تحول در مفهوم قدرت در دستگاه اندیشة امام خمینی

 سنلقی فی قلوب الذین کفروا الرعب بما أشرکوا بالله... (آل عمران، 151) ‏
‏(ما دل کافران را بیمناک و هراسان سازیم زیرا که آنان چیزی را برای خدا شریک قرار دادند.) ‏
امام همچنین ارتباط با منبع قدرت متافیزیکی را جبران کنندة فقدان سایر منابع قدرت مادی می‌پندارد: ‏
‏"آنچه که ملت را پیروز کرد، ایمان به خدا و عشق به شهادت بود. ملت ایران هیچ نداشت و ایمان داشت و ایمان او را بر همة قدرت‌ها غلبه داد. " (صحیفة نور، جلد 16: 197) ‏
نیز می‌توان ارتباطی را میان این قول و آیة 16 سورة آل عمران برقرار نمود که می‌گوید: ‏
‏* إن ینصرکم الله فلا غالب لکم و إن یخذلکم فمن ذاالذی ینصرکم من بعده و علی الله فلیتوکل المؤمنون. ‏
‏(اگر خداوند یاریتان کند محال است کسی بر شما غالب آید و اگر به خواری واگذارد، کیست که بتواند پس از آن شما را یاری نماید و اهل ایمان تنها باید به خدا اتکال داشته باشند.) ‏
تطابق و همخوانی‌هایی از این دست را می‌شود در میان کلمه به کلمة بیانات و نوشتجات حضرت امام با آیات قرآن کریم سراغ گرفت که نشان می‌دهد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران تئوری روابط بین‌المللی خود را تماماً بر شالودة ایدئولوژی اسلامی بنا نهاده است. در واقع اگر محیط بین‌الملل را به تأسی از نظریه پردازانِ سیستم جهانی به صورت مرکزـ پیرامون بنگریم، باید گفت امام خمینی به عنوان رهبر یک کشور حاشیه‌ای، بر مبنای تئوری قدرت متافیزیکی که منبعث از آموزه‌های وحیانی می‌باشد، توانست از طریق اتصال به منبع لایزال قدرت الهی در افق متافیزیک و قرار دادن نهضت در جریان امدادهای غیبی، از پیرامون سیستم به رویارویی با قدرتهای مستقر در مرکز نظام بین‌الملل برخاسته و به توفیقات غیرقابل باوری دست یابد. اتصالی که اگر نمی‌بود شاید اصلاً انقلابی شکل نمی‌گرفت یا حداکثر اندکی پس از شکل‌گیری، زیر یکی از اولین فشارهای کوبندة دشمنان سقوط می‌کرد. اما نفس مانایی پدیدة انقلاب اسلامی و پیروزی‌های پی‌درپی آن طی مقاطع مختلف، خود مهر تائیدی بر صحت و کارگر بودن تئوری امام در عرصة روابط بین‌الملل کوبید. ‏نهایتاً‌ حضرت امام به کارگیری قدرت معنوی و متافیزیکی و استعانت از "نصرالهی" را رمز موفقیت انقلاب و پیروزی بر قدرتهای بزرگ مادی معرفی می‌کند. ادعای نگارنده پیرامون تحولِ صورت گرفته در مفهوم قدرت در دستگاه اندیشة امام راحل، آشکارا در سیاق عبارات ذیل که از ایشان به یادگار مانده قابل رؤیت است: ‏‏"آن قوت روح و قوت ایمان بود که شما را غلبه داد بر جنود شیطانی، بر طاغوت. " (صحیفة نور، جلد 7: 256) ‏‏"آن قدرت روحی است که انسان را پیروز می‌کند، هرچه تجهیزاتشان زیاد باشد. " (صحیفة نور، جلد11: 61) ‏‏"قدرت ایمان غلبه کرد بر این قدرتها" (صحیفة نور، جلد 5: 155) ‏‏"شما که با قدرت الهی دارید حرکت می‌کنید قدرتمندید.
کم بودن اشکال ندارد. ایمان قوی بودن مهم است. " (صحیفة نور، جلد 19: 2-1) ‏‏"مطمئن باشیدکه مرکز قدرت که خدای متعال است نسبت به شما عنایت دارد. قدرتهای دیگر پوشالی هستند. قدرت خداست که باقی است و خداست که وعده کرده است اگر نصرت دهید او را، او شما را پیروز می‌کند. " ‏‏(صحیفة نور، جلد 19: 113-112) ‏
‏"قدرت با توجه به خدای تبارک و تعالی و وحدت کلمه حاصل می‌شود. " (صحیفة نور، جلد 11: 199) ‏
‏"منبع قدرت ملت ایران اتکال به خداوند است. " (صحیفة نور، جلد 12: 67) ‏‏"اتکا به مسلسل و تانک و غفلت از خداوندِ قادر و جنود الهی، انسانها را به ورطة هلاکت و فضاحت می‌کشاند. آنان که رمز پیروزی را مجهز به جهاز شیطانی و میگ‌ها و میراژها می‌دانند و ایمان به غیب و خداوند قادر را به حساب نمی‌آورند و... قدرت ایمان و شهادت طلبی را نمی‌فهمند، باید با شکست مفتضحانه روبرو شوند و گوشمالی الهی ببینند. "‏‏(صحیفة نور، جلد 15: 236-235) ‏
‏"امام با تأکید بر تحول معنوی، باطنی و روحیِ مردم ایران که با معیارهای مادی، سنجش‌های بشری و انگیزه‌های عادی قابل اندازه‌گیری نمی‌باشد، بر تداوم این معنویت به عنوان رمز اصلی پیروزی تأکید داشتند و از این رهگذر به دشمنان تفهیم می‌نمودند که جنگ صرفاً با سلاح مادی قابل پیش‌بینی نیست و پیروزی نهایی از آن کسی است که با منشأ قدرت مطلقه یعنی خداوند متعال در ارتباط باشد و این جبهة الهی است که سرانجام به فتح و پیروزی نایل خواهد شد و دشمنان تاب مقاومت در برابر آن را نخواهند داشت. (دهشیری، 1380: 129) ‏
نکته‌ای که در پایان این قسمت لازم است عمیقاً مورد توجه قرارگیرد، نوع نگاه امام راحل به مقولة متافیزیک است. اعتقاد به متافیزیک ـ یعنی محدود نپنداشتن هستی به صِرف پدیده‌های قابل مشاهده و تجربة عینی و باور به وجود عالمی دیگر در فراسوی مرزهای ماده ـ جزء بنیادی‌ترین اصول شریعت مبین اسلام بوده و پذیرش آن بنا بر نص‌ صریح کلام وحی از جملة خصایص متقن محسوب می‌شود: ‏‏* الذین یؤمنون بالغیب... (بقره، 3) ‏
با این حساب به نظر می‌رسد که اصولاً یک مسلمان به اقتضای مسلمانی نباید و نمی‌تواند اثبات‌گرا باشد و دنیای پیرامون خود را تنها با عینک پوزیتیویستی بنگرد. لکن متأسفانه شاهد هستیم که بسیاری از متفکران و اندیشه ورزان بویژه در قلمرو علوم انسانی، علی رغم برخورداری از باورهای دینی استوار، در زندگی علمی و اجتماعی خود عملاً سکولار هستند. سکولاریزه می‌اندیشند؛ سکولاریزه عمل می‌کنند و به اعتقادات مذهبیِ متافیزیکی و غیرپوزیتیویستی‌شان مجالی برای حضور در عرصة نظریه پردازی نمی‌دهند. چه بسا که یک اندیشمند مسلمان در فضای ذهنی خود به مفاهیمی نظیر نصرالهی، امداد غیبی یا قدرت متافیزیکی ایمان کامل داشته باشد، اما هرگز حاضر نیست این ایمان را در عمل نیز به منصة ظهور رساند و در تحلیل‌ها، برداشت‌ها و رویکردهای علمی‌اش از آموزه‌های ماورایی بهره جوید. ‏راز برجستگی حضرت امام(ره) و تفاوت آشکار او با دیگر متفکران مسلمان حتی علمای معاصر یا سلف خود نیز در همین نکته نهفته است. هنر رهبر انقلاب و نوآوری وی این بود که اعتقاد به آموزه‌های ماوراییِ کلام وحی را از صرف یک اعتقاد قلبیِ آرمانی به یک باور عقلانی و منطقیِ رئالیستی بدل ساخت. امام به وجود منبع عظیم قدرت متافیزیکی و به کارگر بودن قوانین الهی و امدادهای غیبی در محیط بین‌الملل اطمینان راسخ داشت و لذا استراتژی حرکت خود را تماماً بر وفق آن ترسیم کرد و کشتی انقلاب را به گونه‌ای پیش برد تا در جریان نفوذ قوانین ماورایی قرارگیرد. در نتیجة این شیوة عملکرد نیز انقلاب برخلاف میل همة ابر قدرتها، مشمول قاعدة نصرالهی گردید. ‏شاید هر متفکر مسلمان بارها آموزة قرآنیِ "إن تنصروا الله ینصرکم و یثبّت اقدامکم" را در کتاب آسمانی خود دیده باشد لکن تنها امام بود که توانست از این آموزه به عنوان یک قاعدة عملیِ حتمی الوقوع در عرصة سیاست بین الملل بهره‌برداری نموده و امدادهای قدرت آفرینِ الهی را ضامن توفیقات انقلاب گرداند. تفسیر امام از متافیزیک، بسیار پویا، زنده، بدیع و قانونمند بود و لذا تحولات شگرفی را چه در فضای نظریه‌پردازی و چه در صحنة سیاست عملی به بار آورد که با گذشت سالها از وفات وی همچنان استمرار یافته است.