تأملی بر عدم برگزاری اولین سالگرد قیام 15خرداد از سوی امام خمینی

گفتنی است که در اینجا سخن از کمبود اسناد و یا عدم دسترسی به آنها نمی‌باشد، زیرا اسناد قیام 15 خرداد در چندین کتاب و حتی بعضاً تکراری چاپ و منتشر شده و در دسترس همگان قرار گرفته است. بلکه به قول حوزویان داشتن «اهلیت» برای تبیین اسناد نیاز است. برای اسناد دو جنبه ظاهری و باطنی درنظر گرفته‌اند. لازمه نیل به بُعد باطنی یک سند و تجزیه و تحلیل آن،‌ اشراف محقق بر فضای حاکم می‌باشد. به تعبیر دیگر، سند را نمی‌توان بطور مجزا و مستقل از تحولات وقت جامعه ـ اعم از داخلی و بین‌المللی ـ مورد بررسی قرار داد. در بسیاری از موارد، آگاهی از اوضاع سیاسی، اجتماعی و... جامعه، به مثابه عاملی برای رمزگشایی ماهیت سند عمل می‌کند.

یکی از این وقایع ـ که تاکنون بی‌پاسخ مانده است ـ عدم برگزاری اولین سالگرد قیام 15 خرداد از سوی امام خمینی می‌باشد. با عنایت به حضور امام در ایران در خلال نخستین سالگرد این قیام، چنین انتظار می‌رفت که این مراسم، به گونه‌ای باشکوه و گسترده برگزار گردد، ولی برخلاف ادعاهای برخی منابع مربوط به نهضت روحانیت، امام به‌جز صدور یک اعلامیه که فقط با همراهی  امضای  سه تن از مراجع (آیات عظام مرعشی نجفی، میلانی و قمی) انجام گرفت، اقدام درخورتوجهی در این خصوص به عمل نیاورد. لذا در این مجال، سؤال بنیادین این است که چرا امام و طرفداران نهضت به خصوص وعاظ، در محرم آن سال از منابر و مجالس سوگواری برای تبلیغ آموزه‌های نهضت و مقابله با نظام حاکم بهره‌برداری نکردند و علاوه بر آن، تلاشی نیز برای برگزاری سالگرد قیام 15 خرداد به عمل نیاوردند؟

جواب این سؤال را شاید بتوان از خلال یکی از نامه‌های امام به آیت‌الله میلانی در مورّخة 25 اردیبهشت (برابر با سوم محرم 1383 ق) به دست آورد. امام در این نامه ضمن تبیین اختلافات مرزی ایران با عراق، خوف و هراس خود را از دست‌های خبیث ناپاکی که بخواهند به تمامیت ارضی مملکت... لطمه‌ای وارد کنند بیان کرد. ایشان در ادامه از لزوم حفظ آرامش در کشور سخن گفت و متذکر شد: «دولت باید آرامش داخلی را به هر نحو است، حفظ کند».

سپس در همین راستا تصریح می‌کند: «دست زدن به کارهای تحریک‌آمیز در این موقعیت و موقع خطرناک است... باید کمال احتیاط و حزم[رعایت] شود که خدای نخواسته مسلمین یا روحانیان آلت دست مقاصد سوء نشوند.» در پایان بار دیگر هشدار می‌دهد: «این مملکت را که مورد علاقه‌ همة روحانیان است و استقلال و تمامیت ارضی آن مورد علاقهة آنهاست، دست‌های مرموزی دارد به پرتگاه می‌کشاند.»[1]

نکتة حائز اهمیت در ارتباط با این نامه آن است که امام و سایر پیشگامان نهضت در محرم آن سال به این نتیجه رسیدند که به منظور جلوگیری از بهره‌برداری و سوءاستفادة هیأت‌ حاکمه از برنامة اعتراض‌آمیز طرفداران نهضت، دستور منع تظاهرات سیاسی را صادر کنند، زیرا در این صورت کارگزاران نظام، مرجعیت و طرفداران نهضت را همسو و حامی کشورهای عراق و مصر ـ که ادعاهای ارضی داشتند و حتی خواهان تغییر نام «خلیج‌فارس» به خلیج عربی بودند ـ قلمداد می‌کردند. به تعبیر دیگر، دستگاه تبلیغاتی نظام هرگونه اعتراضات داخلی را به تحرکات خارجی مصر و عراق نسبت می‌داد و چه‌بسا این تبلیغات می‌توانست بر اذهان و افکار برخی از افراد ناآگاه تأثیر بگذارد و دستاوردهای نهضت را نیز تا آن زمان برباد فنا دهد.

این فراست و تدبیر را می‌توان تحت عنوان موقعیت و زمان‌شناسی رهبری نهضت تلقی کرد. در یک مبارزه فراگیر چه‌بسا یک خطای کوچک از سوی رهبران، ماهیت و اهداف مبارزه را خدشه‌دار سازد. شاید تجربیات تاریخی جنبش‌های معاصر ایران،‌ نظیر انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت در اتّخاذ این تدابیر از سوی امام بی‌تأثیر نبوده است.

نکتة قابل تأمل در این خصوص، دعاوی برخی منابع مربوط به نهضت امام خمینی است. برخی از این منابع با استنادهای بیجا به برخی اسناد تلاش کرده‌اند که وانمود کنند محرم آن سال نیز بسان سال‌های گذشته، سراسر تظاهرات سیاسی بود. مؤلف کتاب «تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد» با استناد به اسنادی سعی کرده است که عدم برگزاری تظاهرات سیاسی آن ماه را به خاطر شدت عمل نیروهای امنیتی و خفقان موجود ارزیابی کند. تلقّی نامبرده بیشتر معلول بهره‌برداری غلط از اسناد است. مجموع اسناد ارائه شده در این کتاب دربارة محرم آن سال را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: نخست اسنادی که مربوط به برنامه‌ریزی و دستورالعمل‌های ساواک برای مقابله احتمالی با برنامه‌های وعاظ اتخاذ گردیده که زمان صدور این دستورالعمل‌ها قبل از ماه محرم است و هیچ‌کدام از این اسناد نمی‌تواند دالّ بر تحرکات سیاسی در محرم باشد، زیرا هنوز محرم فرا نرسیده بود.

اسناد دستة‌ دوم نیز حاکی از عدم شرکت وعاظ در مجلس روضه‌خوانی دربار، نفوذ روحانیت در میان توده‌ها، عظمت و شکوه مجالس عزاداری و تحت فشار قرار دادن دستجات عزاداری برای راه‌اندازی دسته‌ها توسط مأموران، علی‌رغم نظر مراجع قم بود که از میان این اسناد حتی سند اخیر برخلاف نظریة مؤلف مذکور نشان می‌دهد که مراجع در یک اقدام هماهنگ دستور منع تظاهرات سیاسی را در پوشش حرکت دسته‌ها داده‌اند؛ به گونه‌ای که کارگزاران امنیی از این عمل تلقی مبارزة منفی نموده، درصدد تشویق سران هیئت‌ها برای حرکت دسته‌ها برآمده‌اند.

اسناد دستة سوم مربوط به روزهای تاسوعا و عاشورا بوده و حاکی از آن است که سه هزار نفر از مأموران امنیتی از تهران به قم اعزام گردیدند تا در مراسم اعتراض‌آمیز احتمالی روزهای مذکور اخلال ایجاد کنند. در همین راستا، سندی حکایت از آن دارد که پنج هزار نفر از کارکنان و کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی برای برگزاری مراسم عزاداری با اتوبوس‌های آن شرکت به قم عزیمت کرده‌اند تا «عناصر مخالف متوجه شوند که دستگاه تنها نیست و مردم با مقام سلطنت هماهنگی دارند.»[2]

همان‌طور که از مجموعة این اسناد ملاحظه می‌شود، هیچ یک از ‌آنها نمی‌تواند دالّ بر تظاهرات سیاسی در پوشش مراسم سوگواری محرم تلقی شود. از اینجاست که بایسته است محقق در استفاده از اسناد نه تنها جانب احتیاط و حزم را نگه دارد، بلکه در کنار آن و در تأیید محتوای سند مورد نظر، سایر منابع و از جمله خاطرات را نیز مورد توجه قرار دهد. چنانکه در اسناد مذکور برمی‌آید تمام تدابیر اتخاذ شده جنبة پیشگیری داشت که قاعدتاً از هر سازمان امنیتی انتظار آن می‌رفت.

اما منبع دوم در این خصوص، کتاب زندگینامة سیاسی امام خمینی است که سند مورد استناد آن به این شرح است: «طبق اطلاع، آیت‌الله خمینی به طرفداران و دوستان خود پیغام فرستاده که دولت قصد دارد قضیة خوزستان و مصر را به روحانیان مربوط سازد و با صحنه‌سازی‌ها، روحانیان را در این کار داخل داشته و موجبات تضییقات بیشتری [علیه آنها را] فراهم نماید و لذا لازم است در ایام سوگواری با کمال خونسردی و متانت رفتار شود و هیچ‌یک از وعاظ اهل منبر نیز غیر از ذکر مصیبت و ذکر واقعة کربلا از ذکر مطالب گوشه‌دار یا سیاسی، خودداری کنند و سکوت را در این موارد کاملاً رعایت نمایند.»[3] مضمون این سند تقریباً مشابه نامة امام به آیت‌الله میلانی است و تأییدی بر دوراندیشی و بینش سیاسی امام است.

در این میان، مؤلف «بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی» فقط 15 سطر مطلب دربارة این بحث آورده است که مباحث آن شامل تدابیر امنیتی هیئت‌ حاکمه در محرم، منع و ارعاب وعاظ و سران هیئت‌‌ها برای عدم بهره‌برداری سیاسی از مجالس سوگواری و دستگیری برخی از وعاظ است که همة آنها جزو یادمانده‌های نویسنده بوده[4] اسنادی در این خصوص ارائه نشده است. در پایان ذکر این نکته نیز لازم است که در هیچ یک از خاطرات وعاظ و روحانیان از آن دوره مطلبی در این خصوص نیامده است.

بالاخره منبع دیگری که در این مورد لازم است به آن اشاره شود، کتاب نهضت روحانیان ایران است. اصولاً ارزش این کتاب به خاطر دارا بودن حجم عظیمی از اعلامیه‌ها، بیانیه‌ها، تلگرافات و... مراجع، علما، روحانیان طلاب و بعضاً برخی احزاب و اقشار دیگر جامعه در طول نهضت روحانیت است. از این‌رو، چون در محرم آن سال اعلامیه‌ای درخصوص چگونگی برگزاری مراسم سوگواری از سوی مراجع و علما و یا هیئت‌ها صادر نشده بود لذا نویسنده‌ای این کتاب نیز هیچ اشاره‌ای به این دوره در سیر تاریخی نهضت نکرده است. فقط در یک بحث مربوط به این دوره، درخصوص رویکرد منصور یادآور شده است «دولت منصور نیز به همان راهی رفت که علم می‌رفت. همان دلقک‌بازی و اطاعت کورکورانه از دستورهای شاه... شاه نیز شخصاً در فرصت‌ های مناسب از هرگونه کلّه‌شقی و پراکندن سخنان لاطائل... خودداری نمی‌کند.»[5]

اولین سالگرد قیام 15 خرداد

بدون تردید قیام 15 خرداد را می‌توان طلیعة انقلاب اسلامی نامید. گسترش قیام در دَه‌ها شهر کشور و شهادت و زخمی شدن صدها نفر از مردم در اعتراض به دستگیری امام خمینی، آن روز را در صدر ایام مربوط به نهضت روحانیت قرار داد.

امام که تا مدتی بعد از قیام در طول حبس و حصر از آن واقعه خبر موثق نداشت، بعد از آزادی و در جریان دیدار خانواده‌های شهدای قیام، یکی از تندترین سخنرانی‌های خود را علیه هیئت‌ حاکمه ایراد کرد و در بخشی از بیانات خود، 15 خرداد را ننگی برای هیئت‌ حاکمه خواند.[6]

از این‌رو انتظار می‌رفت که امام در سالگرد آن واقعه، اقدامی به عمل آورد. براساس خاطرات مهدی عراقی، یکی از بازاریان رابط امام با بازار تهران،‌ ایشان دو اعلامیه با مضامین تند و معتدل علیه نظام نگاشته و برای امضا نزد سایر مراجع قم فرستاده بود که هیچ‌یک از آنان حاضر به امضا نشده بودند،‌ لذا امام، عراقی را احضار و برای اخذ امضای مراجع مشهد او را مأمور بردن اعلامیه کرده بود. عراقی در خاطراتش نقل می‌کند که امام به وی توصیه کرد: «اگر آقای میلانی اعلامیه را امضا کرد، آن را ببرید پیش آقای قمی و اگر میلانی امضا نکرد، اعلامیه را برگردانید تا خودم به تنهایی صادر کنم.» نامبرده به طور تفصیلی ماجرای عزیمت دو تن از بازاریان به مشهد و اخذ امضا از آیات میلانی و قمی را شرح داد. وی سپس اضافه می‌کند که در قم آیت‌الله مرعشی نجفی نیز آن را امضا کرد، ولی آیت‌الله شریعتمداری با اعلام اینکه: «خبرهای موحشی رسیده که من صلاح نمی‌دانم که خود حاج‌آقا هم این اعلامیه را بدهد» از امضای آن خودداری کرده است. نامبرده در پایان متذکر می‌شود که بلافاصله اعلامیه را با امضای چهار نفر مذکور در چاپخانة حاج آقا حسین مصدقی چاپ و منتشر کردند و در سطح تهران و شهرستان‌ها توزیع نمودند.[7] ساواک خراسان نیز طی گزارشی امضاهای آیات میلانی و قمی را مورد تأیید قرار داده است.[8]

صدور و توزیع این اعلامیه بدون امضای آیات شریعتمداری و گلپایگانی حاکی از تفاوت نگاه در بین مراجع در این مرحله از نهضت بود. در نامه‌ای از امام به آیت‌الله میلانی است که آیت‌الله شریعتمداری نه تنها از امضای اعلامیة مشترک خودداری کرده بلکه اقدام به صدور اعلامیه به صورت انفرادی نیز نکرده است. سپس در ادامه ضمن تکذیب گزارش‌‌های رسیده به میلانی مبنی بر اینکه «ایشان [آیت‌الله شریعتمداری] سه مرتبه وقت خواستند و بنده وقت ندادم و خودشان تشریف آورده‌اند و نپذیرفتم از اندرون بیرون نیامدم»، اضافه می‌کند: «خیلی جای تعجب است که اصحاب یا دوستان ایشان این نحو شایعات گذرا [رواج] می‌دهند... مردم شاهد رفتار بنده با ایشان و سایر آقایان هستند.» در پایان از آیت‌الله میلانی می‌خواهد: «اگر صلاح می‌دانید، شما ـ بدون این که اشاره باشد به اینکه بنده عرض کردم ـ آقایان را نصیحت فرمایید که تجدیدنظر در اقدامات خودشان بفرمایند.»[9]

اما متن اعلامیه چه بود؟! در آغاز آن آمده است: «انالله و انا الیه راجعون. یک سال از فاجعة خونین 12 محرم 1383 (15 خرداد 1342) گذشت. یک سال از مرگ فجیع عزیزان ملت سپری شد. یک سال از بی‌خانمان شدن و بی‌سرپرست شدن یتیمان بی‌پدر و زن‌های بی‌شوهر و مادران داغ‌دیده گذشت. واقعة 15 خرداد ننگ بزرگی برای هیئت حاکمه به بار آورد.» و سپس در ادامه با اشاره به رسالت علما می‌افزاید: «علمای اسلام وظیفه دارند از احکام مسلّمة اسلام دفاع کنند، از استقلال ممالک اسلامی پشتیبانی نمایند، از ستمکاری‌ها و ظلم‌ها [ابراز] تنفر کنند...، از اسراییل و عمال اسراییل برائت جویند، از اعدام‌های بی‌جهت و تبعیدهای دسته‌جمعی و محاکمات غیرقانونی و محکومیت‌های بدون مجوز بیزاری جویند...، ما نمی‌دانیم اینها چه بستگی به اسراییل و عمال اسراییل دارند. آیا برای مملکت کهنسالی مثل ایران ننگ نیست که دولت اسرائیل بگوید ما حمایت از ایران می‌کنیم... برنامة ما برنامة اسلام است... اتحاد ممالک اسلامی است در سراسر جهان، مقابل صهیونیست». بالاخره امام در پایان روز 15 خرداد را عزای ملی اعلام کرده است.[10] ساواک ضمن اعلام تکثیر و توزیع این اعلامیه به شعبات شهرستان‌های آن سازمان دستور داده است که عاملین توزیع ‌آن را دستگیر کنند.[11]

مراجع نجف و سالگرد قیام 15 خرداد

غالب مراجع و علمای عراق از آغاز نهضت روحانیت با صدور اعلامیه و مخابرة تلگرافاتی با نهضت همراهی کردند. آیت‌الله العظمی محسن حکیم در نجف اقامت داشت و از جایگاه و نفوذ ویژه‌ای در جهان تشیّع و در بین حکام برخوردار بود. ایشان نیز از طریق وکلای خویش و بعضاً مخابرة تلگراف با مراجع و علمای ایران از ماوقع نهضت اطلاع می‌یافت، اما در این دوره عکس‌العمل چندانی از سوی نامبرده صورت نگرفت.

در اسناد موجود دو نامه از آیت‌الله حکیم مربوط به این دوره وجود دارد که ایشان در هر دو آنها از ضبط تلگرافات زیادی از ایران و سایر ممالک اسلامی در «تلگرافخانة مرکزی» خبر می‌دهد و اضافه می‌کند: «در موقف خود متحیر و شدیداً متأثر و متألّم می‌باشم.» در ادامة همین نامه یادآور شده است که به نماینده و داماد خود، حجت‌الاسلام والمسلمین طباطبایی توصیه کرده است که از جانب او برای استخلاص زندانیان سیاسی روحانی اقدام کند.[12] در نامة دوم نیز بار دیگر با اشاره به ضبط تلگراف‌های مخابره شده به ایشان، دربارة اوضاع سیاسی یادآوری می‌کند: «وضع بسیار مبهم و آینده فوق‌العاده تاریک [است]، گویا دشمنان اسلام اتفاق بر محو اسلام و تغییر احکام قرآن در بلاد اسلامی نموده‌اند».[13]

از بررسی سیر مواضع آیت‌الله حکیم چنین برمی‌آید که ایشان بعد از قیام 15 خرداد و در قبال نهضت روحانی در ایران سکوت پیشه کردند. امام در یکی از سخنرانی‌های خود در همین سال اشارة کوتاهی به این موضع ایشان کردند و گفتند: «امروز روزی نیست که در خانه نشست و دعا خواند، روز مبارزه است. روزی است که دشمن به دین حمله می‌کند و ما باید در مقابل آن بایستیم.» سپس در ادامه تصریح می‌کند:

«خطر به قدری زیاد است که هر کس درک کند، نمی‌تواند راحت بنشیند، و علت اینکه اگر بعضی ساکت بوده‌اند، مطلب را نفهمیدند، چنانکه آقای حکیم را نگذاشتند مطلب را درک کند و ساکت بود.» اما در بخش دیگری از این سخنرانی به اهداف شاه از انتقال مرجعیت از ایران به عراق بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی و مخابرة تلگراف تسلیت به آیت‌الله حکیم اشاره کرده و می‌افزاید، هدف آنان این بود که: «مرجع تقلید در نجف باشد. تا مزاحم کارشان نباشد که در این نقشه ناکام ماندند.»[14]

از مراجع دیگر نجف،‌ آیت‌الله العظمی سیدعبدالله شیرازی نیز به مناسبت سالگرد 15 خرداد اعلامیه‌ای صادر کرد و آن روز را «بدترین ننگ تاریخ ایران، نموداری وحشیانه از استبداد سیاه سلطنت قرون وسطایی و قتل‌عام مخالفین استبداد» نامید و در ادامه با اعلام اینکه: «یک سال از فاجعة جانگداز کشتار دستجمعی پانزدهم خرداد می‌گذرد که توسط قوای استبداد سیاه جهنمی، آدمکشی‌های قرون وسطایی با چهرة وحشیانه‌تری تجدید شد.» به بازتاب وقایع نهضت روحانیت در عراق اشاره کرده، می‌افزاید: «انقلاب سفید شاه اهل دین و دنیا را علیه وی شوراند تا به جایی که در قلب اروپا با فریاد شاه از شهر (فلورانس) بیرون شود، مواجه شد.» سپس در ادامه اضافه می‌کند: «صحن حضرت سیدالشهدا ـ علیه‌السلام ـ در روز 12 محرم امسال شاهد منظرة هیجان‌انگیزی بود که انبوه جمعیت ایرانی و غیرایرانی با تذکراتی چند از حادثة پانزده خرداد سال گذشته سیل اشک بر مقتولین خود جاری ساختند و بر ارواح جهنمی مؤسسین این فاجعه هزاران لعن و نفرین کردند.» نامبرده در پایان اعلامیة خود به مردم ایران توصیه می‌کند: «لازم است تا سرحد امکان از مراجع مجاهد تقلید، تبعیت، و از احکام حکومت لامذهبی وقت سرپیچی کنید».[15]

از طرف سایر مراجع مقیم نجف همچون آیات ابوالقاسم خویی و محمد شاهرودی و... در این مقطع اعلامیه‌ای صادر نشد.

پی‌نوشت‌ها:


--------------------------------------------------------------------------------

.1 نامة امام به آیت‌الله سیدهادی میلانی درخصوص اقدامات تحریک‌آمیز رژیم در دستگیری روحانیان پس از قیام 15 خرداد 1342، ر.ک: صحیفة امام، ج 1، صص 326 ـ 327.

.2 منصوری، جواد ، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 2، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1378 ش، صص 392 ـ 394 ـ 396، اسناد شمارة 198/5 ـ 213/5.

.3 رجبی، محمدحسن، زندگی‌نامة سیاسی امام خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1378 ش و سند شمارة 222.

.4 روحانی، حمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، راه امام،‌ تهران 1360 ش، ص 551.

.5 دوانی، علی، پیشین، ج 3 ـ 4، پیشین، ص 551.

.6 رک: سخنرانی امام پس از آزادی در جمع دانشجویان دانشگاه تهران، علما و اهالی قم، صحیفة امام، ج 1، صص 267 ـ 272.

7. ناگفته‌ها: خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، پیشین، صص 201 ـ 204.

.8 آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران 1380 ش، ص 27.

.9 نامة امام خمینی به آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی در ابراز تأسف از شایعات کذب ر.ک:‌ همان، صص 333 ـ 334.

.10 اعلامیة مشترک آیات خمینی و نجفی، میلانی و قمی به مناسبت سالگرد قیام 15 خرداد، صحیفه‌ی امام، ج 1، صص 335 ـ 338.

.11 آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی،‌ ج 2، صص 21 و 23.

.12 متن نامة آیت‌الله العظمی حکیم به آقای حاج شیخ حسن سیدتهرانی دربارة علمای زندانی و اجرای قوانین ضداسلامی و اوضاع مبهم و نگران‌کنندة ایران و عراق. ر.ک: اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، صص 253 ـ 254.

.13 متن دومین نامة آیت‌الله العظمی حکیم به آقای حاج شیخ حسن سعید تهرانی دربارة اوضاع مبهم و نگران‌کنندة ایران ر.ک: اسناد انقلاب اسلامی، ص 255؛ همچنین: نهضت روحانیون ایران، ج 4 و 3، صص 564 ـ 565.

.14 سخنرانی امام خمینی در دیدار روحانیون و طلاب تهران در مورد افشای سیاست دین‌زدایی رژیم شاه. ر.ک.ب: صحیفة امام، ج 1، صص 346 ـ 347.

.15 متن اعلامیة آیت‌الله العظمی شیرازی به مناسبت نخستین سالگرد قیام 15 خرداد ر.ک: اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، صص 245 ـ 247.