چگونگی تئوریزه شدن انقلاب اسلامی

در مقاله اول از سلسله مقالات "انقلاب اسلامی، تکامل، ظرفیت ها و چالش ها" ضرورت ارائه در ک تئوریک از انقلاب اسلامی را طرح کردیم. در مقاله دوم به فضل خداوند متعال بحث چگونگی تئوریزه کردن انقلاب را طرح می نمائیم. در مقاله اول از سلسله مقالات انقلاب اسلامی، تکامل ، ظرفیت ها و چالش ها ضرورت ارائه درک تئوریک از انقلاب اسلامی را طرح کردیم. در مقاله دوم به فضل خداوند متعال بحث چگونگی تئوریزه کردن انقلاب را طرح می نمائیم.

خلاصه بحث:
1. بررسی عناوین عام تئوریزه شدن انقلاب اسلامی(فلسفه‌ی تکوین، فلسفه تاریخ و فلسفه علوم اجتماعی، عام‌ترین سرفصل‌های تئوریزه کردن انقلاب)
1/1. تئوریزه کردن انقلاب بر اساس فلسفه‌ی تکوین ، سطح اول تئوریزه کردن انقلاب
1/1/1. تعریف فلسفه تکوین به اشتداد دائم التزاید نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در حضور فاعلیت منفی
2/1/1. توجه به هدف خلقت در تعریف آرمانهای انقلاب ثمره بحث از فلسفه تکوین درتئوریزه کردن انقلاب
2/1. تئوریزه کردن انقلاب بر اساس فلسفه‌ی تاریخ، سطح دوم تئوریزه کردن انقلاب
1/2/1. تقسیم مراحل تاریخی از حضرت آدم علیه السلام تا بعثت نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و از بعثت تاظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و از ظهور تا قیامت؛ در فلسفه تاریخ الهی
2/2/1. تبیین جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی ثمره بحث از فلسفه تاریخ در تئوریزه کردن انقلاب
3/1. تئوریزه کردن انقلاب بر اساس فلسفه‌ی علوم اجتماعی ، سطح سوم تئوریزه کردن انقلاب
1/3/1. تبیین مدیریت های مولویت،مشارکت و حادثه سازی در فلسفه علوم اجتماعی
1/1/3/1. تعریف مدیریت مولویت به فرمانبری مطلق عبد از مولا بدون به کارگیری تخصص در تفاهم و امکان تحقق این نوع از مدیریت در جوامع ایمانی، الحادی و التقاطی
2/1/3/1. تعریف مدیریت مشارکت به فرمانپذیری اراده های مادون بر اساس ادبیات و علم و تخصص و امکان تحقق این نوع از مدیریت در جوامع ایمانی، الحادی و التقاطی
3/1/3/1. تعریف مدیریت حادثه سازی به انقطاع و سجده اراده های مادون به موضوع حادثه و امکان تحقق این نوع از مدیریت در جوامع ایمانی، الحادی و التقاطی

2. تببین تحولات مدرنیته و انقلاب اسلامی بر اساس فلسفه علوم اجتماعی (بخش مدیریت)
1/2. تبیین مراحل پیدایش مدرنیته بر اساس فلسفه علوم اجتماعی(بخش مدیریت)
1/1/2. هجوم همه جانبه به همه شئون زندگی انسان‌ها از پایگاه توسعه مادی
2/2. تبیین مراحل پیدایش انقلاب اسلامی بر اساس فلسفه علوم اجتماعی(بخش مدیریت)
1/2/2. تغییر مدیریت در دستگاه ایمان از مدیریت مولویت الهی به مدیریت مشارکت الهی؛ معنای انقلاب اسلامی

قسمت دوم: چگونگی تئوریزه شدن انقلاب اسلامی

1. بررسی عناوین عام تئوریزه شدن انقلاب اسلامی(فلسفه‌ی تکوین، فلسفه تاریخ و فلسفه علوم اجتماعی، عام‌ترین سرفصل‌های تئوریزه کردن انقلاب)
به نظر ما عام‌ترین سرفصل‌های اعتقادات حکومتی که به وسیله‌ی آن می‌توان درک وجدانی از انقلاب و حکومت و اقامه‌ی کلمه‌ی حق را به درکی تئوریک تبدیل نمود، سه عنوان «فلسفه‌ی تکوین، فلسفه‌ی تاریخ و فلسفه‌ی علوم اجتماعی» است که بر اساس آنها انقلاب اسلامی در سه سطح تئوریزه می‌شود. (?)

1/1. تئوریزه کردن انقلاب بر اساس فلسفه‌ی تکوین ، سطح اول تئوریزه کردن انقلاب

1/1/1. تعریف فلسفه تکوین به اشتداد دائم التزاید نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در حضور فاعلیت منفی
در واقع دستیابی به درکی تئوریک و جامع از موضوع در مرحله اول انقلاب وابسته به ارائه‌ی تبیینی روشن از فلسفه تکوین و «چرائی، چیستی و چگونگیِ» خلقت عالم است.
ابتدا باید دانست که غرض از خلقت همه موجودات، اشتداد محور عالم و تسبیح، تحمید، تکبیر، و تهلیل اوست اشتداد محور یعنی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم به لسان همه‌ی مخلوقات خداوند متعال را بخواند. هدف خلقت، اشتداد محور عالم خلقت است و از آنجا که عالم خلقت برای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام خلق شده است. ـ و نه برای دیگران ـ اشتداد محور عالم یعنی پیامبر اعظم خداوند را به لسان همه مخلوقات و به وحدت و کثرت بیشتری بخواند.
بر این مبنا در این میان، انسان و جن از لحاظ قدرتِ فاعلیت، متفاوت از سایر مخلوقات خلق شده‌اند؛ یعنی فاعلیت انسان و جن هم قابلیت مثبت و هم قابلیت منفی دارد و آنها می‌توانند بین حق و باطل یکی را انتخاب کنند. بنابراین انسان و جن به دو دسته‌ی مؤمن و کافر تقسیم می‌گردند ولی فرشتگان، حیوانات، کوه، دشت و ستاره‌ها و سایر مخلوقات چنین قابلیتی ندارند. به عبارت دیگر می‌توان گفت که انسان و جن برای ایفای نقش در تکامل فوق تکامل و اشتداد فوق اشتداد خلق شده‌اند؛ همان‌طور که خداوند متعال به وجود مقدس پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم قوائی مثل چشم، گوش، قلب و اختیار و... عطا نموده است و ایشان با این نعمت‌ها خدا را می‌خواند و لذت و انبساط پیدا می‌کند. در این مقیاس از اشتداد باید افزایش وحدت و کثرت نعمت‌ها را ملاحظه کرد در حالی که همه‌ی این‌ نعمت‌ها به صورت ایجابی می‌باشند. اما مفهوم اشتداد در فضائی غیر از فضای ایجابی نیز قابلیت فرض است؛ یعنی می‌توان علاوه بر فرض انبساط در فضای ایجابی، انبساط را در فضای درد و رنج نیز تصویر نمود. در واقع عقلاً می‌توان فرض کرد که به وجود مقدس پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم حمله شود و در این فضای درد و رنج، از توجه به خدا یک سنخ از نعمت‌های دیگر به محور عطاء شود که اشتداد حاصل از آن، موضوعاً قابل مقایسه با فضای ایجابی نیست. به تعبیر دیگر انبساط در فضای ایجابی، «اشتداد» و انبساط در فضای منفی و با حضور فاعلیت¬های منفی «اشتداد فوق اشتداد» است و به طور خلاصه علت خلق فاعلیت منفی، اشتداد فوق اشتداد است. بر این مبنا عهد مأخوذ از انسان و جن در عوالم قبل از دنیا، مربوط به ایفای نقش در اشتداد فوق اشتداد محور عالم خلقت است. این عهد به همه‌ی موجودات عرضه شد و همه از پذیرش آن سرباز زدند اما انسان و جن با عجله آن را اختیار نمودند زیرا این امر برای فاعل مادون نیز باعث ابتهاج فوق ابتهاج است و انسان در این نوع عبادت، از ملائکه نیز مقرب¬تر می‏شود. شهادت در راه خدا بر این مبنا؛ به معنای عبادت در فضای درد و رنج است از آنجا که باعث انحلال ظرفیت فاعل مادون در فاعل، ما فوق و علّت عبادت او در مقایس بالاتر خواهد شد.
پس غرض اصلی در خلقت عالم و فاعلیت منفی، اشتداد فوق اشتدادِ محور است ولی در مرحله‌ی دوم و به صورت فرعی، اشتداد و ابتهاج برای انسان نیز قابل فرض است و در مرحله سوم و به صورت تبعی اشتداد برای بقیه مخلوقات قابل تصویر است. در این فضا، انسان از اراده خویش دست بر می‌دارد و در فرآیند اشتداد معصومین علیهم السلام منحل می‌شود و از اعوان و انصار آنان می‌گردد و در این انحلال است که مقیاس انبساط فاعل‌های تصرفی تغییر می¬یابد. در فضای حضور فاعلیت¬های منفی است که صلوات دائمی کثیره و سرمدی محقق می‌شود؛ صلواتی که برای هیچ کس قابل تصور نیست. انسان نیز می‌تواند در این فرآیند ایفای نقش کند. در واقع غرض از خلقت ما خدمت‌گزاری به آستان مقدس معصومین علیهم السلام است و بقیه مخلوقات اعم از حیوانات، نباتات و جمادات هم برای ما و هم برای معصومین علیهم السلام خلق شده‌اند. به عنوان مثال هنگام سخن گفتن به هوا نیاز است تا صوت انتقال یابد؛ پس وجود فاعل‌های تبعی (حیوانات، نباتات و جمادات) در مسیر تکامل لازم است. در مسیر تکامل هم فاعل محوری (معصومین علیهم السلام) و هم فاعل تصرفی (انسان، جن، ملائکه) لازم است و هم به فاعل‌های تبعی (حیوانات، نباتات و جمادات و... ) نیاز است.
بنابراین آنچه در بعضی مباحث مبنی بر لقاء الهی و منحل شدن در ذات و فنای فی الله مطرح می‌شود و همچنین بحث‌هائی دال بر اینکه «پیامبر برای هدایت ما خلق شده است»، غیر قبال پذیرش است زیرا این ما هستیم که برای معصومین علیهم السلام و منحل شدن در وجود مبارک آنها خلق شده‌ایم. البته این مطلب در روزگار گذشته از اسرار محسوب می‌شده است و امروز قرار است این معارف، جریان اجتماعی یابند. ظهور حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)نیز در گرو تحقق این مهم است و تا در این مقیاس، نسبت به حضرت معرفت حصولی ایجاد نشود، ورود به مرحله‌ی ظهور بی‌معنا است از آنجا که تا خدمت‌گذاری به اعتقاد اجتماعی تبدیل نشود. ظهور و ویژگی‌های آن واقع نمی‌شود.

2/1/1. توجه به هدف خلقت در تعریف آرمانهای انقلاب ثمره بحث از فلسفه تکوین درتئوریزه کردن انقلاب
بنابر بحث‌های مطرح در فلسفه‌ی تکوین، انقلاب اسلامی نمی‌تواند اهداف و آرمان‌های خود را بی‌تفاوت به فلسفه‌ی خلقت تبیین نماید. به عبارت دیگر انقلاب اسلامی که در دستگاه ایمان موضوعیت یافته است، ابزاری برای توسعه‌ی خداپرستی و اشتداد محور عالم می‌باشد و با توجه به اشتداد و ایفای نقش انسان‌ها در این مسیر است که می‌توان گستردگی و عمق آرمان‌های انقلاب اسلامی را تبیین نمود.

2/1. تئوریزه کردن انقلاب بر اساس فلسفه‌ی تاریخ، سطح دوم تئوریزه کردن انقلاب
بحث دیگری، که برای تئوریزه کردن انقلاب نیاز به پرداختن به آن است مباحث فلسفه‌ی تاریخ است که در آن سیر رشد و تکامل حیات از هبوط حضرت آدم علیه السلام تا روز قیامت بررسی شود. (?) در واقع با توجه به سیر تکاملی تاریخ است که می‌توان ویژگی هر دوره تاریخی را مشخص نمود و به تبع آن، وظایف افراد و حکومت‌ها را تبیین کرد.

1/2/1. تقسیم مراحل تاریخی از حضرت آدم علیه السلام تا بعثت نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و از بعثت تاظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و از ظهور تا قیامت؛ در فلسفه تاریخ الهی
سرفصل اول تاریخ، از هبوط حضرت آدم علیه السلام تا بعثت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم است؛ سرفصل دوم، از بعثت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم تا ظهور حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)و سرفصل سوم تاریخ، از ظهور حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)تا روز قیامت می‌باشد و در هر سرفصل سه دستگاه «کفر، نفاق و ایمان» حضور دارند که بر مبنای شاخصه‌ی اصلی هر دوره دائماً با یکدیگر درگیر هستند.
خصوصیت سرفصل اول تاریخ، موضوعیت یافتن آیات، ابتلائات و امتحانات حسّی، خصوصیت سرفصل دوم تاریخ موضوعیت یافتن آیات، ابتلائات و امتحانات عقلی و خصوصیت سرفصل سوم تاریخ موضوعیت یافتن آیات، ابتلائات و امتحانات شهودی می‌باشد. به تناسب سرفصل اول تاریخ، پرچمداران توحید در این دوره علوم خود را از طریق وحی و ملائکه و به صورت غیر مستقیم دریافت می‌کنند ولی در دوره‌ی دوم تاریخ که مرحله‌ای سخت‌تر و پیچیده‌تر محسوب می‌شود ـ در این دوره به امت‌ها اختیار و قوه‌ی عقل اعطا می‌شود ـ مجرای جریان علم ربوبی از نبوّت به امامت و ولایت تبدیل می‌شود و البته این تبدیل نوعی تکامل محسوب می‌شود. در این دوره علم برای معصومین علیه السلام بدون واسطه ملائکه پیدا می‌شود و مبارزه در این سرفصل به اجتماعی شدن معرفت به مقام و جایگاه معصومین علیهم السلام منجر می‌شود و با اعطاء‌ عقل و اختیار به امّت¬ها، آنها به معرفت سرپرستان خود نائل می‌شوند. البته معرفت به محوریت معصومین علیهم السلام در کتب انبیاء گذشته ذکر شده است ولی ابلاغ آن، امتحان انبیاء گذشته نبوده و فقط خواص امت‌های گذشته به آن علم داشته¬اند. ولی در دوره‌ی دوم بشر به بلوغی می‌رسد که خبر امامت و شأن آنها برای زیارت شدن به امت‌ها ابلاغ می‏شود و در دوره‌ی ظهور، امامت این بزرگواران جریان اجتماعی می‌یابد. بنابراین در سرفصل سوم تاریخ، «امامت» تحقق اجتماعی می‌یابد و ظرفیت بشریت به حدی می‌رسد که امامت تبدیل به حکومت جهانی می‌شود. در حالی که حق حکومت برای امیر المومنین علیه السلام در غدیر خم ابلاغ شد و در همان روز بود که رسالت مشروط به ولایت شد. البته آخرین مرحله بلوغ نبوت و تبدیل آن به امامت در شخص خود پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم متجلی گردید و سپس به امامان بعدی منتقل گردید.
نکته‌ی دیگری که در بحث فلسفه تاریخ باید به آن توجه کرد، آن است که بیان خصوصیت و شاخصه‌ی سرفصل‌های تاریخ به این معنا نیست که در دوره‌ی اول هیچ امر شهودی و عقلانی مطرح نبوده است و یا در دوره‌ی دوم. امور حسی و شهودی مشاهده نمی‌شود و همچنین در دوره‌ی سوّم. امور عقلی و حسی وجود ندارد. بلکه مقصود آن است که در هر کدام از دوره‌های تاریخ، مردم در روابط اجتماعی به امور حسی، عقلی یا شهودی امتحان می‌شده‌اند و در هر دوره، موضوعات امتحان از این خصوصیات برخوردار بوده¬اند. بنابراین در دوره‌ی اول، کیفیت پرورش انبیاء الهی به شکل خاصی بوده است پس در دوره‌ی اول، اولیای الهی موظف بوده‌اند از ابزار حسی برای هدایت مردم استفاده نماید. و یا در دوره‌ی دوم، حجت‌های عقلانی، ابزار هدایت روابط اجتماعی است و در دوره‌ی سوّم، حجت‌های شهودی ابزار هدایت قرار می‌گیرند.

2/2/1. تبیین جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی ثمره بحث از فلسفه تاریخ در تئوریزه کردن انقلاب
غرض از این اشاره اجمالی به بحث فلسفه‌ی تاریخ این بود که جایگاه تاریخی پیدایش انقلاب که قصد تئوریزه کردن آن را داریم مشخص شود. با توجه به تقسیمات سرفصل‌های اصلی تاریخ، انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی عظیم الشأن در دوره‌ی دوم تاریخ وقوع یافته است و در این عصر، امتحانات، ابتلائات و آیات عقلانی هستند که موضوعیت دارند. همان‌طور که گفته شد در دوره¬های مختلف تاریخ، سه دستگاه ایمان و الحاد و التقاط دچار درگیری دائمی با هم بر اساس موضوع امتحان آن دوره هستند. در دوره دوم نیز با امداد الهی به دستگاه کفر (کلاً نمد هولاء هولاء)، کفار با کنار گذاشتن منطق صوری و فرهنگ تحریف شده کلیسا به عقلانیّت جدیدی دست یافتند که پایه گذار تمدن جدید و پدیده رسانس شد. این عقلانیّت جدید که در شکل منطقی برای تصرف در عینیّت و افزایش وحدت و کثرت لذّت از دنیا پدیدار شده بود، به دلیل پوشش همه‏جانبه خود توانست تمام روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان را تحت سیطره خود در آورد و انقلاب در واقع، اعطاء خداوند متعال به دستگاه ایمان بود تا در مقابل سلطه عقلانی همه‏جانبه کفر تلاش جدیدی را در استضائه عقلانیّت غیر معصوم به نقل در عرصه روابط حکومتی و جهانی آغاز کند تا حیله جدید ابلیس ار که در شکل رنسانس و مدرنیته متجلی شده، افشا کند.

3/1. تئوریزه کردن انقلاب بر اساس فلسفه‌ی علوم اجتماعی ، سطح سوم تئوریزه کردن انقلاب
سومین سرفصلی که با توجه به آن می‏توان به درک تئوریک از انقلاب دست یافت، مباحث مربوط به فلسفه‌ی علوم اجتماعی است.

1/3/1. تبیین مدیریت های مولویت،مشارکت و حادثه سازی در فلسفه علوم اجتماعی
در فلسفه‌ی علوم اجتماعی مباحث فراوانی مطرح است که به علت محدودیت‌های این نوشته، تنها به مباحث مربوط به تحول مدیریت‌ها و سطوح مدیریت اکتفا می‌شود؛ زیرا تحولات اجتماعی همیشه به دنبال تحولات مدیریت اوج گرفته است. هدف فلسفه علوم اجتماعی در اسلام نیز، توسعه اختیار است و این امر وابستگی کاملی به ایجاد تحوّل در مدیریت اجتماعی دارد. بررسی سرفصل¬های تحوّل در مدیریت جامعه و ویژگی¬های انها با تبیین سطوح مدیریت ، وضوح بیشتری خواهد یافت.
در عرصه مدیریت اجتماعی، سه سطح از مدیریت قابل فرض است.
1ـ مدیریت مولویت یا اذا امر مولی بعبده
2ـ مدیریت مشارکتی
3ـ مدیریت حادثه‌سازی

1/1/3/1. تعریف مدیریت مولویت به فرمانبری مطلق عبد از مولا بدون به کارگیری تخصص در تفاهم و امکان تحقق این نوع از مدیریت در جوامع ایمانی، الحادی و التقاطی
در مدیریت مولویت و در عرصه‌ی روابط اجتماعی برخاسته از آن، این مولا و عبد هستند که در جریان اوامر نقش ایفاء می‏کنند اما رابطه‌ی مولا با عبد به صورت تخصصی نمی‌باشد. مثال روشن این مدیریت، رابطه‌ی والدین با کودک زیرا کودک، قدرت فهم بسیاری از امور را ندارد. در این سنین، فعالیت‌های ارتباطی پدر و مادر برای انتقال امر و نهی به فرزند است و والدین قصد ندارند در فرزند خود علم ایجاد کنند زیرا اساساً قابلیت فهم در کودک وجود ندارد.
نکته‌ی دیگر اینکه، مدیریت مولویت را می‌توان در سه نظام «کفر، نفاق و ایمان» بررسی نمود. مدیریت مولویت در دستگاه نفاق و کفر به غرض تأمین منافع این دو دستگاه اعمال می‌شود اما در دستگاه ایمان، «حب مبنای» مدیریت مولویت قرار می‏گیرد. در واقع در مدیریت مولوی، اراده‌های مادون به کلّی سلب می‌شود اما این اتفاق در دستگاه ایمان به دلیل عدم توانایی مادون در تصمیم‏سازی و تصمیم‏گیری است و با فرآیند مولویت، مادون به سمتی هدایت می‏شود که در نهایت مومنین به ظرفیت مشارکت در توسعه‌ی دستگاه الهی نائل شوند؛ اما کفار به مولویت می¬پردازند تا مانعی در راه چپاول انسانها در مقابلشان پدید نیاید. به طور خلاصه در مدیریت مولویتِ دستگاه کفر و نفاق، «ترس» عامل جریان تصمیم‌گیری است ولی در دستگاه ایمان محبت است که مبنای جریان تصمیم می‌شود. به همین علت است که در مدیریت مولوی در دستگاه نفاق و کفر بعد از مدتی، اراده‌های دارای ظرفیت در اثر مظالم حکام فشرده می‌شوند و در نهایت به قیام‌های کوچک و بزرگ اجتماعی تبدیل می‌شوند.

2/1/3/1. تعریف مدیریت مشارکت به فرمانپذیری اراده های مادون بر اساس ادبیات و علم و تخصص و امکان تحقق این نوع از مدیریت در جوامع ایمانی، الحادی و التقاطی
در مدیریتی مشارکتی اما، نه تنها دیگر از مولا و عبد خبری نیست بلکه در آن، اراده‌ی مافوق از طریق یک تخصص با اراده مادون ارتباط برقرار می‏کند. در واقع در مدیریت مشارکتی سعی بر آن است که اراده‌های مادون در اراده‌های مافوق ضرب شوند و به این وسیله حیطه‌ی ولایت و ظرفیت ولایت ما فوق افزایش یابد و هنگامی که اراده‌های سطوح مختلف در ایجاد و اجرای یک تصمیم مشارکت نمایند، مفهوم تقسیم کار و تشکیل سازمان و تخصص موضوعیت می‌یابد. به تعبیر دیگر در مدیریت مشارکتی بر خلاف مدیریت مولوی، سیستم و سازمان و تخصص جایگزین» «مولا» می‌شود و از آنجا که در مورد یک تصمیم، سطوح مختلف اراده‌ها به کار گرفته می‌شود و آنها نیز در مورد این تصمیم از طریق یک تخصص ـ به تفاهم رسیده¬اند؛ ظرفیت همه در ایجاد و جریان یک تصمیم لحاظ می‌شود و به صورت طبیعی تصرفات اجتماعی گسترده‌تری اتفاق می‌افتد. این در حالی است که در مدیریت مولویت، تنها ظرفیت یک یا چند فرد در تصمیمات اجتماعی موضوعیت دارد. به عنوان مثال در مدیریت مشارکتی مدیر عامل، هیئت امنا، هئیت مدیره بر اساس یک اساس نامه برای اداره‌ی یک مجموعه تعیین می‌شوند و مدیر عامل نمی‏تواند در این سازمان به شیوه مدیریت مولوی عمل کند؛ بلکه لازم است در چارچوب اساسنامه، مصوبات هیئت مدیره عمل نماید و حتی دستور‌العمل‌ها و بخشنامه‌ها را بر آن اساس تنظیم نماید. پس مدیریت مدیر از اساس عالم مشروطه است و نه مطلق اراده‌های مادون در این نوع از مدیریت، می‌توانند به بیان نظرات و انتقادات خود بپردازند و تخلفات را مطرح کنند و همگی مشارکت می‌کنند تا اساس نامه و مصوبات هیئات مدیره و آئین‌نامه‌های اجرائی تحقق یابد که این تلاش و همکاری در سیستم بر محور یک تفاهم علمی و تخصصی صورت می‌پریرد. نکته‌ی دیگر اینکه مدیریت مشارکتی در هر سه نظام کفر، نفاق، ایمان وجود دارد. این نوع مدیریت در دستگاه ایمان برای گسترش عدالت تحقق می‌یابد ولی در دستگاه کفر و نفاق، توسعه‌ی مشارکت به توسعه‌ی ظلم و الحاد منجر می‌شود.

3/1/3/1. تعریف مدیریت حادثه سازی به انقطاع و سجده اراده های مادون به موضوع حادثه و امکان تحقق این نوع از مدیریت در جوامع ایمانی، الحادی و التقاطی
سطح سوم مدیریت، مدیریت حادثه‌سازی است. در مدیریت حادثه‌سازی گرچه مشارکت اراده‌ها در تحقق یک تصمیم وجود دارد اما متغیّر اصلی آن، «سجده» و ایجاد انقطاع در اراده‌ها نسبت به موضوع حادثه است. به عبارت دیگر در این سطح از مدیریت اراده‌های مادون کلمه «بابی انت و امی و نفسی و مالی و اهلی و ولدی» را نسبت به موضوع حادثه و مدیر ایجاد کننده‌ی آن به کار می‌برند و با تمام وجود در اراده‌ی مافوق منحل می‌شوند. موضوع انقطاع در این سطح از مدیریت، حادثه‌ای است که مدیر آن را ایجاد می‌نماید. در واقع اراده‌ی مافوق حادثه می‌سازد و ابعاد این حادثه تا اندازه‌ای معجب و جذاب است که اراده‌های مادون حاضر می‌شوند در دستگاه مدیر حادثه‌ساز بجنگد و خون و جان خود را فدا کنند. در این مدیریت، مکتب و دین ـ و نه مولا و عبد یا سازمان و تخصص ـ موضوعیت می‌یابد و لازمه آن، یا آیین خداپرستی و یا آیین دنیاپرستی است و به تبع مکتب وآئین مدیریت حادثه‌ساز، آن دین در همه‌ی عرصه‌های زندگی حضور می‌یابد و بر خلاف دوران گذشته. موضوع مدیریت و حکومت محدود به چند مسئله مانند امنیت و مالیات و نمی‌شود. پس باید گفت که در مدیریت حادثه‌سازی اگر همه روابط زندگی بشر موضوع برنامه ریزی قرار نگیرد، مدیریت ناقصی انجام شده و عرضه¬هایی به رقیب واگذار شده است. یک نقص برای او محسوب می‌شود همچنین در مدیریت حادثه‌سازی، سیستم هم به تناسب نیاز وحدت و کثرت موضوعات نظام تغییر می‌یابد؛ به خلاف مدیریت مشارکتی که تغییر در سیستم در حدّی جزئی است. به عنوان مثال در مدیریت حادثه‌سازیِ امروز، اتحادیه اروپا به عنوان ابزاری برای اداره این قاره به شمار می‏رود در حالی که در گذشته چنین امری موضوعیت نداشته است. امروز مجلس قانون‌گذاری اتحادیه‌ی اروپا برای یک قاره قانون وضع می‌کند؛ یعنی سیستم با توجه به هدف، دائماً در حال تغییر و تحول است و این تحولات به صورت «خُرد» قابل ملاحظه نیست بلکه در مدیریت حادثه‌سازی و با نگاه به سیستم بر اساس یک بررسی «توسعه‌نگر» است. امروز در اثر این مدیریت همه چیز تحت تأثیر قرار گرفته است و به عنوان مثال مسئله‌ی قومیت، مسئله‌ی جغرافیا، و فرهنگ بومی و... همگی به عوامل تبعی تبدیل شده‌اند. امروز دسته‌بندی‌های جدیدی بر اثر روابط ایجاد شده در مدیریت حادثه‌سازی در جهان ایجاد شده است و روابط بر محور «تکنولوژی»، «سرمایه» و «علم» تنظیم می‌شوند؛ دیگر جنگ‌ها بر سر قومیت‌ها اتفاق نمی‌افتد بلکه حتی سرمایه‌داران دو کشور متخاصم در کشورهای یکدیگر سرمایه‌گذاری می‌کنند و به اتفاق کشور متقابل به تولید کالا می-پردازند. در شرایط امروز جهان، جغرافیای سرمایه‌داری در جهان حاکم است و بانک‌ها و گردش اعتبارات مشخص می‌کند که جنگ و صلح‌ها و قدرت سیاسی جهانی چگونه و به دست چه کسی باشد. شورای امنیت نیز «شورای امنیت سرمایه‌داران» است. شرکت‌هائی مثل بوئینگ، فیات و دیگر شرکت‌های چند ملیتی بر خلاف ظاهر بر همه‌ی دنیا حکومت دارند و حیات اجتماعی آنها به توسعه‌ی ارتباطات، مخابرات و... وابسته است و اگر روزی مواد اولیه آنها مانند سوخت تأمین نشود، دنیا فلج می‏شود و حساسیت فوق‌العاده خاورمیانه برای استکبار نیز به همین دلیل است. از نظر سیاسی هم اکثر شورش‌ها، قیام‌ها و کودتاها به ضعف حکومت‌ها در اداره‌ی زندگی مدرن باز می‌گردد و سایر عوامل، عواملی فرعی محسوب می‌شوند. در واقع باید گفت در دنیای امروز بر اثر مدیریت حادثه‌سازی دستگاه کفر، انسان‌ها در سیستم مدرن منحل شده‌اند و همه وجوه و ابعاد آنها در راه این اهداف مصرف می‌شود و سرعتِ دوری از فطرت و دستگاه ایمان، بسیار پیچیده‌تر و خطرناک‌تر از گذشته است و این پیچیدگی و غلظت که سابقه نداشته است، محصول اجتماعی و جهانی شدن مدیریت حادثه‌سازی دستگاه کفر است. اصل مدیریت حادثه‌سازی در طول تاریخ برای سه دستگاه ایمان، کفر و نفاق مطرح بوده است اما در زمان ما مدیریت دستگاه کفر به سطح حادثه‌سازی جهانی و اجتماعی شده است این مدیریت با تولید تکنولوژی تحقق یافته است و به عنوان مثال در عرصه‌ی ارتباطات ابزار خود را از تلفن‌های هندلی و تلفن‌های معمولی به تلفن‌های دیجیتالی و تلفن‌های همراه و ماهواره‌ای تکامل بخشیده است. و یا در عرصه مدیریت و محاسبات با تولید رایانه مقیاس مدیریت و محاسبه را تغییر داده است. تغییرات ایجاد شده در عرصه‌های مختلف تا جائی پیش رفته است که شرکت‌ها برای بدست آوردن این سیستم‌های مدرن افرادی را بورس می‌نمایند؛ یعنی عمرهائی را خریداری می‌کنند که پس از طی مدارج علمی با تمام وجود برای آنها فعالیت کنند و در این فرآیند حتی به آنها فرصت تأمل داده نمی‌شود. البته عدم وجود فرصتی برای تأمل نه به شیوه مدیریت مولوی بلکه بوسیله خلاقیت و نوآوری دائمی و تحت تاثیر قرار دادن جهان با ارائه محصولات جدید است و این روند، شرایطی به وجود آورده که مردم دنیا با اراده و پول خود به سوی این محصولات می‏روند. دولت‌ها هم با پول مردم، نخبگان را بورس می‌کنند تا بتوانند سیستم‌های جدید را ایجاد کنند در این میان، بازار رقابت برای رسیدن به آرمان‌ها و وضعیت مطلوب تصویر شده توسط مدیریت حادثه‌ساز به اندازه‌ای رونق می‌یابد که اگر در صورت ضعف یک کشور و عقب ماندن از صحنه رقابت، حسّ تحقیر بر آن حاکم می‏گردد. همین مسئله در سطح کشورها هم جریان دارد و بر این مبناست که کشورها را به سه دسته «توسعه‏یافته»، «در حال توسعه» و «عقب مانده» تقسیم می‌نمایند. در مدیریت حادثه‌سازی دستگاه کفر، کار به جائی رسیده است که مردم با مشاهده مظاهر تمدن، خود را عقب مانده دانسته و فرزندان خود را تشویق می‌کنند تا در راستای پیشرفت تحصیل نمایند و این امر تبدیل به یک فرهنگ شده و فرهنگ سجده بر تمدن مدرنیته تبدیل یک اصل در زندگی انسانها شده است. به عنوان مثال در بازی‌های المپیک و افتتاحیه‌های آن با استفاده از تکنولوژی در برنامه‌ها همه را میخکوب می‌نمایند، نوع مستضعفین عالم با مشاهده‌ی این صحنه¬ها از رسانه مبهوت می‌شوند و سرمایه‌داران بلیط این مراسم‌ها را با چند برابر قیمت از بازار آزاد تهیه می‌نمایند و در استادیوم حاضر می‌شوند. با حادثه‌سازی‌های مدرنیته 7 میلیارد انسان با پول خود به سمت غرب می‌روند و عاشقانه برای آن کار می‌کنند و هیچ احساس خطری هم به آنها دست نمی‌دهد و اسم این کار را تمدن، پیشرفت و توسعه می‌گذارند. مردم بر بت‌های مدرن سجده می‌کنند و زندگی خود را در جهت رفاه مدرن «عاشقانه» سازماندهی می‌نمایند. در دنیای امروز جوایز اسکار، جایزه‌ی نوبل و جوایز المپیک بت‌های بزرگ محسوب می‌شوند همچنان که هزاران بت در موضوعات مختلف این تمدن وجود دارد. پس در مدیریت حادثه‌سازی، فرآیند به نحوی تنظیم می‌شود که همه مراحل کار توسط اراده‌های مادون به صورت ارادی و بلکه عاشقانه طی شود. به خلاف مدیریت مشارکتی که در آن برای تحقق فرآیند مدیریتی لازم است دوره‌های آموزش برای نیروها برگزار شود؛ در مدیریت حادثه‌سازی خود شخص به سجده می‌افتد و هر چه را لازم دارد آموزش می‌بیند و مثال هزینه می‌کند تا به نقطه مطلوب در شرایط جدید دست یابد. در مدیریت حادثه‌سازی چنان فضای تحقیر و تجلیل اجتماعی در مسیر دستیابی به موضوعات تولید شده مدیر حادثه‌ساز ایجاد می‌شود که اساساً گمانه‌های جامعه در مسیر خلاف آن ایجاد نمی‌شود. به عنوان مثال کسی تأمل نمی‌کند که ممکن است مقوله توسعه معایبی داشته باشد؛ یا هیچ گاه تأملات اجتماعی در مضرات تکنولوژی راه‌اندازی نمی‌شود.
البته در شرایط فعلی و به لطف حادثه‌سازی‌های دستگاه ایمان و وقوع انقلاب اسلامی و گسترش جریان بیداری اسلامی تا حدودی برای بشریت، قدرت تمیز ایجاد شده است و امید ایجاد یک الگوی جدید زندگی در سایه‌ی معنویت در دل مستضعفین عالم ریشه دوانیده است. در فضای فعلی جمعیت‌های فراوانی به ایجاد یک تمدن جدید در سایه معنویت به عنوان یک احتمال جدید فکر می‌کنند و تلاش‌های اجتماعی در این مسیر در مرحله‌ی پیدایش است. در شرایط به قدرت رسیدن شیعه، تأملاتی در علوم و سؤالهایی پیرامون جهت‌داری علوم شکل‌گرفته است.

2. تببین تحولات مدرنیته و انقلاب اسلامی بر اساس فلسفه علوم اجتماعی

1/2. تبیین مراحل پیدایش مدرنیته بر اساس فلسفه علوم اجتماعی(بخش مدیریت)
تمدن مدرنیته که غلیظ‌ترین انحراف بشریت محسوب می‌شود، در دوران رنسانس و با انقراض حکومت لوئی‌ها در فرانسه(مدیریت مولویت) به صورت اجتماعی پی‌ریزی شد ابتدائی‌ترین ایده‌های مشارکت اجتماعی در غرب در این دوران مطرح شد. البته چون در دوران رنسانس، حذف مدیریت مولویت با حذف کلیسا همراه بود، زمینه‌های توجه به مبدأ هستی ـ ولو به شکل تحریف شده ـ از جامعه پرچیده شد و مشارکت در دنیای غرب با اعراض از دین آغاز شد و دنیاپرستی و تلاش برای دستیابی به هواهای نفسانی موضوع مشارکت قرار گرفت. یعنی گرچه در مدیریت مشارکتیِ دستگاه کفر، ارده¬ها بیش از مدیریت مولویت در تصمیم‌سازی¬ها و تصمیم‌گیری‌ها دخالت داده می‌شوند و روی هم رفته ظرفیت اجتماعی بالائی برای تصرفات اجتماعی ایجاد می‌شود؛ ولی به علت اینکه جهت‌گیری الهی در جامعه موضوع قرار نمی‌گیرد. این ظرفیت در مسیر دنیاپرستی به کار گرفته می‌شود و سرعت توسعه کفر را ارتقاء می¬بخشد. به هر حال به تدریج و با سختی‌های فراوان و ریخته شدن خون‌های زیادی، مدیریت مشارکتِ دستگاه کفر (دموکراسی) در مغرب زمین تثبیت شد و مشارکت اجتماعی برای دنیاپرستی به تدریج نیازمندی‌های جدیدی را در دنیای اندیشه مطرح کرد و زمینه‌ی تحول فکری در غرب آماده گردید؛ تحولی فکری که به علت حذف کلیسا و مطرح نبودن جهت‌گیری الهی در آن جامعه مبنایی حسّی بر آن حاکم بود. جاذبه‌ی مشارکت اجتماعی در مسیر جهت‌گیری جامعه به تدریج نگاه‌های مادی و حسی را در مغرب زمین شکل داد و در صحنه عمل، روند تحوّلات با تحوّل در علوم پایه خصوصاً علم فیزیک آغاز شد.

1/1/2. هجوم همه جانبه به همه شئون زندگی انسان‌ها از پایگاه توسعه مادی
بنابراین بر اساس الگوی توسعه غربی، همه رفتارهای بشر از تولد و بلکه قبل از آن؛ فکر، غذا، نحوه‌ی زندگی، نحوه‌ی ازدواج و گزینش، همسر و... همه و همه تحت تأثیر دستگاه کفر قرار می‌گیرد. در این دستگاه همه مراحل کودکی، تحصیلی و پرورشی افراد، تحت تأثیر مستقیم نظام سرمایه‌داری است. تأثیرات نظام سرمایه‌داری بر بخش‌های مختلف زندگی را می‌توان به تفکیک بررسی نمود. در نگاه کلّی به این نظام واضح می‏شود که سازمان ملل مرکز نظام‌دهی جهانی است که بر اساس ماده پرستی اداره می‌شود و این سازمان و عضو اصلی آن، آمریکا، به دنبال هماهنگ نمودن همه شئون بشر در راستای ماده‌پرستی است که این، چیزی جز هجوم همه جانبه به فرهنگ ملت‌ها نیست. اما همان‌طور که گذشت این هجوم از تحوّل مدیریت آغاز شد و به تحوّل در اندیشه و علم رسید و تحوّل در نحوه زندگی را نتیجه داد.

2/2. تبیین مراحل پیدایش انقلاب اسلامی بر اساس فلسفه علوم اجتماعی(بخش مدیریت)
بعد از حصول بخشی از کارآمدی‌های فعلی در تمدن مدرن و توسعه‌ی حرص و دنیاپرستی در مغرب زمین، بقیه‌ی نقاط‌ها نیز مورد توجه استعمارگران مدرن قرار گرفت. و فصل جدیدی از تاریخ جهان که امروز از آن به دوران استعمار تعبیر می‌کنیم آغاز شد. البته استعمار ملت‌ها با شعار آبادی کشورهای آنان آغاز گردید ولی در نهایت به بردگی ملت‌ها انجامید که این روند طبیعتاً به منطقه ثروتمند خاورمیانه سرایت کرد و دامنه هجوم تا دنیای اسلام هم گسترده شد. تجاوزات تمدن مدرن در آغاز، امپراطوری عثمانی را در دنیای اسلام و حکومت مقتدر صفویه را در ایران در مقابل خود می‌دید ولی با فروپاشی امپراطوری عثمانی به علت ترجیح دنیاپرستی مدرن از سوی حکام این امپراطوری و تضعیف و فروپاشی صفویه در ایران و روی کار آمدن حکومت غرب زده قاجاریه زمینه‌ی دست‌درازی به دنیای اسلام برای تمدن مدرن مهیا گردید. با برنامه‌ریزی‌هائی که تمدن مدرن برای تسلط بر جوامع اسلامی انجام داد و با توجه به اینکه دیگر هیچ مانعی بر سر راه این سلطه نبود، به تدریج هسته‌های اولیه تفکر رفع سلطه کفر از جامعه‌ی اسلامی در میان علمای شیعه شکل گرفت. (?)اینکه به طور دقیق تصمیم‌های اجتماعی علمای شیعه در مقابل هجوم کفار از چه زمانی آغاز شده نیز به پژوهشی گسترده و دقیق نیازمند است، ولی بنابر آنچه مشهور است تصمیم تاریخی و بدیع میرزای شیرازی در مقابله با سلطه‌ی اقتصادی، سیاسی انگلیس بر جامعه ایران در موضوع تنباکو نقطه عطفی در حضور اجتماعی فقهاء محسوب می‌شود و این بزرگوار مردم را به تحریم تنباکو دعوت کرد و اراده‌های آنها را رفع این معضل اجتماعی بسیج نمود. لذا این حادثه‌ی بزرگ اجتماعی در دستگاه ایمان را می‌توان پیدایش اولین ایده‌های مدیریت مشارکتی در دستگاه ایمان دانست. بسیج کردن اراده‌های سطوح مختلف جامعه در حوادث بعدی دنیای اسلام و همچنین هجوم‌های پیچیده‌تر دنیای مدرن بر جامعه اسلامی به تدریج ایده‌های متکامل‌تری را در میان فقهاء در موضوع مدیریت جامعه مطرح کرد که بررسی تفصیلی چگونگی پیدایش این ایده‌ها موضوع این پژوهش نمی‌باشد. ایده‌هایی همچون ایده‌ی "مشروطه مشروعه" که توسط شیخ شهید مطرح شد و یا فعالیت‌های تکاملی شهید آیت الله مدرس و آیت الله کاشانی همگی در راستای ایجاد مشارکت اجتماعی بر مبنای دین طراحی شدند و باعث مشارکت دینی بیشتر مردم در تحولات اجتماعی شدند. به عبارت دیگر به تدریج زمینه‌ها و شرایط توسط فقهاء به شکلی پیش رفت که اراده‌های مؤمنین در سیر تحولات اجتماعی سازماندهی می‌شد. سازماندهی فکری و تبلیغاتی انگلیس برای تخریب تئوری مشروطه¬ی مشروعه در افکار عمومی، حمایت ویژه و مستمر مردم از شهید آیت الله مدرس و قیام مردمی 30 تیر به رهبری مرحوم آیت الله کاشانی، همگی جلوه‌هائی از تحول تدریجی مدیریت در دستگاه ایمان از مدیریت مولویت دینی به مدیریت مشارکت دینی می‌باشند. دستگاه ایمان در سیر تکاملی مبارزه خود با سلطه تمدن مدرن در دوران انقلاب اسلامی به رهبری امام راحل عظیم الشأن، به تئوری مترقی ولایت مطلقه فقیه دست یافت که در سایه این تئوری، به کارگیری و مشارکت اراده‌های مردمی در دستگاه ایمان برای توسعه خداپرستی و اقامه کلمه توحید به حد اعلا رسیده است.

1/2/2. تغییر مدیریت در دستگاه ایمان از مدیریت مولویت الهی به مدیریت مشارکت الهی؛ معنای انقلاب اسلامی
پس می‌توان چنین نتیجه گرفت که انقلاب اسلامی به معنای ارتقای ظرفیت در دستگاه ایمان از مدیریت مولویت بر مبنای حب به مدیریتی مشارکتی بر مبنای حب می‌باشد(?) و چنانچه خواهیم گفت ارتقاء مدیریت دستگاه ایمان به مدیریت حادثه‌سازی بر مبنای حب ضروری است.
پیروزی اصل انقلاب، پیروزی در جنگ پیروزی بر ضد انقلاب با تئوری اطلاعات 36 میلیونی، حضور در عرصه‌های مختلف انتخابات و سازندگی و... جلوه‌های روشنی از حضور اراده‌های مردمی و مشارکت آنها در توسعه خداپرستی می‌باشند. بنابراین بعد از حکومت‌های محدودی که انبیای سلف داشتند و حکومت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و حکومت امیرالمؤمنین و امام حسن علیهما السلام تا به امروز، دستگاه ایمان به حکومت دسترسی نداشته است. البته این مطلب به آن معنا نیست که مبارزه با کفر تعطیل بوده است بلکه ائمه معصومین علیهم السلام به طور دائمی مشغول اقامه توحید و مبارزه با کفر بوده‌اند اما توفیق دستیابی به «حکومت» برای دستگاه ایمان حاصل نگردیده است. البته ممکن است کسانی حکومت‌های تشکیل شده در مازندران یا آل بویه و دولت صفوی را از مصادیق حکومت دستگاه ایمان بدانند؛ اما باید توجه داشت گرچه تشیع در این دولت¬ها رواج داشته و خصوصا در دولت صفوی زمینه برای گسترش معارف حقه و فعالیت‌های علمی و تبلیغی علماء آماده‌تر بوده است؛ لکن منظور از حکومت دستگاه ایمان حکومتی است که دارای حجیت باشد. یعنی همان طور که در میان شیعه مشهور است، حجیت در زمان حضور معصومین علیهم السلام به ایشان و در زمان غیبت به فقهاء عظیم‌الشأن باز می‌گردد. بنابراین بعد از حکومت امام حسن علیه السلام تا دوران انقلاب اسلامی، حکومتی ایمانی تشکیل نشده است. حتی به نظر می‏رسد در 150 سال اخیر هم، زمینه‌های درک حکومتی در فقهای شیعه به تدریج ایجاد شده است ودرک از حکومت در دوران ما تنها به حضرت امام راحل عظیم‌الشأن اعطاء شده است و فقهای دیگر قائل به تشکیل حکومت در دوران غیبت نبوده‌اند.
ناگفته نماند که در حکومت‌های پیامبر عظیم صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام، تولی و اطاعت مردم به حکومت در بستر روابط قبیلگی شکل یافته است و مردم از طریق رئیس قبیله به معصوم علیه السلام تولی داشته‌اند. پس مدیریت این حضرات بر جامعه خود، حکومتی مولوی بر مبنای حب بوده است از آنجا که ظرفیت تاریخی در آن زمان بیش از این نبوده است. اما در شرایط فعلی ظرفیت اجتماعی و بلوغ اجتماعی به حدی رسیده است که مردم می‌توانند به نحو تخصصی در امور حکومت مشارکت نمایند و بر این مبنا، انقلاب اسلامی به معنای مشارکت مردم در اقامه‌ی کلمه‌ی حق می‌باشد و تدبیر امور در نظام جمهوری اسلامی ایران بر مبنای مدیریت مشارکت در دستگاه ایمان تنظیم می‌شود. البته لازم به ذکر است که در زمان حکومت پیامبر عظیم صلی الله علیه و آله و سلم و حکومت حضرت علی علیه السلام، این بزرگواران نیز از مدیریت حادثه‌سازی در موارد خاصی استفاده می‌نمودند. به عنوان مثال پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم با انگشت مبارک خود شق القمر کردند و یا امیرالمؤمنین علیه السلام در انظار مردم با رئیس اجنه مؤمن که به صورت اژدهایی درآمده بود بر فراز منبر سخن گفتند؛ ولی معنای این حادثه‌های تاریخی آن نیست که روابط اجتماعی در آن زمان، بر مبنای مدیریت حادثه‌سازی اداره می‌شده است. پس در شرایط امروز و در اثر زحمات ائمه هدی علیهم السلام و پرچمداران توحید این بلوغ اجتماعی ایجاد شده است که مؤمنین در اقامه‌ی کلمه‌ی حق به نحو تخصصی مشارکت نمایند و در آینده نیز به سطوح مدیریت حادثه‌سازی در اقامه‌ی کلمه‌ی حق دست یابند. (?)
(?) در فلسفه نظام ولایت برای شناسایی هر موضوع باید حد اولیه «ولایت، تولی و تصرف»‌ سه بار در هم ضرب شود 3*3 می¬شود 9 و 9*3 می¬شود 27 و برای تعریف هر شئ، باید 27 وصف آن شئ بررسی شود. در اینجا نیز با ضرب این سه مفهوم در هم، 27 سرفصل اعتقادی بدست می¬آید که در مراحل بالاتر تا 19 هزار سرفصل هم می¬رسد. بنابراین اصول 5 گانه اعتقادی، ابتکار شیخ صدوق و متناسب با نیازهای گذشته بوده است.
(?) البته در این کتاب به به فلسفه تاریخ و سرفصل‌های اصلی زندگی بشر در طول تاریخ اشاره¬ی اجمالی خواهد شد و مطالب تکمیلی در این باره در کتاب فلسفه‌ی تاریخ قابل پیگیری است.
(?)- نکته قابل توجهی که در این بحث معمولا مورد سؤال است؛ آن است که چرا علماء با هجوم دستگاه کفر مدرن به جامعه‌ی اسلامی به فکر استضائه به وحی برای استنباط اجتماعیات اسلام افتادند؛ به عبارت دیگر اگر هجوم مدرنیته در 150 سال اخیر نبود، تفکرات اجتماعی اسلام هم استنباط نمی‌شد و کماکان حوزه‌ی معرفت دینی به مسائل فردی منحصر می‌گردید. در پاسخ به این سؤال باید گفت که اساس مکانیزم رشد غیر معصومین این است که از سوی دو دستگاه کفر و نفاق مورد هجوم و فشار واقع شوند. به عبارت دیگر تا نیاز جدید در دستگاه تفقه مطرح نشود، زمینه‌ی استضائه به وحی در دستگاه ایمان فراهم نمی‌گردد و این احساس نیاز بیشتر به وحی در سایه هجوم کفر و نفاق به دستگاه ایمان حاصل می‌شود. ابتدا از سوی خداوند به دستگاه کفر و نفاق امداد صورت می‌گیرد و مؤمنین به زندگی آلوده به کفر و نفاق مبتلا می‌شوند؛ البته در ابتدا هم این ابتلاء به مذاق بعضی خوش می¬آید ولی با تبعیت از فقهاء زمینه‌های پالایش این آلودگی‌ها از جامعه آماده می‌شود و در نهایت به حذف ایده‌های الحادی و التقاطی منجر می‌شود. به عبارت سوم توفیق مدرنیته در تسلط بر جامعه‌ی اسلامی اساسا و موفقیت دستگاه کفر در طراحی تمدنی با این سطح از غلظت و پیچیدگی، زمینه‌ی اجتماعی توجه در مؤمنین برای استضائه به وحی در سطح انقلاب اسلامی است که انقلاب هم در نهایت خود همان طور که پرچمدار آن آیت الله خامنه‌ای مطرح کرده است به دنبال طراحی و ساخت تمدن اسلامی است.

*مقام معظم رهبری از مدیریت مشارکت در دستگاه ایمان به مردم‌سالاری دینی تعبیر نموده‌اند.
این بیان، نافی آن نیست که پیروزی انقلاب و بعضی حوادث آن، بر مبنای مدیریت حادثه سازی شکل گرفته ولی بلوغ مومنین هنوز در سطح مدیریت مشارکتی باقی مانده است.