بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر جریان بین‌المللی نفت

با پیروزی انقلاب اسلامی، دولت انقلابی سیاستهای گذشته درباره قراردادها که عمدتاً با قانون ملی شدن نفت در تعارض بود، سیاست دیگر دولت انقلابی بود. در پی این سیاست و با توجه به افزایش تقاضاهای بین‌المللی برای نفت، ایران با خریداران نفت خود برخورد گزینشی می‌کرد و در مواردی نیز صادرات خود را قطع کرد و در عمل قانون ملی شدن صنعت نفت را احیا کرد.
 
انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در سال 1357 تأثیرات زیادی بر حوزه‌های گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داشته است. با پیروزی انقلاب اسلامی،‌ نوعی بیداری اسلامی در بین ملتها بوجود آمد که شاهد آن رشد و شکل‌گیری چشمگیر جنبشهای اسلامی در نقاط مختلف دنیا با اهدافی نسبتاً نزدیک به آرمانهای انقلاب ایران می‌باشند.
بهم‌خوردن معادلات بلوک غرب مخصوصاً آمریکا در منطقه خاورمیانه در این دوره از جنگ سرد نیز تأثیر انقلاب ایران در عرصه سیاسی می‌باشد. این معادلات به گونه‌ای طراحی شده بود که ایران بعنوان یکی از حامیان منافع غرب در منطقه خاورمیانه در برابر زیاده طلبی‌های اتحاد جماهیر شوروی، ایستادگی کند و عنوان ژاندارمی منطقه برای شاه ایران نیز در پی دکترین نیکسون در این راستا بود. اما با پیروزی انقلاب، دولتی انقلابی در منطقه ظهور یافت که علاوه بر ترویج افکار ضد امپریالیستی، از مخالفان سرسخت غرب و آمریکا به شمار می‌رفت و در شعارهای خود نیز تا حدی (البته در ظاهر) به بلوک شرق نزدیکتر بود. در جریان مطالعات راجع‌به انقلاب اسلامی و بازتاب آن،درباره تأثیرات این انقلاب عظیم بر عرصه‌های گوناگون بحث و مطالبی تقریر شده است اما همانطور که تأثیر مباحث اقتصادی بر پیروزی انقلاب اسلامی نسبتاً با کم توجهی مواجه شده است، تأثیرات انقلاب اسلامی ایران بر اقتصاد نیز کمتر مورد توجه محققان بوده است.
وابستگی کشورهای صنعتی به انرژی از پیوند جداناپذیر انرژی و رشد اقتصادی حکایت می‌کند، پیوندی که یکبار با بحران نفتی اوایل دهه 1970 کاملاً آشکار شد. انقلاب اسلامی ایران نیز به عنوان شوک دوم نفتی بر معادلات اقتصادی دنیا چه قبل از پیروزی و چه بعد از پیروزی،‌ تأثیر خاصی داشت. بنابراین این مقاله درصدد پاسخ به این سؤال است که انقلاب اسلامی ایران چه تأثیری بر بازار بین‌المللی نفت که ارتباط مستقیمی با اقتصاد بین‌الملل دارد، داشته است؟
فرضیه نگارنده این است که انقلاب اسلامی علاوه بر تأثیر از نظر کمی یعنی افزایش قیمت نفت و کاهش تولید، بر نظام مبادله نفت در بازارهای جهانی تأثیرگذار بوده است و سعی کرده است افکار انقلابی را نیز در عرصه نفت نیز به اجرا بگذارد.
واژگان کلیدی: انقلاب اسلامی ـ بازار نفت ـ شوک دوم نفتی.،
 
بخش اول: جایگاه نفت قبل از شکل‌گیری انقلاب اسلامی
1)جایگاه نفت در توسعه اقتصادی
باکشف نفت در کشورهای خاورمیانه، رشد اقتصادی آنها بطور چشمگیری افزایش پیدا کرد. کشورهایی که تا قبل از این دوره، به اقتصادی مبتنی بر کشاورزی و دامداری متکی بودند حال بر سر منابع عظیمی از نفت نشسته بودند بنابراین اولین مسئله‌ای که به ذهن حاکمان این کشورها می‌رسید، بکارگیری درآمدهای نفتی برای توسعه اقتصادی بود. در ایران روند صنعتی شدن و توسعه اقتصادی تا قبل دهه 1350 با سرعت نسبتاً متوسطی در حال حرکت بود اما با افزایش ناگهانی قیمت نفت در سالهای آغازین دهه 1350، شتاب این رشد چند برابر شد، بطوریکه تولید ناخالص ملی که از چهار بخش کشاورزی، نفت، صنعت و معدن و خدمات بود،‌ با افزایش درآمدهای نفتی، سهم نفت در تولید ناخالص ملی از حدود 66/13 درصد در سال 1346 به 47 درصد در سال 1353 برسد و سهم درآمدهای نفتی در بودجه دولتی از 46 تا 50 درصد در سالهای 50-1345 به 5/85 درصد در سال 1353 افزیش یابد.
روند صنعتی شدن از طریق درآمدهای نفتی،‌ با وجود ساخت اقتصادی سنتی منتنی بر کشاورزی، باعث بن‌بست اقتصادی شد بنابراین دولت برای حل این مسئله، در روابط تولیدی در اقتصاد تغییرات بنیادین ایجاد کرد. ابزار عمده و اصلی این تغییرات،‌ اطلاعات ارضی بود اما دولت در برنامه اصلاحی خود بخش سنتی را به فراموشی سپرد ، و کم کم کشاورزی که تا پیش از این، درصد زیادی از تولید ناخالص ملی را در اختیار داشت به تدریج اهمیت خود را در اقتصاد ایران از دست داد تا جایی که در سال 1356 تنها 31/9 درصد از تولید ناخالص ملی،‌ سهم کشاورزی بود. عدم عبور کامل ایران از مراحل رسیدن به دوره صنعتی و حذف مرحله فئودالی (آنطور که در اروپا پیشا صنعتی رخ داد) رشد اقتصادی ایران را به یک رشد نامتوازن و شتاب زده تبدیل کرد. از یکسو هرج و مرج اقتصادی و اداری حاکم بر کشور و عدم قابلیت زیربنایی اقتصادی بویژه در زمینه ارتباطات (راهها و جاده‌ها، راه‌آهن، پست و تلفن و...) و انرژی سیاستهای صنعتی شدن را دچار شکست کرد و از سوی دیگر توسعه اقتصادی مبتنی بر درآمدهای نفتی با خود مهاجرت گسترده و بدون برنامه‌ریزی روستائیان به شهرها، رکورد بخش کشاورزی و زیان بخشهای سنتی اقتصادی را به همراه داشت. بنابراین اولین پیامد توسعه صنعتی در ایران، ظهور و گسترش طبقه کارگران صنعتی و رشد فزاینده شهرنشینی بود که در مراحل انقلاب اسلامی نقش بسزایی ایفا کردند. این مسائل مربوط به دوره بالا بودن درآمدهای نفتی بود اما با کاهش درآمدهای نفتی در سالهای میانی دهه 1350 از یکسو و برنامه‌های بیش از حد بلند پروازانه توسعه و عمدتاً در راستای اهداف نظامی از سوی دیگر، موجب افزایش بیکاری، تورم شدید، بحران مسکن، استقراض جدید خارجی و... شد و اینها روی هم به تعبیر جان فوران "راه را برای جنبش انقلابی 1979 هموار ساختند".
2)جایگاه نفت در سیاست خارجی پهلوی
در دوره رضا شاه،‌ قدرت بطور متمرکز در اختیار او بود اما در سالهای بین 1320 تا 1332 نوعی پراکندگی در منابع قدرت سیاسی مشهور بود. پس از کودتای 1332 دربار تلاش زیادی کرد تا پراکندگی منابع قدرت سیاسی را از بین ببرد و کنترل متمرکزی بر آنها ایجاد کند بنابراین شاه، فرماندهی نیروهای مسلح را به دست گرفت و با جلب کمکهای نظامی خارجی بهمراه درآمدهای نفتی به تقویت ارتش پرداخت، و به کمک درآمدهای نفتی با ایجاد طبقه و در نتیجه وفاداری جدید، به گسترش دستگاه بوروکراسی گسترده دست زد که به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای قدرت مطلقه به شمار می‌رفت. بنابراین درآمدهای نفتی موجب شد شاه در عرصه سیاست داخلی و خارجی نقش اول و اصلی را ایفا کند و عملاً سیاست شاه، سیاست کشور به شمار می‌رفت
 
 
الف) بحران نفتی 1973 و نقش ایران
روز ششم اکتبر 1973 ، نیروهای مصری و سوری دست به حمله‌ای غافلگیرکننده بر ضد رژیم صهیونیستی زدند. در این بین کشورهای صادرکننده نفت با پیشنهاد شرکت‌های نفتی مبنی بر افزایش 15 درصدی قیمت نفت مخالفت کردند و دو برابر شدن قیمت نفت را خواستار شدند اما طرفین به توافقی نرسیدند. چند روز بعد در نیمه اکتبر اوپک برای اولین با بدون مشورت و مذاکره با کمپانی‌های نفتی قیمت نفت را بین هفتاد تا هشتاد درصد افزایش داد و به موازات آن کشورهای عربی صادرکننده نفت (به استثنای عراق) صدور نفت به کشورهای حامی اسرائیل و در رأس آنها آمریکا را تحریم کردند. شرکت اول با تصمیم اوپک مبنی بر افزایش بهای نفت تا دوبرابر قمیت تعیین شده در ماه اکتبر تبدیل به شوک دوم نفتی برای کشورهای مصرف کننده نفت شد. بدین ترتیب قیمت نفت در ماه دسامبر 1973 در مقایسه با بهای نفت در نیمه اول سال 1973 نزدیک به 4 برابر شد. ایران در این بین به یاری آمریکا و اقمار آن رفت و صادرات نفت خود را به این کشورها ادامه داد.
 
ب) شاه ایران، ژاندارم منطقه
تبدیل ایران به قدرت نظامی منطقه معلول عوامل متعددی بود. اهمیت استراتژیک ایران و کشورهای خلیج‌فارس به علت برخورداری از معادن نفت و گاز و اتکای روزافزون کشورهای صنعتی به منابع انرژی این منطقه، خروج نیروهای انگلیسی از شرق سوئز و خلیج فارس در پی بحران اقتصادی و کاهش ارزش لیره استرلینگ و ملی کردن کانال سوئز از سوی مصر و تضعیف سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا به سبب درگیر شدن در جنگ پرهزینه ویتنام عواملی بود که آمریکا را بر آن داشت که برای پر کردن خلاء قدرت در خلیج فارس، حفاظت منافع غرب را به ایران واگذار کند. این تصمیم ایالات متحده آمریکا اولین بار در قالب دکترین نیکسون از سوی ریچاردنیکسون در 26 ژوئیه 1968 در جزیره گوام اعلام شد. اجرای دکترین نیکسون در ایران نیاز به اجرای مقدماتی داشت. اولاً آمریکا باید نیازهای تسلیحاتی رژیم شاه را برطرف سازد و دست شاه را برای خرید هر مقدار جنگ‌افزار که می‌خواست ـ‌ به استثنای سلاحهای هسته‌ای ـ باز می‌گذاشت از سوی دیگر خرید این جنگ‌افزارها نیاز به پول زیادی داشت بنابراین رژیم شاه می‌بایست توان اقتصادی لازم برای خرید تسلیحات را بدست می‌آورد و این ممکن نبود مگر از طریق افزایش بهای نفت. بنابراین طی سیاستی قیمت نفت تا چند برابر افزایش یافت تا دولت ایران که از نداشتن بودجه در مضیقه بود بتواند به خرید سلاح از آمریکا دست بزند.
بر این اساس درآمد نفتی ایران که در سال 1349، 950میلیون دلار بود در سال 1353 به 5/18میلیارد دلار و در سال 1354 به 9/18 میلیارد دلار، در سال 1355، به 5/20 میلیارد دلار و در سال 1356 به 7/20 میلیارد دلار بالغ گردید. این افزایش درآمد در خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا نمود یافت بطوریکه خرید تسلیحاتی ایران در سال 1351 حدود 519 میلیون دلار بود در حالیکه در سال 153 این میزان خرید به 4 میلیارد و 373 میلیون دلار رسید. البته خرید تسلیحات ایران به آمریکا محدود نمی‌شد. ایران در سالهای 56-1352 از انگلستان 10 میلیارد دلار،‌ اسرائیل 4 میلیارد ، فرانسه و شوروی حدود یک میلیارد دلار و چکسلواکی ، آلمان غربی و ایتالیا هر کدام نیم میلیارد دلار تسلیحات خریداری نمود..
بنابراین رژیم پهلوی در راستای ژاندارمی منطقه در برخی از مناطق بحرانی مداخله نظامی مستقیم داشت و کمکهای نظامی و اقتصادی فراوانی در اختیار برخی از دولتهای مورد حمایت آمریکا قرار داد. بارزترین مداخله نظامی مستقیم رژیم پهلوی دوم، سرکوبی شورشیان ظفار در عمان بود.مداخله نظامی ایران در عمان علاوه بر درخواست پادشاه این کشور علل دیگری هم داشت. از آن جمله حفاظت از تنگه هرمز که شاهرگ حیاتی انرژی غرب محسوب می‌شود. (توجه داشته باشید که قسمتی از عمان در کنار تنگه هرمز قرار دارد). از سوی دیگر نیروهای ظفار مورد حمایت جمهوری کمونیستی یمن جنوبی بودند بنابراین این مداخله نظامی علاوه بر تضعیف حکومت کمونیستی یمن جنوبی از اشاعه کمونیسم در منطقه جلوگیری می‌نمود.
 
بخش دوم: نفت و انقلاب اسلامی ایران
با جدی‌تر شدن جنبش اسلامی بر ضد رژیم پهلوی به رهبری امام خمینی (ره) و در نهایت پیروزی این حرکت مردمی، بازار نفت دچار شوک شد. ایران در دوره پهلوی به عنوان دومین صادر کننده نفت، نقش مهمی در تعادل بازار نفت ایفا می‌کرد و هر گونه بی‌ثباتی در این کشور، برابر می‌شد با بهم خوردن توازن در بازار نفت. البته این عدم تعادل لزوماً ناشی از کمبود واقعی نفت در بازارها نبود بلکه نوعی تأثیر روانی بر بازار نیز به شمار می‌رفت. در این بخش ابتدا به تأثیرات نهضت انقلابی مردم ایران در ماههای پایانی عمر رژیم پهلوی بر جریان نفت در نظام بین‌الملل می‌پردازیم و سپس به تأثیرات انقلاب اسلامی. تأثیراتی که هم در زمینه تولید بروز و ظهور یافت و هم در زمینه قیمت‌ها و حتی نحوه تعامل صادرکنندگان نفت و خریداران.
- بازار نفت در ماههای آخر 1978م
بعد از عبور کشورهای صنعتی از بحران نفتی 1973، اوپک در نظر داشت با شیوه‌ای جدید به افزایش تدریجی بهای نفت بپردازد. اوپک پیش‌بینی می‌کرد این شیوه در زمینه قیمت‌گذاری موفقیت‌آمیز باشد و بازار نفت را با شوک در قیمت مواجه نسازد و این پیش‌بینی ناشی از این تصور بود که الگوی عرضه نفت خام دچار گسیختگی عمده‌ای نخواهد شد و به عبارت دیگر تصور بر این بود که همه کشورهای تولید کننده سهمیه‌های بازار خود را حفظ خواهند کرد. بنابراین اوپک در کنفرانس خود در ماه دسامبر 1978 (1357) در ابوظبی تصمیم گرفت که قیمت‌های نفت به ترتیب از اول ژانویه 1979 به مقدار 5 درصد و پس از اول آوریل 809/3 درصد و از اول ژوئیه 294/2 درصد و اول اکتبر 691/2 درصد افزایش یابد بنحویکه در 3 ماهه چهارم جمعاً‌حدود 5/14 درصد افزایش نشان دهد. و این روند رو به افزایش، محصول افزایش تقاضای جهانی برای نفت بود که دست کشورهای عضو اوپک را در تعیین قیمت نفت و افزایش آن، بازگذاشت.
در چنین فضایی، صادرات نفت ایران آرام آرام کاهش یافت و در نهایت قطع شد. کارکنان پالایشگاه تهران در 19 شهریور 57 در اعتراض به کشتار خونین جمعه سیاه، اعتصاب کردند. دامنه اعتصابات به تدریج به مناطق نفتی جنوب و پالایشگاه آبادان نیز سرایت کرد. حادثه سینما رکس آبادان که منجر به کشته شدن 11 نفر از کارکنان صنتعت نفت آبادان شد، انگشت اتهام را به سوی رژیم پهلوی نشانه رفت و بر شدت اعتصابات افزود. بنابراین تولید ایران که در نیمه اول سال 1357 روزانه 9/5 میلیون بشکه در روز بود، بعد از توقف کامل صادرات در 6 دی ماه، به حدود 700 هزار بشکه و در حد مصرف داخلی تنزل پیدا کرد و در نتیجه در حدود 5 میلیون بشکه از تولید جهانی کم شد و این چیزی در حدود 10 درصد کل تولید آن روز جهانی بود. در چنین شرایطی، حجم ذخائر استراتژیک نیز به دلیل اطمینانهایی که اقدامات آژانس بین‌المللی در آن سالها ایجاد کرده بود، بسیار پائین و در حدود 68 میلیون بشکه قرار داشت. جیمز شلزینگر وزیر انرژی آمریکا اعلام کرد که در صورت ادامه عدم صدور نفت ایران، کشورش مجبور به جیره‌بندی نفت خواهد شد. کشورهای لیبی و الجزایر و عراق نیز از فرصت استفاده کرده و خواهان افزایش قیمت نفت در پائیز سال 1357 شدند در مقابل عربستان و متحدان او در اوپک بر تعدیل افزایش قیمت نفت اصرار ورزیدند و در تلاشی بی‌ثمر برای جبران کمبود نفت ایران، تولید نفت خود را به میزان 2 میلیون بشکه در روز افزایش دادند. یمانی وزیر نفت عربستان نیز اعتراف کرد که "ما هر نوع کنترل را روی قیمت‌ها را از دست داده‌ایم." دانیل یرگین از این شرایط بعنوان اولین مرحله شوک جدید نفتی که از پائیز 57 تا پائیز 58 به طول انجامید، یاد می‌کند.
- قطع صادرات نفت ایران، ضربه روانی به بازار
همانطور که اشاره شد کشورهای صنعتی با توجه به اطمینانهایی که آژانس بین‌المللی انرژی درباره ثبات تولید نفت داده بود، به ذخیره‌سازی نفت کمتر توجه کرده بودند بنابراین قطع صادرات نفت ایران،‌ جهان صنعتی را با حادثه‌ای پیش‌بینی نشده مواجه کرد. در این زمان کشورهای صنعتی از جمله آمریکا، نه تنها از انبارهای ذخیره خود استفاده نکردند بلکه حتی از ترس افزایش قیمت نفت یا عدم امکان تأمین نفت در آینده، واردات نفت خام خود را دیماه 57 افزایش دادند تا ذخیره‌سازی استراتژیکی بیشتری بودجود آورند در حالیکه این مسأله خود به بحران نفت و افزایش قیمت همچنان دامن می‌زد.
جیمزشلزینگر وزیر انرژی آمریکا ضمن اعلام نگرانی از قطع صادرات نفت ایران تا چند ماه دیگر، توقف صادرات نفت ایران را دارای خطرات بالقوه بیشتری از تحریم نفتی اعراب در سال 1973 دانست و از سوی دیگر مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی با توجه به جبران خلاء صادرات ایران از سوی کشورهای عضو اوپک مانند عربستان و عراق و کشورهای غیر عضو مانند انگلستان، نروژ و مکزیک، مسئله نگران کننده را قیمت نفت اعلام کرد نه عرضه نفت.
مسأله‌ای که کشورهای صنعتی را نگران کرده بود این بود: ایران تا کجا پیش خواهد رفت یعنی دولت انقلابی در ایران چه برخوردی با جریان نفت خواهد کرد. جوروانی حاصل از این نگرانی موجب شد که کشورها و کمپانیهای نفتی با ذخیره‌سازی نفت حدود 3 میلیون بشکه نفت اضافی به تولید نفت تحمیل کنند که با 2 میلیون نفت صادراتی ایران، بازار نفت را با 5 میلیون بشکه کمبود مواجه می‌کرد و این مکانیسمی بود که بر اثر آن قیمت نفت از هر بشکه 13 دلار به 34 دلار صعود کرد.
این هراس کشورهای صنعتی، علاوه بر رفتار خود ایران، به گسترش دامنه انقلاب به کل منطقه خلیج فارس و قطع نفت در حجم وسیع، نیز مربوط می‌شد. این نگرانی در گفته‌های جان هرینگتون، وزیر انرژی دولت ریگان در کنفرانس سالانه پول و نفت در لندن در سال 1986 کاملاً مشهور است: «در ایران، یکی از تولید کنندگان عمده نفت در خلیج فارس انقلاب عظیمی به وقوع پیوست و در آن زمان هیچ کس مطمئن نبود که این انقلاب چه تأثیری بر سایر کشورهای منطقه بر جای خواهد گذاشت. بعضی از کارشناسان بر این عقیده بودند که قیمت نفت به بشکه‌ای 100 دلار خواهد رسید.»
- قطع صادرات نفت ایران، شکاف میان قیمت رسمی و بازار آزاد
با قطع صادرات نفت ایران، نگرانی کشورهای صنعتی باعث افزایش خرید نفت شد اما بازار رسمی یا مدت‌دار (Futures Market) توان پاسخگویی به نیازهای این کشورها را نداشت بنابراین کشورهای صنعتی مجبور به رجوع با بازارهای تک محموله‌ای (Spot Market) شدند که در آن نفت به صورت فوری و نقدی به فروش می‌رسد. براین اساس بیش از سی درصد از تجارت بین‌المللی نفت در اواسط سال 1979 در بازارهای تک محموله‌ای انجام می‌شد این در حالی است که معمولاً در شرایط عادی، تجارت در این بازارها فقط 5 درصد بود.
رشد بازار تک محموله‌ای تأثیر مستقیم بر قیمت نفت در این بازار داشت بطوریکه میان قیمت‌های رسمی اوپک که ملاک معاملات در بازار رسمی بود و قیمت‌های بازار آزاد شکاف فزاینده‌ای ایجاد شد. از سالهای 1975 تا 1977 و طی نه ماهه اول سال 1978 این اختلاف از 4 سنت تا 39 سنت در هر بشکه نوسان می‌کرد اما این تفاوت به 16 دلار در آخرین 3 ماهه سال 1979 افزایش یافت. اوپک نیز به دلیل هجوم کشورهای عضو اوپک برای ورود نفت خود به بازار تک محموله‌ای، از کنترل قیمت‌ها ناتوان بود و مجبور شد اساس قیمت‌گذاری را بر قیمت‌های بازار آزاد بگذارد نه قیمت‌های رسمی. هر کشور برداشت و ارزیابی خاصی از بازار داشت بنابراین توافق‌نهایی برای قیمت نفت اوپک حاصل نشد. بدین ترتیب در ماههای اولیه سال 1979 کشورهای عضو اوپک تصمیم گرفتند در حالی که قیمت‌های رسمی را حفظ می‌کنند اجاره یا بند موقتاً ما به التفاوت‌هایی (سور شارژ) را نیز دریافت کنند. اوپک در نهایت در اجلاس 54 در ژوئن 1979 اعلام کرد که کشورهای عضو آزادند هر قیمتی را که ضروری می‌پندارند دریافت کنند،‌ مشروط به آنکه چنین قیمتی از سقف 5/23 دلار در هر بشکه فراتر نرود. اما این روش نیز اجرایی نشد و شکست خورد.
شروع صادرات نفت ایران باز نتوانست بازار را آرام کند زیرا بازار تک محموله‌ای طوری شکل گرفته بود که اکثر کشورهای عضو اوپک و شرکتهای نفتی فرصت را غنیمت شمرده و سعی کردند نفت خود را از معاملات و قراردادهای بلند مدت به بازار تک محموله‌ای منتقل کنند.
- سیاستهای دولت انقلابی در قبال نفت
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سیاستهای رژیم پیشین مورد تجدید نظر قرار گرفت و دولت انقلابی سعی کرد که شعارها، آرمانها و اهداف خود را در عرصه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به منصه ظهور برساند. حوزه نفت نیز از این تجدید نظر و تغییر مستثنی نبود و رژیم انقلابی آرمانهای خود را درباره نفت چه بصورت کمی و چه کیفی اجرایی کرد. البته این بدان معنا نیست که تمام آرمانها قابل اجرا بود زیرا برخی خوادث مانند جنگ تحمیلی مانع از اجرای برخی اهداف و آرمانها گردید.
الف) سیاست دولت در قبال تولید نفت
یکی از سیاستهای رژیم پهلوی که با پیروزی انقلاب به عنوان بزرگترین خیانت به شمار رفت، میزان تولید روزانه نفت بود. نیروهای انقلابی و روشنفکران با تولید روزانه 6 میلیون بشکه مخالفت کردند بنابراین کاهش تولید به عنوان یک هدف انقلابی پیگیری شد. بنابراین تولیدات نفت ایران از 6 میلیون بشکه در روز به 4 میلیون بشکه تنزل یافت و صادرات نیز از حدود 5 میلیون به حدود 2/3 تا 3/3 میلیون بشکه رسید که البته میزان تولید در ماه سپتامبر 1980 یعنی قبل از شروع جنگ تحمیلی به کمتر از 2 میلیون بشکه در روز کاهش یافت. چند دلیل به نظر می‌رسد عامل کاهش تولید در نظام سیاسی جدید بود:
1- کاهش تولید در حمایت از قیمت‌های بالای نفت: ایران با کاهش تولید نفت به دنبال اجرای دیگر آرمان خود در زمینه نفت یعنی عادلانه بودن قیمت نفت بود زیرا براساس سیستم بازار کاهش عرضه در حالت ثابت بودن تقاضا، موجب افزایش قیمت می‌گردد.
2- کافی بودن 4 میلیون بشکه برای برآوردن نیازهای ارزی
3- نفت برای نسل آینده: نیروهای انقلابی معتقد بودند که نفت متعلق به نسلهای آینده نیز می‌باشد بنابراین با کاهش تولید آن، نسلهای آینده را از حق خود محروم نمی‌شوند.
کاهش تولید نفت پس از انقلاب علاوه بر دلایل فوق، معلول یکسری عوامل غیر ارادی نیز بود مثل التهاب و تشنجات گوناگون صنعت نفت مانند تشنجات ناشی از اقدامات دولت موقت در شرکت نفت که در نهایت به برکناری حسن نزیه و انتخاب علی‌اکبر معین‌فر و تشکیل وزارت نفت گردید،‌ اخراج یا استعفای تعداد قابل توجهی از کارکنان ایرانی و خارجی، عملیات خرابکاری و ایزائی گروههای معارض قومی مخصوصاً در استان خوزستان.
 
ب) سیاست دولت انقلابی در قبال قیمت نفت
قیمت نفت از اصلی‌ترین و پرسابقه‌ترین موضوعات مربوط به مسئله نفت بوده است و شکل‌گیری اوپک تا حد زیادی محصول درگیری کشورهای صادر کننده نفت با کمپانیهای نفت بر سر قیمت نفت و خودسری‌های کمپانی‌ها در کاهش قیمت نفت بوده است. در همین راستا با پیشنهاد برخی از کشورها در سال 1978 کمیته‌ای در اوپک تشکیل شد تا استراتژی دراز مدت قیمت‌گذاری نفت را تنظیم نماید. هدف این کمیته بررسی استراتژی‌های آینده سازمان و سیاستهای بلند مدت و میان مدت اوپک در تعیین قیمت نفت بود.
جمهوری اسلامی ایران به گزارشی که این کمیته تهیه کرد، اعتراض کرد ـ اعتراض ایران به عدم توجه این گزارش در تهیه استراتژی دراز مدت قیمت‌گذاری نفت به اینکه کشورهای عضو اوپک باید در توسعه اقتصادی به حد مطلوبی برسند، بود. زیرا در این استراتژی قیمت نفت در سطحی باقی می‌ماند که روند رو به رشد کشورهای در حال رشد را متوقف می‌ساخت. جمهوری اسلامی ایران در اعتراض خود به نرخ واقعی بهره پول استناد کرد که براساس آن با تورم موجود ارزش پول در هر سال کمتر از سال گذشته است و براساس مقاله علمی معروف هتلینگ درباره اقتصاد منابع تمام شدنی، بهترین برنامه‌قیمت‌گذاری برای تولید کنندگان نفت یا هر ماده تمام شدنی دیگر (با فرض رقابت آزاد بین تولید کنندگان) آنست که قیمت ماده تمام شدنی مزبور هر ساله معادل نرخ واقعی بهره پول یعنی نرخ سود سرمایه افزایش یابد. بنابراین استراتژی دراز مدت اوپک درباره قیمت نفت فقط به سود کشورهای صنعتی است.
در همین راستا ایران در اولین کنفرانس اوپک پس از انقلاب، خواستار حداکثر افزایش قیمت نفت شد و نارضایتی خود را از افزایش نسبتاً اندک بهای نفت ابراز کرد. در دیدار ابراهیم یزدی به نمایندگی از سوی امام و وارن زیمرمن نماینده آمریکا نیز فروش نفت به قیمت عادلانه بعنوان سیاست ایران اعلام شد.
بنابراین به نظر می‌رسد سیاست نفتی ایران در این برهه از زمان بر این اصل استوار است که اولاً به دلیل تفاوت زیاد میان بهای نفت در باز آزاد و بازار سمی و درم به دلیل پائین بودن بهای نفت در مقایسه با بهای دیگر منابع انرژی، بهای نفت باید افزایش یابد بنابراین ایران در اول آوریل 1980 قیمت نفت خود را 35 دلار در هر بشکه اعلام کرد.
این چنین شد که همانند دوره‌های گذشته، اوپک در قبال قیمت نفت به دو قطب تبدیل شد: قطب اول کشورهای دارای منابع عظیم نفتی، جمعیت کم و منابع ارزی مناسب به رهبری عربستان خواهان بازار دراز مدت نفت با قیمتهای متعادل بودند و قطب دوم کشورهای دارای منابع محدودتر، جمعیت فراوان و کسری ارزی قابل توجه به رهبری ایران خواهان کاهش تولید و افزایش قیمت نفت بودند. قطب اول مورد حمایت کشورهای غربی بود زیرا کشورهای غرب در سال 1975 با تشکیل کنفرانس همکاریهای اقتصادی بین‌المللی معروف به کنفرانس شمال و جنوب پاریس در صدد برآمدند با جلب نظر کشورهای عضو اوپک قیمت نفت را کنترل کنند اما این کنفرانس و نشست‌های آینده آن موفقیت‌آمیز نبود و با پیروزی انقلاب هم که تأمین کننده منافع غرب از بلوک غرب خارج شده بود، کشورهای غربی به عربستان روی آوردند. برهمین اساس یمانی وزیر نفت عربستان که ریاست کمیته استراتژی دراز مدت را بر عهده داشت،‌به بهانه ایجاد تغییرات عمده بواسطه ایرادات ایران به گزارش کمیته و نبود وقت لازم،‌ اقدامی راجع‌به این مسائل و ایرادات بعمل نیاورد.
ج) سیاست دولت انقلابی در قبال قراردادها و خریداران نفتی
با ملی شدن صنعت نفت در سال 1330، این صنعت عملاً تحت حاکمیت دولت قرار گرفت اما کودتای 28 مرداد بر این حاکمیت مستعجل پایان داد و دولت کودتا قانون ملی شدن صنعت نفت را زیر پا گذاشت و برخلاف آن به عقد قراردادهایی با شرکتهای مختلف پرداخت. این ماجرا تا پیروزی انقلاب ادامه داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی قانونی به تصویب رسید که به موجب آن "کلیه قراردادهای نفتی که به تشخیص کمیسیون خاص (که از طرف وزیر تعیین می‌شود) مغایر با قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران تشخیص داده شود کان لم یکن تلقی گردیده و دعاوی ناشی از انعقاد و اجرای آن قراردادها با رأی این کمیسیون قابل حل و فصل می‌باشد". بنابراین کلیه قراردادهای نفتی ایران با کمپانیهای بزرگ نفتی لغو شد. در این بین برخی کمپانیها که به نفت ایران وابستگی بیشتری داشتند مثل کمپانی بریتیش پترولیوم (B.P) که 5/14 از نفت تحویلی خود از ایران را از دست داد. این تصمیم در کنار شرایط حاکم بر بازارهای نفتی یعنی افزایش تقاضا و کاهش عرضه، ایران را در گزینش مشتریان و چگونگی معامله با آنان یاری کرد.
این تصمیم جمهوری اسلامی از سویی باعث تشویش بازار نفت گردید زیرا لغو قراردادها با کمپانی‌های نفتی، آنها را مجبور کرد که برای اجرای قراردادهای خود با شرکتهای نفتی کوچکتر و یا کشورها، بعنوان مشتری جدید وارد بازار شوند و مقدار نفت کمبودی خود را به دست آورند. 

یکی از نمونه‌های بارز این گزینش در خریداران،‌ تجدید نظر و در نهایت لغو قراردادهای نفتی با رژیم صهیونیسیتی بود. این رژیم که در سالهای جنگ با اعراب مخصوصاً در جنگ 1976 و تحریم نفتی 1973 با نفت ایران نجات یافته بود، در این شوک نفتی ضربه بزرگی را متحمل شد زیرا حدود 70 درصد نفت وارداتی خود را از ایران دریافت می‌کرد.
د) سیاست دولت انقلابی در قبال کشورهای در حال توسعه
افزایش قیمت نفت که به نظر دولت ایران، نزدیک شدن قیمت نفت به قیمت عادلانه‌اش محسوب می‌شد، علاوه برروند رو به رشد کشورهای صنعتی وقفه‌ای ایجاد کرد بر کل نظام اقتصادی بین‌الملل نیز تأثیر گذاشت. در این بین کشورهای در حال توسعه به دلیل نبود ساختارهای مناسب اقتصادی و وابستگی به نفت، ضربه‌ای شدیدتر متحمل شدند. ایران در راستای تخفیف ضربه‌پذیری این کشورها، در کنفرانس وزیران نفت، دارایی و امور خارجه اعضای اوپک در وین در سپتامبر 1980 (1359) پیشنهاد کرد که صندوقی به منظور جبران اثرات منفی افزایش بهای نفت‌خام صادراتی اوپک بر اقتصاد کشورهای در حال رشد تأسیس گردد. بر طبق پیشنهاد ایران کشورهای عضو اوپک حدود 10 درصد از میزان افزایش بهای نفت خام صادراتی در حسابی مخصوص جمع‌آوری نمایند تا در صورت نیاز به کشورهای در حال توسعه اهدا گردد. سهم هر کشور از این صندوق مناسب با میزان صادرات آن کشور تعیین می‌گردید. این پیشنهاد به بهانه مطالعه و بررسی به جلسات آینده موکول شد و عملاً هیچگاه تصویب نشد.
 
- پیروزی انقلاب اسلامی و واکنش غرب
با پیروزی انقلاب اسلامی، ایران که جزیره ثبات برای غرب به شمار می‌رفت، به عنوان خطر بالقوه‌ای برای منافع آنها شناخته شد. همان عواملی که ایران دوره پهلوی را تبدیل به ژاندارم منطقه کرده بود، اکنون می‌توانست تماماً بر ضد منافع غرب و مخصوصاً آمریکا بکار گرفته شود. موقعیت استراتژیک ایران از یکسو و ایدئولوژی انقلابی از سوی دیگر نگرانی سدان غرب را به دنبال داشت. وحشت غرب از پیروزی انقلاب درباره مسائل نفتی بیشتر به اهمیت خلیج فارس و نفت آن برای غرب، ارتباط پیدا کرد.
همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی از 75/62 میلیون بشکه تولید متوسط در جهان، 93/30 میلیون بشکه یعنی 3/49 درصد تولید سهم کشورهای اوپک بود که 84/26 میلیون بشکه آن توسط کشورهای صادر کننده نفت در خلیج فارس تولید می‌شد. و پیش از انقلاب ایران نیز روزانه در صدود 17 میلیون بشکه نفت بوسیله نفتکشهای غول پیکر از تنگه هرمز می‌گذشت. هر چند میزان وابستگی آمریکا به نفت خلیج فارس اندک بود اما این واقعیت که 30 درصد نفت مورد نیاز اروپای غربی و 60 درصد نفت مورد احتیاج ژاپن از منطقه فراهم می‌شد، وابستگی استراتژیک غرب را به منطقه محرز می‌ساخت و این گونه بود که آیزنهاور در سال 1975 اعلام کرد که: "اهمیت منابع نفتی خلیج فارس از اهمیت پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) کمتر نیست،‌بلکه با از دست رفتن منابع نفتی خاورمیانه، دیگر مفهوم و هدفی برای این پیمان باقی نمی‌ماند و در هر حال برای تحقق چنین مقاصدی است که آمریکا در نظر دارد برای مقابله با خطرات موهومی که در منطقه با آن مواجه است، دست به دخالت مستقیم در آن بزند."
حمله شوروی به افغانستان که همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، صورت پذیرفت، نگرانی غرب را چند برابر کرد زیرا شوروی با جمله به افغانستان در حدود 500 کیلومتر به تنگه هرمز، شاهرگ حیاتی غرب، فاصله داشت و از طریق جنگنده‌های میگ می‌توانست از پایگاههایی در افغانستان به تنگه هرمز برسد و مناطق نفتی خلیج فارس را به خطر بیندازد و این چیزی بود که قبلاً در توان شوروی نبود. بنابراین کارتر در واکنش به این اقدام اعلام کرد: "هر نوع تلاش نیروهای خارجی به منظور تسلط بر منطقه خلیج فارس به عنوان تجاورزی به منافع حیاتی ایالات متحده آمریکا تلقی می‌شود و چنین تجاوزی با هر شیوه ضروری از جمله نیروی نظامی دفع خواهد شد." با اعلام دکترین کارتر، نیروهای واکنش سریع برای حفاظت از منافع نفتی غرب در خلیج فارس تأسیس شد. نیروهای واکنش سریع که یک نیروی ویژه یکصد هزار نفری بود، قادر بودند در خلیج فارس پیاده شده و در صورت لزوم راههای عبور نفت را حفظ و حراست کنند.
در سالهای بعد، ‌ریگان پرده از فلسفه وجودی نیروهای واکنش سریع برداشت. او با تأکید بر اجرای دکترین کارتر اعلام کرد که ایالات متحده اجازه نمی‌دهد که عربستان نیز یک ایران دیگر شود و مانند این کشور از اردوی غرب خارج شود و به دست کسانی بیفتد که می‌خواهند جریان حیاتی نفت را به غرب قطع کنند.
برنامه دیگر غرب برای مقابله با انقلاب اسلامی، در قالب فعالیت آژانس بین‌المللی انرژی بروز یافت. آژانس بین‌المللی انرژی، چند مشی اساسی را از جمله کاهش میزان مصرف نفت و استفاده از منافع نفتی کشورهای عضو، ‌استفاده بیشتر از سایر مواد انرژی زا، تغییر منابع تأمین انرژی از خلیج فارس به سایر مناطق جهان و افزایش میزان ذخایر نفت کشورهای مصرف کننده پیگیری نمود. در این راستا تولید کشورهای غیر عضو اوپک مانند مکزیک و نفت دریای شمال افزایش و واردات کشورهای صنعتی از کشورهای خلیج فارس کاهش یافت و برای کاهش اهمیت خلیج فارس و تنگه هرمز،‌ ترمینالهای نفتی خلیج فارس را به دریاهای عمان و سرخ و مدیترانه منتقل کردند.
در کنار این سیاستها آمریکا برای اطمینان از خروج نفت از طریق تنگه هرمز، جهت تضعیف انقلاب اسلامی، نقش ژاندارمی شاه را به عربستان واگذار کرد اما حرکتهای اسلام گرایانه مثل حادثه اشغال کعبه و عدم قدرت رژیم سعودی برای ایفای این نقش منجربه تشکیل شورای همکاری خلیج فارس شد تا حتی الامکان منافع غرب در منطقه حفظ گردد.
فرجام سخن
حرکت انقلابی مردم ایران، در اوج مبارزه خود توانست تأثیری بزرگ بر بازارهای نفتی بگذارد بطوریکه سلسله اعتصابهای کارکنان صنعت نفت که از شهریور 57 آغاز شد، در نهایت منجربه قطع صادرات نفت ایران به بازارها شد. قطع صادرات نفت ایران علاوه بر اینکه جو روانی بازار نفت را دچار تشویق کرده بود و کشورها و کمپانی‌ها را به خرید بیشتر و در نتیجه بحرانی شدن بازار نفت، واداشت، بر افزایش قیمت نفت نیز تأثیر بسزایی داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی، دولت انقلابی سیاستهای گذشته درباره نفت را بازنگری کرد. در سیاست‌های جدید برکاهش تولید از یکسو و افزایش قیمت نفت تأکید می‌شد. لغو قراردادها که عمدتاً با قانون ملی شدن نفت در تعارض بود، سیاست دیگر دولت انقلابی بود. در پی این سیاست و با توجه به افزایش تقاضاهای بین‌المللی برای نفت، ایران با خریداران نفت خود برخورد گزینشی می‌کرد و در مواردی نیز صادرات خود را قطع کرد و در عمل قانون ملی شدن صنعت نفت را احیا کرد. در مقابل کشورهای صنعتی و مخصوصاً آمریکا به مقابله با انقلاب اسلامی پرداختند. ایجاد نیروهای واکنش سریع، تأسیس شورای همکاری خلیج فارس، اتخاذ تصمیماتی برای کاهش اهمیت خلیج فارسو تنگه هرمز،‌ مقابله با موج اسلام نشأت گرفته از ایدئولوژی انقلابی ایران عکس‌العملهای بود که غرب در قبال انقلاب اسلامی از خود نشان داد و در نهایت نیز با فراهم ساختن مقدمات جنگ عراق بر ضد ایران برنامه‌های خود را کامل کرد در واقع می‌توان گفت حمله عراق به ایران پیامد سیاسی شوک دوم نفتی بود.