جمهوری اسلامی امام را پاسداری کنیم

بی تردید ملت و دولت در عرصه هایی که طرف دیگر آن دشمنان این انقلاب و نظام بوده اند همیشه موفق و سربلند بوده و طی سه دهه گذشته در تمامی زمینه ها آنان را مایوس کرده اند. بارزترین نشانه این موفقیت آن است که نظام جمهوری اسلامی با پشتوانه همه جانبه ملت تمامی مشکلات را پشت سر گذاشته و اینک در آستانه ورود به دهه چهارم استقرار خود قرار دارد و هر روز موفق تر از دیروز گام های بلند پیشرفت و تعالی را برمی دارد و به فضل خدا آینده نیز چنین خواهد بود.
در عرصه های داخلی نیز آنچه مربوط به ملت ایران بوده انصافا ملت به وظیفه خود آشنا بوده و به نحو احسن به آن عمل کرده است. اما آنچه مربوط به دولت مردان و بویژه جناحهای قدرت بوده است متاسفانه باید گفت که نتوانسته اند خواسته ها و نیازهای به حق مردم را بطور شایسته برآورده نمایند. این کاستی ها اگرچه در حوزه های مختلف بویژه در حوزه اقتصاد کم نیست اما در این مجال مدنظر ما نمی باشد. آنچه که در اینجا مورد توجه است و غیرقابل تحمل می نماید این که گاهی کاستی ها ندانم کاری ها بی توجهی و گاه غرض ورزی اصول و ارزش های غیرقابل تبدیل و تغییر از دستاوردهای امام و انقلاب را نشانه می رود. یکی از مهمترین موارد این بی توجهی های نابخشودنی خدشه به «وحدت» دشمن شکن و اختلاف جناح های سیاسی و شریک در قدرت است که به رغم توصیه های مکرر حضرت امام و رهبر معظم انقلاب در سه دهه گذشته نه تنها فروکش نکرده است بلکه هر روزه بر ابعاد آن افزوده می شود و هرازچندگاه که به اوج خود می رسد به ویژه در آستانه هر انتخابات ذائقه ملت را تلخ می کند.
پرواضح است که ملت ما به لحاظ شرایط داخلی و خارجی در موقعیتی نیست که بتواند به راحتی از کنار این ندانم کاری ها گذشته امنیت ملی خود را از این طریق در خطر ببیند. اسفناک تر آنکه گاه سطح منازعات از این حد فراتر رفته و هویت ملی و دینی را نشانه می رود. خدشه به اصل اصیل «جمهوری» «اسلامی» که هویت ساز این انقلاب و نظام و ارمغان منحصر به فرد امام عزیز برای ملت ایران است از این دست می باشد که اساس نظام اسلامی را به مخاطره می اندازد. گاه در منازعات جناحی اگرچه ممکن است در برخی اوقات ناخواسته باشد کارهایی صورت می گیرد که احساس می شود عده ای نمی دانند و یا نمی خواهند بدانند که حضرت امام با چه هوشمندی و درایت و با چه پیشینه ای نظام مورد نظر خود را بر این دو پایه استوار کرده اند. این که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز پایه های «جمهوریت» و «اسلامیت» نظام اسلامی غیرقابل تغییر شمرده شده است تنها این نیست که در بازنگری مجدد قانون اساسی این واژه ها تغییر نیابد بلکه یکی از مفاهیم بدیهی آن این است که نمی توان بگونه ای عمل کرد که نظام از آن دو اساس مستحکم تهی گردد.
مروری بر پیشینه برخورد با این دو واژه در اندیشه حکومتی فقیهان و تاریخ معاصر شاید برخی از زوایای کار سترگ حضرت امام را نمایان سازد و برخی از افراد را از این ندانم کاری ها برحذر دارد:

اسلامیت

ناامیدی دوستان
پس از غصب خلافت ائمه اطهار(ع) و سپری شدن دوره حضور امامان معصوم با توجه به شرایط ناگوار پیش آمده برای شیعیان کمتر کسی تصور می کرد که اسلام ناب محمدی(ص) بتواند برپایه «اسلامیت» حکومت مشروع دائر کرده و در چارچوب آن احکام اسلام را پیاده نماید. گذشته از فقهایی که در چنین فضای خفقان آلود برای شیعیان حتی فکر حکومت اسلامی را به اذهان خود راه نمی دادند فقهایی که هوادار اندیشه حکومت فقیهان در دوره غیبت بوده اند نیز تنها دغدغه آنها آماده نبودن شرایط بیرون و مقدور نبودن ایجاد حکومت فقیه عادل بوده است. این شرایط بر چهارده قرن از تاریخ شیعه سایه انداخته بود. شیخ مفید(ره) از فقها دوره نخست غیبت کبرا است که «اقامه حدود تنفیذ احکام و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد با کافران و فاجران» را تنها برای کسانی که «توان» آن را دارند لازم می شمارد. (1) این خوف از شرایط بیرونی زمانی خود را بیشتر نشان می دهد که ایشان حداقل های مسائل اجتماعی و سیاسی زمان خود را نیز به ایمن بودن از تهدید مفسدان پیوند می زند:
«فقیهان شیعه ای که متمکن از اقامه نمازهای جماعت اند و در معرض تهدید مفسدان نیستند برای ایشان است که نمازهای پنج گانه یومیه نماز عید فطر و قربان نماز استقا و نماز کسوف و خسوف را در میان خود به جماعت برگزار کنند.»!(2)
این شرایط ویژه زمان شیخ مفید نبوده بلکه در دوره ای که شاهان صفوی به برخی از فقها می نوشتند که «تو شایسته تر از من به سلطنتی زیرا تو نایب امام(ع) هستی و من از کارگزارانت بوده و به اوامر و نواهی تو عمل می کنم» نیز جاری بوده است.
سید کشفی از فقیهان عصر قاجاریه است او با اینکه به لحاظ نظری حکومت را شایسته فقیهان کامل می داند به اینکه «به عنوان نایب امام باید دو رکن سیف و قلم را یک جا دارا باشند» اما اعتقاد دارد که «علما و مجتهدان به جهت معارضه کردن سلاطین با آن ها و منجر شدن امر معارضه به فتنه و هرج و مرج دست از سلطنت و رکن سیفی کشیده اند.»(3)
رهبران نجفی مشروطه یعنی میرزا حسین تهرانی آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی با همین توجیه تن به مشروطه داده اند. نائینی که نماینده فکری آنان محسوب می شود با آنکه اذعان می دارد: «بنا بر اصول ما ـ طایفه امامیه ـ که این گونه امور نوعیه و سیاست امور است را از وظایف نواب عام عصر غیبت ـ علی مغیبه السلام ـ می دانیم»(4) در عین حال می گوید: «در عصر غیبت دست امت از دامان عصمت کوتاه و مقام ولایت و نیابت نواب عام در اقامه وظایف مذکوره هم منصوب و انتزاعش غیرمقدر است». (5) حال و روز فقهای هم عصر امام نیز بهتر از این نبود. اگرچه اکثریت آنان با امام همدل بوده و به ظلم و استبداد رژیم ستم شاهی رضایت نمی داده اند اما یاس تاریخی اردوگاه عالمان شیعه در برقراری حکومت اسلامی همچنان سایه سنگین خود را حفظ کرده بود. مذاکرات حضرت امام با مرحوم آیت الله حکیم در بدو ورود امام به نجف اشرف در این زمینه خواندنی است. (6)

تبلیغات مخالفان
این در حالی است که در اردوگاه مخالفان و معاندان نیز این گونه وانمود می شد که در عرصه های پیشرفت و تکامل از «اسلام» کاری برنمی آید و اندیشه سیاسی اسلامی فاقد قابلیت های لازم برای مبارزه با استبداد و استعمار و اداره جامعه مترقی است.
هنگام کنکاش پیرامون اصول متمم قانون اساسی مشروطه در مجلس یکم نمایندگان تبریز آشکارا بیان داشتند که قانونی را که برپایه شریعت بنیان نهاده شده باشد نمی خواهند. (7) در همان مجلس اول در هنگام گفت و گو راجع به این که آیا یک تن می تواند دو شغل دولتی در یک زمان داشته باشد یا نه یکی از نمایندگان پیروی از اروپایی ها را در این زمینه پیشنهاد کرد. این پیشنهاد مخالفت سید عبدالله بهبهانی را برانگیخت و گفت که قرآن برای آنان کافی است. برخی از نمایندگان گفتند که آنان اکنون درگیر بحث های مذهبی نیستند بلکه به امور سیاسی رسیدگی می کنند و اگر در واقع امر قرآن بسنده بود چرا بایستی که مسلمانان این همه از اروپا واپس مانده باشند!!(8)
طی دهه های چهل و پنجاه یعنی دوره نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام نیز این واژگون نمایی ها همچنان بر اکثر گروههای مبارز اعم از چپ گرایان سوسیالیزم زده و راست گرایان لیبرال نما حاکم بوده است. تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق در سال 54 از اسلام به مارکسیسم که به ظاهر فعال ترین گروه مبارز در این دوره بوده است نمونه بارز این انحراف کفرآمیز است. آنان که به زعم خود ایدئولوژی مبارزاتی اسلام را غیرکارآمد یافته بودند در آغاز به التقاط روآوردند: «ما برای اینکه درک عملی تاریخ را با نقش انبیا تلفیق کنیم و عدم تناقض این دو را بپوشانیم و یا به بیان دیگر برای این که درک علمی تاریخ را از دل مذهب بیرون بیاوریم مجبور بودیم مارکسیسم را به عنوان عصایی در دست مذهب قرار دهیم. لنگی ها و نارسایی های آن را جابجا با تعبیرات و تغییرات مارکسیستی منتها در پوشش و قالب آیات و احکام جبران کنیم!! و آن وقت نتیجه بگیریم که ایدئولوژی و تفکری که محصول شرایط تاریخی اجتماعی و اقتصادی هزار و سیصد سال قبل است می تواند مسائل مبارزاتی امروز را پاسخگوی باشد!!» البته که این معماری جاهلانه نتیجه ای دربرنداشت: «در حقیقت ما هیچ گاه نمی توانستیم و بالاخره هم نتوانستیم به چنین نتیجه ای دست یابیم..... کوشش های نوجویانه ما به دلیل عدم آمادگی هسته درونی اندیشه مذهبی همواره عقیم می ماند» از این رو ابلهانه به این نتیجه رسیده اند که «اندیشه مذهبی مانند قبای قدیمی اما زربفتی بود مملو از صنایع مستظرفه و هنرهای شگفت ابداعی ای که مرور ایام تمام نسوج و تار و پودهای آن را پوشانده و فقط هیئت ظاهری ای از آن به جا مانده است... ما در صدد بودیم نسوج پوسیده آن را ترمیم کنیم پودهای متلاشی شده آن را به تارهای خاک شده آن گره بزنیم و در کالبد بی جان آن روحی تازه بدهیم. نتیجه معلوم بود در مقابل هر ترمیم و گرهی ده ها گسیختگی و پارگی دیگر ظاهر می شد هنوز به یکی نپرداخته در صد جای دیگر رخنه به وجود می آمد»!!(9) این پوچ گرایی مختص این گروه نبود بلکه تمامی گروه ها و افرادی که به ریسمان محکم الهی چنگ نزده بودند در چنین شرایطی بود که امام ما فریاد زد: «قانون اسلام مترقی ترین قوانین است»(10) و ما «فکر می کنیم برداشت اصیل اسلام ما را به ترقی جامعه ای که سرشار از استعدادها و قوای انسانی و عدالت اجتماعی است راهنمایی می کند»(11) و با همین اندیشه نیز نظام جمهوری اسلامی را برپایه «اسلام» بنا کرد و هیچ وقت از آن کوتاه نیامد.

جمهوریت

جمهوریت و دین گریزی
نهضت جمهوری خواهی در ایران عمری همسان مشروطه خواهی از نوع دین گریز آن را دارد که در دوره ناصری توسط عده ای از روشنفکران غرب گرا در ایران شروع شده و در قالب حکومت مشروطه در دوره مظفری خود را نشان داده است. همسانی جمهوری خواهی با دین گریزی آن را با واکنش جدی محافل مذهبی از جمله علما روشن ضمیر مواجه ساخت. در آغاز سده چهارده هنگامی که جمهوری خواهی دسیسه رضاخان برای براندازی سلسله قاجاریه و حکومت مشروطه قرار گرفت مدرس یک تنه به مقابله با آن پرداخت و در اندک زمانی آن را به یک جنبش فراگیر تبدیل کرد. در روزی که قرار بود مساله جمهوری گری در مجلس شورای ملی به گفت وگو گذارده شود تظاهراتی بزرگ و کم نظیر در خیابان های تهران و میدان بهارستان جلو مجلس بر ضد جمهوری گری براه افتاد. (12) حاج شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه قم با دو تن از مراجع نجف آقا سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین نائینی که دوره تبعید خود را در قم می گذرانده اند به مشورت نشسته نقض این عنوان را از رضاخان درخواست و پس از موافقت او به اطلاع عموم رساندند:
«بسم الله الرحمن الرحیم». جنابان مستطابان حجج اسلام و طبقات اعیان و تجار و اصناف و قاطبه ملت ایران و امت تاییداتهم. چون در تشکیل جمهوریت بعضی اظهاراتی شده بود که مرضی عموم نبود و با مقتضات این مملکت مناسبت نداشت لهذا در موقع تشرف حضرت اشرف آقای رئیس الوزرا دامت شوکته برای موادعه به دارالایمان قم نقض این عنوان و الغا اظهارات مذکوره و اعلان آن را به تمام بلاد خواستار شدیم و اجابت فرمودند. انشاالله تعالی عموما قدر این نعمت را بدانند و از این عنایت کاملا تشکر نمایند.»(13)
با این که در دوره پنجاه ساله حکومت پهلوی این عوامل خارجی کاملا از بین رفته و ممکن بود با جمهوری کردن حکومت ایران ملت مسلمان را از شر استبداد و استعمار رهانید اما هیچ یک از گروه های دیگر در مبارزه نتوانسته یا نخواسته اند این پرچم را بدست گیرند. در عوض برخی از گروه ها و افراد تعمد داشته اند در مقابل امام تا آخرین لحظات نیز از رژیم سلطنتی حمایت نمایند. (14)
با این حال حضرت امام با درایت خاص خود مسیر این جریان را عوض کرد جریانی که تا دیروز در خدمت مقابله با دین قرار داشت را در خدمت اسلام قرار داد. در نگاه امام جمهوریت قالب مناسبی است که می تواند بر اندام زیبای احکام اسلام راست درآید و همه امت مسلمان را در پیاده کردن آن هم آوا سازد. در این منطق ماهیت جمهوری اسلامی این است که با شرایطی که اسلام برای حکومت قرار داده است با اتکا به آرای عمومی ملت حکومت تشکیل شده و مجری احکام اسلام باشد». (15)
در عین حال جمهوری مورد نظر امام «همان جمهوری است که همه جا جمهوری است»(16) و «حکومت جمهوری اسلامی حکومت دموکراسی واقعی است»(17) لذا حکومت مورد نظر امام از دو عنصر تجزیه ناپذیر «جمهوریت» و «اسلامیت» تشکیل شده است که نمی توان به نفع هر یک از آندو دیگری را نادیده گرفت. در نظام مورد نظر امام نه می توان به بهانه های واهی و برای خوش آمد دیگران احکام نورانی اسلام را نادیده گرفت و نه می توان با تمسک به موهومات سر کیسه را آنقدر تنگ گرفت که حتی خودی ترین افراد نیز در آن جای نگیرند. کارآمدی نظام برآمده از اندیشه امام کارآمدی اسلام برای اداره دنیای کنونی و آینده است. نمی توانیم و نباید کاری کنیم که نظام اسلامی در میان افکار و اندیشه های رنگارنگ دنیای امروز متهم به ناکارآمدی و عدم تحمل شود و آینده این تز مترقی را با ابهام دچار مواجه سازد.

پاورقی ها
1 ـ المقنعه ص 810
2 ـ همان ص 811
3 ـ نخستین رویاروی های اندیشه گران ایران ص 348
4 ـ تنبیه الامه ص 49 تحقیق سید جواد ورعی.
5 ـ همان ص 68
6 ـ نهضت امام خمینی ج 2 ص 151
7 ـ کسروی مشروطه ص 321
8 ـ حائری عبدالهادی تشیع و مشروطیت در ایران ص 158
9 ـ سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام ج 2 ص 114
10 ـ صحیفه امام ج 3 ص 514
11 ـ همان ج 4 ص 3
12 ـ حائری همان ص 188
13 ـ مکی تاریخ بیست ساله ج 3 ص 15
14 ـ ر. ک صحیفه امام ج 5 ص 399 دیدگاه شریعتمداری به نقل از خبرنگار انگلیسی روزنامه فایتانشنال تایمز.
15 ـ همان ج 4 ص 444
16 ـ همان ص 479
17 ـ همان ص 503