تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر حوزه علم و اندیشه

در بررسی تاریخ علم اصولا هیچ گاه همانند دوره مدرنیسم حوزه اندیشه بشری محدود به حوزه محسوسات و عقلانیت تجربی نبوده است. در قرن هفدهم میلادی علم جدید با گالیله، دکارت و نیوتن متولد شد. در قرن نوزدهم اگوست کنت هرچه را که با حواس قابل درک نباشد را غیر علمی و کوشش برای فهم آن را نامعقول قلمداد کرد. بعد از رنسانس، این پندار به وجود آمده بود که اندیشیدن و پژوهش با مبانی مادی و روشهای تجربی تنها راه فراروی علم است. به همین دلیل میل به تحلیل پدیده‌ها در چهارچوب امور عینی به عنوان یگانه روش شناخت در تمام مراکز علمی و دانشگاهی دنیا حاکم شد.
قرن بیستم با یک خوشبینی زاید الوصفی نسبت به علم و تمدن جدید آغاز شد و انتظار این بود که بشر با ابزار علوم تجربی می‌تواند بهشت را در زمین پیاده نماید. اما قرن بیستم هرچه جلوتر رفت ضعف و ناتوانی علم جدید برای پاسخگویی به سئوالات اساسی بشر، رسیدن به سعادت و ساختن جامعه‌ای اتوپیایی آشکارتر شد. بعلاوه کشتارهای میلیونی دو جنگ جهانی اول و دوم به فاصله کوتاهی از یکدیگر همراه با ساخته شدن بمب اتم، امکان بروز جهت گیریهای غلط در علم جدید را مطرح نمود. به همین دلیل آلبرت انیشتین در مقام اعتراض گفته بود: "اگر روزی دوباره به دنیا بیایم، دوست دارم یک آهنگر بشوم"و برتراند راسل اندیشمند انگلیسی که فقط برای علوم تجربی ارزش قائل بود در کتابش نوشت: "من از آینده بشریت با این محصولی که علم آورده احساس خطر می‌کنم"از اتفاقات نیمه اول قرن بیستم، بروز حیرت در تحلیل بسیاری از پدیده‌ها و تردید نسبت به توانایی‌های علم تجربی در میان دانشمندان بود.
در نیمه اول قرن بیستم، دانشمندان بزرگی همچون ماکس پلانک، آلبرت انیشتین، کارل یونگ، الکسیس کارل، در مطالعات خویش به حقایقی فراتر از دنیای ماده و محسوسات دست یافته بودند که نتایج مطالعات خود را در قالب سخنرانی، مقاله و یا کتاب منتشر کردند. تحقیقات آزمایشگاهی درباره احیای بافت‌ها والتیام زخم‌ها توسط الکسیس کارل فیزیولوژیست وجراح فرانسوی و برنده دو جایزه نوبل به وی این اجازه را داد تا در مقاله‌ای در سال 1940 میلادی، تحت عنوان "قدرت نیایش" عصاره مطالعات و بررسی‌های بی‌شمار خویش را بر روی مردم شرق و غرب در طول ده سال مطالعه، به رشته تحریر درآورد. وی نوشت: "دعا و نماز قوی‌ترین نیرویی است که انسان می‌تواند تولید کند. نیرویی که چون قوه جاذبه زمین وجود حقیقی و خارجی دارد وی در کتاب انسان موجود ناشناخته، می‌نویسد: "بعضی از فعالیتهای معنوی می‌تواند با تغییرات تشریحی و عملی بافتها و اعضا توام گردد. این کیفیات عضوی، در موارد مختلفی دیده می‌شود که در میان آنها باید حالت نیایش را نام برد". وی در کتاب نیایش می‌نویسد: "حالت دعا و مناجات، اثراتی در اعضای بدن ما به جای می‌گذارد که در نوع خود بی‌سابقه است... احساس عرفانی جنبشی است که از اعماق فطرت ما سرچشمه می‌گیرد. انسان همان طور که به آب و اکسیژن نیاز دارد به خدا و معنویت نیز محتاج است". ‏
اما یافته‌های فراطبیعی این گونه دانشمندان، در میان هیاهوی علم پرستی دنیای مدرنیسم صدای خفیفی بیش نبود. ماکس پلانک فیزیکدان معروف، در همان دوران می‌ گفت: "ایمان محکم و تزلزل ناپذیر، درهر دوره‌ای منشا بروز بزرگترین نیروهای خلاق سیاسی، علمی و هنری بوده است. ولی باید اعتراف کرد که در دنیای امروز این ایمان قلبی کمتر وجود داردبه همین دلیل پروفسور بروس منگن استاد شناخت پـژوهی دانشگاه کالیفرنیای آمریکا در سال 199. اظهار داشت: "از اوایل قرن حاضر (قرن بیستم)روش علمی به جمود گرایید"و پل فایرابند از فلاسفه علم معاصر که با طرح نظریه آنارشیسم معرفت شناختی مشهور شد، می‌گوید: "انتقاد من از علم جدید این است که مانع آزادی اندیشه شده است"وی در کتاب دیگرش می‌نویسد: "شاید لازم باشد تعصب علم که در مقابل بدیل‌های وضع موجود مقاومت می‌کند کنار گذاشته شود". ‏
‏ با ورود انقلاب اسلامی ایران در سال 1979میلادی به عنوان یک قدرت سیاسی در صحنه معادلات بین المللی، مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی وارزشی آن در دنیا مطرح گردید؛ ودنیای غرب و مدرنیسم با اصول و مبانی آن به چالش کشیده شد. انقلاب اسلامی در زمانی به‌وقوع پیوست که دانشمندان علم جدید در تحلیل بسیاری از پدیده‌های هستی دچار حیرت و سردرگمی بودند. پشتوانه معرفتی انقلاب اسلامی ایران که نشات گرفته از وحی الهی و پرورش یافته در دامن فرهنگ تشیع بود، توانست صحنه دنیای معرفت را به نفع علم ومعرفت دینی وارزشهای معنوی تغییر دهد. دکتر آنتونی مک روی استاد دانشگاه لندن، انقلاب اسلامی ایران را حادثه بسیار مهمی در تاریخ جهان مدرن به شمار می‌آورددانیل پایپس رئیس انجمن سیاست خارجی آمریکا گفته بود: "باید اعتراف کنیم پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، ما برای افکار دینی هیچ جایی باز نکرده بودیم. ولی از این پس برای ما آمریکایی‌ها ضروری است که زمینه‌ای جهت مطالعه و تحقیق پیرامون مذهب فراهم آوریم". ‏
هیئت محققان و نویسندگان انجمن تحقیقاتی وزارت دفاع اتریش در کتابی با عنوان نیروهای ارتشی در کشورهای خاورنزدیک وشمال آفریقا می‌نویسد: "همزمان با سقوط رژیم شاه وآغاز حکومت (امام)خمینی در ایران، یک تجدید حیات اسلامی در پیمانه وسیع و غیر قابل انتظاری آغاز شد که طی مدت زمان کوتاهی، تاثیرات بسیار مهم سیاسی و فرهنگی خویش را بر سراسر جهان اسلام به نحوی وارد کرد که هرگز قابل پیش بینی نبود". پروفسور راینهاردلو مدیر انستیتوی پژوهشهای فلسفی در هانوور آلمان در کتابش می‌نویسد: "اسلام در بیست سال اخیر قرن ما یک جهش و پیشرفت مهم ودرعین حال شگفت آفرین پیدا کرده است"وی سپس از اثر گذاری احیای تفکر دینی برخاسته از انقلاب اسلامی در شرق و غرب جهان و حتی بر تمدن غرب سخن می‌گوید. پروفسور کارستن کولپه یکی از برجسته‌ترین خاورشناسان غربی امام خمینی را آغازگر نهضتی می‌داند که تاثیر جهانی دارد. وی در مقدمه کتابش با نام "مشکل اسلام" به احیای تفکر دینی در میان طبقات مختلف اجتماعی اروپا اشاره می‌کند.
هم اکنون نظریات و تفسیرهای نوینی بر مبنای اندیشه‌های فوق طبیعی در حوزه‌های مختلف علوم از جمله روانشناسی، اقتصاد، جامعه شناسی و مدیریت در محافل علمی دنیا مطرح شده است و نوید آزادی اندیشه بشری را از بن بست حیرت‌هایی که علوم امروز در تحلیل بسیاری از پدیده‌ها با آن رو به روست می‌دهد. لیال واتسن زیست شناس معروف در کتاب فوق طبیعت می‌نویسد: "امروز برای پاسخ بسیاری از مجهولات، پژوهش‌هایی در قلمروهای فوق طبیعی انجام شده است. امروز علوم از فیزیک تا روانشناسی به اندیشه‌های بالاتر از محدوده ماده و طبیعت تمایل پیدا کرده است. ‏
حقیقت این است که شکوفایی اندیشه و تفکر بشری مرهون درخشندگی ارزشهای معنوی است. اگر این ارزشها به درستی کشف و تبیین شوند و رابطه منطقی آنها با علوم و شیوه‌های اندیشیدن به درستی صورت گیرد؛ در این صورت شاهد شکوفایی هر چه بیشتر علوم در دنیا خواهیم بود؛ و در آن زمان، خدمتی را که انقلاب اسلامی ایران با طرح اندیشه دینی و ارزشهای معنوی به بشریت کرده، درک خواهد شد. زیرا بزرگترین ویژگی انقلاب اسلامی در حوزه اندیشه، ارائه هماهنگی و ارتباط متعادل میان طبیعت و ماورا الطبیعت و در نتیجه اعتماد به هماهنگی میان وحی الهی و عقل انسانی است لدل مک ورتر می‌نویسد: "بشر معاصر فراموش کرده که حقایق دیگری هم می‌تواند وجود داشته باشد واصلا فراموش کرده که پیوستگی ظهور و خفا به یکدیگر برای همیشه و تا ابد خارج از حوزه اقتدار مدیریتی او است. ‏
در سه دهه اخیر کتابها و مقالات زیادی در رابطه با محدودیتهای علم تجربی نوشته شده است. یکی از محدودیتهای علم تجربی مربوط به قضاوت پیرامون خوبی یا بدی امور است. آسیب‌های بزرگ به بشریت ناشی از جهت گیریهای غلط علم در قرن بیستم، منجر به مطرح شدن مقوله‌ای تحت عنوان علم دینی و علم خدا باور در محافل علمی دنیا شده است و کنفرانسها و همایشهای متعددی در سطح بین‌المللی در این رابطه در کشورهای مختلف برگزار گردیده است. نانسی مورفی استاد دانشکده علوم دینی و الهیات فولر آمریکا می‌نویسد: " انیشتین می‌گفت دین بدون علم کور است. اما من در واقع می‌خواهم این گفته را وارونه کنم و بگویم که علم بدون دین کور است". ‏
انقلاب اسلامی ایران، همچنان که با رد نظریه "توجیه وسیله توسط هدف" در صحنه سیاست، پایبندی خویش را نسبت به ارزشهای معنوی و اخلاقی نشان داده است؛ در عرصه علمی دنیا نیز می‌تواند با ترویج علم دینی، نسبت به تصحیح انحرافات و جهت گیریهای غلط علم در دنیا کمک نماید. جیمز مک کلنون استاد جامعه شناسی دانشگاه ملی الیزابت آمریکا و نویسنده کتاب "علم منحرف شده" با اشاره به شکافی که اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میان علم و دین به وجود آمد می‌گوید: "دانشمندان ایرانی به‌واسطه دیندار بودن خود می‌توانند شکاف میان علم و دین را از بین ببرند"پل دیویس فیزیکدان انگلیسی معاصر می‌گوید: "بسیاری از کسانی که به امور علمی می‌پردازند مذهبی نیز هستند. پس از چاپ کتاب خدا و فیزیک جدید کشف کردم که بسیاری از همکاران علمی من به یک مذهب رسمی پایبند هستند و از این مسئله حیرت کردم پاکینگ هورن فیزیکدان مشهور معاصر می‌نویسد: "علم بدون دین ناقص است و نمی‌تواند به عمیق‌ترین لایه‌های فهم دست بیابد". ‏
به علاوه انقلاب اسلامی ایران ناراستی و کاستی بعضی از نظریات و تئوریها را در حوزه علوم اجتماعی و علوم سیاسی نیز آشکار کرد. اسکات توماس می‌گوید: "بازگشت جهانی به اندیشه‌های دینی وجنبشهای اجتماعی یکی از غیر منتظره‌ترین رویدادهای پایان قرن بیستم است. آنچه باعث می‌شود این خیزش بعد جهانی یابد آن است که این پدیده در برهه‌ای خاص از زمان (اواخر دهه هفتاد)در میان فرهنگ‌های گوناگون و درون نظام‌هایی با سطوح متفاوت از توسعه اقتصادی شکل گرفته است. غیر منتظره بودن چنین تحولی از آن رو است که این پدیده، آرا و اندیشه‌های پذیرفته شده درباره توسعه سیاسی، نوسازی و سکولاریسم را با چالش جدی رو به رو کرده است.
همزمان با وقوع انقلاب اسلامی نظریه‌های ساختارگرایانه، دیدگاه رایج و حاکم در حوزه جامعه شناسی انقلاب بود. انقلاب اسلامی و نقش غیر قابل انکار عواملی چون فرهنگ، ایدئولوژی و رهبری در شکل گیری تحولات انقلاب، ساختارگرایان را وادار به تجدید نظر در دیدگاه‌های خود کرد. "تدا اسکاچ پل" استاد دانشگاه کمبریج و از نظریه پردازان انقلاب در غرب بشمار می‌رود. از جمله نظریه‌های مطرح در محافل علمی جهان، نظریه وی در خصوص انقلابات اجتماعی بود که درکتاب "دولتها و انقلابهای اجتماعی" در سال 1979میلادی یعنی همزمان با انقلاب اسلامی ایران به چاپ رسید. اما پدیده انقلاب اسلامی در ایران باعث شد تا اسکاچ پل در نظریه خود تجدید نظر نماید. وی در سال 1982 میلادی در مقاله‌ای با عنوان "دولت تحصیلدار و اسلام شیعه" می‌نویسد: "این انقلاب قابل توجه، مرا وادار می‌سازد تا به درک خود در قبال نقش بالقوه ومحتمل سیستم‌های عقاید و ادراک‌های فرهنگی، در شکل بخشیدن به کنش‌های سیاسی عمق و وسعت بیشتر ببخشم". ‏انقلاب اسلامی ایران با ماهیت دینی خود ناکارآمدی تئوریهای مدرن انقلاب را به اثبات رسانید و موجب پیدایش نسل چهارم نظریه‌های انقلاب گردید. جک گلدستون در مقاله‌ای با عنوان "به سوی نسل چهارم نظریه‌های انقلاب" چنین نوشت: "در تحلیل انقلاب‌های نسل چهارم نظیر انقلاب اسلامی ایران باید به عواملی نظیر رهبری، ایدئولوژی وهویت توجه و تاکید نمود". جان فوران مشهورترین نظریه پرداز نسل چهارم انقلاب نیزمعتقد است: "این انقلاب (انقلاب اسلامی)اعتبار نظریات پیشین را در خصوص انقلاب و بویژه نظریات ساختاری زیر سئوال برده است". ‏