بازتاب «بنیادهای نظری» و «فلسفه سیاسی» امام خمینی(ره) در «اندیشه بیداری اسلامی»
مؤلفههای بیداری اسلامی، در اندیشه امام خمینی(ره) به مؤلفههای فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) و نهایتاً به بنیادهای نظری ایشان بازگشت میكند. رویكرد امام خمینی(ره) در تبیین و توصیف وضعیت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جهان اسلام، ریشه در مؤلفههای فلسفی ایشان در ابعاد مختلف: مشروعیت، حكومت، قانون، آزادی، عدالت و ... دارد؛ همچنانكه مؤلفههای فلسفه سیاسی ایشان ناشی از نگاهی است كه به لحاظ هستیشناسی، انسانشناسی و معرفتشناسی به عالم و آدم دارند. نگاه توحیدی حضرت امام خمینی(ره) به جهان و نیز نوع نگاهی كه به انسان دارند باعث شدهاست تا مؤلفههای فلسفه سیاسی در نظر ایشان الهی باشد و بالاخره فلسفه سیاسی الهی بازتاب خودش را در رویكرد امام به تبیین و توصیف حكومتها و جوامع اسلامی نشان داده است و باعث شده است تا امام خمینی(ره) جوامع اسلامی را جوامعی استبدادزده و استعمارزده توصیف و راه رهایی از بیعدالتی، استعمار و دیكتاتوریهای وابسته را در بازگشت به اسلام بدانند.
مقدمه:
بیداری اسلامی، اگرچه از زمینهها و عوامل متعدد ناشی میشود، ولی بدون تردید كانون بیداری اسلامی و تأثیرگذارترین منشأ و منبع در این بیداری، اندیشههای امام خمینی(ره) و محصول گرانقدر او، انقلاب اسلامی، است. در دورهای كه مسلمانان، اسلام و آداب مسلمانی را برای خود ننگ و عار میدانستند و همه چیز تحت تأثیر فرهنگ، هنر و اندیشه غرب قرار گرفته بود و نیز افكار و اندیشههای دینی، به مثابه ابزاری كه تاریخ استفاده آن به سر آمده و به گذشته تعلّق دارد، حقیر، خرافی و بیارزش تلقی میشد، این امام خمینی(ره) بود كه، اسلام را به عرصه آورد و به مسلمانی عزت داد و باعث شد تا مسلمانان در گوشه و كنار جهان، احساس عزت و هویت كنند و بدنبال آن نهضت بیداری اسلامی، با دو وجه سلبی: نفی استبداد و استعمار و یك نماد اثباتی، اجرای شریعت اسلامی، پیدایش و آغاز خود را جشن بگیرد. بیداری اسلامی، پدیدهای كاملاً اسلامی است كه نشانهها و علائم پیدایش آن در زمان حیات امام خمینی(ره) خود را نشان داد، امّا تحقق آن در عمق و گستره وسیعتر، چیزی بود كه امام خمینی(ره)، آن را از همان موقع پیشبینی كردند: «ما با اعلام برائت از مشركین تصمیم بر آزادی انرژی متراكم جهان اسلام داشته و داریم. و به یاری خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزی این كار صورت خواهد گرفت. و انشاءاللَّه روزی همه مسلمانان و دردمندان علیه ظالمین جهان فریاد زنند و اثبات كنند كه ابرقدرتها و نوكران و جیرهخوارانشان از منفورترین موجودات جهان هستند.»[1]
1- تعریف مفاهیم:
مبانی فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) از واژگانی ترتیب یافته است كه ما را ملزم میكند در ابتدا معنی و مفهوم این واژگان را مشخص كنیم و سپس به بیان مبانی فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) بپردازیم. بر این اساس در ابتدا به بیان تعریف فلسفه سیاسی و در مرحله دوم به بیان مراد از مبانی در فلسفه سیاسی میپردازیم و در پایان دیدگاه امام خمینی(ره) را در این موضوع مورد بررسی قرار میدهیم.
1-1- تعریف فلسفه سیاسی:
در تعریف فلسفه سیاسی ممكن است تعبیرهای مختلفی آورده شود امّا بر خلاف برخی شاخههای علوم كه ممكن است در تعریف آن اختلاف وجود داشته باشد در این مورد اختلاف قابلتوجهی وجود ندارد. اشتراوس در تعریف فلسفه سیاسی میگوید: فلسفه سیاسی بحث از مقوله سیاسی به روش فلسفی است. مقوله سیاسی مورد نظر ایشان كه در فلسفه سیاسی به آن معرفت حاصل میشود، «زندگی خوب» میباشد. پس «زندگی خوب» موضوع فلسفه سیاسی و معرفت به آن هدف فلسفه سیاسی میباشد. از نظر اشتراوس «مدار بحث فلسفه سیاسی اهداف عظیم بشری است: آزادی، حكومت، یا فرمانروایی - اهدافی كه میتواند بشر را از حدّ نفس فرومایه خویش ارتقا دهد»[2] از بررسی تعاریف بالا بدست میآید كه فلسفه سیاسی دو مقوله اساسی را وجهه همت خود قرار میدهد:
1- مقوله اول مربوط به ماهیت حاكمیت سیاسی و به عبارت دیگر مشروعیت سیاسی حاكمیت است.
2- مقوله دوم مربوط به ویژگیها و حدود حاكمیت سیاسی است. در مقوله دوم، صرفنظر از اینكه منبع مشروعیت چه باشد، بررسی میشود كه زندگی خوب چیست و چه شاخصههایی دارد.
تعریف فلسفه سیاسی راه را برای بیان منظور از مبانی فلسفه سیاسی هموار میكند.
1-2- تعریف مبانی فلسفه سیاسی:
مبانی نظری یك فلسفه سیاسی مهمترین بنیادهای نظری هستند كه بر اساس آنها مهمترین سؤالات مطروحه در فلسفه سیاسی پاسخ داده میشود. هر فلسفه سیاسی متناسب با نوع نگاهی كه به انسان و جهان و ارتباط میان آن دو دارد، دیدگاه جداگانهای را پیدا میكند. مبانی در فلسفه سیاسی، در واقع همان فلسفه است كه رویكرد فیلسوف سیاسی را در موضوع معرفت سیاسی مشخص میكند: «در فلسفه كه از مسائلی چون رابطه آفرینش و انسان و اثرپذیری انسان در زندگی در برابر قوای موجود در جهان و اثرگذاری او بر روند آفرینش، بالاخص در مسائلی مانند طبیعت انسان و نهادهای درونی او و چگونگی رفتارهای بشری بحث به میان میآید، خواه ناخواه به دنبال این مسائل پیامدهای آن در زمینه انسان و جامعه و حكومت مطرح میگردد، به گونهای كه هر نوع تفسیری در هر كدام از مسائل مورد اشاره، میتواند اندیشه خاصی را در زمینه دولت و فن كشورداری و نوع حاكمیت به وجود آورد.»[3]
1-3- تعریف بیداری اسلام:
بیداری اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره) از دو عنصر آگاهی و حركت تشكیل شده است. آگاهی از اینكه:
- ملّتهای مسلمان تحت ظلم و سیطره دولتهای وابسته به استعمار زندگی میكنند و اینكه اساس مشكلات ملّتهای مسلمان، دولتهای فاسد، وابسته و عیّاش آنها است.
- دولتهای اسلامی با عدالت با آنها برخورد نمیكنند و اینكه آنها در وضعیت نكبت بار، فقر و عقب افتادهای زندگی میكنند.
- آزادی و كرامت انسانی و اسلامی آنها از سوی دولتهای كشورهای اسلامی مراعات نمیشود.
- استعمار و استكبار منابع و مخازن عظیم طبییعی آنها را به یغما میبرد.
- حاكمیت سیاسی و استقلال آنها از سوی استكبار و صهیونیسم رعایت نمیشود.
- با اتكاء بر اعتقاد به توحید، هویت اسلامی و قرآنی، جمعیت فراوان، داشتن منابع عظیم طبیعی و موقعیتهای ژئوپلتیك، توانایی مقابله با قدرتهای استكباری را دارند.
- اسلام دارای جامعیت است و با تكیه بر آن، مسلمانان میتوانند در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زندگی خود را سامان دهند.
و حركت به سوی:
- نفی و اسقاط دولتهای وابسته، عیّاش، فاسد و تحمیلگر و ایجاد حاكمیتی سیاسی، بر مبنای تاریخ صدر اسلام و ایجاد جامعه ای مبتنی بر قوانین و ارزشهای اسلامی در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.
با توجّه به وجود دو عنصر آگاهی و حركت در بیداری اسلامی كه به بهرهگیری از اندیشه بیداری امام خمینی(ره) ذكر شد، می توان بیداری اسلامی از نگاه امام خمینی(ره) را در جمله زیر تعریف كرد: آگاهی ملّتهای مسلمان از وضعیت سیاسی- اجتماعی نامطلوب موجود و قیام و حركت برای تغییر این وضعیت، با تكیه بر اعتقادات، ارزشها و قوانین اسلامی و الگو گرفتن از تاریخ صدر اسلام.
2- مبانی فلسفه سیاسی امام خمینی(ره)
2-1- مبانی معرفتشناسی و جهانشناسی:
به طور قطع باورهای هستیشناختی امام خمینی(ره) از منشأی الهی برخوردار است. نگاه امام خمینی(ره) به عالم و آدم، نگاه زمینی و ناشی از تفسیرهای خود بنیاد انسان از عالم و آدم نیست. اندازهای كه امام خمینی(ره) برای عالم وجود قائل است، محدود به عالم ماده نیست؛ بلكه نگاه او به عالم علاوه بر آن جهان غیب را نیز شامل میشود. باور امام خمینی(ره) به جهانبینی الهی، آنجا كه او آن را در برابر جهانبینی مادی قرار میدهد به وضوح مشخص میكند كه افق اندیشه امام خمینی(ره) بسیار فراتر از افق اندیشههای مادی قرار میگیرد. او در نامهاش به گورباچف كه به تازگی در عزای مرگ جهانبینی مادی ماركسیستی به ماتم نشسته است، مینویسند: «لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار دیگر به دو جهانبینی مادی و الهی بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهانبینی خویش را «حس» دانسته و چیزی را كه محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون میدانند؛ و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را كه ماده ندارد موجود نمیدانند. قهراً جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت، را یكسره افسانه میدانند. در حالیكه معیار شناخت در جهانبینی الهی اعم از «حس و عقل» میباشد، و چیزی كه معقول باشد داخل در قلمرو علم میباشد، گرچه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است، و چیزی كه ماده ندارد، میتواند موجود باشد. و همانطور كه موجود مادی به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متكی است»[4]
امام خمینی(ره) در این پیام مشكلات موجود در شوروی آن روز و آمریكا را ناشی از عدم اعتقاد به خدا میداند و در واقع بدنبال آن است كه بیان كند: ریشه مشكلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، ریشه در مبانی نظری غرب دارد و در صورت اصلاح بنیادهای نظری غرب، این مشكلات هم حل خواهد شد. «مشكل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشكلی كه غرب را هم به ابتذال و بنبست كشیده و یا خواهد كشید. مشكل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.»[5] اگر بپذیریم كه باورها و ارزشهای مورد احترام امام خمینی(ره) در سطح اعتقاد یا رفتارهای شخصی او باقی نمانده است؛ بلكه او تلاش كرده است تا به همان باورها صورت عملی و تجسم فردی و اجتماعی بدهد، به یقین آن باورها و ارزشها در فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) نقش اساسی داشته است. باورهای هستی شناختی امام خمینی(ره) را می توان در باورهای او به به توحید، نبوت، امامت و معاد كه البته در مكتب اسلام و مكتب تشیع تبلور یافته است، جستجو كرد. اصل توحید در میان این باورها به یقین، ریشهایترین باورها و اثربخشترین آنها در فلسفه سیاسی است. امام خمینی(ره) در مورد اعتقاد خویش به اصل توحید و منابع این اعتقاد میفرمایند: «اعتقادات من و همه مسلمین همان مسائلی است كه در قرآن كریم آمده است و یا پیامبراسلام(ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند كه ریشه و اصل همه آن عقاید- كه مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست - اصل توحید است. مطابق این اصل، ما معتقدیم كه خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است كه از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالك همه چیز.»[6]
2-2- مبانی انسانشناسی:
2-2-1- ماهیت انسان
تعریف فیلسوف سیاسی از ماهیت انسان و غایات زندگی، همچون دیدگاه جهانشناختی، سهم قابلتوجهی در تعیین دیدگاه فلسفه سیاسی دارد. انسان چه موجودی است؟ و طبیعت او را چه چیزی تشكیل می دهد؟ هر یك از فلاسفه یونان و فیلسوفان سیاسی مدرن پاسخ هایی را ارائه دادهاند كه بعداً به آنها اشاره خواهیم داشت. دیدگاه امام خمینی(ره) نیز در این مورد میتواند نقش قابل توجهی در تعیین فلسفه سیاسی او داشته باشد. از نظر امام خمینی(ره) انسان مولود طبیعت است و از این جهت اگر به طبیعت خود واگذاشته شود موجود منحرفی خواهد بود: امام خمینی(ره) در مورد طبیعت اولیه انسان میفرمایند: «بدان انسان چون ولیده همین عالم است و مادر او همین دنیاست و اولاد این آب و خاك است، حبّ این دنیا در قلبش از اوّل مغروس است، و هر چه بزرگتر شود، این محبت در دل او نمو میكند.»[7]
ولی با وجود این، از نگاه امام خمینی(ره) ماهیت انسان منحصر به این طبیعت نیست و زمینههای درونی و خارجی برای انسان فراهم است كه میتواند او را از دامان طبیعت كه مادر او است، بیرون كشد و راه كمال و استكمال را برای او هموار كند: «این انسان مثل سایر حیوانات نیست كه همان حیات طبیعى و دنیایى باشد - بلكه انسان یك طور خلق شده است كه علاوه بر حیات طبیعى، حیات مابعدالطبیعه هم دارد، و آن حیات مابعدالطبیعه حیات صحیح انسان است، ... تمام تعلیمات انبیاء براى مقصد نشان دادن راهى است كه انسان ناچار از این راه باید عبور كند. ناچار انسان از این عالم طبیعت به یك عالم دیگرى عبور مىكند؛ اگر سرخود باشد یك حیوانى است كه از این عالم به عالم دیگر مىرود. و اگر چنانچه به راه انبیاء برود انسانیتش كامل مىشود و هر چه بیشتر اطاعت كند، بیشتر انسانیتش رشد مىكند»[8]
2-2-2- كمالیابی انسان و واسطهگری برای فیض الهی:
یكی از وجوه هستی شناختی انسان در نگاه امام خمینی(ره)، كه اثر تعیین كنندهای در تبیین فلسفه سیاسی او دارد، «كمالیابی انسان و رسیدن او به مقام انسان كامل و سپس قرارگیری او برای فیض رسانی به عباد و بندگان» است. موضوع كمالیابی انسان، هم به لحاظ معرفتی و هم به لحاظ عرفانی، بسیار پیش از این توسط فلاسفه مطرح و قبلتر از اینها توسط قرآن و روایات مطرح شده بود. از زمانی كه حكمت متعالیه، اصالت وجود و بدنبال آن حركت جوهری نفس را بیان داشت، موضوع كمالیابی نفس انسان، رونق دیگری یافت. تبیین كمالیابی انسان و انسان كامل، همچون همه سلسله جنبانان فلسفه و عرفان، توسط امام خمینی(ره) هم مطرح و حكایت این قصه جذاب و پر رمز و راز بیان گشته است.
تفاوتی كه میان بیان امام خمینی(ره) با سایر فلاسفه و عرفاء در این زمینه وجود دارد، اثرگذاری عمیق و ورود این اندیشه فلسفی و عرفانی در فلسفه سیاسی و حتی سیاست است. دیگر فلاسفه و عرفا اگرچه نظراً یا عملاً مسیر سنگلاخ كوچههای عشق و معرفت و عرفان را پیمودند ولی نتوانستند مقام ولایت را در سفر سوم كه عالیترین مراحل كمال و فیض رساندن به عباد است، جز در اقل مراتب، تبیین كنند. فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) ادامهای فلسفی – سیاسی بر تبیین ایشان از انسانشناسی، حول محور «انسان كامل» است.
2-2-2-1- هستیشناسی انسان كامل و ولایت سیاسی محمدی و علوی:
چنانكه اشاره شد كمال انسانی یكبار به لحاظ اجتماعی بحث میشود و در این صورت ملازم با اختیار و آزادی انسانی است و نگاه فلسفی به آن ایجاب میكند كه این موضوع در فلسفه سیاسی مورد توجّه قرار گیرد امّا كمال انسانی میتواند از زاویه دیگری كه مرتبط با رهبری سیاسی و مشروعیت امردهی است، مورد بحث قرار گیرد. از این نگاه، كامل مطلق یا كمال مطلق كه همان حضرت حقتعالی است دارای ولایت مطلق بر عالم و آدم در بعد تكوین و تشریع میباشند.[9] با وجود این، هستی اقتضای آن دارد كه در وجود دیگری تجلی نماید. بدون تردید آن وجود باید كسی باشد كه «بتواند جلوه گاه رخ بیهمتای او گردیده و انوار قدسی حقّ در آن منعكس شود» و هیچ موجود دیگری جز انسان كامل ظرفیت چنین نمایندگی را ندارد: امام خمینی(ره) در این مورد میفرمایند:
«نخستین اسمی كه اقتضای لازم كرد اسم اعظم «الله» بود كه پروردگار و مربی عین ثابت محمّدی در نشئه علمی بود. پس عین ثابت انسان كامل، نخستین ظهور در نشئه اعیان ثابت بود و به واسطه حبّ ذاتی كه در حضرت اُلوهی بود، عین ثابت كامل، سرسلسله كلیدهای دیگر خزائن الهی و گنجینههای پنهانی گردید.»[10] بنابراین به لحاظ هستیشناسی چون انسان كامل، مظهر صفات و اسماء پرورگار است؛ منبع و سرچشمه ولایت محمدی نیز ولایت پرودگار خواهد بود.[11] از طرف دیگر چون میان حقیقت محمدی و حقیقت علوی اتحاد وجود برقرار میباشد، میان این دو ولایت نیز هماهنگی و اتحاد در دایره ولایت برقرار است؛ الا اینكه ولایت محمدی تابعی از ولایت الله و ولایت علوی تابعی از ولایت محمدی خواهد بود. همچنانكه به دلیل اینكه پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله مظهر تام و تمام اسم اعظم پروردگار و و بقیه اسماء مرتبهای از مراتب اویند « نبوت و خلافت سایر انبیاء، مراتب و شؤون نبوت و خلافت حضرت رسول اكرم(صل الله علیه و آله){محسوب می شوند}»[12]
2-2-2-2- مراتب مختلف كمال و تأثیر آن در مراتب ولایت:
و با توجّه به مراتب مختلف كمال هر فرد با ایمان میتواند در سلسله مراتب كمالیه جایگاهی متناسب با مرتبه كمالی خود بدست آورد و نسبت به سایرین كه او در مرتبه فوقانی آنها قرار دارد اعمال ولایت كند. قرآن، پیامبران، اولیاء و مؤمنان را به عنوان الگو معرفی كرده است: «قد كانت لكم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه»[13] و چون به پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله رسیده است او را به صورت مطلق به عنوان نمونه كامل انسانها معرفی كرده است.[14] :«ولكم فی رسول الله اسوه حسنه»[15] این توصیف منحصر به درجات كمالیه نیست و میتواند در یك سیر نزولی شامل كسانی كه درجات انحطاطی را طی میكنند نیز بشود. آنان نیز متناسب با درجه مراتب انحطاطی خود نسبت به كسانی كه درجه انحطاطی كمتری دارند دارای ولایت هستند:
كسانی كه در حد فاصل بین بالاترین تا پایینترین درجات كمالیه و درجات انحطاطیه قرار گرفتهاند از طرفی ولایتمدار و از طرفی ولایتپذیر هستند. هر فرد به قدر بهره مندیاش از كمالات، بر افراد و گروه های زیر دست خوددارای ولایت است و در همان حال به خاطر ضعف یا نقصان در كمالات ناچار از ولایتپذیری نسبت به ولایت یا ولایتهای فوقانی میباشد. قرآن كریم با آیات فراوانی بر این حقیقت صحه گذاشته است. انّ الذین آمنوا و هاجروا و جاهدو باموالهم و انفسهم فی سبیل الله و الذین آوَو و نصروا اولئك بعضهم اولیاء بعض و الذین آمنوا و لم یهاجروا ما لكم من ولایتهم من شئ حتی یهاجروا.[16] زنجیره ولایت در مورد ولایتهای غیرالهی نیز در قرآن به تصویر كشیده است: والنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یأمرون باالمنكر و ینهون عن المنكر[17]
اگر سلسله صاحبان ولایت را به طرف رأس و هرم آن _ البته در محدوده بنی نوع بشر _ ادامه دهیم به تكامل یافتهترین و در همان حال ولیِّ اولیاء الله میرسیم: النّبی اولی باالمؤمنین من انفسهم[18] او همان ولایت الهی بر روی زمین است و همان كسی است كه خداوند او را به عنوان حجه خود بر روی زمین قرار داده است. عالیترین بیان سیر تكاملی انسان و كمالیابی او را میتوان در اسفار عرفانی كه از سوی عرفا و از جمله امام خمینی(ره) مطرح شده است، جستجو كرد. اسفار اربعه بیانگر مقام خلیفه الهی، استعداد انسانی و امكان حركت او به سوی مقصدی است كه برای او تعیین شده است. اسفار، مسیر و منزلگاههایی هستند كه فرد یا جوامع انسانی آن را میپیمایند و در هر مرحله یا منزلگاهی، كمالی بر كمالات خود میافزایند و یا كمالات بدست آمدهٔ سابق را تشدید میكنند. افزایش كمالات با انزوای از جامعه و بدون توسّل به آن ممكن نیست. پیمودن اسفار و منازل این مسیر كمالی بدون ابزار جامعه میسر نمیشود. اگر چه مقصد این سفر طولانی خداوند تبارك و تعالی است امّا ابزار آن در عرفان امام خمینی(ره) در سفر سوم و به ویژه در سفر چهارم جامعهای است كه سالك این سفر موظف است آنها را ولایت و هدایت كند. بدیهی است، همچنانكه از آیات قرآن بدست میآید، هر كس به قدر كمالی كه بدست میآورد بر دیگران ولایت پیدا میكند و مشروعیتی بدست میآورد كه در سایه آن میتواند به دیگران امر دهی داشته باشد.[19]
غرض از حكایت طولانی این سفر، بیشتر همین سفر چهارم است كه در آن سالك، مقامات انسان و انسانیت را می شناسد و راه و مسیر كمال آنان را تشخیص میدهد و میداند چگونه دست آنان را گرفته به سوی قرب الله كه هدف و مقصد مقام خلیفه الهی انسان است هدایت كند. بدون تردید برای پیمودن و ادامه سفر خود كه از مسیر جامعه انسانی و هدایت كردن انسانها میگذرد نیازمند احكام و مقررات الهی است. سالك الی الله به اندازه استعداد و توانایی درك و فهم آنها مقررات الهی را تشریع و به آنها خبر میدهد.
3- فلسفه سیاسی امام خمینی(ره):
با توجّه به تعریف فلسفه سیاسی كه در ابتدای این گفتار به آن اشاره كردیم، مهمترین سوالاتی كه برای تبیین فلسفه سیاسی امام خمینی(ره)، باید به آنها پاسخ دهیم، دو سؤال زیر است:
1. چه چیزی به حاكمیت نظام سیاسی مشروعیت میدهد؟
2. زندگی خوب با توجّه به مؤلفههای تشكیل دهنده آن چگونه زندگیای است؟
الف: آزادی چیست؟
ب: عدالت چیست؟
ج: حقوق و قانون و حقّ و تكلیف، چه چیزهایی هستند؟
د: شكل حكومت چگونه باید باشد؟
3-1- مشروعیت سیاسی:
مفهوم مشروعیت سیاسی، مفهوم جدیدی است كه با ظهور دولتهای جدید مردمسالار اروپایی وارد فضای اندیشه سیاسی گردید. بر پایه این مفهوم مشروعیت سیاسی عبارت است از پذیرش قلبی حكومت از سوی حكومت شوندگان. این پذیرش زمانی حاصل میشود كه سلطه سیاسی یا قدرت سیاسی با باورهای عمومی جامعه هم سویی و همخوانی داشته باشد. قوام مشروعیت سیاسی بر پذیرش حاكمیت توسط طیف وسیعی از مردم استوار است، حتی اگر این پذیرش بر نوعی فریب و حیله از سوی حاكمان بوجود آمده باشد. در این گفتمان ـ كه قوام مشروعیت بر مقبولیت مردم استوار شده است ـ بحث از حقانیت حاكمیت و نظام سیاسی هیچ جایی نخواهد داشت.[20] ولی چنانچه گفته شد این مفهوم در عرصه ظهور نظامهای دموكراتیك و مردمسالار اروپایی بوجود آمد و در تاریخ خود تا قبل از انقلاب اسلامی با پدیدهای همچون نظام مردمسالار دینی ایران روبرو نشده بود: در حكومتهای دموكراتیك، كه مردم از طریق دموكراسی نمایندگی در تصمیمگیریهای سیاسی – اجتماعی و جعل قوانین مشاركت می كنند، دارای مشروعیت سیاسی محسوب میشوند و حكومتهایی كه با زور به قدرت رسیدهاند و با استبداد حكومت میكنند، از مشروعیت سیاسی برخوردار نیستند. همچنین تئوكراسیهای حاكم، در اروپای قرون وسطی، به دلیل تهی بودن آن نظامها از هر گونه مشاركت مردمی، نمی توانسته است موضوع مشروعیت سیاسی برای آنها مطرح باشد.
با مطرح شدن نظام مردمسالار دینی كه اساساً با نظامهای سیاسی موجود متفاوت است، این معادله به هم خورد. علّت آن است كه نظام مردمسالار دینی از یكطرف دینی است و قوانین و مقررات خود را برای تنظیم روابط اجتماعی و سیاسی از دین اخذ میكند و از طرف دیگر مردمی میباشد و مردم در انتخاب حاكمان و نیز نحوه اجرای امور اجرایی نقش مؤثر ایفاء میكنند. بر این اساس اگر بخواهیم مشروعیت در نظام سیاسی ولایتفقیه یا جمهوری اسلامی را مورد بحث قرار دهیم، لازم است این مفهوم را به سه عنصر: حقانیت، قانونیت و مقبولیت تحلیل كنیم. در سایه تحلیل و تجزیه این عناصر سهگانه است كه میتوان مشروعیت در نظام سیاسی جمهوری اسلامی از دیدگاه امام خمینی(ره) را مورد بررسی قرار داد. در واقع عناصر سهگانه در پاسخ به این سه سؤال مطرح میشود كه: 1- حقّ حاكمیت به لحاظ ثبوت و نفس الامر از آن كیست؟ 2- حقّ حاكمیت به لحاظ قانونی، جعل و اعتبار از چه كسی میباشد؟ 3- مردم در زمینه حاكمیت دارای چه نقش و جایگاهی میباشند؟ در پاسخ به سؤالات سهگانه فوق وجوه سهگانه حقانیت، قانونیت و مقبولیت در مشروعیت نظام سیاسی جمهوری اسلامی مطرح میشود.
3-1-1- وجه حقانی مشروعیت سیاسیی:
واژه «اسلامی» در عبارت «نظام سیاسی جمهوری اسلامی» یا واژه «دینی» در عبارت «مردمسالاری دینی» به دینی بودن این نظام سیاسی اشاره دارد. بنابراین این نوع نظام سیاسی با نظام سیاسی در حكومتهای دموكراتیك متفاوت است. نظامهای سیاسی در حكومتهای دموكراتیك مشروعیت سیاسی خود را از مردم كسب میكنند. علّت آن است كه این نظامها به هیچ حقیقت ثابتهای و یا بنیاد اخلاقی و متافیزیكی باور ندارند و حتی بنابر آنچه در بخش تعاریف مطرح كردیم فلسفه سیاسی را به عنوان شاخهای از فلسفه كه درصدد است ایدآلهای یك زندگی خوب را ارائه كند باور ندارند. بر خلاف نظامهای سیاسی مذكور، نظام سیاسی مردمسالار دینی، به یك حقیقت ثابته به نام «توحید» باور دارد. امام خمینی(ره) كه معمار نظام مردمسالار دینی، در مورد اعتقاد خویش به اصل توحید و منابع این اعتقاد میفرمایند:
«اعتقادات من و همه مسلمین همان مسائلى است كه در قرآن كریم آمده است و یا پیامبر اسلام(ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند كه ریشه و اصل همه آن عقاید- كه مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست- اصل توحید است. مطابق این اصل، ما معتقدیم كه خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خداى تعالى است كه از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالك همه چیز.»[21] امام خمینی(ره) در سایه این مبنا برای هیچ انسانی حقّ حاكمیت بر انسانهای دیگر قائل نیستند. به اعتقاد ایشان ولایت و حاكمیت منحصر در خداوند و از آن او است.خداوند تعالی همانطور كه توحید در ذات، توحید در عبادت، توحید در تدبیر عالم و ... دارد، در موضوع ولایت و زعامت نیز دارای توحید در ولایت میباشد و احدی را حقّ ولایت و سرپرستی بر بندگان او نیست. بر این اساس و به عنوان اصل اولی «در میان انسانها هیچكس حقّ ولایت و سرپرستی نسبت به دیگران را دارا نمیباشد.»[22]
استدلال این است كه «انسان از كسی اطاعت میكند كه فیض هستی خود را از او دریافت كرده باشد، و چون افراد عادی به انسان نه هستی بخشیده و نه در بقاء و دوام هستی او مؤثرند، بنابراین رای هیچكس برای دیگری لازمالاتباع نیست. عدم لزوم اتباع افراد از یكدیگر اصل اولی در ولایت افراد نسبت به یكدیگر است.»[23] این اصل فقط یك استتثاء به خود میگیرد و آن، تبعیت از كسانی است كه خود تسلیم خداوند باشند. «ریشه و اصل همه آن عقاید - كه مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست - اصل توحید است. مطابق این اصل، ما معتقدیم كه خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خداى تعالى است كه از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالك همه چیز. این اصل به ما مىآموزد كه انسان تنها در برابر ذاتاقدسحق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت كند مگر اینكه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنابراین هیچ انسانى هم حق ندارد انسانهاى دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور كند.»[24]
3-1-2- وجه قانونیت مشروعیت سیاسی:
مفهوم قانونیت در مشروعیت سیاسی اشاره به مرحله جعل و اعتبار حاكمیت سیاسی دارد. در نظامهای دموكراتیك، وجه حقانیت حكومت از آن مردم است و این امر توسط نمایندگان مردم تحقق مییابد؛ امّا در نظام الهی این حقّ از آن خداوند است. بسیار روشن است كه برنامهریزی و اجرای مستقیم مقررات توسط خداوند ممكن نیست. در چنین موقعیتی امام معصوم علیهالسلام یا ولیفقیه كه به لحاظ جعل و اعتبار، جانشین پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله یا نائبان عام ائمه معصومین علیهم السلام هستند وظیفه تدوین قوانین اجرایی و اجرای قانون را به عهده میگیرند. امام خمینی(ره) میفرمایند: «مجموعه قانون برای اصلاح جامعه كافی نیست. برای اینكه قانون مایه اصلاح و سعادت بشر شود به قوه اجراییه و مجریه احتیاج دارد، به همین جهت خداوند متعال در كنار فرستادن یك مجموعه قانون، یعنی احكام شرع، یك حكومت و دستگاه اجرا و اداره مستقر كرده است. رسول اكرم(صلاللهعلیهوآله) در رأس تشكیلات اجرایی و اداره جامعه مسلمانان قرار داشت»[25]
3-1-3- وجه مقبولیت مشروعیت سیاسی:
به هیچوجه قابل انكار نیست كه نظام سیاسی كه امام خمینی(ره) مهندسی و معماری كردند، از ویژگی مردمی بودن برخوردار است و از همین رو است كه آن را با عنوان جمهوری اسلامی مطرح كردند. اگر در نظام سیاسی مطرح شده از طرف امام خمینی(ره) فقط به بعد حقانی و بعد قانونی منحصر شویم، به طور طبیعی برای مردم هیچگونه حقوقی قائل نشدهایم و حال آنكه محرز است كه امام خمینی(ره) هم در نظر و هم در عمل سهم عظیمی در ترسیم نظام سیاسی قائل شدند. ممكن است در مورد چرایی نقشی كه امام خمینی(ره) برای مردم قائل شدند ادله متفاوتی داشته باشیم، ولی آنچه مسلم است، این است كه نظام سیاسی مردمسالار امام خمینی(ره)، همان نظام تئوكراسی مشهور نیست.[26]
از طرف دیگر میدانیم كه امام خمینی(ره) در ارائه نظام سیاسی دارای یك بینش واحد و یگانه بودند؛ از این رو نباید در معرفی دیدگاه ایشان به گونهای عمل كنیم كه به دوگانگی در اندیشه ایشان منتهی شود. وجه مقبولیت نظام سیاسی نباید با وجوه حقانی و قانونی چنان تركیب شود كه به تناقض و نفی هر یك توسط دیگری بینجامد. امام خمینی(ره) در مورد وجه مقبولیت در مشروعیت سیاسی میفرمایند: «ولایت در جمیع صور دارد. لكن تولى امور مسلمین و تشكیل حكومت بستگى دارد به آراى اكثریت مسلمین، كه در قانون اساسى هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر مىشده به بیعت با ولى مسلمین.»[27] فهم و درك وجه مقبولیت نظام مردمسالار دینی و نحوه تأثیرگذاری آن در اداره امور اجتماعی و سیاسی، از دیدگاه امام خمینی(ره)، بدون مراجعه به مبانی عقلی و فلسفه سیاسی ایشان ممكن نیست.
3-2- زندگی خوب:
زندگی خوب از نگاه امام خمینی(ره) زندگی است كه روابط و تعاملاتی كه انسان با خداوند، خود و دیگران برقرار میكند، بر اساس آموزهها، قوانین و اخلاق اسلامی شكل بگیرد. امام خمینی(ره) میفرمایند: «سعادت و كمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهى است كه توسط انبیاء به بشر ابلاغ شده است»[28] و در سخنی دیگر میفرمایند: «اسلام و حكومت اسلامى پدیده الهى است كه با به كار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین مىكند و قدرت آن دارد كه قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بكشد و انسانها را به كمال مطلوب خود برساند.»[29]
3-2-1- نوع و شكل حكومت:
بخشی از بنیادهای نظری امام خمینی(ره) كه پیش از این ذیل «رابطه كمال و ولایت سیاسی» و نیز ظهور و تجلی ولایت الهیه در ولایت محمدی و علوی، از آن سخن بمیان آمد، ضرورت، نوع و شكل حكومت، را در عرصه فلسفه سیاسی امام خمینی(ره)، رقم میزند. اگر كمال مطلق، همان حضرت حقتعالی است، تنها او است كه دارای ولایت مطلق بر عالم و آدم می باشد. از طرف دیگر چون اعمال ولایت الهیه بدون واسطه بر جامعه انسانی، ممكن نیست، این انسان كامل است كه وظیفه اعمال ولایت را عهدهدار میشود. همچنین اگر سیر و حركت جوامع، باید به سمت كمال و تقرب باشد، ضرورتاً، فقط و فقط این انسان كامل و یا جانشینان انسان كامل هستند كه میتوانند وظیفه هدایت انسان را به سمت كمال و رساندن آن به سعادت دنیوی و اخروی بر عهده گیرند. امام خمینی(ره) هدف از ارسال انبیاء الهی – از آدم تا خاتم - را اصلاح جامعه میداند.[30]
ضرورت حكومت از نظر امام خمینی(ره) از دو جهت قابل اثبات است. ضرورت حكومت از یك جهت شرعی است و از جهت دیگر منبعث از عقل است. از این جهت، امام خمینی(ره)، در اثبات ضرورت حكومت، هم بر ادله شرعی و هم بر ادله عقلی استدلال كردهاند. پایه استدلال امام خمینی(ره) در اثبات ضرورت شرعی حكومت بر منابع دینی و اسلامی است: بر اساس این استدلال، هدایت الهی و سوق دادن جامعه بر پایه آموزههای دینی، ارزشهای اسلامی و احكام و قوانین اسلام، اختصاصی به زمان خاص ندارد و همچنانكه در زمان رسول الله، تشكیل حكومت یك ضرورت بود، در زمان ما نیز برای هدایت انسانها و اجرای مقررات اجتماعی اسلام، یك ضرورت است.[31] تأكید امام خمینی(ره) در اثبات ضرورت عقلی حكومت بر قضاوت عقل برای ایجاد نظم اجتماعی و جلوگیری از اختلال در سامان اجتماعی جامعه است: از نظر ایشان خردمندانه نیست كه «بگوییم خداوند حكیم به اهمال امت اسلامی، عدم تعیین تكلیف آنها و هرج و مرج میان امت اسلامی و پریشانی احوال آنان و اختلال نظام رضا داده است.»[32] به اعتقاد امام خمینی(ره)، ضرورتهایی از قبیل «بسط عدالت و تعلیم و تربیت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهای كشور و جلوگیری از تجاوز بیگانگان» از اموری است كه اختصاص ضرورت حكومت به زمان حضور معصوم علیهالسلام یا ضرورت حكومت در یك كشور خاص را منتفی می كند.[32]
امام خمینی(ره) به عنوان یك فیلسوف سیاسی، به بیان ضرورت حكومت، اكتفاء نمیكنند؛ بلكه شكل حكومت نیز برای ایشان مورد توجّه قرار گرفته است. از نظر امام خمینی(ره)، مسأله اصلی در مورد حكومت، نوع، ماهیت و محتوای حكومت است؛ امّا شكل آن تابع مقتضیات زمان و تجربه تاریخی جامعه انسانی است. در ادبیات نوشتاری و گفتاری امام خمینی(ره)، مفهوم «حكومت اسلامی» بیانگر نوع و ماهیت حكومت و «جمهوری اسلامی» بیانگر شكل حكومت است. «ما خواهان استقرار یك جمهورى اسلامى هستیم و آن حكومتى است متكى به آراى عمومى. شكل نهایى حكومت با توجه به شرایط و مقتضیات كنونى جامعه ما، توسط خود مردم تعیین خواهد شد.»[33] امام خمینی(ره)، جمهوری اسلامی را در شرایط فعلی،حكومتی ایدال و واجد ظرفیتهای لازم برای اداره جامعه اسلامی میدانند. ویژگی هایی از قبیل: «الهی بودن ، مردمی بودن، غیراستبدادی بودن، مشروطه بودن، رعایت عدل و انصاف، هدایتگر بودن آن به سمت سعادت بشر، اتكا به ارای عمومی، قانونگرایی و حاكمیت فقه و قوانین اسلامی، ملهم بودن از رویه پیامبراكرم صلاللهعلیهواله و ائمه اطهار، از جمله ویژگیهایی هستند كه در سخنان امام خمینی(ره) به عنوان ظرفیتهای حكومت اسلامی و جمهوری اسلامی به آنها تصریح شده است.[34]
- «حكومت «جمهورى اسلامى» مورد نظر ما از رویه پیامبراكرم(ص) و امام على- علیه السلام- الهام خواهد گرفت و متكى به آراى عمومى ملت خواهد بود و شكل حكومت با مراجعه به آراى ملت تعیین خواهد گردید.»[35]
- «ولایتفقیه نه استبدادی است و نه مطلقه، بلكه مشروطه است»[36]
- «حكومت اسلامى ... حكومت عدل است، حكومت ملى است، حكومت مستند به قانون الهى و به آراى ملت هست؛ این طور نیست كه با قلدرى آمده باشد كه بخواهد حفظ كند خودش را، با آراى ملت مىآید و ملت او را حفظ مىكند و هر روزى هم كه بر خلاف آراى ملت عمل بكند یا بر خلاف قانون - قانونى كه مدون است- عمل بكند قهراً ساقط است.»[37]
3-2-2- آزادی:
پیش از این گفتیم كه بر اساس بنیادهای نظری امام خمینی(ره)، تكامل و تقرب به پیشگاه مقام ربوبی هدف انسان است و رسیدن به این هدف جز در سایه آزادی و اراده ممكن نیست. اعتقاد توحیدی امام خمینی(ره) باعث شده است تا در فلسفه سیاسی، آزادی را حقّ انسان بداند و برای دیگران هیچ حقی در محروم كردن آزادی فرد و جامعه قائل نباشد. بنابراین با توجّه به مبانی فلسفی امام خمینی(ره) آزادی اولیترین حقوق انسانی محسوب می شود. از این رو ایشان فرمودهاند: « حق اولیه بشر است كه من مىخواهم آزاد باشم، من مىخواهم حرفم آزاد باشد، من مىخواهم مستقل[باشم]، من مىخواهم خودم باشم.»[38]
از نگاه امام خمینی(ره)، بن مایه آزادی، اعتقاد توحیدی است: امام خمینی(ره) در مصاحبه با خبرنگار روزنامه انگلیسی تایمز می فرمایند: «ریشه و اصل همه آن عقاید - كه مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست - اصل توحید است. ... ما از این اصل اعتقادى، اصل آزادى بشر را مىآموزیم كه هیچ فردى حق ندارد انسانى و یا جامعه و ملتى را از آزادى محروم كند، براى او قانون وضع كند، رفتار و روابط او را بنا به درك و شناخت خود كه بسیار ناقص است و یا بنا به خواستهها و امیال خود تنظیم نماید»[39] اعتقاد امام خمینی(ره) به اینكه منشأ آزادی، توحید است، باعث شده است تا ایشان، آزادی را حقّ فطری و موهبتی الهی برای انسان بدانند. «جناح عشق به راحت، و عشق به حرّیت، دو جناحی است كه به حسب فطره الله غیرمتبدله در انسان ودیعه گذاشته شده كه با آنها انسان طیران كند به عالم ملكوت اعلی و قرب الهی.»[40]
آزادی در دایره دین اسلام:
با وجود این، آزادی از دیدگاه امام خمینی(ره)، همچون همه فلاسفه سیاسی نامحدود نیست. در اعتقاد فلاسفه سیاسی غرب، حدّ آزادی، آزادی دیگران است ولی امام خمینی(ره)، مطابق با بنیادهای نظری و مبانی فلسفه سیاسی خود، این حدّ از آزادی را قبول ندارند. به اعتقاد امام خمینی(ره)، آزادی دارای دو رویه است: رویه اثباتی؛ كه حوزه آزادی در رفتار و كنش فرد یا جامعه را مشخص میكند و دیگران اعم از جوامع، دولتها، احزاب و افراد، حقّ ندارند، آن فرد را از آزادی محروم و عقیدهای را بر او تحمیل كنند. امّا آزادی علاوه بر این دارای رویه سلبی نیز هست: انسان در عالَم وجود، منعزل از هستی نیست و آغاز و انجام او به خالق هستی بر میگردد. او مالك و آفریننده انسان است و از همه حقایق عالم مطلع است. این اصل، حدّ آزادی انسان را بیان میكند. انسان در همه امور آزاد است الا در جایی كه به نافرمانی انسان از خداوند بینجامد: «این اصل(اصل توحید) به ما مىآموزد كه انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت كند مگر اینكه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنا بر این هیچ انسانى هم حق ندارد انسانهاى دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور كند»[41]
3-2-3- عدالت:
عدالت، در فلسفه سیاسی امام خمینی(ره)، از جایگاه با اهمیتی برخوردار است. امام خمینی(ره) در پیام به اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان آمریكا و كانادا، عدالت اجتماعی و رفع بیدادگریها را، سرآمد اهداف اسلامی شمرده[42] و پایه حكومت اسلامی را بر عدل، استوار میدانند.[43] اهتمام امام خمینی(ره) نسبت به عدالت، به بنیادهای نظری او بازگشت میكند؛ همچنانكه عدم اهتمام فلاسفه سیاسی غرب به عدالت ناشی از نوع نگاه آنها به هستی است. فلاسفه سیاسی غرب، با اتكاء بر اومانیسم، پایه و مبنای روابط و تعاملات انسانی را بر لیبرالیسم قرار میدهند؛ امّا امام خمینی(ره) با اعتقاد به «عدل» به عنوان یكی از صفات خداوند و وجود اعتدال در نظام تكوین و تشریع، جایگاه رفیعی برای عدالت قائل هستند. امام خمینی(ره)، حاصل عدل، در عالم خلقت را، نظام احسن و اكمل و در نظام تشریع، قوانین و مقررات عادلانه میدانند. امام خمینی(ره) میفرماید: «یكی از معارفی كه حكیم(فلاسفه) و متكلم(متكلمین) و عامه مردم از اهل شرایع تصدیق دارند و جای شبهه برای احدی نیست، آن است كه آنچه به قلم قدرت حكیم علی الاطلاق، جلّت قدرته، جریان پیدا كرده، ... از وجود و كمالات آن و از بسط نعمت و تقسیم آجال و ارزاق، بهترین نقشه و جمیلترین نظام است و مطابق با مصالح تامه، و نظام كلی اتم نظام متصوّر است.»[44]
ارزش و اهمیت عدالت در بنیادهای نظری امام خمینی(ره)، باعث شده است تا این مؤلفه از مؤلفههای فلسفه سیاسی، جایگاه با ارزشی، پیدا كند؛ از این رو حكمت آفریدگار بر این تعلّق گرفته است تا مردم در زندگی سیاسی – اجتماعی خود نیز به طریقه عادلانه رفتار نمایند.[45] اعتقاد امام خمینی(ره) به ربط عدالت اجتماعی به عدل الهی باعث شده است تا، عدالت اجتماعی و سیاسی را همان بسط صفت حقّ تعالی میدانند. ایشان می فرمایند: «بسط عدالت همان بسط صفت حق تعالی است برای اشخاصی كه چشم دارند. بحث عدالت هم میدهند، عدالت اجتماعی هم به دست آنها است، حكومت هم تأسیس میكنند، حكومتی كه حكومت عادله باشد.»[46]
3-2-4- حقّ و تكلیف:
حقّ و تكلیف، همچون سایر مؤلفههای ذكر شده، از بنیادیترین مؤلفههای فلسفه سیاسی محسوب میشوند. از مهمترین سوالاتی كه در مورد قانون و حقوق مطرح است، به این سؤال باز میگردد كه: آیا قانون و حقوق امری فطری و طبیعی است یا توسط افراد، گروهها، ملتها و یا خداوند وضع میشود. دسته اوّل معتقدند: همه انسانها، برابر زاده میشوند و آفریدگارشان به آنها حقوق برابر داده است، مانند حقّ حیات، آزادی و جستجوی سعادت.[47] در مقابل دسته اوّل كه حقوق را به طبیعت، فطرت و خالق هستی نسبت میدهند، برخی دیگر از بزرگان اندیشه سیاسی، منشأ حقوق را به وضع و قرارداد ادمیان میدانند؛ و بر اینگونه حقوق كه به وضع و جعل ادمیان بدست میآید، حقوق موضوعه نام مینهند. طائفه سوم از اندیشه ورزان سیاسی، اگرچه منشأ حقوق را به وضع میدانند و اتفاقاً حقوق مورد نظر آنها با حقوق فطری، كه دسته اوّل به آن اعتقاد داشتند، انطباق دارد، ولی به خاطر اینكه منشأ وضع را وحی الهی و شرع میدانند، از آن به حقوق شرعی تعبیر می كنند.
امام خمینی(ره)، به عنوان یك فیلسوف سیاسی، حقوق انسانی را امری فطری و طبیعی میداند كه شرع نیز بر آن صحه گذاشته است و به تفصیل آن را بیان داشته است: « حق اولیه بشر است كه من مىخواهم آزاد باشم، من مىخواهم حرفم آزاد باشد، من مىخواهم مستقل[باشم]، من مىخواهم خودم باشم. این حرفی است كه شما در هر جا شما بگویید از شما می پذیرند.»[48] همچنین میفرمایند: «حق شرعى و حق قانونى و حق بشرى ما این است كه سرنوشتمان دست خودمان باشد...»[49] امام خمینی(ره)، از اقسام مختلف حقوق، كه اصرار دارند آنها را طبیعی، بشری و خدادادی و لذا قابل دفاع برای نوع بشر بدانند، بر سه قسم حقوق تأكید خاص دارند: آزادی، استقلال و حكومت عدل: «... مردم ایران كه قیام كردهاند ... حقوق واضح ملى خودشان را، آنكه از حقوق بشر است و از اولین حقوق بشر است: آزادى، استقلال، حكومت عدل، این را مىخواهند ...»[50] و در جای دیگری میفرمایند: «ایرانْ آزادى[مىخواهد]؛ همه مردم دارند داد مىكنند ما آزادى مىخواهیم، ما استقلال مىخواهیم، ما حكومت عدل مىخواهیم، حكومت اسلامى مىخواهیم. حكومت اسلامى حكومت عدل است»[51]
بنا بر این تعریف، صاحب حقّ، در نسبت به دیگران، نسبت به حقّ خود دارای اولویت، سلطه، اقتدار و اختیار دارد و بنابراین امری طلب كردنی است؛ ثانیاً امری است كه چون مطابق با واقع است، همگان آن را میپذیرند و این پذیرش امری طبیعی و فطری قلمداد میشود.[52] تكلیف، بیانگر تعهد و مسئولیت فرد در قبال چیزی است. تعهد فرد نسبت به آن چیز، به او گوشزد میكند كه وظیفه دارد، واجب است و ضروری است كه اقدامی را انجام دهد. از نظر امام خمینی(ره)، منشأ تكلیف ممكن است: شرعی، عقلی یا وجدانی باشد. اگر بازگشت وجدان به عقل باشد، فقط دو نوع منشأ میتوان برای حقوق ذكر كرد: «همهمان تكلیف وجدانى داریم، تكلیف شرعى داریم، تكلیف عقلى داریم كه با این جمعیت مظلومى كه قیام كردند و مىخواهند حق خودشان را - آن حق خودشان كه حق ما هم هست - بگیرند، ما هم با آنها همراهى كنیم»[53]
امام خمینی(ره) ضمن اعتقاد به محاسبه عقلانی رفتار و توجّه به نتیجه بخش بودن آن، یك تكلیفگرا بود.
تكلیفگرایی امام به این معنا است كه او انسانها را عقلاً یا شرعاً موظف به وظایف خود میدانست، نه تحصیل نتایج. او میفرمود: «در همه مسائلى كه انسان اقدام مىكند ... یك قسم از مسائل این طور است كه، انسان باید ملاحظه كند كه در این عملى كه مىكند نتیجه حاصل مىشود، نمىشود؟ آیا مىرسد به این مقصدى كه دارد، نمىرسد؟ اگر مطمئن شد كه به آن مقصد مىرسد اقدام مىكند، اگر مطمئن نشد اقدام نمىكند. ... یك قسم از مسائل هم هست كه انسان تكلیف دارد از طرف خدا، كه اصل مطلب یك تكلیفى هست. و نتایجى هم احتمال مىرود حاصل بشود، و احتمال هم مىرود حاصل نشود. در این مسائلى كه آدم تكلیف دارد كه اقدام بكند، ... لازم نیست علم پیدا كند؛ انسان دنبال این است كه آن تكلیفى كه به او شده، به آن تكلیف عمل بكند.»[54] و در عبارت دیگری میفرمایند: «ما باید به تكلیف خود عمل كنیم نتیجه حاصل شود یا نشود»[55] و در سخن دیگری می فرمایند: «همه ما مأمور به اداى تكلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه اگر همه انبیاء و معصومین - علیهم السلام - در زمان و مكان خود مكلف به نتیجه بودند، هرگز نمىبایست از فضاى بیشتر از توانایى عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند.»[56]
3-2-5- قانون:
امام خمینی(ره)، قانون را برای جوامع بشری امری لازم میدانند. ایشان در «كشف اسرار» میفرمایند: «از احكام روشن عقل كه هیچكس انكار آن نمیتواند بكند آن است كه در میانه بشر قانون و حكومت لازم است و عائله بشر نیازمند به تشكیلات و نظامنامهها و ولایت و حكومتهای اساسی است.»[57] اگرچه از نظرگاه امام خمینی(ره)، وجود قانون یك ضرورت است، ولی به حكم ربط فلسفه سیاسی به بنیادهای نظری امام خمینی(ره)، تنها قانونگذار، خداوند است: « ریشه و اصل همه آن عقاید - كه مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست - اصل توحید است. مطابق این اصل، ما معتقدیم كه خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خداى تعالى است كه از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالك همه چیز. این اصل به ما مىآموزد كه انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت كند مگر اینكه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنا بر این هیچ انسانى هم حق ندارد انسانهاى دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور كند. ... و از این اصل ما نیز معتقدیم كه قانونگذارى براى بشر تنها در اختیار خداى تعالى است، همچنان كه قوانین هستى و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. و سعادت و كمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهى است كه توسط انبیاء به بشر ابلاغ شده است... .»[58] در اعتقاد امام خمینی(ره)، حتی حكومت ولایتفقیه نیز، در واقع حكومت فقه است و حكومت او در عین اینكه شعبه ای از حكومت رسول الله است، امّا نمیتواند، خارج از احكام و قوانین اسلام عمل كند.
4- بیداری اسلامی:
با مشخص شدن بنیادهای نظری امام خمینی(ره) و ارتباط مؤلفههای فلسفه سیاسی او با این بنیادها، اكنون لازم است رابطه بنیادهای نظری و مؤلفههای مذكور را با بیداری اسلامی كه امام خمینی(ره) آغازگر آن بودند، تبیین كنیم. به عبارت دیگر بازتاب مبانی نظری و مؤلفههای فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) را به عنوان بیدارگر بزرگ امت اسلامی در بیداری جوامع مسلمان، بررسی كنیم.
4-1- امام خمینی(ره) در جایگاه یك بیدارگر بزرگ:
این سؤال وجود دارد كه چه عوامل و یا زمینههایی باعث شده است تا امام خمینی(ره)، در جایگاه یك راهبر، هدایتگر و بیدارگر بزرگ ظهور كنند. به عبارت دیگر، آیا می توان نقش امام خمینی(ره) را، به عنوان هدایت كننده، بیدارگر و آگاهی بخش امت اسلامی، بر اساس مبانی نظری و فلسفی سیاسی ایشان توجیه نمود. آیا رابطهای بین مسأله «بیداری» با مبانی نظری و فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) وجود دارد تا بر اساس آن حكم كنیم، ترغیب و توصیه امام خمینی(ره)، به بازگشت به اسلام و مبارزه با كفر و شرك، استعمار و استبداد و تلاش برای یك زندگی خوب، مبتنی بر مبانی نظری و فلسفه سیاسی ایشان بوده است؟
بدون تردید عظمت شخصیت و علوّ همت امام خمینی(ره)، مبرّا از این است كه طرح بیداری و هدایت امت اسلامی از سوی ایشان را به حساب منافع فردی و یا حتی منافع ملّی او بگذاریم. امام خمینی(ره) نه همچون شخصیتهای حزبی و سیاسی قدرتطلب بودند تا بخواهند از طرح بیداری، جایگاه اجتماعی و یا اقتصادی خود را ارتقاء دهند و نه همچون رهبران ملّی تا بخواهند از طرح برخی موضوعات در كشورهای اسلامی بر منافع ملّی ایران تأكید كرده باشند. ارتباط میان نقش بیدارگری امام خمینی(ره) با مبانی نظری و فلسفه سیاسی او و به عبارت دیگر تأثیرگذاری مبانی نظری و فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) بر به عهده گرفتن نقش هدایتگری امت اسلامی را، میتوان در سه سطح توجیه كرد:
1- امام خمینی(ره) در بالاترین جایگاه كمال و ولایت:
بر اساس این تبیین، انسان مؤمن در مسیر سیر الی الله قرار دارد و همیشه رو به سوی شدن و تكامل است. او در مسیر شدن نسبت به كسانی كه در درجات كمال از او پایینتر هستند اعمال ولایت میكند. المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون باالمعروف و ینهون عن المنكر[59] مؤمنان در سفر به سوی تكامل و تقرب، از انانیت ها و خواهشهای نفسانی دست بر میدارند و در این مسیر با پیمودن سفر سوم و سفر چهارم از اسفار اربعه[60] كه بدون همنشینی و هدایت خلق ممكن نیست، درجات كمال را می افزایند. امام خمینی(ره)، انسانی كمال یافته ای بود كه با تهذیب نفس و پیمودن سفرهای معنوی و روحانی به درجات عالی از كمال رسیده بود. اگر چه به تعریف خود او، او «انسان كامل» نبود، ولی در میان معاصرین خود، نظیر نداشت، بلكه به جرئت میتوان گفت در تاریخ بینظیر و یا كمنظیر بود. جایگاه او در سلسله مراتب كمالیه، مستلزم داشتن عالیترین جایگاه در سلسله مراتب ولایت است.
بدیهی است، انسانی كه در بالاترین مراتب ولایت، قرار دارد، نقش بیبدیلی در هدایت و بیداری امت اسلامی خواهد داشت؛ بلكه اساساً میتوان گفت: امام خمینی(ره) به عنوان عارفی حقیقی كه بدنبال رسیدن به معرفت الله است، شرط وصول او به معرفت جز با هدایت خلق و با خلق بودن متصور نیست. بیداری اسلامی، جزئی از طرح عظیم او برای معرفت الله و سیر و سفر برای رسیدن به تقرب و تكامل بوده است. سخنی از امام خمینی(ره) وجود دارد كه نشان میدهد او علاوه بر نگرانی از هدایت امت و نگرانی در مورد ابعاد سیاسی كشورهای ملّتهای مسلمان، نگران وضع اقتصادی و رنج و فقری كه بر آنان تحمیل میشده است نیز بودهاند و اساساً، تأكید بر مفهوم كلیدی مستضعف در مقابل كلمه مستكبر، نشانه آن است كه ایشان در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غم امت میخورده اند «(اینكه مسلمانان برای) یك لقمه نان بسوزند و بمیرند و گروهى اندك هم از پرخورى و اسراف و تعیشها جانشان به لب آید ... مصیبتى است كه جهانخواران بر بشریت تحمیل كردهاند و كشورهاى اسلامى به واسطه ضعف مدیریتها و وابستگى، به وضعیت أسفبار گرفتار شدهاند كه این به عهده علماى اسلام و محققین و كارشناسان اسلامى است كه براى جایگزین كردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام، طرحها و برنامههاى سازنده و در برگیرنده منافع محرومین و پا برهنهها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت به درآورند.
البته پیاده كردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامههاى اقتصادى آن و مقابله با اقتصاد بیمار سرمایه دارى غرب و اشتراكى شرق، بدون حاكمیت همه جانبه اسلام میسر نیست و ریشه كن شدن آثار سوء و مخرب آن، چه بسا بعد از استقرار نظام عدل و حكومت اسلامى همچون جمهورى اسلامى ایران نیازمند به زمان باشد، ولى ارائه طرحها و اصولًا تبیین جهتگیرى اقتصاد اسلام در راستاى حفظ منافع محرومین و گسترش مشاركت عمومى آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان، بزرگترین هدیه و بشارت آزادى انسان از اسارت فقر و تهیدستى به شمار مىرود و بیان این حقیقت كه صاحبان مال و منال در حكومت اسلام هیچ امتیاز و برترىاى از این جهت بر فقرا ندارند و ابداً اولویتى به آنان تعلق نخواهد گرفت، مسلّم راه شكوفایى و پرورش استعدادهاى خفته و سركوبشده پابرهنگان را فراهم مىكند.»[61]
2- امام خمینی(ره) در جایگاه ولایتفقیه و نیابت امام عصر علیه السلام:
ولایتفقیه از نگاه امام خمینی(ره)، در ادامه خط ولایت و هدایتگری نبوت و ولایت اهلبیت قرار دارد. ولایتِ امامت و زعامت بیان كننده مرجعیت دینی و سیاسی امت است و اگرچه در اصل از شرایط آن عصمت است؛ ولی در شرایط فقدان امام معصوم علیهاسلام، ولایت مذكور به فقیه عالم و عادل تعلّق میگیرد. از این رو امام خمینی(ره) ولایتفقیه را همان ولایت رسولالله می دانند: «ولایتفقیه یك چیزى است كه خداى تبارك و تعالى درست كرده است. همان ولایت رسولاللَّه هست»[62] اگر رسول گرامی اسلام و امامان علیهم السلام، به عنوان حاكمان اسلامی، دارای ولایت امت بودند و همان نقشی كه رسولالله در ولایت سیاسی و تهذیب امت ایفاء می كردند، ولایتفقیه نیز همان نقش را ایفاء میكند. «حكومت، كه شعبهاى از ولایت مطلقه رسولاللَّه – صلىاللَّهعلیهوآلهوسلم - است، یكى از احكام اولیه اسلام است...»[63] و معلوم است كه هدف بزرگ حكومت، هدایت و بیدارگری برای امت اسلامی است. ممكن است تصور شود: ولایت از هدایت متفاوت است و ربطی به آن ندارد؛ درست است؛ ولی از نگاه امام خمینی(ره)، هدایت از اركان ولایت و سیاست انبیاء و اولیاء است: «سیاست این است كه جامعه را هدایت كند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و اینها را هدایت كند به طرف آن چیزى كه صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاست. دیگران این سیاست را نمىتوانند اداره كنند. این مختص به انبیاء و اولیاست و به تبع آنها به علماى بیدار اسلام.»[64]
3- امام خمینی(ره) در جایگاه یك مكلف:
چنانكه پیش از این، ذیل عنوان «حقّ و تكلیف» بیان كردیم، امام خمینی(ره) یك انسان تكلیفگرا بودند و ایشان از مهمترین تكالیف برای افراد را ایفاء نقش هدایتگری و بیدارگری برای علمای اسلامی میدانستند. وظیفهشناسی و ضرورت آگاهی بخشی به امت اسلامی، برای مبارزه با استكبار و حاكمیتهای وابسته و نیز بازگشت به هویت اسلامی، در سخنان امام خمینی(ره) فراوان است. به عنوان مثال امام خمینی(ره) در جملاتی كه بیانگر تكلیفگرایی ایشان از یك طرف و بصیرت عقلانیت ایشان از طرف دیگر است، میفرمایند: ما اگر در مقابل به بیدار كردن و متوجه ساختن توده مردم اقدام نكنیم و از افتادن آنها به دام استعمارى كه براى آنان گستردهاند جلوگیرى ننمایم، ملت اسلام در معرض فنا و نیستى قرار خواهد گرفت؛ فریب خواهد خورد و منحرف خواهد شد؛ و در آن صورت علماى اسلام و جامعه روحانیت علاوه بر آنكه خواه ناخواه خود نیز راه نیستى و انحراف را خواهد پیمود و خداى نخواسته از میان خواهد رفت، پیش خداوند تبارك و تعالى نیز مسئول و مؤاخذ خواهد بود كه چاه را دیده و نابینایان را از افتادن در آن بر حذر نداشته است. ...» و در سخن دیگری میفرمایند: «ما به تَبَع تعالیم عالیه قرآن و آنچه از اسلام و سیره رسول اكرم و ائمه مسلمین بدست آوردیم ... آن است كه مستضعفین با هم مجتمع شوند و بر مستكبرین ثَوْره(قیام و انقلاب) كنند و نگذارند حقوق آنها را ببرند.»[65]
البته تكلیفگرایی امام خمینی(ره)، به معنای، عدم توجّه به شرایط و نداشتن تحلیل از وضعیت مسلمانان نیست. امام خمینی(ره)، عمق زیان و ضرری كه بخاطر سیطره استعمار و استبداد بر مسلمانان، عاید مسلمانان میشود، را عمیقاً درك كردهاند و از طرف دیگر آگاهی و اطمینان بسیار عمیقی به ظرفیتها و توان عظیم تودهها برای مقابله با استكبار سراغ دارند. ایشان بهترین را برای مبارزه و دستیابی به حقوق مسلمانان را آگاهی بخشی و بیداری مسلمانان میدانند. از این رو میفرمایند: «ما كه نمىخواهیم به جنگ توپ و تانك برویم كه مىگویید از ما ساخته نیست، چه كار مىتوانیم بكنیم و مشت با درفش مناسبت ندارد؛ بزرگترین كارى كه از ما ساخته است بیدار كردن و متوجه ساختن مردم است. آن وقت خواهید دید كه داراى چه نیروى عظیمى خواهیم بود كه زوالناپذیر است و توپ و تانك هم حریف آن نمىشود.»[66] البته عمل كردن به وظیفه و تكلیف با كلفت و زحمت توأم است و كسانی كه پا در این وادی میگذارند باید به درایت و بصیرت وارد شوند و بویژه لازم است استقامت و مقاومت خود در برابر سختیها و شدائد را ارزیابی كنند: «در عین حال، چنانكه گفتم راه دشوار و خطرناكى در پیش داریم و آنها كه وظیفه خود را مقابله مىدانند، باید جوانب امور را بسنجند؛ عواقب امور را ملاحظه كنند و ببینند كه در برابر شداید و مصایبى كه ممكن است در این راه به آنان وارد آید تا چه درجه تاب مقاومت و استقامت دارند .....»[67]
امام خمینی(ره) به عنوان یك عالم، فقیه، فیلسوف، عارف و سیاستمدار، نسبت به رنج، محرومیت و مظلومیت مسلمانان، یك وظیفهشناس، نیز محسوب میشود و شانه خود را از زیر بار مسئولیتهای سیاسی - اجتماعی خالی نمیكند. از این رو است كه ایشان در هر فرصتی فریادگر فریاد دل محرومین به تمام جهانیان است و حتی از تذكر و نصیحتگویی به حاكمان عیاش و ترسوی كشورهای اسلامی ابایی ندارد؛ شاید این فریادها و نصیحتها اثر كند و آنها را از خواب غفلتی كه گرفتار آن شدهاند به یك بیداری اسلامی مبدل سازد و به این ترتیب به وضعیت فلاكت بار مسلمانان خاتمه دهد. ایشان میفرمایند: «این جانب، براى اداى وظیفه اسلامى، در هر فرصت فریاد دل محرومان و مظلومان منطقه را به جهانیان، از آن جمله دولتهاى كشورهاى اسلامى، رساندهام. و پس از این نیز، اگر فرصتى رخ دهد، انشاءاللَّه خواهم رساند. شاید در حكومتهاى این كشورها، كه بعضى سرگرم عیاشى و بعضى نزاع و جدال با برادران خویش و بعضى از ترس آمریكا خود را باختهاند، اثر كند و این خواب غفلت به یك بیدارى اسلامى - انسانى تبدیل گردد، و به این وضع فلاكتبار خویش خاتمه دهند، و همانند ایران قهرمان دست رد به سینه تمام ابرقدرتها زنند»[68]
4-2- بیداری اسلامی، نهضتی بر بنیاد توحید:
از مجموع دو بخش مطرح شده بدست آمد كه مشروعیت سیاسی و نیز زندگی خوب، با همه مؤلفههایی كه برای زندگی خوب وجود دارد، از نگاه امام خمینی(ره)، به بنیادهای نظری ایشان در ارتباط با هستیشناسی، انسانشناسی و معرفتشناسی بازگشت میكند. از این نگاه، مشروعیت حاكمیت، ولایت انبیاء، ائمه و مؤمنین، به اصل اعتقادی توحید باز میگشت و مؤلفههایی از قبییل: عدالت و آزادی، حق و تكلیف، در سایه سار اصول اعتقادی توحید، نبوت و آخرت، توجیه میشود. به عنوان مثال امام خمینی(ره)، قانونگذاری را منحصراً در اختیار خدای تعالی میدانستند و فرمودند: اصل توحید به ما میآموزد كه قانونگذاری به عنوان یكی از مؤلفههای اصلی تشكیل دهنده فلسفه سیاسی، منحصراً، در اختیار خدای تعالی است.
با گذر از این مرحله از بحث، باید تبیین كنیم كه مفاهیم و اندیشه سیاسی به كارگرفته شده در بیداری اسلامی كه امام خمینی(ره) مؤسس آن بودند، بر فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) و در لایهای عمیقتر بر بنیادهای نظری ایشان استوار است. كلیدواژههای متعددی از قبیل عدالت، آزادی،حكومت، حقّ، تكلیف، استقلال، و نفی استكبار و استعمار، ... وجود درد كه امام خمینی(ره) آن را در ادبیات بیداری اسلامی به كار گرفتهاند. به اعتقاد ما، همه مفاهیم سیاسی كه امام خمینی(ره) در اندیشه بیداری به كار گرفتهاند به نحوی از انحاء به فلسفه سیاسی ایشان و در لایهای عمیقتر به مبانی نظری ایشان بازگشت میكند. اگر امام خمینی(ره)، در اندیشه بیداری مسلمانان و دولتهای كشورهای اسلامی را به بازگشت به اسلام نصیحت میكند بر مبنای اندیشههای توحیدی است و اگر مسلمانان را به نفی حكومتهای فاسد و وابسته ترغیب میكند، و اگر از مسلمانان میخواهد برای رسیدن به استقلال و حاكمیت سیاسی مستقل، به نفی استعمار و استكبار اقدام كنند، همه و همه به این علت است كه، در اندیشه توحیدی و فلسفه سیاسی امام خمینی(ره)، اموری از قبیل: استبداد سیاسی، فساد، ظلم و وابستگی دولتهای كشورهای اسلامی و نیز استعمار و استكبار قابل تحمل نیست. اندیشه توحیدی امام خمینی(ره)، اجازه نمیدهد، قوانین و مقررات غیردینی و فرهنگ غیرتوحیدی غرب بر كشورهای اسلامی تحمیل شود و نیز انسانیشناسی امام خمینی(ره) اجازه نمیدهد حاكمیت كشورهای اسلامی در اختیار افراد وابسته به استعمار و فاسد، قرار گیرد. و نیز اهتمام امام خمینی(ره)، به مردم در موضوع مشروعیت و مقبولیت و در لایهای عمیقتر، عهدی كه امام خمینی(ره) با خدای خویش در موضوع انسان كامل و در سفرهای تكاملی با خدا بسته اند، اجازه نمیدهد، دولتهایی در كشورهای اسلامی حكومت كنند كه خواستههای نامعقول خود و اهداف استعماری غرب را بر مردم تحمیل كنند.
در سخنان امام خمینی(ره) موارد فراوانی را میتوان یافت كه نشان میدهد بیداری اسلامی، فلسفه سیاسی و بنیادهای نظری ایشان در یك پیوستار قرار دارد. با دقت در سخن زیر كه از امام خمنیی(ره) نقل شده است، به ترتیب سه لایه، بنیادهای نظری، فلسفه سیاسی و بیداری اسلامی، را میتوان استخراج كرد. امام خمینی(ره)، در این سخن در مرحله اوّل به اصل توحید و سپس به اصل قانونگذاری و اصل آزادی انسانها از قید انسانهای دیگر كه به توحید باز میگردد، میپردازند و در مرحله سوم، با ابتناء بر این اصول، انسانها را به آگاهی و قیام در برابر همه كسانی كه انسانها را به اسارت و تسلیم شدن در برابر سایر انسانها دعوت میكنند، فرا میخوانند. «معتقدیم كه قانونگذارى براى بشر تنها در اختیار خداى تعالى است، همچنان كه قوانین هستى و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. و سعادت و كمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهى است كه توسط انبیاء به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست و بنا بر این بنا، انسان باید علیه این بندها و زنجیرهاى اسارت و در برابر دیگران كه به اسارت دعوت مىكنند قیام كند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسلیم و بنده خدا باشند.»[69]
امام خمینی(ره) در سخن دیگری میفرمایند: «بیدار شوید و خفتگان را بیدار كنید! زنده شوید و مردگان را حیات بخشید و در تحت پرچم توحید براى در هم پیچیدن دفتر استعمار سرخ و سیاه و خودفروختگان بىارزش فداكارى كنید! این نفتخواران بىشرف و اعمال بىحیثیت آنها را از كشورهاى اسلامى بیرون ریزید همانند زبالهها.»[70] با تحلیل محتوای سخن فوق، سه مؤلفه اصلی بیداری اسلامی، فلسفه سیاسی و مبنای نظری، كه در یك پیوستار قرار دارند، بدست میآید: 1- اندیشه سیاسی كه بر بیداری اسلامی دلالت دارد: (بیدار شوید و خفتگان را بیدار كنید) 2- مؤلفه فلسفه سیاسی كه بر حاكمیت مستقل سیاسی مسلمانان و نفی استعمار و استبداد دلالت دارد: (برای در هم پیچیدن استعمار سرخ و سیاه و خود فروختگان بیارزش فداكاری كنید!) 3- مبنای نظری توحید كه بر بنیادی بودن این اصل نسبت به نفی استعمار و استبداد و حركت بیداری اسلامی دلالت دارد: (در تحت پرچم توحید برای در هم پیچیدن دفتر سرخ و سیاه ... فداكاری كنید!)
شاید هیچ سخنی رساتر از این سخن، امام خمینی(ره) نباشد كه فرمودند: «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر مىكنیم؛ چرا كه انقلاب ما اسلامى است. و تا بانگ لاالهالااللَّه و محمدرسولاللَّه بر تمام جهان طنین نیفكند مبارزه هست. و تا مبارزه در هر جاى جهان علیه مستكبرین هست ما هستیم.» در این گفتار، امام خمینی(ره)، بیداری اسلامی را بر انقلاب اسلامی ایران كه اساس آن بر مبانی اعتقادی و معرفتی اسلام بود بنا میگذارند و تأكید میكنند كه اساساً بیداری اسلامی با همه ابعادی كه دارد به دو اصل توحید با شعار لاالهالاالله و اصل نبوت با شعار محمدرسولالله باز میگردد. امام خمینی(ره) در سخن دیگری، نفی حاكمیت ظلم را به اصل توحید و نبوت ارجاع میدهند و در ادامه همین سخن مردم را مكلف به مبارزه علیه حاكمیت ظالمانه نظام سلطنتی ایران میكنند.[71]
«این دو اصل؛ یعنى توحید، ... و نبوت اصلًا آمده است،... براى اینكه قدرتمندهایى كه به مردم ظلم مىكنند پایههاى ظلم آنها را بشكند؛ ... آمدن پیغمبراكرم براى شكستن این كنگرهها و فرو ریختن این پایههاى ظلم بوده است؛ و از آن طرف، چون بسط توحید است، این جاهایى كه مبدأ ستایش غیرخدا بود ... خاموش كرده است.»[72] بخش دیگری از سخنان امام خمینی(ره) كه به شكلهای مختلف بر ابتناء بیداری اسلامی بر فلسفه سیاسی و مبانی اعتقادی اسلامی دلالت دارد آورده میشود. چنانكه ملاحظه میشود، محتوای سخنان امام خمینی(ره) در مورد بیداری اسلامی است و ایشان بعد از اشاره به یكی از مؤلفههای تشكیل دهنده فلسفه سیاسی آن را به یكی از مبانی نظری اسلام بازگشت میدهند:
«من امیدوارم كه همه ملتهاى اسلام .... بیدار بشوند و همه با هم بشوند. یك دولت بزرگ اسلامى، یك دولت زیر پرچم «لاإلهإلااللَّه» تشكیل بدهند و این دولت بر همه دنیا غلبه بكند.»[73]
«... مسئله اصلى براى جهانخواران شرق و غرب، اسلام است كه مىتواند مسلمانان جهان را تحت پرچم پر افتخار توحید مجتمع و دست جنایتكاران را از كشورهاى اسلامى و از سلطه بر مستضعفان جهان كوتاه و مكتب ارزشمند و مترقى الهى را بر جهان عرضه نماید.»[74] «قرن گذشته گرچه براى ملت عزیز ما و براى اسلام و كشور مصیبتبار بود، لكن نهضت اسلامى ایران در اواخر این قرنْ سرنوشت امت اسلام را در قرن آتى دگرگون خواهند نمود. امید واثق كه شرقِ در بند، و خصوصاً كشورهاى اسلامى، در زیر پرچم توحید به مبارزات خود براى استقلال و آزادى ادامه داده، تا از چنگ غرب و شرق توطئهگر نجات پیدا كنند؛ و این قرن، قرن نورانى كشورهاى اسلامى باشد.»[75]
4-3- بررسی مؤلفههای فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) در اندیشه بیداری اسلامی:
مؤلفههای بیداری اسلامی، در اندیشه امام خمینی(ره)، با تعابیر مختلف بیان شده است و شاید بتوان آنها را در موارد زیر بیان كرد: آزادیخواهی، عدالتطلبی، بازگشت به فرهنگ، اخلاق و قوانین اسلامی، حقّ حاكمیت، استقلال، اتحاد و همبستگی، مبارزه با استكبار، استعمار و استبداد. در عبارت زیر كه از كتاب «ولایتفقیه» امام خمینی(ره) ذكر شده است، ایشان، ضمن آگاهی بخشی به مسلمانان در مورد جامعیت اسلام و تحریص و تحریك برای جنبش و نهضت، به مهمترین مؤلفههای فلسفه سیاسی اشاره كردهاند و با بازگشت دادن این مؤلفهها به «اسلام» در صدد بیان این نكته هستند كه اسلام دینی است كه پیروانش را برای گرفتن حقّ خود، اجرای عدالت و كسب آزادی و استقلال و مبارزه با استعمار، افرادی انقلابی و مجاهد تربیت میكند و به قیام و مبارزه، علیه استعمار تشویق و ترغیب میكند:
«... اسلام دین افراد مجاهدی است كه به دنبال «حقّ» و «عدالتند»، دین كسانی است كه «آزادی» و «استقلال» میخواهند، مكتب مبارزان و مردم ضد«استعمار» است؛ اما اینها اسلام را طور دیگری معرفی كردهاند ... برای این منظور كه خاصیت انقلابی و حیاتی اسلام را از آن بگیرند و نگذارند مسلمانان در كوشش و جنبش و نهضت باشند ... تبلیغ كردهاند كه اسلام دین جامعی نیست، «دین زندگی» نیست، برای جامعه نظامات و قوانین ندارد. طرز حكومت و قوانین حكومتی نیاورده است،اسلام فقط احكام حیض و نفاس است، اخلاقیاتی هم دارد، اما راجع به زندگی و اداره جامعه چیزی ندارد...»[76]
4-3-1- مشروعیت سیاسی، نوع و شكل حكومت مورد نظر امام خمینی(ره) برای كشورهای اسلامی:
چنانكه گذشت، مشروعیت سیاسی از نگاه امام خمینی(ره)، بر سه ركن اساسی استوار است: 1: حقانیت نظام سیاسی 2: قانونیت نظام سیاسی 3: مقبولیت نظام سیاسی. ركن اوّل از سه ركن مزبور در مقایسه با جهان اهل سنت، فقط، در دستگاه اعتقادی شیعه قابل توجیه است. شیعیان با اعتقاد به ولایت الهیه و تسری آن به ولایت انسان كامل و جانشینان انسان كامل، وجه حقانی نظام سیاسی مشروع را الهی میدانند؛ امّا اهل سنت به علت عدم اعتقاد به امامت و با توجّه به دگردیسیهای فراوانی كه در نظریه خلافت صورت گرفته است، وجه حقانی نظام سیاسی را به ولایت الهیه و انسان كامل بازگشت نمیدهند. با وجود این، جهان اهل سنت در ركن قانونیت نظام سیاسی، یعنی اعتقاد به اینكه تنها این قوانین الهی است كه مشروعیت اجرا دارد و نیز ركن مقبولیت نظام سیاسی یعنی اعتقاد به شرط عقلی لزوم پذیرش نظام سیاسی از طرف مردم، با شیعیان اشتراك نظر دارند. با توجّه به این تفاوتها و شباهتهای فرهنگی است كه امام خمینی(ره)، به طرح دیدگاه خود در مورد مشروعیت سیاسی پرداختهاند.
4-3-1-1- مشروعیت سیاسی:
سؤالی كه رخ مینماید این است كه، بر اساس مبانی نظری امام خمینی (ره)، بویژه اعتقاد توحیدی ایشان در مورد حاكمیت الله و نیز مبنای انسانشناختی ایشان در مورد انسان كامل، كه در هر دو مورد به ولایت الهیه، ولایت رسول الله، ولایت ائمه اطهار و در نهایت به ولایتفقیه منتهی میشود، در اندیشه بیداری امام خمینی(ره)، چه توجیهی پیدا میكند؟ این موضوع از این جهت دارای اهمیت است كه اندیشه ولایت، اساساً در دستگاه اعتقادی شیعیان توجیه دارد؛ امّا با توجّه به اینكه نظام اعتقاداتِ تقریباً قریب به اتفاق كشورهای اسلامی، بر ولایت، استوار نیست، طبعا نظام ولایتفقیه در این كشورها، قابلیت اجرا ندارد. در پاسخ به سؤالی كه ذكر شد باید دو نكته پیاپی را مورد توجّه قرارداد:
نكته اوّل: در مورد اختلاف اعتقادی جهان تشیع با جهان اهل سنت، حقیقت همان است كه گفته شد و همین تفاوت اعتقادی اجازه نمیدهد كه این بخش از فلسفه سیاسی امام خمینی (ره) در جهان اهل سنت كاربرد پیدا كند. احتمالاً به همین دلیل است كه امام خمینی(ره) در موضوع بیداری اسلامی، هیچگاه مدل نظام ولایتفقیه را برای كشورهای اسلامی پیشنهاد ندادهاند.
نكته دوّم: اگر چه امام خمینی(ره)، با اطلاع از واقعیتهای اعتقادی ملّتهای مسلمان، نظام ولایتفقیه را در اندیشه بیداری اسلامی مطرح نكردهاند، ولی از مشروعیت سیاسی، عناصر دیگری از فلسفه سیاسی امام خمینی(ره)، با عنوان قانونیت و مقبولیت وجود دارد كه اولاً با مبانی فلسفی امام ره متناسب است ثانیاً با اندیشههای اسلامی جهان اهل سنت سنخیت دارد و ثالثاً در اندیشه بیدار اسلامی، توسط امام خمینی(ره) به فراوانی ذكر شده است. هر یك از این سه عنوان نیازمند توضیح است.
مشروعیت سیاسی:
چنانكه پیش از این ذكر شد، مشروعیت سیاسی از نظر امام خمینی(ره)، مبتنی بر سه ركن اساسی است كه از آنها به وجه حقانیت نظام سیاسی، وجه قانونیت نظام سیاسی و وجه مقبولیت نظام سیاسی تعبیر میشود. از وجوه سهگانه مشروعیت سیاسی، آنچه در جهان اهل سنت، زمینه اعتقادی و فرهنگی ندارد، فقط وجه حقانیت نظام سیاسی است؛ امّا اهل سنت همانند شیعیان تنها قوانین مشروع برای قانونگذاری را قوانین برآمده از منابع اسلامی میدانند. در وجه مقبولیت نظام سیاسی نیز اگرچه، عموم اهل سنت، در گذشته خود به نظام خلافت فكر میكردند ولی با توجّه به ناكارآمدی نظام خلافت و دگردیسیهایی كه در آن واقع شده است از یك طرف و غلبه حكومتهای مردمسالار و از جمله الگو قرار گرفتن حكومت مردمسالار جمهوری اسلامی، از طرف دیگر، نظام مشروع در اندیشه بیداری امام خمینی(ره) همان نظام مردمسالار اسلامی است. اهتمام به كرامت و ارجمندی مردم و مشاركت مردمی در انتخاب حاكمان خود، موضوعی است كه در مبانی انسانشناسی و به دفعات در فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) به آن تصریح شده است.
از نظر امام خمینی(ره)، مسأله اصلی در مورد حكومت، نوع، ماهیت و محتوای حكومت است؛ امّا شكل آن تابع مقتضیات زمان و تجربه تاریخی جامعه انسانی است. در ادبیات نوشتاری و گفتاری امام خمینی(ره)، مفهوم «حكومت اسلامی» بیانگر نوع و ماهیت حكومت و «جمهوری اسلامی» بیانگر شكل حكومت است. «ما خواهان استقرار یك جمهورى اسلامى هستیم و آن حكومتى است متكى به آراى عمومى. شكل نهایى حكومت با توجه به شرایط و مقتضیات كنونى جامعه ما، توسط خود مردم تعیین خواهد شد.»[77] اگر به تجربه تاریخی بشر و شرائط و مقتضیات كنونی در انتخاب حكومت مردمسالار، اضافه كنیم كه اولاً مقبولیت حكومت توسط مردم یك شرط عقلی و گریزناپذیر است و نیز اضافه كنیم كه حكومت رسول الله و حكومت امام علی علیهالسلام نیز حكومتی مردمی و مردمسالار بوده است و در وجه مقبولیت آن، با بیعت مردم، تحقق مییافته است، در این صورت هیچ تردیدی باقی نمیماند كه، نظام پیشنهادی حكومت در اندیشه بیداری اسلامی، همان حكومت مردمسالار اسلامی میباشد.
در وصیت نامه سیاسی – الهی امام خمینی(ره)، سخنی وجود دارد كه علاوه بر اشاره به وجه اسلامی بودن محتوای حكومت، به صراحت، نظام جمهوری، به عنوان شكل حكومت برای كشورهای اسلامی پیشنهاد شده است. تعبیر نظام «جمهوری» به ضمیمه آنچه بعداً در مورد نوع حكومت، مبنی بر اسلامی بودن حكومت خواهیم گفت، عبارت دیگری است از حكومت مردمسالار اسلامی. طبیعی است، جمهوری اسلامی كه امام خمینی(ره) برای كشورهای اسلامی مطرح میكنند، مطابق با مقتضیات فرهنگی و مذهبی آن كشور خواهد بود: «شما اى مستضعفان جهان واى كشورهاى اسلامى و مسلمانان جهان بپاخیزید ... و به سوى یك دولت اسلامى با «جمهوریهاى آزاد» و مستقل به پیش روید كه با تحقق آن، همه مستكبران جهان را به جاى خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز كه خداوند تعالى وعده فرموده است.»[78]
با وجود این تصریح میتوان استنباط كرد كه هیچ تردیدی باقی نمیگذارد كه نظام پیشنهادی امام خمینی(ره) همان نظام مردمسالار اسلامی است. برای حكومت مردمسالار اسلامی، در اندیشه بیداری امام خمینی(ره)، میتوان مؤیدات دیگری از سخنان ایشان ذكر كرد. در این موارد، امام خمینی(ره) با ارائه الگو و الگوسازی، ذهنیت مسلمانان را با مشروعیت سیاسی، نوع و شكل حكومت مورد نظر خود نزدیك كردهاند.
معرفی الگو و الگوسازی:
امام خمینی(ره) در سخنان زیر حكومت رسول الله را به عنوان حكومتهایی كه در محتوا اسلامی بودهاند و در همان حال مردمی، معرفی كردهاند: «مسلمین ملاحظه بكنند، حكومتهاى اسلامى ملاحظه بكنند، حكومت صدر اسلام را[كه] صدر اسلام وضع حكومت چطور بود. پیغمبر اسلام – صلىاللَّهعلیهوآلهوسلم - با مردم چطور رفتار مىكرد در عین حالى كه با كفّار، وقتى كه نمىشد هدایتشان بكنند و توطئهگرى مىكردند، با خشونت رفتار مىكرد؛ با ملت چطور رفتار مىكرد؛ یك پدر مهربان و بالاتر از یك پدر مهربان بود. امیرالمؤمنین چطور در زمان خلافت، كه یك خلافتى بود كه سرتاسر ممالك اسلامى، كه در آن وقت از حجاز و مصر و ایران و عراق و سوریه و یمن و همه اینها از اروپا هم یك مقدارى بود، این مرد بزرگ در عین حالیكه سیطره بر همه این ممالك داشت، با مردم چطور رفتار مىكرد؛ با ضعفا، با مستضعفین، چه جور رفتار مىكرد؛ زندگى خودش چطور بود. »[79] در استشهاد زیر، امام خمینی(ره)، خلافت خلفای صدر اسلام را نیز حكومتهایی میداند كه بدنبال تحمیل نظر خود بر مردم نبودند.
«آن جهتى كه موجب پیروزى مسلمین شد در صدر اسلام؛ آنكه طرز حكومت اسلام و حكومت پیغمبر اسلام و خلفایى كه حكومت كردهاند، با حكومتهاى دیگر تفاوت داشت. بناى این حكومتهاى اسلامى بر این نبود كه حكومت تمام نظرش بهاین باشد كه فرمانفرماى ملت باشد. حكومت خودش را از ملت مىدانست. چنانچه ملت هم خودش را از حكومت مىدانستند.»[80] در نقل زیر، امام خمینی(ره)، حكومت مردمسالار اسلامی ایران را به عنوان الگو و نمونه برای مسلمانان معرفی میكند. «باید مسلمین بیدار بشوند، باید از این خوابى كه سیصد سال آنها را خواب كردند هوشیار بشوند؛ اقتدا كنند به ایران كه با هیچ - با مشت خالى - بر تانكها و توپها و مسلسلها و قدرتهاى بزرگ غلبه كرد براى اینكه اتكال به خدا داشت. همه مىگفتند ما اسلام مىخواهیم؛ همه فریاد مىكردند كه ما حكومت اسلامى مىخواهیم.»[81]
و بالاخره در نامه به آلسعود، ضمن شماتت و مواخذه آنها، بخاطر فجایع صورت گرفته و كوتاهی در وظایفی داخلی و خارجی، ایران را به عنوان نمونه و سرمشق، معرفی میكند: «آیا شما از این فجایع كه در حرمین شریفین، در مأمن الهى و در جوار قبر رسولاللَّه – صلواتاللَّهعلیه - به بار مىآید مطلع هستید؟ یا مسائل به صورتى غلط و انحرافى براى شما ترسیم مىگردد، چنانكه از گزارش شعار ایرانیان معلوم مىشود. ما در ایران بپاخاستیم كه به امید خداوند قادر متعال مسلمانان جهان را در زیر پرچم توحید و متعهد به احكام مترقى اسلام جمع، و دست ابرقدرتها را از ممالك اسلامى كوتاه، و مجد مسلمین صدر اسلام را بازگردانیم، و سلطه ظالمانه كفار را از بلاد مسلمانان به هم پیچیده و آزادى و استقلال را به مسلمین بازگردانیم. و امید آن است كه دولتهاى اسلامى و خصوص دولت عربستان سعودى، كه در مركز سیاست اسلامى واقع است، با ما هم صدا و همفكر شوند؛ و هر یك در كشورهاى خود شیرینى حمایت بىدریغ ملتها را بچشند، و همچون دولت مردمى ایران از این نعمت بزرگ الهى بهرهمند شوند؛ و به حكم قرآن مجید با ملتها و دولتهاى اسلامى به رحمت و اخوت، و با كفار و غارتگران بینالمللى به شدت و قدرت عمل كنند.»[82]
امام خمینی(ره)، در یك مورد هم، تشكیل حكومت اسلامی در كشورهای مسلمان را مقدمه تشكیل حكومت امام زمان(عج)، دانستهاند. اینگونه معرفی، بیانگر آن است كه ایشان حكومتهای اسلامی در اندیشه بیداری را، حكومت ایدآل، نمیدانند، بلكه معتقدند، همچون حكومت ولایتفقیه، مقدمه تشكیل حكومت امام زمان(عج) خواهد بود. انشاء الله. «انقلاب اسلامى ایران با تأیید خداوند منّان در سطح جهان در حال گسترش است، و انشاءاللَّه با گسترش آن، قدرتهاى شیطانى به انزوا كشیده خواهند شد و حكومت مستضعفان برپا و زمینه براى حكومت جهانى مهدى آخرالزمان – عجّلاللَّهتعالىفرجهالشریف وارواحنالترابمقدمهالفداء - مهیا خواهد شد.»[83]
4-3-1-2- نوع حكومت اسلامی پیشنهادی در سخنان امام خمینی(ره):
امام خمینی(ره) در موارد متعدد به بیان نقطه نظرات خود در مورد نوع حكومتی كه مسلمانان منطقه را به آن ترغیب كردهاند، پرداختهاند. آنچه به طور مشخص بارها در سخنان امام خمینی(ره)، بیان شده است دارای دو وجه سلبی و اثباتی است. در وجه سلبی، امام خمینی(ره)، هر نوع نظامی كه دارای ریشههای صهیونیستی، كمونیستی و سرمایهداری باشد، نفی و در مقابل حكومتی مبتنی بر آموزههای اسلامی یا حكومتی اسلامی را اثبات میكنند: ایشان میفرمایند: «ما درصدد خشكانیدن ریشههاى فاسد صهیونیزم، سرمایهدارى و كمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایى را كه بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود كنیم؛ و نظام اسلام رسول اللَّه – صلىاللَّهعلیهوآلهوسلم - را در جهان استكبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود»[84] امام خمینی(ره) در سخن دیگری در مورد نوع حكومت، به اسلامی بودن نظامی كه برای ملّتهای اسلامی پیشنهاد میدهند، تصریح میكنند: «فكر حكومت اسلامى، اینكه باید اسلام حكومت كند و نه غیر اسلام، یك فكرى نیست كه تازگى داشته باشد. در ابتداى اسلام، برنامه اسلام این بوده است كه حكومت الهى همهجا باشد. نهایت اینكه، غفلت مسلمین از مصالح خودشان و اخیراً هم دستهاى استعمار از چند صد سال پیش به این طرف، موجب شد كه حتى طرح همچون آرمانى نشود.»[85] اصول دیدگاه امام خمینی(ره) در مورد نوح حكومت میتوان در مورد زیر میتوان خلاصه كرد:
1- اسلامی بودن حكومت:
تشكیل حكومت با محتوای اسلامی، در كشورهای اسلامی، برای امام خمینی(ره) به مثابه یك آرزو مطرح میباشد. از نظر امام خمینی(ره) حكومتی كه دارای محتوای اسلامی باشد به مثابه یك میوه شیرینی خواهد بود كه اگر كسی آن را تجربه كند، به لذت ابدی خواهد رسید. «ما آنچه كه مىخواهیم این است كه اسلام با تمام محتوایى كه دارد، ... در تمام قشرها و در تمام آن طرف از ممالك اسلامى این حقیقت، این نور، این اسلام عزیز، با محتواى بسیار عزیز، پیاده شود؛ بلكه آرزو این است كه از سرحَدّات ممالك اسلامى به جاهاى دیگر انشاءاللَّه سرایت كند و امید است كه بیرق پر افتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز درآید.»[86] البته این یك آرزوی دست نایافتنی نیست به شرط اینكه به مقتضای آیه قرآن: انَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ[87]، مسلمانان نسبت به وضعیت نابسامان خود، آگاهی و تحوّل درونی پیدا كنند. و نیز دولتها از اعمال خشونت علیه ملّتهای خود بپرهیزند. امام خمینی(ره) میفرمایند:
«لیكن شرط تحقق این مطالب این است كه مسلمین وضع خودشان را تغییر بدهند؛ دولتهاى اسلامى هم وضع خودشان را تغییر بدهند. دولتهاى اسلامى مع الأسف اكثراً با مردم به خشونت و به حكومت رفتار مىكنند و از این جهت، مردم هم به آنها پشت مىكنند.»[88] از موضوعات مهمی كه امام خمینی(ره) در نوع حكومت به آن توجّه دارند، اسلامی كردن اقتصاد است. از نگاه امام خمینی(ره) اسلام دین جامعی است و برای ریشهكن كردن آثار سوء و مخرّب اقتصاد غرب دارای برنامه است و اساساً راه مقابله با اقتصاد سرمایهداری و اشتراكی حاكمیت همهجانبه اسلام است. با اسلام است كه با زراندوزان مبارزه می شود و منافع محرومان حفظ میگردد.
«البته پیاده كردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامههاى اقتصادى آن و مقابله با اقتصاد بیمار سرمایهدارى غرب و اشتراكى شرق، بدون حاكمیت همهجانبه اسلام میسر نیست و ریشهكن شدن آثار سوء و مخرب آن، چه بسا بعد از استقرار نظام عدل و حكومت اسلامى همچون جمهورى اسلامى ایران نیازمند به زمان باشد، ولى ارائه طرحها و اصولًا تبیین جهتگیرى اقتصاد اسلام در راستاى حفظ منافع محرومین و گسترش مشاركت عمومى آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان، بزرگترین هدیه و بشارت آزادى انسان از اسارت فقر و تهیدستى به شمار مىرود و بیان این حقیقت كه صاحبان مال و منال در حكومت اسلام هیچ امتیاز و برترىاى از این جهت بر فقرا ندارند و ابداً اولویتى به آنان تعلق نخواهد گرفت، مسلّم راه شكوفایى و پرورش استعدادهاى خفته و سركوبشده پابرهنگان را فراهم مىكند.»[89]
2- مردمی بودن:
از مشخصات بارز حكومت اسلامی كه امام خمینی(ره) آن را در اندیشه بیداری اسلامی مطرح كردهاند ویژگی مردمی بودن آن است. كه در سخنان فراوانی آن را مطرح كردهاند. برای امام خمینی(ره) قابل قبول نیست كه حكومتها افكار و خواستههای خود را بر ملّتها، تحمیل كنند. از نظر امام خمینی(ره)، تحمیل و استبداد رأی دولتها، سبب دشمنی میان ملّت و دولت میگردد و نتیجهاش ضعف دولتها در مقابل دشمنان خارجی است: «یكى از مشكلات كه باز مسلمین گرفتارش هستند، مشكله دولت و ملت است و دولتها... دولتهایى هستند كه با ملتشان تفاهم ندارند. معامله دولتها با ملتها، معامله دشمن با دشمن است. ملت پشت مىكند بر دولت؛ و دولت مىخواهد تحمیل كند بر ملت. از این جهت، ملتها پشتوانه دولتها نیستند؛ بلكه معامله دشمن با دشمن مىكنند، و این موجب ضعف دولتهاست.»[90]
از نگاه مثبت امام به ملّتها و اعتمادی كه به ملّتهای مسلمان در مورد ظرفیتها و توان آنها نسبت به تعیین سرنوشت خود دارند، میتوان بدست آورد كه در مقام تعارض و دشمنی میان ملّت و دولت، اصالت از آن ملّت است و این دولتها هستند كه باید خود را با ملّتها همراه كنند. از نظر امام خمینی(ره)، مردم كشورهای اسلامی، مسلمان و ضداستعمار هستند و توانایی تعیین سرنوشت خود را دارند؛ از این رو اگر آنها امكان تأسیس حكومت را پیدا كنند، قطعاً به تبعیت از جمهوری اسلامی، حكومت اسلامی را انتخاب خواهند كرد. «ما كه مىگوییم انقلابمان را مىخواهیم صادر كنیم به همه كشورهاى اسلامى، بلكه به همه كشورهایى كه مستكبرین بر ضد مستضعفین هستند، مىخواهیم یك همچو وضعیتى پیش بیاوریم كه دولت یك دولت زورگوى جبّار آدمكش - امثال ذلك - نباشد و ملت یك ملتى نباشد كه دشمن با دولت است. ما مىخواهیم بین ملتها و دولتها آشتى بدهیم. دولتها اگر توجه بكنند و یا مطالعه كنند وضع ایران را و ببینند ملت ایران با دولت چه وضعى دارد، گمان ندارم كه آنها تحت تأثیر واقع نشوند.»[91]
3- قدرتمند بودن حكومت اسلامی:
امام خمینی(ره)، یكی از مشكلات دولتهای مسلمان را وجود تفرقه و در نتیجه فقدان قدرت لازم برای ایستادگی در مقابل تهاجم، فزون خواهیها و مطامع دولتهای اروپایی میداند. ایشان علیرغم اینكه دولت عثمانی را دولتی به تمام معنا اسلامی نمیداند امّا بیش از دهبار، بخاطر اینكه این دولت، محور وحدت در میان كشورهای اسلامی سنی مذهب بود و توانسته بود كشورهای اروپایی را تهدید و و از منافع مسلمین در قبال مطامع دولتهای اروپایی حفاظت كند، قابل قبولتر و ارزشمندتر از دولتهایی میداند كه بخاطر نفوذ بیگانگان، دچار تفرقه و انحطاط شدهاند: «ما دیدیم كه دولت عثمانى، با اینكه باز یك دولت به تمام معنا اسلامى نبود، لكن یك قدرت شامل بود كه با آن قدرت با ژاپن، با روسیه، گاهى وقتى مقابل مىشد به آنها شكست مىداد. در جنگ جهانى آمدند و دولت عثمانى را تكهتكه كردند و چندین دولت كوچك از آن درست كردند، و عمال خودشان را به آن قطعات حكومت دادند، و تضعیف كردند مسلمین[و] دولتهاى اسلامى[را].»[92]
عامل دوّم كه باعث ضعف دولتهای اسلامی است و باعث شده است، بخاطر ترس، در مقابل استعمار غرب و صهیونیست تن به خفت و خواری بدهند، مردمی نبودن دولتهای و دشمنی آنها با ملّتهای خودشان است.
4- قانونگرا بودن حكومت:
حكومتی كه امام خمینی(ره) در بیداری اسلامی مطرح میكند، قانونگرا است. اولاً، چنانكه گفته خواهد شد، قوانین و مقررات اسلامی است قوانینی وضع نخواهد شد كه به نفع حاكمان و سرمایهداران باشد. ثانیاً در اجرای قانون تفاوتی میان قدرتمندان جامعه و اعضای ملّت نخواهد بود. به عبارت دیگر آنها از عمل به قانون مستثنی نخواهند بود. «ما كه مىگوییم حكومت اسلام... ما مىخواهیم یك حاكمى در همه ایران - اگر انشاءاللَّه موفق بشوند مسلمین - در همه ممالك اسلامى ... یك حكومت باشد كه مال مردم را نخورد. یك حكومت باشد كه براى قانون متواضع باشد، ...، قانون هرچه گفت قبول بكند نه اینكه قانون براى مردم عادى باشد، قدرتمندها از قانون مستثنا باشند.»[93]
5- ویژگی ضداستعماری دولت:
از نظر امام خمینی(ره) دولتهای حاكم بر كشورهای اسلامی، دارای ویژگیهای منفی بسیار زیادی هستند. اگر این ویژگیهای منفی را مربوط به دو دسته: سیاستهای داخلی و سیاستهای خارجی آنها بدانیم، یكی از اموری كه همواره ناراحتی و نگرانی امام خمینی(ره) نسبت به دولتهای اسلامی موجب شده است، انعطاف و كرنش آنها در مقابل سیاستهای استعماری و صهیونیستی است. «آرزوى ما این است. معنى صدور انقلاب ما این است كه همه ملتها بیدار بشوند و همه دولتها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتارى كه دارند و از این تحت سلطه بودنى كه هستند و از اینكه همه مخازن آنها دارد به باد مىرود و خودشان به نحو فقر زندگى مىكنند نجات بدهد.»[94] «اینها مىخواهند ...، حكومت اسلامى تحقق پیدا نكند؛ براى اینكه اگر حكومت اسلامى تحقق پیدا كند، دیگر دست اجانب از ممالك اسلامى قطع مىشود؛...»[95]
4-3-1-3- شكل حكومت:
آنچه از مجموع سخنان امام خمینی(ره) در ارتباط با حكومت اسلامی بدست میآید، بیانگر دو اصل اساسی است: 1- نوع حكومت 2- طرز حكومت. نوع و محتوای حكومت، در اندیشه بیداری امام خمینی(ره)، - چنانكه گذشت - اسلام و ارزشهای اسلامی است و ایشان بارها این نكته را تكرار كردهاند. امّا طرز حكومت، كه امروزه از آن به شكل حكومت تعبیر میشود نیز به نحو اجمالی در اندیشه بیداری اسلامی مورد توجّه قرار گرفته است. به عنوان مثال امام خمینی(ره)، از «نظام رسول الله» سخن گفتهاند و یا مسلمانان كشورهای اسلامی را برای تعیین نوع و طرز حكومت به «صدر اسلام» ارجاع دادهاند. به عنوان مثال ایشان میفرمایند: «ما درصدد خشكانیدن ریشههاى فاسد صهیونیزم، سرمایهدارى و كمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایى را كه بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود كنیم؛ و نظام اسلام رسول اللَّه – صلىاللَّهعلیهوآلهوسلم - را در جهان استكبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود»[96] و یا در سخن دیگری میفرمایند:
«مسلمین ملاحظه بكنند، حكومتهاى اسلامى ملاحظه بكنند، حكومت صدر اسلام را[كه] صدر اسلام وضع حكومت چطور بود. پیغمبر اسلام - صلىاللَّهعلیهوآلهوسلم - با مردم چطور رفتار مىكرد در عین حالیكه با كفّار، وقتى كه نمىشد هدایتشان بكنند و توطئهگرى مىكردند، با خشونت رفتار مىكرد؛ با ملت چطور رفتار مىكرد؛ یك پدر مهربان و بالاتر از یك پدر مهربان بود. امیرالمؤمنین چطور در زمان خلافت، كه یك خلافتى بود كه سرتاسر ممالك اسلامى، كه در آن وقت از حجاز و مصر و ایران و عراق و سوریه و یمن و همه اینها از اروپا هم یك مقدارى بود، این مرد بزرگ در عین حالیكه سیطره بر همه این ممالك داشت، با مردم چطور رفتار مىكرد؛ با ضعفا، با مستضعفین، چه جور رفتار مىكرد؛ زندگى خودش چطور بود.»[97] از دو سخن فوق و سخنان دیگرِ امام خمینی(ره) كه بعد از این ذكر خواهد شد، برداشت میشود كه امام خمینی(ره)، رفتار تحمیلی و استبدادی دولتها نسبت به ملّتها را مخالف روش و شیوه مدیریتی میداند كه در صدر اوّل اسلام، حضرت رسول و امام علی علیهالسلام، به آن اهتمام داشتند.
4-3-1-4- نحوه برخورد امام خمینی(ره) با دولتهای كشورهای اسلامی:
بررسی سخنان امام خمینی(ره) در مورد دولتهای كشورهای اسلامی، در مجموع دو مرحله برخورد را نشان میدهد. هر دو مرحله برخورد نشانگر عدم مشروعیت سیاسی این حكومتها در اندیشه بیداری امام خمینی(ره) است:
1- نصیحت و بیدارسازی:
امام خمینی(ره) در این مرحله سعی بر آن دارد تا دولتهای كشورهای اسلامی را نصیحت كند و از آگاهی بخشی و تحریك ملّتها علیه دولتهای فاسدشان پرهیز كند. امام خمینی(ره) در این مرحله، دولتهای كشورهای اسلامی را به چند نكته اساسی یادآوری میكند: نخست قطع وابستگیهای فكری از غرب و بازگشت به هویت اسلامی و اصالتهای دینی. دوّم، بازگشت به وحدت و پرهیز از تفرقه، كه عامل تسلط استعمار بر كشورهای اسلامی شده است: «چاره، و یا مقدمه اساسى آن است كه ملتهاى مسلمان و «دولتها» اگر ملى هستند كوشش كنند تا وابستگى فكرى خود را از غرب بزدایند و فرهنگ و اصالت خود را بیابند، و فرهنگ مترقى اسلام را - كه الهام از وحى الهى مىگیرد - بشناسند و بشناسانند.»[98] «من لازم مىدانم كه به شما آقایان كه در رأس بعضى از كشورهاى اسلامى هستید نصیحت كنم. شما كوشش كنید كه حكومت بر قلوب كشورهاى خودتان بكنید؛ نه حكومت بر ابدان، و قلوب از شما كناره بگیرند. مسلمین اگر بخواهند موفق بشوند و از زیر تعهدهاى اجانب و سلطه آنها بیرون بیایند، حكومتهاى آنها باید كوشش كنند كه قلوب ملتِ خودشان را به دست بیاورند حكومت بر قلوب؛ یك حكومت شیرین است؛ به خلاف حكومت بر ابدان كه قلوب با آنها نباشد»[99]
2- تشویق برای سرنگونی:
امام خمینی(ره) كه از نصیحتهای پدارانه و دینی خود نسبت به حاكمان كشورهای اسلامی، نتیجه نگرفتهاند، درصدد برمیآیند كه ملّتهای مسلمان را نسبت به چهره واقعی آنها، آگاه و آنان را برای سرنگونی دولتهایشان تشویق كنند. امام خمینی(ره) در این مورد میفرمایند: «ملتها باید برگردند به صدر اسلام. اگر حكومتها هم با ملتها برگشتند كه اشكالى نیست و اگر برنگشتند، ملتها باید حساب خودشان را از حكومتها جدا كنند و با حكومتها آن كنند كه ملت ایران با حكومت خودش كرد تا مشكلات حل بشود،...»[100] آنچه امام خمینی(ره) را در این مورد راسختر میكند، این است كه این دولتها نه تنها با ملّتهای خود همراهی نمیكنند و به راه خود در استبداد و خدمت به استعمار ادامه میدهند، بلكه، در مخالفت با جمهوری اسلامی برنامهریزی و با طرحهای عملیاتی دشمنان ملّت ایران همراهی میكنند. از این رو امام خمینی(ره)، دولتهای كشورهای اسلامی را، مطابق با واقعیتهایی كه وجود دارد، به صفات منفی توصیف میكنند. امام خمینی(ره) برای ملّتهای مسلمان تبیین میكنند كه دولتهای آنها فاسد، وابسته به صهیونیسم و استعمار و برخلاف منافع ملّی كشورهایشان اقدام میكنند. بیان امام خمینی(ره) در این مورد متفاوت است:
الف: دولتها، مشكل مسلمین:
امام خمینی(ره)، ریشه مشكلات مسلمین را در وجود دولتهایی میدانست كه سرسپرده دولتهای استعماری شرق یا غرب هستند و اگر این مشكل از سر راه مردم برداشته شود، مشكلات مسلمین هم برطرف خواهد شد. «مشكل مسلمین، حكومتهاى مسلمین است. این حكومتها هستند كه مسلمین را به این روز رساندهاند. ... مشكل، دولتها هستند. شما سرتاسر ممالك اسلامى را وقتى كه ملاحظه كنید كم جایى را مىتوانید پیدا بكنید كه مشكلاتشان به واسطه حكومتهایشان ایجاد نشده. این حكومتها هستند كه به واسطه روابطشان با ابرقدرتها و سر سپردگىشان با ابرقدرتهاى چپ و راست، مشكلات را براى ما و همه مسلمین ایجاد كردهاند. اگر این مشكل از پیش پاى مسلمین برداشته بشود، مسلمین به آمال خودشان خواهند رسید و راه حلّش با دست ملتهاست.»[101] بنابراین، از این دیدگاه، امام خمینی(ره) با ملتهای مسلمان هیچ مشكلی نداشتند، بلكه معتقد بودند، آنها بخاطر فطرت ذاتی كه دارند، درست میفهمند و حاضر به پذیرش استعمار نیستند. ایشان میفرمودند: «ملتها، مشكل مسلمین نیستند. ملتها با آن فطرت ذاتى كه دارند، مىتوانند مسائل را حل كنند،»[102]
ب: دولت های وابسته:
«دولتها بناشان بر این نباشد كه در سایه سرنیزه حكومت كنند. شما دولتهاى اسلامى به اندازه محمد رضا، نه قدرت داشتید و نه پشتیبان. پشتیبان او همه قدرتهاى عالَم بود... دولتهاى وابسته به آمریكا، وابسته به شوروى، كه مخالف با نص قرآن است وابستگى آنها، بیایند بیدار بشوند؛ توجه كنند كه عزت مال اسلام است.»[103]
ج: دولت های طاغوتی:
منظور از دولت طاغوتی، دولتی است كه با ملّت خود تحقیرآمیز برخورد میكنند و افكار و خواستههای خود را بر مردم تحمیل می كند: «حكومتهاى طاغوتى، كه الآن در بلاد مسلمین هست، بسیارى از آنها هم با حكومت جمهورى اسلامى مخالفند.»[104]
د: دولت های فاسد:
«آن چیزى كه سر راه اسلام قرار دادند، این حكومتهاى فاسدند. با دست حكومتهاى فاسد و با تبلیغ حكومتهاى فاسد، این نژادپرستىها و گروهپرستىها در بین مسلمین رشد كرده. عربها را در مقابل عجمها و تركها قرار دادند و عجمها را در مقابل عربها و تركها را در مقابل دیگران و همه نژادها را در مقابل هم.»[105]
دولتهای خائن:
«مسلمین نباید اجازه بدهند كه كسان دیگر در ممالكشان دخالت كنند. در روز قدس، ملتها باید به حكومتهایى كه خائن هستند هشدار دهند.»[106]
حكومتهای احمق:
«اگر در روز قدس، تمام ملتها قیام مىكردند و فریاد مىزدند، نمىتوانست آن حكومت احمق(رژیم مصر) جلوى فریادشان را بگیرد. یك جمعیت كمى قیام مىكنند. اگر در روز قدس تمام كشورهاى اسلامى، ملتها همه برخیزند و فریاد بزنند، نه براى قدس تنها، براى همه ممالك اسلامى، پیروز خواهند شد.»[106]
حكومتهای عیاش و ترسو:
«این جانب، براى اداى وظیفه اسلامى، در هر فرصت فریاد دل محرومان و مظلومان منطقه را به جهانیان، از آن جمله دولتهاى كشورهاى اسلامى، رساندهام. و پس از این نیز، اگر فرصتى رخ دهد، انشاءاللَّه خواهم رساند. شاید در حكومتهاى این كشورها، كه بعضى سرگرم عیاشى و بعضى نزاع و جدال با برادران خویش و بعضى از ترس امریكا خود را باختهاند، اثر كند و این خواب غفلت به یك بیدارى اسلامى - انسانى تبدیل گردد، و به این وضع فلاكتبار خویش خاتمه دهند، و همانند ایران قهرمان دست رد به سینه تمام ابرقدرتها زنند.»[107]
حكومتهای جنایتكار:
توصیف حكومتهای كشورهای اسلامی به صفت «جنایتكار» در وصیتنامه امام خمینی(ره) انجام شده است. معلوم است كه امام خمینی(ره)، از نصیحتهای عالمانه و پدرانه خود نتیجهای نگرفتهاند و حاكمان كشورهای اسلامی همچنان بر وابستگی، سرسپردگی خود و ضایع كردن حقوق مسلمانان اصرار دارند. مهمترین ویژگی كه از نظر امام خمینی(ره)، یك حكومت را به حكومتی جنایتكار تبدیل میكند، حكومت سرسپردهای است كه دسترنج مسلمانان را تسلیم دشمنان مردم و دشمنان اسلام میكند. «شما اى مستضعفان جهان و اى كشورهاى اسلامى و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوى تبلیغاتى ابرقدرتها و عمّال سرسپرده آنان نترسید؛ و «حكام جنایتكار» كه دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم مىكنند از كشور خود برانید؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پر افتخار اسلام مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید؛ و به سوى یك دولت اسلامى با جمهوریهاى آزاد و مستقل به پیش روید... .»[108]
4-3-2- زندگی خوب برای ملتهای مسلمان:
امام خمینی(ره)، ظلم، ّرنج، ستم و فقری كه از رهگذر استعمار استعمارگران و نابخردی و وابستگی دولتهای اسلامی به مسلمانان میرسید را، با تمام وجود احساس میكرد. امام خمینی(ره) دفع این ستمها از یكطرف و بوجود آمدن یك زندگی خوب برای مسلمانان را در تشبّث و بازگشت به اسلام میدانست. امام خمینی(ره) مشكل بزرگ ملّتهای كشورهای اسلامی را دولتهای آنها می داند و معتقد است: حل این مشكل در دست قدرتمند ملتهای مسلمان است و ملتهای مسلمان از عهده حل این مشكل برنمیآیند مگر اینكه به اسلام بازگشت كنند. ایشان میفرمودند:
زندگی خوب:
«ما تا به اسلام برنگردیم؛ اسلام رسول اللَّه، تا به اسلام رسول اللَّه برنگردیم، مشكلاتمان سر جاى خودش هست، نه مىتوانیم قضیه فلسطین را حلش كنیم و نه افغانستان را و نه سایر جاها را. ملتها باید برگردند به صدر اسلام. اگر حكومتها هم با ملتها برگشتند كه اشكالى نیست و اگر برنگشتند، ملتها باید حساب خودشان را از حكومتها جدا كنند و با حكومتها آن كنند كه ملت ایران با حكومت خودش كرد تا مشكلات حل بشود،...»[109]
4-3-2-1- حقّ و تكلیف:
حقّ و تكلیف، چنانكه ذكر شد، معلق بر یكدیگر هستند و شخص همچنانكه از جهتی دارای حقوق است، از جهت دیگر، تكالیفی نیز بر عهده دارد. امام خمینی(ره)، در اندیشه بیداری اسلامی، هم به حقوق مسلمانان تصریح میكند و هم برای آنها تكالیفی بر میشمارد.
حقوق مسلمانان:
مهمترین حقوقی كه امام خمینی(ره)، در اندیشه بیداری اسلامی، ذكر میكند حقّ استقلال، حقّ آزادی و كرامت، حقّ عدالت، حقّ مشاركت در انتخاب حاكمان و .... میباشد. نكته بسیار جالبی كه امام خمینی(ره)، با اتكاء بر افكار انقلابی و جهادی خود به آن تصریح كردهاند این است كه ایشان حقّ را گرفتنی میدانند. در این اندیشه، مسلمانان نباید دست را روی دست بگذارند، شاید روزی – كه هرگز نخواهد آمد – حقوق آنها را پرداخت كنند. مسلمانان باید قیام كنند و با قیام خود در مقابل استعمار، استكبار و صهیونیستها و بالاخره با به زیر كشیدن حكومتهای وابسته، فاسد و عیّاش، به حقوق واقعی خود دست یابند.
«ما از تمام كشورهاى زیر سلطه براى بدست آوردن آزادى و استقلال كاملًا پشتیبانى مىنماییم، و به آنان صریحاً مىگوییم كه حق گرفتنى است. قیام كنید و ابرقدرتها را از صحنه تاریخ روزگار براندازید.»[110] امام خمینی(ره) در سخن دیگری در همین مورد میفرمایند: «ما مىخواهیم كه همه ممالك اسلامى این ویژگیها را داشته باشد و این معنایى كه در ایران تحقق پیدا كرده است در همه ممالك اسلامى باشد و این انقلاب صادر بشود به همه ممالك اسلامى و همه مستضعفان جهان در مقابل مستكبران بایستند و مسائل خودشان را اخذ كنند و حق خودشان را بگیرند و باید بدانند كه حق، گرفتنى است، و الّا اعطا نخواهند كرد.»[111]
امام خمینی(ره)، مصرّانه از مستضعفان جهان میخواهد، اگرچه با چنگ و دندان، حقّ خود را كه توسط استعمارگران خارجی و حكام جنایتكار داخلی پایمال می شود بستانند. البته گرفتن حقّ سخت است و ملّتها برای رسیدن به جسارت لازم، باید خود را آماده كنند: «شما اى مستضعفان جهان واى كشورهاى اسلامى و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوى تبلیغاتى ابرقدرتها و عمّال سرسپرده آنان نترسید؛ و حكام جنایتكار كه دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم مىكنند از كشور خود برانید؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پر افتخار اسلام مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید؛ و به سوى یك دولت اسلامى با جمهوریهاى آزاد و مستقل به پیش روید كه با تحقق آن، همه مستكبران جهان را به جاى خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز كه خداوند تعالى وعده فرموده است.»[112]
4-3-2-2- قانون:
با توجّه به تاكیدی كه بر اسلامی بودن حكومت مورد نظر داشتهاند، دیدگاه امام خمینی(ره) در مورد، قانون و مقرراتی كه در اندیشه بیداری ایشان مطرح است، روشن میشود. «باید قرآن در همه شئون وارد بشود، ... در همه شئون انسانى اسلام باید قرآن وارد بشود، لكن بعضش باشد و بعض نباشد، اشكال است؛ ... در احكام سیاسى، دستور قتال مىدهد با كسانى كه با مسلمین مقاتله مىكنند و امروز اسرائیل در مقابل مسلمین ایستاده و مقاتله مىكند، آمریكا در مقابل مسلمین ایستاده و مقاتله مىكند، ... خدا دستور داده است به اینكه با این اشخاصى كه بر ضد مسلمین، بر ضد طایفهاى از مسلمین قیام كردهاند، با آنها مقاتله كنید.»[113]
امام خمینی(ره) در سخن دیگری میفرمایند: «روز قدس روز اسلام است. روز قدس روزى است كه اسلام را باید احیا كرد و احیا بكنیم، و قوانین اسلام در ممالك اسلامى اجرا بشود. روز قدس روزى است كه باید به همه ابرقدرتها هشدار بدهیم كه اسلام دیگر تحت سیطره شما، به واسطه عمال خبیث شما، واقع نخواهد شد. روز قدس، روز حیات اسلام است.»[114] امام خمینی(ره)، جامعیت اسلام را مورد تأكید قرار میدهند و معتقدند: اسلام، برای همه شئوون انسانی دارای مقررات است: «آن چیزى كه مهم است این است كه مسلمین به اسلام و به قرآن عمل كنند، این دیگر تكلیف ماست. اسلام مسائل را، همه مسائلى كه مربوط به زندگى بشر در اینجا و در آنجاست و مربوط به رشد انسان، تربیت انسان، ارزش انسان هست، همه اینها در اسلام هست و در هیچ مكتبى از مكتبهایى كه الآن رایج است؛ مكتبهاى انحرافى، اینطور عنایتى كه اسلام به مسائل دارد[آنها ندارند].»[115]
4-3-2-3- آزادی:
پیش از این گفتیم كه بر اساس بنیادهای نظری امام خمینی(ره)، تكامل و تقرب به پیشگاه مقام ربوبی هدف انسان است و رسیدن به این هدف جز در سایه آزادی و اراده ممكن نیست. اعتقاد توحیدی امام خمینی(ره) باعث شده است تا در فلسفه سیاسی، آزادی را حقّ انسان بداند و برای دیگران هیچ حقی در محروم كردان آزادی فرد و جامعه قائل نباشد. بنابراین با توجّه به مبانی فلسفی امام خمینی(ره) آزادی اولیترین حقوق انسانی محسوب میشود. امام خمینی(ره)، بر اساس همین مبانی بارها آزادی را در كنار استقلال، برای مسلمانان طلب و آرزو كردهاند. به عنوان نمونه ایشان میفرمایند: «به امید خداوند قادر متعال مسلمانان جهان را در زیر پرچم توحید و متعهد به احكام مترقى اسلام جمع، و دست ابرقدرتها را از ممالك اسلامى كوتاه، و مجد مسلمین صدر اسلام را بازگردانیم، و سلطه ظالمانه كفار را از بلاد مسلمانان بهم پیچیده و آزادى و استقلال را به مسلمین بازگردانیم.»[116]
امام خمینی(ره)، با رد هرگونه اختناق در اسلام، آزادی را برای تمام طبقات اجتماعی محترم میدانند. ایشان میفرمایند: «اختناق در اسلام نیست؛ آزادى است در اسلام براى همه طبقات: براى زن، براى مرد، براى سفید، براى سیاه، براى همه(وجود دارد)»[117] بدیهی است بر اساس مبانی نظری و فلسفه سیاسی امام خمینی(ره)، آزادی موردنظر ایشان، آزادی كه در حكومتهای لیبرال، مطرح است نیست؛ از این رو امام خمینی(ره) میفرمایند: «در حزبهایى كه صحبتشان از اسلام نیست، صحبتشان از دمكراتیك است، قشرهایى كه به اسلام كار ندارند، گرچه به آزادى كار دارند، آزادى را مىخواهند اما آزادى به غیر اسلام،»[118] منظور امام خمینی(ره) از آزادی، رهایی از قید اسارت حاكمان ستمگر، استعمارگران چباولگر و همه كسانی است كه به نحوی قوانین بشری و تحمیلی را بر انسانها تحمیل میكنند.
4-3-2-4- عدالت:
تأكید امام خمینی(ره) در موضوع عدالت بر گرفتن حقوق مستضعفین در مقابل مستكبرین و نیز كاربستهایی است كه بر اساس آن زراندوزان نتوانند حقوق محرومان و ستم كشیدگان را پایمال كنند. «من امیدوارم كه این بسیج عمومى اسلامى، الگو براى تمام مستضعفین جهان و ملتهاى مسلمان عالم باشد، و قرن پانزدهم قرن شكستن بتهاى بزرگ و جایگزینى اسلام و توحید به جاى شرك و زندقه و عدل و داد به جاى ستمگرى و بیدادگرى و قرن انسانهاى متعهد به جاى آدمخواران بىفرهنگ باشد.»[119]
«اسلام براى همین مقصد آمده است و تعلیمات اسلام براى همین معناست كه مستكبرى در زمین نباشد و نتوانند مستكبرین مستضعفین را استعمار و استثمار كنند»[120] امام خمینی(ره)، را به عنوان انسانی كه دلسوز، همراه و یاور پابرهنگان، فقرا و بیچارگان بود میشناسند. جامعه در كلیت آن مورد توجّه امام بود؛ ولی از اقشار مختلف جامعه هیچ قشری، بیشتر از محرومین مورد توجّه قرار نمیگرفت: «به هر حال این(فقر) مصیبتى است كه جهانخواران بر بشریت تحمیل كردهاند و كشورهاى اسلامى به واسطه ضعف مدیریتها و وابستگى، به وضعیت أسفبار گرفتار شدهاند كه این به عهده علماى اسلام و محققین و كارشناسان اسلامى است كه براى جایگزین كردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام، طرحها و برنامههاى سازنده و دربرگیرنده منافع محرومین و پابرهنهها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت به درآورند.»
5- نتیجه گیری:
امام خمینی(ره)، به عنوان مبدع و مؤسس بیداری اسلامی، از همه شئوون مربوط به زندگی ملّتهای مسلمان، از مشروعیت سیاسی، گرفته تا مؤلفههای تشكیل دهنده زندگی خوب سخن گفتهاند. آنچه مهم است این است كه اندیشه بیداری اسلامی، در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)، بی مبنا و بدون بنیادهای نظری نیست. امام خمینی(ره)، به عنوان یك مسلمان و نیز به عنوان یك فیلسوف سیاسی، هم از بنیادهای نظری و هم از مؤلفههای فلسفه سیاسی مرتبط با بیداری اسلامی سخن گفتهاند. در واقع بیداری اسلامی، فلسفه سیاسی و بنیادهای نظری امام خمینی(ره)، پیوستاری از دستگاه فكری امام خمینی(ره) هستند كه اندیشههای عینی امام خمینی(ره) را به اندیشههای نظری و اندیشههای نظری را به اندیشههای عینی ایشان، ربط میدهد.
منابع:
(1). قرآن كریم
(2). ارشادینیا، محمدرضا، تأثیر مبانی فلسفی در تفسیر متون دینی از دیدگاه امام خمینی(ره)، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1384.
(3). اشتراوس، لئو، حقوق طبیعی و تاریخ، ترجمه پرهام، باقر، تهران، انتشارات اگاه، چاپ اول ، 1273.
(4). اشتراوس، لئو، فرهنگ سیاسی چیست؟، ترجمه فرهنگ رجایی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوّم، 1381.
(5). افضلی، جمعه خان، نگاهی به مبانی فلسفه سیاسی رالز، معرفت فلسفی، سال چهارم شماره دوم زمستان 1385.
(6). امام خمینی (ره)، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ترجمه سید احمد فهری، تهران، نشر پیام آزادی، 1360.
(7). امام خمینی(ره)، ولایتفقیه، حكومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ ششم، 1376.
(8). امام خمینی(ره)، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ سوّم، 1376.
(9). امام خمینی(ره)، روح الله، صحیفه امام، نرم افزار صحیفه نور.
(10). امام خمینی(ره)، شئوون و اختیارات ولیفقیه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ چهارم، 1374.
(11). امام خمینی(ره)، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ شانزدهم، 1376.
(12). امام خمینی(ره)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1377.
(13). امام خمینی(ره)، كتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، الطبعه الاولی، 1379.
(14). امام خمینی(ره)، كشف اسرار، تهران، انتشارات آزادی، بیتا.
(15). امام خمینی(ره)، ولایتفقیه، قم، انتشارات آزادی، بیتا.
(16). امام خمینی(ره) و اندیشههای اخلاقی - عرفانی(مقالات عرفانی 2)، به كوشش كنگره اندیشههای اخلاقی - عرفانی امام خمینی(ره)، سیمای انسان كامل ، قم، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ اول 1382.
(17). امام خمینی(ره)، شرح دعای سحر، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) چاپ اول، 1386.
(18). جمشدی، محمدحسین، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)،چاپ دوّم، 1388.
(19). جوادی آملی، ولایتفقیه، تهران، مركز فرهنگی رجاء، 1367.
(20). سی، جرالد و مك، كالوم، ترجمه بهروز جندقی، نشر طه، چاپ اول، 1383.
(21). شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان.
(22). عزتی، ابوالفضل، مبانی فلسفه سیاسی، حوزه، سال اول، شماره 1.
(23). علامه مجلسى، بحار الأنوار، 110 جلد، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى.
(24). علم الهدی، جمیله، فلسفه تربیتی نهضت امام خمینی(ره)، نشر مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، 1381.
(25). عمید زنجانی، عمید، مروری بر مبانی اندیشه سیاسی در اسلام، اندیشه حوزه، سال اول، شماره دوم ، پاییز 1374.
(26). فوزی، یحیی، اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)، دفتر نشر معارف، چاپ چهارم، 1386.
(27). نقیبزاده احمد درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی انتشارات سمت چاپ اول تهران، 1379.
پینوشتها:
[1]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج21 ص: 74
[2]. اشتراوس، لئو، فرهنگ سیاسی چیست؟، ترجمه فرهنگ رجایی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوّم، 1381، ص 2
[3]. عمید زنجانی، عمید، مروری بر مبانی اندیشه سیاسی در اسلام، اندیشه حوزه، سال اول، شماره دوم، پاییز 1374، ص 149
[4]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج21، ص: 220
[5]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج21، ص: 220
[6]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج5 ، ص: 387
[7]. امام خمینی و اندیشه های اخلاقی - عرفانی (مقالات عرفانی 2 )، به كوشش كنگره اندیشه های اخلاقی - عرفانی امام خمینی، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول 1382، ص 308، نقل از شرح چهل حدیث، ص 122
[8]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج9، ص: 11
[9]. امام خمینی(ره)، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ترجمه سید احمد فهری، تهران، نشر پیام آزادی، 1360، ص 9
[10]. امام خمینی و اندیشه های اخلاقی - عرفانی (مقالات عرفانی 2 )، به كوشش كنگره اندیشه های اخلاقی - عرفانی امام خمینی، انسان كامل از نگاه امام خمینی، محمدیان، عباس، قم، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول 1382، صص 494- 495 نقل از شرح مقدمه قیصری، ص 787 - 788
[11]. امام خمینی و اندیشه های اخلاقی - عرفانی (مقالات عرفانی 2 )، به كوشش كنگره اندیشه های اخلاقی - عرفانی امام خمینی، صادقی اُرزگانی، محمد امین، سیمای انسان كامل از منظر عرفان با تكیه بر دیدگاه امام خمینی، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول 1382، ص 295 نقل از مصباح الهدایه، ص 36
[12]. امام خمینی و اندیشه های اخلاقی - عرفانی (مقالات عرفانی 2 )، به كوشش كنگره اندیشه های اخلاقی - عرفانی امام خمینی، انسان كامل از دیدگاه امام خمینی، قادر، فاضلی، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول 1382، ص 442 نقل از مصباح الهدایه، ص 83
[13]. سوره ممتحنه، آیه 4
[14]. امام خمینی و اندیشه های اخلاقی - عرفانی (مقالات عرفانی 2 )، به كوشش كنگره اندیشه های اخلاقی - عرفانی امام خمینی، انسان كامل از نگاه امام خمینی(ره) محمدیان عباس، ص 492، تهران، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول 1382، ص 288، نقل از مصباح الهدایه، ص 35
[15]. ممتحنه، آیه 6
[16]. سوره انفال/ آیه 72
[17]. سوره توبه/ آیه 67
[18]. سوره احزاب / آیه 6
[19]. برای مطالعه اسفار اربعه از نظر امام خمینی(ره)، رجوع كنید: امام خمینی(ره)، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ترجمه سید احمد فهری، تهران، نشر پیام آزادی، 1360، صص 208 و 209 و 210
[20]. نقیب زاده، احمد، درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول، 1379، ص 154
[21]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج5، ص: 387
[22]. جوادی املی، ولایت فقیه، مركز فرهنگی رجاء، تهران 1367، ص 28
[23]. جوادی املی، ولایت فقیه، تهران، مركز فرهنگی رجاء، 1367، ص 29
[24]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج5، ص: 387
[25]. روح الله، امام خمینی(ره)، ولایت فقیه، قم، انتشارات آزادی، بی تا، ص 17
[26]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج20، ص: 459
[27]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج20، ص: 459
[28]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج5، ص: 387
[29]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج21، ص: 393
[30]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج15، ص: 210
[31]. روح الله، امام خمینی(ره)، شئون و اختیارات ولی فقیه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ چهارم،1374، ص 26
[32]. روح الله، امام خمینی(ره)، كتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، الطبعه الاولی، 1379 ه ج، جلد 2، ص 619
[33]. روح الله، امام خمینی(ره)، كتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، الطبعه الاولی، 1379 ه ج، جلد 2، ص 619
[34]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج4، ص: 245
[35]. جمشیدی، محمد حسین، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ دوّم، 1388، ص 490 نقل از: صحیفه امام خمینی(ره)
[36]. روح الله، امام خمینی(ره)، ولایت فقیه، حكومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ ششم، 1376، ص 43
[37]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج5، ص: 213
[38]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج3، ص: 510
[39]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج5، ص: 387
[40]. امام خمینی(ره)، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ شانزدهم، 1376، ج 11 ص 187
[41]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج5، ص: 387
[42]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج3، ص: 13
[43]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج3، ص: 454
[44]. امام خمینی(ره)، شرح چهل حدیث، (اربعین حدیث)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ شانزدهم، 1376، ص 112
[45]. امام خمینی(ره)، ولایت فقیه، قم، انتشارات آزادی، بی تا ص 40
[46]. امام خمینی(ره)، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ سوّم، 1376، ص 174
[47]. اشتراوس، لئو، حقوق طبیعی و تاریخ، ترجمه پرهام، باقر، تهران، انتشارات آگاه، چاپ اول، 1273، ص 17
[48]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج3، ص: 510
[49]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج6، ص: 12
[50]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج5، ص: 201
[51]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج5، ص: 118
[52]. جمشیدی، محمد حسین، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ دوّم، 1388، ص 346
[53]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج3، ص: 522
[54]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج5، ص: 18
[55]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج2، ص: 167
[56]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج21، ص: 273
[57]. امام خمینی(ره)، كشف اسرار، تهران، انتشارات آزادی، بی تا، ص 181
[58]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج5، ص: 387 و 388
[59]. سوره توبه/ آیه 71
[60]. شرح این موضوع در بخش مبانی نظری گذشت.
[61]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج20، ص: 311
[62]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج10، ص: 308
[63]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج20، ص: 451
[64]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج13، ص: 431
[65]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج7، ص: 117
[66]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج7 ص، 117
[67]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج1، ص: 134
[68]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج18، ص: 143
[69]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج5، ص: 387
[70]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج2، ص: 491
[71]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج4، ص 168 الی 171
[72]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج4، ص: 162
[73]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج6، ص: 234
[74]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج15، ص: 168 و 171
[75]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج10، ص: 364
[76]. امام خمینی، ولایت فقیه، قم، انتشارات آزادی، ص 3 ـ 5 .
[77]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج4، ص: 245
[78]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج21، ص: 393
[79]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج9، ص: 329 و ص 330
[80]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج10، ص: 486 و 487
[81]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج6، ص: 339
[82]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج15، ص: 290
[83]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج15، ص: 347 و 348
[84]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج21، ص: 74
[85]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج4، ص: 455
[86]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج9، ص: 328
[87]. سوره رعد آیه 11
[88]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج9، ص: 328
[89]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج20، ص: 311
[90]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج9، ص: 41
[91]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج13، ص: 95 – 96
[92]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج8، ص: 307 و ص 308
[93]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج4، ص: 328 و 329
[94]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج13، ص: 280
[95]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج7، ص: 314
[96]. صحیفه روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج21، ص: 74
[97]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج9، ص: 329 و ص 330
[98]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج10، ص: 395
[99]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج14، ص: 179 و روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج8، ص: 307 و روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج8 ص: 308
[100]. صحیفه امام، ج13، ص: 88
[101]. صحیفه امام، ج13، ص: 83 – 84 و روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج9، ص: 41
[102]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج13، ص: 83
[103]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج15، ص: 283 - 284
[104]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج8، ص: 387
[105]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج13، ص: 87
[106]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج9، ص: 278- 279
[107]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج13، ص: 88
[108]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج18، ص: 143
[109]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج21، ص: 393
[110]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج12، ص: 146
[111]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج13، ص: 93
[112]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج21، ص: 393
[113]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج16، ص: 38
[114]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج9، ص: 277
[115]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج15، ص: 481 -482
[116]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج15، ص: 290
[117]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج6، ص: 463
[118]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج7، ص: 485
[119]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج12، ص: 159
[120]. روح الله، خمینی(ره)، نرم افزار صحیفه حضرت امام خمینی(ره)، ج7، ص: 117
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی