جایگاه علمى ـ حوزوى شهید دکتر مفتح

اجتماعات پرشور صدها هزار نفری در «مسجد قبا» در ماه رمضان 1356 و 1357، دعوت از علامه محمد جواد مغنیه عالم شیعی لبنانی و عبدالفتاح عبدالمقصود متفکر سنی مذهب مصری و استاد دانشگاه الازهر و شیخ محمود بجرمی قاری معروف مصری؛ سمینارهای علمی با حضور اساتید دانشگاهی و حوزوی در صحن مسجد، برگزاری اولین نمایشگاه کتاب در مسجد و پیش از آن تبدیل «مسجد جاوید» به پایگاه مبارزه دانشجویان مسلمان علاقمند به ارتباط با عالمان دینی و سخنرانیهای انقلابی در آبادان، اهواز، کرمان، خرم آباد، دماوند و... و زندانهای مکرر و تبعیدهای مختلف و سپس مدیریت ستاد استقبال از امام و اشراف بر مراسم حساس بهشت زهرا در روز ورود ایشان و...، این همه موجب شده است تا مفتح بیشتر در قالب یک مبارز سیاسی و یک مصلح اجتماعی نظاره شود تا یک فقیه فیلسوف.
جایگاه علمی- حوزوی شهید دکتر محمد مفتح را باید با ملاحظه حضوری که از ایشان در مجامع حوزوی آن روزگار ثبت است به نظاره نشست. دوران تحصیل حوزوی آیت الله مفتح، همزمان است با فضای پس از جنگ جهانی دوم، خروج رضاشاه از ایران، تغییرات سیاسی- اجتماعی پس از شهریور 20 و آغاز تنفس آزاد مجدد حوزه های علوم دینی. در دوره پهلوی اول، فشار فراوانی که بر هرگونه تظاهر مذهبی وارد می آمد، بر تحرکات علمی حوزویان تاثیری دو چندان داشت؛ چرا که هم به عنوان یک فعالیت دینی با انواع تضییقات حکومتی مواجه بود و هم از آن جهت که عالمان دینی ملجا و مرجع نیازهای اعتقادی مردم بودند- چیزی که به هیچوجه رضاخان آن را برنمی تافت- سعی بلیغ قدرت حاکم بر اعمال هرچه بیشتر محدودیت بر این قشر تاثیرگذار در جامعه متمرکز بود. استبداد رضاخانی بیش از همه روحانیان را هدف گرفته بود و طبعاً رهایی جامعه مذهبی ایران از خفقان حکومتی، پس از شهریور 20 برای حوزویان امکان تنفسی نشاط آور را به دنبال آورد. نشاط علمی دهه 30-20 در حوزه ها، موجب گشت تا در دهه 40-30 شمسی نسل جدیدی از دانش آموختگان علوم دینی پا به عرصه اجتماع بگذارند، که با انگیزه هایی فراتر از آنچه سابقاً عالمان را به تلاش و کوشش وامی داشت در اجتماع پیرامون خود تاثیرگذار گردند. این نسل نوظهور را، عالمان روشنفکری تشکیل می دادند که حصار تنیده شده میان محافل علمی نوظهور- دانشگاهها- و محافل علمی پرسابقه - حوزه ها- را در هم شکسته و با حضور آگاهانه در هر دو محفل، راه تازه ای برای تحول اجتماعی می جستند. این مساله را نمی توان اتفاقی دانست که اولین تحصیل کردگان حوزه علمیه قم که برای تحصیل پا در دانشگاهها می گذارند- شهید مفتح، شهید بهشتی، امام موسی صدر- درست همانها هستند که حوزه تاثیر حوزویان را محدود به حوزه های علمیه سنتی ندانسته و هر کدام عرصه هایی را برای فعالیتی فراتر از مرسوم حوزویان اختیار می کنند. نظریه پردازیهای فراحوزوی- فرادانشگاهی شهید مفتح و تلاشهای فکری- عملی ایشان در نزدیک کردن دو محفل علمی حوزه و دانشگاه در ایران و دامن گستر نمودن ارتباطات دانشگاهی با الازهر و سایر مجامع علمی بلاد عربی؛ کوششهای دینی- اجتماعی شهید بهشتی در آلمان و حضور فعال و موثر امام موسی صدر در عرصه دینی- سیاسی- اجتماعی در لبنان (و بالطبع سایر کشورهای عربی) را باید در همین راستا ارزیابی نمود.
این دوران را باید دوره فرصتی طلایی برای حوزه علمیه قم به شمار آورد، که حوزه ای نوپا، جوان و با انگیزه ای مضاعف بود و بزودی مرکز توجه جهان شیعه واقع گشت. در این زمان، نسل اول تحصیل کردگان حوزه قم که شاگردان پایه گذار دوره جدید حوزه قم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بودند، بر کرسی تدریس تکیه زده و با دعوت از آیت الله العظمی بروجردی به قم و مرجعیت علی الاطلاق ایشان بر تمامی شیعیان جهان، قم را از حالت حوزه ای فرعی به درمی آورند. از این دوره است که قم با نجف پهلو می زند و طلاب تشنه مبانی علوم دینی را از جبر در اختیار نجف می رهاند. حلقه های درسی متعددی در قم شکل می گیرد و طالبان علم- که به تدریج بر تعداد اندک اولیه آنان افزوده می گردد- هر یک مطابق سلایق و علایق خویش استادانی را می جویند. اعضای این حلقه های علمی، به فراخور دیدگاههای خویش، یکدیگر را می یابند و نطفه جریان سازی های فکری، اجتماعی، سیاسی بعدی از همانجا شکل می گیرد. حلقه هایی که پاره ای از آنها در حافظه تاریخ جاودانه می شوند.
شاید بتوان عنوان مشهورترین و ماندگارترین حلقه درسی آن روزگار قم را بر حوزه تدریس فقه و اصول امام خمینی نهاد. حلقه درسی که مجمع دانش طلبان ممتاز، جوان و وارسته شده و به شلوغترین درس حوزه قم تبدیل گشت. ورود نمایان امام خمینی به عرصه سیاست و رو در رویی ایشان با هیئت حاکمه وقت، به موازات آن که شاید پاره ای از شاگردان را از گرد استاد پراکند، انبوه طلاب پرشور را جذب حوزه درسی ایشان نمود. پیروزی انقلاب اسلامی و جایگاه معنوی- سیاسی امام خمینی پس از پیروزی و شهرت اجتماعی شاگردانی که - کم یا زیاد- درک محفل درس آن استاد را کرده بودند، قضاوت پیرامون میزان درخشش علمی هر یک از شاگردان در این محفل علمی و در چشم استاد را با مشکل مواجه ساخته است. نخستین فهرستی که از نام شاگردان امام منتشر شده است مربوط به زمان اوج غربت این استاد و شاگردان مبارزش، و در دوره تبعید ایشان به نجف می باشد. و آنگاه که می بینیم نام آیه الله دکتر مفتح جزو اولین اسامی موجود در این فهرست قرار گرفته است، به جایگاه والای علمی ایشان پی می بریم. درست است که نمی توان با تکیه بر اینکه این فهرست توسط جمعی از طلاب مبارز ساکن نجف- از اطرافیان امام خمینی- تنظیم گشته است ترتیب ذکر اسامی را به اشاره امام دانست، ولی می توان یقین کرد که چینش اینچنینی اسامی شاگردان امام با عدم رضایت ایشان و شهید مصطفی خمینی مواجه نگردیده است. در آن سالها، شهید مفتح آنچنان در چشم امام می درخشد و در قلب ایشان نشسته و مورد اعتماد آن استاد بارز قرار می گیرد، که امام از تبعیدگاه نجف در نامه ای که به این شاگرد مبرز خویش می نویسد اعطاء حکم وکالت به افرادی از میان تجار و معتمدین را موکول به صلاحدید و تعیین این شاگرد خویش می نماید. حجت الاسلام کروبی نیز که از آن زمان در جمع طلاب جوان و علاقمند به حضرت امام بوده است، از تعبیراتی که امام خمینی در جلسات خصوصی پیش از تبعید در مورد شخصیت علمی شهید مفتح به کار می برده اند چنین استنباط می کند که ایشان از همان زمان مقام اجتهاد و فقاهت آن شهید را مورد تأکید قرارمی داده اند.
از دیگر حلقه های علمی ماندگار آن دوران، حلقه درس فلسفه علامه سیدمحمد حسین طباطبائی است، که از مشاهیری همچون شهید مطهری، شهید دکتر مفتح، شهید دکتر بهشتی، آیه الله جوادی آملی، آیه الله امینی، و آیه الله سبحانی تشکیل شده است. این جمع دانش پژوه، به دنبال فداکاری و تضحیه علامه طباطبائی (تعبیری که آیه الله العظمی خوئی در خصوص فعالیتهای فلسفی- قرآنی دوست و همدرس خود علامه طباطبائی به کار می برد) شکل می گیرد. شاگردان علامه که می دیدند چگونه استادشان طعنه ها و فشارهای مخالفان را تحمل کرده و برآنچه وظفیه می داند پای می فشارد؛ و چگونه با اندیشمندان غیرمسلمان اروپائی نشست و برخاست کرده و با آنان از قرآن و حکمت سخن می گوید؛ از او نه تنها حکمت متعالیه و تفسیر، که پایمردی در راه انجام رسالت دینی- علمی را می آموختند. بی شک شهید مطهری در تحمل طعنه های فراوان پس از انتشار کتاب «مسئله حجاب»، شهید مفتح در خویشتنداری مثال زدنی در برابر موج دشمنیها و دشنامهای پس از دعوت از متفکران غیرایرانی و اساتید غیرروحانی دانشگاه برای سخنرانی ماه رمضان سالهای 56و 57 در «مسجد قبا» و سایر مشاهیر این حلقه در تاب آوردن برابر افترائات گوناگون پیرامون عملکرد آگاهانه خویش، وامدار استاد فرزانه این جمع فرهیخته بودند. درخشش دکتر مفتح در این حلقه آنچنان بود که علامه طباطبائی، آنگاه که خواست تا برای پاسخ به سؤالات فلسفی که برای او ارسال می شد از شاگردانش مددگیرد، بدون لحظه ای تردید به سراغ آیه الله دکتر مفتح و آیه الله جوادی آملی فرستاد. از آن پس این دو شاگرد- که احاطه آنان به مبانی حکمت اسلامی مورد اعتماد استاد بود- پاسخگوی پرسشهای فلسفی از زبان ایشان شدند. میزان علاقه شاگرد به استاد و رابطه عاطفی میان ایشان آنچنان بود که شهید مفتح- که با محدودیت حکومتی طاغوت برای حضور در قم مواجه بود- چنانچه حتی یک روز به قم مسافرت می کرد دیدار با علامه طباطبائی را از دست نمی داد. همچنان که از علاقه استاد به شاگرد گفتنی های فراوانی در سینه سید عبدالباقی طباطبائی- فرزند ارشد علامه- باقی است.
حلقه علمی دیگری که در تاریخ حوزه قم می درخشد و بزرگانی که حوزه به آنان می بالد به حضور در آن می بالند، حلقه درس اصول آیه الله سیدمحمد محقق داماد است. از مشاهیر شاگردان دوره نخست این درس باید امام موسی صدر، آیه الله شبیری زنجانی، آیه الله شهید دکتر بهشتی، آیه الله شهید دکتر مفتح، آیه الله موسوی اردبیلی، و آیه الله مکارم شیرازی را نام برد. گفتنی است که در همان دوره اول تدریس محقق داماد، آیه الله طاهری اصفهانی که از حاضران در این جمع فرهیخته بوده است موفق می شود تقریرات کاملی از مطالب استاد تهیه و تدوین نماید. این تقریرات- که در دوره تدریس دوم مورد استفاده استاد واقع می شود- توسط امام موسی صدر در مسافرت به حوزه نجف به امانت گرفته شده و در آنجا مورد مطالعه دقیق آیه الله شهید سیدمحمد باقر صدر قرار می گیرد؛ آنچنان که صاحبنظران معتقدند پاره ای از نوآوریهای اصولی شهید صدر وام گرفته از محقق داماد است. با توجه به عمق مطالب و اغلاق بیان آیه الله داماد، حضور فعال در این حلقه برای همه کس امکان پذیر نبوده است؛ و بسیاری از طالبان علم نیز، علیرغم علاقه به بقاء در این جمع، از آنجا که توان استفاده مفید از درس را در خویش نمی یافتند از ادامه حضور منصرف می گشتند. از این رو شاگردان پابرجای محقق داماد از کسانی بودند که در عین آنکه به هوش، استعداد و توان علمی بالائی نامدار گردیدند، با برخورداری از قدرت خلاقیت و نوآوری خویش نه تنها در حوزه علمیه قم بلکه در دانشگاههای ایران و جهان اسلام، کشورهای اسلامی و عربی، و کشورهای اروپائی تأثیرگذار گشتند. شاهد این سخن آن است که نخستین فعالیتهای مطبوعاتی حوزوی ریشه در این محفل علمی دارد، و اولین طلاب شاغل به تحصیلات دانشگاهی از همین حلقه برخاسته اند. از شاگردان همین درس هستند آنان که همراهی دین و علم را شعار خویش قرارداده و دبیرستانی را با عنوان «دین و دانش» تأسیس می نمایند، و مجلس هفتگی را فراهم می آورند تا دانشجو و روحانی در کنار یکدیگر نشسته و به همفکری در زمینه امور مورد علاقه مشترک بپردازند.
مسلما تردیدی در اهمیت حوزه درسی آیه الله سید محمدحسین بروجردی نمی توان داشت. شهرت آن شخصیت یگانه، نوآوری ایشان در مباحث اصول فقه، سبک ویژه در استنباطات فقهی، مرجعیت علی الاطلاق ایشان و زعامت عامه امور شیعیان در تمامی کشورهای اسلامی، و نظریه تقریب مذاهب اسلامی که از سوی ایشان پی افکنده و پیگیری می شد، همه برای جذب طلاب به حوزه درسی ایشان انگیزه ای کافی بود. از همین رو نمی توان نام «حلقه درسی» بر روی محضر تدریس آیه الله بروجردی نهاد، بلکه باید آن را محفلی به وسعت حوزه علمیه قم به حساب آورد. و جایگاه شهید مفتح در نزد آیه الله بروجردی آنچنان بود که بازگشت او از سفر حج تمتع، آن مرجع بزرگ را به خانه او کشاند. دیداری که نسبت به کمتر کسی از شاگردان آن شخصیت جهانی در حافظه حوزه قم ثبت شده است. توجه اینچنینی آن استاد به این شاگرد را تنها باید به درخشش علمی شاگرد در درس استاد مربوط دانست، چرا که وجه دیگری برای آن متصور نیست؛ نه دکتر مفتح سابقه ویژه غیردرسی با آیه الله بروجردی داشته است، و نه پدر ایشان از دوستان و مرتبطان با آن مرجع بزرگ بوده است تا دوستی پدر عامل این توجه گشته باشد.
این سه حلقه علمی از آن جهت که تاریخ ساز گشته اند، در تاریخ حوزه قم ماندگار می باشند؛ اگرچه طبیعتا محافل درسی علمی آن زمان قم منحصر به این سه نبوده است. و حضور درخشان شهید مفتح در محافل درسی و علمی دیگر نیز چشمگیر می باشد، آنچنان که آیه الله صافی گلپایگانی بر شرکت نمایان آن شهید در محضر درسی آیه الله گلپایگانی تأکید می ورزد.
درخشش افراد در محافل علمی- خصوصا حوزه های علمیه- در دو عرصه نمایان می شود. یکی از این دو، درخشش در جایگاه شاگردی است، و آنچه گفته شد ناظر به این نمود علمی بارز شهید مفتح در این عرصه بود. و عرصه دیگر به جایگاه استادی ایشان بازمی گردد، که شهید مفتح در این صحنه نیز چهره درخشانی از خود به یادگار نهاده است. بسیاری از اساتید و عالمان برجسته امروز حوزه قم خود را مفتخر به شاگردی مفتح می دانند، که یا در مجلس پر شاگرد درس شرح منظومه (منطق) ایشان در مسجد امام حسن عسکری حاضر می شده اند، و یا از درس خصوصی شرح اشارات (فلسفه) در منزل شهید مفتح بهره می جسته اند، و یا در مدرسه حقانی شاگردی درس تاریخ اسلام ایشان را نموده اند، و... گاه عظمت استاد، رشته ای علمی را در میان طالبان جلوه ویژه می بخشد، و قصه علم منطق و شهید مفتح در حوزه قم از همین سنخ است. پس از تبعید دکتر مفتح از قم و تعطیلی محضر درس منطق منظومه ایشان، چراغ این دانش در حوزه قم به خاموشی گرائید، و به درسی فرعی بدل گشت.
دکتر مفتح در دهه 30 و اوائل دهه 40 شمسی، در کنار تدریس در حوزه قم به تحصیل در دانشگاه تهران مبادرت می ورزد؛ و همزمان با این دو، به تألیف کتب و مقالات تخصصی می پردازد؛ و همراه با این سه، به تدریس در دبیرستان های قم اقدام می کند؛ و در کنار این چهار، تربیت نویسندگان نواندیش و هدایت ایشان به نگارش کتاب هایی در زمینه امور فکری مورد نیاز جامعه را وجهه همت خویش قرار می دهد؛ و در عین تمرکز در این پنج، از احوالات اجتماع پیرامون خویش و مشارکت در مشتعل تر کردن شعله نهضتی که توسط استاد محبوب و الهی او به تازگی آغاز شده است غفلت نمی ورزد. شاید تعبیری که به گفته آیه الله مکارم شیرازی در میان حوزویان آن زمان و دوستان آیه الله دکتر مفتح بر سر زبان ها بوده است گویاترین کلام در مورد شناخت و قضاوت حوزویان قم درخصوص شخصیت ایشان و پایمردی در راه دستیابی به مقامات علمی و هر آنچه وظیفه دینی تشخیص می داده است می باشد، که می گفته اند «غیرممکن برای آقای مفتح وجود ندارد!»