تاثيرات انقلاب اسلامي ايران بر نظريه هاي انقلاب

انقلاب اسلامي در دوران جنگ سرد و نظام دو قطبي به وقوع پيوست و به دليل ماهيت ديني و مذهبي خود نتايج و تاثيرات بسيار گسترده اي در جهان و به ويژه جهان اسلام ايجاد نمود و از اين حيث مي توان آن را در رديف بزرگترين رويدادهاي قرن بيستم قلمداد نمود. پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، بستر مناسبي را براي آزمون پذيري نظريه هاي انقلاب ايجاد نمود و زمينه دگرگوني و تغيير بسياري از نظريه هاي انقلاب را فراهم نمود. نوشته حاضر كوشش مي كند، اثرات انقلاب اسلامي بر تحول و تغيير نظريات انقلاب را از زواياي گوناگون بررسي نمايد.
از نظر لغوي واژه انقلاب معادل كلمه لاتين Revolution است كه به معني «دگرگوني، تغيير نمودن و برگشتن» است. از ديدگاه سياسي انقلاب به معني تغيير نهاد سياسي و نظام و سمبول هاي حاكميت است، نويسندگان و نظريه پردازان در باب ماهيت و علل و پيامدهاي انقلاب، ديدگاه هاي متفاوت و گاه متعارض دارند و هر يك از اين نظريه پردازان با اتكا به مباني نظري و شيوه هاي خاص خود سعي در تبيين و فهم انقلاب داشته اند. «چالمرز جانسون» يكي از برجسته ترين نظريه پردازان، انقلاب را خشونتي مي داند كه معطوف به يكي از اهداف، تغيير حكومت و رهبري جامعه، تغيير رژيم و شكل حكومت و يا تغيير جامعه شامل تغيير ساختارهاي اجتماعي، نظام كنترل مالكيت و سلطه طبقاتي و ارزش هاي مسلط جامعه است. (۱)
از سوي ديگر «جك گلدستون» تلاش هاي انديشمندان علوم اجتماعي را براي توضيح ماهيت و ريشه هاي انقلابات در سه نسل متفاوت بررسي مي نمايد. نسل اول كه شامل مطالعات انديشمندان در دهه هاي ۱۹۲۰ و ۱۹۴۰ است، تاريخ طبيعي انقلابات را مورد مطالعه قرار مي دهند. عمده كار اين دسته از انديشمندان توصيف انقلاب هاي بزرگ و به ويژه انقلاب فرانسه بوده است.
از جمله اين نويسندگان مي توان به ادواردز، پتي، سور وكنن و خصوصا كرين برينتون اشاره نمود كه الگوهايي را مشخص كردند و آن ها را ويژگي هاي تمامي انقلاب ها مي دانستند، نسل دوم انقلاب ها كه در نوشته هاي دهه هاي ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ متجلي است تلاش گرديد تا تبيين و روشن شود كه چرا و چه و قت انقلاب رخ مي دهد. نويسندگان اين دوره تئوري هاي مختلف روان شناختي نظير: نظريه ناكافي بودن و محروميت نسبي، جامعه شناختي و نظريه هاي نوسازي را براي تبيين انقلاب ها به كار بردند و بدين ترتيب تلاش نمودند تا نظريه هاي مشخصي را در مورد علت و زمان برآمدن وضعيت انقلابي را به دست دهند.
انديشمنداني نظير: جيمز ديويس، تدگار، چارلز تيلي، نيل اسملسر و... در اين دسته قرار مي گيرند، نسل سوم از نظريه ها شامل نظريه هاي ساختاري است كه نقطه تمركز آن ها در تحليل ابعاد تبييني نظير: ساختار فشارهاي بين المللي، جامعه دهقاني، نيروهاي مسلح و رفتار نخبگان است، نظريه پردازاني نظير تدا اسكاچپول به اين اصل توجه داشتند كه فشارهاي سياسي و بين المللي ممكن است انگيزه ها و يا نيازهاي خاصي را مطرح نمايد كه دولت ها ناچار شوند با آن فشارها مقابله نمايند و در نتيجه زمينه ساز وقوع تحول انقلابي در جامعه گردند. (۲)
به طور كلي تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، ديدگاه علمي غالب نظريه پردازي هاي انقلاب اين بود كه انقلاب پديده اي متعلق به مدرنيته است كه به كاهش نقش مذهب در جامعه يا سكولاريزه شدن جامعه، افزايش توقعات فزاينده اقتصادي و عدم نوسازي سياسي معطوف است. اما پيروزي انقلاب اسلامي تحولات گسترده اي در نظريه هاي انقلاب به وجود آورد و موجب گرديد مفاهيمي كه تا پيش از اين در نظريه پردازي ها مورد توجه قرار نمي گرفت، به طور فعال در عرصه نظريه پردازي در حوزه انقلاب وارد شود. انقلاب اسلامي در مقايسه با انقلاب هاي ديگر جهان از يك سلسله ويژگي ها، امتيازات اصولي برخوردار است كه از نظر فرهنگ، دانش و تئوري انقلاب آن را در رديف بالاي پديده هاي سياسي بزرگ و انقلاب هاي مهم جهان قرار داده است. انقلاب اسلامي ايران سه مفهوم بديع را وارد عرصه نظريه پردازي انقلاب نمود و تحولي شگرف در حوزه نظريه پردازي انقلابات به وجود آورد اين سه مفهوم عبارتند از:
۱) رهبري مذهبي
۲) ايدئولوژي اسلامي
۳) بسيج اقشار مختلف مردم.
ولي رهبري در انقلاب اسلامي مساله اي برتر از اين مقام و منزلت است. چنان كه روند انقلاب اسلامي از آغاز نهضت تا پيروزي نشان مي دهد تاثير شخصيت حضرت امام خميني (ره) در انقلاب اسلامي بيش از نقش يك رهبري بوده است. چهره امام خميني (ره) پيش از آن كه به عنوان رهبر نهضت در نظر آورده شود بيش از هر چيز به منزله يك مرجع تقليد بود و مردم ايشان را به عنوان يك مرجعيت ديني مي شناختند، تاريخ ايران مشحون از حضور روحانيون و مجتهدان بزرگي است كه همت خود را صرف بيداري و آگاه سازي مردم نموده اند، اما امام خميني (ره)، مجتهد و فقيه بي بديلي بود كه با تكيه بر دو پايه مقتضيات زمان و مكان در قرن افول دينداري و معنوي، انقلابي را به نام خدا در ايران و به پيروزي رسانيد كه بسياري از صاحب نظران برجسته دنيا، قرن بيستم را قرن «خميني» (ره) ناميدند. (۳) امام خميني (ره) با طرح نظريه ولايت فقيه معتقد بودند كه در زمان غيبت حضرت قائم (عج) مرجعيت ديني بايد در امر حكومت و سياست وارد شود و براي تشكيل حكومت اسلامي اقدام نمايد. حضرت امام خميني ضمن مباحث استدلالي بر روش متقن فقهي، به برنامه ريزي عملي براي تحقق ولايت فقيه در امر حكومت با طرح راه هاي مشخص و عملي نيز توجه نمودند.
استدلال هاي حضرت امام خميني (ره) عبارت بودند از:
الف) عمل پيامبر در تشكيل حكومت
ب) ضرورت استمرار اجراي احكام الهي كه فقط در زمان پيامبر ضرورت ندارد بلكه براي هميشه است.
ج)ماهيت و كيفيت قوانين اسلام كه بدون حكومت قابل اجرا نيست مانند «احكام دفاع ملي، احكام مالي، احكام حقوقي و جزايي» لذا امام خميني در رهبري نهضت اسلامي داراي دو بعد بودند، از يك سو مرجع تقليد بودند و از سوي ديگر مصلحي مبارز، آزادي خواه، در يك كلام «مرجع مصلح»، نفوذ و اعتبار امام خميني برپايه و مبناي تقليد بود و زبان رهبري ايشان نيز زبان تكليف بود كه مردم با اين مبنا و اين زبان انس ديرينه داشتند.
پيوند مرجعيت و مصلح بودن در شخص امام (ره) ايشان را به صورت تجسمي از هويت ديني و فرهنگي و سمبل خوديافتگي و عزتمندي درآورد. «حامد الگار» از انديشمندان و نويسندگان مسلمان درباره رهبري امام خميني معتقد است كه نفوذ امام (ره) از مرزهاي سنتي قدرت يك مرجع تقليد بسيار فراتر رفت و به صورت رهبر مردم ايران درآمد.
در واقع امام خميني(ره) تجسم و تجلي هويت قومي و خوديافتگي ملت ايران بود. رهبري ايشان ابعاد روحاني و اخلاقي خاصي بر انقلاب ايران بخشيد و از آن جا كه شخصيت وي آميزه اي از قابليت هاي اخلاقي، فكري، سياسي و روحاني بود، نقش بسيار مهم در تحول انقلابي ايران ايجاد نمود. (۴) امام خميني (ره) مرجعي مصلح بود كه از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ و از ژرفاي روح ملت ايران برخاست و هويت اسلامي بازگردانيد.
● ايدئولوژي اسلامي
محور اصلي انقلاب اسلامي كه ويژگي و شاخص عمده آن مي باشد همان مكتبي بودن و اسلامي بودن آن است اين ويژگي و ماهيت انقلاب اسلامي و روند مبارزه مردم مسلمان ايران از ابتداي نهضت تا پيروزي انقلاب اسلامي به وضوح قابل مشاهده شده است. اعتقاد به اين كه اسلام تنها مكتب جامع و توحيدي است كه با برخورداري از برنامه مدون براي زندگي افراد بشر، تضمين كننده عدالت، آزادي، صلح و امنيت و ارتقاي معنوي انسان است، عامل اصلي پيروزي انقلاب اسلامي بوده است. ايدئولوژي اسلامي و فرهنگ سياسي مذهب تشيع نقش اساسي در ا يجاد وضعيت انقلابي و سپس سقوط نظام پهلوي در ايران داشتند.
مذهب تشيع ايدئولوژي دايمي انقلاب ايران و مهمترين منبع تجهيز ايدئولوژيك جنبش اجتماعي مردم است و در واقع همين عامل است كه موجب تمايز انقلاب ايران از ساير انقلاب هاي جهان مي شود. فرهنگ سياسي تشيع برخاسته از دو اصل مهم تفكر شيعه يعني شهادت و غيبت و انتظار فرج است. در تفكر سياسي تشيع شهادت جايگاه ويژه اي دارد، كه از حادثه كربلا در سال ۶۱ هجري و شهادت امام حسين (ع) و ياران باوفايش تاثير پذيرفته است. مردم مسلمان ايران با تمسك بر قيام امام حسين (ع) مبارزه عليه رژيم پهلوي براي دست يابي به آزادي و عدالت را آغاز نمودند و با تقديم هزاران شهيد نهال انقلاب را آبياري نمودند.
مرگ سرخ در بستر جهاد في سبيل الله كه در فرهنگ اسلام شهادت ناميده مي شود نه تنها آرماني شايسته و مورد احترام است بلكه تجلي شكوهمندي از عرصه عشق و جاودانگي در ساحت قرب الهي است. از سوي ديگر انديشه مهدويت و اعتقاد به ظهور حضرت قائم (عج) نقش بسيار مهمي در ايدئولوژي مبارزاتي، ملت ايران ايفا نمود و مردم مسلمان ايران تحت رهبري مذهبي و ديني امام خميني (ره) انقلابي را برپا نمودند كه زمينه ساز انقلاب جهاني حضرت مهدي (عج) است و انتظار تا زماني است كه حضرت خواهند آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهند نمود. استاد شهيد «مرتضي مطهري» دوگونه تعريف از مفهوم انتظار را توضيح مي دهد. «گونه اول انتظار سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور، نبردآفرين و تحرك بخش است به گونه اي كه مي تواند نوعي عبادت و حق پرستي شمرده شود و گونه دوم انتظاري است كه گناه و ويران كننده است، اسارت بخش و فلج كننده است و نوعي اباحي گري محسوب مي گردد. اين دو نوع انتظار فرج معلول دو نوع برداشت از ظهور عظيم مهدي موعود است و اين نوع برداشت به نوبه خود از نوع بينش درباره تحولات تاريخي ناشي مي شود. استاد مطهري انتظار گونه اول كه تحرك آفرين و اميدبخش است را مورد تاكيد قرار مي دهد و معتقد است كه ملت مسلمان ايران در زمره اين دسته از منتظران قائم(عج) هستند.
قدرتمند به خواسته هاي سياسي شده معاصر و در عين حال مايوس شدن از مكاتب مادي بود. ايدئولوژي اسلام در عين بهره برداري غرب از همه اختيارات تكنولوژيكي و تجربه مكاتب سياسي، در ايران به پيروزي رسيد. به عبارت ديگر ايدئولوژي اسلامي امتيازات قابل توجهي بر مكاتب كمونيسم، ليبراليسم و اومانيسم كه با مذهب در تعارض و تضاد بودند، دارد كه خود نشان از تحول در عرصه تئوري هاي انقلاب است.
● بسيج اقشار مختلف مردم
تشكل و يكپارچگي مردم ايران در روند پيروزي انقلاب اسلامي به گونه اي بود كه انقلاب اسلامي را از ساير انقلابات به وقوع پيوسته در قرن بيستم و حتي قبل از آن متمايز مي كند اين تشكل و يكپارچگي همه اقشار ملت را درگرفت و حتي همه جريان هاي سياسي را نيز تحت پوشش خود داشت. در واقع وحدت و يكپارچگي ملت از نوع ائتلاف هاي حزبي و تشكل هاي سازماني موقت و مصلحت آميز نبود بلكه همه لايه هاي مختلف اجتماعي را دربرمي گرفت و مهمترين عامل بسيج مردم در انقلاب اسلام بود.
مردم ايران تحت رهبري داهيانه معمار كبير انقلاب حضرت امام خميني (ره) و با وحدت اسلامي سيماي پيروزي انقلاب اسلامي را تحقق بخشيدند. با تاملي در انقلاب هاي بزرگي چون انقلاب كبير فرانسه و يا انقلاب اكتبر روسيه مي توان دريافت كه مردم صحنه گردان اصلي انقلاب بوده اند و قيامشان نقش تعيين كننده در پيروزي انقلاب داشته است.
اما در انقلاب اسلامي يكپارچگي و بسيج قشرهاي مختلف مردم كاملا متفاوت است. در اين حماسه بزرگ تنها روشنفكران، آزاديخواهان و يا كارگران و دهقانان نبودند كه در صف انقلابيون بودند بلكه در كنار اين گروه ها ديگر اقشار مختلف مردم حضور در صحنه تاريخ سازان داشتند و يك مكتب، يك رهبر و يك شعار به فريادهاي آنان جان مي داد و چون رعد و برق و توفان، كاخ ستم و حاميان آن را به خاك مذلت مي كشيد. (۶) از سوي ديگر سه مركز بسيار مهم در فرآيند پيروزي انقلاب اسلامي و آگاهي دادن به مردم نقش تعيين كننده داشتند، اين سه كانون عبارت بودند از: مساجد، حوزه هاي علميه و دانشگاه ها كه بعد از مراكز ثقل كانون هاي مبارزه عليه رژيم پهلوي توانستند در تعميق، گسترش آرمان ها و انسجام و وحدت اقشار مختلف نقش بسيار مهمي را ايفا نمايند. در اسلام مساجد همواره به عنوان كانون وحدت و همبستگي مسلمانان نقش بسيار مهمي در بسيج نيروها داشتند و در پيروزي انقلاب اسلامي نيز به نقطه كانوني نيروهاي انقلاب تبديل گرديدند. در اين دوره مساجد به مراكز نيرومند پشتيباني و عملياتي انقلاب تشكيل گرديدند. در كنار مساجد حوزه هاي علميه نيز نقش بسيار مهمي در پيشبرد آرمان هاي اسلام و انقلاب ايفا نمودند. استقلال سياسي و اقتصادي حوزه هاي علميه تشيع همواره به فقها و علما اين امكان را مي داد كه بدون هرگونه ترس و واهمه در زمينه بروز اختلال در كار حوزه از سوي دستگاه حاكم عكس العمل لازم را داشته باشد، روحانيون حوزه هاي علميه سراسر كشور و در راس آن ها روحانيون حوزه علميه قلم با افشاگري و بيان حقايق نقش بسيار مهمي در بسيج قشرهاي مختلف مردم و پيروزي انقلاب داشتند، به يكي از مهم ترين مراكز ثقل مبارزه عليه رژيم پهلوي تبديل گرديدند و راه را براي پيروزي انقلاب هموارتر نمودند. وقوع انقلاب اسلامي در پايان دهه ،۱۹۷۰ طيف گسترده اي از نظريه هاي انقلاب را دگرگون نمود و بسياري از نظريه ها را با چالش هاي ساختاري مواجه نمود. از جمله تدا اسكاچپول در سال ۱۹۸۲ در مقاله اي تحت عنوان دولت تحصيل دار و اسلام شيعي با فاصله گرفتن از ديدگاه كاملا ساختماني خود چنين نوشت كه «اگردر دنيا يك انقلاب وجود داشته باشد كه يك حركت انقلابي آگاهانه آن را ساخته است آن انقلاب، انقلاب ايران است.» و بدين گونه نقش عناصر ايدئولوژي و رهبري را مورد تاكيد قرار داد.
از سوي ديگر جك گلدستون نيز در مقاله اي باعنوان «به سوي نسل چهارم نظريه هاي انقلاب» چنين نوشت كه در تحليل انقلاب هاي نسل چهارم نظير انقلاب اسلامي ايران بايد به عواملي نظير رهبري، ايدئولوژي و هويت توجه و تاكيد نمود. (۷) به طور كلي پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) و بهره گيري از ايدئولوژي اسلام و بسيج قشرهاي مختلف مردم، زمينه را براي تجديدنظر و دگرگوني نظريه هاي انقلاب و شكل گيري نسل چهارم اين نظريه ها فراهم نمود.
انقلاب اسلامي ايران با ماهيت ديني و مذهبي خود ناكارآمدي تئوري هاي مدرن انقلاب را براي تحليل و تبيين انقلابات عصر جديد به اثبات رسانيد و به همه صاحب نظران پديده انقلاب ثابت نمود كه نمي توان بدون توجه به ساختار فرهنگي و ديني كشورها و ملت ها از پنجره تئوري و نظريه به آن ها نگاه نمود.
فتر نشر معارف، ۱۳۸۵ ص ۲۰۷ و ۲۰۸

حجت اله تقوي، كارشناس ارشد روابط بين الملل و مدرس دانشگاه
فهرست منابع:
۱- چالمرز جانسون، تحول انقلابي، ترجمه حميد الياسي (تهران، اميركبير ۱۳۶۳)
۲- حميرا مشيرزاده، نگرش اجمالي به نظريه هاي انقلاب در علوم اجتماعي، (مجموعه مقالات انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن جلد اول) قم، ،۱۳۷۶ ص ۳۳
۳- علي دارابي، ۲۵ گفتار پيرامون انقلاب اسلامي، رشد هماهنگ، دفتر شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي، ص ۹
۴- سيد هدايت جليلي، نهاد مرجعيت در دوران نهضت و نظام ،مجموعه مقالات انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، ج ،۲ قم، ،۱۳۷۶ ص ۲۵۳ و ۲۵۴.
۵- محمد شجاعيان، انقلاب اسلامي و رهيافت فرهنگي، (تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي) ص ۱۷۸
۶- عباسعلي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن (تهران نشر كتاب سياسي ،۱۳۶۷ صفحه ۲۷
۷- جمعي از نويسندگان انقلاب اسلامي ايران قم،