جمهوری اسلامی از نگاه امام خمینی

در هنگامه‌ انقلاب که "جمهوری" خواهان تنها گزینه "جمهوری" را "جمهوری دموکراتیک" با مبانی لیبرالسیم می‌دانسته و بر آن پای می‌فشردند و "اسلام" خواهان، امارت یا "خلافت اسلامی" را در ذهن تداعی نموده و دو جبهه در مقابل همدیگر صف آرایی کرده بودند، امام با هوشیاری همیشگی خود با خلق واژه ترکیبی "جمهوری اسلامی" ساخت نظامی را طراحی کرد که می‌توانست در آنِ واحد، رضایتمندی هر دوجبهه را فراهم آورد. پیشنهاد این مفهوم از سوی امام نه از سر تفنن یا ارائه راهکار موقت برای برون رفت از مشکلات مقطعی و نه از روی ظاهر سازی و اسکات خصم بلکه به باور عمیق ایشان به دو مقوله "اسلام" و "مردم"، بر می‌گشت که نمی‌توانستند در نظام ایدآلی او جدا از هم باشند. در عین حال برای برخی افراد، تلفیق این دو مفهوم قابل باور نبود. یکی از حقوق دانان عرف‌‌گرا در همان ایام طی نامه‌‌ای به حضرت امام با اظهار تعجب از این ترکیب، می‌نویسد: "جمهوری اسلامی با موازین دموکراسی منافات دارد. دموکراسی به معنای حکومت همه مردم، مطلق است و هر چه این اطلاق را مقید کند به اساس دموکراسی (جمهوری) گزند رسانده است. بدین‌گونه مفهوم جمهوری اسلامی (مانند مفاهیم دیکتاتوری صالح ـ دموکراسی بورژوایی ـ آزادی در کادر حزب...) مفهومی است متناقض. اگر کشوری جمهوری باشد، بر حسب تعریف، حاکمیت باید در دست جمهور مردم باشد. هر قیدی این خصوصیت را مخدوش می‌‌کند. و اگر کشور، اسلامی باشد، دیگر جمهوری نیست، زیرا مقررات حکومت از پیش تعیین شده است و کسی را در آن قواعد و ضوابط، حق چون و چرا نیست. "1 روشن است که این اشکال به نظریه امام ناوارد می‌باشد، برای این که "جمهوری" در دیدگاه ایشان هیچ قیدی ندارد و "جمهورى، به همان معنایى است که همه جا جمهورى است. " اما "جمهوریت" مورد نظر امام یک پیش فرض اساسی دارد که مخالفان از آن غفلت کرده‌‌اند و آن این که اکثریت مردم ایران مسلمان و با علقه دینی هستند و اگر بنا است "جمهوری" به معنای حق تعیین سرنوشت بدون هیچ قید از سوی آحاد مردم باشد، مردم ایران بر اساس باور دیرینه و خواست قلبی خود، پیاده کردن اسلام را انتخاب می‌‌نمایند. یعنی "اکثریت قاطع ملت ایران مسلمان است و... همه ملت ایران شاه را نمى‏خواهند. آیا نود درصد مردم ایران که مسلمانند به عنوان اکثریت یک جامعه نمى‏تواند یک جمهورى اسلامى تشکیل دهد؟"2 معنای این کلام آن است که مردم ایران به "انتخاب خود" قوانین اسلامی را می‌پذیرند، نه این که "نمی توانند" غیر از آن را انتخاب نمایند. مفهوم مخالف چنین سخنی نیز آن است که اگر برفرض، مردم ایران روزی غیر از اسلام بخواهند، به حکم "جمهوریت" چنین حقی را دارند.
لذا آنچه که در نظریه امام تازگی دارد نه "جمهوری" بودن نظام، چون بسیاری از نظام‌‌های عالم "جمهوری" می‌باشند و نه ظاهر "اسلامی" آن، چرا که برخی از کشورها داعیه "اسلامی" بودن دارند؛ بلکه ویژگی حکومت مورد نظر امام، ترکیب "جمهوریت" با "اسلامیت" با ویژگی خاص می‌باشد که آن را با تئوری‌‌های دیگر متمایز می‌سازد. به همین خاطر امام معتقد بود که "آنچه را که ما به نام جمهورى اسلامى خواستار آن هستیم فعلًا در هیچ جاى جهان نظیرش را نمى‏بینیم. " در نگاه امام، این سیستم چه در بُعد "جمهوری" و چه در بُعد "اسلامی" منحصر به فرد و با سیستم‌‌های دیگر متفاوت می‌باشد. اساساً همین ویژگی‌‌ها است که هویت "جمهوری اسلامی" را می‌سازد و حضرت امام را به عنوان یک عالم دینی و مرجع تقلید، به عرصه تأسیس نظام و حکومت‌داری کشاند و الا امام از جمله معدود سیاست‌‌مدارانی بود که به حکم روحیه اخلاقی و عرفانی خود تمایل شخصی برای حکومت‌‌رانی و کشورداری نداشت و اگر نبود تکلیف شرعی برای اداره امور مردم و خدمت به بندگان خدا، چه بسا ترجیح می‌داد در خلوت خود به راز و نیاز و عبادت الهی بپردازد و از مقام قدسی در میان مردم نیز برخوردار باشد. بنا براین، "جمهوری اسلامی" ایجادشده از سوی امام را تا زمانی می‌توان به ایشان منسوب دانست که برهمان ویژگی‌‌های خود و خطوط ترسیم شده از سوی او باقی بماند و الا "جمهوری اسلامی ایران" نیز نظامی خواهد بود مثل بقیه حکومت‌‌های دنیا. مروری هر چند گذرا بر نگاه حضرت امام به حکومت جایگزین شاهنشاهی و وعده‌‌هایی که به عنوان رهبری انقلاب و نظام به مردم داده است، در واقع تأکید مجدد بر حقوق ملت و نیز تکلیف مسؤلان "جمهوری اسلامی" می‌باشد. بدون هیچ توضیح و یا دخل و تصرف، برخی از دیدگاه‌‌های حضرت امام در این زمینه را مرور می‌کنیم. از آنجایی که بعضی از این سخنان در پاسخ به پرسش خبرنگاران بیان شده، برای جلوگیری از اطاله کلام پرسش‌‌ها حذف شده است:

تفاوت با رژیم گذشته
"موارد اختلاف ایران فردا را با ایران امروز در پاسخ سؤال پنجم شما داده‏ام. در اینجا این نکات را مى‏افزایم: 1- رهبرى سیاسى از سلطه بیگانه آزاد مى‏شود، از فساد مالى و سیاسى پاک مى‏شود. 2- اقتصاد کشور از سلطه بیگانه آزاد مى‏گردد و دیگر برنامه‏هاى اقتصادى، برنامه‏هایى نخواهند بود که هدفهاى شرکتهاى بین المللى را در ایران به اجرا بگذارد. 3- جامعه آینده ما، جامعه آزادى خواهد بود و همه نهادهاى فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت. 4- انسانى که امروز در نظام پلیسى از فعالیتهاى فکرى و آزادى در کار محروم شده است، تمامى اسباب ترقى واقعى و ابتکار را به دست خواهد آورد. جامعه فردا، جامعه ارزیاب و منتقدى خواهد بود که در آن تمامى مردم در رهبرى امور خویش شرکت خواهند جست. "3 "در جمهورى اسلامى باید تمام مسائلى که در ایران است متحول بشود. در جمهورى اسلامى باید دانشگاهها متحول بشود؛ دانشگاههاى پیوسته، به دانشگاههاى مستقل متبدل بشود. فرهنگ ما باید متبدل بشود؛ فرهنگ استعمارى، فرهنگ استقلالى بشود. دادگسترى ما باید متحول بشود؛ دادگسترى غربى به دادگسترى اسلامى متبدل بشود. اقتصاد ما باید متحول بشود؛ اقتصاد وابسته به اقتصاد مستقل متبدل بشود. تمام چیزهایى که در حکومت طاغوت بود و به تَبَع اجانب در این مملکت ضعیف، در این مملکت زیردست، پیاده شده بود با استقرار حکومت اسلامى و حکومت جمهورى اسلامى تمام‏ اینها باید زیرورو بشود. و باید مردم خودشان را اصلاح بکنند؛ و باید اشخاصى که ظالم هستند و به زیردستها ظلم کردند، باید آنها دیگر ظلم نکنند. طبقات مختلف به طبقات پایین ظلم نکنند. باید حق فقرا، حق مستمندان داده بشود. تمام اینها در جمهورى اسلامى باید عمل بشود. و ملت وظیفه دارد که در جمهورى اسلامى پشتیبانى از دولتها بکند که به خدمت ملت هستند. اگر دولتى را دید که خلاف مى‏کند، ملت باید تودهنى به او بزند. اگر چنانچه دستگاه جابرى را دید که مى‏خواهد به آنها ظلم کند، باید شکایت از او بکنند و دادگاهها باید دادخواهى بکنند؛ و اگر نکردند خود ملت باید دادخواهى بکند، برود توى دهن آنها بزند.
در جمهورى اسلامى ظلم نیست. در جمهورى اسلامى این طور مسائلى که زورگویى باشد نیست. فقیر و غنى؛ نمى‏تواند طبقه غنى بر طبقه فقیر زور بگوید، نمى‏تواند استثمار کند، نمى‏تواند آنها را با اجر کم وادار به عملهاى زیاد بکند. باید مسائل اسلامى حل بشود در اینجا و پیاده بشود. باید مستضعفین را حمایت بکنند، باید مستضعفین تقویت بشوند؛ زیرورو بشوند مستکبر باید مستضعف بشود و مستضعف باید مستکبر بشود. نه مستکبر به آن معنى بلکه باید همه با هم برادروار در این دنیا- در این مملکت- همه با هم باشند. "4

حقوق مردم
"باید مردم خودشان یکى را تعیین کنند که او دخالت کند در امورشان؛ هر وقت او را نخواستند، بگویند برو گم شو! یک رژیمى که این طور استقرار دارد اگر انسان فهمید به اینکه، هر آدمى بفهمد که هر کارى بکند دیگر از دست مردم خارج است که بگویند برو، دیگر هست او تا آخر. سلطنت این طورى است که یک کسى که سلطان شد دیگر هست او، بیخ ریش مردم هست. یک همچو آدمى هر چه خلاف بخواهد بکند دستش باز است. خوف این را ندارد که عزلش بکنند؛ عزلى توى کار نیست! هست او تا آخر. همه هم شاه دوست! اما اگر بنا باشد که یک نفر آدم را پنج سال، ده سال، هشت سال بگویند که شما بیا در این مملکت رئیس جمهورْ- مثلًا- باش، کارهاى مملکت را اداره بکن، خود مردم آزاد یکى را تعیین بکنند، این آدم هر چه هم بد باشد فکر خودش هست لا اقل؛ براى اینکه مى‏گوید خوب من پنج سال دیگر از رئیس‌جمهور [ى‏] افتاده‏ام، وقتى افتادم پدر من را مردم در مى‏آورند؛ اگر به یک کسى ظلم کرده باشم، اینها پدر من را در مى‏آورند. حالا قدرت دست من است، بعد از پنج سال دیگر یک آدمى هستم عادى مثل سایر مردم. نمى‏کند قهراً. اصلًا از اول رژیم سلطنتى یک چیز غلطى بوده است و تحمیل شده است به مردم. "5
"تعیین نظامى سیاسى، با آراى خود مردم خواهد بود. ما طرح جمهورى اسلامى را به آراى عمومى مى‏گذاریم. اینک کشور بر سر دو راهى مرگ و حیات، آزادى و اسارت، استقلال و استعمار، عدالت اقتصادى و استثمار قرار گرفته است. این حکومت، حیات ملى را باید نجات دهد. به مردم کشور، آزادى و به کشور استقلال را بازگرداند و به جاى نظام استثمارى، عدالت اقتصادى را برقرار سازد.... خواست ملت را نمایندگان منتخب او به تصمیم و تدبیر سیاسى و رهبرى سیاسى دور از فساد و خدمتگزار مردم تبدیل مى‏کنند. اقلیتهاى مذهبى به بهترین وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود. "6 "اسلام بیش از هر دینى و بیش از هر مسلکى به اقلیتهاى مذهبى آزادى داده است. آنان نیز باید از حقوق طبیعى خودشان که خداوند براى همه انسانها قرار داده است، بهره‏مند شوند. ما به بهترین وجه از آنان نگهدارى مى‏کنیم. در جمهورى اسلامى کمونیستها نیز در بیان عقاید خود آزادند... "7

اجرای عدالت
"حکومتى که در آن، جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده مى‏شوند و نور عدالت الهى بر همه و همه به یک طور مى‏تابد، و باران رحمت قرآن و سنت بر همه کس به یکسان مى‏بارد. مبارک باد شما را چنین حکومتى که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و لر و کرد و بلوچ مطرح نیست. همه برادر و برابرند؛ فقط و فقط کرامت در پناه تقوا و برترى و به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است. مبارک باد بر شما روزى که در آن تمام اقشار ملت به حقوق خود مى‏رسند، فرقى بین زن و مرد و اقلیتهاى مذهبى و دیگران در اجراى عدالت نیست. طاغوت دفن شد و طغیان و سرکشى به دنبال او دفن مى‏شود، و کشور از چنگال دشمنهاى داخلى و خارجى و چپاولگران و غارت‏پیشگان نجات یافت. اینک شما ملت شجاع، پاسداران جمهورى اسلامى هستید. اینک شما هستید که باید این ارث الهى را با قدرت و قاطعیت حفظ کنید و نگذارید بقایاى رژیم متعفن که در کمین نشسته‏اند و طرفداران دزدان بین المللى و نفتخواران مفتخوار در بین صفوف فشرده شما رخنه کنند. اینک شمایید که باید مقدرات خود را به دست بگیرید و مجال به فرصت طلبان ندهید، و با قدرت الهى که مظهر آن جماعت است، قدمهاى بعدى را بردارید"8 "و من به همه اقشار ملت- به تمام- عرض مى‏کنم که در اسلام هیچ امتیازى بین اشخاص غنى و غیر غنى، اشخاص سفید و سیاه، اشخاص [و] گروههاى مختلف، سنّى و شیعه، عرب و عجم، و ترک و غیر ترک- به هیچ وجه- امتیازى ندارند. قرآن کریم امتیاز را به عدالت و به تقوا دانسته است. کسى که تقوا دارد امتیاز دارد، کسى که روحیات خوب دارد امتیاز دارد؛ اما امتیاز به مادیات نیست، امتیاز به داراییها نیست. باید این امتیازات از بین برود؛ و همه مردم على السّواء هستند با هم و حقوق تمام اقشار به آنها داده‏ مى‏شود. و همه در حقوق مساوى هستند. اقلیتهاى مذهبى حقوقشان رعایت مى‏شود؛ اسلام به آنها، براى آنها احترام قائل هست. براى همه اقشار احترام قائل است. کردها و سایر چیزها- سایر دستجاتى که هستند و زبانهاى مختلف دارند، اینها همه برادرهاى ما هستند و ما با آنها هستیم و آنها با ما هستند؛ و همه اهل یک ملت و اهل یک مذهب هستیم... ما همه برادر هستیم؛ ما با اهل سنت برادر هستیم و ما نباید- بعضى‏مان بر بعضْ آقایى کنیم؛ نباید حقوق بعضیها را ملاحظه نکنیم. ما در حقوق على السّواء هستیم و قانون هم- که ان شاء‌الله بعد به تصویب ملت مى‏خواهد برسد- در قانون هم همه اقشار حقوقشان ملاحظه شده است و اقلیتهاى مذهبى، نسوان، دیگر اقشار- همه- حقوقشان ملاحظه شده است و هیچ فرقى ما بین گروه و گروهى در اسلام نیست؛ فقط به تقوا و به اتقاء عن‌الله تعالى فرق است. "9

رفاه ملت
"با جمهورى اسلامى سعادت، خیر، صلاح براى همه ملت است. اگر احکام اسلام پیاده بشود، مستضعفین به حقوق خودشان مى‏رسند؛ تمام اقشار ملت به حقوق حقه خودشان مى‏رسند؛ ظلم و جور و ستم ریشه کن مى‏شود. در جمهورى اسلامى زورگویى نیست، در جمهورى اسلامى ستم نیست، در جمهورى اسلامى آزادى است، استقلال است. همه اقشار ملت در جمهورى اسلامى باید در رفاه باشند. در جمهورى اسلامى براى فقرا فکر رفاه خواهد شد؛ مستمندان به حقوق خودشان مى‏رسند. در جمهورى اسلامى عدل اسلامى جریان پیدا مى‏کند، عدالت الهى بر تمام ملت، سایه مى‏افکند آن چیزهایى که در طاغوت بود در جمهورى اسلامى نیست. من جمهورى اسلامى را به شما تبریک عرض مى‏کنم. امیدوارم در زیر سایه اسلام همه ما با رفاه و سعادت به سر ببریم. "

شرایط رهبران
"اگر جمهورى اسلامى باشد که دیگر واضح است؛ براى اینکه اسلام براى آن کسى که سرپرستى براى مردم مى‏خواهد بکند، ولایت بر مردم دارد، یک شرایطى قرار داده که وقتى یک شرطش نباشد، خود به خود ساقط است؛ تمام است؛ دیگر لازم نیست که مردم جمع بشوند؛ اصلًا خودش هیچ است. اگر یک ظلم، اگر یک سیلى بزند، رئیس‌جمهور اسلام اگر یک سیلى بیجا به یک نفر بزند، ساقط است؛ تمام شد ریاست جمهورى‏اش دیگر؛ باید برود سراغ کارش. آن سیلى را هم باید عوضش را بیاید بزند توى صورتش! ما یک همچو چیزى مى‏خواهیم. "10 "من امیدوارم که حکومت اسلامى در ایران تشکیل بشود، و از مزایایى که در حکومت اسلام هست بر بشر روشن بشود تا بشریت بفهمد که دین اسلام چه دینى است؛ و در روابط بین حکومت و ملتها چه روابطى است و در طرز اجراى عدالت چه نحوى است، و شخص اول مملکت با رعیت چه جور فرقى دارد در زندگى. اگر چنانچه بعضِ از مزایاى اسلام را مردم بفهمند، امید این است که همه رو به اسلام بیاورند. حکومت اسلام و شخص اول، که خلیفه است بر مسلمین و به منزله سلطان است نسبت به مسلمین، زندگى عادى‏اش از افراد طبقه سه پایین‌تر و با مردم، با همین طبقه فقرا، همدرجه در زندگى هستند؛ و عدالت اجتماعى و عدالتهایى که اجرا مى‏کند اسلام به مصلحت تمام طبقات، سابقه در بشر ندارد. حکومت اسلام مثل حکومتهاى دیگر از قبیل سلاطین، از قبیل رؤساى جمهورى نیست. حاکم اسلام حاکمى است که در بین مردم، در همان مسجد کوچک مدینه مى‏آمد جلوس مى‏کرد و آنهایى که مقدرات مملکت دستشان بود، مثل سایر طبقات مردم در مسجد اجتماع مى‏کردند؛ و طورى بود اجتماعشان که کسى که از خارج مى‏آمد نمى‏فهمید که کى رئیس مملکت است و کى‏ صاحب منصب است و کى از فقراست. لباسْ همان لباس فقرا و عشرتْ همان عشرت فقرایى. و در اجراى عدالت طورى بود که اگر چنانچه یک نفر از پایین‌ترین افراد ملت بر شخص اول مملکت، بر سلطان، بر رعیت ادعایى داشت و پیش قاضى مى‏رفت، قاضى شخص اول مملکت را احضار مى‏کرد و او هم حاضر مى‏شد؛ و اگر چنانچه حکم بر خلاف او مى‏کرد تسلیم بود.... ما مى‏خواهیم اسلام را- لا اقل حکومتش را- به یک نحوى که شباهت داشته باشد به اسلام اجرا بکنیم تا شما معنى دموکراسى را به آن طورى که هست بفهمید، و بشر بداند که دموکراسى که در اسلام هست با این دموکراسىِ معروف اصطلاحى که دولتها و رؤساى جمهورى و سلاطین ادعا مى‏کنند بسیار فرق دارد. "11 "در جمهورى اسلامى، زمامداران مردم نمى‏توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت‏اندوزى کنند و یا در زندگى روزانه امتیازى براى خود قائل شوند. باید ضوابط اسلامى را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعایت کنند و حتى پاسدار آن باشند. دقیقاً باید به آراى عمومى در همه جا، احترام بگذارند. هیچ گونه تسلط و یا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم، نباید بپذیرند. مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند. هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتى که مصالح مردم را به خطر نیندازند آزادند و اسلام در تمامى این شئون حد و مرز آن را تعیین کرده است. "

پی نوشت:
1. مصطفی رحیمی، آیندگان، 25 دی‌‌ماه 1357
2. صحیفه امام، ج‏4، ص: 481
3. همان
4. صحیفه امام، ج‏6، ص: 461
5. همان، ص474
6. صحیفه امام، ج‏6، ص: 359
7. صحیفه امام، ج‏4، ص: 364
8. صحیفه امام، ج‏6، ص: 453
9. صحیفه امام، ج 6، ص: 461
10. همان، ص 496
11. صحیفه امام، جل 4، ص: 418