خط امام در فرآیند تاریخ خط امام

واضعین این اصطلاح در حقیقت نیروهای چپ اندیش مسلمانی بودند که مهمترین شاخص خود را در تقابل با آمریکا تعریف می‌کردند.
اگر چه روزهای اولیه انقلاب عنوان خط امام به خط کشی تبدیل شد که با آن مرز نیروها با جریانات چپ بین المللی و محافظه کاران سنتی از جمله ملی مذهبی‌ها و متحجرین و مقدس مآب‌ها مثل حجته ای‌ها تبدیل گردید اما با تثبیت انقلاب و پس زدن نیروهایی که زاویه عریان با امام داشتند همچنان عنوان خط امام به صورت یک سنجه، مرزبندی‌های ظریفی را در درون دیالگ و گفتمان انقلابیون برجسته می‌کرد. به تعبیری می‌توان دهه‌های انقلاب را با کارکردهای این عنوان باز تعریف کرد نیمه اول دهه60 کارکرد اصطلاح خط امام، ریزش و پس زدن نیروهایی بود که اختلافات مبنای داشتند. حذف چپ توده‌ای با رهبری اسکندری و کیانوری، برخورد با جریان خلق مسلمان به رهبری آقای شریعتمداری، افشای جریان مجاهدین خلق (منافقین) عزل بنی صدر و در نهایت هم به انزوا کشاندن ملی مذهبی‌ها بود. بنابراین نمایه خط امام در نیمه اول دهه 60 به نماد مبارزه با گرایشات متمایل به آمریکا، تفسیرها و قرائت‌های لیبرالی در جبهه مبارزین تبدیل شد و با تسویه نیروهای فوق الذکر و تثبیت نسبی و آرامش داخلی، اینبار فیلترینگ خط امام دامن قرائت‌هایی که تفاوت‌های حداقلی داشتند را نیز گرفت. قرائت خط امامی نیمه دوم دهه 60 قرائتی حداکثری بود که محورش پذیرش ولایت مطلقه فقیه قرار داشت از این به بعد خط کش خط امام کار کرد حداکثری پیدا کرد.
همه آنچه در منویات امام تبلور داشت چه در بعد سیاست خارجی (عدم سازش با نظام سلطه) چه در بعد داخلی (اهتمام ویژه به مستضعفان و اعتقاد به جنگ فقر و غنا) مبنای رفتاری این جریان بود.
با این تفسیر حداکثری، قرائت‌های متمایز حداقلی به چالش گرفته شدند. این صورت بندی نقطه آغازین یارگیری در درون جبهه خودی‌ها شد و هر روز به بهانه‌ای نیروها جابجا می‌شدند و کارخانه "عنوان ساز" هر روز در فضای گفتمانی عنوان جدیدی می‌ساخت، نیروها بر اساس فقه پویا و فقه سنتی تقسیم سیاسی شدند. راست وچپ شکل گرفتند چپ با بیرق خط امام به جنگ نیروهایی (که خواسته یا ناخواسته عنوان راست پیدا کرده بودند) رفت. صحنه رقابت به عرصه‌های اقتصادی و سیاسی کشیده شد گروهی به طرفداران بازار و سرمایه داری متهم شدند گروهی به طرفداری از اقتصاد دولتی و کمونیستی عنوان پیدا کردند و با این ابزارها سعی در مدیریت افکار عمومی شد.
خلاصه با این رویکرد صحنه سیاسی ایران به طرف دوقطبی(چپ و راست) صورت بندی شد. سالها مدعیان خط امام رقیبان خود را با این عنوان خانه نشین و زمین گیر کردند و عرصه مناصب سیاسی را از آن خود کردند هر کس به مخالفت برمی خواست، بدون درنگ با انگ آمریکایی و ضدیت با ولایت فقیه مستحق هرگونه توبیخی می‌شد.
بازی شطرنج سیاسی بگونه‌ای پیش رفت که برغم به حاشیه رفتن جریان موسوم به خط امام در نیمه اول دهه70 اما در نیمه دوم با بازسازی این جریان و تفوق مطلق آنان شروع گردید اما انگار دوره خانه نشینی جریان موسوم به خط امام و فرصت باز تعریف آنان در نیمه اول دهه 70 موجب تغییرات چشمگیر در نوع جهان بینی آنها گردید. آنان برغم اینکه در دوم خرداد 76 پیروز مطلق رقابت شدند و از آن به بعد سکوهای سیاسی را یکی پی از دیگری از آن خود نمودند اما دیگر از قرائت حداکثری نسبت به آرمانهای انقلاب و امام خبری نبود ورود به قدرت آنان را دچار دگردیسی فکری و رفتاری کرد به گونه‌ای که آثار عقب نشینی و خداحافظی این جریان (که اکنون بر اریکه قدرت سیاسی جاخوش کرده بود) از تمام آنچه تا دیروز به آن شهرت یافته بود مشهود گردید دیگر از مبارزه و ستیز با آمریکا خبری نبود و شعار تعامل و گفتگو جای شعارهای تقابل را گرفت. دیگر از جنگ فقر و غنا خبری نبود و در حوزه آزادی‌های مدنی هم از آن سخت گیری‌های انقلابی هیچ اثری نبود، برخی راه افراط را به آنجا رساندند که در نشریات خود با خرسندی از پایان کار انقلاب و سرآمدن دوران آرمانگرایی و گذشت عصر امام خمینی سخن راندند. شرایط به گونه‌ای شد که انگار جریان موسوم به خط امام که اکنون در قالب اصلاح طلبان باز تعریف شده است، دچار پوست اندازی کامل گردیده است و از نظر عقل عملی، منطق رفتاری رقیب خود را پذیرفته اند از این به بعد جای نیروهای سیاسی عوض شد یاران دیروز انقلاب و خط امام در دهه80 از طرف رقیبان هر روز به عدول از خط امام متهم شدند و بسیاری از آنان یا اختیاراً، همراهان اپوزسیون نظام شدند و یا واداربه همراهی با اپوزسیون گردیدند امروز آنان به جرم عدول ازخط امام مورد مواخذه هستند و هرروز عرصه بر آنها تنگ تر می‌شود و با همان قرائت حداکثری که خود روزی رسمیت بخشیدند و بسیاری را به حاشیه راندند. امروز خود نیز گرفتار آمده اند.
اکنون آنان که پیروز میدان سیاست اند خود را وفادارتر از وارثان نسبی و تاریخی خط امام به آرمانها می‌دانند و با فهمی حداکثری منتقد حداقلی را به مخالف حداکثری تبدیل می‌کنند.
به نظر نگارنده اگر سیکل رفتاری همین باشد که اکنون در جریان است باید شاهد ریزش‌های بسیار و تنگ تر شدن دایره انقلابیون وفادار باشیم. مسابقه آنالیزورهای جدید (که نمایه آن را در برنامه‌های "دیروز امروز و فردا" شاهدیم). برای اثبات خیانت یاران دیروز شگفت انگیز و حیرت آور است شنیدن تحلیل بعضی از این کارشناسان نوظهور شنونده را قانع می‌کند که با خط کش گوینده مصداقی برای خط امام و انقلابی بودن در ساحت سیاسی ایران به جز خود گوینده پیدا نخواهد شد با این وصف آیا باید انتظار داشت که جوانها همچنان امیدوار به آینده بمانند و طوفان یاس آنان را از دامن نظام و انقلاب خارج نکند و آیا سرنوشت مدعیان امروز مشابه مدعیان دیروز نخواهد شد، اما آنچه در فراسوی این امواج کاذب امیدبخش است اینستکه ملت ایران برفراز این هیاهوها همواره با تکیه بر تجربیات گرانبهای تاریخی راه خود را شناخته و در بزنگاه‌ها مسیر خود را گم نکرده است.