دانشگاه تهران و قیام پانزده خرداد

يكي از مقاطعي كه دانشگاه تهران در آن ايفاگر نقش ويژه‌اي شد قيام 15 خرداد 1342 بود. این قیام، یکی از برهه‌های حساس تاریخ ایران است که طبقات مختلفی از مردم در آن شرکت داشتند و دامنه‌ی وسعت آن، تعدادی از شهرهای کشور را در بر گرفت. در این حرکت دانشجويان به تبعيت از امام خمینی پاي در ميدان مبارزه با رژيم شاه گذاشتند. در اين مقاله به بررسي نقش دانشگاه تهران در قيام 15 خرداد پرداخته مي‌شود.

1ـ نمایی از فعالیت‌های دانشجویان تا آغاز نهضت حضرت امام(ره)

اگرچه بنیاد بنیان دانشگاه به معنی خاص آن، در دوران سلطنت پهلوی اول تحقق یافت، ولی دانشجویان بازگشته از فرنگ و نیز محصلان دارالفنون، در تحقق مشروطیت، فعالانه در عرصه بودند. در دوره رضاشاه، دانشجويان در خارج، به عنوان يكي از نيروهاي فعال در عرصه سياسي داخلي حضور داشتند و اين امر به خصوص افشاگريهاي آنان عليه رضا شاه در آلمان و فرانسه و نيز در هنگام سفرهاي خارجي دولتمردان ايراني به خارج از كشور نمود مي يافت. آنان بعدها وقتي به ايران آمدند بنيان گروهي را گذاشتند كه در تاريخ سياسي معاصر به عنوان گروه 53 نفره معروف گرديد. شايد اين مخالفتها در خارج از كشور و «اينكه فرزندان مام وطن در سرزمين اجنبي» از دولت انتقاد مي‌كنند در تشويق رضا شاه به تاسيس دانشگاه به جاي فرستادن دانشجو به خارج از كشور تاثير داشت، چرا كه پس از آن شاهد كم شدن اعزام دانشجو به خارج از كشور مي‌باشيم.

با تأسیس دانشگاه تهران، این نهاد خود را به صورت نهادی تأثیرگذار نمایاند؛ که نمود بارز آن در تحولات دهه 20 بود، که در آن دانشجویان فعالانه در صحنه بودند. در اين مقطع بود كه انجمن اسلامي دانشجويان در دانشگاه تهران و با هدايت افرادي چون مهندس مهدي بازرگان تشكيل شد و دانشجويان مذهبي داراي تشكيلاتي مناسب و فعال شدند. با تاسيس اين انجمن، ‌آنان بر فعاليت هاي سياسي ـ فرهنگي خود افزودند. از 1323 به بعد دانشگاه تهران به عنوان نهادي تاثير گذار در معادلات سياسي خود را نشان داد. در همان سال به بهانه حضور يكي از رهبران سوسياليسم بين‌الملل در تهران،  دانشجويان متمايل به سوسياليست دانشگاه تهران در تظاهراتي نمادين از او استقبال كردند و سپس به سخنان او گوش فرا دادند. در آن روزها آيت‌الله كاشاني در حبس بود لذا دانشجويان طرفدار او نيز در تظاهراتي، خواستار آزادي او شدند. اين تظاهرات نقطه آغاز تكاپوي سياسي يكي از نهادهايي بود كه مقدر بود در آينده نقشي به مراتب پررنگ‌تر در معادلات سياسي كشور ايفا كند. در آن سال در پي شدت گرفتن تظاهرات دانشجويان قوام نخست‌وزير وقت آنان را به نخست‌وزيري دعوت كرد و با آنان ديدار كرد ولي وقتي آنان ديدند كه نخست‌وزير مغرور چندان توجهي به خواستهاي آنان نمي‌كند تقاضاي ديدار با شاه را كردند كه البته پذيرفته شد و سه تن از نمايندگان دانشگاه تهران با شاه جوان ديدار كرده خواستهاي خود را بیان كردند. اين حادثه در نوع خود مبين و نشانگر اهميت حركت آنان بود.[1]

 نهضت ملی شدن صنعت نفت، فرصتی را برای دانشجویان پدید آورد تا قدرت خودشان را به رژیم بنمایانند. در طول نهضت، دانشگاه از كانونهاي فعال بود و دانشجویان متاثر از فعاليت هاي طرفداران ملي شدن صنعت نفت در آن ايفاگر نقش زيادي شدند كه به صورت حضور پررنگ در تظاهرات جلوه‌گر مي شد. وقوع كودتاي 28 مرداد 1332 يكي از انگيزه‌هاي اصلي دانشجويان دانشگاه تهران در افزودن به تحركات سياسي‌شان بود. اينكه دولتي ملي توسط دربار و با حمايت مستقيم و آشكار قدرتهای خارجي سركوب شد موضوعي نبود كه توسط دانشجويان ناديده گرفته شود. در آن دوران بعد از کودتای 28 مرداد، این قشر، به عنوان یکی از فعال‌ترین و متمرکزترین مخالفان رژیم پهلوی بود و جدی‌ترین گروه معارض با رژیم استبداد محسوب می‌شد، لذا مدام از سوی رژیم تحت فشار قرار داشت[2]. حرکت دانشجویان علیه رژیم کودتا در 16 آذر 1332 به اوج خود رسید که طی آن نیروهای نظامی دست به سرکوب گسترده‌ی دانشجویان معترض زدند و آن روز به عنوان یکی از روزهای جاودانه‌ی جنبش دانشجویی محسوب می‌گردد. چند روز پس از وقوع كودتا، رهبران آمريكا مسرور از اين پيروزي، ريچارد نيكسون را كه در آن مقطع معاونت رياست جمهوري امريكا را بر عهده داشت به ايران فرستادند و دانشجويان خشمگين از اقدام مشترك رژيم پهلوي و دولت آمريكا[3]، در اعتراضي گسترده به آن در دانشگاه تهران، دست به راه‌پيمايي زدند كه حاصل آن، هجوم گسترده نيروهاي نظامي به دانشگاه بود. در حاليكه جمع زيادي از دانشجويان در سر كلاس درس بودند ناگهان با هجوم نيروها مواجه شدند كه به صورت خونين خاتمه يافت. سه تن از دانشجويان به نامهاي مهدي شريعت رضوي، ‌بزرگ نيا و قندچي،‌ مورد اصابت گلوله‌هاي نظاميان قرار گرفتند و به شهادت رسيدند. با اين حمله، رژيم نشان داد كه تا چه حد در حفظ كودتا مصر است و اخطاري به دانشجويان و همه اقشار جامعه داد كه هرگونه ايستادگي در برابر رژيم چه تبعاتي در پي دارد. شهيد چمران دانشجوي وقت دانشگاه تهران كه در آن روز در دانشگاه حضور داشت روايتي زنده از ان روز را ارئه داده است كه نشان از سبعيت نيروهاي نظامي و كينه شديد رژيم از دانشجويان داشت.[4]

ایجاد فضای باز سیاسی در سال 1339، به دانشجویانی که به شدت تحت فشار رژیم بودند، فرصتی داد تا باز نیروی خودشان را به رخ رژیم بکشانند. در این سال میتینگی در پارک لاله برگزار شد که بالغ بر 000/30 نفر از دانشجویان در آن شرکت داشتند[5] و طی آن، خواستار ابطال انتخابات مجلس بیستم شدند. محور شعارها و سخنرانی‌هایشان نیز در این راستا و در مخالفت با رژیم، بخصوص حکومت کودتای 28 مرداد 1332 بود. یک سال بعد در بهمن 1340، به دنبال اعلام اصول ششگانه شاهانه، دانشجویان، دست به اعتصابی گسترده در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران زدند که تعدادشان بالغ بر 4000 (چهار هزار) نفر می‌گردید[6]. این حرکت اعتراضی نیز با سرکوب شدید نیروهای نظامی مواجه شد و واحدهای چترباز و کماندو به دانشگاه ریختند و بیش از 600 نفر را مجروح کردند. در اين روز دانشجويان دانشگاه تهران با اشاره به مجسمه شاه كه در صحن دانشگاه قرار داشت مي‌گفتند كه امروز روز نوري سعيد[7] ايران است[8]. در این سال دانشجویان، با مرجعی آشنا شدند که مقدر بود عمیق‌ترین ارتباط را با وی داشته باشند؛ آیت‌الله سید روح‌الله خمینی که عَـلم مخالفت با رژیم را برافراشته بود. دانشجویان در آذر 1341 هـ.ش به قم رفتند و با ایشان و دیگر مراجع دیدار کردند[9] و نارضایتی و نیز نکته نظرات خودشان را در مورد لوایح انقلاب به اصطلاح سفید شاه اعلام داشتند.

دانشجويان دانشگاه تهران نسبت به حادثه فيضيه هم واكنش نشان دادند. در 22/1/1342 نامه‌اي به شاه ارسال شد و در آن از تحصن و تظاهرات دانشجويان دانشگاه تهران خبر داده شده است. در آن نامه آمده است:

امروز 22/1/1343 چنانچه قابل پيش بيني بود در دانشگاه تظاهراتي صورت گرفت. حداكثر 1500 نفر تخمين زده مي‌شود. بعد از برگزاري میتينگ هر قدر محركين كه عده آنها معدود و در حدود هفتاد نفر است خواستند عده‌اي را راضي و حاضر كنند كه به عنوان همدردي با آنها در دانشگاه بمانند هيچ كس حاضر نشد. فعلا سيزده نفر به عنوان همدردي به عنوان اعتصاب غذا و بيست نفر به عنوان همدردي با آنها در دانشگاه مانده‌اند كه تمام از همان محركين هستند.[10]

 در 10 ارديبهشت 1342 ش دانشجويان خصوص اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران به ديدار امام رفتند و با معظم له ديدار كردند. در اين ديدار امام در بياناتي ضمن خوش آمد به آنان، ‌وضعيت روز را تشريح كردند و فرمودند:

جوانان مسلمان دانشگاه تهران به منزل ما خوش آمديد. اميد است در نگهداري دين خود استوار باشيد... زيرا از شما جوانان برومند انتظار زيادي داريم. ما ملتهاي مسلمان بايد متحد شويم و با اسرائيل و عمال آنها در ايران مبارزه كنيم. حوزه علميه هرگز مخالف اصلاحات ارضي نبوده؛ آيا دولت به ما پيشنهاد كرد و از ما نظر خواست؟ ما مي‌دانيم اين موضوع براي سرگرمي كشاورزان فراهم شده است. موضوع حق شركت دادن زنان درانتخابات مانعي ندارد؛ ولي حق انتخاب شدن آنها فحشا به بار مي‌آورد. موضوع حق راي دادن زنان و غيره در درجه آخر اهميت قرار دارد. ما مي‌خواهيم مشروطيت را حفظ كنيم. اكنون كه در ايران حق آزادي از ما سلب شده، به فكر زنها افتاده‌اند! در حال حاضر آزادي قلم، بيان، افكار و حتي حق حيات از مردم سلب گرديده است. براي دفتر وليعهد ماهي پنجاه تا شصت هزار تومان هزينه برآورد كرده‌اند؛ و حال آنكه به هر نفر طلبه، ما درهر ماه بيست الي سي تومان حقوق مي‌دهيم.[11]

2ـ دانشجویان در عاشورای 1342 (13 خرداد)

زبانه آتش خشم توده‌ها ـ بخصوص دانشجویان ـ هر روز شعله‌ورتر می‌گردید و زمان آبستن حوادث بود. وقوع حادثه‌ی فیضیه و حمله نیروهای رژیم به مدرسه‌ی فیضیه، خشم مردم را زیادتر کرد. در این مقطع، دانشجویان در تعطیلات بودند، و طبعاً عکس‌العملی از طرف دانشگاهیان صورت نگرفت، ولی اتفاقات بعدی نشان داد که این حادثه برای آنان مهم بود، چه یکی از خواسته‌های دانشجویان در تظاهرات روزهای 13 و 14 خرداد 1342، تعمیر مدرسه فیضیه بود[12] و این امر نشان از اثرگذاری حادثه‌ی فوق در دانشجویان داشت.

ماه محرم و تصادم آن با چهلم حمله به فیضیه، فرصت خوبی بود تا مردم نیروی خودشان را به رژیم بنمایانند. اساساً ماه محرم فرصتی برای مذهبیون بود تا در آن، اوضاع نابسامان روز را و مشکلات و ظلم‌های ایجاد شده توسط دولت‌ها و حکومت‌ها را گوشزد کنند. محرم 1342، متفاوت از سال‌های دیگر بود، چرا که نیروهای مذهبی، این‌بار، تحرکی بر فعالیت‌های خود بخشیده بودند و با رهبری امام درصدد مقابله جدی با رژیم شاه بودند. رژیم شاه که از این تحرکات مطلع بود در اطلاعیه‌ای، ضمن قید این‌که عزاداری مانعی ندارد، از مردم خواست دست به تظاهرات و شعارهای ضد رژیم نزنند[13]. امام خمینی، با شجاعت منحصر به فرد خودشان، طی اعلامیه‌ای، ضمن رد درخواست رژیم، مردم را به عزاداری و شرکت گسترده در آن دعوت کرد و خودشان اعلام کردند که قصد سخنرانی در روز عاشورا را دارند. به دنبال آن، هیأت‌هاي مذهبی، تدارک وسیعی جهت برگزاری هر چه باشکوه‌تر عزاداری دیدند و علما و روحانیت نیز با صدور اعلامیه‌هایی مردم را به حضور هر چه باشکوه‌تر در آن فرا خواندند. این امر به رژیم شاه فهمانید که محرمی متفاوت با گذشته، پیش‌رو خواهد داشت.

به دنبال اعلام مراجع و علما مبنی بر برگزاری مراسم و مجالس عزاداری به صورتی پررنگ‌تر در روز عاشورای حسینی، مردم از تمام قشرهای جامعه، شروع به سر دادن شعارهای ضد رژیم کردند و از سیاست‌های ضد ملی رژیم تبری جستند. این دسته‌های عزادار به صورت هیأت‌ها در خیابان‌ها ظاهر شدند و شعار «خمینی! خمینی! خدا نگهدار تو؛ ملت طرفدار تو» سر داده، حمایت خود را از امام و مخالفت با رژیم شاه اعلام کردند. در تهران، مردم تمثال بزرگ امام را در پیشاپیش جمعیت حرکت می‌دادند[14]. کم آن جلوه‌ای خاص بر عزاداری بخشیده بود. دانشجویان نیز مثل دیگر اقشار مردم نمودی بارز در این تظاهرات داشتند. آنان به محض آگاهی از این حرکت مردم، کلاس‌های درس را تعطیل کردند و به سوی بازار به راه افتادند و شعارشان «خمینی پیروز است» بود[15]. آنان در این مسیر ابتدا به سوی بازار حرکت کردند و سپس از طریق خیابان مولوی به مسجد شاه [امام] رفتند. در این تظاهرات یکی از دانشجویان ضمن سخنرانی، حمایت و پشتیبانی را از حضرت امام خمینی اعلام نمود. در همان روز ـ ظهر ـ اعلام گردید که ساعت شانزده، مراسم عزاداری در مسجد هدایت برگزار خواهد شد.

در ساعت 16 همان روز دانشجویان دوباره به مسجد بازگشتند و در حالی‌که تعدادشان در ابتدا 700 نفر بود، هر لحظه بر تعدادشان افزوده می‌گردید. در این اجتماع ابتدا دو نفر از دانشجویان سخنرانی کردند[16]. بعد از آن آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی، ضمن سخنرانی، اعمال رژیم را تقبیح نمود و از عملکرد رژیم پهلوی انتقاد کرد. پس از سخنرانی آیت‌الله مکارم، حدود چهارصد نفر از دانشجویان از مسجد خارج شدند و در حالی‌که شعار «خمینی! خمینی! خدا نگهدار تو، بمیرد! بمیرد! دشمن خونخوار تو» سر داده بودند به طرف میدان سپه به راه افتادند. در اثنای حرکت بر اجتماع آن‌ها افزوده می‌گردید و بعد از مدتی تعدادشان بالغ بر 2000 نفر گردید. آنان بعد از تظاهرات در بازار، به مسجد حاج ابوالفتح رفتند و در مجلس عزاداری که روحانیون آن را برگزار کرده بودند شرکت کردند. در آن جلسه مقرر گردید تا تظاهرات روز بعد از مسجد شاه [امام]، ادامه یابد[17]. 

3ـ دانشجویان در تظاهرات 14 خرداد

در روز چهاردهم خرداد 1342 و به دنبال اعلام قبلی مبنی بر برگزاری تظاهرات، مردم ساعت 8 صبح در مسجد حاج ابوالفتح اجتماع کردند، سپس تظاهرکنندگان به طرف دانشگاه به راه افتادند و با شعار «با ما هم‌صدا شوید» دانشجویان را به اتحاد دعوت می‌کردند. دانشجویان به محض آگاهی از این امر، کلاس‌های درس را تعطیل کردند[18] و به استقبال تظاهرکنندگان شتافتند و شعار رعدآسای «خمینی خمینی...» را سر دادند. تظاهرکنندگان سپس در پیاده‌رو دانشگاه تجمع کردند و ابتدا یکی از دانشجویان، ضمن سخنرانی، ورود بازاریان و اقشار مختلف مردم را به دانشگاه خوش‌آمد گفت و در سخنانی بر لزوم عدم تسلیم مردم به زد و بندهای جاسوسان و جیره‌خوارهای استعمار تأکید کرد و اعلام نمود که ما با استعمار سرخ و سیاه و زرد مبارزه خواهیم کرد. وی سپس با اشاره به مردم، اعلام کرد که رفراندومی که در آن این تعداد مردم شرکت نداشته باشند باطل است. دانشجویی دیگر، با اشاره به یورش کماندوها و چتربازها به دانشگاه در بهمن 1340 اعلام کرد که تنها جرم دانشجویان، حمایت از حق ملت و ممانعت از ریخته شدن اموال مردم به جیب بیگانگان و چپاولگران می‌باشد و به خاطر همین اقدام، تعداد زیادی از آن‌ها مصدوم و یا در سیاه‌چال‌های رژیم زندانی هستند. بعد از این سخنرانی‌ها، دانشجویان همگام با مردم به طرف میدان 24 اسفند [میدان انقلاب] به راه افتادند و سپس از طریق باغ شاه و خیابان سپه، به طرف کاخ مرمر رفتند و شعار «خمینی بت‌شکن» و «مرگ بر این دیکتاتور» سر دادند و لرزه بر پیکره‌ی رژیم شاه افکندند. [19] گزارشگر ساواك اين حادثه را اين گونه به مركز ساواك گزارش كرد:

ساعت 1140 دسته عزاداران در مقابل دانشگاه تهران توقف حسين مجاهد از طرف عزاداران اظهار داشته ما زير بار حرفهاي جاسوسان سفارتخانه‌ها نمي‌رويم. بگوييد كه بيايند با تانكهاي پوسيده‌ي كه از اسرائيل گرفته‌اند بيايند سينه‌هاي ما را سوراخ كنند. سيد حسين موسويان دانشجوي سال دوم پزشكي نيز از طرف دانشجويان دانشگاه براي آنان سخنراني كرد. ساعت 1155 دسته عزاداران از ميدان 24 اسفند به طرف خيابان سي متري در حركت بودند و شعار آنان خميني رهبر شيعه_ مصدق رهبر ملت _ مرگ بر ديكتاتور.[20]

این تظاهرات و مراسم ساعت 14 همان روز، با تشکر بازاریان از دانشجویان پایان یافت[21]. این تظاهرات، تبلور عینی اتحاد اقشار مختلف جامعه بخصوص دانشجویان و بازاریان بود که هر دو در اثر حمایت از روحانیت و مخالفت با رژیم پهلوی، پای بر میدان مبارزه نهاده بودند. خبرگزاري آسوشيتد پرس در گزارشي از اين تظاهرات، تعداد افراد شركت كننده در آن روز را بين 15 تا 20 هزار نفر قيد كرد كه " طي آن تظاهرات كنندگان خواستار ورود به محوطه دانشگاه تهران بودند كه با ممانعت پليس روبرو شدند و نتوانستند وارد دانشگاه گردند و شعارهايي در حمايت از آيت اللّه خميني و محكوميت شاه صادر كردند."[22]

 

4ـ دستگیری امام؛ اوج جنبش دانشجویان (پانزده خرداد)

حرکت مردم در روز عاشورا علیه رژیم شاه نمی‌توانست بی‌پاسخ بماند. رژیم شاه که از حرکت گسترده مردم هراسان شده بود، مبادرت به دستگیری امام در شب پانزده خرداد نمود و انعکاس آن در تهران، شتاب تظاهرات و اعتراض‌ها را تندتر کرد. مردم به محض آگاهی از این امر، دسته دسته، از نقاط مختلف شهر به راه افتادند و ضمن اعتراض به این اقدام، به خیابان‌ها ریخته، شروع به سر دادن شعارهای انقلابی نمودند. محسن رفیق‌دوست، که یکی از سازمان‌دهندگان امر تظاهرات همراه با شهید عراقی و دیگر مبارزان اسلامی بود، می‌گوید: «ما به محض آگاهی از دستگیری مرجع تقلیدمان، به راه افتادیم و هدفمان اعتراض نسبت به دستگیری حضرت امام بود. سپس از طرف مناطق مختلف تهران، دسته‌هایی هم به راه افتادند و با پیوستن این افراد و دسته‌ها و به وجود آمدن خیل عظیم تظاهرکنندگان، جنبش عظیم پانزده خرداد شکل گرفت[23]».

دانشجویان نیز چون دیگر اقشار جامعه به محض آگاهی از دستگیری حضرت امام به آن واکنش نشان دادند. آنان بلافاصله، کلاس‌های درس را تعطیل نمودند و در محوطه‌ی دانشگاه دست به تجمع زدند. گزارشگری که در ساعت 8 و 30 دقیقه آن روز گزارشی را به ساواک مخابره کرده و می‌گوید: «عده‌ی زیادی از دانشجویان در دانشکده هنرهای زیبا تجمع کرده‌اند.» وی می‌افزاید: بر سر در دانشگاه، پلاکاردی نصب گردیده که در آن نوشته شده است: «خمینی را دیشب گرفته‌اند.» [24] در گزارشی دیگر، از نصب شدن پلاکاردی دیگر در این نقطه و سر در دانشگاه تهران خبر داده شده بود که شعار آن، «دیکتاتور بزرگ خون می‌ریزد ـ مرگ بر این دیکتاتور خون‌آشام» بود[25].

دانشجویان بعد از اجتماع در دانشگاه، به طرف بیرون دانشگاه به راه افتادند و با سر دادن شعارهایی، ضمن حمایت از امام و محکوم کردن دستگیری ایشان به سیل عظیم تظاهرکنندگان پیوستند و همگام و همراه با مردم، لرزه بر اندام و پیکر رژیم انداختند. دامنه تظاهرات گسترش یافت و تظاهرکنندگان خشمگین، با هدف سرنگونی شاه به پا خاسته بودند و در راه تسخیر مراکز دولتی و تصرف اداره‌ی رادیو و تلویزیون و تسلیحات ارتش با همه نیرو تلاش کردند[26].

رژیم پهلوی که خود را در خطر می‌دید دست به خونریزی وحشتناکی زد. این تظاهرات و خیزش مردم و همه اقشار جامعه، ساواک و نیروی نظامی و انتظامی را کاملاً غافلگیر کرد و شاه شدیداً به وحشت افتاد. به دستور شاه، سرلشگر اویسی، که در آن زمان فرمانده لشگر یک گارد بود، مسؤول سرکوب تظاهرات گردید و شاه هر دقیقه به وی تلفن می‌کرد و از اوضاع سؤال می‌نمود. اویسی نیز لشگر گارد را به 30 واحد کوچک تقسیم کرد و به مقابله با تظاهرکنندگان پرداخت و آنان، بی‌رحمانه به کشتار مردم پرداختند[27]. در همان روز، هیأت دولت، حکومت نظامی اعلام کرد و شروع به دستگیری تظاهرکنندگان و افراد مؤثر در این جریان نمود. با نگاهی به سیاهه دستگیر شدگان توسط رژیم، نقش دانشجویان مشخص می‌گردد. در کنار بازاریان، روحانیان و دیگر دستگیر شدگان، تعداد دستگیر شدگان دانشجو چشمگیر بوده است. در میان این دستگیر شدگان، دانشجویانی از رشته‌های مختلف و از دانشکده‌های گوناگون بودند. از دانشجویان دانشکده‌ی معقول و منقول گرفته تا دانشکده‌ی معماری و فنی، همه در این تظاهرات سهیم بودند[28].

در میان افراد زخمی شده در حادثه‌ی 15 خرداد، چندین نفر دانشجوی زخمی هم وجود داشت. جرم‌های انتسابی به این دانشجویان هم از اهمیت نقش آنان و نیز متفاوت بودن و متنوع بودن فعالیت‌هایشان حکایت می‌کند؛ مثلاً دانشجویی صرفاً به جرم تظاهرات دستگیر شد و دانشجویی دیگر، جرمش، علاوه بر تظاهرات، تحریک دانشجویان و دعوت آنان به تظاهرات بوده است[29]. همه این موارد نشان از نقش برجسته دانشجویان در این جنبش عظیم دارد.

 

5ـ تداوم اعتراضات در دانشگاه

بعد از ظهر همان روز، دانشگاه به محاصره تانک‌های رژیم درآمد و دانشجویانی که در دانشگاه بودند در محوطه دانشگاه شروع به سر دادن شعارپرداختند. در ساعت 17:15 روز 15 / خرداد/1342دانشجويان دانشگاه تهران در اجتماعي اعتراضي،‌دوباره دست به تظاهرات زدند. آنان ابتدا سيم هاي تلفن دانشگاه را كشيدند و در حاليكه شعار " تا هست شاه خائن نهضت ادامه دارد"،‌به مراكز دولتي حمله ور شدند كه از آن جمله مي توان به حمله به دفتر نشريه تهران مصور اشاره كرد.[30]               در همان روز اعلام شد كه دانشجويان دانشگاه تهران قصد دارند تا سخنراني امام خميني در روز 13 خرداد را كه منجر به بازداشت ایشان گرديد پخش نمايند. گزارشگر ساواك در گزارشي در اين زمينه ضمن تاييد اين خبر اعلام كرد كه دانشجويان دانشگاه تهران قصد دارند روزهاي 16و 17 خرداد در تظاهراتي عليه رژيم شركت نمايند[31]                                    بنابراين روز 15خرداد پایان حرکت دانشجویان نبود؛ چه آنان در روزهای آتی هم دست به تجمع اعتراض‌آمیز زدند. در روز 16 خرداد، در ساعت 8 و 30 دقیقه، دانشجویان تجمع اعتراض‌آمیز خودشان را این‌بار در اعتراض به سرکوب تظاهرات مردم توسط رژیم شروع کردند. در گزارشی که به ساواک مخابره شده، تجمع دانشجویان دانشکده پزشکی گزارش شده و قید گردیده که هر لحظه تعداد آن‌ها رو به تزاید است[32]. دانشجویان دانشکده حقوق و فنی هم در همان لحظه در حال تجمع بودند و با اجتماع و اتحاد این سه گروه، اجتماع بزرگی از دانشجویان ایجاد شد. آنان کلاس‌های درس را تعطیل کردند و در حالی‌که شعار «مرگ بر شاه خائن» و «نهضت ادامه دارد» سر می‌دادند به طرف درِ ورودی دانشگاه تهران به راه افتادند[33].  نیم ساعت بعد از اولین گزارش؛ تعداد تظاهرکنندگان را هزار نفر قید کردند. نیروهای نظامی به محض اطلاع از این تجمع، خیابان‌های اطراف دانشگاه را به محاصره در آوردند و دانشجویان مجبور گردیدند به داخل دانشگاه برگردند و تجمعات خودشان را در داخل دانشگاه تداوم دهند و به صورت گروهی اقدام به سر دادن شعار نمایند. شعار این دانشجویان در آن روز «مرگ بر شاه خائن» بود.

این تظاهرات تا پاسی از شب تداوم داشت تا این‌که در نیمه شب عوامل رژیم به کوی دانشگاه یورش بردند. در آن شب، در حالی‌که تعدادی از دانشجویان مشغول شنیدن نطق عاشورای امام خمینی بودند، مورد هجوم نیروهای رژیم شاه قرار گرفتند. در آن حمله تعداد زیادی از دانشجویان دستگیر و روانه زندان شدند و دانشگاه تهران بسته شد[34].                              سرکوب قیام مردم و حمله به کوی دانشگاه تهران و دستگیری عده کثیری از دانشجویان، تعطیلی دانشگاه و در محاصره پلیس بودن، باعث شد تا دانشجویان، این‌بار به صورتی گسترده‌تر در کوی دانشگاه تهران اقدام به تجمع اعتراض‌آمیز نمایند. دانشجویان خشمگین از اقدامات رژیم، در روز 17 خرداد، با حمله به رستوران کوی دانشگاه در امیرآباد، قاب عکس شاه را که بر دیوار آن آویزان بود برداشتند و درصدد بودند به دیگر نقاطی که تمثال شاه در آن‌جا بود بروند و آن‌ها را بردارند که این‌بار نیز با یورش پلیس و دستگیری تعدادی از دانشجویان، این حرکت دانشجویان سرکوب شد[35].                                                   روز 18 خرداد اعلام گردید که امتحانات پایان ترم برگزار می‌گردد و از دانشجویان خواسته شد تا در جلسه امتحانشان حاضر گردند، ولی دانشجویانی که چندین روز را در تظاهرات و درگیری با رژیم بودند، با سر دادن شعار «درس بر ما حرام است» امتحانات را تحریم کردند. در این روز حدود دویست نفر از دانشجویان در مقابل دانشکده فنی اجتماع نمودند. آنان با سر دادن شعار «درس بر ما حرام است»، به سوی دانشکده‌ی حقوق رهسپار گردیدند و کلاس‌های امتحان را تعطیل کردند[36]. در حالی‌که پلیس هم در حال حرکت به دانشگاه بود، اجتماعی دیگر در این روز در مقابل دانشکده علوم اجتماعی صورت گرفت که شعارشان «درس بر ما حرام است» بود[37]. دانشجویان دانشکده حقوق و دندان‌پزشکی هم، ضمن تجمع و سر دادن شعارهایی مبنی بر تحریم درس، کلاس‌های درس را تعطیل نمودند. این گروه‌ها، با پیوستن به هم، قصد تظاهرات در محوطه دانشگاه را داشتند. شعار آن‌ها هم در این روز، «دانشگاه تعطیل است» و «تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد» بود[38].       اين اقدامات و تجمعات و تظاهرات دانشجويان باعث گرديد تا شوراي رؤساي دانشكده‌ها،‌ تصميم به تعطيل كردن دانشگاه تهران بگيرد، پس در اعلاميه‌اي بيان داشتند كه تا اطلاع ثانوي، بستگي به وضع روز،‌دانشگاه تعطيل و امتحانات به تعويق مي‌افتد[39]. دانشجويان، بي‌خبر از اين تصميم وقتي ساعت 7 و 30 دقيقه، قصد ورود به محوطه دانشگاه را داشتند با ممانعت روبرو شده در ورودي‌هاي دانشگاه تجمع كردند و اقدام به سر دادن شعار نمودند كه از طرف پليس متفرق گرديدند، ولي اجتماع دانشجویان در درهاي شرقي و غربي، به حدي بود كه به قول گزارشگر ساواك، اگر اقدامي صورت نگيرد (در پراكنده كردن آنان) بيم آن مي‌رود كه تهديدي عليه رژيم صورت گيرد. پس از اين‌كه عده آن‌ها زياد شد [ممكن است] از نرده‌ها و يا درهاي شرقي و غربي وارد شوند و در داخل دانشگاه اقدام به تظاهرات نمايند[40].                                            دانشجويان در روزهاي بعدي از جمله در اعتصابات 21 خرداد، در اعتراض به اقدام رژيم مبني بر «عدم خروج از منازل و تردد در معابر» مشاركت داشتند و به صورت فعالانه در عرصه‌ي مبارزه با رژيم حاضر بودند. آنان در 21 خرداد به ديدار مراجع رفتند و با آيات عظام ميلاني و شريعتمداري ديدار كردند و در مورد آمار شهدا و هم‌چنين جنايات رژيم پهلوي، با آنان گفتگو كردند. يكي از موارد عجيب در قيام پانزده خرداد، انكار هرگونه نقش دانشجويان از طرف وزير فرهنگ وقت پرويز ناتل خانلري مي‌باشد. وی در جلسه‌ي هيأت دولت ـ كه در مورخه 18/3/1342 تشكيل شد ـ كرد كه هيچ‌گونه ناآرامي در ميان فرهنگيان مشاهده نشده است و فقط شايع شده بود كه دانشجويان دانشسراي عالي اغتشاش كرده‌اند كه وقتي من تحقيق كردم ديدم شايعه‌اي بيش نبود[41]. در حالي‌كه اسناد و مدارك ساواك (چنان‌چه قيد شد)، خلاف آن را ثابت مي‌كند. با فروكش كردن تظاهرات مردمي، آهنگ تظاهرات دانشجويان نيز كند گرديد، ولي بستر و زمينه را براي فعاليت‌هاي بعدي آماده نمود.         نقش غير قابل انكار دانشجويان در قیام 15 خرداد بود كه وقتي امام خميني در فروردين 1343 از حبس و حصر آزاد شد در بياناتي بين دانشجويان از آنان تجليل كرد:

آقايان كه در دانشگاه هستيد، برسانيد به همه كه روحانيت با اين انقلاب [سفید] موافق نيست. ما كه وسيله انتشاراتي نداريم؛ همه چيز را از ما گرفته‌اند. تلويزيون و راديو را از ما طرفته‌اند. تلويزيون كه در دست آن نانجيب است؛ راديو هم كه در دست خودشان هست؛ مطبوعات ما كثيف است. آنها مطلبي را مي نويسند يا مي گويند، فورا به تمام نقاط دور دست مي‌رسانند؛ آن وقت مردم بي اطلاع فكر مي‌كنند كه روحانيون هم با آنها هستند. روحانيون با اين مفاسد دوستي ندارند. اگر روزنامه اطلاعات جبران نكند، با عكس‌العمل شديد ما مواجه خواهد شد. اسلام تمامش سياست است. اسلام را بد معرفي كرده‌اند. سياست مدن از اسلام سرچشمه مي‌گيرد. من از آن آخوندها نيستم كه در اينجا بنشينم و تسبيح دست بگيرم. من پاپ نيستم كه فقط روزهاي يكشنبه مراسمي انجام دهم و بقيه اوقات براي خودم سلطاني باشم و به امور ديگر كاري نداشته باشم. پايگاه استقلال اسلامي اينجاست. بايد اين مملكت را از اين گرفتاريها نجات داد. نمي‌خواهند اين مملكت اصلاح بشود. اجانب نمي‌خواهند مملكت آباد شود. اينها حتي آب هم براي اين ملت تهيه نكرده‌اند. آبي كه ما در قم از آن استفاده مي‌كنيم، در اروپا حتي به حيواناتشان هم نمي‌دهند! اگر راست مي‌گويند براي بيكاران كار پيدا كنند. اين جوان بعد از بيست سال تحصيل، كار مي‌خواهد. فردا، كه فارغ التحصيل مي شود، سرگردان است. اگر معاشش فراهم نشود نمي‌تواند دين خود را حفظ كند. شما خيال مي‌كنيد آن دزدي كه شبها از ديوار، با آن همه مخاطرات، بالا مي‌رود و يا زني كه عفت خود را مي‌فروشد، تقصير دارد؟ وضع معيشت بد است كه اين همه جنايات و مفاسد، كه شب و روز درروزنامه‌ها مي‌خوانيد، به وجود مي‌آورد.[42]

نتيجه:

 قيام 15 خرداد آغازگر تاريخي جدید در حيات سياسي مردم ايران بود. با اين قيام، مردم پشت سر امام خميني به مبارزه نفس گير و بي امان با رژيم دست زدند كه تمام اقشار در آن مبارزه سهيم بودند. دانشجويان نيز به تبعيت از مرجع خود وارد ميدان مبارزه عليه رژيم شدند. هر چند رژيم سعي مي‌كرد تا دانشگاه را از ورود به اين مقولات بازدارد، اما با اقدام دانشجويان در رسيدن به هدف خود ناكام ماند و تعامل مثبت دانشگاه ـ روحانيت نقش تاثيرگذاري در تحقق هدف بنيان گذار نهضت اسلامي در رهمنون كردن آن به سوي پيروزي داشت؛ چيزي كه پانزده سال بعد تحقق يافت.

 


 
--------------------------------------------------------------------------------
 
[1]_ مصاحبه با احمد خليلي از دانشجويان وقت دانشگاه تهران

[2]_ محمد امجد، ایران از دیکتاتوری سلطنتی تا دین‌سالاری، ترجمه دکتر حسین مفتخری، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1380، ص 182.

[3]_ گفتنی است دلیل اصلی تظاهرات دانشجویان مخالفت با انعقاد دوبارة قرارداد با کنسرسیوم نفت انگلیس بود. آمدن نیکسون به ایران هم با تجدید حیات کنسرسیوم مقارن شد و هر دو موضوع مخالفت شدید دانشجویان را به دنبال داشت.

[4]_ رك: چمران، مصطفي چمران، ‌شانزده آذر به ياد مقاومت دانشگاه و سه قطره خون ياران دانشجو،‌تهران،‌نهضت آزادي، ‌1361.

[5]_ کریمیان علي‌رضا، جنبش دانشجويي در ايران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1381، ص 144.

[6]_ همان، ص 145.

[7]_نخست وزير رژيم شاهنشاهي هاشمي عراق كه توسط انقلابيون همراه با ملك فيصل شاه وقت عراق اعدام شد.

[8]_ اسنادي از جنبش دانشجوبي در ايران، ج1،‌تهران، معاونت خدمات مديريت و اطلاع رساني دفتر رئيس جمهور، 1380، ص 178.

[9]_ علي‌رضا كريميان ،پيشين، ص 302.

[10]_ اسنادي از جنبش ..، پيشين، 237_238

[11]_ صحيفه امام خميني ، ج1، 191

[12]_ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره‌ي بازيابي، 118، ص 156.

[13]_ امینی علي‌رضا، تحولات سياسي ـ اجتماعي در دوران پهلوي، تهران، ‌صداي معاصر، 1381، ص 276.

[14]_ همان، ص 278.

[15]_ از قبا تا فيضيه، جنبش مسلمانان مبارز تبريز، بي‌جا، 1359،‌ص 50.

[16]_ قيام 15 خرداد به روايت اسناد ، فيضيه، ج2، تهران،مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1378، ص 396.

[17]_ جواد منصوري، قيام پانزده خرداد به روايت اسناد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1378، ص 635.

[18]_ عبدالمجيد معادي‌خواه، طلوع فجر، تهران، ‌وزارت ارشاد، 1361، ص 77.

[19]_ سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، دفتر اول، تهران عروج، 1381، پانزدهم صص 474_475.

[20]_ قيام 15 خرداد به..، پيشين، 407

[21]_ روحانی سيد حميد، پيشين، 474_475.

[22]_ قيام 15 خرداد به..، پيشين،410

[23]_ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، مصاحبه با محسن رفيق‌دوست، جلسه‌ي دوم، صفحات 1 تا 17.

[24]_ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره‌ي بازيابي 115.

[25]_ منصوری جواد، پيشين، ص 23.

[26]_ روحانی سيد حميد، پيشين، ص 528.

[27]_ فردوست حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، تهران، مؤسسه‌ي اطلاعات، 1374، ص 513.

[28]_دهنوي، قيام خونين 15 خرداد 42 به روايت اسناد، تهران، رسا، 1360، صص 131_150.

[29]_پيشين.

[30]_ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج2، 438

[31]_ همان، 439

[32]_ روحانی سيد حميد، پيشين، ص 540.

[33]_آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره‌ي بازيابي 118، س ش 24.

[34]_ روحانی سيد حميد، پيشين، ص 489.

[35]_آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره‌ي بازيابي 119، سند شماره‌ي 15 و 16.

[36]_آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره‌ي بازيابي 118، شماره‌ي سند 117 و 65.

[37]_آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره‌ي بازيابي 118 و 117.

[38]_همان.

[39]_آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، ش پ 115، ص 5.

[40]_همان، ص 10.

[41]_متن كامل مذاكرات هيأت دولت طاغوت در پانزدهم خرداد، دفتر هيأت دولت و روابط عمومي نخست‌وزيري، بي‌تا، بي‌جا، ص 44.

[42]_صحيفه امام خميني ، ج1، ص ‌267.