تبارشناسي چند تشكل سياسي در قبل از انقلاب

مروري تحليلي بر تاريخ معاصر ايران نشان مي دهد كه بسته شدن نطفه انقلاب ۵۷ به دهه ۳۰ بازمي گردد. وقتي سرلشكر زاهدي به كمك امريكا و انگلستان در۲۸ مرداد۱۳۳۲ حكومت دكتر مصدق را ساقط كرد نقطه عطفي در تاريخ سياسي ايران معاصر شروع شد كه در نهايت در ۲۲ بهمن ۵۷ منجر به سرنگوني رژيم پهلوي و تغيير حكومت شد.
اگرچه در ظاهر كودتا با موفقيت انجام گرفت و روز بعد از كودتا جمع كثيري از مخالفان دستگير و روانه زندان شدند و محمدرضا شاه توانست بار ديگر سلطه و خودكامگي خود را احيا كند، اما فضاي به ظاهر آرام بعد از كودتا آتش زير خاكستري بود كه از خرداد ۴۲ آرام آرام شروع به دود كردن كرد تا اين كه در بهمن ۵۷ حكومت پهلوي را سوزاند.
به قول مهندس بازرگان كودتاي ۲۸ مرداد يك ضربه گيج كننده و در عين حال يك شوك بيداركننده براي مردم و خصوصاً روشنفكران بود. ۱به رغم اين كه در سال هاي بعد از كودتا فضاي خقفان به گونه يي بود كه هر حركت مخالفي به شدت سركوب مي شد و مخالفان يا در زندان بودند و يا سكوت و انزوا پيشه كرده بودند، در اين فضاي سنگين دانشگاه ها به مراكز اصلي مخالفت با حكومت پهلوي تبديل شدند به گونه يي كه به فاصله سه ماه از كودتا، در۱۶ آذر۱۳۳۲ دانشجويان در اعتراض به سفر ريچارد نيكسون (معاون رئيس جمهور امريكا) به ايران تظاهرات گسترده يي در دانشگاه تهران برگزار كردند و فضاي رعب و وحشت و سرسپردگي حكومت به امريكا و انگليس را به چالش كشيدند.
دولت زاهدي كه انتظار چنين عكس العملي را از دانشجويان نداشت گارد ويژه را براي سركوبي دانشجويان روانه دانشگاه كرد و اين شورش بي سابقه نظامي به دانشگاه منجر به كشته شدن سه دانشجوي دانشكده فني (شريعت رضوي، بزرگ نيا و قندچي) شد. فعاليت و تحرك دانشجويان پس از مدتي به گروه هاي مخالف حكومت منتقل شد. حزب توده پس از مدتي وقفه فعاليت خود را تشديد كرد و همچنين سال ۱۳۳۹ جبهه ملي دوم تاسيس شد. يك سال بعد از آن نهضت آزادي ايران اعلام موجوديت كرد.
با فعال شدن گروه هاي سياسي تحركات و فعاليت هاي دانشجويي و كنفدراسيون دانشجويان خارج از كشور تحت تاثير و سيطره و نفوذ اين احزاب و گروه ها قرار گرفت و دانشجويان به دليل اقتضاي رواني و سني بيشتر به گروه ها و گرايشات چپ رو آوردند. علاوه بر دانشجويان بسياري از روشنفكران ناراضي و مبارز نيز ترجيح دادند در قالب گروه هاي سياسي فعاليت كنند، از احسان طبري و بيژن جزني گرفته تا مهندس مهدي بازرگان و دكتر يدالله سحابي.اما احزاب سياسي آن دوران را چه افرادي تشكيل مي دادند. پيش از همه به حزب توده مي رسيم.
● نماد چپ ايراني
به دليل همسايگي ايران با شوروي، بعد از انقلاب كمونيستي روسيه، مراودات طبقه تحصيلكرده و تجار ايراني با شوروي موجب رواج انديشه هاي سوسياليستي و كمونيستي در ايران، به خصوص در شهرهاي شمالي و شمال غربي شد.
اگرچه در انقلاب مشروطه نيز احزاب و گروه هايي با صبغه سوسياليستي وجود داشتند، اما شروع فعاليت رسمي حزب توده در مهر ۱۳۲۱ نقطه عطف فعاليت هاي چپ ايراني است. پس از كناره گيري رضاشاه و آزادي گروهي از زندانيان سياسي، بيست و هفت نفر از اعضاي گروهي كه به «پنجاه و سه نفر» مشهور شده بودند پس از آزادي از زندان، در گردهمايي هفتم مهر۱۳۲۰ تشكيل يك سازمان سياسي با عنوان «حزب توده ايران» را اعلام كردند و سليمان ميرزا اسكندري را به دبيركلي برگزيدند و حزب توده يك سال بعد در كنفرانسي رسماً اعلام موجويت كرد و سازماندهي تشكيلاتي را آغاز كرد.۲
بنا به گفته مقامات انگليسي در تابستان ۱۳۲۲ كه انتخابات مجلس چهاردهم برگزار شد، حزب توده تنها حزبي بود كه سياستي قاطع و روشن، ساختاري منسجم و سازماني فراگير داشت. حزب توده در اين انتخابات بيست و سه نامزد در چند شهر مهم داشت كه در نهايت با كسب ۲۰۰ هزار راي بيش از سيزده درصد آراي كل كشور و دو برابر آراي هر حزب سياسي ديگر را به خود اختصاص داد و هشت نفر از نامزدهاي آن راهي مجلس شدند.
به گفته مقامات انگليسي اين انتخابات نشان داد كه حزب توده با سازمان «منسجم و خطرناك» خود مي تواند به نارضايتي هاي طبقات پايين دامن بزند و ضرورت اصلاحات اجتماعي را به موضوعي مهم تبديل كند.۳ رشد و گسترش حزب توده در سال هاي آينده نيز همچنان ادامه داشت و در نوع خود به يكي از احزاب موفق آسيايي تبديل شد و در آن زمان با توجه به ارتباط نزديكي كه با شوروي و همچنين ارتباطي كه با سازمان ها و اتحاديه هاي كارگري داشت، به يكي از بازيگران مهم در عرصه ساسي ايران تبديل شده بود.۴
در اواسط سال ۱۳۲۸، حكومت ۹ عضو از نوزده عضو كميته مركزي حزب توده را روانه زندان كرد و بقيه يا به خارج رفتند و يا پنهان شدند، در چنين شرايطي فعاليت حزب توده غيرقانوني اعلام شد و مجلس راي به انحلال آن داد. در اين وضعيت هيات مشورتي و اعضاي باقي مانده كميته مركزي، رهبري حزب را در دست گرفتند و به شاخه هاي حزبي دستور دادند تا هسته هاي زيرزميني پنج الي شش نفري تشكيل دهند.۵ با نخست وزيري رزم آرا فشارهاي وارده بر حزب توده كاسته شد و اين حزب مجدداً فعاليت هايش را گسترش داد.
گرچه پس از كودتاي ۱۳۳۲ حزب توده به زندگي خود ادامه داد تا نقشي هرچند كوچك در انقلاب اسلامي ايفا كند، اما قدرتش بسيار كاهش يافت و در اواخر دهه ۳۰، تنها شبحي از آن حزب قدرتمند پيشين باقي مانده بود. اين افول چهار عامل اصلي داشت:
۱) ضربات سخت نيروهاي امنيتي پس از كودتا. پس از تشكيل ساواك بيشتر عمليات هاي آن با هدف نابودي مراكز زيرزميني حزب توده بود و در حالي كه برخورد رژيم با اعضاي اصلي ديگر احزاب از جمله جبهه ملي در سطح توبيخ يا چند ماه زندان بود، اعضاي معمولي حزب توده شغل هاي خود را از دست دادند و يا اين كه به زندان هاي طولاني مدت محكوم شدند.
۲( رژيم با همكاري متخصصان تبليغاتي خارجي جنگ رواني شديدي عليه اين حزب راه انداخته و حزب را به ايفاي نقش «اسب تروا» و جاسوسي براي شوروي، تلاش براي تقسيم ايران، بي توجهي به منافع ملي و... متهم مي كرد و همچنين اين حزب را نه تنها مخالف سلطنت و مالكيت خصوصي بلكه دشمن قسم خورده ايران و اسلام معرفي مي كرد.
۳( دگرگوني هاي اجتماعي حاصل از نوسازي سريع، حزب توده را تضعيف كرد. روند صنعتي شدن موجب شد تا حدود چهار ميليون دهقان كه از صحنه سياسي دهه ۲۰ بركنار بودند به نيروي كار شهري و طبقه متوسط بپيوندند. همچنين گسترش سريع نظام آموزشي باعث شد كه فرزندان خانواده هاي بازاري (خانواده هايي كه در گذشته مخالف حزب توده بودند) به جرگه روشنفكران ملحق شوند. اين روند آشكارا فضاي سياسي دهه ۵۰ را تحت تاثير قرار داد و دگرگون كرد.
۴( رهبري حزب در نتيجه مرگ، پيري و ترك حزب تضعيف شد. رهبران باتجربه يي مانند روستا، كامبخش و نوشين در خارج از كشور درگذشتند و گروهي نيز (ازجمله آوانسيان، بقراطي و اميرخيزي) بيمار و ناتوان شدند. شمار ديگري نيز چون بزرگ علوي و كشاورز از فعاليت هاي حزبي كنار كشيدند. علاوه بر اين حزب نيز به سه جناح اصلي منشعب شد.
انشعاب اول زماني رخ داد كه در۱۳۴۳ گروه كوچكي از روشنفكران كرد حزب توده را ترك كردند و حزب دموكرات كردستان را (كه از سال ۲۵ در كما به سر مي برد) احيا كردند. انشعاب دوم در سال ۱۳۴۴ و در آستانه اختلاف چين و روسيه اتفاق افتاد. در اين زمان دو تن از اعضاي برجسته كميته مركزي (قاسمي و فروتن) با ترك حزب، سازمان ماركسيستي - لنينيستي توفان را تشكيل دادند.
انشعاب سوم زماني روي داد كه اعضاي كميته جوانان حزب در سال ۱۳۴۵ آن را ترك كرده و«سازمان انقلابي حزب توده در خارج» را تشكيل دادند.۶ حزب توده با وجود اين گونه آسيب ها و عقب نشيني ها به حيات خود ادامه داد و حتي در سال هاي نخست دهه ۵۰ به پيروزي ها و پيشرفت هايي دست يافت و خواستار تشكيل جبهه متحد ميهن پرستانه بر ضد شاه و ايالات متحده امريكا شد، اما با توجه به سليقه اين حزب گروه ها و احزاب ديگر چندان توجهي به اين پيشنهاد نكردند.
● اسلام انقلابي
از دهه ۴۰ در ميان مسلمانان ايراني متجدد، تفسير خاصي از اسلام رواج پيدا كرد و هژموني يافت كه ريشه آن را مي توان در انديشه هاي سيدجمال الدين اسدآبادي رديابي كرد؛ سيدجمال بر اين باور بود كه عقب ماندگي و انحطاط مسلمانان به خاطر دوري از تعاليم اصيل اسلامي و فراموشي بعد اجتماعي اسلام است. او معتقد بود كه اگر مسلمانان دستورات اسلام را سرلوحه كار خود قرار مي دادند و عمل خود را براساس آن تنظيم مي كردند هيچ گاه دچار انحطاط نمي شدند و غربي ها نمي توانستند بر آنها تسلط يابند.
او براي ايجاد تحول در جوامع اسلامي در ابتدا تلاش داشت كه با حاكمان شاهان كشورهاي اسلامي همكاري كند و با همراهي آنها بتواند نظريه اش را اجرا كند، اما بعد از مدتي از شاهان نااميد شد و به اين نتيجه رسيد كه حاكمان و شاهان جوامع اسلامي خود يكي از مهمترين عوامل تشديد عقب ماندگي مسلمانان هستند.
بر همين اساس از سيدجمال به بعد روشنفكران مسلمان به ويژه روشنفكران مسلمان ايراني در مقابل حاكميت و طبقه حاكم قرارگرفتند و با حكومت روابطشان خصمانه شد. از دهه چهل كه بخشي از روحانيت نيز به رهبري امام خميني در مقابل حكومت پهلوي قرارگرفتند و نارضايتي عمومي نيز روزبه روز افزايش يافت روشنفكران مسلمان تلاش كردند كه تفسيري انقلابي و ايدئولوژيك از تعاليم اسلامي عرضه كنند و اسلام را به عنوان ايدئولوژي مبارزه معرفي كنند. آيت الله سيدمحمود طالقاني، دكتر يدالله سحابي، آيت الله مرتضي مطهري و... ازجمله ترويج كنندگان اسلام انقلابي بودند، اما اين دكتر علي شريعتي بود كه قرائت انقلابي و مبارزاتي از اسلام را به اوج رساند.

شريعتي با سخنراني هاي مهيج و پرشور خود و همچنين نوشته هاي برنده و جذابش توانست خيل عظيمي از جوانان را جذب كند و اسلام ايدئولوژيك و انقلابي را به آنها معرفي كند. شريعتي حضرت علي(ع)و امام حسين(ع) را قهرمانان اسلام انقلابي مي دانست و معتقد بود كه ديني كه به درد دنيا نخورد و نتواند دنيا را آباد كند به درد آخرت هم نمي خورد.
جوهر تفسير شريعتي از اسلام اين بود كه تنها راه رهايي جوامع اسلامي از سلطه اقتصادي و سياسي و نفوذ فرهنگي غرب بازيابي هويت اسلامي است و بر اين باور بود كه اسلام همه شرايط نظري و عملي را كه براي يك مكتب پيشرو لازم است دارد و در عين حال رستگاري معنوي ايجاد مي كند كه در ايدئولوژي هاي مادي نوين وجود ندارد. شريعتي عقيده داشت كه اسلام هم به لحاظ نظري و هم از طريق نهادهاي گوناگونش، به عنوان ايدئولوژي سياسي عملي و همچنين فلسفه جهان شمول زندگي عمل مي كند و به روشنفكران اطمينان مي دهد كه تشيع همه اجزاي لازم براي ايدئولوژي پيشرو امروزين را داراست.۷
● اصلاح طلباني كه انقلابي شدند
نهضت آزادي ايران در ۲۱ ارديبهشت ۱۳۴۰ توسط مهدي بازرگان، آيت الله سيدمحمود طالقاني، دكتر يدالله سحابي، مهندس منصور عطايي، حسن نزيه، رحيم عطايي و عباس سميعي در مخالف با حكومت شاه و با هدف اصلاح حكومت و احياي قانون اساسي مشروطه تاسيس شد. هيات موسسان در نامه يي خطاب به دكتر محمد مصدق هدف از تشكيل اين حزب را چنين بيان كرده اند؛ «با استحضاري كه از وفاداري و ايمان مداوم مردم نسبت به اصول نهضت ملي ايران داريد و علاقه و انتظاري كه در دل هاي فرزندان وطن به احياي آزادي و تامين استقلال كشور عزيز وجود دارد و با توجه به تحولات اخير جهاني عده يي از افراد مومن مبارز كه در طول هشت سال اختناق از ادامه راه پيشواي محبوب و تعقيب خواسته هاي مردم آرام ننشسته بودند درصدد برآمدند با توكل به عنايات خداوندي و به سرمايه شرف و غيرت و همت مردم آزاده ايران جمعيتي به نام «نهضت آزادي ايران» تشكيل دهند، يقين داريم از پشتيباني و راهنمايي هاي پيشواي بزرگ خود پيوسته برخوردار خواهيم بود.» همچنين در بخشي از بيانيه اعلام موجوديت نهضت آمده است؛ «مردم نگران امنيت هستند.
خسته از استبداد و اختناق هشت ساله، رنجور از سختي معيشت و شرمسار از ننگ دزدي و خيانت هيات حاكمه يي كه متاسفانه نام ايران و ايراني را آلوده ساخته است خواهان سرنوشت بهتر، رهايي از ننگ و نكبت و استقرار يك حكومت ملي سازنده ايران پاك و آباد و آزاد است.»۸
نهضت از همان ابتدا گرايشات اسلامي داشت و دربرگيرنده طيف هاي روشنفكر و ملي - مذهبي بود. بسياري از بنيانگذاران اين نهضت از فعالان سابق جبهه ملي ايران بودند. مهندس بازرگان در يك سخنراني مرامنامه و خط فكري نهضت را اينگونه خلاصه كرد؛ «ما مسلمان، ايراني، تابع قانون اساسي و مصدقي هستيم.»
سخنان مهندس بازرگان و مفاد بيانيه هاي ابتدايي نهضت به خوبي نشان مي دهد كه هدف نهضت دگرگوني كشور نبوده بلكه تلاش داشت با تكيه بر قانون اساسي مشروطه در جهت اصلاح وضعيت نابسامان كشور گام بردارد و حكومت را وادار به پذيرش حقوق اساسي ملت و انجام اصلاحات كند، اما حكومت چندان توجهي به نيك خواهي نهضت نكرد و از سر ستيز و دشمني با آن وارد تعامل شد و به همين جهت نهضت نيز فعاليت هاي خود را عليه حكومت شاه تشديد كرد و در ۴ بهمن ۱۳۴۱ جمعي از فعالان آن ازجمله بازرگان، طالقاني و سحابي به زندان افتادند و پس از ماه ها زندان بدون محاكمه سرانجام ۱۴ اسفند ۴۲ در دادگاه نظامي محاكمه آنها آغاز شد و ۱۵ جلسه به طول انجاميد.
مهندس بازرگان در دادگاه به حكومت هشدار داد كه «ما آخرين گروه مخالفي هستيم كه با زبان قانون با شما سخن مي گوييم»، اما گوش كر حكومت اين هشدار را نشنيد و اعضاي نهضت به ۴ تا ۱۰ سال زندان محكوم شدند. زندانيان نهضت آزادي كه زندان ها را به مدرسه بزرگي براي آموزش زيربنايي تبديل كرده بودند، تحولي در وضع زندان ها به وجود آوردند، به طوري كه رژيم پس از مدت كوتاهي مجبور شد آنها را از هم جدا ساخته و هر كدام را به نقاط دورافتاده و بد آب و هوا بفرستد. به اين ترتيب اين زندانيان را در اوايل مهرماه ۱۳۴۳ به زندان هاي جنوب ايران، خصوصاً برازجان، تبعيد كردند.۹ نهضت آزادي در ماجراي ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ از امام خميني حمايت كرد و به عنوان بخشي از نوانديشان ديني ايشان را به عنوان رهبر مبارزات ضدرژيمي پذيرفتند.
بعد از اين تاريخ و با توجه به سركوب شديد ساواك در دهه ۵۰ فعاليت نهضت آزادي در داخل تقريباً متوقف شد اما شاخه هاي خارجي آن در اروپا و امريكا شروع به كار كردند. دكتر علي شريعتي و دكتر ابراهيم يزدي شخصيت هايي بودند كه نهضت آزادي را در خارج از ايران تاسيس كردند و تا زمان انقلاب بين جنبش ضدشاهي در خارج از كشور نقش ايفا كردند.
● از اسلام انقلابي تا ايدئولوژي ماركسيستي
در اواخر سال ۴۳ افراد و گروه هاي مخالف رژيم با نقطه نظرهاي مختلف و حتي بدون شناسايي يكديگر به يك نتيجه رسيده بودند؛ «مبارزه مسلحانه». ترور منصور در بهمن ۴۳ و تيراندازي به شاه در فروردين ۴۴ آغاز مبارزه مسلحانه عليه رژيم بود.
در همين روزها (شهريور۴۴) بود كه سازمان مجاهدين خلق به وسيله سه تن از دانشجويان عضو نهضت آزادي پايه گذاري شد. در اغلب قريب به اتفاق متون سازماني، بنيانگذاران سازمان را محمد حنيف نژاد، سعيد محسن و اصغر بديع زادگان ذكر كرده اند، ولي واقعيت اين است كه بنيانگذاران سازمان در سال ۱۳۴۴ عبارت بودند از؛ محمد حنيف نژاد، سعيد محسن و عبدالرضا نيك بين رودسري (معروف به عبدي). سازمان مجاهدين در آغاز ايدئولوژي اسلام را به عنوان تئوري راهنماي عمل خود در مبارزه ضدامپرياليستي انتخاب كرد. در اول شهريورماه ۱۳۵۰حكومت با برنامه يي پيچيده و حساب شده، ضربه خود را بر مجاهدين فرود آورد. اغلب خانه هاي تيمي كه در مناطق مختلف تهران پراكنده بود، مورد حمله قرار گرفت.
در روز نخست ۳۰ نفر و طي روزها و تا يكي دو ماه بعد، قريب ۱۲۰ نفر از اعضاي سازمان به دام افتادند. از اين عده علاوه بر عناصر مركزي سازمان، حدود ۳۵ تا ۴۰ نفر كادر همه جانبه بودند و بقيه را اعضاي ساده سازمان تشكيل مي دادند.
پس از اين دستگيري گسترده سازمان براي اين كه قدرت خود را به رخ رژيم بكشد رويكرد نظامي و چريكي را هرچه بيشتر تقويت كرد و از آن زمان به بعد عمل نظامي به دغدغه اصلي سازمان مبدل شد. سازمان مجاهدين خلق كه در ابتدا بنا نداشت به صورت علني اعلام موجوديت رسمي كند بعد از حوادث شهريور ۵۰ و گسترش محبوبيت، رهبرانش تصميم گرفتند كه هويت و تشكيلات خود را علني كنند، بنابراين طي بيانيه يي در۲۰ بهمن همان سال رسماً اعلام موجوديت كردند. اين بيانيه كه در خارج از كشور منتشر شد آيه «اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا» و عبارت معروف «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ايران» را بر پيشاني داشت و نام تشكيلات نيز «سازمان مجاهدين خلق ايران» اعلام شد.
در سال ۵۴ سازمان مجاهدين خلق ايران به رغم ضربات مهلك رژيم، به دليل كارايي سازمان و شجاعت افراد آن در ادامه مبارزه مسلحانه با مخوف ترين ديكتاتوري پليسي مورد توجه و حمايت معنوي و مادي قشر گسترده يي از مردم، به خصوص جوانان قرار گرفته بود و همگام با فداييان، به عنوان اپوزيسيون كوبنده رژيم شاه شناخته شده بود.
ولي به موازات استحكام ساختار تشكيلاتي و قدرت مقاومت، گرايش به ماركسيسم نيز در سازمان پيشرفت كرده بود. طي سال هاي ۵۳ - ۵۲، مطالعات اغلب رهبران و كادرهاي درجه اول مجاهدين پيرامون انقلابات كوبا، چين، الجزاير و جنگ ويتنام بود و اين چنين بود كه آرام آرام درميان بسياري از اعضاي اصلي سازمان كتاب ها و آموزهاي ماركسيسمي جاي قرآن و آموزه هاي اسلامي را گرفت و آموزش هاي قرآني را كنار گذاشتند.
همزمان با كنار گذاشتن آموزش هاي قرآني، هويت قرآني نيز كنار گذاشته شد و به تدريج «ديالكتيك محصول علم» جاي خود را به «ديالكتيك ماركسيستي» مي داد. از اواخر سال ۵۲ برخي از رهبران و كادرها به بحث و گفت وگو در زمينه تركيب ايدئولوژي ماركسيسم و تعاليم اسلامي پرداختند. در اين ميان تقي شهرام نقش مؤثرتري در اين زمينه داشت. پس از تغيير ايدئولوژي سازمان دچار اختلافات دروني شد و كساني چون مجيد شريف واقفي، مرتضي صمديه لباف، لطف الله ميثمي و... تغيير ايدئولوژي را نپذيرفتند، همچنين روحانيون انقلابي كه تا آن زمان از سازمان حمايت مي كردند بعد از تغيير ايدئولوژي از سازمان سلب حمايت كردند. در چنين شرايطي سازمان براي اين كه در عمليات نظامي از چريك هاي فدايي و گروه هاي ديگر عقب نماند فعاليت نظامي و عمليات هاي انتحاري اش را گسترش داد، تا شايد از اين رهگذر بحران هاي دروني تحت الشعاع قرارگيرد، همچنين بخش ماركسيست شده تصميم به حذف و تصفيه غير ماركسيست ها گرفتند و مجيد شريف واقفي را ترور كردند. با در پيش گرفتن چنين رويكردي سازمان مجاهدين خلق روز به روز از اهداف اصيل خود دور شد و به گروهي ماركسيست ارتجاعي تبديل شد و از جريان هاي مذهبي و مردمي فاصله گرفت.۱۰
پي نوشت ها:
۱- انقلاب ايران در دو حركت، مهندس مهدي بازرگان، چاپ اول ۱۳۶۳، ص۱۷
۲ - ايران بين دو انقلاب، يرواند آبراهاميان، ترجمه؛ احمد گل محمدي و محمد ابراهيم فتاحي، نشر ني چاپ نهم ۱۳۸۳، ص ۳۴۶ تا ۳۴۹
۳ - همان، ص ۳۵۸ تا ۳۵۹
۴ - تاملي در مدرنيته ايراني ، علي ميرسپاسي ، ترجمه؛ جلال توكليان، انتشارات طرح نو چاپ اول ۱۳۸۴، ص ۲۷۷
۵ - ايران بين دو انقلاب، ص ۳۹۱
۶ - همان، ص ۵۵۵ تا ۵۵۹
۷ ك روشنفكران ايران در قرن بيستم ،علي قيصري، ترجمه؛ محمد دهقاني، انتشارات هرمس، چاپ اول۱۳۸۳، ص۱۶۷
۸ - جلد اول اسناد نهضت آزادي ايران
۹ - مقدمه جلد سوم اسناد نهضت آزادي ايران
۱۰-http://lootimammadmojahed.blogfa.com