تهديد نرم، ابعاد و ويژگی‌ها

هدف اصلی اين مقاله بررسی مفهوم ابعاد و ويژگی‌های تهديد نرم و رويكردهای نرم‌افزارانه در رهيافت‌ها و نظريه‌های امنيت و قدرت است. در اين مقاله سعی شده به منظور دركی اساسی از مقوله قدرت و تهديد نرم، منابع و سطوح مختلف قدرت تبليغی‌ـ‌روانی در حوزه‌های سه‌گانه نخبگان، مردم و نيروهای مسلح معرفی و در نهايت به كارويژه‌های تهديد نرم در اين سطوح اشاره شود. در بخشی ديگر، رويكرد نرم‌افزارگرايانه غرب نسبت به جهان اسلام مورد تأكيد و توجه قرار گرفته است.
 

 
مقدمه
اصولاً نرم‌افزارگرايی فراتر از سخت‌افزارگرايی و ملاحظات سنتی امنيتی‌ـ‌راهبردی به آن طيف از ملاحظات در سياست خارجی اشاره دارد كه ارزشی و فرهنگی بوده و از ابعاد و پيامدهای سياسی‌ـ‌امنيتی نيز برخوردار است. اگر امنيت ملی يك كشور را شرايط و فضايی بدانيم كه يك ملت در چارچوب آن می‌تواند اهداف و منافع ملی و حياتی خود را در برابر تهديدات داخلی و خارجی حفظ نمايد، با اين تعريف امنيت ملی يا ارزش‌های حياتی يك كشور دارای سه محور كلی خواهد بود.
الف. تماميت ارضی؛
ب. ايده و الگوهای رفتاری؛
ج. حاكميت سياسی.
 
با توجه به توضيحات فوق منظور از تهديد، عنصر يا وضعيتی است كه ارزش‌های حياتی سه‌گانه ياد شده را به خطر اندازد. بنابراين می‌توان گفت، ساده‌ترين تعريف از تهديد، فقدان مفهوم ديگر، يعنی امنيت است، اين وضعيت با به خطر افتادن ارزش‌ها و منافع حياتی يك كشور به وجود می‌آيد. لكن مطالعات امنيتی و تهديدشناسی همزمان با تحول جوامع، توسعه و تغييريافته و در مفاهيم امنيت، قدرت و تهديد تحول ايجاد شده است. امنيت ملی و تهديدات آن، مفهوم مبهم، نسبی و توسعه نيافته است به اين معنی كه تعريف از امنيت ملی و تهديدات آن به پيش‌فرض‌های تعريف‌كننده بستگی دارد و به عبارتی زمان‌مند و مكان‌مند است، در حقيقت رابطه بين امنيت، ملت و تهديدات رابطه‌ای قراردادی است كه مصداق خود را از درون گفتمان‌های گوناگون می‌جويد، با وجود اين تفاسير بر ويژگی‌های زير می‌توان تأكيد كرد:

1. اعتباری بودن
مفهوم تهديد و امنيت دارای حد و مرز اعتباری است و از حيث واژه‌شناسی نمی‌توان صرفاً به يك واژه تهديد كه مترادف با فقدان امنيت تعريف شده، بسنده كرد. از نگاه امنيتی موضوعات را می‌توان در سه فضای كلی اجتماعی، سياسی و امنيتی تقسيم نمود. پديده‌ها را می‌توان از نظر زمانی و مكانی و با توجه به حساسيت‌های اجتماعی نسبت به آن، ميزان شيوع و فراگيری و توان مديريت آن‌ پديده، از پديده‌ای ساده تا بحرانی امنيتی تقسيم نمود. بنابراين ممكن است يك پديده برای جامعه‌ای موضوع يا مسئله‌ای اجتماعی و سياسی و برای جامعه ديگر خطر يا بحران امنيتی تلقی شود، يا در دوره‌های زمانی مختلف، ماهيت پديده در نظام سياسی تغيير يافته و تفسير وبرداشت‌های مختلفی از جهت زمانی نسبت به شدت و سطح تهديد و امنيت ارائه گردد. بنابراين ماهيت تهديدات تابع فرهنگ استراتژيك، عقايد و نگرش بازيگران، محيط اجتماعی و ملی محل وقوع تهديد و... می‌تواند متفاوت باشد.
 
2.نسبی بودن
امنيت و تهديد، مفاهيمی نسبی و تابع زمان و مكان هستند. هيچ كشوری نمی‌تواند به امنيت مطلق دست يابد و يا فاقد هيچ‌گونه قدرت ملی در برابر تهديدات باشد، چون كشورها براساس افزايش قدرت ملی خود، به دنبال رقابت، كاهش تهديدات و افزايش امنيت ملی هستند. نتيجه اين رقابت، ناامنی برای ديگران است. از طرفی معمولاً براساس دوره‌های مختلف، نگرش‌های مختلف نسبت به امنيت و تهديد وجود دارد و در نهايت از جهت ماهيت، تهديدات كشورها وضعيت يكسانی ندارند، ممكن است كشوری امنيت داخلی كافی داشته باشد ولی تهديدات خارجی آن جدی باشد يا اينكه از لحاظ نظامی از وضعيت مناسبی برخوردار باشد، لكن ارزش‌های فرهنگی و الگوهای رفتار سياسی آن كشور در معرض خطر و شكست قرار گيرد.

3. ذهنی بودن
تهديد از زمان شكل‌گيری تا تأثيرگذاری آن دارای مراحلی است كه ممكن است اين مراحل طولانی يا كوتاه باشد، تهديدات ابتدا فرايندی ذهنی است كه در فرايند زمانی به وقوع می‌پيوندد. بايد انگيزه‌ها و بسترهای تهديد شناسايی شود كه معمولاً با برآورد تهديدات، سناريوهايی برای مقابله با آن، توسط كشورها طراحی می‌شود، برآورد شناخت نيت و اهداف دشمن، ابزار و روش‌ها، آسيب‌ها و فرصت‌ها و... فرايند‌های ذهنی است كه براساس آن سياست دفاعی كشورها تدوين می‌گردد.

مطالعات امنيتی و تهديد
به طور كلی مطالعات امنيتی دارای چهار موج مطالعاتی و در قالب دو گفتمان منفی و مثبت معرفی شده است. در گفتمان منفی، امنيت سلبی است به اين معنی كه امنيت با نبود عامل ديگری كه از آن به تهديد ياد می‌شود، تعريف شده است. اين گفتمان دارای پيشينه تاريخی طولانی است و دو موج مطالعاتی در درون خود دارد. شاخص بارز موج اول مطالعات امنيتی سلبی، تأكيد بر بعد نظامی در تحليل امنيت و تهديدات است؛ از اين ديدگاه برای مقابله با تهديد، توان نظامی را بايد افزايش داد.(افتخاری، 1384، صص 18-8). موج دوم مطالعات امنيتی در گفتمان سلبی در پی نقد آثار سنت‌گرايان امنيت ملی و طرح اين ادعا، كه بعد نظامی توان تحليل همه جانبه مسائل امنيتی جهان معاصر را ندارد، تحول تازه‌ای در مطالعات امنيتی به وجود آورد. بدين معنی كه برای تهديد و امنيت مؤلفه‌ها و ابعاد مختلف معرفی می‌كند. اين گروه امنيت ملی و تهديدات را چند وجهی دانسته و نتيجه می‌گيرند كه امنيت و تهديد پديده‌ای متأثر از پديده‌های مختلف مادی‌ـ‌ذهنی است. موج دوم مطالعات امنيتی و تهديدات با نگرش سلبی، به اقتضای ماهيت آن، طيف گسترده و متنوعی از صاحب‌نظران را دربر می‌گيرد كه شاخصه اصلی آن رويگردانی از محوريت مؤلفه نظامی در تعريف و تهديد امنيت ملی و تهديدات است. مهم‌ترين مؤلفه‌هايی كه در اين رويكرد مورد توجه بوده، ابعاد اقتصادی، زيست‌محيطی، فرهنگی، علمی و فناوری است، در هر صورت امنيت و فقدان تهديدات امنيت ملی، تابع قدرت و متغير وابسته به آن است و اين قدرت می‌تواند مؤلفه‌های متفاوت و متنوعی داشته باشد. بنابراين تهديدات، در اين رويكرد شامل تهديدات اجتماعی، سياسی، فرهنگی و نظامی می‌باشد.

در گفتمان مثبت امنيت و تهديد كه به دنبال نقد مبانی و اصول گفتمان امنيت منفی و سلبی در هر دو موج مطالعاتی سنتی و فراسنتی است، اعتقاد بر اين است كه امنيت و تهديدات يك مفهوم و متغير وابسته و دست دوم نيست و دارای مبانی و محتوای پيچيده فلسفی است. در اين گفتمان سعی بر آن است تا با پرهيز از سلبی‌گری صرف و توجه به بعد ايجابی امنيت، تعريف و تصوير جامع‌تری ارائه شود. در اين گفتمان، امنيت به نبود تهديد تعريف نمی‌شود، بلكه افزون بر فقدان تهديد، وجود شرايط مطلوب برای تحقق اهداف و خواسته‌های ملی نيز مدنظر است. اين رويكرد برای امنيت و تهديد، ماهيت تأسيسی قائل است و بر اين باور است كه تهديد، تنها در وضعيتی وجود دارد كه آن جامعه در سطح قابل قبولی از اطمينان برای تحصيل و پاسداری از منافع ملی و ارزش‌های حياتی‌اش نباشد. بنابراين امنيت ملی در اين گفتمان عبارت است از توانايی و شرايط عينی كه در بستر آن می‌توان به منافع ملی دست يافت.(افتخاری، 1384، ص 16). در اين نگاه امنيت ملی، حتی نسبت به منافع ملی از اولويت برخوردار است، چرا كه تحقق و عدم تحقق منافع ملی و تهديدات در گرو بود يا نبود امنيت است. در چارچوب اين ديدگاه، ممكن است جامعه‌ای با وجود نداشتن تهديدات خارجی يا داخلی، به دليل ناتوانی از دستيابی به منافع ملی، وضعيت ناامنی داشته باشد. در مجموع، می‌توان گفت دو گفتمان ايجابی و سلبی موجب دو نگرش در تعريف و تبيين مفاهيم امنيت و تهديد شده است كه با نگاه ايجابی امنيت عبارت است از: «توانايی و شرايط عينی و ذهنی كه در بستر آن بتوان منافع ملی و ارزش‌های حياتی را محقق ساخت.» با اين نگاه می‌توان تهديد را به شرايطی اطلاق نمود كه يك كشور برای دستيابی به منافع ملی و ارزش‌های حياتی خود از توانايی و شرايط لازم برخوردار نباشد، به طور طبيعی فقدان شرايط و توانايی‌ها برای تحقق اهداف ملی و پيشبرد منافع و ارزش‌های حياتی يك كشور می‌تواند متأثر از محيط ملی يك واحد سياسی يا محيط منطقه‌ای و جهانی باشد، بنابراين فقدان توانايی برای دستيابی به منافع ملی كه مخاطره‌ای جدی برای يك كشور تلقی می‌شود، الزاماً می‌تواند محدود به تهديد خارجی و بعد نظامی تهديد نباشد. در نگاه و نگرش سنتی كه رويكرد سخت‌افزارانه است، هدف اصلی از تهديدات، تحميل اراده به منظور تغييرات اساسی در يك نظام سياسی و يا تغيير الگوی رفتاری يك كشور می‌باشد كه به طور طبيعی به موجب آن تهديد حيات سياسی آن كشور به مخاطره می‌افتد، لكن در نگرش ايجابی يك كشور می‌تواند در شرايط فقدان تهاجم نظامی و يا اقدامات داخلی براندازانه امنيتی، توانايی پاسداری و پيشبرد ايده يا خط‌‌مشی‌های نظام سياسی خود را نداشته باشد. اين تلقی از تهديد با شرايط متحول جوامع معاصر همخوانی بيشتری دارد.
 
تهديد سخت و نرم
تهديدات را می‌توان از جهت شدت، شكل، هدف، موضوع، ماهيت و... دسته‌بندی نمود. در اين مبحث تهديدات را به لحاظ شدت و با توجه به موضوع اين مقاله به دو گروه سخت و نرم تقسيم می‌كنيم.

1.تهديد سخت
هرگاه به موجب اقداماتی استقلال و تماميت ارضی كشور در خطر (بالفعل يا بالقوه) هجوم نيروهای نظامی كشور ديگر يا اتحادی از كشورهای خارجی يا گروه‌های معارض مسلح داخلی قرار گيرد، تهديد سخت واقع شده است. در اين تهديد عمدتاً هدف اشغال سرزمين است. تهديدات سخت متكی به روش‌های فيزيكی، عينی، سخت‌افزارانه و همراه با اعمال و رفتارهای خشونت‌آميز، براندازی آشكار و با استفاده از شيوه زور و اجبار و حذف دفعی و اشغال سرزمين است. اين تهديدات عمدتاً محسوس، واقعی و عينی و با عكس‌العمل‌های فيزيكی همراه می‌باشد. ظهور اين نوع تهديدات عمدتاً مربوط به دوره استعمار كهن است كه قدرت‌های استعماری با لشكركشی، اعمال زور و كشتار و اشغال و الحاق سرزمين، اهداف خود را تأمين می‌كردند. البته شكل‌های مدرن تهديد سخت در عصر حاضر را می‌توان در لشكركشی‌های امريكا و متحدان آن به افغانستان و عراق مشاهده كرد.

2. تهديد نرم
يكی از متغيرهای محوری نوشتار حاضر، نرم‌افزارگرايی بر پايه قدرت نرم در چارچوب امنيت ملی است. اين قدرت به عنوان منبع خاص اعمال قدرت امريكا بر مبانی فرهنگی‌ـ‌ارزشی و اقتصادی مبتنی است. تهديد نرم را می‌توان تحولاتی دانست كه موجب دگرگونی در هويت فرهنگی و الگوهای رفتاری مورد قبول يك نظام سياسی می‌شود. تهديد نرم نوعی سلطه كامل در ابعاد سه‌گانه حكومت، اقتصاد و فرهنگ است كه از طريق استحاله الگوهای رفتاری ملی در اين حوزه‌ها و جايگزينی الگوهای نظام سلطه‌ای تهديد محقق می‌شود. با اين نگرش، تمامی اقداماتی كه موجب شود تا اهداف و ارزش‌های حياتی يك نظام سياسی (زيرساخت‌های فكری، باورها و الگوهای رفتاری در حوزه اقتصاد، فرهنگ و سياست) به خطر افتد، يا موجب ايجاد تغيير و دگرگونی اساسی در عوامل تعيين‌كننده هويت ملی يك كشور شود، تهديد نرم به شمار آيد. در تهديد نرم، بدون منازعه و لشكركشی فيزيكی، كشور مهاجم اراده خود را بر يك ملت تحميل و آن را در ابعاد گوناگون با روش‌های نرم‌افزارانه اشغال می‌كند.

ترديد در مبانی و زيرساخت‌های فكری يك نظام سياسی، بحران در ارزش‌ها و باورهای اساسی جامعه، بحران در الگوهای رفتاری جامعه و بحران‌های پنج‌گانه سياسی (هويت، مقبوليت، مشاركت، نفوذ و توزيع) را می‌توان از مؤلفه‌های اين تهديد نام برد. تغييرات حاصل از تهديد نرم، ماهوی، آرام، ذهنی، تدريجی و نرم‌افزارانه است. اين تهديد همراه با آرامش و خالی از روش‌های فيزيكی و با استفاده از ابزارهای تبليغات، رسانه، احزاب، تشكل‌های صنفی و قشری و شيوه القاء و اقناع انجام می‌پذيرد. در حال حاضر جهانی‌سازی فرهنگ مترادف با مفهوم تهديد نرم تلقی می‌شود. در مجموع می‌توان فهرست زير را به مثابه نقاط افتراق تهديدات سخت و نرم در اين مقاله، برشمرد:

1-2. حوزه تهديد نرم، حوزه اجتماعی، فرهنگی و سياسی است در حالی كه حوزه تهديد سخت امنيتی‌ـ‌نظامی می‌باشد.

2-2.تهديدات نرم پيچيده و محصول پردازش ذهنی نخبگان، و اندازه‌گيری آن مشكل است در حالی كه تهديدات سخت عينی، واقعی و محسوس است و می‌توان آن را با ارائه برخی از معيارها، اندازه‌گيری كرد.

3-2.روش اعمال تهديدات سخت استفاده از زور و اجبار است، در حالی كه در تهديد نرم، از روش القاء و اقناع‌سازی بهره‌گيری می‌شود.

4-2.هدف در تهديدات سخت، تخريب و حذف فيزيكی حريف و تصرف و اشغال سرزمين است، در حالی كه در تهديد نرم هدف تأثيرگذاری بر انتخاب‌ها، فرايند تصميم‌گيری و الگوهای رفتاری حريف و در نهايت سلب هويت‌های فرهنگی است.

5-2. مفهوم امنيت در رهيافت‌های نرم‌افزارانه شامل امنيت ارزش‌ها و هويت‌های اجتماعی است، در حالی كه اين مفهوم در رهيافت‌های سخت‌افزارانه به معنای نبود تهديد خارجی تلقی می‌شود.

6-2.تهديدات سخت، محسوس و همراه با عكس‌العمل و برانگيختن است، در حالی كه تهديدات نرم به دليل ماهيت غيرعينی و محسوس آن، عمدتاً فاقد عكس‌العمل است.

7-2. مرجع امنيت در حوزه تهديدات سخت عمدتاً دولت‌ها هستند، در حالی كه مرجع امنيت در تهديدات نرم محيط فروملی و فراملی (هويت‌های فروملی و جهانی) است.

8-2. كاربرد قدرت سخت در رويكرد امنيتی جديد عمدتاً مترادف با فروپاشی نظام‌های سياسی‌ـ‌امنيتی مخالف يا معارض است، در حالی كه كاربرد قدرت نرم در رويكردهای امنيتی جديد عليه نظام‌های سياسی مخالف يا معارض، مترادف با فرهنگ‌سازی و نهادسازی در چارچوب انديشه و الگوهای رفتاری نظام‌های ليبرال و دموكراسی تلقی می‌شود.
 
اهميت و ابعاد تهديدات نرم
پيچيده‌ترين و مهم‌ترين مؤلفه امنيت ملی در هر كشور، امنيت فرهنگی است. برای يك كشور كه هويت فرهنگی آن، مؤلفه اصلی تلقی می‌شود، اين امر اهميت بيشتری خواهد داشت و هر چه اين حكومت، مبانی فكری و اعتقادی و الگوهای رفتاری ديگران را به چالش بيشتری كشانده باشد، از تهديدات بيشتری برخوردار خواهد بود. بنابراين، تهديدات فرهنگی كه از آن به تهاجم فرهنگی و يا تهديد نرم ياد می‌شود، به دنبال ايجاد انواع بحران‌های فرهنگی‌ـ‌سياسی در جامعه برای دستيابی به اهداف و اغراض سياسی است. هدف اصلی از اين نوع تهديد، حذف باورمندی جامعه، سلب اراده و روحيه مقاومت و در مجموع استحاله فرهنگی‌ـ‌سياسی است. در اين نوع تهديد تلاش می‌شود ملتی دارای آرمان به ملت بی‌آرمان تبديل شود و آن هم به دست خود، الگوهای رفتاری خود را در حوزه‌های اقتصادی، سياسی و فرهنگی به چالش اندازد. هدف از هر نوع تهديد تأثيرگذاری بر انديشه، عواطف و اراده و سرانجام به تسليم كشاندن حريف است. بنابراين نقطه مشترك همه تهديدات، تحميل اراده به نيروی مقابل است. تفاوت‌های تهديدات، در به كارگيری روش‌ها، ابزارها و... است. تهديد می‌تواند با تأكيد بر توان فيزيكی (لشكركشی، اشغال خاكريز و سرزمين، نابودی و كشتن انسان‌ها و ويران نمودن مراكز اقتصادی) اجرا شود و يا می‌تواند با تكيه بر روش‌های سياسی، روانی و شيوه‌های غيرخشونت‌آميز و با به كارگيری قدرت نرم برای تأثيرگذاری بر اراده حريف و نيروی مقابل انجام گيرد. بی‌ترديد اگر فكر، اراده و قدرت روحی حريف تسخير شود، كاربرد قدرت سخت و لشكركشی ضرورتی نخواهد داشت. از همين رو، قدرت‌های استكباری با كاربرد عمليات روانی، مقاومت ملت‌ها و نظام‌های سياسی را پيش از عمليات نظامی فرو می‌ريزند يا برای سرعت بخشيدن در اهداف عمليات نظامی، اقتصادی و سياسی از سلاح عمليات روانی به منظور سلب اراده و انگيزه نبرد در نخبگان يك كشور، مردم و نيروهای مسلح بهره می‌گيرند و عملاً خاكريزهای دفاعی كشور بدون خونريزی سقوط می‌كند.

بنابراين تهديد نرم، امروزه مؤثرترين، كارامدترين و كم‌هزينه‌ترين و در عين حال خطرناك‌ترين و پيچيده‌ترين نوع تهديد عليه امنيت ملی يك كشور است، چون می‌توان با كمترين هزينه با حذف لشكركشی و از بين بردن مقاومت‌های فيزيكی به هدف رسيد؛ زيرا با عواطف، احساسات، فكر و انديشه و باور و ارزش‌ها و آرمان‌های يك ملت و نظام سياسی ارتباط دارد. ابعاد اين جنگ و تهديد، گسترده‌تر و مخرب‌تر است زيرا دين، فكر و آرمان ملت‌ها را آماج تهاجم خود قرار می‌دهد. تهديد نرم به روحيه، به عنوان يكی از عوامل قدرت ملی خدشه‌ وارد می‌كند، عزم و اراده ملت را از بين می‌برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سياست‌های نظام را تضعيف می‌كند. فروپاشی روانی يك ملت می‌تواند مقدمه‌ای برای فروپاشی سياسی‌ـ‌امنيتی و ساختارهای آن باشد. جوزف نای قدرت نرم را شيوه غيرمستقيم رسيدن به نتايج مطلوب بدون تهديد يا پاداش ملموس می‌داند. اين شيوه غيرمستقيم رسيدن به نتايج مطلوب چهره دوم قدرت است. بر اين پايه يك كشور می‌تواند به مقاصد موردنظر خود در سياست جهانی نايل آيد، چون كشورهای ديگر، ارزش‌های آن را می‌پذيرند، از آن تبعيت می‌كنند، تحت تأثير پيشرفت و آزادانديشی آن قرار می‌گيرند و در نتيجه خواهان پيروی از آن می‌شوند. در اين مفهوم آنچه مهم تلقی می‌شود، تنظيم دستورالعملی است كه ديگران را جذب كند. بنابراين قدرت نرم، توانايی كسب آنچه كه می‌خواهيد از طريق جذب كردن، نه از طريق اجبار و يا پاداش می‌باشد. (جوزف نای، 2004، ص 5).

نمونه‌های فراوانی از كاربرد تهديد نرم، در صفحات تاريخ وجود دارد. در حال حاضر، همه كشورها به نوعی ديگر در معرض اين نوع تهديد هستند. قدرت‌های استكباری، تشكيلات، امكانات و نيروی انسانی و ابزارهای پيشرفته و پيچيده و مراكز علمی و پژوهشی خود را به صورت گسترده در اختيار اين جنگ قرار داده‌اند. با ظهور فناوری جديد و علوم ارتباطات، ظهور وسايل ارتباط‌جمعی و رسانه‌های متنوع نوين، ابعاد تهديد نرم، گسترده‌تر و پيچيده‌تر شده است. بخش قابل توجهی از نظريه‌های جديد امنيتی و راهبردهای قدرت‌های سلطه‌گر، به ويژه راهبرد امنيت ملی امريكا كه در سال 2006 ميلادی منتشر شده است و همچنين راهبرد امنيت منطقه‌ای امريكا (طرح خاورميانه بزرگ) بر كاربرد قدرت نرم جهت امنيت‌سازی تأكيد دارد. و بسياری از صاحب‌نظران و نظريه‌پردازان علوم سياسی و روابط بين‌الملل، تهديدات قرن 21 را تهديدات نرم و يا جهانی‌سازی فرهنگ می‌دانند. در دوران جنگ سرد و حتی پس از آن با تفاوت اندكی، كماكان سياست نرم‌افزاری در پرتو سياست واقع‌گرايی قرار داشت. حوادث 11 سپتامبر نقطه عطفی در اين زمينه محسوب می‌شود. در هيچ برهه‌ای از زمان، دولت‌مردان امريكا تا اين ميزان بر مضامين ارزشی و اخلاقی به عنوان منابع نرم قدرت تأكيد نداشته‌اند. حتی نخستين تجلی‌های سياست‌های امنيتی امريكا بعد از اين تاريخ كه از ماهيت سخت‌افزاری و راهبردی برخوردار بودند، آموزه‌های ارزشی محور را دستمايه عملی قرار دادند. با وجود اين با توجه به تجربه تاريخی، ملاحظات نرم‌افزارگرايانه در سياست خاروميانه‌ای امريكا تحت تأثير مؤلفه‌های راهبردی‌ـ‌امنيتی نظام بين‌المللی و منطقه‌ای به حاشيه رانده شده است. برای تبيين اهميت و ابعاد تهديد نرم پس از فروپاشی اتحاد جماهير شوروی و پايان جنگ سرد، می‌توان گزارش كميته خطر جاری، راهبرد امنيت ملی امريكا و طرح خاورميانه بزرگ را مورد توجه قرار داد.
 
كميته خطر جاری
عنوان كميته‌ای است كه در دهه 1970 و در اوج جنگ سرد توسط گروهی از سناتورهای امريكايی، مسئولان ارشد وزارت خارجه، اساتيد برجسته علوم سياسی، مؤسسه مطالعاتی امريكن اينتر پرايز و گروهی از مديران با سابقه سيا و پنتاگون تأسيس شد. هدف از تأسيس اين كميته، خروج از بن‌بستی بود كه در دوران جنگ سرد ميان دو ابرقدرت زمان يعنی ايالات متحده امريكا و اتحاد جماهير شوروی در توازن هسته‌ای به وجود آمده بود. اعضای اين كميته با منتفی دانستن جنگ سخت بين دو ابرقدرت، تنها راه به زانو درآوردن رقيب را در جنگ نرم و فروپاشی از درون طراحی و به اجر ا درآوردند. راهكارهای دكترين مهار، نبرد رسانه‌ای و ساماندهی نافرمانی مدنی، به عنوان راهبردهای جنگ نرم در اين دوره توسط اين كميته معرفی شد. پس از فروپاشی اتحاد جماهير شوروی و پايان جنگ سرد، فعاليت اين كميته برای يك دهه به حالت تعليق درآمد و پس از حادثه 11 سپتامبر، بار ديگر عناصری از اين كميته گرد هم آمدند و با تجزيه و تحليل فرصت‌ها و تهديدات فراروی دولت امريكا اين كميته را فعال كردند. يكی از اقدامات اين كميته تدوين راهبرد امنيت ملی امريكا، جهت يك دوره چهار ساله برای دولت بوش در ارتباط با ايران است.

در گزارش اين كميته آمده است كه ايران به لحاظ وسعت سرزمين، كميت و كيفيت نيروی انسانی، امكانات نظامی، منابع سرشار و موقعيت جغرافيايی ممتاز در منطقه خاورميانه و هارتلند نظام بين‌الملل، به قدرتی بی‌بديل تبديل شده است. كه ديگر نمی‌توان با يورش نظامی آن را سرنگون كرد. بنابراين به زعم پالمر و اعضای كميته، تنها راه سرنگونی جمهوری اسلامی ايران پيگيری جنگ نرم با استفاده از سه تاكتيك دكترين مهار، نبرد رسانه‌ای و ساماندهی نافرمانی مدنی ممكن است. متن اين گزارش كه با عنوان ايران و امريكا، رهيافت جديد تنظيم شده دارای 15 محور است كه در محورهای پانزده‌گانه برای چگونگی اجرايی نمودن راهبردهای سه‌گانه پيشنهاداتی ارائه می‌دهد.

در مجموع می‌توان گفت هدف اصلی راهبرد امنيت ملی امريكا، جهانی‌سازی فرهنگ و حاكميت الگوهای رفتاری ليبرال‌دموكراسی در جهان و تلاش در جهت تغيير رفتار و ساختارهای نظام‌های غيرليبرال است، به طوری كه در اين سند ليبراليزه كردن جهان به عنوان يك رسالت معرفی شده است. بنابراين ماهيت تهديد پس از فروپاشی شوروی، تهديد نرم و تهديدات هنجاری و فرهنگی است. از ديدگاه نظريه‌پردازان جديد غرب، جهان اسلام و رشد اسلام سياسی در آن، به مثابه گفتمان غالب در خاورميانه، چالش اصلی فرهنگ ليبرال‌دموكراسی است. در اين چارچوب و به استناد گزارش كميته خطر جاری در مورد نحوه برخورد با جمهوری اسلامی ايران می‌توان گفت، جلوگيری از روند رو به رشد اسلام‌گرايی و عمق استراتژيك قدرت نرم جهان اسلام در مقابل قدرت نرم جهان غرب بخش مهمی از محتوای سند استراتژی امنيت ملی امريكا می‌باشد كه جايگزين استراتژی سد نفوذ شوروی شده است. از اين ديدگاه، تهديد امنيت ملی امريكا، تهديدات نرم، نامتقارن و تركيبی است كه منابع آن در كشورها و رژيم‌های ضدامريكايی و غيرليبرال خاورميانه معرفی شده است.
 
قدرت ملی و قدرت نرم
 قدرت ملی را می‌توان امكان تحميل اراده و خواست يك بازيگر به ديگر بازيگران تعريف كرد. زمانی كه كشوری توانايی، اراده و ظرفيت لازم را در اختيار دارد و در پرتو آن می‌تواند، اهداف و ارزش‌های حياتی خود را حفظ، توسعه و تعميق بخشد، در واقع آن كشور از قدرت ملی لازم برخوردار است. قدرت ملی دارای مؤلفه‌های نظامی، سياسی، فناوری، اقتصادی، ژئوپليتيكی، انسانی، فرهنگی و... است. در چارچوب اين مقاله می‌توان قدرت ملی را به قدرت نرم و قدرت سخت تقسيم نمود. قدرت در چهره جديد خود لزوماً آشكار نمی‌باشد، با فرهنگ و انديشه آميخته شده و در نظريه‌های جديد عمدتاً ماهيت نرم‌افزارانه پيدا نموده است. اين رويكرد برخلاف نگرش سنتی است كه عمدتاً رويكردهای سخت‌افزارانه به ويژه با تأكيد بر بعد نظامی و اقتصادی شكل می‌گرفت. صحنه روابط بين‌الملل، صحنه رويارويی قدرت است. سرنوشت كشورها تابع ميزان توليد و گسترش قدرت و ميزان تأثيرگذاری بر حريف است. به طور طبيعی كشوری می‌تواند اهداف و مقاصد ملی خود را پيش ببرد كه قدرت بيشتری را به صحنه بياورد و به بهترين روش، قدرت حريف را تضعيف نمايد. قدرت ملی شامل قدرت نظامی، سياسی، اقتصادی، اطلاعاتی، فرهنگی، تبليغی و... است. در حال حاضر، برجسته‌ترين مظهر و نمود قدرت ملی، قدرت فرهنگی به معنای عام و قدرت روانی‌ـ‌تبليغی به معنای خاص است كه بازيگران در صحنه روابط بين‌الملل تلاش می‌كنند اين بعد قدرت را كه ما در اين مقاله به عنوان قدرت نرم معرفی نموده‌ايم، افزايش و گسترش داده و با استفاده از اين وجه قدرت، بر ساير بازيگران تأثير گذاشته و آنها را از ميدان رقابت خارج ‌سازند. ويژگی اين وجه از قدرت، با مفهوم اقناع و رضايت‌مندی همراه است. قدرت نرم از سه سطح راهبردی، ميانی و تاكتيكی تشكيل می‌شود. (حسينی، حسين، 1385)
 
1.سطح راهبردی قدرت نرم
 اين سطح از قدرت نرم كه متأثر از فرهنگ استراتژيك كشور است، به سطح رهبران و نخبگان يك كشور بازمی‌گرددو بالاترين سطح رويارويی قدرت نرم تلقی می‌شود. هدف اصلی در اين سطح افزايش قدرت هنجارسازی خود و تضعيف قدرت هنجارسازی حريف در محيط بين‌المللی است. به هر ميزانی كه بازيگران بتوانند در اين سطح قدرت ايجاد كنند و يا بر قدرت هنجارسازی ديگران تأثير بگذارند، امكان پيروزی بيشتری خواهند داشت. هدف از اين تهديد در اين سطح تهديد نرم يا اجرای عمليات روانی استراتژيك، تأثيرگذاری بر برآورد‌ها و شناخت نخبگان و رهبران حريف (تأثير بر شناخت) و همچنين ارعاب و تأثير بر عزم و اراده (تأثير بر روحيه و قدرت ايستادگی) آنان می‌باشد.
 
2.سطح ميانی قدرت نرم
اين سطح از قدرت نرم بر عنصر مردمی قدرت ملی كشور تأكيد دارد. قدرت نرم در اين سطح، از فرهنگ ملی متأثر است. اين سطح از اهداف و سطح استراتژيك پشتيبانی می‌كند و به تصميمات نخبگان و رهبران مشروعيت بخشيده و بر عزم و اراده آنها تأثير می‌گذارد. هدف سطح ميانی تهديد نرم، سلب اراده و انگيزه از مردم و بی‌تفاوت نمودن جمعيت‌های همراه و تبديل آنها به جمعيت‌های معارض، مخالف و بی‌تفاوت و شكل دادن به نافرمانی‌های مدنی با ايجاد شكاف بين دو سطح راهبردی و ميانی است.
تهديد نرم، در اين سطح می‌تواند بر ميزان حمايت مردم از سياست‌های نظام و نخبگان مؤثر باشد؛ همچنين حمايت عاطفی‌ـ‌روانی نيروهای مسلح تحت تأثير اين سطح است، در صورتی كه كشوری از قدرت نرم لازم در اين سطح برخوردار باشد، به طور طبيعی آن كشور فاقد بحران‌های پنج‌گانه سياسی، مشروعيت، نفوذ، مشاركت، توزيع و هويت خواهد بود و بازدارندگی مردمی در برابر تهديد نرم شكل خواهد گرفت؛ در مقابل، وجود بحران‌های پنج‌گانه فوق و همچنين نبود قدرت هنجاری و الگوهای رفتاری برتر و كارامد و با قابليت نهادينه نمودن در حوزه فرهنگ ملی می‌تواند يك كشور را آسيب‌پذير كند.
 
3.سطح تاكتيكی قدرت نرم
پايين‌ترين سطح رويارويی قدرت نرم در سطح نيروهای مسلح كشور شكل می‌گيرد. اين سطح از قدرت نرم از فرهنگ دفاعی كشور متأثر است. در اين سطح از قدرت نرم، تقابل اراده و روحيه جنگی رزمندگان دو يا چند كشور در ميدان نبرد شكل می‌گيرد. هدف اصلی از تهديد نرم در اين سطح، سلب اراده و روحيه مقاومت در جبهه حريف است.
 
ابعاد تهديد نرم
در صورتی كه تهديد نرم مترادف با تهديدات سياسی‌ـ‌فرهنگی در نظر گرفته شود، شاخص‌هايی در دو حوزه فرهنگی و سياسی به عنوان ابعاد تهديد نرم مطرح می‌شود:

1.ابعاد تهديد نرم در حوزه فرهنگ
فرهنگ بيانگر شخصيت و هويت ملی كشور و دستاورد معرفتی و فنی انسان و همه جوامع است. فرهنگ كشور دارای سه سطح كلی است. مفروضات اساسی و زيرساخت‌های فكری هر كشور (باورها) سطح اول فرهنگ تلقی می‌شود. همچنين فرهنگ ملی كشور، دارای مجموعه‌ای از بايدها و نبايدها و ارزش‌ها است كه سطح دوم آن را تشكيل می‌دهد و در نهايت الگوهای رفتاری و اقدام يك كشور، لايه سوم فرهنگ ملی تلقی می‌گردد. با اين توصيف می‌توان گفت ابعاد تهديد نرم در حوزه فرهنگ عبارت است:

الف- تهديد باورهای (مفروضات اساسی) كشور در سه سطح نخبگان، مردم، نيروهای مسلح؛
ب- تهديد ارزش‌های اساسی كشور در سه سطح نخبگان، مردم، نيروهای مسلح؛
ج- تهديد الگوهای رفتاری كشور در سه سطح نخبگان، مردم، نيروهای مسلح.

فرهنگ استراتژيك كشور بر نوع تلقی و الگوهای رفتاری نخبگان و رهبران يك كشور و توان ديپلماسی آن تأثير می‌گذارد. در صورت وقوع تهديد نرم، در اين سطح كشور حريف می‌تواند با مديريت ادراك، انديشه و عزم رهبران و نخبگان خودی را (باورها، ارزش‌ها و الگوهای رفتاری آنان) تحت تأثير قرار دهد. همچنين فرهنگ ملی، شامل باورها، ارزش‌ها و الگوهای رفتاری نهادينه شده در جامعه است كه تهديد نرم در اين حوزه می‌تواند بر آنها تأثير گذارد. همچنين فرهنگ دفاعی كشور كه منبع قدرت نرم در نيروهای مسلح است در صورت وقوع تهديد نرم در اين سطح، موجب از بين رفتن عزم و اراده نبرد و قدرت بازدارندگی روانی می‌شود.

2.ابعاد تهديد نرم در حوزه سياسی
دولت‌ها به مثابه واحد سياسی در نظام بين‌الملل با مؤلفه‌های جمعيت، قلمرو، حكومت و حاكميت و نظام ارزشی مشخص، شناخته می‌شوند. اين واحدها همواره با تحولاتی از داخل و خارج مواجه‌اند. برخی از تحولات موجب افزايش قدرت سياسی و برخی موجب تضعيف قدرت سياسی آنها می‌شود. هر نظام سياسی برای حفظ بقامندی خود، نيازمند ثبات سياسی و انسجام ملی است. بنابراين افزايش مشروعيت سياسی نخبگان و رهبران يك كشور به توانايی‌های آنها در ايجاد انسجام سياسی و برخورداری از حمايت، رضايت‌مندی و قدرت اقناع‌سازی افكارعمومی بستگی دارد. به طور طبيعی در صورتی كه دولتی نتواند قدرت سياسی لازم را در حوزه داخلی و خارجی ايجاد كند، با بحران‌ها و تهديدات مختلف سياسی مواجه خواهد شد. ميزان اقتدار و هژمونی سياسی كشور در جامعه، ميزان انسجام و همزيستی مسالمت‌آميز و حفظ هويت و يكپارچگی ملی و ميزان توليد و بازتوليد هنجارهای سياسی و به جريان انداختن گفتمان‌های مسلط در درون جامعه و در عرصه بين‌المللی و برخورداری از مقبوليت و مشروعيت لازم از شاخص‌های قدرت نرم در اين حوزه به شمار می‌آيد. در مقابل در صورتی كه كشوری گرفتار بحران‌های سياسی باشد، از قدرت نرم برخوردار نخواهد بود و به طور طبيعی تهديد نرم در اين حوزه مؤثر خواهد بود. بحران‌های سياسی شامل بحران‌های پنج‌گانه هويت، مشروعيت، نفوذ، توزيع و مشاركت می‌باشد.

برانگيختن شكاف‌های قومی، نژادی، مذهبی و... نبود عوامل پيونددهنده هويت‌های فرو ملی، تحريف و تحقير تاريخ و افتخارات ملی در كشور، می‌تواند به بحران هويت منجر شود. ايجاد شكاف بين مردم و رهبران، نبود حمايت مردمی و مشروعيت‌بخشی به تصميمات رهبران و شكل‌گيری نافرمانی‌های مدنی در جامعه بحران مشروعيت به وجود می‌آورد. انگيزه‌زدايی و دلسرد كردن مردم برای حضور در عرصه‌های تعيين‌كننده كشور، مصاديق بارز بحران مشاركت است. همچنين توزيع نامناسب ثروت، شأن اجتماعی و امنيت در ايجاد بحران توزيع مؤثر است. تلاش برای تأثيرگذاری بر اراده و تصميمات نخبگان و رهبران با ارعاب و تطميع از مصاديق بحران نفوذ به شمار می‌آيد. مجموعه اين موارد قدرت نرم يك نظام سياسی را كاهش می‌دهد و به طور طبيعی آن نظام را در برابر تهديد نرم آسيب‌پذير می‌كند.
 
نتيجه‌گيری
همان‌گونه كه اشاره شد، رويكرد غالب و مسلط در دوره‌های طولانی نسبت به تهديد، رويكرد سخت‌افزارانه بوده و تهديد بر اساس عامل نظامی تعريف شده است. در اين رويكرد مخاطرات امنيت ملی كشورها سرزمين و استقلال آن تلقی می‌شد. الگوهای متعارف و دسته‌بندی‌های سنتی نظريه‌های امنيت در اين الگو، عمدتاً ناظر بر اين رويكرد است. ظهور تهديد سخت عمدتاً به دوره استعمار كهن مربوط است كه ژئوپليتيك، جغرافيا و سرزمين از اهداف اصلی و تعيين‌كننده جنگ‌ها بودند. كشوری در اين دوره از قدرت بيشتری برخوردار بود كه سرزمين‌ها و مستملكات بيشتری در اختيار داشت. لشكركشی اسكندر مقدونی، نادرشاه و جنگ‌های اول و دوم جهانی و... را در همين چارچوب می‌توان بررسی كرد. ويژگی اين نوع تهديدات اشغال و الحاق سرزمين، كشتار، لشكركشی و اعمال زور است. در اين دوره قدرت نظامی موجه‌ترين عامل اقتدار به شمار می‌رود. در مراحل بعد، در دوره‌ای كه حضور مستقيم قدرت‌ها و امپراطوری‌ها در سرزمين‌ها پرهزينه ‌شد، حكومت‌ها به اشغال سياسی درمی‌آمدند. به اين ترتيب كه قدرت‌های سلطه به جای اشغال سرزمين، حكومت‌های دست‌نشانده و فاقد استقلال را در اختيار داشتند و به تدريج اين كشورها به قدرت‌های بزرگ وابستگی سياسی، اقتصادی و فرهنگی پيدا می‌كردند. بنابراين در اين دوره نظام‌های سلطه در سيستم امنيتی، اقتصادی و فرهنگی كشورهای هدف، حضور دارند و اين حضور، ماهيت امنيتی‌ـ‌سیاسی دارد.

در اين دوره، به ظاهر، كشورها دارای سرزمين‌های مستقل‌اند ولی قدرت سياسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی آنها به يكی از قدرت‌های اصلی در محيط‌ بين‌الملل وابسته است. كشورهای واقع در بلوك غرب يا شرق در طول جنگ سرد، همچون رژيم شاهنشاهی ايران نمونه‌هايی از اين وابستگی می‌باشند. دوره اول را می‌توان دوره اشغال سرزمين‌ها و دوره دوم را می‌توان دوره اشغال حكومت‌ها نام برد. در دوره اول قدرت نظامی، تعيين‌كننده اصلی برای پيشبرد اهداف و منافع ملی است و در دوره دوم به رغم تمركز بر قدرت نظامی از ساير مؤلفه‌های قدرت برای افزايش سلطه و حوزه نفوذ بهره گرفته می‌شود. با توجه به اين مباحث می‌توان گفت ابعاد سخت‌افزارانه تهديد از گذشته مدنظر بازيگران و تحليل‌گران بوده است. سه ويژگی واقعی‌بودن ، عينی بودن و محسوس بودن از ويژگی‌های بارز تهديدات سخت به شمار می‌روند. در صورتی كه هدف از هر نوع تهديد را تحميل اراده به حريف معرفی كنيد، تفاوت تهديدات در چگونگی كاربرد ابزار و روش‌ها برای تحميل اراده خواهد بود. بی‌ترديد در شرايطی كه فكر، انديشه و اراده ملتی تسخير می‌گردد و با تهديد امنيت و منافع ملی كشور فروپاشی روانی واقع می‌شود، به طور طبيعی آن كشور بدون كاربرد قدرت نظامی اشغال می‌گردد. صحنه روابط بين‌الملل، ميدان رويارويی و منازعه اهداف و منافع بازيگران است و كشورهای مختلف برای پيشبرد منافع و اهداف خود از عوامل و مؤلفه‌های گوناگون قدرت ملی بهره می‌برند. يكی از برجسته‌ترين مظاهر قدرت ملی، قدرت روانی‌ـ‌تبليغی (قدرت نرم) است. منبع اين قدرت فرهنگ استراتژيك، ملی و دفاعی كشور است كه در سه سطح راهبردی، ميانی، تاكتيكی بر توانمندی‌های ذهنی و ارادی ملت تأثير می‌گذارد. در مقابل عمليات روانی حريف و تهديد نرم برای كاهش توانمندی‌ها در اين سه حوزه طرح‌ريزی می‌شود. هدف و كارويژه تهديد نرم فروپاشی باورها، ارزش‌ها و الگوهای رفتاری در سه سطح ياد شده است.

 


منابع
1. افتخاری، اصغر؛ ناامنی جهانی؛ پژوهشكده مطالعات راهبردی، تهران، 1380.
2. افتخاری، اصغر؛ امنيت جهانی، رويكردها و نظريه‌ها؛ پژوهشكده مطالعات راهبردی، تهران، 1380.
3. استوارت، آركلگ؛ چارچوب‌های قدرت؛ ترجمه محمدرضا تاجيك، پژوهشكده مطالعات راهبردی، تهران، 1379.
4. مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقيقات بين‌المللی ابرار معاصر؛ جنگ نرم؛ تهران، 1383.
5. عبدالله خانی، علی؛ نظريه‌های امنيت؛ مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقيقات بين‌المللی ابرار معاصر، تهران، 1383.
6. سازمان صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران، معاونت تحقيقات و برنامه‌ريزی؛ فصلنامه پژوهش و سنجش؛ سال دهم، شماره 34، تهران، 1382.
7. هانتينگتون، ساموئل؛ نظريه‌ برخورد تمدن‌ها؛ ترجمه مجتبی اميری، مركز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1384.
8. عبدالله خانی، علی؛ رويكردها و طرح‌های امريكايی درباره ايران؛ مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقيقات بين‌المللی ابرار معاصر تهران، تهران، 1386.
9. Joseph S.Nye, Soft Power: the Means to Success in World Poliics, New York: Public Affairs, 2004.