خطر انحراف دانشگاه و راهكارهای عملی پیش‏گیری آن‏از دیدگاه امام خمینی

به راستی انسانی تشنه و درمانده‏ای در كویر «خود» كه خویش را كشان كشان به شریعه اقیانوس معرفت و آب حیات حقیقت رسانده است تابانوشیدن جرعه ای به زندگی حقیقی حق پویی، دست‏یافته و با كشیدن دلوی برای آنان كه در آن سوی ساحل از سوز عطش می‏سوزند، به حیات سبزشان برساند; از عظمت اقیانوس چه می فهمد؟!
انسان خاكی كه «خود» را مالك هستی پنداشته و مجموعه آفرینش را در خدمت‏خویش می‏بیند، از ژرفای حقیقت و عظمت پدیده‏های هستی چه می‏فهمد؟
این جا است كه بسان كودكی كه تازه سخن می‏گوید با خودشیرینی تمام در بحث آزاد معرفت‏شناسی از فیلسوف ربانی و حقیقت‏شناس حقیقی، استاد علامه محمدتقی جعفری; چنین می‏پرسد: «فلسفه هستی چیست؟»و استاد با توجه به این‏كه «گر چه او كودك است اما سؤال او یك واقعیت روشن و یك كنجكاوی فطری است كه صفحات فكری تاریخ بشر را به خود اختصاص داده است‏»، سعی دارد بدون لفافه‏گویی و پرده‏پوشی واقعیت و حقیقت را آن‏چنان كه خود دریافته ست‏به كودك مدرسه‏اش بازگوید و سر هستی را هویدا كند، با احساس عجیبی كه از ژرفای وجود او می جوشد می‏گوید: 
«فلسفه هستی این است كه شخصیتی همانند علی بن ابی‏طالب(ع) به وجود بیاید»;
پاسخ را به گونه‏ای بیان می‏كند كه با همین جواب پرسش‏های منطقی بعدی هم پاسخ داده شود; لذا به جای پاسخ به مفهوم انسان كامل، او را به مصداق راه می‏نماید.
انسان كامل، یعنی آینه تمام نمای جمال و جلال الهی كه از هر زاویه و جهتی به آن نگری، حق را بنماید كه فرمود: «لا فرق بینك و بینها الا انهم عبادك و خلقك فتقها و رتقها بیدك بدؤها منك و عودها الیك‏» (2)
وه! كه چه زیباست این پاسخ و چقدر ماهرانه بیان شده است، در حقیقت جرعه‏ای از آب حیات است كه خضرهای حیرت زده در وادی ظلمات را به حیات جاوید ره می‏نماید.
گر چه انسان كامل به قید اطلاق، حقیقتی واحد است كه در چهارده آینه تكسیر یافته است و بس، اما انسان كامل، به قول مطلق، تجلی دیگری ازهمان حقیقت و آینه ای دیگر از جمال حق، بسان شاهراهی فراروی بشریت درهمه اعصار و امصار قرار دارد تا هركسی در هر زمانی و هر جایی بخواهد از «خود» به خود آید و در معیت‏حق به سوی حق رهسپار شود از این راه، ره پوید، كه هم راه است و هم رهنما.
وجود حكیم سیاستمدار، عارف مجاهد، مجدد شریعت ناب محمدی، احیاگر روح پژمرده تشیع اثنی عشری، اقامه كننده ولایت غدیر در روز اكمال دین، حبل‏المتین وحدت ملل اسلامی، معنا دهنده واژه حریت و آزادی، ارائه دهنده جدیدترین و كامل‏ترین روش اداره جوامع بشری برای رسیدن و رساندن به سعادت و سیادت جاودانی، نام آور دوران معاصر، فقیه اهل بیت عصمت و طهارت، حضرت امام خمینی;، مصداق دیگری از فلسفه هستی و تجلی دیگری از حقیقت انسان كامل و تكسیری دیگر از آینه حق نما است.
بر آشنایان و اندیشمندان محقق و كاوشگران اندیشه‏های ژرف این شخصیت الهی كه خداوند او را به عالم اسماء حسنای خود بار داده است، روشن است كه هر زاویه از زوایای شخصیتی و هر بعد از ابعاد وجودی او، نمایانگر حق است و یاد آور علی‏بن‏ابی‏طالب(ع)، و همان گمشده علامه شلتوت است كه به دنبال نسخه مطابق با آن نسخه یگانه (علی‏بن‏ابی‏طالب(ع)) می‏گشت و می‏گفت: « علی نسخه یگانه‏ای است كه مطابق آن نه در زمان‏های پیشین بوده است و نه در زمان معاصر یافت می‏شود».
گرچه سال جاری به نام نامی او نام گذاری شده است ولی به حقیقت تمام سال‏های مكتب تشیع و اسلام راستین پس از تحویل آفتاب اسلام از برج زمهریر خودفراموشی حوت، به برج حمل اندیشه‏های تابناك حضرت امام;، كه تولد دوباره اسلام ناب محمدی است، تا مكتب تشیع زنده است از آن خمینی و به نام خمینی است و بر تمامی نسل‏ها در همه عصرهاست كه با كاوش و كنكاش، تحقیق و پژوهش در اندیشه و آثار او ایفای وظیفه نموده و زمینه‏های شكوفایی، رشد و پیشرفت مكتب، ملت، دیانت و بشریت‏به سوی اهداف عالیه انسانی و مدینه فاضله نبوی و تمدن حقیقی فرشته‏خویی را فراهم آورند تا آن‏كه ره‏پوی حقیقت است‏به ره افسانه نبرندش.
مقاله حاضر، كوششی است در زمینه «تبیین دیدگاه‏های امام; درباره خطر انحراف دانشگاه‏ها»، كه با هدف بررسی علل انحراف دانشگاه‏ها و ارائه راهكارهای عملی برای پیش‏گیری و به سامان آوردن آن از دیدگاه امام;، به رشته تحریر آمده است.
اما پیش از هر چیز شایسته است تا به تعاریف مفهومی موضوع تحقیق بپردازیم. در این خصوص، به تعریف دو مفهوم خطر و انحراف می‏پردازیم:
خطر، در لغت‏به معنای «ضرر و آفت‏» آمده است و در علوم سیاسی و علم مدیریت، در روش‏های سازمانی به معنای «ریسك و عدم اطمینان‏» (3) نیز به‏كار می‏رود. البته بررسی این نكته كه آیاامام; به عنوان رهبر، در اداره بزرگ‏ترین مركز علمی آموزشی كشور (دانشگاه) به ویژه، در شرایط بحران، از این روش‏ها استفاده كرده است‏یا نه، تحقیقی دیگر می‏طلبد و از حوصله این مقاله خارج است.
انحراف یعنی مایل‏شدن از معیارهاو مسیر اصلی - راه (4) راست - به سوی كژراهه. آنچه در خور توجه است این است كه علل و عوامل انحراف غالبا مورد غفلت واقع شده و به گونه‏ای است كه دانشگاه و یا هر نهاد دیگری خودبه‏خود به كژراهه گرفتار می‏شود كه باید به بررسی آن پرداخت.
عمده محورهای مطرح در این مقاله بدین شرح خواهد بود:
جایگاه دانشگاه و محدوده تاثیر آن در جامعه و پی‏آمدهای انحراف از دیدگاه امام;;
معیارهای اصولی مسیر حركت دانشگاه و تبیین راه راست از دیدگاه امام;
علل انحرافات از دیدگاه امام;
كژراهه‏ها و انحرافات دانشگاه از دیدگاه امام;
راهكارهای عملی برای پیش‏گیری و به سامان آوردن انحرافات از دیدگاه امام.

الف: جایگاه دانشگاه در جامعه
از پژوهش در كلمات نورانی امام; چنین به دست می‏آید كه ركن اساسی ترقی و تعالی یك فرهنگ، كشور و ملت، نسل‏های حاضر و آینده، و یا واپسگرایی و عقب ماندگی آن، دانشگاه است; زیرا فرهنگ یك جامعه وابسته به علوم و معارفی است كه در آن جامعه دارای ارزش بوده و ترسیم كننده آداب و رسوم آن جامعه است كه در دانشگاه تدریس می‏شود. مانند: «فلسفه و معرفت‏شناسی‏» كه مایه ادراك صحیح و جهت دهنده ارزش‏های فكری و اعتقادی و دفاع از آن و خط دهنده اصلی فرهنگ و به منزله مغز یك فرهنگ است. تاریخ علم نیز مایه استفاده از تجربیات اقوام گذشته و عبور از فرهنگ‏ها و تمدن‏های پیشین به یك تمدن صحیح و دست‏یابی به سعادت است. «ادبیات‏»، عامل زنده نگه داشتن فرهنگ یك جامعه است. «مدیریت‏»، «سیاست‏» و «اقتصاد» نیز هر كدام ارائه دهنده روش‏های نوین كشور داری و اداره اجتماعات بشری هستند كه به منزله ستون فقرات یك فرهنگ می‏باشند. «علوم تجربی، ریاضی، پزشكی و روان‏شناسی‏» مایه پیشرفت علوم، صنایع، رفاه و آسایش جامعه و حفظ تعادل جسمی و روانی نیروهای انسانی یك جامعه است و.... همه این علوم و فنون در دانشگاه به مرحله رشد و شكوفایی می‏رسد.
از همین‏رو است كه امام راحل; دانشگاه را مایه سعادت و یا شقاوت، ترقی و یا انحطاط و تعیین كننده سرنوشت مملكت دانسته و می‏فرماید:
«دانشگاه مركز سعادت، در مقابل، شقاوت یك ملت است، از دانشگاه باید سرنوشت‏یك ملت تعیین شود... دانشگاه غیر اسلامی، دانشگاه بد یك ملت را به عقب می زند»; (5) «ترقی یك مملكت‏به دانشگاه است‏»; (6) «مقدرات هر كشوری به دست دانشگاه و آن‏هایی كه از دانشگاه بیرون می آیند هست، بنابراین دانشگاه بهترین و بزرگ‏ترین مؤسسه مؤثر است در كشور و بزرگ‏ترین مسؤولیت‏ها را هم دانشگاه دارد»; (7) «از فرهنگ است كه در وزارتخانه ها می رود از فرهنگ است كه در مجلس می رود از فرهنگ است كه كارمند درست می‏شود»; (8) «دانشگاه است كه تربیت نسل آینده و حاضر را می كند.» (9)

ب: محدوده تاثیر دانشگاه بر جامعه
ناگفته پیدا است كه محدوده تاثیر دانشگاه در مسیر سعادت و راه راست‏یا در مسیر شقاوت و انحراف همه «قلمرو فرهنگ، ملت، كشور و جامعه است‏». بنابراین، درمی‏یابیم كه اگر دانشگاه از مسیر اصلی خود منحرف شود به تبع آن فرهنگ، ملت و كشور به انحراف كشیده خواهد شد. لذا، حضرت امام در سراسر صحیفه شریفه نور در بیشتر از 300 مورد، درباره دانشگاه تذكر داده و كرارا آن را از خطر انحراف، برحذر داشته‏اند و علل انحراف آن را بررسی كرده و راهكارهای عملی برای پیش‏گیری و به سامان آوردن آن را ارائه فرموده‏اند كه در جای خود خواهد آمد.

ج: ضررها و پی‏آمدهای انحراف دانشگاه
آنچه از حضرت امام نقل شد وكلمات دیگر ایشان به خوبی گویای آن است كه انحراف دانشگاه موجب انحراف و عقب ماندگی و بدبختی یك ملت و اسارت و بردگی آنان در مقابل استعمارگران و موجب ازبین رفتن سرمایه‏های انسانی به ویژه، جوانان و عدم شكوفایی استعدادها، وابستگی روحی به شرق و غرب و اشاعه فساد، تباهی و منكرات می‏شود و سرانجام، موجب از بین رفتن نسل‏های حاضر و آینده، دین، مذهب و ارزش‏ها است. در این زمینه حضرت امام; می‏فرمایند:
«با انحراف دانشگاه، كشور منحرف می شود»; «اگر این دو قشر - حوزه و دانشگاه - انحراف پیدا كند مطمئن باشید كه كشور و احكام اسلام به انحراف كشیده می‏شود»; (10) «استاد دانشگاهی كه مهذب نبوده‏اند برای كشور تحفه فساد می‏آورده‏اند»; (11) «ادیان و مكاتب انحرافی‏محصول تحصیل كرده‏های بی‏تهذیب است‏»; (12) «از یك فرهنگ فاسد استعماری جز كارمند و كارفرمای استعمار زده حاصل نمی‏شود»; (13) «دانشگاه‏ها كه باید سرمایه انسانی برای ما درست كند اینها به وضع عقب افتاده‏ای نگاه داشتند» (14) «لازم است از اختلافات داخلی كه به نظر می‏رسد اكثرش با دست‏سازمان‏های خیانتكار ایجاد می‏شود تا باخیال راحت‏به زندگانی كثیف خود ادامه دهند جدا احتراز كنید»; (15) «سلاطین عقیده‏شان این طور بود كه ملت‏ها عبد ما هستند»; (16) «این كاخ های مجلل آسمان خراش و آن كامجویی‏های رویایی سلاطین جور و حكومت‏های باطل كه بادسترنج ملت‏ها فراهم شده است مردم را به سوی حزب‏های منحرف می‏كشاند»; (17) «بزرگ‏ترین وابستگی ملت‏ها به مستكبرین وابستگی فكری و درونی است كه سرچشمه سایر وابستگی‏هاست‏». (18)

معیارهای اصولی مسیر حركت دانشگاه از دیدگاه امام
از تحقیق در كلمات امام; چنین به دست می‏آید كه زیر بنای نهضت امام و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی «دین‏» است كه خود دارای سه ركن اساسی است: احكام اسلام، روحانیت و ملت. در نظر ایشان، راه رسیدن صحیح احكام اسلام به‏وسیله روحانیت‏به ملت و پیاده شدن آن در جامعه به منظور سعادت دینی و دنیوی آنان میسر نیست مگر با تهذیب نفس كه مایه وحدت كلمه است و این دو در كلمات امام به عنوان بزرگ‏ترین و مهم‏ترین عامل رسیدن به مقصد و زمینه اجرای احكام اسلام، و رمز پیروزی نهضت و تداوم آن شمرده شده است. به این ترتیب معیار های اصولی از نظر امام پنج اصل زیر است كه تخلف از هر یك انحراف محسوب می‏شود:
احكام اسلام; روحانیت; ملت; تهذیب نفس و اتحاد و وحدت كلمه.
مراد از احكام اسلام در كلمات امام، همان قوانین توحیدی الهی برگرفته از قرآن و سخن، سیره و عمل امامان معصوم: است و امام از آن به «اسلام ناب محمدی‏» تعبیر می‏كند. اسلام ناب در كلام امام; دارای اصول ارزشی ذیل است:
اصل ارزشی مطلق اسلام: «اسلام و قدرت ایمان بود كه این ملت را نجات داد»; (19) «سرلوحه هدفتان اسلام واحكام عدالت پرور آن باشد»; (20) «تنها مرجع استناد مااز حكومت اسلامی)، زمان پیغمبر و زمان امام امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام است.» (21)
اصل ارزشی مطلق توحید: «اسلام می‏خواهد علوم مهار شود به علوم الهی و برگشت‏به توحید بكند، مركز ثقل توحید است‏»; (22) «مقصد انبیا انتشار توحید بود»; (23) «ما این‏همه فداكاری كردیم جوان های ما این همه در مبارزات وارد شدند و زحمت كشیدند و رنج كشیدند و خون دادند برای این بود كه اسلام را می‏خواستند; در (24) صدد این هستند كه نگذارند اسلام تحقق پیدا كند، سنگربندی‏های دانشگاه برای چه بود؟ كی‏ها بودند این‏ها؟... دانشگاه تبدیل شده بود به غرب ساختگی و غربزده ساختگی همان‏ها بودند كه... می‏خواستند بشكنند این اسلام را». (25)
و مراد از روحانیت، همان «روحانیان آگاه و كارشناسان دین‏» و روشنگران و مبلغان و مجریان مهذب احكام اسلامی در جامعه‏اند، در مقابل حوزویان فریب خورده و متحجر كه مبلغان اسلام آمریكایی‏اند.
اصل ارزشی مطلق روحانیت در كلام امام;: «روحانیت قدرت بزرگی است كه با از دست دادن آن خدای نخواسته پایه‏های اسلام فرو می‏ریزد و قدرت جبار دشمن بی‏معارض می‏شود»; (26) «دانشگاهی‏ها بیدارباشند! تز اسلام منهای وحانیت‏یعنی لااسلام‏»; (27) «اگرروحانیت نباشد اسلام را هیچكس نمی‏تواند نگه دارد»; (28) «ما بیزار هستیم از اسلام منهای روحانیت،اسلام منهای روحانیت‏خیانت است. اول می‏گویند: اسلام را می‏خواهیم، روحانیت را نمی خواهیم. [اگر] روحانیت استثنا شود، اسلام در كار نیست، اسلام با كوشش روحانیت رسیده است. بیدار باشید توطئه بزرگ در كار است‏». (29)
ملت هم همان مخاطبان قوانین الهی‏اند; هدف دین، سعادت و سیادت آنان در دنیا و آخرت و رسیدن به مقام «انسان كامل‏» می‏باشد. این مقام، همان مقام معنوی انسانیت و عبودیت و توحید الهی‏است‏كه‏منشااخلاق‏وعمل‏توحیدی‏درتمام‏شؤون زندگی است.
اصالت ملت در كلام امام;: «نهضتی كه در ایران شد به واسطه دو نكته اصلی بود: 1- نهضت از متن ملت‏بود 2- عقاید «ما می‏گوییم:دانشگاه در خدمت ملت و رفع احتیاجات ملت‏باشد نه در خدمت اجانب‏»; (31) «اگر ملت در مقابل غرب ایستاد،دانشگاه در مقابل غرب بایستد، اگر ملت در مقابل كمونیست ایستاد، دانشگاه در مقابل كمونیست‏بایستد; (32) «ملت ما نجیب است، ملت ما اسلامی‏است... ملت ما ملتی است كه ادب اسلامی دارد»; (33) «منطق ما، منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است‏»; (34) «دشمنان اسلام و غارتگران كشور با توطئه‏هاو نیرنگ می‏خواهند در این سنگر عظیم كه امید ملت و مركز سرنوشت‏یك كشور است (دانشگاه) رخنه نموده و با اعمال خود شمارا از راه حق و راه محرومین و مستضعفین، منحرف و با اخلالگری، در مراكز علم، شما را از هدف باز دارند». (35)
اصل ارزشی مطلق «تهذیب نفس‏» در كلام امام;: «در اسلام به پرورش بیش‏تر سفارش شده است از آموزش; تربیب اخلاقی و تهذیب نفس‏»; (36) «بین علم و تهذیب نفس، تهذیب مقدم‏است‏»; (37) «تزكیه مقدم بر همه چیز است‏»; (38) «تمام بدبختی‏هادر دنیا، جنگ‏ها... در اثر عدم تربیت معنوی است‏»; (39) «دانشگاه‏ها كه باید سرمایه انسانی برای ما درست كند، این‏ها به وضع عقب افتاده‏ای نگاه داشتند و دستور داشتند كه نگذارند آن‏جا یك انسان كامل و خدمتگذاری بار بیاید»; (40) «اسلام ومقصد همه انبیا این است كه آدم‏ها را تربیت كنند»; (41) تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهیه و تمام احكام عبادی و همه این چیزهایی كه هست، همه این‏ها برای این معناست كه انسان ناقص را انسان كامل كند». (42)
اصل ارزشی مطلق اتحاد و وحدت كلمه در نزد امام‏رحمه الله: امام; پس از تهذیب نفس، به هیچ چیزی به اندازه وحدت كلمه و اتحادسفارش نفرموده است. تاكیدات فراوان امام و هشدارهای حكیمانه او از دامن نزدن به اختلاف، حكایت از این می‏كند كه وحدت كلمه و اتحاد و توحید در نظر او، اصلی از اصول نهضت و انقلاب اسلامی بوده است. چه این‏كه بارها و بارها تاكید فرموده‏اند:
«پیغمبر اسلام می‏خواست در تمام دنیا وحدت كلمه ایجاد كند، می‏خواست تمام ممالك دنیا را در تحت‏یك كلمه توحید [قرار دهد]، در تحت كلمه توحید تمام ربع مسكون را قرار دهد»; (43) «اكنون كه می‏بینم شما فرزندان‏عزیز شاهراه اساس را یافته و بر پایه وحدت اسلامی به هم پیوسته‏اید و نور تابناك قرآن بر...قلب‏های شما پرتو افكنده است‏به خود نوید می‏دهم...»; (44) «من باكمال تواضع دست‏خود را به سوی ملت نجیب ایران دراز می كنم، از روحانیون عظیم‏الشان تا... از جوانان محترم حوزه علمیه تا دانشجویان داخل و خارج كشور... و از همه صمیمانه و باعرض تشكر خواستارم كه پیوستگی و وحدت كلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقه‏انداز احتراز نمایند»; (45) «لازم است تا جوانان دانشگاه های قدیم و جدید به هم پیوسته و با سایر طبقات ملت پیوند اخوت اسلامی برقرار كنند; «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا». این است دستور محكم نجات بخش قرآن كریم كه باید نصب‏العین خود قرار دهیم‏». (46)
چنانچه اصول فوق را مورد دقت‏بیش‏تری قرار دهیم، در همه این موارد فلسفه آفرینش و فلسفه برانگیختن پیامبران و فروفرستادن كتاب‏های آسمانی و فلسفه معاد - اعتقاد و عمل و اخلاق توحیدی كه از شؤون اصلی یك موحد است - به خوبی جلوه‏گر است. آنچه ما را به شگفتی وا می‏دارد و سنت الهی تدوین قرآن و سیره امام امیرالمؤمنین(ع) را تداعی می‏كند، این است كه هر چند كتاب شریف صحیفه به منظور تالیف و تصنیف نگارش نیافته، اما واقعیت‏هایی از تاریخ بشری و سخنان زمامدار یك نهضت دینی است كه در برهه‏ای از زمان، به منظور رهبری و اداره جامعه در مسیر تداوم نهضت و انقلاب، به تدریج‏شكل گرفته و نتایج پرثمری داشته است. امام; خود، انسان كاملی كه به مقام عبودیت ست‏یافته بود، هیچ‏گاه چیزی را به مردم نگفتند مگر آن‏كه خود عمل كرده بودند; چنین كسانی می‏توانند این‏چنین نهضت و جنبشی را ایجاد و رهبری كنند كه عقول بشر از تحلیل آن عاجز است.
چه زیباست كه امت‏های اسلامی با تحقیق در تمام ابعاد شخصیتی امام راحل، با برگرفتن مشعل‏های هدایت از آثار و كلمات او به سوی شاه‏راه سعادت، معنویت، انسانیت، حریت و آزادی حقیقی گام بردارند.

علل انحرافات دانشگاه از دیدگاه امام
آنچه در بررسی علل انحرافات از كلمات امام به دست می‏آید این است كه ریشه اصلی انحراف، استكبار است; استكبار خارجی و استكبار درونی، دشمن‏سرسخت اسلام، روحانیت و ملت و از بین برنده دو ارزش «وحدت كلمه‏» و «تهذیب نفس‏» است. استكبار درونی و هوای نفس، همان اسارت شیطان (دشمن نامرئی) است. كسانی كه در آثار امام تحقیق كرده‏اند می دانند كه امام به تزكیه نفس و تهذیب اخلاق اهمیت‏به سزایی قایل است. اگر ما اساس و شالوده نهضت و حكومت امام را اخلاق انسانی و تزكیه نفس بدانیم، سخنی به گزاف نگفته‏ایم; زیرا تزكیه و اخلاق و تهذیبی كه امام خود دارا بود و دیگران را سفارش به آن می‏كرد، از والاترین منشا اعتقادی كه همان توحید است‏سرچشمه می‏گیرد. كتاب آسمانی نیز برای همین نازل شده كه شخص موحد و مهذبی را تربیت كند. كلمات امام در این قسمت‏بی‏شمار است و ما تنها به نمونه‏ای تیمن می‏جوییم:
«نفس انسان سركش است [اگر] یك آن از آن غافل بشویم ( نعوذ بالله ) انسان را به كفر می‏كشد. اگر غافل بشود انسان، شیطان را ضی نیست‏به فكر ما، او كفر ما را می‏خواهد، او می‏خواهد همه را منتهی كند به كفر، منتها از معاصی كوچك می گیرد و كم كم وارد می‏كند در بزرگ‏تر و كم كم در بزرگ‏تر و كم كم بالاتر، تا برسد به آن جا كه خدای نخواسته انسان را منحرف كند اصلا از اسلام‏». (47)
استكبار خارجی (استعمارگران، چپاول‏گران و جهان‏خواران ستمگر) مایه بدبختی و عقب‏ماندگی و وابستگی تمام ملل اسلامی و ملت‏های دیگر و محو آثار اسلام، از طریق اشاعه فساد و فحشا، رواج مواد مخدر و مسكرات و فتنه‏انگیزی و شعله‏ور ساختن جنگ‏ها است آن‏ها از طریق فرهنگ بی‏بندوباری خود، قصد از بین بردن دین و مذهب و ایمان ملت‏ها را دارند. كسانی هم كه خود را در مقابل این بلای خانمان‏سوز حفظ كرده اند، به وسیله جنگ‏های ویران‏گر كه نتیجه آن، وابستگی نظامی، اقتصادی و فرهنگی و محو فرهنگ ملت‏ها و ازخودبیگانگی و خودفراموشی و بردگی آن‏ها در مقابل استكبار جهانی است مورد تهاجم قرار می‏گیرند. امام با بصیرت و دور اندیشی كه در غیر انبیا و اولیا; دیده نشده است، امت‏های اسلامی و ملل آزاده جهان را از این دشمن سرسخت و پیامدهای آن بر حذر داشته و با برملا ساختن و نقشه‏های شوم آنان، راهكارهای عملی را گوشزد فرموده است:
«دشمن اصلی آن‏ها اسلام است و خصیصه اصلی آن‏ها این است كه از اسلام می‏ترسند»; (48) «ابتلای ما اساسش‏اجانب است. .. این خیلی تاریخ قدیمی دارد و موانع را هم موفق شدند از سر راه بردارند كه یكی از آن‏ها اسلام است، دامن زدند در این سال‏های متمادی كه این سد را بشكنند»; (49) «لا اقل از بیست‏سال پیش نقشه كشیدند...اسلام نباشد»; (50) «آمریكا نقشه‏اش را دارد و انگلستان هم از سابق داشته است و الآن هم همه دولت‏ها و ابرقدرت‏هایی كه می‏خواهند ایران را بچاپند و شرق را بچاپند، از اسلام می‏ترسند و از مظاهر اسلامی می‏ترسند». (51)

اولین گام‏های استكبار در زمینه نابودی اسلام

الف: وارونه معرفی كردن اسلام
«مبلغین آن‏ها تبلیغ كردند بر ضد اسلام، اسلام را گفتند مثل همه ادیان آن‏طور كه هست‏یك مخدری است، اصل دیانت را مخدر دانستند»; (52) «بعضی از این جوانان...راجع به تبلیغ اول كه ادیان افیون توده‏هاست‏باورشان آمد»; (53) «اعظم مصیبت‏ها این است كه‏نگذاشتند بفهمند مردم اسلام یعنی چه؟ اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگی می كند، الان هم مبهم است‏»; (54) «استعمار مجال معرفی اسلام واقعی را به ما نمی‏دهد، دست استعمار در ممالك اسلامی یكی از فعالیت ها را كه می‏كند این است كه اسلام را به یك طریقت عقب افتاده كهنه شده معرفی كنند، سران قوم می‏گویند كهنه پرستی است، ارتجاع است، اسلام را معرفی این طور می‏كنند». (55)

ب: بدبین كردن مردم نسبت‏به روحانیت
«دنبال این افتادند كه قشر روحانی را در بین مردم منحط كنند گفتند: "روحانیون مردم كهنه پرستی هستند، فناتیك هستند، این‏ها درباری هستند، این‏ها برای سلاطین كار می‏كنند" این هم یك تبلیغ وسیعی بود»; (56) مرحوم...گفت: "... می خواستم سوار اتومبیل بشوم، شوفر گفت ما دو طایفه را سوار نمی كنیم، یكی آخوندها را ویكی فاحشه‏ها را". وضع آخوند این جور شده بود آن روز، یعنی این جور كرده بودند جدا كردند این را از ملت‏». (57)

ج: نفوذ در حوزه های علمیه
خصیصه روحانی نماهای متحجر و بی درد درباری و مروجین اسلام آمریكایی در كلام امام، سكوت در مقابل ظلم و استبداد و مظاهر فحشا و از بین رفتن ارزش‏ها و شعائر اسلامی و گاهی تایید استكبار جهانی و عوامل مزدور در مقابل اسلام ناب محمدی(ص) بیان شده است.
«تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‏های علمیه كم نیست... این‏ها مروج اسلام آمریكایی‏اند و دشمن رسول الله... استكبار وقتی از نابودی مطلق روحانیت و حوزه‏ها مایوس شد دو راه را برای ضربه زدن انتخاب نمود: یك راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ... وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احكام فردی و عبادی شد، قهرا فقیه هم مجاز نبود كه از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حكومت دخالت نماید. حماقت روحانی در معاشرت بامردم فضیلت‏شد.»; (58) «و این ظلم فاحشی است كه كسی بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدی(ص) با سرمایه‏داران در یك كاسه است، روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالوصفت تشنه است‏»; (59) «امروز نیز همچون گذشته‏شكارچیان استعمار در سراسر جهان از بصره و پاكستان و افعانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضی اشغالی به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متكی به اصول اسلام ناب محمدی(ص) رفته‏اند». (60)

د: نفوذ در دانشگاه و ایجاد وابستگی روحی
«كوشش كرده‏اند غربی‏ها كه ما را از خودمان بی‏خود كنند، ما را میان تهی كنند، به ما این‏طور بفهمانند و فهماندند كه خودتان هیچ نیستید و هرچه هست غرب است‏»; (61) «آنچه می‏توان گفت ام‏الامراض است، رواج روز افزون فرهنگ اجنبی استعماری است كه در سال‏های بسی طولانی جوانان مارا با افكار مسموم پرورش داده و عمال داخلی استعمار بر آن دامن زده‏اند و از یك فرهنگ فاسد استعماری جز كارمند و كارفرمای استعمارزده حاصل نمی‏شود»; (62) «بزرگترین وابستگی ملت‏هابه مستكبرین وابستگی فكری و درونی است كه سرچشمه سایر وابستگی‏هاست‏»; (63) «ما از حصر اقتصادی نمی‏ترسیم ولی از وابستگی می‏ترسیم‏». (64)
گام‏های بعدی استكبار، كوشش در جهت محو اسلام با القاء شبهات در قلمرو، دین، روحانیت و حكومت می‏باشد. در این زمینه می‏توان به شبهه جدایی دین از سیاست كه منشا پیدایش تفكرات انحرافی انواع سكولاریزم است اشاره كرد. امام بارها و بارها فرموده‏اند:
«... نقشه استعمار است; از سال‏های قبل نقشه كشیده‏اند و متاسفانه به خورد ماهم دادند تا خیلی از ماها باور كردیم و پذیرفتیم كه اسلام را با سیاست چه كار؟»; (65) «آن كسی كه می‏گوید دین از سیاست جداست تكذیب خدا را كرده است، تكذیب رسول خدا را كرده است، تكذیب ائمه هدی را كرده است‏»; (66) «اسلام این نیست، والله‏اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی كرده‏اند، سیاست مدن از اسلام سرچشمه می‏گیرد»; (67) «تفكر جدایی دین از سیاست از لایه‏های تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نكند». (68)

شبهات دشمنان و پاسخ امام
به راستی چرا استكبار هنوز هم علی‏رغم وجود مشعل‏های فروزان هدایت و روشنی حقیقت، ره افسانه می‏زند و با ایجاد شبهات، كمر به نابودی اسلام بسته است؟ در این‏جا به پاره‏ای از این شبهات و پاسخ آن از دیدگاه امام اشاره می‏كنیم:
1: شبهه سكولاریزم لائیك
الف: شبهه عدم جهان‏شمولی دین اسلام و انحصار به زمان و مكان خاص. امام در این‏باره چنین پاسخ داده است:
«اشخاص بی‏اطلاع از اسلام خیال می‏كنند كه اسلام... [برای] هزار و چهارصد سال پیش از این بوده... این حدی كه گفته می‏شود... بشر... نمی‏داند الا زمان خودش را یا زمان سابقی [را] كه تاریخ... خواند... صحیح است، اما وقتی كه اسلام و خداست نمی‏دانسته كه بعدها چه خواهد شد این‏كه برنامه‏اش را همچو درست كند برای همه اعصار باشد، برنامه برای همه اعصار هست‏شما اطلاع ندارید، این حرف‏ها برای این است كه مردم را از اسلام جدا كنید»، (69) «اسلام همه این معانی را دارد و جامع تمام جهات مادی و معنوی و غیبی و ظاهری هست; برای این كه انسان دارای همه مراتب است و قرآن كتاب انسان‏ساز است، انسان چون بالقوه همه مراتب را دارد، كتاب خدا آمده است كه انسان ر ا انسان كند و همان طوری كه جامعه‏اش ر ا اصلاح بكند خودش هم كامل كند تا برسد به مرتبه عالی‏»; (70) «انسان را كه خلاصه عالم‏است، عصاره عالم است، انبیا برای این آمدند كه همه این‏ها را الهی كنند». (71)
ب: شبهه عدم شمول دین اسلام و انحصار در اخلاقیات فردی و عدم كارایی آن در امور اجتماعی همانند سیاست، مدیریت، اقتصاد و... . پاسخ امام; چنین است:
«احكام سیاسی اسلام بیش‏تر از احكام عبادی آن هست و كتاب‏هایی كه اسلام در سیاست دارد بیش‏تر از كتاب‏هایی است كه در عبادت دارد»; (72) «اسلام و حكومت‏های‏الهی این جور نیستند، این‏ها در هر جا و هر كس و هر جا هست و در هر حالی كه هست آن‏ها را برایش احكام دارد; یعنی كسی كه در جوف خانه خودش بخواهد یك كاری خلاف و... بكند حكومت اسلامی به او كار دارد... احكام معنوی دارد و بسیاری از احكامش سیاسی است...». (73) «من قبلا نیز گفته‏ام همه توطئه‏های جهان‏خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است كه ما نگوییم اسلام جواب‏گوی جامعه است و حتما در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.» (74)
2: شبهه سكولاریزم با منشا ماتریالیزم (محوریت اقتصاد و اصل زیربنایی اقتصاد و روبنایی دین)
«"ان الذین كفروا یتمتعون و یاكلون كما تاكل الانعام و النار مثوی لهم" این میزان است، هركس كه ملاحظه كرد كه در تمتعاتش در اكل و استفاده‏ها و لذایذش به افق حیوانی نزدیك است; یعنی می‏خورد و لذت می‏برد بدون این‏كه تفكر كند كه از جه راهی باید باشد، حیوان دیگر فكر این نیست كه حلال است‏یا حرام است... بدون قانون اسلامی تمتع می‏كنند... گرفتاری‏های ما این‏هاست ... اساس مسلمین و اسلام را دارند از بین می‏برند». (75)
3: شبهه سكولاریزم علمی
از آنچه در كتاب مكاسب امام، كه شامل مبانی فقهی او است، در بحث ولایت فقیه آمده و نیز شرایط رهبری كه در قانون اساسی آمده است استفاده می‏شود كه رهبری بر مبنای ولایت مطلقه فقیه در حكومت اسلامی بالاترین مرتبه مدیریت علمی است و شبهه فوق بی‏اساس و منشا آن عدم اطلاع از مبانی ولایت فقیه و یا استكبار است.
از ترجمه كلام امام چنین به دست می‏آید كه ماهیت‏حكومت اسلامی از حكومت‏های جاری دنیا متمایز است; زیرا اساس آن را قوانین جهان‏شمول و عموم‏شمول الهی تشكیل می‏دهد نه تجربیات و اعتبارات بشری محصور به زمان و مكان و هواهای نفسانی، و فقیه عادل یعنی: متخصص و كارشناس وارسته دینی كه هرگز گناه نمی‏كند و برفرض اگر گناه كند، خودبخود، از مقام خویش عزل می‏شود. فقیه عادل موظف است قوانین را از روی ادله و منابع احكام كه همان عقل و نقل و اجماع كه هر سه كاشف از اراده شارع است استخراج كرده و در جامعه به اجرا گذارد.
با عنایت‏به كلام امام و نیز آنچه در قانون اساسی آمده است كه رهبر علاوه بر داشتن شرایطی از قبیل اجتهاد و فقاهت، شجاعت و عدالت، باید از قدرت اداره كشور نیز برخوردار باشد. با توجه به این‏كه چنین شخصی بوسیله مجلس خبرگان و شورای تعیین رهبری متشكل از كارشناسان برجسته علمی و دینی تعیین می‏شود، درمی‏یابیم كه معیارهای رهبری در اسلام فراتر و والاتر از مدیریت كارشناسانه است; زیرا ولی فقیه علاوه بر كارشناسی مدیریتی، كارشناسی دینی و حقوقی و قانون‏گذاری و قضایی را نیز در ضمن وارستگی و فضایل انسانی و ملكات معنوی، داراست كه ناظران صحنه تاریخ به ویژه، در شرایط بحران از تحلیل این گونه مدیریت‏یعنی مدیریت‏برتر عاجز مانده و چه بسا برآن رشك برده‏اند. نمونه‏هایی در این مورد از كلام امام، بدین شرح بیان می‏گردد:
«حكومتی را كه اسلام بنا نهاده است نه حكومت دیكتاتوری است كه رای یك فرد كه از روی هواهای نفسانیه‏اش نشات گرفته است‏بر جامعه تحمیل شود و نه دموكراسی است كه آراء مردم بر مردم حكومت كند، بلكه حكومتی است كه در تمامی میدان‏های فعالیت‏خود از وحی الهی و قانون خدایی استمداد می‏كند»; (76) «حكومت اسلامی چون یك حكومت قانونی الهی است‏بلكه تنها حكومت قانونی است كه از طرف خداوند جعل و تشریع شده است ( در روز غدیرخم) و برای اجرای قوانین الهی و گسترش عدالت الهی اجتماعی است. دو شرط اساسی در والی معتبر است، كه اساس حكومت قانونی وی است، و حكومت قانونی الهی معقول نیست الا به تحقق همین دو شرط: 1- علم به قوانین الهی 2- عدالت و علم والی به احكام و قوانین كه باید به حد كافی باشد و می‏توان آن را شرط سوم قرار داد و چنین شخصی مسلما فقیه عادل است كه صلاحیت ولایت مسلمین را دارد و روشن است كه معقول نیست‏خداوند جاهل و فاسق را ولی مسلمین قرار دهد». (77)
4: شبهه سكولاریزم دینی
الف: شبهه در دلیل ولایت مطلقه فقیه: به این تعبیر كه ولایت مطلقه فقیه دلیل ندارد; ادله ای كه بر ولایت فقیه قائم است مثبت ولایت‏حسبه است، كه ولایت‏بر امور میت و مجانین و صبیان و... كه محدود به موارد خاصه است نه مطلق. و اما پاسخ امام:
«حفظ احكام اسلامی، كه تا روز قیامت‏باقی است مانند احكام مربوط به مالیات و حدود و تعزیرات و حقوق جزایی و حقوق مدنی، مقتضی تشكیل حكومت و ولایت ولی‏ای در عصر غیبت است كه متكفل اجرای آن باشد و همچنان حفظ ثغور و مرزها از تهاجم و غلبه تجاوزگران از اوجب واجبات است كه ممكن نیست الا به تشكیل حكومت و از (خداوند) دور است‏ساكت گذاشتن و ترك این امور. پس دلیل ولایت فقیه به عینه، همان دلیل امامت است در عصر غیبت.» (78)
ب: شبهه در مفهوم ولایت مطلقه فقیه كه لازمه ولایت‏به قید اطلاق اشتراك در مرتبه انبیا و ائمه معصومین(ع) و احراز عصمت است كه نه تنها دلیل ندارد بلكه دلیل برخلاف دارد. و اما پاسخ امام:
«خلافت دو معنا دارد: 1- خلافت تكوینیه الهی كه مختص به مخلصین از اولیا و انبیای مرسل و ائمه طهارین است. 2- معنای اعتباری جعلی همانند ولایت روز غدیر خم كه توسط رسول خدا(ص) برای امام امیرالمؤمنین(ع) جعل شد كه (79) (80) « - بنی‏الاسلام علی خمس - معنای حكومت نیست. ولایت‏به معنای امامت است كه اگر نباشد نمازش قبول نیست آن غیر از ولایت غدیر است كه ولایت غدیر به معنای حكومت است، حكومت را خدا جعل كرد ولایت‏به معنای امام قابل جعل نیست، خیلی از ائمه: حكومت نداشتند ولی ولایت داشتند، حكومت مجری آن چهارتای دیگر است در عرض هم نیست‏». (81)
از آنچه در تبیین مفهوم ولایت مطلقه فقیه از كلمات امام آورده شد، پاسخ دو شبهه دیگر هم روشن شد:
1- شبهه استبداد رای و دیكتاتوری در ولایت فقیه كه امام فرمودند: ماهیت ولایت فقیه با دیكتاتوری و دموكراسی فرق دارد:
« - سران گروهك‏ها - بعدا وارد دانشگاه می‏شوند و می‏گویند: "ولایت فقیه نباشد - دیكتاتوری است" اگر یك ولایت فقیهی دیكتاتوری بكند از ولایت می‏افتد، اسلام هر فقیهی را كه ولی نمی‏كند; آن كه علم دارد عمل دارد، مشی‏اش به مشی اسلام است، سیاستش به سیاست اسلام است. از برای این است كه یك آدمی كه تمام عمرش را دراسلام گذرانده و در مسائل اسلامی گذرانده و آدم عوضی نیست و صحیح است، این تجارب را داشته باشد به این امرها، نگذارد كه هركس هر كاری دلش می خواهد بكند». (82)
2- شبهه علت لزوم‏اطاعت از ولی‏فقیه همانند اطاعت از معصوم: با این‏كه معصوم نیست كه امام فرمودند: «دلیل ولایت فقیه همان دلیل امامت است‏». (83) بنابراین، دلیل اطاعت امام به عینه دلیل اطاعت از ولی فقیه است‏به وحدت ملاك، كه همان عدم تعطیل حدود الهی و اقامه احكام دین است.
5. شبهه سكولاریزم با منشا اگزیستانسیالیزم
این شبهه با منشا اگزیستانسیالیزم و محوریت آزادی مطلق مطرح شده كه دین و به تبع آن حكومت دینی را مایه سلب آزادی از انسان می‏داند و امروزه كسانی دانسته یا ندانسته، خواسته یا ناخواسته با مطرح كردن آزادی بیان، قلم، آزادی در قرائت دینی، دموكراسی و پلورالیزم از آن تبلیغ می كنند و از آزادی یك مفهوم پوچ و بی‏محتوا و میان تهی ساخته‏اند و آن را بهانه تاخت و تاز بركیان و شرف اسلام و روحانیت و ملت و انسانیت و فطرت و ضروریات دین و بدیهیات مذهب قرار داده و در سایه آن هرچه می‏خواهند می نویسند و می‏گویند. امام در این باره گفته است:
«و ترویج تمدن غرب از راه مفاهیم رنگ باخته‏ای همانند آزادی مطلق باید مانندآن‏ها كه می‏گویند این است‏كه چریك‏های‏فدایی، و فلان دسته منافق و فلان دسته كافر و فلان دسته‏ای كه هیچ اعتقاد به اسلام ندارند، اینها آزاد باشند و بیایند و هرچه دلشان می‏خواهد بگویند و هر كاری می‏خواهند بكنند و لو فرض كنید بر علیه اسلام حرف بزنند آزادند و لو بر ضد جمهوری اسلامی حرف بزنند و این هم آزادند - و یك دسته نفهم هم می‏گویند نخیر باید این چیزها باشد این‏ها مقصودشان این نیست كه آزاد باشیم - اینها مقصودشان آن نقشه‏ای است كه طرح شده است‏برایشان و مرتب می خواهند پیاده كنند.» (84)

معیارها و محدوده آزادی
معیارها و محدوده آزادی بیان، قلم و قرائت دینی در كلام امام عبارت است از: 1- عدم ضدیت و مقابله بااسلام 2- درحدی كه مایه هتك و ضرر زدن به دین و ملت و نظام و روحانیت نباشد3- مغایر با اصول دین و احكام ثابت اسلام و ضروریات دین و مذهب نباشد.
آزادی معنوی: «آزادی تنها سعادت ملت نیست، استقلال تنها سعادت ملت نیست، مادیت تنها سعادت نیست این‏ها در پناه معنویات سعادتمنداند، معنویات مهم است، بكوشید تا معنویات تحصیل كنید، علم تنها فایده ندارد، علم با معنویات علم است، ادب تنها فایده ندارد، ادب با معنویات، معنویات است كه تمام سعادت بشر را بیمه می كند و كوشش كنید در تحصیل معنویات، در خلال علم كه تحصیل می كنید معنویات را تحصیل كنید، دانشگاه‏ها معنویت پیدا بكنند، مدارس معنویت پیدا بكند، مكتب ها معنویت پیدا بكنند تا ان‏شاءالله سعادتمند بشوند.» (85)
آزادی بیان: «امروز جوانان و اندیشمندان در فضای آزاد كشور اسلامی‏مان احساس می‏كنند كه می‏توانند اندیشه‏های خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامی بیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز حرف‏های آنان را بشنوند و اگر بیراه می روند با بیان آكنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آن‏ها دهید و باید به این نكته توجه كنید كه نمی‏شود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آن [ها] را نادیده گرفت و فورا رنگ التقاط و انحراف بر نوشته‏هاشان زد و همه را یكباره به وادی شك و تردید انداخت. به جای پرخاش و كنار زدن آن‏ها با پدری و الفت‏با آنان برخورد نمود - اگر قبول هم نكردند مایوس نشوید در غیر این صورت خدای ناكرده به دام لیبرال‏ها و ملی‏گراها و یا چپ و منافقین می‏افتد.» (86)
باید برنامه و نشریات همه جناح‏ها بدون ابهام متكی به اسلام و حكومت اسلامی باشد: (87) «در سنت‏یك جور سنت را بیان می‏كند كه منحرف بكند در كتاب یك جور كتاب را بیان می‏كند كه منحرف بكند بسیاری از این آدم‏هایی كه منحرف كردند و می‏كنند جوان‏های ما را، از این‏ها هست كه در قشر شما و در قشر ما بودند و متقی نبودند، الهی نبودند، خدایی نبودند فقط توجه به این بوده است كه مقام چه باشد، توجه به این بوده است كه حقوق چقدر باشد.» (88)
آزادی قلم: «نهضت آزادی آمریكایی است - ضرر آن‏ها كه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان مارامنحرف خواهند كرد و نیز با دخالت‏بی مورد در تفسیر قرآن كریم و احادیث‏شریفه، تاویل‏های جاهلانه موجب فساد عظیم ممكن است‏شود. نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند با فقه اسلامی آشنا نیستند از این جهت گفتارها و نوشته‏های آن كه منتشر كرده اند مستلزم آن است كه دستورات حضرت مولی امیرالمؤمنین را در نصب ولایت و اجرای تعزیرات حكومتی كه گاهی بر خلاف احكام اولیه و ثانویه اسلام است‏برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذ بالله تخطئه بلكه مرتد بدانند و یا اینكه همه امور را از وحی الهی بدانند بر خلاف ضرورت دین است نتیجه; چون موجب گمراهی افراد بی اطلاع از مقاصد شوم آنانند می گردد برخورد قاطعانه شود و رسمیت نداشته باشد»; (89) «مساله كتاب آیات شیطانی كاری حساب شده برای زدن ریشه دین و دینداری و در راس آن اسلام و روحانیت است‏»; (90) «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم مؤلف كتاب آیات شیطانی كه علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محكوم به اعدام می‏باشند.» (91)
تفسیر به رای و قرائت دینی: «باید شما دانشجویان دانشگاه‏ها و سایر طبقات روحانی و غیره از دخالت دادن سلیقه و آراء شخصی خود در تفسیر آیات كریمه قرآن مجید و در تاویل احكام اسلام و مدارك آن جدا خود داری كنید و ملتز م به احكام اسلام به همه ابعادش باشید و مطمئن باشید آنچه صلاح جامعه است در بسط عدالت و رفع ایادی ظالمه و تامین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت در اسلام به طور كامل می باشد و محتاج به تاویلات خارج از منطق نیست و لازم است مراقب باشید با كمال دقت و هوشمندی كه كسانی كه التزام به اسلام ندارند به جمیع ابعادش ولو در اصلی از اصول با شما موافق نیستند آن‏ها را دعوت به التزام كنید و اگر مؤثر نشد از شركت دادن آن‏ها در اجتماعات و انجمن های اسلامی احتراز كنید.» (92)
«اینان از اول تاكنون اسلام را وسیله اهداف شوم خود كرده و قرآن و نهج‏البلاغه را به بازی گرفته و جوانان پاكدل را به دام خود انداخته بودند تا جوانی‏شان را در راه اهداف استعماری آنان به تباهی بكشند.» (93)
جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه كنند كه سران و سردمداران گروه‏ها كه می‏خواهند با اسم اسلام پایه‏های آن را سست كنند و جوانان را به دام اندازند هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند و با خواندن چند آیه از قران و چند جمله از نهج‏البلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط نمی‏شود اسلام‏شناس شد. اینان با تفسیر انحرافی چند جمله و چند آیه، آیات و جملات صریح را كه مخالفت واضح با مرام انحرافی و التقاطی آنان دارد، انكار می‏نمایند و در حقیقت، تمسك به قران و نهج‏البلاغه برای كوبیدن اسلام و قرآن است تا راه را برای رهبران غربی و شرقی خود باز كنند و شما جوانان عزیز و سرمایه های كشور را بر ضد مصالح كشور خودتان بسیج نمایند.» (94)
آزادی صادراتی: ما با تمدن مخالف نیستیم با تمدن صادراتی مخالفیم... آزادی صادراتی، آزادی است كه بچه‏های ما را به فحشا كشاند و مراكز فساد هر چه خواست زیاد شد به اسم و آزادی، همه مطبوعات ما در خدمت آن‏ها بود برای این‏كه جوان‏های ما را از دانشگاه منصرف كنند (95) دانشگاه باید آدمی درست كند كه از حیث علمیت كشور را اداره كند: (96)
آزادی وارداتی (دموكراسی): موجب تباهی ملت و جوانان است... آزادی كه بوسیله آن می‏خواهند بر ما حكومت كنند (97) «شما با اسم آزادی و آزادی‏خواهی و دموكراسی می‏خواهید این مردم را دوباره برگردانید به حال اول و این آزادی است كه شما از خارج الهام گرفتید و ما آزادی و ارواح را قبول نمی‏كنیم‏» (98) «روشن‏فكرهای اسلامی، روشن‏فكرهای و ارواح را كنار بزنند غربزده‏ها را كنار بگزارید» (99) «می‏خواهند ملت‏ها وابسته به غیر باشند این آزادی‏ها را سوغات می‏آورند» (100) «دانشگاه باید مركز تربیت‏باشد - و الا عالم بی تربیت مضر است‏». (101)
سلب آزادی با آزادی: و اگر خدای نخواسته آزادی را صرف كردیم بر خلاف مسیر ملت و اسلام، حالا كه آزاد شدیم خودمان را به هرج ومرج بكشیم، حالا كه آزاد هستیم به زیر دستان خودمان ظلم كنیم، حالا كه آزاد هستیم بر خلاف نظامات اسلامی و بر خلاف نظامات ملی عمل كنیم هرج و مرج بپا كنیم چون آزاد هستیم، تحت هیچ قاعده نباشیم تحت هیچ یك از قواعد اسلامی و ملی نباشیم، اگر اینطور باشد، آزادی را سلب كردیم و بر خلاف مسیر ملت و بر خلاف مسیر اسلام.» (102)
امام و «پلورالیزم‏»: «اگر گروه‏ها مختلف باشند ولی در امور عقیدتی و در اصول عقاید اسلامی تفاهم داشته باشند آسیب نمی بینند و درگیری در اختلاف آراء و عقیده است. شما باید كوشش كنید با گروه‏های دیگری كه مسلمان هستند و استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را می‏خواهند تفاهم داشته باشید مهم این است كه مقصد، مقصد واحد باشد، هر چند از راه هایی مختلف به آن مقصد می‏رسیم و این اساس امور است و اگر این‏طور نشود، منجر به درگیری می‏شود.» (103)
6. ایجاد تفرقه و جدایی بین حوزه و دانشگاه
«بین روحانی و دانشگاه اختلاف ایجاد كردند و سپس مردم را از روحانی جدا كردند تا هر كاری می خواهند بكنند. این دو قشر مغز متفكر جامعه هستند.» (104) «می‏گفتند: این آخوندها مرتجع‏اند،این‏ها می خواهند ما را بر گردانند به آن عصر حجر همه آثار تمدن را با آن مخالفند. می آمدند پیش این قشر می گفتند (این‏ها دین ندارند) این بی‏دین‏ها، یك مشت فكلی بی دین و طوری تزریق می‏كردند كه مع الاسف بعضی از اشخاص بی عمق باورشان می آمد این باور اسباب این شد كه این دو قشر از هم جدا شدند، این به او بدبین شد او به این بدبین شد چه دو قشری، دو قشری كه مربی جامعه بودند، دو قشری كه باید - جامعه را - با مساعی هم دست‏به هم بدهند و جامعه را اصلاح بكنند، این‏ها را از هم جدا كردند، دو قشری كه اگر این دو قشر به مسیر صحیح باشد، تمام ملت‏به مسیر صحیح می‏رود.» (105)

كژ راهه‏ها و انحرافات دانشگاه از دیدگاه امام‏رحمه الله
از آنچه تا كنون بیان شد، انواع انحرافات و كژروی‏ها نیز مشخص می‏شود كه خطرناك‏ترین نوع آن، انحراف فكری است كه مایه انحرافات اخلاقی و عملی است كه موجب ستیزه‏جویی با اسلام، روحانیت، ملت و علت روی برتافتن از تهذیب نفس و عمل لله و سبب اختلاف و نفاق و تفرقه و وابستگی و غربزدگی است. در اینجا به فهرستی از انحرافات بسنده می كنیم:
1. مخالفت‏با اصل اسلام و ضروریات و احكام ثابت دین;
2. گرایش به مكاتب انحرافی و فكری غرب و شك‏گرایی و القاء شبهات در زمینه مبارزه بادین و تبلیغ جدایی دین از سیاست;
3. تخطئه امامان معصوم:;
4. تفسیر به رای و قرائت های جاهلانه دین و قرآن;
5. مخالفت‏با روحانیت و ولایت فقیه;
6. غربگرایی و....;
7. مخالفت‏با خواسته‏های ملت و كژروی از مسیر مردم;
8. تضعیف نظام جمهوری اسلامی و مخالفت‏با اركان نظام;
9. نفاق و تفرقه افكنی به بهانه های زبان، نژاد و....;
10. احیای سنت‏های شاهنشاهی و طاغوتی.

علایم منحرفان در كلمات امام‏رحمه الله
طبیعت‏گرایی و لذت‏جویی: (106) «مراقب باشید در دانشگاه... می‏خواهند نفوذ كنند و فریاد وا اسلاما می‏زنند - شیاطین انسی هستند در هر صورتی و هر شكلی انسان را منحرف می‏كنند»; (107) «چشم و گوشتان را باز كنید كه اگر كسی آمد وگفت در آن مسیر باشید توجه كنید كه غرضی در آن هست، اگر آمدند گفتند دانشگاه چه جوری هست هر وقت آمدند گفتند روحانی چه جوری هست‏بدانید كاری كه شما كرده‏اید سنگین تمام می‏شود برای آن‏ها.»; (108) «هم اینان بوده اند كه از مسیرملت جدا و در مسیر طاغوت و از انقلاب اسلامی بر كنار و بر ضد آن فعالیت می كردند -... از رفراندم می خواستند جلوگیری كنند... از آراء اكثریت قریب به اتفاق ملت‏سرپیچی می‏كنند... با ملت مخالف ... وابسته به شرق و غرب. .. به تبلیغات آنان گوش فرا ندهید - از آنان احتراز كنید.»; (109) «شعار در دانشگاه بر ضد قرآن، مخالفت‏با شعایر اسلامی، بر ضد ارتش، روحانی، مؤمنین متدینین، سخنی گفتن، درست كردن اجتماعات و تفرقه بین طوایف، شعار جدایی دین از سیاست، شعار آزادی تا هر چه دلشان می‏خواهد بكنند و لو فرض بر ضد اسلام حرف بزنند.»; (110) «این‏ها به حسب ظواهرشان و بر حسب‏ادعاهای‏شان بیش‏تر از شما ادعای مسلمانی می‏كنند و از شما بیش‏تر آدابش را به جا می‏آورند وقتی حالشان را مطالعه می‏كنید می‏بینید رویه‏شان با رویه شما فرق دارد، اسلامی كه آن‏ها می‏گویند غیر از اسلامی است كه اسلام می‏گوید. سوابق‏شان را مطالعه كنید چه تقاصیری دارند.» (111)
دامن زدن به آزادی وارداتی: «با نوشتارشان می‏خواهند ایمان مردم را بگیرند، از اسلام می ترسند - وقتی صحبت جمهوری اسلام شد هیاهو كردند.» (112) باشعار آزادی - دموكراسی - آزادی دلبخواهی الفاظ جالبی كه هیچ جای دنیا معنایش پیدا نشده هر كسی برای خودش معنایی می‏كند.»; (113) «بعضی از اساتیدهستند كه نمی‏گذارند تحصیل حسابی كنند آن‏ها را توقف می‏كنند مانع از پیشرفت آن‏ها هستند در خدمت غرب هستند و می خواهند در همه چیز محتاج غرب باشیم.» (114)

راهكارهای جلوگیری از انحراف در دانشگاه
امام; راهكارهای ذیل را برای جلوگیری از انحراف در دانشگاه ارائه داده‏اند:
1. شناخت اسلام و تبیین معارف اسلامی‏«تمام مقصد ما اسلام است، همه اسلام برای این‏كه اسلام مبدا همه سعادت‏ها و همه قشرها را از ظلمات به نور می‏رساند.»; (115) «وحدت مذهبی داشته باشید خاضع به احكام‏اسلام شوید.»; (116) «باید فداكاری كنید در ارجاع مجد و عظمت‏اسلام كه در راس عظمت معنوی آن است.»; (117) «باید جوانان روحانی و دانشگاهی قسمتی از وقت را صرف كنند در شناخت اصول اساسی اسلام كه در راس آن توحید و عدل و شناخت انبیای بزرگ، پایه‏گذاران عدالت و آزادی است، از ابراهیم خلیل تا رسول خاتم(ص) و در شناخت طرز تفكر آن‏ها از نقاط اقصای معنویت و توحید تا تنظیم جامعه و نوع حكومت و شرایط امام و اولی‏الامر و طبقات دیگر. (118) «حدود الهی برای حفظ حقوق بشر است.» (119)
2. تهذیب نفس و تربیت صحیح اسلامی
«ما می‏خواهیم یك جمعیتی نورانی پیدا بكنیم، یك قشرهای نورانی كه وقتی وارد می‏شویم و یك دانشگاهی، عملش نورانی، علمش نورانی، اخلاقش نورانی، همه چیزش نورانی باشد، الهی باشد. پیروی نه برای این است كه ما برسیم به یك مثلا آزادی، برسیم به یك استقلالی و منافع برای خودتان باشد، همین، همین دیگر تمام؟ حالا كه دیگر منافع مال خودمان باشد، دیگر كاری دیگر نداریم؟ این‏ها مقدمه است، همه‏اش مقدمه این است كه یك ملت انسان پیدا بشود، یك ملتی كه روح انسانیت در آن باشد پیدا بشود، تحول پیدا بشود. در خود اشخاص آن چیزی كه مطرح است پیش انبیا انسان است. آن چیز، چیز دیگری نیست، انسان مطرح است. پیش انبیا انسان است آن چیز، چیز دیگری نیست، انسان مطرح است پیش انبیا، چیز دیگر پیش انبیا مطرح نیست. همه چیز به صورت انسان باید درآید.» (120)
این آدمی كه از زیر دستگاه شما یا از دستگاه ما بیرون می‏آید اگر مؤمن باشد دیگر نمی‏شود كه زیر بار ظلم اجانب برود و یا تطمیع بتوانند بكنند او را، این تطمیع‏ها و تهدیدها را همه، آنی كه تطمیع می‏شود و تهدیدش آن‏ها اثر می‏كند آن‏هایی است كه ایمان ندارند آنی كه تقوا و ایمان دارد نه تطمیع در او تاثیر می‏كند كه خیانت كند.»; (121)
«شما دانشگاهی‏ها كوشش كنید كه‏انسان درست كنید، اگر انسان درست كردید مملكت‏خودتان را نجات می‏دهید، اگر انسان متعهد درست كردید...» (122)
«اگر مردم را تربیت كنید به یك تربیتی سالم دعوت كنید به این‏كه با خدا آشنا بشوند با معارف الهی آشنا بشوند، با قرآن آشنا بشوند كه این طور شد كشور شما سالم می‏ماند و به جاهای دیگر هم سرایت می‏كند.» (123)
«از این رو است كه نقش معلمان و اساتید در تربیت و تهذیب دانش آموزان و دانشجویان به عنوان اساسی‏ترین و مؤثرترین نقش مطرح می‏گردد و همه دیدید كه گرایش آنان به شرق و غرب برای كشورمان چه فاجعه ها آفرید و دانشگاه ها را به صورت دژ محكمی برای خدمت‏به شرق و غرب درآورد.»; (124) «از اغراض جزئی كه تمامش با اغراض دنیویه و به كارهای شیطانی برمی‏گردد احتراز كنید.» (125)
3. شناخت مواضع استكباری
«اصل گفتنمان این است كه آمریكا نباید باشد، نه آمریكا تنها، شوروی هم نباید باشد، اجنبی نباید باشد، منطق ما این است و فریاد ما هم همین است.»; (126) «به فكر كشور باشند و توطئه‏ها رابا وحدت كلمه خنثی كنند آن‏هایی كه در بین مردم، كارگرها، دهقان‏ها، در دانشكده‏ها، دانشگاه‏ها می‏روند و تخم فساد می كارند آن‏ها را بشناسند ببینند كه این‏ها چه كسانی هستند و از كجا تایید می‏شوند و كی آن‏ها را تایید می‏كند. قلم‏های مسموم را بشناسند، اشخاصی كه قلم دست می‏گیرند بر ضد اسلام، بر ضد روحانیت، بر ضد مسیر ملت قلم‏فرسایی می‏كنند بشناسید آن‏ها را، سوابق این‏ها را به دست‏بیاورید، مطالعه در احوال و سوابق این‏ها بكنند.»; (127) «بیدار باشید علمای اعلام، خطبای عظام،دانشگاهی، بازاری، كارگر، دهقان، همه بیدار باشید و دشمن خودتان را بشناسید دشمن‏های اسلام را بشناسید: اگر اسلام نبود این‏ها كه برای آزادی قلم‏فرسایی می‏كنند، اینجا نبودند، آزادی نداشتند. آزادی را اسلام به ما داد، قدر این آزادی را بدانید.»; (128) «(منافقین و تروریسم) آن‏ها افكارشان، افكاراسلامی نیست و از اسلام خبری ندارند و از ایمان اطلاعی ندارند و افكارشان افكار مادی و برای دنیا كار می‏كنند و به هوای دنیا هستند.» (129)
4. اتحاد حوزه و دانشگاه
مسرتی كه امام; در اتحاد حوزه و دانشگاه ابراز می‏كند، در هیچ جای كلمات وی دیده نشده است و هیچ چیزی امام را به آن اندازه دلشاد نكرده است. عبارت امام چنین است: «چه مجلس شورانگیزی است و چه اجتماع مباركی، یك روز بود كه دانشگاه و حوزه‏های علمیه از آن‏كه از هم جدا بودند، جوی بوجود آورده بودند كه با هم شاید دشمن بودند... اساس هم این بود كه این دو قشری كه با اتحادشان تمام ملت متحد می‏شود از هم جدا نگه دارند و با هم مخالفشان كنند تا ملت اتحاد پیدا نكنند.» (130) این تعبیر اهمیت ویژه و حدت حوزه و دانشگاه را در نزد امام می رساند.
«دانشگاهی‏ها كه یك عضو مؤثرند توجه به این داشته باشند كه ما باید با این معممین كه یك عضو مؤثرند آقایان خیال نكنند كه معممین چه، شما می‏بینید كه ملت‏با این‏هاست، ملت كه شما با آن ملت می‏خواهید كار انجام بدهید با این‏هاست، هر روزی این‏ها بخواهند ملت را به یك راهی ببرند، تبعیت می كنند، برای این‏كه این‏ها را نماینده امام می‏دانند.» (131)
«این قشر روحانی را اگر از دست‏بدهیم شكست می خوریم، ما ها دیگر عرضه نداریم، این‏ها هستند كه می توانند كا ر انجام دهند. این قشر را نباید از دست‏بدهیم. روحانی هم گمان نكند كه دانشگاهی چه، مقدرات مملكت ما دست دانشگاهی‏هاست، فردای امروز، مقدرات مملكت ما دست این‏هاست.» (132)
«اسلام را ملاها پیش می‏برد و برای این است كه این‏ها برای خدا دارند حرف می‏زنند و عمال اسلام هستند و مردم علاقه به اسلام دارند. این مطلب را كنا ر بگذارید كه منهای آخوند، نمی شود آقا، شما بخواهید مملكتتان را اصلاح كنید، منهای آخوند اصلاح بردار نیست اختلاف، عامل شكست انقلا ب از آن طرف هم، اگر آخوند بخواهد بگوید كه منهای دانشگاه، منهای جبهه‏های سیاسی، آن هم صحیح نیست‏برای این‏كه آن‏هم كارشناسی لازم دارد.»; (133) «... حفظ برادری روحانی ودانشجویان نگویید دانشگاهی بی‏دین است،... آخوند مرتجع است، نخیر غلط است این‏ها، هر دو با هم ست‏برادری بدهند.» (134) «لازم است طبقات محترم روحانی و دانشگاهی باهم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشن‏فكر دانشگاه‏ها به روحانیت و روحانیون احترام بگزارند، خداوند آن‏ها را محترم شمرده.» (135)
5. اسلامی كردن دانشگاه‏ها
«جدیت‏بكنید دانشگاه را درستش كنید، دانشگاه را اسلامیش كنید. مملكت مابرای اسلام زحمت كشیده است و باید برای اسلام زحمت‏بكشد و می‏كشد و همه چیزش باید اسلامی بشود.»; (136) «دانشگاه‏ها را مد نظر بگیرید كه اسلامی شود و اگردانشگاه‏ها اسلامی شود مسائل ما در آینده حل است.» (137)
بعضی گمان كرده‏اند كه كسانی كه اصلاح دانشگاه‏ها را می‏خواهند و می‏خواهند دانشگاها اسلامی باشد این است كه علوم دو قسم است، علم هندسه یكی اسلامی است، یكی غیر اسلامی، علم فیزیك یكی اسلامی است‏یكی غیر اسلامی، از این جهت اعتراض كرده‏اند كه علم اسلامی و غیر اسلامی ندارد... بعضی توهم كرده اند... كه باید دانشگاه اسلامی بشود یعنی فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد... این‏ها اشتباهاتی است كه بعضی‏ها می‏كنند یا خود را به اشتباه می‏اندازند...آنچه ما می‏خواهیم بگوییم این است كه دانشگاه‏های ما دانشگاه‏های وابسته است...دانشگاهای استعماری است... اشخاصی هستند كه غربزده هستند... جوان‏های مارا غربزده بار می‏آورند دانشگاه‏های ما یك دانشگاه‏هایی كه برای ملت مفید باشد نیست... دانشگاه‏های ما مبدل شده است‏به یك میدان جنگ تبلیغاتی، ما می‏گوییم جوان‏های ما اگر علم هم پیدا كردند تربیت ندارند مربا به تربیت اسلامی نیستند...، ما كه می گوییم باید بنیادا - باید - اینها تغییر بكند، می خواهیم بگوییم كه دانشگاه‏های ما باید در احتیاجاتی كه ملت دارد در خدمت ملت‏باشند نه در خدمت اجانب، اساتیدی كه در دانشگاه‏های ما هستند بسیاری از آن‏ها در خدمت غربند، جوان‏های ما را شست‏وشوی مغزی می‏دهند، جوان‏های ما را تربیت فاسد می‏كنند. ما نمی‏خواهیم بگوییم كه علوم دو قسم است كه بعضی مناقشه كنند - عمدا یا از روی جهالت - ما می‏خواهیم بگوییم كه دانشگاه‏های ما اخلاق اسلامی ندارند، دانشگاه ما تربیت اسلامی ندارد، اگر دانشگاه‏های ما تر بیت اسلامی و اخلاق اسلامی داشت میدان زد و خورد عقاید كه مضر به حال این مملكت است نمی‏شد. » (138)
6. مناظره و بحث و حل شبهات
«اسلام دین مستند به برهان و متكی به منطق است و از آزادی بیان و قلم نمی‏هراسد و از طرح مطلب‏های دیگر كه ا نحراف آن‏ها در محیط خود آن مكتب‏ها ثابت و در پیش دانشمندان خودشان شكست‏خورده است‏باكی ندارد. درگیری نكنند.»; (139) «با آن‏هامباحثه كنید كه از دانشمندان اسلامی دعوت كنید با آن‏ها به بحث و گفت‏وگو بنشینید.» (140)
7. پرهیز از اختلاف‏ها و گروه‏بازی‏ها«ای مسلمانان جهان! و ای پیروان مكتب توحید! رمز تمام گرفتاری‏های كشورهای اسلامی اختلاف كلمه و عدم هماهنگی است و رمز پیروزی وحدت كلمه و ایجاد هماهنگی است... تفرقه و جدایی و گروه‏گرایی اساس همه بدبختی‏ها و عقب‏افتادگی‏ها است.»; (141) «جوان‏ها در مقابل آمریكای استكباری بایستند،جوان‏ها در مقابل خودشان می‏ایستند.» (142)
8. شست‏وشوی مغزی از وابستگی
«مغزها را از این وابستگی فكری شست‏وشو بدهید و با این انتخاب ملت‏خود را نجات دهید.» (143)
9. خودكفایی
«خودكفایی در سایه پشت كردن به تمدن غرب است.» (144)
10. كار برای خدا
«خدای تبارك و تعالی می فرماید كه: من فقط یك موعظه دارم به شما (قل انما اعظكم بواحده) كه به امت‏بگو كه فقط من یك موعظه دارم به شماو آن موعظه‏این است كه قیام كنید وقیام لله باشد، قیام لله كنید.» (145)
گرچه استكبار از درون و برون سعی در، بند كشیدن انسانیت دارد و گرچه همیشه از نهان‏راه‏ها وارد شده و بامكر و حیله قصد اسارت فكر و تسخیر جان انسان را دارد، اما از آنجایی كه در این طرف میدان رزم، خدای بزرگ مرتبه قرار دارد و سپاهیان خدایی، همانند دیدبان عقل، راهنمای نبوت، و چراغ وحی، و مدافعان ملكوتی فرشتگان، و سلسله فریاد گران و بیدار گران اقالیم قبله همانند امام كه ادامه كاروان انبیاء و شهدا و صدیقین‏اند، دشمن همیشه در خسران و ناكامی‏است و تا اندیشه امام; وجود دارد و تا مكتب اسلام ناب محمدی هست، پرچم‏های هدایت توحیدی، بر فراز قله افكار ملل آزاده در اهتزاز و شعله‏های جاودانی طور سینای مكتب اهل بیت: روشنایی بخش شاهراه پویندگان حقیقت و مسافران الی الحق مع الحق بالحق است.

پی‏نوشتها:

1- صحیفه نور، ج 1، ص‏3 - 4
2- مفاتیح الجنان - ادعیه وارده درایام ماه رجب دعای پنجم
3- الف) مدیریت رفتار سازمانی ج 1 ص 108 - استفن رابینز. ب) مدیریت فرهنگ سازمان - دكتر سلیمان ایران‏زاده. ج) فرهنگ علوم سیاسی - واژه risk - علی آقابخشی و....
4- واژه‏نامه فلسفی و علوم اجتماعی - دكتر جمیل صلیبا -. فرهنگ علوم سیاسی واژه deviation
5- صحیفه نور، ج 1، ص‏16 - 21
6- همان، ج‏7، ص 81
7- همان، ج‏7، ص 81 تا 884- همان، ج 1، ص‏86 تا 100
9- همان، ج 14، ص 278 تا ص 282
10- همان، ج‏17، ص 88 تا 91
11- همان، ج‏17، ص‏17 تا26
12-13- همان، ج 1، ص 118 تا 125 ../../../../default.htm ص 161
14- همان، ج 5، ص‏39 تا 41
15- همان، ج 1، ص 161 تا 162
16- همان، ج 5، ص‏39 تا 41
17- همان، ج 1، ص 161 تا 162
18-19- همان، ج‏9، ص 185 تا ص 188 ../../../../default.htm ص‏257 تا ص 262
20- 21- همان، ج 2، ص‏17 تا ص 21 ../../../../default.htm ص 50
22- همان، ج 8، ص‏6 تا 10
23- همان، ج‏7، ص‏46
24- همان، ج‏6، ص 255 تا ص 262
25- همان، ج 12، ص‏106 تا 114
26- همان، ج 2، ص‏17 تا ص 21
27- همان، ج‏6، ص‏269 تا ص 271
28- همان، ج‏7، ص 44 تا ص‏47
29- همان، ج‏6، ص‏269 تا ص 271
30- همان، ج 11، ص‏189 - 198
31- همان، ج 12، ص 52 تا 55
32- همان، ج 12، ص 52 تا 55
33- همان، ج‏6، ص 55 تا ص 62
34- همان، ج 15، ص 112 تا ص‏116
35- همان، ج‏9، ص 185 تا 188
36- همان، ج‏17، ص‏17 تا26
37-38- همان،ج‏19، ص 122 تا ص‏123/ ص 90
39- همان، ج‏17، ص‏17 تا26
40- همان، ج 5، ص‏39 تا 41
41- همان، ج‏7، ص 15 تا ص‏17
42-43- 44- همان، ج‏1، ص‏233 تا ص 242 ../../../../default.htm ص 118 تا ص 125 ../../../../default.htm ج 1 ص 130 تا ص 131
45-46- همان، ج 2، ص 11 تا ص 14/ ص 15
47- همان، ج 1، ص 118 تا ص 125
48- همان، ج‏13، ص 168 تا 174
49- همان، ج 2، ص 181 تا ص‏189
50- همان، ج 1، ص 8 تا ص 14
51- همان، ج‏13، ص 168 تا ص 174
52- همان، ج 2، ص 181 تا ص‏189
53- همان، ج‏6، ص 201 تا ص 218
54- 55- همان، ج 1، ص 165 تا ص 175/ ص‏86
56- همان، ج‏6، ص 201 تا ص‏207
57- همان، ج 2، ص‏236 تا ص 245
58-59-60- همان،ج‏21، ص‏88 تا ص‏101/ ص‏88 تاص 101/ ص 88
61- همان، ج‏9، ص 25 تا ص 32
62- همان، ج 1، ص 161 تا 162
63- همان، ج‏9، ص 185 تا ص 188
64- همان، ج 12، ص 52 تا 55
65- همان، ج 1، ص‏233 تا ص 242
66- همان، ج 20، ص‏27 تا ص 34
67- همان، ج 1، ص 64 تا66
68- همان، ج 21، ص 88 تا ص 101
69- همان، ج‏9، ص‏257 تا 262
70- همان، ج 1، ص‏233 تا ص 242
71- همان، ج‏7، ص‏59 تا ص 64
72-73- همان، ج 1، ص‏233 تا 242
74- همان، ج 21، ص 88 تا 101
75- همان، ج 1، ص 165 تا ص 175
76-77- 78- المكاسب، كتاب البیع، ج 2، ص 461 ../../../../default.htm ص 464 ../../../../default.htm ص 461
79- نهج البلاغه، خطبه‏33
80- المكاسب،تالیف‏امام، كتاب‏البیع،ج‏2،ص‏466
81- صحیفه نور، ج 20، ص‏27 تا ص 34
82- همان، ج‏9، ص 178 تا 184
83- المكاسب، كتاب البیع، ج 2، ص 461
84- صحیفه نور، ج‏13، ص 168 تا 174
85- همان، ج‏7، ص 15 تا ص‏17
86- همان، ج 20، ص‏227 تا 244
87- همان، ج 2، ص‏17 تا 21
88- همان، ج‏6، ص 248 تا ص 252
89- همان، ج 22، 384 تا 385
90- 91- همان، ج 21، ص 88 تا ص 101 ../../../../default.htm ص‏86
92- همان، ج 2، ص‏17 تا 21
93- 94- همان، ج 15، ص 160 تا ص 162 ../../../../default.htm ص 160 تا ص 162
95-96- همان، ج 11، ص‏189 تا 198
97- همان، ج‏9، ص 188
98- همان، ج 8، ص‏269 تا273
99- همان، ج‏7، ص 120 تا126
100- همان، ج‏9، ص‏143 تا 148
101- همان، ج 11، ص‏189 تا ص 198
102- همان، ج‏7، ص 42 تا ص‏43
103- همان، ج 15، ص‏177 تا ص‏177
104- همان، جلد 12، ص‏106 تا 114
105- همان، ج‏6، ص 248 تا ص 252
106- همان، ج 8، ص‏6 تا 10
107- همان، ج‏17، ص 88 تا 91
108- همان، ج‏13، ص‏206 تا 212
109- همان، ج‏9، ص 185 تا 188
110- همان، ج‏13، ص 168 تا 174
111-112-113- همان، ج‏9، ص 178تا184/ص‏257تا262/ص 178تا184
114- همان، ج 12، ص 52 تا 55
115- همان، ج‏7، ص‏59 تا ص 64
116- همان، ج 1، ص 64 تا66
117- همان، ج 1، ص 161 تا 162
118- همان، ج 2، ص‏17 تا 21
119- همان، ج‏6، ص 172 تا ص 180
120- همان، ج‏7، ص‏59 تا ص 64
121- همان، ج‏6، ص 248 تا ص 252
122- همان، ج‏7، ص‏59 تا ص 64
123- همان، ج‏19، ص‏207 تا ص 212
124- همان، ج 15، ص 160 تا ص 162
125- همان، ج 11، ص 65 تا66
126- همان، ج 2، ص 132 تا ص 141
127- 128- همان، ج‏7، ص‏29 تا ص 30
129- همان، ج 15، ص 112 تا ص‏116
130- همان، ج‏13، ص‏206 تا 212
131- همان، ج‏6، ص 224 تا 232
132- همان، ج‏6، ص 224 تا ص 232
133- همان، ج 4، ص‏89 تا 95
134- همان، ج 1، ص 255 تا266
135- همان، ج 2، ص‏17 تا ص 21
136- همان، ج‏7، ص‏59 تا 64
137- همان، ج‏19، ص‏223 تا ص‏226
138- همان، ج 12، ص 52 تا ص 55
139- همان، ج‏9، ص 185 تا ص 188
140- همان، ج‏9، ص 185 تا 188
141- همان، ج‏9، ص 225 تا226
142- همان، ج 12، ص 52 تا 55
143- همان، ج‏9، ص 185 تا ص 188
144- همان، ج 11، ص‏189 تا 198
145- همان، ج‏7، ص‏36 تا 41