنى چهارده قرن پيش، فقط روش حكومتى خوبى بوده است، اما امروزه توان اداره كردن حكومت را نداشته و نمى‏تواند پاسخگوي نيازهاى اين عصر و تحولات اجتماعى، اقتصادى، سياسى و نظامى آن باشد.[31]
پیروزی انقلاب اسلامی با رويکرد به معنويت، احياي دين و دينگرايي، در دنیایی که با رشد سريع تفكرهاي الحادي، خداگريزي، انسانمحوري و گرايش بعضي كشورهاي جهان به نظام فكري ــ سياسي سکولار حاکم بود، نه تنها توانست گفتمان ديني در ايران را تغيير دهد، بلکه اوضاع جديدي را بهوجود آورده كه حاكي از ورود جهان به دورهاي متفاوت از ادوار گذشته و عصري با ويژگيهاي ممتاز ديني و معنوي است. از ديدگاه بسياري از تحليلگران، تجديد حيات معنوي و ديني بشر با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران آغاز شد و پيروزي اين انقلاب، موجب احياي سهم دين و دينداري در دنياي سكولار گرديد و با گسترش عظمت و عزت دينداران در سراسر جهان و زمينهسازي حـيات دوبارة معتقدان به سهم مهم دين در اجتماع، جوامع لـيبرال را كه همواره براي منزوی نمودن و به حاشيه رانـدن ديـن و تـعاليم آن حركت كرده بودند، با تـحولات شگرف و غيرمنتظرهاي مواجه نمود. درواقع انقلاب اسلامی در دنیای مملو از مکتبهاي مادی، ضمن گشودن دريچهاي از قدرت معنويات، اعتقادات ديني و مذهبي به روي مردم سایر ادیان، مسلمانان را نیز به آغوش اسلام باز گرداند که این امر سایر مكتبها را با مشكلاتي مواجه كرد.
انقلاب اسلامی ایران «به همگان ثابت كرد كه مسئلة بازگشت به اسلام تنها يك خيال و نظر نبوده؛ بلكه ميتواند واقعيت داشته باشد»؛[32] درحاليكه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، مسلمانان دنيا تحتتاثير ايدئولوژيهاي قدرتهاي بزرگ گمان ميكردند كه اسلام پاسخگوي نياز مردم نيست و اصلاً نميتواند پاسخگوي نيازمنديهاي جامعة مدرن و پيشرفتة امروز باشد. بدینترتیب پيروزي انقلاب اسلامي برخلاف اندیشة حاکم «نشان داد که اديان، بهويژه دين اسلام، با گذشت زمان و توسعة مدرنيزاسيون نه تنها به پايان راه خود نرسيدهاند، بلكه هنوز به عنوان مهمترين راه نجات بشريت از ظلم و بيدادگري مطرح میباشند».[33] با پيروزي انقلاب و استقرار نظام سیاسی مبتني بر اسلام، همة مسلمانان در جهان هويتى تازه يافته و احساس عزت و شخصيت اسلامى در آنان ايجاد شد؛ درنتيجه كوششى كه طي دهها سال از سوى قدرتهاى استعمارى و استكبارى براى تحقير مسلمانان بهكار رفته بود، از بين رفت و در جهان گرايش به اسلام رشد و گسترش يافت؛ حتي اسلامگرايان در برخي از كشورها تا بدانجا پيش رفتند كه درصدد تشكيل حكومت اسلامي در كشورهاي خود برآمدند.[34]
3ــ رويارويي با ايدئولوژيهاي حاکم و طرح گفتمان اسلام سیاسی در سطح جهاني: پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) در دهههای پایانی قرن بیستم که از آن به عصر پایان ایدئولوژیها تعبیر میشد، بسان موجی خروشان در برابر اندیشهها و نظریات مارکسیستی و لیبرالیستی حاکم شرق و غرب، طلایهدار راه جدیدی شد و ارزش‏ها و هنجارهايى را مطرح نمود. نيروهاي انقلابی ایران به منظور رسالت جهانی و تعالی اهداف این انقلاب، علاوه بر نهادینهسازی آنها در جامعة ایران به صدور آن در سایر نقاط جهان مبادرت كردند.  
اثرات عميق انقلاب اسلامي فقط در بعد نظري و فكري، محدود نشد؛ بلكه در بعد عملي نيز معادلات موجود در نظام بينالملل را دگرگون ساخت. شکلگیری این وضعیت جدید در نظام دو قطبی، موجب شد تا قدرتهاي جهانی كه تا به حال در نزاع ليبراليسم و ماركسيسم در دو جبهة مقابل هم قرار گرفتند، با تهديد جديدي مواجه شوند. براي اينكه پيش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بيشترين دغدغه غرب در جهان اسلام و كشورهاي مسلمان، ترس از حركتهاي ناسيوناليستي و جنبشهاي روشنفكري بود كه غالباً تحتتاثير ايدئولوژي رقيب قرار ميگرفتند؛ ازهمينرو آنها از تهديدي همچون حركتهاي اسلامي رنج نميبردند[35] و به تبع آن در آن دورة زمانی باور همگان بر آن بود که براي سرنگوني يك رژيم بيش از اينكه احساسات یا ایدئولوژی لازم باشد، اسلحه نياز است؛ اما برخلاف تفکر حاکم بر این دوره، اسلامگرایان شیعی در ایران بدون توسل به مبارزة مسلحانه، فقط با تکیه بر آرمانهای شیعی همچون انتظار، شهادت و... مقابل رژيمي كاملاً مسلح صفآرايي كردند و با غلبة ایدئولوژی انقلاب اسلامي عليه سلطة تحت حمايت همهجانبة قدرتهاي بزرگ جهاني، معيارهاي جديدي مطرح شد كه علاوه بر غلبه بر قدرتهاي مادي، امكان سنجش و مواجهه با معيارهای حاکم بر جهان را با مشكل مواجه كرد.
انقلاب اسلامي ايران كه يكي از انقلابهاي بزرگ جهان محسوب ميشود، با اتخاذ برنامة سياسي خاص براي تأسيس نظام برخاسته از اسلام و اجراي اصول اسلامي آن به تأسيس حكومت دست زد و همچنين گفتمانهای غربی حاکم بر ساختار نظام بينالملل را طرد كرد؛ زيرا در عين حال كه غرب را به لحاظ فني و صنعتي بر جهان اسلام برتر ميدانست، معتقد بود كه آن از نظر اخلاقيات در انحطاط و پرتگاه نابودي است و به علاوه نظام سیاسی حاکم بر جهان را که بر پاية جدایی دین از سیاست قرار داشت نفي كرد؛ بدينترتيب با پیروزی انقلاب اسلامی عملاً «براي اولين مرتبه در تاريخ مدرن، گفتمان اسلام سياسي در حالی در دنياي لائيسم و سكولاريسم مطرح ميشد كه دين نهتنها از سياست جدا و بهگفتة ماركس، افيون ملتها تلقی میشد؛ بلكه دوره آن نيز گذشته و آن را متعلق به تاريخ میدانستند و معتقد بودند که دین چيزي براي ارائه به دنياي مدرن ندارد».[36] حاکم شدن این گفتمان در کشوری همچون ایران که حوزة نفوذ اندیشه غربی بود در عمل پيوند دين و سياست بر مبناى اسلام اصيل را محقق نمود. این موقعیت جدید به دوران سيطرة گفتمان غربمحور در جهان پايان داد؛ زيرا در گفتمان حاکم بر نظام بینالملل با مرکزیت غرب، تمدنهاي غيرغربي در پيرامون قرار داشتند، اما گفتمان اسلامگرايي ناشي از اسلام سياسي شیعی، گفتمان جهاني را كه طي دويست سال سازماندهي شده بود، زائد به حساب آورده و دراینباره ضمن احياي ارزشهای اسلامي، درصدد گسترش آن به سراسر جهان برآمده است؛ به اعتراف برخی از اندیشمندان مسلمان همچون احمد هوبر: «امام خمینی(ره) با طرح ابعاد واقعی اسلام، مسلمانان را سیاسی كرده و اندیشه و تفكر سیاسی را در میان مسلمانان ایجاد کرده و بسط داده و در پناه این تلاشها مسلمانان اكنون دریافته‏اند كه اسلام تنها یك سلسله تشریفات و مناسك عبادی شخصی نیست؛ بلکه اسلام، قرآن و سنت پیامبر، یك منبع قوی و پرتحرك است كه می‏تواند در زمینه‏های مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی تحرك ایجاد كند».[37]
 
نتيجه:
با توجه به تحولات بهوجودآمده پس از انقلاب اسلامي، جهان معاصر آبستن تحولات عظیمی است و عصر نويني که انقلاب اسلامي با رهبري امام خميني(ره) آغازگر آن بود در حقيقت مقدمة انقلاب جهانی حضرت مهدي(عج) تلقي ميشود. انقلاب اسلامي، به رهبري امام خميني(ره)، هويت مصلح بزرگ را به جهان معرفي نمود كه آثار اين امر را ميتوان در زيادشدن پرسشها در ميان مسلمانان و غيرمسلمانان از هويت مهدي منتظر(عج) و تلاش براي شناختن و انتظار ظهور او، بعد از ديدن دستاوردهاي انقلاب نايبش، بهخوبي مشاهده كرد؛ بنابراين از وظايف و مسئوليتهاي ماست كه از نظام مقدس جمهوري اسلامي پاسداري كنيم و در ترويج و کارآمدي ارزشهای اسلامی و به ثمر رسيدن اهداف آن، به منظور زمينهسازي براي قيام حضرت مهدي(عج) تلاش همهجانبه نمايیم تا انشاءالله با آشنايي هرچه بيشتر جهان با فرهنگ اصيل اسلام و اهلبيت(ع)، زمينة ظهور حضرت قائم(عج) را فراهم آوريم.
 
پينوشتها

 
________________________________________
*  عضو هیئت علمی جامعه المصطفی(ص) العالمیه و دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی.
[1]ــ محمدمهدی آصفی، انتظار پویا، ترجمة تقی متقی، فصلنامه علمی تخصصی انتظار، سال دوم، زمستان 1381،  شماره 6، ص 97
[2]ــ قال رسولالله(ص): «افضل اعمال امتي انتظار الفرج» بهترين اعمال امت من، انتظار فرج (گشايش) است. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص122
[3]ــ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، قم: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371، ص 66
[4] ــ احمد صدر و دیگران، دائره المعارف تشیع، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1373، ج 2، ص 353
[5]ــ سيد محمد صدر، تاريخ الغيبة الكبرى، بيروت؛ دارالتعارف للمطبوعات، الكتاب الثانى، ص 236
[6]ــ مجید حیدری نیک، نگاهی دوباره به انتظار، فصلنامة علمی تخصصی انتظار، سال اول، پاییز1380، شماره 1، صص 82 ــ 81
[7]ــ محمد محمدي ريشهري، ميزان الحكمه، چ 3، قم: مكتب العلوم الاسلامي، چاپ سوم، 1372، ج 1، ص 285
[8]ــ محمود اباذری، مهدویت در اندیشة متفکر شهید مرتضی مطهری، فصلنامه علمی تخصصی انتظار، شمار 12 ــ 11، بهار و تابستان 1383، صص 383 ــ 382
[9]ــ امامخمینی، صحیفه نور، (مجموع رهنمودهای امام خمینی)، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1369، ج 21، ص 16
[10]ــ امامخمینی، ولايت فقيه، قم: موسسة نشر آثار حضرت امام خمينى ، 1373، ص 5
[11]ــ براى نمونه رك: آيههاي: ابراهيم/ 52، يونس/ 2، حج/ 49، احزاب/ 40، يس/ 70 و...
[12]ــ رحیم کارگر، انتظار و انقلاب، فصلنامة علمی تخصصی انتظار، سال اول، ش 2، زمستان 1380، ص 132
[13]ــ مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدی(عج)، تهران: صدرا، 1371، ص 61
[14]ــ محی‏الدین‏ حائری ‏شیرازی، آثار تربیتی ‏انتظار، ماهنامه موعود، بهمن و اسفند 1376، ش 6، ص 14
[15]ــ صحيفة نور، ج 7، ص 255
[16]ــ غلامرضا عليبابايي، فرهنگ سياسي، تهران: آشيان ، 1382، صص 112 ــ 111
[17]ــ حسن عميد، فرهنگ فارسى عميد ،تهران: اميركبير، 1356، ج 1، ص 167
[18]- Samuel Hantington.
[19]ــ ساموئل هانتينگتون، سامان سياسى در جوامع دستخوش دگرگونى، ترجمة محسن ثلاثى، تهران: علم، 1375، ص 385
[20]ــ محمود طلوعي ، فرهنگ جامع سياسي ، تهران: نشر علم، 1372، ص 191
[21]ــ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، قم: صدرا، 1362، صص 30 ــ 29
[22]ــ خديجه ثقفي، دايرهالمعارف انقلاب اسلامي، تهران: سورة مهر ، 1383، ج 1، ص 110
[23]ــ همان.
 [24]ــ غلامرضا علي بابايي، همان، ص 113
[25]ــ الكساندر ماتيل، دائرهالمعارف ناسيوناليسم، ترجمة كامران فاني و ديگران، تهران: انتشارات وزارت امورخارجه ، 1383، ص 210
[26]ــ علي آقابخشي و مينو افشاريراد، فرهنگ علوم سياسي، تهران: چاپار، 1383، ص 302
[27]ــ محمدرحيم عيوضي، «تحليل و ارزيابي شاخصههاي انقلاب اسلامي»، فصلنامة انديشه انقلاب اسلامي، سال اول، ش 1، بهار 1381، ص 103
[28]ــ صحيفه نور، ج 21، صص 108 ــ 107
[29]ــ همان، ج ‏7، ص 255
[30]ــ حامد الگار، ایران و انقلاب اسلامی، مترجمان سپاه پاسداران، انتشارات سپاه پاسداران، بیجا، بیتا، صص 15 ــ 14
[31]ــ عرفان محمود، نهضت امامخمینی زمینهساز ظهور دولت حضرت مهدی(عج)، ترجمه رحمتالله خالقی، روزنامة جمهوری 30/3/87 
[32]ــ منوچهر محمدی، بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ، 1385 ، ص 518
[33]ــ همان، ص 27
[34]ــ جميله كديور، رويارويي انقلاب اسلامي ايران و آمريكا، تهران: اطلاعات، 1379، ص 101
[35]ــ فوازی جرجیس، آمریكا و اسلام سیاسی، ترجمة محمدكمال سروریان، تهران: پژوهشكده مطالعات راهبردی، 1382، ص 89
[36] ــ منوچهر محمدی، همان، صص 510 ــ 509
[37]ــ احمد هوبر، دستاوردهای انقلاب اسلامی در جهان امروز، مجله حضور، شماره 1، خرداد 1370، ص 7