از كودتاي 28 مرداد تا انقلاب اسلامي

از كودتاي 28 مرداد تا انقلاب اسلامي

اداره جاسوسي آمريكا (سيا) و اعضاي عاليرتبه وزارت خارجه در دفتر جان فوستر دالس وزير خارجه آن روز جمع شده و نقشه براندازي دولت دكتر محمد مصدق را كه اصل آن از طرف اداره جاسوسي «اينتليجنس سرويس» و كرميت روزولت يكي از اعضاي ارشد «سيا» تهيه شده بود، مطالعه مي كردند. فوستر دالس وزيرخارجه آمريكا در اين جلسه وقتي كه از صحبت هاي تلفني خود فارغ مي شود سرميز نشسته و خطاب به حاضرين مي گويد: «پس اين طور، ما آن مرد ديوانه، مصدق، را بركنار مي كنيم.» بدين ترتيب عمليات كودتاي 28 مرداد 1332 كه نام مستعار آن را «آژاكس» مي نامند از واشنگتن شروع مي شود. از جمله حاضرين در اين جلسه لوئي هندرسون سفيركبير آن روز آمريكا در ايران و كرميت روزولت كارگردان اين نقشه در «سيا» بودند.
كرميت روزولت كه كارگرداني عمليات كودتا را در تهران عهده دار بود نوه تئودور روزولت رئيس جمهور دهه اول قرن بيستم (1901 تا 1909 ميلادي) آمريكاست. در دوره رياست جمهوري تئودور روزولت امپراتوري آمريكا در آمريكاي مركزي و نواحي اقيانوس آرام به اوج خود رسيد و نام او به عنوان يكي از امپرياليست هاي معروف آمريكا در تاريخ ثبت شده است. كرميت روزولت نيز مانند جد خود تئودور روزولت به ماجراجوئي هاي نظامي و سياسي علاقه داشت و از جواني هميشه در خدمت جاسوسي، پروپاگاندا، و توسعه جنگ هاي رواني براي آمريكا بود. عنوان تز دكتراي او كه قبل از آغاز جنگ جهاني دوم نوشته شده بود، «شيوه هاي پروپاگاندا در جنگ داخلي انگليس»، در حقيقت نسخه كرميت روزولت براي ايجاد و تشكيل يك دستگاه مخفي پروپاگاندا و جاسوسي براي آمريكا در جنگ جهاني دوم بود. او در اين جنگ در دفتر تشكيلات مخفيانه و جاسوسي آمريكا موسوم به «اداره خدمات استراتژيك» شركت كرد و پس از پايان جنگ دوم در آژانس جديدي كه به اين منظور تشكيل شده بود يعني سازمان «سيا» به رياست قسمت امور مربوط به خاورميانه منصوب شد. كودتاي 28 مرداد در ايران و عمليات معروف به «آژاكس» آن طور كه كرميت روزولت در كتاب خود به نام «ضدكودتا: تلاش براي كنترل ايران» ترسيم مي كند يكي از افتخارات اوست. 
اين كتاب مقارن با سقوط رژيم پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1979 در آمريكا منتشر شد. ولي در محيط سياسي آن روز انتشار خاطرات كرميت روزولت به قدري براي عاملان كودتاي 28 مرداد خجالت آور بود، كه به خاطر دارم پس از چند هفته نسخه هاي آن را از كتاب فروشيهاي واشنگتن جمع كردند. يكي از نكات جالب ولي شرم آور اين كتاب ملاقات مخفيانه شاه ايران و كرميت روزولت نماينده سازمان جاسوسي آمريكا «سيا» است. روزولت درباره اين ملاقات به عنوان يك «معامله عادي» از آن سخن مي گويد. اين معامله بر سر كشوري است به نام ايران و مردم آن و هر دو طرف از توافق در انجام اين معامله رضايت دارند. 
نقل اين ملاقات از زبان كرميت روزولت شايد براي نسل امروزي و به ويژه جوانان بي مورد نباشد:اولين ملاقات شاه با كارگردان كودتاي 28 مرداد كرميت روزولت در ايران نيمه شب دهم مرداد 1332 مطابق با اول اوت 1953 در كاخ سعدآباد صورت مي گيرد: 
«چند دقيقه قبل از نيمه شب همراه بيل (يكي از همكاران روزولت) كه يك چراغ قوه با خود داشت به طرف در باغ به راه افتادم. ما در باغ را گشوديم و من به تنهائي خارج شدم. يك اتومبيل مشكي رنگ بدون شماره و علامت منتظر من بود. راننده بدون كنجكاوي در شناسايي من چيزي به زبان نياورد. من در صندلي عقب نشستم. يك تخته پتو روي صندلي بود. همين طور كه ما به دروازه كاخ نزديك مي شديم من روي صندلي دراز كشيده و پتو را روي خود كشيدم. البته اين همه احتياط كاري ضرورت نداشت. با اشاره نگهبان اتومبيل وارد محوطه كاخ شد و در جاده باريك نزديك يكي از كاخ ها ايستاد. هيكل لاغري از پله هاي ساختمان پائين آمد. همين كه راننده آن محل را ترك كرد، او در اتومبيل را باز كرد و پهلوي من در صندلي عقب نشست. من پتو را كنار كشيدم تا جاي بيشتري براي او باشد. هوا به اندازه كافي روشن بود كه ما همديگر را ببينيم. شناسائي شاه و قيافه او براي من دشوار نبود و از اينكه او نيز مرا زود شناخت تعجب نكردم. شاه پس از يك نگاه اوليه، دستش را به طرف من حركت داد و گفت: 
شب بخير آقاي روزولت. نمي توانم بگويم كه انتظار ديدارتان را داشتم، ولي اكنون ملاقاتتان باعث خرسندي است. من گفتم (جواب دادم)، شب بخير اعليحضرت. مدت زيادي از آخرين ديدارمان مي گذرد، از اينكه مرا شناختيد موجب خوشحالي من است و پذيرش استوارنامه ام را آسان تر مي كند. شاه خنديد و گفت: احتياج زيادي به آن (استوارنامه) نيست، اسم و حضور شما هم چيزي است كه من احتياج دارم.» 
در اين موقع طبق خاطرات كرميت روزولت، كارگردان كودتاي 28 مرداد چگونگي ورود خود را و اينكه منتظر ملاقات با سپهبد زاهدي و يارانش است بيان مي كند، زيرا قرار است طبق نقشه كودتا، شاه مصدق را عزل كرده و سپهبد زاهدي را به نخست وزيري منصوب كند. روزولت مي نويسد كه «مهمترين چيزي كه مي خواستم به شاه بيان كنم اين بود كه من نماينده رئيس جمهور آمريكا آيزنهاور و نخست وزير انگليس چرچيل هستم.» روزولت سپس به شاه مي گويد «قرار است آيزنهاور اين مطلب را طي نطقي كه بيست و چهارساعت ديگر در سانفرانسيسكو ايراد مي كند، با بيان جمله خاصي تأييد كند. تأييد چرچيل نخست وزير انگليس نيز، از طريق اعلام برنامه راديو «بي.بي.سي» لندن، صورت خواهد گرفت. بدين ترتيب كه گوينده راديو هنگام اعلام برنامه در نيمه شب، به جاي اينكه طبق معمول بگويد، «اكنون نيمه شب است» خواهد گفت «اكنون-- پس از مكث كوتاهي-- دقيقاً نيمه شب است.» 
شاه با اطمينان اينكه آمريكا و انگليس او را حمايت مي كنند به كرميت روزولت مي گويد كه با شناسايي شما، نيازي به اينگونه اشارات نيست و آمادگي خود را براي همكاري ابراز مي كند و اين تسليم و رضايت موجب آرامش خاطر روزولت مي شود. او آخرين دقايق ملاقات خود را با شاه در صندلي عقب اتومبيل اين طور خلاصه مي كند: «برخلاف آنچه خيال مي كردم، هيچ گونه هيجاني در اولين ديدارم با شاه احساس نكردم. شاه آرام و سرحال بود و روش دوستانه و واقع بينانه اش، خاطرم را آسوده كرد. موقعي كه اتومبيل نزديك مي شد، صداي ضربان قلبم را مي شنيدم ولي بعد آهنگ ضربان قلب و تنفس ام طبيعي شده بود، گوئي دارم با دوستي درباره يك معامله عادي و معمولي گفت وگو مي كنم، بي آنكه براي رسيدن به توافق در انتظار برخورد با مشكلي باشم. احساس مي كردم زمان به سرعت مي گذرد، شاه نيز گويا همين احساس را داشت. سپيده صبح ظاهر شده بود. بدينسان پس از بررسي كوتاهي درباره كليات قرار شد شب بعد در همان ساعت و در همان محل تجديد ديدار كنيم.» (كرميت روزولت، «ضد كودتا: تلاش براي كنترل ايران»، 1979 ميلادي، صفحات 155تا157). 
پس از پايان عمليات كودتا، آمريكائي ها و انگليسي ها تصميم مي گيرند شاه را كه به روم (ايتاليا) فرار كرده بود به ايران برگردانند و بدين ترتيب دوره جديد ديكتاتوري 25 ساله پهلوي شروع مي شود. كرميت روزولت مي نويسد بعد شاه از او خيلي قدرداني كرده و مي گويد كه «من تخت و تاج خود را مرهون خدا، مردم، ارتش و شما (يعني آمريكا و انگليس) مي دانم.» البته كرميت روزولت فقط يكي از چندين مهره هاي «آژانس مركزي اطلاعات» (سيا) در ايران بوده است ولي هميشه به خود و مهارت مأموريت هاي پنهاني اش مي باليده است. همبستگي و انسجام عشيره اي مدرن به «كلان روزولت ها» راه ورود و موفقيت او را بين نخبگان هموار ساخته و رياست جمهوري دو تن از اجداد او (تئودور روزولت بين سال هاي 1901 تا 1909 و فرانكلين روزولت بين 1933 تا 1945) هميشه راه وصول او را به اين گونه ماجراجوئي ها آسان مي كرده است. 
اين هفته دقيقاً پنجاه سال يعني نيم قرن از كودتاي 28 مرداد 1332 مي گذرد. عده زيادي از نسل ما اين واقعه و حوادث مانند آن را كه توسط آمريكائي ها در كشورهاي ديگر صورت گرفته است به خوبي به خاطر دارند. به هنگام كودتاي 28 مرداد تقريباً 17 ساله بودم و تازه كلاس دهم دبيرستان مروي را در تهران تمام كرده بودم. با اندوه و حزن فراوان اوباش گري آن روز كودتاچيان و چاقوكشان آنها را كه در خيابان هاي تهران به راه افتاده و منزل دكتر مصدق را گلوله باران كردند، مشاهده كردم. يكسال قبل از آن در قيام 30 تير 1331 مردم، دولت دست نشانده شاه، يعني حكومت قوام السلطنه را كه دو روز بيشتر عمر نكرد، سرنگون كردند. 
يك ماه پس از كودتاي 28 مرداد 1332، در مهرماه آن سال وقتي كه سال تحصيلي شروع شد، در سالن ها و پشت درب كلاس هاي دبيرستان مروي در خيابان ناصرخسرو سربازان با سرنيزه هاي خود ايستاده و مواظب دانش آموزان بودند. دبيرستان مروي به علت نزديكي به بازار و سبزه ميدان و ادارات دولتي و بانك ها يكي از مراكز مهم اعتراض و تظاهرات عليه كودتاچيان و رژيم شاه بود. سراسر سال تحصيلي آن سال ما، تحت مراقبت مستقيم فرمانداري نظامي و سربازان آنان درس خوانديم. اغلب كتاب ها، جزوات و رسالاتي كه در مورد كودتاي 28 مرداد و وقايع پس از آن منتشر شده است به طور كلي نوشته و خاطرات و نظريات و تحليل هاي بازيگران صحنه، دولتمردان و نخبگان و نظاميان و ديوان سالاران آن روز است. آنچه ما لازم داريم و براي تاريخ سياسي و اجتماعي مهم است و بدون آن درك كامل اين وقايع ميسر نيست، تاريخ تحليلي اين گونه وقايع را بايد از زبان و ديدگاه خود مردم شنيد كه شاهد آن بودند. اميد است اين تاريخ مردم ما در آينده نزديكي نوشته و تدوين شود. 
اگر كسي به كودتاچيان آن روز مي گفت كه اقدام آنها در سركوب مردم و امت بيش از يك ربع قرن طول نخواهد كشيد و عمر نظام شاهنشاهي رو به پايان است و يك انقلاب اسلامي به رهبري يك فقيه عاليقدر دست خارجيان را از ايران كوتاه خواهد كرد، آنها باور نمي كردند. امروز عمر نظام جمهوري اسلامي ايران به بركت خداوند متعال از عمر نظامي كه آمريكائي ها به ايران تحميل كردند بيشتر است و چنين است نهضت هاي اصيل و بومي و اسلامي. جز آنها كه آگاه بوده و ايمان داشتند، چه كسي باور مي كرد كه دراين نيم قرني كه از كودتاي 28 مرداد خواهد گذشت يك امپراطوري ديگر به نام شوروي دفن خواهد شد. سيستم بين المللي و جهاني در اين پنجاه سال، متحول شده است. اگر «تلاش براي كنترل ايران» در پنج دهه قبل با يك كودتا، با چند ميليون هزينه و رشوه، با چند عامل و مزدور انجام پذير بود، امروز كنترل عراق كه يك چهارم جمعيت و يك دهم قدرت ايران را دارد، با 250 هزار سرباز و صدها ناوگان جنگي و هزاران موشك و هواپيما با مشكل مواجه شده است، نه براي اينكه براندازي رژيم صدام حسين از طريق ديگر امكان نداشت بلكه براي اينكه نخبگان كافي و مورداعتماد واشنگتن كه بتوانند از طريق كودتا و تغيير رژيم اهداف آمريكا را در منطقه خاورميانه اجرا كنند وجود نداشت. امروز مردم عراق با هر نوع استعمار و اشغالگري مخالفند. 
در يك صد سال اخير در ايران سه كودتا به كمك و نقشه خارجيان و ابرقدرت ها صورت گرفته است: كودتاي محمدعلي شاه قاجار عليه مشروطه، كودتاي سوم حوت 1299 شمسي رضاخان ميرپنج (پهلوي) و سيدضياءالدين طباطبايي، و كودتاي 28 مرداد .1332 اين سه كودتا به ترتيب از طرف روس ها، انگليسي ها- و آمريكائي ها حمايت شده است، ولي هر كودتا باعث ظهور يك نهضت و انقلاب مردمي شده است. آنها كه ماجراجوئي هاي جديدي را در سرمي پرورانند بهتر است به دقت از اين دگرگوني هاي تاريخي و اجتماعي مطلع باشند. 
امروز هركس كه به عزت و استقلال جامعه و كشور خود علاقه مند بوده و خواستار عدالت و آزادي و مردم سالاري و خداسالاري را باشد بايد به علل شكست اصلاحات دولت دكتر مصدق، و به شرايطي كه كودتاي 28 مرداد را به وجود آورد آگاهي يابد. اين عوامل را مي توان به صورت ذيل خلاصه كرد: 
- فعاليت هاي نفاق افكنانه ميان رهبران سياسي ملي و مذهبي و سياست به اصطلاح «تقسيم كردن و حكومت كردن» بيگانگان؛ 
- عدم قاطعيت دولت دكتر مصدق در مقابله با توطئه گران و آشوبگران داخلي و خارجي؛ 
- جاه طلبي افراد سياسي، جناح ها و احزاب؛ 
- خيانت و مزدوري دستگاه هيئت حاكمه و نخبگان و قدرتمندان سياسي، نظامي و اقتصادي و مالي؛ 
- همكاري شاه و خانواده سلطنتي با كودتاچيان «سيا» «انتليجنس سرويس» انگليس. 
- عدم وجود يك جبهه متحد و فعال از روحانيون در مقابله با توطئه گران داخلي و خارجي و در بسيج هرچه بيشتر مردم عليه رژيم شاه و عمال خارجي؛ 
- پروپاگاندا و تبليغ مطبوعات داخلي و خارجي و حمايت مالي و سياسي آنها از طرف آمريكا و انگليس در مخدوش كردن جو سياسي و افكار عمومي؛ 
- سكوت مصلحت آميز شوروي در «جنگ سرد» وهمكاري جناح چپ و حزب توده در تضعيف نيروهاي ضداستعماري مردم ايران؛ 
- ملي گرائي و طايفه بازي و بي توجهي به اصالت اسلامي و «فرهنگ مردم»؛ 
- تقليد كوركورانه از ايدئولوژي ها، مكتب ها، واژه ها و شبهات اروپا و غرب.