آیا تفکر انقلاب اسلامی، جهانی است؟

چندین دهه فعالیت مستمر فکری و سیاسی امام و موضع گیری های متعدد و متکثر ایشان، فی حد ذاته خود قابلیت این را قرائتهای گوناگون فراهم می آورد. در این میان گاهی دیده می شود برخی جریانات به دلایل جناحی و سیاسی به انکار برخی از اصول فکری ایشان می پردازند که این مساله اگر چه در کوتاه مدت نگران کننده نیست اما در بلند مدت می تواند به تحریف حقایق و اندیشه های امام منجر شده و مهمتر آن که انقلاب را در مسیری غیر از آنچه که مد نظر امام بوده بیاندازد و مبانی تئوریک انقلاب را دچار خلل نماید.
البته این موضوع که کسانی تفکرات و اندیشه های امام را قبول نداشته باشند، نگران کننده نیست. اصولا کسی را برای فکر و اندیشه ای که دارد نه می توان مواخذه کرد و نه می توان تفکری را به او تحمیل کرد؛ اندیشه تحمیل شدنی نیست. «تحمیل» اندیشه ها نه مطلوب است و نه ممکن؛ اندیشمندان تنها می توانند به «تبیین» اندیشه ها برای مخاطب خود بپردازنند.
اما تحریف دیدگاه های امام، هنگامی که از سوی برخی سابقه داران عرصه های فرهنگیِ پس از انقلاب انجام می شود، هم مایه تعجب است و هم به آلودگی های فکری و فرهنگی جامعه می انجامد.

سخن دوم: آیا تفکر این انقلاب، جهانی است؟ اساسا در دنیای امروز به واسطه گسترش رسانه ها، اندیشه ها یا با استقبال مواجه خواهند شد و در دنیا جای خود را باز خواهند کرد یا آن که رو به زوال خواهند رفت و راه سومی وجود ندارد.
اگر به بیان اندیشه ها و اعتقادات خود بپردازیم، اگر در عرصه ی رسانه های گوناگون مانند شبکه های تلویزیونی، سینما، مطبوعات و    به فعالیت بپردازیم، بی آن که بخواهیم در مسیر جهانی شدن قرار گرفته ایم. اندیشه، در این زمانه، در حدود مرزهای جغرافیایی کشورها محدود نمی ماند.
هر کالای فرهنگی برای این که بتواند ادامه حیات دهد، باید جهانی ساخته شود و توان مقابله با دیگر محصولات فرهنگی را داشته باشد. اگر امروزه در کشور ما فیلمی ساخته می شود، باید توان مقابله با محصولات هالیوود را داشته باشد همچنان که تولیدات عرصه موسیقی که آهنگسازان ما تولید می کنند، باید در میان انبوه موسیقی هایی که در دنیا عرضه می شوند، توان رقابت را دارا باشند. به همین سیاق در زمانه ای که دهها کتاب و مجله و مقاله فلسفی، جامعه شناختی و    نگاشته می شوند و به بازار عرضه می شوند، نویسندگان ما باید توان مقابله و رقابت با آنها را داشته باشند.
بنابر این، بیان این مطلب که بهتر است به مشکلات داخلی پرداخته و از تفکر در مسائل جهانی صرف نظر کنیم، چندان موجه به نظر نمی رسد؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم در این مسیر قرار گرفته ایم و خواست ما در این میان، تاثیری در واقع امر ندارد مگر آن که بپذیریم فرهنگ ما توانایی و ظرفیت حضور در عرصه های جهانی را ندارد و رضایت دهیم که در مقابل سیل محصولات فرهنگی   که عموما از غرب وارد می شوند   از صحنه روزگار محو شود.

سخن سوم: از سوی دیگر نکته ای که معمولا از آن غفلت می شود درهم تنیده بودن مسائل و مشکلات داخلی و جهانی است به صورتی که اصولا جدا کردن و خط کشی بین این دو تصنعی است. سالیان سال است که تفکرات چپ و یا در دوره ای دیگر تفکرات لیبرال  از جمله در این سالیان اخیر   در این کشور مطرح شده اند و ادعای حل مشکل را داشته و دارند. آیا برای حل مشکلات داخلی نباید به بررسی این مکاتب پرداخت؟ و در صورتی که بتوانیم راه حلهای بومی در مقابل این مکاتب   حتی اگر از برخی عناصر آنها بهره ببریم   ارائه دهیم، این راه حل ها ماهیتا وجهی جهانی نخواهد یافت؟ حاصل سخن آن که حتی برای حل مشکلات داخلی نیز باید رویکردی جهانی داشته باشیم.
امام در پیامی به ملت ایران درباره سیاستهاى کلى نظام در دوران بازسازى، به جهانی بودن اندیشه انقلاب تاکید دارند:«    بر هیچ یک از مردم و مسئولین پوشیده نیست که دوام و قوام جمهورى اسلامى ایران بر پایه سیاست نه شرقى و نه غربى استوار است و عدول از این سیاست، خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود.
جمهورى اسلامى ایران نباید تحت هیچ شرایطى از اصول و آرمانهاى مقدس و الهى خود دست بردارد. ان شاء اللَّه مردم سلحشور ایران کینه و خشم انقلابى و مقدس خویش را در سینه ها نگه داشته و شعله هاى ستم سوز آن را علیه شوروى جنایتکار و آمریکاى جهانخوار و اذناب آنان به کار خواهند گرفت تا به لطف خداوند بزرگ پرچم اسلام ناب محمدى   صلى اللَّه علیه و آله و سلم   بر بام همه عالم قد برافرازد   ( 11مهر 1367) »
و در پیامی به مناسبت قبول قطعنامه 598 می گویند: «    من دست و بازوى همه عزیزانى که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمین را نموده اند، مى بوسم    ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دریافته اند که مبارزه با رفاه طلبى سازگار نیست؛ و آنها که تصور مى کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانه اند؛ و آنهایى هم که تصور مى کنند سرمایه داران و مرفهان بى درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى کنند، آب در هاون مى کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت جویى دو مقوله اى است که هرگز با هم جمع نمى شوند    امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامى رونق و زرق و برق کاخهاى سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینى آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهاى دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درک شهادت روزشمارى مى کند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمى شناسد.
و ما باید در جنگ اعتقادى مان، بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. ان شاء اللَّه ملت بزرگ ایران با پشتیبانى مادى و معنوى خود از انقلاب، سختیهاى جنگ را به شیرینى شکست دشمنان خدا در دنیا جبران مى کند و چه شیرینى بالاتر از اینکه ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر امریکا فرود آمده است    ملیگراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامى در جهان فقر و گرسنگى است، ما مى گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسى دعوا نداریم؛ ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم   ( 29 تیر 1367 )»
با این که نظرات امام صراحت دارد، از طرف دیگر، در سالیان اخیر نظرات دیگری از طرف برخی اهل سیاست و فرهنگ مطرح می شود چنانچه رییس جمهور سابق ایران در سخنانی در این باره گفت«   ما هیچ رسالتی جهانی نداریم. خیال نکنید که آمده ایم همه عالم را طبق روال خودمان به حکومتهای دیگری تبدیل کنیم و حرفهایی بزنیم که مشکلات اقتصادی و سیاسی برای خودمان در دنیا به وجود بیاوریم. چه کسی گفته است که ما رسالت داریم همه دنیا را مسلمان کنیم؟»
در حالی که اصولا رسالت جهانی داشتن مترادف با مسلمان کردن تمام دنیا نیست مگر پیامبر(ص) که رسالت جهانی داشتند همه مسیحیان و یهودیان را به زور مسلمان کردند؟

سخن چهارم: از طرف دیگر، مبارزه با قدرتهای مروج کفر و فساد   که از دیدگاه امام این موضوع وظیفه هر مسلمان است   خواه ناخواه به اهداف انقلاب، وجهه ای جهانی می بخشد. مصداق این قدرتها، امروزه کشورهای مدرنی هستند که تفکرات مدرنیستی خود را با کالای فرهنگی و یا با روشهای نظامی و قهر آمیز، به خورد کشورهای دیگر می دهند؛ ایالات متحده مصداق کامل این دولتها به شمار می رود.
امام در پیام نوروزی سال 67 بر مبارزه و ذاتی بودن آن در تفکر توحیدی تاکید دارند:«   تمام انبیا که قیام کرده اند در عالم طبیعت   حالا معانى شان که، معارف غیبیه شان را خدا مى داند، ما نمى دانیم، اما در عالم طبیعت   وقتى زندگى اینها را مى بینیم از اول مقابله با طاغوت بوده است. بنابر این معنا بوده و این باید سرمشق بشود از براى مسلمانها؛ کسانى که واقعاً مسلمان هستند و واقعاً علاقه مند به اهل بیت عصمت هستند و به پیغمبر اسلام هستند و از هر مذهبى که هستند، علاقه مند به آن مذهبشان هستند، باید ببینند که صاحب مذهب چه کرده است؛ موسى بن عمران چه کرد، در زندگى اش چه کرد، حضرت ابراهیم در زندگى اش چه کرد، تمام اینها قیام کردند در مقابل جور، در مقابل ظلم، باید[این موضوع] هیچ درش سستى نشود تا وقتى که ان شاء اللَّه علم را به دست صاحب علم بدهند.     مع الأسف به قدرى به گوش ما خواندند، به قدرى به گوش ملت ما خواندند، به گوش ملتهاى ضعیف خواندند که حکومت به شما چه کار دارد، شما برو نمازت را بخوان، شما مسجدت را برو، همین! البته، ما اگر فقط مسجد برویم و دعا بکنیم و بعد هم دعا به   عرض بکنم که   آن بزرگان چه بکنیم، همه با ما خوب مى شوند! اما وظیفه این است که ما برویم مسجد بنشینیم دعا بخوانیم یا وظیفه این است که ما باید قیام بکنیم؟!»