جایگاه مبارزه در نظریه‌پردازی امام خمینی

امام (ره) دقیقا برخلاف این روند می‌اندیشید و عمل می‌کرد. تا آنجا که به شاگردان خویش توصیه می‌کند آخر شما باید بیدار شوید، به فکر علاج بدیختی‌های مردم باشید.
مباحثه به تنهایی فایده ندارد. مسئله گفتن به تنهایی دردها را دوا نمی‌کند خودتان را تا این اندازه مهمل بار نیاورید. شما با این اهمال کاری‌ها می‌خواهید که ملائکه بالشان را در زیر پای امیرالمومنین (ع) پهن کنند، چون مردی است که به درد اسلام می‌خورد، اسلام را بزرگ می‌کند. این نشانه نهایت توجه به عمل و مبارزه است. در این کتاب دوران ساز نیز توجه امام (ره) به چگونگی تشکیل حکومت اسلامی، توجهی تام و تاثیرگذار است. امام در کتاب ولا‌یت فقیه همچون حکیمی که مصمم به گشودن راهی در عرصه حکمت عملی اسلامی است، می‌کوشد تا در نظریه‌پردازی خود پرسش چگونگی تشکیل حکومت اسلامی را نیز مطرح کند؛ چیزی که حتی ملااحمد نراقی و میرزای نائینی پیرامون آن سخنی نگفته بودند. شاید بتوان گفت پرسش از چیستی حکومت اسلامی کوچکترین بخش کتاب است و کمترین حجم تحلیل و پردازش را به خود اختصاص می‌دهد زیرا امام این وظیفه را در اصل، مربوط به دیگران می‌داند می‌فرماید: ما اصل موضوع را طرح کردیم و لازم است نسل حاضر و آینده در اطراف آن بحث و فکر نمایند و راه به دست آوردن آن را پیدا کنند و انشاءالله تعالی کیفیت تشکیل و سایر متفرعات آن را با مشورت و تبادل نظر به دست بیاورند اما ترجیح می‌دهد وارد پرسش از چیستی نشود شاید از آن رو که می‌خواهد از قیل و قال این عرصه برهاند زیرا او آخر یک رهبر است. رهبر یک انقلاب با طیف‌های مختلف و بعضا متفاوت و متضاد. بیشتر سعی ا مام بر این است که پرسش از چرایی حکومت اسلامی را - که مغفول عنه واقع شده - مطرح کند و از آنجا به چگونگی برسد. از همین روست که اگر در پاسخ به چرایی تشکیل حکومت اسلامی، آن را بدیهی شمرد و ادعای ضرورت و بداهت می‌کند درو اقع نظم کتاب به گونه‌ای که حتی اگر فصل‌های میانی کتاب حذب شوند، فصل نخست و فصل پایانی خود گویای تمامی دغدغه امام(ره) به عنوان رهبر انقلاب - هستند و فصل اول به طرح بداهت حکومت اسلامی می‌پردازد و تاملاتی تاریخی پیرامون عوامل پوشاننده بداهت است و فصل آخر به چگونگی حکومت اسلامی و طرح‌ریزی برنامه مبارزه پرداخته است. حتی آنجا که امام در حال طرح پرسش از چیستی حکومت اسلامی است تکیه و تاکید بیشتر بر نشان دادن تفاوت‌های شیوه حکومت در اسلام و شیوه حکومت‌های پادشاهی استبدادی مطلقه، سلطنتی مشروطه است. امام (ره) می‌کوشد با تاکید بر این جنبه‌های اختلاف، ضرورت تلاش برای براندازی این نظام‌های طاغوتی را اثبات کند به دو دلیل: یکی اینکه این حکومت‌ها در جهت تضعیف اهداف اسلام (حق، عدالت، آزادی، استقلال، معنویت و حیات) عمل می‌کنند و دیگر اینکه راه را بر اعمال قوای حکومت اسلامی و تحقق اهداف اسلام بسته‌اند. پس باید سرنگون شوند.
امام در طرح مسئله چیستی حکومت اسلامی نیز به مبارزه می‌اندیشد و می‌کوشد تا دیگران دعوت به مبارزه کند و مبارزان را در ادامه راه مصمم سازد. او رهبر انقلاب است. امام (ره) به عنوان شخصیت بزرگی که در شان رهبری و مرجعیت در وجود ایشان به وحدت می‌رسند، با طرح نظریه حکومت اسلامی بر پایه آموزه ولایت فقیه می‌کوشد به جایگاه یک ایدئولوگ دست یابد و این شان را در دو شان دیگر ادغام کند. شاید بتوان گفت که زمستان 1348 یکی از سه مرحله‌ای است که امام می‌کوشد تا این شان سوم را به دو شان رهبری و مرجعیت ضمیمه کند و البته در هر سه مرحله پیروز می‌شود. او حالا رهبر، مرجع و ایدئولوگ انقلاب اسلامی ایرن است. پس باید به ضروریات و لوازم این نظریه‌پردازی ملتزم باشد. اولین ضرورت این است که در نظریه‌پردازی توجه تام و تمام به شرایط تاریخی، اجتماعی و واقعیت‌های سیاسی روز و ضرورت‌های عمل سیاسی د اشته باشد. در همین راستا امام می‌کوشد تا با رویکردی تاریخی به مشکلات ایران و جهان اسلام و کاویدن وضعیت کنونی کشور در مقام یک ایدئولوگ ظاهر شود و راه برون رفت از استبداد سرد شاهنشاهی را جستجو کند و امام (ره) چنان این وظیفه را به انجام می‌رساند که در تاریخ نظریه‌پردازی جهان اسلام قطعا بی‌نظیر است در شرایطی که رژیم شاهنشاهی با سلطه دستگاه ا هریمنی امنیتی خود یعنی ساواک و هم پیمانی با قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای می‌کوشد راه را بر هر گونه حرکت مخالفان ببندد. امام - به عنوان رهبر انقلاب - نگاه مردد و مضطرب خیل مبارزان را حس می‌کند که به او می‌نگرند. او باید راهی از این کوچه بن بست استبداد بیاید اما هرگونه مصالحه با رژیم طاغوتی ممتنع است. همه نسخه‌های قبلی که از سوی علمای مذهبی یا روشنفکران چپ و لیبرال ارائه شده بود، ناکارایی خود را نشان داده بود. رژیم طاغوتی همچون حشره‌ای موذی نسبت به همه این ابزارهای مخالفان مصونیت یافته است و باید راه متفاوتی را پیش گرفت که رژیم طاغوتی نتواند در مقابل آن هیچ گونه دفاعی به عمل آورد.
اصلاح ناپذیری رژیم طاغوتی که هم اکنون همه به آن ایمان داشتند، ‌ضرورت مبارزه پیگیر برای سرنگونی رژیم را بر همگان روشن کرده است و گروه‌های مسلح برانداز یکی پس از دیگری کار خود را آغاز می‌کنند. وجوب ا جتماعی - تاریخی مبارزه در اواخر دهه 40 مبارزه را امری بدیهی و ضروری می‌سازد و شاید بداهت و ضرورت مبارزه، خود اصلی‌ترین موید بداهت حکومت اسلامی و ضرورت اعتقاد به ولایت فقیه باشد چرا که اکنون اولا ولایت باید به گونه‌ای تبیین و فهم شود که متضمن حکومت (به معنی اعمال مشروع قوای حاکم توسط حاکمیت) باشد و ثانیا سد پولادین رژیم طاغوتی شاه راه را بر همه بسته است. اکنون در زمستان 1348 تنها این امام خمینی (ره) است که به گونه‌ای خستگی ناپذیر و شکست ناپذیر رو در روی نظم ظالمان موجود ایستاده است و به گونه‌ای پیامبرانه 3 شان رهبری، مرجعیت و ایدئولوگ را در خود جمع کرده است و وظیفه همزمان راهبری مبارزه، نظریه‌پردازی مبارزه و صدور فتاوی مبارزه را بر عهده می‌گیرد و ضرورت این 3 حوزه را در یکجا جمع می‌کند و ا ندیشه را در بین چکاچک شمشیرهای مبارزه قرار دهد و این چنین او بزرگترین مرد تاریخ ایران بود.